آقا امیرالمؤمنین به حارث حَمدانی یک جملهای دارد و من این جملهی حضرت را بگویم. آقا میفرماید: « إِنَّ دینَ اللهِ لا یعرَفُ بِالرِّجالِ» دینِ خدا را با مردم، نشناسید. یک نکتهی دقیقی است این حرف. دینِ خدا را با مردم، محک نزنید. ببینید، بنده، دین نیستم. شما دین نیستید. فلان هیئتی، فلان مدیر کل، فلان آیت الله العظمی، دین نیست.
حضرت فرمود: « بَل بِایةِ الحقِّ» دینِ خدا را به نشانهی حق بشناسید و به آیتِ حق بشناسید. بعد حضرت به حارث حمدانی فرمود: « فَاعْرفِ الحقَّ تَعرِف أهلَهُ» (أمالی مفید، ص 5) اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی. حق، رسولالله است. حق، امیرالمؤمنین است. حق، صاحبالزمان است. حق، قرآن است. ما اول باید اینها را بشناسیم و بعداً دیگران را با اینها محک بزنیم.
حضرت میفرماید: «اعْلَموا أنَّكُم لَن تَعرِفوا الرُّشدَ حتّى تَعرِفوا الّذي تَرَكَهُ » (نهج البلاغه/ خطبه 147) شما نمیتوانید رشد و هدایت را بشناسید مگر اینکه آنهایی که رشد و هدایت را ترک کردهاند بشناسند.
امروز در جامعه، بعضیها کلاه سرشان میرود از آدمهای نااهل، و خودش هم حواسش نیست. با کسی که مسیر رشد و هدایت را ترک کرده، رفاقت میکند.
بعد حضرت فرمود: «وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ» (نهج البلاغه/ خطبه 147) میخواهید به میثاق قرآن عمل کنید؟ بشناسید کسانی که قرآن را نقض کردهاند و از آنها آسیب نخورید. حضرت میفرماید اگر میخواهید به قرآن تمسک بجویید، حتماً باید بشناسید کسانی که قرآن را رها کردهاند.
یک وقتی ما دوستانمان، کسانی هستند که اصلاً قرآن را قبول ندارند. بعد میگوییم آقا ما میخواهیم به قرآن عمل کنیم. در حالیکه تو با کسی که قرآن را قبول ندارد داری رفت و آمد میکنی!
بعد در ادامه حضرت میفرماید: « فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ» خب ما میخواهیم به حق برسیم چه کنیم؟ آقا فرمود: حق را نزد اهلش پیدا کنید. اینجا منظور، اهلالبیت است. اصلاً علم را، فضیلت را، رشد را، و ترقی را شما باید درِ خانهی اهلالبیت جستجو کنید.