تابستان سال قبل داشتیم می‌رفتیم، پشت یکی از چراغ‌خطرهای شیراز، وانتی بود که یک تعدادی جوان بزن و بکوب داشتند. تنبک دستشان بود و یک پیرمرد کهنسالی هم وسط این‌ها ایستاده بود می‌رقصید. پیرمرد وسط، جوان‌ها هم ضرب گرفته بودند و این پیرمرد هم رقص! چه رقصی! واقعاً نمی‌دانم دوره کجا دیده بود؟!

 

 ما در چراغ خطر بودیم یک لحظه یکدفعه این پیرمرد من را دید و گفت: اِ آقای حدائق، آقای حدائق، و نشست. اِی وای بر آقای حدائق! از حدائقِ ناچیز حیا می‌کنی اما از خدا حیا نمی‌کنی. این ضعف توحید است. قیامت می‌خواهی جواب آقای حدائق را بدهی؟

تو باید دستِ این چهار تا جوان را بگیری نصیحتشان کنی؟ آن‌ها ضرب بگیرند و تو برقصی؟؟

پیغمبر (ص) می‌فرماید خداوند هر صبح و شام به کهنسالان پیغام می‌دهد: فَأستَحیِ مِنّی: از منِ خدا حیا کنید؛ حرمت خدا را رعایت کنید. آقا دارید می‌روید! در مجلسی نباید بنشینی که امر خدا دارد ترک می‌شود؛ نباید در مجلسی ما را رصد کنند که گناه دارد اجرا می‌شود؛ نباید در مجلسی که قلب امام زمان (عج) آزرده می‌شود، منِ کهنسال حضور داشته باشم و بگویم یک شب که هزار شب نمی‌شود!

دانلود

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه