Jamaat

گاهی اوقات مخصوصا ایام تابستان بعضی از دوستان و اصحاب مسجد، ایشان را به یک باغی دعوت می کردند. حاج آقا هنگام نماز ظهر، جماعت را همان جا برگزار میکردند اما برای اقامه نماز مغرب وعشاء تاکید داشتند خودشان را به مسجد برسانند. لذا دوساعت مانده به اذان،‌ آماده برگشتن می شدند و دم در می نشستند و کسی را نیز اجبار نمی کردند که ایشان را برساند. می‌گفتند: من را آن کسی که باید برساند می رساند .

Kodak

روزی با یکی از دوستانشان در مورد موضوع خیلی مهمی صحبت می کردند. بچه‌ سه ساله ای نیز در آنجا حضور داشت. به حاج آقا نزدیک شد و سلام کرد. ایشان با تبسم، جواب سلام این بچه را دادند و دستی روی سرش کشیدند و شکلاتی هم به او دادند.
این بچه که از رفتار حاج آقا خوشش آمده بود می رفت و بعد از چند لحظه بر می گشت و به حاج آقا سلام می‌کرد و حاج آقا جواب سلام او را می دادند و مثل دفعه قبل با لبخند دست روی سر او می کشیدند.
من که شاهد این ماجرا بودم مشتاق بودم ببینم که در نهایت حاج آقا چه رفتاری از خودشان نشان می دهند؟‌
تقریبا ده مرتبه این بچه به حاج آقا سلام کرد و ایشان هم ده بار گفتند: «علیکم السلام» و اصلا ناراحت نمی شدند؛ با اینکه این بچه ده بار صحبت ایشان با دوستشان را قطع کرد .

kardari

به یاد دارم یکی از اقوام دور ما که حدود بیست و پنج یا سی سال از فامیل فاصله گرفته بود و اصلا رفت و آمدی نداشتند به گونه ای که حتی من نیز آن‌ها را ندیده بودم اما گاهی اوقات که همراه حاج آقا از مسجد به طرف منزل می‌آمدیم و یا جایی بودیم که مسیرمان از نزدیکی خانه آنها می گذشت می‌گفتند: برویم درب منزل فلانی.
می‌رفتیم درب می‌زدیم ولی درب را باز نمی کردند بعد از چند مرتبه که این کار تکرار شد به حاج آقا گفتم: این بنده‌ی خدا درب را به روی ما باز نمی کند و اصلا جواب سلام ما را نیز نمی دهند، چرا ما باید خودمان را سبک کنیم؟
ایشان در جواب می‌گفتند: پسرم! وظیفه‌ی ما طبق سنت پیامبر (ص) این است که برویم وصله رحم انجام بدهیم.
بعضی مواقع حاج آقا از پشت آیفون، یکی یکی اسم اعضای خانواده او را می‌بردند و احوالپرسی می‌کردند، می‌گفتند: ما آمده ایم، اگر کاری دارید در خدمت باشیم ولی آن‌ها جواب حاج آقا را نمی دادند اما مشخص بود که داشتند گوش می‌دادند.

Hadaegh-A01

زمانی که هنوز صدام سرنگون نشده بود با ایشان به کربلا مشرف شدم. در مسیر به من گفتند: به راننده بگو اگر در این نزدیکی ها سرویس بهداشتی وجود دارد نگه دارد.
راننده که آن منطقه را خوب می‌شناخت، مقداری جلو رفت و در جایی توقف کرد.
حاج‌آقا پیاده شدند و من نیز در خدمت ایشان پیاده شدم. ایشان عبا و قبا را درآوردند و به من دادند.
من بیرون ایستاده بودم. مقداری طول کشید. زمانی که در باز شد دیدم پایین لباسشان را بالا زده اند و مشغول شستن توالت هستند.
با تعجب گفتم: آقا! در این بیابان توالت می‌شویید؟ ‌بیایید سوار شویم و برویم.
فرمودند: خدا دوست دارد از امکاناتی که در اختیار بندگانش گذاشته، خوب استفاده شود. گفتم: خدایا! شکر استفاده از این توالت، شستن و تمیز کردن آن است .

Shokr-B

امام سجاد (ع): «اللَّهُمَّ انّى‌ اعْتَذِرُ الَيْكَ مِنْ مَعْرُوفٍ اسْدِىَ الَىَّ فَلَمْ اشْكُرْهُ»
خدایا عذرخواهی می‌کنم از نعمت‌هایی که به من رسید و تشکر نکردم.
چقدر حمد خدا را بیان می‌کنیم؟
سعدی می‌گوید: اگر بخواهید فقط نفستان را شمارش کنید
باز هم عقبید.

Shokr

قدر کبد سالم را زمانی می‌دانید که می‌گویند باید پیوند بزنید. قدر قلب سالم را چه زمانی می‌دانید؟
این‌که در مسیر هستیم حمد ندارد؟ امام حسین (ع) می‌فرماید: خدایا تو را شکر می‌کنم که در دولت کفر متولد نشدم.
ارادتی که به اهل‌بیت (ع) داریم حمد ندارد؟ هرچه بیشتر حمد کنیم خدا بیشتر می‌کند. این قاعده کار خدا است.

Taghaza

امام سجاد (ع): «و كم من ذی فاقه سئلنی اوثره»
خدایا عذر می‌خواهم از آن گرفتاری که نزد من آمد و از من تقاضای کمک کرد و دست‌خالی او را رد کردم.
خدا نعمت داده است و شکرانه اموال خدا این است که از مال خدا برای او هزینه کنیم.

 

Afv

عفو یعنی بخشیدن؛ صفح یعنی بخشیدن بی‌منت
طرف مقابل را سبک نکنید. اگر کسی گفت: غیبت شما را کردم؛ بگو: حلالت کردم.
دیگر نگو که چرا غیبت کردی؟ خجالت نمی‌کشی با این سن و سالت غیبت می‌کنی؟
صفح یعنی حتی به روی‌ او هم نیاور که چنین کاری کرده است.
صفح یعنی کاری که یوسف با برادرانش و امام حسین (ع) با حر بن یزید ریاحی کرد.

طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه