استاد حدائق روز دوشنبه 19 آذرماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان این مبحث که از نعمت های الهی چگونه استفاده کنیم پرداختند.
السلام عليکم جميعاً و رحمتالله و برکاته
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين ابیالقاسم المصطفی محمد صلّی الله عليه و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين المکرمين لاسيما بقيهالله المنتظر حجت ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «إِلاَّ الْمُصَلِّين الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون»[1]
صدق الله العلی العظيم
تقديم به محضر مبارک و مقدس پيامبر خاتم صلواتی ختم نماييد.
جهت شادی و ترويح ارواح طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلیالله مقامه، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای حشدالشعبی، شهدای جبهه مقاومت، در گذشتگان از جمع محترم حاضر در مجلس و محفل، تقديم به محضر مقدس و مبارک سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين صلوات غراتری ختم نماييد.
الحمدلله که خدا را سپاسگزاريم در اين توفيقی که رقم خورد و در اين مجلسی که امروز در جوار حضرت سيدالشهداء و توفيقاتی که جمع محترم فراهم شده برای آنها و در مجلسی که از طرف بعثه مقام معظم رهبری هر روز منعقد و برپاست حضور پيدا میکنيم.
سخن پيرامون آيه چهل و يک از سوره مبارکه حجت بود، نشانههای بندگان موفق خداوند، خداوند چهار ويژگی را متذکر میشود که انسانها اگر بخواهند خودشان را بررسی کنند و رصد کنند که تا به امروزی که دارای اين امکانات هستيم در مسير رضايت خدا حرکت کردهايم يا خير؟ خداوند چهارتا کد را بيان میفرمايد، امکاناتی که ما به شما داديم اول بايد در مسير بندگی و نماز هزينه بشود هم خودت نمازگزار باشی هم مشوق برای نماز ديگران، هم در گسترش فرهنگ نماز تلاش و کوشش کنيم، اول بحث معرفت، تربيت، نماز، دوم بحث زکات مطرح شد که حقوق نيازمندان پرداخت بشود، اگر خداوند لطف کرده اموالی دست شماست نگوييد مال من، خدا میفرمايد: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[2] ما داديم مال ماست دست شماست، چيزی شما نداشتيد، شما روزی که آمديد با آن وضع آمديد، نطفه آخرش هم جيفه اينها مال خداست چند صباحی سپردند دست من و شما بعد هم بايد اينها را سپرد به ديگران به تعبير امام دهم، دنيا دول است دست به دست میچرخد، فعلاً چند صباحی دست ما يک امکاناتی سپردهاند اين امکانات را اين گونه مصرف میکنيد يا خير؟ نماز، زکات، امر به معروف نهی از منکر، من امروز در بحث نماز میخواهم يک مروری بر بخشی آيات شريفه قرآن کنيم، تحت عنوان چرايي نماز، گاهی اوقات جوانها از ما میپرسند آقا نماز بخوانيم که چه بشود، ما خدا در دل ماست ما خدا را قبول داريم، خدا را باور داريم، ديگر وقت بگذاريم برای چه؟ مگر آنهايي که نماز خواندند چه کردند که ما نکرديم، گاهی اوقات اين حرفها را هم میشنويم فلان کس نماز میخواند اين خلاف هم میکند، خب آن خلاف میکند آن معيار نيست معيار اهلالبيتاند معيار رسولالله است، الگو پيغمبر است، حالا اگر يک آدمی هم اظهار کرد من نماز میخوانم لغزشهای هم داشت، اين تراز برای ما نيست ماها برای هم الگو نيستيم پدران ما الگو نيستند، الگو را خدا میفرمايد رسولالله است الگوی امام حسين رسولالله بود، الگوی اميرالمؤمنين رسولالله بود اين را بايد توجه داشت، من چند آيه از آيات شريفه سوره مبارکه معارج در چرايي نماز که نماز با ما چه کاری میکند؟ اينکه خدا میفرمايد خودتان را در نماز بايد نشان بدهيد بدرخشيد در اهتمام به نماز و انشاءالله اين هم در اولويت کار ما قرار بگيرد در مراجعتمان از کربلا، حاجآقا، حاج خانم هرجايي که هستی به هر نحوی که میتوانی بايد فرهنگ نماز را گسترش بدهی، ما امروز يکی از مشکلاتی که داريم مشکل در بینمازی است من آمار نمیخواهم بگويم، يک وقتی حضرت حجتالاسلام و المسلمين حاجآقای قرائتی يک آماری را گفتند بعضی از مستمعين گله کردند که آقا ته دل ما را خالی کرديد، اين جوری که شما میگوييد به اين حد، نيست و حقيقت همين است، ما امروز اگر ضعف داريم چون در بندگی نماز و عبوديت الهی سستی ايجاد شده شما چند درصد سراغ داريد يک نماز با معيار قرآنی کلاه سر مردم بگذارد، خلاف بکند، ظلم بکند اصلاً شما سراغ نداريد نوع تخلفهای که شما داريد مشاهده میکنيد من بارها به بعضی از قضات محترم عرض کردم، در جلساتی که با قضات محترم داشتيم، گفتم يک قاضی نمیتواند ادعا کند، اينجا در محضر امام حسين عرض میکنم، شما برويد پیگيری کنيد، در جای جای مملکت هم بگرديد پيدا نمیکند، يک قاضی پيدا نمیشود که ادعا کند، که پروندهای زير دست من باز شد، در هر موضوعی مسائل اقتصادی، مسائل اجتماعی، مسائل خانوادگی، که بگويد دو طرف دعوی واقعاً خدا ترس بودند و اينها کارشان کشيد به دعوی، بالاخره يکی از دو طرف دعوی يا دو طرف دعوی يا ضعيفالايمان هستند يا بیايمان، ضعيف الاخلاق هستند، يا بیاخلاق، آنیکه میآيد شاهد قلابی میآورد حق مردم را ضايع کند، اين بندگی است ما وظيفه اوليهمان عرض کردم اين آيه از آيات مهدوی قرآن هم هست، در عصر ظهور از اتفاقهای مبارکی که میافتد نماز گسترش پيدا میکند، پرداخت زکات به عنوان تکليف داريم در عصر مردم وقتی بهم میرسند سراغ نيازمند میگيرند، اين آقا میرسد به آن میگويد شما نيازمندی سراغ نداری ما کمکش کنيم، آن به ديگری میرسد سراغ میگيرد الآن میبينيد آن طور نيست شما يک کار خيری میخواهيد انجام بدهيد بايد به ده نفر رجوع کنيد تا يک گوشهای کار انجام بشود در عصر ظهور مردم خود به دنبال خيرند چرا؟ چون نماز برپا داشته شده، قرآن در سوره مبارکه معارج از آيه بيست و دو به بعد يک سری آثاری را میفرمايد من عرض کنم، قرآن آثار نماز: «إِلاَّ الْمُصَلِّين الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون»[3]خداوند میفرمايد مصلين در نمازهايشان پيوستگی دارند نماز مقطعی خواندن، ماه رمضان که بيايد يک آقايي میگفت من ماه رمضان که میآيد نمازهايم اول وقت است بعد ماه رمضان يک خط در ميان است، گفتم برادر عزيز ماه رمضان يک درسنامهای زندگی ماه رمضان بايد بياموزی چگونه زندگی کرد يازده ماه ديگر اجرا کنی، ماه رمضان بايد بياموزی که زبانت هر حرفی نزند، چشمت هر نگاهی نکند، روزه باشی حضرت زهرای مرضيه فرمود روزدار کاری نکرده، اگر چشم و زبان و اعضاء و جوارحش از حرام روزه نباشد گفتم اين درس است برای من، شما در ماه رمضان نماز را اهميت میدهيد ماههای بعد هم بايد به همين نحو باشد، از آثار نماز قرآن میفرمايد: «وَ الَّذينَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم»[4] از خصوصيات نمازگزاران اين است که اينها احساس مسئوليت میکنند در اموالشان میگويند اين اموالی که ما داريم يک بخشش حق فقراست، يک بخشش حق ضعفاء است پيغمبر فرمود اگر فقيری ديديد گرسنه ماند، فقيری ديد برهنه ماند فقيری ديديد آخرتش را به دنيايش فروخت: «فبمنعهم الاغنياء» چون ثروتمندها کارشان را درست انجام نمیدهند اغنياء درست به وظيفه عمل نمیکنند، آقا اين ثروت ميلياردی که خدا لطف کرده حد و حساب هم ندارد اين يک بخشش حق ضعفاست دست شما: «وَ الَّذينَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم»[5] خدا اگر لطف کرده اموالی الهی است: «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ»[6] خدا میفرمايد ما به شما تمکن داديم به وظيفهات هم عمل کن، در بستگان خودت، خويشاوندان خودت، اطرافيان خودت در شهر خودت به داد نيازمندان برسيم، اين از آثار نماز است نماز يعنی احساس مسئوليت در مسائل مالی نسبت به ضعفاء، حالا آقا میبيني خدا لطف بهش کرده میگويد آقا مال ماست، خمس مالش را هم نمیدهد، واجب مالش را نمیدهد تازه اين بحث پرداختهايي است که احساس تکليف میکند در انفاق، زکات واجب است بايد زکاتات را بدهی، به اين زراعتات چه کسی برکت داد؟ يک آقايي گفت پول زحمت کشی است برای چه بايد بدهيم، گفتم با چه زحمت کشيدی؟ چگونه زحمت کشيدی، با بدنی که خدا داد، با انديشه و فکری که خدا داد، رهايت کنند، نقش بستر میشوی بايد برای مردنت: «أَمَّنْ يُجيبُ»[7] بخوانند نديدی، گاهی اوقات غرور پيدا میکنيم آقا پول زحمت کشی است، بياييم خمسش را بدهيم، خدا میفرمايد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ»[8] بابا منفعتی گيرت آمد بايد بپردازی، الحمدلله همه وجوه نيرهای که اينجا تشريف داريد به وظايف عمل میکنيد، نکند يک وقت من زيارت امام حسين بيايم کربلا بيايم زيارت بکنم، واجبم زمين مانده باشد، در سفارشهای که رسولخدا به اميرالمؤمنين فرمود يکی از توصيهها اين بود: «يا علی اذا رأيت الناس يشتغلون بالنوافل و اشتغل انت باتمام الفرائض» ، يا علی وقتی ديد مردم سرگرم مستحبات شدند شما واجباتات را انجام بده، زيارت سيدالشهداء با اين عظمت مستحب است، پرداخت زکات واجب واجب است پرداخت خمس واجب است ما مراقبت کنيم، يک آقايي آمد گفت آقا من اهل خمس و زکات نيستم ولی سالی رقم بالای گفت برای امام حسين پخت میکنم میدهم به مردم میخورند گفتم من يک جمله بگويم الآن هم در محضر امام حسين میگويم گفتم قيامت امام حسين از تو شکايت میکند میگويد بیانصاف حق ضعفاء، حق سادات فقير را به نام من کردی در شکم مردم، اين مردم بیچاره پای سفره نشستند نمیدانند در اين موال حق ضعفاست حق فقراست، ببينيد امام حسين از تو چه میخواهد؟ سيدالشهداء چه انتظاری دارد؟ مردم واجبات، واجبات، اين اموالی که خدا براي شما لطف کرده قرآن میفرمايد حق ضعفاست، در اينها حق فقراست، دقت کنيد حقوق اينها را بپردازيد و اصلاً اين را هم من اضافه کنم بيش از نود مورد در قرآن خدا میفرمايد بدهيد من میدهم، اصلاً من بارها گفتم مردم راه پولدار شدن را گم کرده، مردم فکر میکنند با جمع کردن و تکاثر و تغاصب اموال وضعشان خوب میشود قاعده الهی در انفاق است: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»[9]، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[10] آيات فراوانی که خدا میفرمايد بدهيد میدهم، يک جا شيطان میگويد نده، گدا میشوی: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»[11] بعضیها حواسشان به آن وسوسه و تسويل شيطان هست به بشارتها و وعدههای الهی توجه نمیکند، شما يک نفر را پيدا کنيد، من که سراغ ندارم من در عمرم نديدم کسی بگويد من برای خدا پول دادم خدا جواب نداد، برای خدا خرج کردم خدا حمايت نکرد اصلاً نداريم يا اينکه درش رياء بوده يا اينکه مسائل ديگری در کار بوده که آسيب از جای ديگری است و الا زير هر يارب تو لبيک ماست، اميرالمؤمنين میفرمايد وقتی داريد انفاق میکنيد هنوز آن انفاق شونده کمک را از شما نگرفته شما جواب و پاداش را داری دريافت میکنی، میگيری و خدا لطف میکند، خب قرآن میفرمايد نمازگزار احساس مسئوليت میکند در اموال: «لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم»[12]که اينها متعلق به نيامندان يعنی مالکيتی برای خودش قائل نيست، خود را امانتدار میداند اگر ما نگاهمان به امکاناتمان نگاه امانتداری شد يکی از برکاتش اين است که آقايون وابسته نمیشويم بعضیها ديديد وابستهاند دلبستهاند مرحوم آيتالله شاهآبادی بزرگ استاد حضرت امام مرحوم آيتالله آقای حاج شيخ محمدعلی شاهآبادی امام رضوانالله تعالی عليه نقل میفرمايند میگفتند مرحوم آيتالله شاهآبادی که اصلاً اين هم کار خدا بود ايشان تهران بود، عجيب است وقتی با تقوی شدی: «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[13]راه برايتان باز میکنيم تو خوب باش ما استاد میفرستيم سراغت، در نجف سيدعلی قاضی آن عارف بزرگ رفت در حجره علامه طباطبايي در زد، گفت آقای سيدمحمدحسين ما مراقت هستيم، استاد میآيد دنبال شاگرد اگر شاگرد با تقوی باشد امام با آيتالله آقای شيخ عبدالکريم حائری از اراک آمدند قم، خدا به دل آيتالله شاهآبادی انداخت ايشان تهران را برای يک هفت سالی رها کرد آمد قم، يک حوزه درسی برپا کرد، شخصيتهای بزرگی را تربيت کرد، در اين دوره هفت ساله مثل امام، آيتالله العظمی گلپايگانی اراکی بعد برگشت رفت تهران امام میفرمودند آيتالله شاهآبادی يکی از بچههايش را خيلی دوست میداشت و ايشان بعد فرموده بود برای امام که من مدتها در خانه خدا التماس کردم که اين محبت زيادی در من تعديل پيدا کند، چون اگر اين محبتها را کنترل نکرديد موقع رفتن کار دستت میدهد، ظهورش موقع رفتن است اين وابستگیها آن موقع زبان را قفل میکند، مرحوم آقای طبسی نقل میکند که يک آقايي بود حالت سکرات موت بهش دست داد بچههايش دورش بودند هرچه بهش گفتند بابا بگو: «اشهد ان لا اله الا الله» میگفت نشکن نمیگويم اينها میگفتند بابا بگو لا اله الا الله میگفت نشکن نمیگويم تعجب کردند اين بابای متدين ما نماز شبخوان، مؤمن اين حرفها چه است میزند در اين حالت سخت جان دادن؟ ايشان میفرمودند که کار خدا بود اين نمرد بعد از مدتی که از بستر بيماری بلند شد، بچهها يک روز گفتند بابا ما يک سؤالی داريم آن چند روز قبل حالت سخت شد، ما تصورمان اين بود که داری از دنيا میروی هرچه به شما میگوييم بگو: «اشهد ان لا اله الا الله» شما میگفتی نشکن نمیگويم گفت خوب شد يادم آوردید، يک ساعت بغلی دارم برويد از داخل جيب لباسم بياوريد، رفتند ساعت را آوردند زد زمين ساعت را خرد کرد گفت نزديک بود اين ساعت من را عاقبت به شر کند، گفت من در زندگی اين ساعت را از همه چيز بيشتر دوست دارم، مردم امام صادق فرمود قلب حرم خداست در اين حرم غير خدا را راه ندهيد، زنم، بچهام، شوهرم، بابايم، اينها برای خدا هستند، نه بيش از خدا، نه در عرض خدا، سيدالشهداء آموخت همه چيز برای خدا، علیاکبر برای خدا، علیاصغر برای خدا، جان خود برای خدا: «الهی رضی بقضائک»[14]، اينها جزء آخرين مناجاتهای امام حسين در گودی قتلگاه است: «تسليماً لامرک»، «لا معبود سواك»[15]«يا غياث المستغثين»، زينب سلامالله عليها آموخت حسين را برای خدا میخواست زينب، لذا وقتی کنار پيکر امام حسين قرار گرفت دست را زير پيکر برد سر به آسمان بلند کرد: «إلهي تقبّل منّا هذا القربان»[16]خدايا اين قربانی را از ما قبول کن، آن پدر گفت اين ساعت داشت ما را بیچاره میکرد به اين ساعت خيلی دلبسته بودم، و آن لحظات سکراتی که به من دست داد، شيطان را مقابل خودم ديدم ديدم اين ساعت در يک دست، يک سنگ هم در دست ديگرش است، شما میگفتيد بگو: «اشهد ان لا اله الا الله» اگر گفتی اين ساعتی را که خيلی دوست میداری را میشکنم، گفت من به شيطان دارم میگفتم نشکن نمیگويم، آقا درست کنيد خود را تا فرصت تمام نشده:
اگر دل از علائق کنده باشی، به منزل بار خود افکنده باشی
چنان گرم از بساط خاک بگذر، که شمع مردم آينده باشی
نمیگويند محبت نداشته باش، محبت برای خدا، اتفاقاً آنهايي که برای خدا ديگران را دوست میدارد محبتهايشان پايدار است، چون موسمی نيست مقطعی نيست، کار به اين ندارد که طرف پول دارد يا ندارد؟ امام صادق فرمود از نشانههای رفقای خود: «أَنْ لَا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبَات»[17]در گرفتاریها ولت نمیکند: «لَا تُغَيِّرَهُ عَلَيْكَ وِلَايَةٌ وَ لَا مَال»[18] پول و قدرت عوضش نمیکند اگر شد آقای مديرکل باز همان آدم قبلی است، اگر شد ميلياردر پول گمش نمیکند همان آدم قبلی است اينها رفقای خوب هستند، اينها بندگی خدا اينها را يک جوری تربيت کرده، دنيا را در دامنش بريزی تغيير نمیکند، يکی دو ويژگی ديگر هم بگويم: «وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّين»[19] نماز انسانها را معاد باور میکند، در نماز ما مکرر میگوييم، در نمازهايمان در سوره حمد، مالک يوم دين خداست، معاد باوری در پرتو نماز شکل میگيرد: «وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُون»[20] نمازگزاران از عذاب خدا میترسند هر حرفی را نمیزند، چون معتقد است مجازات دارد، هر اقدامی را نمیکند چون میترسد و نکته ديگر: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[21]برادران من، خواهران نماز انسانها را پاک دامن تربيت میکند، يک جاهايي اگر میلنگی در آن نماز لنگ میزنی، خروجی نماز بايد بشود پاکدامنی چه مرد و چه زن؟ «لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[22]خودشان را میپوشند حفظ میکنند، در برابر گناه و نامحرم لذا اگر کسی اين صفت ارزشمند را ندارد اين ضعف در نماز دارد، آن نمازی که بايد باشد میبيند صورت واقع پيدا نکرده: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[23] از چرايي نماز قرآن میفرمايد نماز بخوانيد تا امانتدار بشويد نماز بخوانيد تا به تعهداتتان پايبند باشيد، آدم نمازخوان کسی را سرکار نمیگذارد، آقا ما يک چيزی گفتيم باورت شد، حالا طرف امضاء هم کرده قول هم داده، فسخ میکند بابا تعهدات پايبند بودن به عهد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[24] آنی که دست شماست امانت است پايبند باشيد و نکته پايانی: از برکات نماز در زندگی انسانها ببينيد اينها همهاش ساختار اوليه دنيايي دارد اينها در جامعه ما اجرايي بشود، جامعه گلستان است بشريت امروز مشکل همينجاهاست: «وَ الَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُون»[25] نمازگزاران جايي که بايد شهادت بدهند، میدهند يک بنده خدايي گفت، آقا من حقی طلب دارم، طرف هم شاهد دارم و میداند میگويد آقا میدانم ولی پا نمیگذارم در دادگاه بيايم شهادت بدهم، خب تو آدم موفقی نيستی، حق اين بیچاره دارد ضايع میشود چرا شهادت نمیدهی؟ چرا منافع شخصی خودت را بر رضای خدا ترجيح میدهی، نمازگزاران اگر يک جايي ديديد حقی دارد ضايع میشود حقوقی دارد تلف میشود وشهادت شما تأثير دارد در برگرداندن حق به سوی ذی حق: «وَ الَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُون»[26]ولو آنیکه میخواهد شهادت بر عليهاش بدهيد از بستگان شما باشد، از خويشاوندان شما باشد، خد را بايد در نظر گرفت بسنده کنيم، سلام بر سيدالشهدايي که در مسير رضای خدا عزيزترين عزيزان خود را هم تقديم کرد، امروز اشاره کردند برويم در خانه آن باب الحوائج خرد سال کربلا، در بين شهدای کربلا دو شهيد عنوان باب الحوائجی پيدا کردند در بزرگسالان ابالفضل در خرد سالان علیاصغر، يکی از بزرگان علما میگويد گاهی اوقات ديد يک نامهای بزرگی مینويسد میگردند ببينند امضاء مال چه کسی است؟ اين متن به مهر و امضاء چه کسی است؟ آن مهر کوچک و آن امضاء ارزش میبخشد به اين متن، میگويند آقا نامه فلانی است آن عالم عارف میگويد امام حسين طومار شهداء را تدوين کرد، مهر زير اين طومار نامه شهداء علیاصغر بود و خون حنجر علی، آقا آمد برای وداع با اهل حرم صدای گريه علی بلند بود، مادرها بيشتر متوجه هستند گاهی اوقات ديديد بچههايي که تشنهاند، من در يک مجلسی عرض کردم اينجا هم بگويم برای آماده شدن دلها بيشتر، يک وقتی بيمارستان رفته بوديم عيادت يک بيماری در راهرو بيمارستان من داشتم رد میشدم يکدفعه يک خانمی از يک اتاقی دويد فرياد زنان آمد گفت آقا به داد من برسيد دارم میميرم، گفتم چه شده خانم؟ گفت بچه من آرام نمیگيرد، آمدم در اتاق يک بچه خردسال شيرخوارهای داشت اين مشکل قلبی داشت میخواستند عملش کنند، دکتر معالج گفته بود از ساعتها قبل از عمل، مثلاً از ده ساعت قبل از عمل میگويد نه شيرش بدهيد نه غذا بهش بدهيد، اين بچه من تلذی را آن روز ديدم، اين بچه در آغوش پرستارها بود، هی سر میچرخاند زبانش را از دهان بيرون میآورد، فقط اشک میريخت و گريه میکرد، پرستارها هم يک دستمالی خيس میکردند دور لبهايش فقط میچرخاندند اين دستمال را میگذاشتند دور لبهايش اين زبان را میآورد به دنبال اين دستها مادر گفت آقای حدائق دارم میميرم شير دارم اما بچه من تشنه است، گرسنه است، دکتر گفته قبل از عمل اصلاً غذايش ندهيد، گفتم خانم با يک جمله آرامت میکنم، گفتم انشاءالله فرزندت را عمل میکنند بهبودی پيدا میکند سيرابش میکنی، اما میخواهی آرام بشوی يادی کن از آن شيرخواره حسين، آن هم وضعش مثل وضع عزيز تو بود، اما آن وقتی به سيدالشهداء سپردند او را ديگر بر نگشت به آغوش مادر:
هان بيا ای کودکی افسردهام، مرغکی لب تشنهای پر بستهام
تا به اوج عشق پروازت دهم، نيک فرجامی آغازت دهم
طفل ما از عشق کی بيگانه است، بچه پروانهام پروانه است
اينکه به اين کودکی گناه ندارد، يا که سر رزم اين سپاه ندارد
يا اباعبدالله معذرت میخواهم:
راه دهيد آنکه را پناه ندارد، بلکه دل افسرده است و آه ندارد
خدا لعنت کند، عمرسد را خدا لعنت کند حرمله را، يک وقت عمرسعد گفت حرمله چرا جواب حسين را نمیدهي؟ گفت پدر را نشان بگيرم، يا طفل را؟ اين نانجيب گفت مگر سفيدی زير گلويي علی را نمیبينی:
ز سوز تير چنان دست و پای خود گم کرد، که خواست ناله کند در عوض تبسم کرد
همه بگوييم يا حسين.
[1] معارج22- 23.
[2] حج41.
[3] معارج22- 23.
[4] معارج23.
[5] معارج23.
[6] حج41.
[7] نحل62.
[8] انفال41.
[9] بقره261.
[10] انعام160.
[11] بقره268.
[12] معارج23.
[13] طلاق2.
[14] شرح أصول الكافي (صدرا) ج1 ص96.
[15] شرح أصول الكافي (صدرا) ج1 ص96.
[16] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج11-قسم-2-فاطمةس ص958.
[17] الكافي (ط - الإسلامية)ج2 ص639.
[18] الكافي (ط - الإسلامية)ج2 ص639.
[19] معارج26.
[20] معارج27.
[21] معارج29.
[22] معارج29.
[23] معارج32.
[24] معارج32.
[25] معارج33.
[26] معارج33.