یکی از مواهبی که خداوند انصافاً در این زمان معاصر به همه‌ی مردم در این جمهوری اسلامی عنایت فرموده، زندگی در یک جامعه‌ی اسلامی و حکومت اسلامی است که ما در دعای عرفه‌ی حضرت سیدالشهداء (ع)، در روز عرفه در صحرای عرفات، یکی از شکرگزاری‌های حضرت امام حسین (ع) این است که: خدایا! سپاس می‌گویم تو را که مرا در دولت ائمه‌ی کفر خلق نکردی.

حاج آقا که در همان بدو انقلاب که سال 57 بود، خب ایشان که در مسجد قاآنی نو، مسجدالنبی، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را اقامه می‌کردند که خودِ مسجدالنبی هم یکی از پایگاه‌های انقلاب بود و شهداء زیادی هم در دفاع مقدس داد.

من یادم هست که روی پشت بام منزل حاج آقا می‌رفتیم و شعار می‌دادند. عرض شود که، بر علیه بختیار، بر علیه اَزهاری. شعارهایی درست کرده بودند و شعار می‌دادند. رفتیم یک بلندگوی دستی گرفتیم. از این بلندگوی دستی‌ها که هنوز این بلندگو هم هستش. باطری می‌خورد و از این بلندی بوقی‌ها هست که سیار است. اصلاً این بلندگو را گرفتیم برای همین بحث تظاهرات و راهپیمایی.

یادم هست همان سال 57 بود، پالایشگاه نفت شیراز، کارمندهایش اعتصاب کرده بودند و دیگر کار نمی‌کردند. بر علیه رژیم شاه اعتصاب کرده بودند. امام، نامه‌ای را نوشته بودند که مرحوم مهندس بازرگان، قرار شد که بیاید این نامه را بخواند و از طرف امام (امام در نوفل‌لوشاتو بودند) و دعوت کند که اعضای پالایشگاه بیایند پالایشگاه را فعال کنند و مردم در زحمت نباشند.

در متن انقلاب هم، حضرت والد به‌عنوان عضو جامعه‌ی روحانیت شیراز، که هم زمان مرحوم پدرشان بودند و هم در بعد بودند، بالأخره به‌عنوان یکی از اعضای جامعه‌ی روحانیت، در اطلاعیه‌هایی که داده می‌شد، حمایت‌هایی که می‌شد،

میلادِ گلِ توحید امُ النُّجَباء زهراست، امُّ النُّجَباء زهراست.

عالم همه گلباران، زین موهبت عظماست، زین موهبت عظماست

حاج آقای والد، چون نماینده‌ی حضرت امام بودند و اجازه‌ی ایشان از امام، مربوط به سال 1339 هجری شمسی بود. یعنی سال‌ها قبل از واقعه‌ی انقلاب و قبل از مرجعیت امام، و شاید یکی از مقدّم‌ترین وکلای امام در استان فارس، حاج آقای والد بودند.

حاج آقای کارگر که دایی شهید نعمتی هستند و استهباناتی هم هستند، برای من نقل می‌کردند و برای من می‌گفتند که: من رفتم قم، سال 43 بود قبل از تبعید امام. یک سؤالی داشتم از ایشان. وقتی خدمت امام رفتم و امام از من سؤال کردند که شما از کجا آمده‌اید، گفتم از شیراز، تعبیر امام این بود؛ امام فرمودند: مگر سلمان فارس در شیراز نبود که شما آمده‌اید از من می‌پرسید؟ گفتم: آقا سلمان فارس کیست؟

طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه