ما یک تقوای حداقل داریم و یک تقوای حداکثر. خدا کند این تقوای حداقل، حداقل از ما گرفته نشد.
تقوای حداقل، تقوایی است که انسان گرچه آلودگیهایی دارد اما حق را قبول دارد. از باطل متنفّر است. اگر جایی اشتباه کرد، میپذیرد که خطا کرده است. این تقوای حداقلی است. حالا درست است که در اوامر الهی کوتاهی میکند، اما قبول دارد و باور دارد که کارش خطاست. بعضیها همین حداقل را هم ندارند. خلاف میکند میگوید: خوب کردم. این بیتقواست. ظلم میکند، میگوید: حقش بود. این آدم بیتقوا است. ولی بعضیها ظلم کردهاند، میگوید: بله، میدانم، اشتباه کردم، ولی عصبانی شدم. چرا نماز نمیخوانی؟ شرمندهام، یک خورده تنبلی میکنیم. این با تقواست. تقوای حداقل.
خواهرم! حجابت را چرا رعایت نمیکنی؟ میگوید: حاج آقا میدانم، شرمنده هستیم، رویمان سیاه است ولی حالا...
دعا کنیم خدا به ما توفیق بدهد. تقوای حداقل میتواند عامل نجات و سعادت بشود.
تقوای حداکثر آن است که دیگر انسان نه نافرمانی خدا را انجام میدهد و نه اوامر خدا را ترک میکند. مُمَحَّض در بندگی است. اینها آدمهای باتقوایی هستند در کمالات.
من تقوای حداقل را گفتم که نجات میدهد انسانها را، هدیً وَ رَحمَةً لِلمُحسِنین، هُدیً لِلمُتَّقین. سوره مبارکهی البقره.
خدا نکند کسی اشتباهات خودش را، کار درست تعبیر کند. و خطاهای خودش را درست بپندارد. لذا میگویند مراقب خودتان باشید. کِشیک نفس را بکِشید. حواستان باشد این نفس، گستاخ و سرکش نشود. تقلیب قلوب نشود و ما بدیها را خوب ببینیم و خوبیها را بد.
خب این تقوای حداقل، نجات میدهد انسانها را و میرساند انسان را به تقوای حداکثری. قرآن میفرماید: قرآن هدایت میکند باتقواها را؛ چه باتقواهای حداقل و چه باتقواهای حداکثر.