پیامبر (ص) در عبادت، اسوه بود. در استقامتِ در گفتار و عمل اسوه بود. تطمیع قریش، تهدید قریش، در روحیه‌ی پیغمبر (ص) هیچ اثری نداشت.

بعضی از مردم با یک تطمیعی، جا می‌زنند.

 

در آغاز روزهای رسالت پیغمبر (ص) بود. ابوسفیان آمد به ایشان گفت: آقا، قریش می‌گویند اگر دنبال شهوتی، ما زیباترین زنانِ عرب را به عقد تو در می‌آوریم. اگر به دنبال ریاستی، ریاست حجاز را به تو می‌دهیم. اگر به دنبال ثروتی، سرمایه روی هم می‌کنیم و تو را اول‌سرمایه‌دارِ عرب می‌کنیم.

پیغمبر (ص) به کوته‌فکری ابوسفیان و سران منحرف قریش تبسّم کردند و فرمودند: به خدای من سوگند، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من و حکومت دنیا را به من بدهید، دست از هدفم برنمی‌دارم.

ایستادگی کرد تا جایی که توطئه‌ی قتلش را طراحی کردند. خانه‌ی پیغمبر (ص) را ابوسفیان مصادره کرد. اموال ایشان را به یغما بردند. آن سیزده سالی که در مکه زندگی می‌کردند، در این سیزده سالِ اسلام و رسالتش، روزی نبود که پیغمبر به خانه بیاید و خدیجه بر جراحت‌های بدن ایشان مرهم نگذارد.

این اسلامی که من و شما امشب افتخار به مسلمان‌بودن می‌کنیم، به بهای سنگین و گرانِ استقامتِ پیغمبری رقم خورد که پیغمبر (ص) فرمود: مَا أُوذِی نَبِی مِثْلَ مَا أُوذِیتُ؛ هیچ پیغمبری به اندازه‌ی من، مورد اذیت و آزار قرار نگرفت.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه