حاج آقا که در همان بدو انقلاب که سال 57 بود، خب ایشان که در مسجد قاآنی نو، مسجدالنبی، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را اقامه می‌کردند که خودِ مسجدالنبی هم یکی از پایگاه‌های انقلاب بود و شهداء زیادی هم در دفاع مقدس داد.

 

همین آقای حاج شیرعلی سلطانی که شهید بی‌سر و مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام بود، این از اصحاب همان جا بود. من یادم هم حاج شیرعلی قبل از انقلاب هم می‌آمد و اشعاری در مسجد می‌خواند و گروه سرودی راه انداخته بود که ما در همان گروه بودیم. قبل از انقلاب، سال 55، 56، 57 یک گروه سرود خوبی را ما نوجوان‌های هم‌سن‌وسال خودمان با اخوی خودمان و بعضی از بستگان راه انداخته بودیم که می‌رفتیم در مساجد مختلف شیراز سرود می‌خواندیم، در اعیاد ائمه، در اعیاد و وَفَیات. در مساجد و هیئت‌ها دعوت می‌کردند و ما می‌رفتیم. خودِ این آقای حاج شیرعلی سلطانی هم خیلی مؤثر بود. کتاب شعرش را به ما داده بود.

مسجدالنبی را عرض شود که تأسیسش از سال 1353 بود که خودِ حاج آقا هم رفتند آنجا و البته کلنگ آنجا را هم خودشان زدند. یک مرحوم آقای حاج قلی‌خان نصاری بود که بانی مسجد بود و مرحوم آقای حاج منصور نصاری که دائی ایشان بود و این‌ها هم مصرّ بودند که خودِ حاج آقا هم نماز بخوانند.  از سال 53 شروع شد و حاج آقا آنجا اقامه‌ی نماز داشتند و انقلاب هم که پیروز شد، حاج آقا آنجا بودند برای نماز. حاج آقا نمازشان در مسجدالنبی بود ظهر و عصر و مغرب و عشا. صبح‌ها هم مسجد علمدار نماز می‌خواندند. مسجد علمدار، در بین‌الحرمین هست؛ در همین منطقه‌ای که ما از مدرسه‌ی منصوریه به طرف آستانه که می‌آییم، مسجدی بود که از مساجد کهن و قدیمی شیراز که سابقه‌ی شاید بیش از 300 سال دارد. مرحوم جد ما، تقریباً حدود 60 سال آنجا نماز جماعت را برپا می‌کردند. حاج آقا هم نماز صبحشان آنجا بود و نماز ظهر و شب را در قاآنی نو بودند که مراوده هم با مردم داشتند، ارتباط داشتند، سخنرانی‌هایی ایشان می‌کردند، چندین بار از ساواک به ایشان تذکر داده شد. سوابقی هم الآن در ساواک دارد که نسبت به حاج آقا، مثلاً حساس بودند و حاج آقا هم کمال احتیاط را می‌کردند ولی خب الحمدالله فضای مسجدالنبی که یک مسجد پرجمعیتی بود و پررونق هم بود و چند سالی بود که افتتاح شده بود جمعیت زیادی از منطقه‌ی گلکوب و قاآنی نو و شمس و جاهای دیگر می‌آمدند، حاج آقا در صحبت‌هایشان هم ارشاد و راهنمایی می‌کردند حتی بعضی از تظاهرات، من خاطرم هست که از مسجد قاآنی نو شکل می‌گرفت. یعنی مردم آن منطقه، دیگر روزهای آخری که رژیم شاه در سراشیبی سقوط بود، از همان جا عده‌ای تجمع می‌کردند، حرکت می‌کردند و راهپیمایی به طرف شاهچراغ داشتند. حاج آقا هم تذکر و ارشاد و جلسه‌ی جامعه‌ی روحانیتشان هم مرتب بود. هر پنجشنبه، جلسه برقرار می‌شد. که باز هم یادم هست، هر پنج‌شنبه جلسات متعددی در منزل حاج آقا گرفته می‌شد در رابطه با وحدت رویه‌ی علماء و یکسان بودن. و این هماهنگی‌ها هم خب الحمدالله منتج به نتیجه بود در راهپیمایی‌ها و اطلاعیه‌ها و صحبت‌ها، جامعه‌ی روحانیت واقعاً یکپارچه و منسجم بودند.

دانلود

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه