ناصرالدین شاه

ناصرالدین‌‌شاه قاجار با آن عظمت، در حالات خود می‌نویسد: من هیچ‌گاه در زندگی، کوچک نشدم جز یک مورد؛ در برابر محقق سبزواری.

من برای زیارت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)، از تهران عازم مشهد بودم. به سبزوار که رسیدم، عمداً توقف کردم که محقق سبزواری را ببینم. مدت دو روز در آنجا توقف داشتیم. تمام بزرگان سبزوار به دیدن من آمدند اما محقق سبزواری نیامد. با خود گفتم حیف است که تا اینجا آمده‌ام و محقق سبزواری را ندیده باشم، بهتر است خودم به دیدارش بروم. گفتم: به او خبر بدهید که شاه می‌خواهد به دیدارت بیاید (آن هم ناصرالدین‌شاه قاجار که جزء مقتدرترین پادشاهان قاجاریه بوده است). به آقای محقق سبزواری خبر دادند که قرار است شاه به منزل شما بیاید.

ایشان سجاده‌ای را در آفتاب ظهر زمستانی در حیاط پهن کرده بودند و روی آن نشسته بودند.

با هیئت همراهِ، به منزل محقق سبزواری وارد شدم. محقق، احترامی کرد و از جا بلند شد و دوباره سر جایش نشست. جلوی آفتاب روبه‌روی محقق سبزواری ایستادم و گفتم: من ناصرالدین شاه قاجار و شاه مملکت هستم. محقق سبزواری گفت: هر که هستی، باش. گفتم: من دو روز است که به اینجا آمده‌ام و تمام بزرگان به دیدار من آمدند و شما نیامدید! محقق سبزواری گفت: آقای ناصرالدین‌شاه! هر کس به دیدنت آمده، با تو کاری داشته، من که کاری با شما ندارم که به دیدارتان بیایم.

الله اکبر، این بشر چه قدر آقا است و بعضی، چه قدر خودشان را ذلیل می‌کنند.

وقتی دیدم محقق سبزواری مناعت طبع بالایی دارد، گفتم: شما یک حاجتی از من بخواهید که من برآورده‌اش کنم و بگویم محقق سبزواری هم از من چیزی خواسته.

محقق سبزواری گفت: اگر من چیزی از شما بخواهم، شما عمل می‌کنید؟

گفتم: بله.

محقق سبزواری گفت: شما جلوی آفتاب ایستاده‌اید. کنار بروید تا آفتاب روی من بتابد و این خواسته‌ی من از شماست.

هیچ‌گاه در زندگیم همانند روبه‌رو شدن با محقق سبزواری احساس کوچکی نکردم.

همه مرا با القاب: سلطان صاحبقران، ظل‌الله، سلطان‌بن‌سلطان و ... صدا می‌زدند اما این آقا (محقق سبزواری) روی سجاده‌اش نشسته و به من می‌گوید کنار برو تا آفتاب به من بتابد و برو بگو که محقق سبزواری هم از من چیزی خواسته است.

خداوند حُرّ آفریده است. اما اگر در قید و بند آرزوهای طولانی رفتید، ذلیل می‌شوید. بعضی افراد برای این‌که به اموال بیش‌تر، زندگی بهتر و ... برسند، به این در و آن در می‌زنند، به این و آن التماس می‌کنند.

آقا علی (ع) می‌فرماید: « ذُلُّ الرِّجَالِ فِی خِیبَةِ الْآمَالِ؛ ذلت مردها در ناکامی آرزوهاست».

 

دانلود

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه