استاد حدائق روز یکشنبه 18 آذرماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان این مبحث که از نعمت های الهی چگونه استفاده کنیم پرداختند.

دانلود

 

بسم­الله الرحمن الرحيم

الحمدلله خداوند را سپاسگزار هستيم که توفيق زيارت بارگاه ملکوتی حضرت اباعبدالله الحسين را نصيب زائر محترم، جمع حاضر در مجلس، خصوصاً در اين مجلسی که از طرف  بعثه مقام معظم رهبری هر صبح منعقد و برپاست شرف حضور يافتيم، روز گذشته آيه­ای را از سوره مبارکه حج آيه چهل و يک محضر عزيزان حاضر در مجلس عرض شد، و عرض شد که اين آيه از آيات مهدودی در قرآن و از آيات ولايت در قرآن هم هست، که در روايات ائمه معصومين می­فرمايند مصداق اتم اين آيه ما اهل­البيت هستيم، قرآن می­فرمايد نشانه بندگان موفق ما که عرض کردم اگر بخواهيم به خودمان نمره بدهيم، ببينيم به اين نسبت دريافتی­هايمان از خداوند، در اين چهار مطلبی که خدا نام می­برد چقدر پرداختی داشتيم برای خدا چه کرديم؟ گرچه خداوند نيازی به کمک انسان­ها ندارد ما محتاج هستيم به اين­ کارها، آقا اميرالمؤمنين در خطبه حمام طليعه خطبه حمام، به حمام فرمود آقای حمام: «غَنِيّاً عَنْ‏ طَاعَتِهِمْ‏ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[1] خدا از اطاعت شما مستغنی است بی­نياز است، نماز خواندی به خودت خدمت کردی، نخواندی به خودت ضرر کردی:

گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبريائش ننشيند گرد

ما محتاج هستيم به اين عبادت، به اين اخلاق، به اين رفتار شايسته: «آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[2]خداوند مصون است از گناهان و جرائم و خطاهای مردم، تمام هستی بیگانه بشوند خدا همان خداست، همه موحد بشوند خداوند همان خداست، اين­جا در اين آيه شريف خداوند اشاره می­فرمايد ظهور و بروز شما بايد اين چهارجا باشد يک نکته­ای را من اضافه کنم، و دو سه مطلب را ذيل اين آيه يک روايت از فرمايشات امام سجاد سلام­الله عليه، تکميل عرايضم: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ»[3] يعنی آقا حواست باشد هرچه داری مال خداست، ما داده­ايم مال ماست دست تو است، عمرت مال ماست، آبرويت مال ماست، ثروت­ات مال است، سواد و علمت مال ماست مغرور نشوی آيت­الله هستم، مرجع هستم، من از يک فقيه بزرگ يادی کنم، امروز يکی مراجع بزرگ مرحوم آيت­الله العظمی آقای حاج شيخ بهاء­الدين محلاتی که با حضرت امام هم خيلی مأنوس بود ايشان شاگرد آيت­الله العظمی نائينی و همدرسی و هم مباحثه­ای فقيه عاليقدر آيت­الله العظمی خويي و ميلانی در نجف بود، ايشان در سن هفتاد سالگی که بعد مراجعت کردند به شيراز و شيراز ماندند به و تربيت طلاب و مردم پرداختند، فرمودند در سن هفتاد سالگی يک ظهری آمدم نماز بخوانم، نماز جماعت، روی سجاده ايستادم، يک لحظه رفتم در فکر گفتم هفتاد سال دارد از عمرت می­گذرد در نماز دچار فراموش نشدی، گفتند اين­که در ذهنم آمد يک الحمدلله هم گفتم، آقايون نعمت خدا يادتان می­آيد بگوييد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏»[4] در حرم امام حسين نشستی حمد کن تا تکرار بشود: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»[5] سالمی، حمد کن، ذاکری حمد کن، توفيقاتی برايت رقم خورد بگو: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏»[6]  تا افزايش بدهند نعمت را گفت ايشان فرموده بود من حمد هم کردم نماز را بستم، فرمودند در تشهد همان نماز تشهد يادم رفت، خدا می­خواهد يک تلنگر بزند، نماز شما يادت است، شما خوب ذکر می­گويي، قرآن حفظی، ما داريم کمکت می­کنيم، خوب می­دوی ازت بگيريم، زمين­گيری، اين مرجع بزرگ فرموده بود من در تشهد نماز حالا می­خواهم ذکر تشهد بگويم يادم نمی­آيد، گفتند يکی از مأمومين از پشت سر متوجه شد که من دچار نسيان شدم بلند ذکر تشهد را گفت و من يادم آمد و ذکر را گفتم، نماز که تمام شد رفتم سجده، گفتم خدايا سپاسگزارم که فاصله­ای نينداختی بين اين تصوری که در ذهن آمد و حقيقتی که وجود دارد، مردم هرچه داريد مال خداست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[7] صورت زيبا برايت دادند مال خداست، ناسپاسی کردی يک سکته می­گذارند در صورت­ات، فک پايين­ات می­رود مغرب، فک بالايت می­رود مشرق، خجالت بکشی ديگر خودت را در آينه نگاه کنی، من در يک مجلسی نشسته بودم يک از پهلوان­های نامی اين کنار دست ما پيرمردی شده بود نشسته بود، يکدفعه ديدم آمد از صندلی بلند شود، يک نيم خيز بلند شد افتاد رو صندلی ديدم اشکش جاری شد، گفتم آقا بدنت درد گرفت چه شد؟ گريه می­کنی؟ گفت آقای حدائق گريه می­کنم از روزگار، من کسی بودم که وزنه­های صد و شصت، صد و هفتاد کيلويي را يک ضرب بلند می­کردم، حالا خودم را نمی­توانم تکان بدهم، مردم اين توانايي­تان، اين سلامتی­تان اين امکانات هرچه داريد زندگی، خانواده، اولاد، ثروت، املاک، اراضی همه خدا می­فرمايد: «مَكَّنَّاهُمْ»[8] ما داديم در همين شهرهای که شما زندگی می­کنيد صد سال قبل کسانی بودند که يک نفرش امروز نيست از هر نقطه­ای که آمديد، صد سال ديگر در آن شهر ديگرانی هستند که از ما اثری نيست: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ»[9] خدا می­فرمايد اول توجه داشته باشيد اين­ها مال خداست برايتان داديم، حالا که براي شما امکانات داديم، آبرو داديم، سواد داديم، بيان داديم، پول داديم اين چهارجا خودت را نشان بده: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[10] نماز را برپا بدار، حضار محترم خداوند در سوره طه آيه 132 به پيامبر اکرم امر می­فرمايد: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ»[11] رسول­الله توصيه به نماز کن: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»[12] پافشاری کن بر اين مطلب يکبار گفتيم بس است اين­ها نيست امام صادق فرمود آفرين بر پدر و مادری که هر روز در خانه از نماز ياد می­کند حالا من يک جلسه مستقلاً آثار تربيتی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی نماز را در يک جلسه گذرا انشاءالله خدمت زائران که توفيق خواهم داشت، خواهم بود به شرط حيات، خدا به پيغمبر می­فرمايد، اين­که بعضی­ها می­گويند آقا نماز بخوانيم چه می­شود؟ خب پول می­خواهی نماز، آبرو می­خواهی نماز، جامعه پاک می­خواهی، جامعه سالم اخلاقی می­خواهی نماز، می­خواهی که خلاف و تخلف و دزدی کنار برود نماز، اين­ها آيات قرآن است اين­ها روايات ماست، خدا به پيامبر می­فرمايد رسول­الله امر کن پيوسته خانواده­ات را به نماز بر اين پافشاری کن و اصرار کن: «لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ»[13] ما از تو رزق نمی­خواهيم ما شما را خلق نکرديم که جمع کنيد اموال را ما شما را خلق کرديم که به معرفت برسيد: «نَحْنُ نَرْزُقُكَ»[14] رزق شما را ما می­دهيم آن وظيفه اوليه­تان را خوب انجام بدهيد، عاقبت و پايان کار هم از آن انسان­های با تقواست، دارد در ذيل اين آيه شريفه وقتی اين آيه نازل شد چون خدا به پيامبر می­فرمايد: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ»[15] در روايت داريم رسول­الله چندين ماه هنگام نماز که می­خواستند بروند مسجد جلو خانه اميرالمؤمنين در خانه که قرار می­گرفتند بلند صدا می­زدند: «الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ الصَّلَاة»[16]بعد آيه تطهير را تلاوت می­کردند: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[17] اين پيام هم داشت يعنی اهل اين­ها هستند اهل­البيت اين­های هستند که در اين خانه هستند کسان ديگری را نتراشيد به نام اهل­البيت خود آيه تطهير هم وقتی نازل شد مفسرين نوشتند شش ماه بعضی­ها تا نه­ماه پيامبر مکرر اين آيه را جلو در خانه حضرت زهراء تلاوت می­کرد که مردم اين­های که از رجس و پليدی دور هستند، علی ابن ابی­طالب است، زهرای مرضيه است، امام مجتبی است، سيدالشهداست، هر کسی اهل­البيت نيست و از رجس و پليدی مجزی نيست خب سروران عزيز در ادامه قرآن می­فرمايد قدرت پيدا کرديد، قدرتی که ما به شما داديم، در اين زمينه­ها بايد خودتان را نشان بدهيد، گسترش نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهی از منکر، از اين آيه استفاده می­شود در دوران ظهور امام زمان هم اولويت­ها اين چهار دستور است و ريشه تمام توفيقات در همين رو آوردن به خداست، جامعه­ای موفق اگر کسی می­خواهد جامعه­ای است که مردم ارتباط­شان با خدا قوی باشد، جامعه­ای است که مردم بعد از ارتباط با خدا، پيوندشان با يکديگر قوی باشد: «آتَوُا الزَّكاةَ»[18] بعد اگر می­خواهيد امر به معروف اين نکته را هم بگويم روايت را بخوانم، ما اگر بخواهيم امر به معروف و نهی از منکرمان مؤثر واقع بشود، می­گويند فرد اول بايد خودش خوب باشد تا خوبی را از او بپذيرد، دو صد گفته چون نيم کردار نيست، بنده اگر خودم بندگی خدا را خوب انجام نمی­دهم بعد ديگران را دعوت به بندگی کنم، اين تأثيری ندارد اين­که امام صادق عليه­السلام فرمود: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»[19]مردم را به غير زبان دعوت کنيد، يعنی رفتار شما بشود مشوق، عملکرد شما مردم را به سوی خدا و اهل­البيت جذب کند، بگويند بابا اين شيعه امام حسين است ببين چگونه عمل می­کند، رفتارها، کردارها، سبب بشود که ما مشوق بشويم بنده آقايي سراغ داشتم در انگلستان راننده آژانس با يک رفتار خوب يک سياه آفريقايي مسيحی را مسلمان و شيعه کرد، اين آقا نقل می­کرد می­گفت ما در انگلستان راننده آژانس بودم يک جوان سی و چهار ساله، گفت بيشترين حجم تلفن­های تماس ما از نيمه شب به بعد بود، آن هم علتش اين بود که يکی از مراکز فساد می­گساری در لندن در آن نقطه بود که افراد می­خواستند بروند منازل­شان گفت يک شب گفتند بياييد، من رفتم يک آقايي سياهی سوار شد عقب ماشين اين حالش خوب نبود مست بود، اين کيف پولش را هم جا گذاشت، گفت کرايه عرض شود ده پوند بود، گفت ما اين کرايه­اش را که داد کيف پولش هم روی صندلی جا گذاشت، گفت من فردا متوجه شدم، نگاه کردم ديدم دو هزار دلار در اين کيف است، گفت از روی مشخصاتی که در اين کيف بود گفت دو هفته می­گشتم تا اين آدم را پيدا کردم، ببينيد شيعه يعنی اين: «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[20] هرجای دنيا هستيم بايد آدم باشيم، نماز اول وقت که فقط کربلا نيست، نماز اول که فقط در حرم نبايد خواند، حرام که فقط ترکش در حرم نيست هرجا هستيد بايد از منکر فاصله بگيريم، هرجا هستيم بايد در بندگی بدرخشيم، در شهری، روستايي، خارجی، داخلی: «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم‏»[21] هرجا هستيد خدا می­فرمايد ما هستيم، گفت آقای حدائق دو هفته گشتم تا اين آدم را پيدا کردم، تماسی بهش گرفتم آمد و گفتم شما دو هفته قبل فلان کاباره آمدی بيرون فلان ساعت نيمه شب اين کيف مال شما بود، گفت با کمال تعجب گفت من اصلاً فکر نمی­کردم اين پول به من برگردد، گفت تو چه کسی هستی؟ اين جوری دفاع کنيم از امام حسين، گفتم من مسلمان هستم و شيعه هستم، اولياء ما اين گونه ما را تربيت کردند به مال حرام دست اندازی نکنيد، گفت اين سياه شروع کرد گريه کردن، گفت اصلاً نگاه به اسلام را تو در من تغيير دادی، من يک نگاه ديگر داشتم، شما می­بينيد امروز اين جنايت­های که داعش می­کند به نام اسلام پرچم می­زنند لا اله الا الله نام پيغمبر را طليعه قرار دادند، در اذهان بعضی از مردم يک تصوير زشت اما ببينيد اين جوان با اين حرکت، گفت اصلاً من را علاقمند به اسلام کرد، اين همانی است که امام صادق می­فرمايد: «كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْنا»[22] من يک روايت اين­جا تقديم کنم، يک سؤالی که مکرر می­پرسند آقا چرا ما هرچه دعا می­کنيم نمی­شود، اولاً پيغمبر می­فرمايد ما دعای بی­اثر نداريم، بگرديد پيدايش کنيد ببينيد اين دعا کجا دارد اثر می­کند، يک دعا آن دعای است که صلاح نيست، مصلحت نيست شما هم با دل شکسته دعا کرديد ذخيره آخرت­ات می­کند و در روايت داريم در قيامت وقتی انسان­ها می­بينند مابازاء دعاهای به اجابت نرسيده آن­ها خدا در قيامت با آن­ها چه می­کند می­گويند ای کاش هر دعای کرده بوديم در دنيا به اجابت نمی­رسيد، آخرت دريافت می­کرديم، خداوند زيربار منت بشر قرار نمی­گيرد اين يک بخشی از مردم، آدم خوبی است متدين پاک سالم، صالح اما مصلحت نيست خدا ذخيره آخرت می­کند.

دو يک بخش عمده از مردم: «کفارة لذنوبه» ، دعايشان می­شود کفاره گناهانشان، با دل شکسته آمده در حرم، دعا هم می­کند اشکش هم جاری است اما می­گويند برادر، خواهر، تا يک کارنامه سياه و سنگينی از خطا داري اين دعا دارد بدي­هايت را تصفيه می­کند گناهانت را پاک می­کند دعا اثر کرد اما گناهان را شست، بخشی سوم صلاح­شان هست، دعا به اجابت برسد گناهی هم نکردند مصلحت آن­ها هست دعا به اجابت می­رسد حاجت را می­گيرد پس از نفس دعا کردن نا اميد نشويد: زير هر يارب تو لبيک ماست، قطعاً اجابت درش هست اجابت يا اين­که همين­جا يا اين­که آخرت يا اين­که بدهی­ها را تصفيه می­کنند، در دعای کميل شما وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين در طليعه دعای کميل امام تلگرافی يک اشاراتی می­کند به آثار گناهان: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ‏ الدُّعَاءَ»[23] بعضی از گناهان دعا را حبس می­کند، بعضی از گناهان پرده حياء را پاره می­کند، بعضی از گناهان تغيير نعمت می­دهد، من در يک روايتی از فرمايشات آقا امام زين­العابدين اينی­که چون مکرر عزيزان سؤال می­کنند اين لغز­ش­ها و رفتارهای اشتباه اگر در کسی بود دعاهای او می­آيد اين­ها را پاک می­کند، لذا نا اميدی از دعا نشويم، دعا دارد اين­جا کار می­کند و يک درس هم هست ما اين رذايل اخلاقی را بايد بگذاريم کنار تا دعا به جابت برسد آقا زين­العابدين می­فرمايد: «وَ الذُّنُوبُ‏ الَّتِي‏ تَرُدُّ الدُّعَاءَ»[24] گناهانی که دعا را در می­کند اول: «سُوءُ النِّيَّةِ»[25] افرادی که نيت بدی دارند، ديديد ما اين­جا آمديم نيت­ها را بايد صاف کنيم کراراً من عرض کردم، اگر کسی دلخوری داريد، نگرانی داريد، اين­جا دعايش کنيد که خدا هدايتش کند، نفرين کردن و سوء نيت دعا را حبس می­کند، نيت را بايد پاک کرد، نيت بد آقا من دستم برسد از نان خوردن می­اندازمت، خب حالا برو دعا کن، برو دعای کميل بخوان، برو دعای ابوحمزه بخوان، با اين وضع دعا می­خوانی من به جای برسم نشانش می­دهم، اين می­شود مانع به اجابت رسيدن دعا: «خُبْثُ السَّرِيرَةِ»[26] آن خباثت­های باطنی، بعضی­ها در درون­شان حرص، حسد، حقد و کينه تکبر و غرور اين­ها رذايل اخلاقی است که بايد کار کرد، اين­ها را بايد ترک کرد، سوم امام می­فرمايد: «وَ النِّفَاقُ مَعَ الْإِخْوَانِ»[27] با برادران دينی­ آن­هايي که نفاق دارند يعنی دورو هستند من ظاهر اظهار ارادت می­کند پشت سر بدگويي می­کنم، جلو يک وضعی دارم پشت سر يک وضع ديگر، هنوز طرف نرفته شروع می­کنم به بدگويي کردن، اين آقای بود که با ما داشت حرف می­زد، اين نمی­دانيد چه است؟ پرونده­اش زير بغل من است، خب برو حالا دعا کن، اين نفاق است: «وَ النِّفَاقُ مَعَ الْإِخْوَانِ»[28] می­گويند يک شخصی آمد پيش يک غنی گفت آقا يک کمکی به من بکن، گفت ببين پول دارم کمک نمی­کنم، منت هم سرت دارم، گفت اين يعنی چه؟ پول داری نمی­دهی، منت هم داری؟ گفت اين­که می­گويم منت دارم چون دارم راستش را می­گويم من نمی­خواهم کمک کنم، نمی­گويم ندارم، دارم نفاق ندارم، دو رويي ندارم، حقيقت را دارم برايت می­گويم من نيت نيست حالا به هر دليلی نمی­خواهم کمک کنم اين صداقت است، حالا گاهی اوقات می­گويي کمک کن، می­گويد آقا ما خودمان گرفتار هستيم هشت ما گره نه ماست، ما داريم از مايه می­خوريم، بابا ارض خدا را نخور عرض خدا را ببر، نکته چهارمی که آقا امام سجاد می­فرمايد: «وَ تَرْكُ التَّصْدِيقِ بِالْإِجَابَةِ»[29] اصلاً کسانی که ناباورانه دعا می­کنند اين­ها انتظاری به اجابت هم رسيدن دعا نبايد داشته باشد، می­گويد آقا يک دعايي می­کنيم بعيد هم می­دانم چيزی بشود، کسی چند روز قبل آمد گفت آقا من يک حاجتی دارم، گرهی دارم، گفتم اصل مرکز دعا اين­جاست سيدالشهداء است، گفت آقا نا اميد هستم، گفتم جايي آمدي که اميدها تحقق پيدا می­کند، اين نا اميدی را بگذار کنار، اين­جا بايد بخواهی، چه کسی عزيزتر از سيدالشهداء و اولياء در پيشگاه خدا، ما ناباورانه صدا نزنيم: «وَ تَرْكُ التَّصْدِيقِ بِالْإِجَابَةِ»[30] شاهد عرضم اين­جا بود امام می­فرمايد: «وَ تَأْخِيرُ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ حَتَّى تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا»[31] آن­هايي که نمازهای واجب­شان را به تأخير می­اندازند تا وقت می­گذرد، انتظار اجابت دعا را نداشته باشند، من بعضی­ها می­آيند می­گويند آقا ما مشکل داريم هرچه دعا می­کنيم به اجابت نمی­رسد می­گويم نماز اول وقت می­خوانيم، نماز اول اوقت، ما سوغات اين سفر بايد نماز اول وقت باشد اهتمام به نماز باشد اين بی­توجهی به امر نماز سبب می­شود که در اجابت دعای خلل ايجاد می­شود: «وَ تَرْكُ التَّقَرُّبِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبِرِّ وَ الصَّدَقَةِ»[32] آن­هايي که اهل صدقه نيستند، اهل کارهای نيک نيستند، خدا داده: «مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[33] زکات نمی­دهند اين­ها نبايد انتظار هم داشته باشند که ما دعا کرديم به اجابت نرسيد: «وَ اسْتِعْمَالُ الْبَذَاءِ وَ الْفُحْشِ فِي الْقَوْلِ»[34] کسانی حرف­های ناپسند و سخن­های زشت را در گفتارهای خودشان به کار می­برند.

عرضم تمام کنم، یک روز امام صادق با کسی داشتند می­رفتند که اين اظهار ارادت به امام صادق می­کرد غلام طرف هم دنبال طرف داشت می­آمد حالا اين غلام يک خرده با کندی می­آمد يک دفعه اين برگشت همراه امام صادق بود ديد غلامش فاصله گرفته يک عبارت بی­ادبانه­ای به کار گرفت، گفت: «يابن‏ الفاعله‏»[35] «اسرع» ، من ترجمه مؤدبانه­اش را بکنم، گفت ناپاک زاده زود راه بيفت، حالا غلام­ات است بايد اين جوری باش حرف بزنی، حالا کارگرت است هرچه از دهن در آمد بايد گفت، حالا چون فرزندت است، چون نانخوری ظاهری تو است، بايد هر سخنی را به او گفت: «يابن‏ الفاعله‏»[36] «اسرع» ، تا امام صادق شنيدند در تاريخ دارد حضرت دست رو سر گذاشتند و دست روی عمامه­شان فرمود: «ويحک» ، وای بر تو، تو از کجا می­دانی مادر اين خلاف کرده؟ تو از کجا می­دانی اين غلامی که غلام تو است از طريق حرام به دنيا آمده، نسبت ناپاکی به مادر او دادی، راوی می­گويد ديگر امام صادق را با اين فرد هم مجلس نديدم، ما مراقب باشيم در حرف زدن­هايمان، آقايون اين­جا در کربلا مسئوليت زبان در مکان­های مقدس خيلی بالاتر است.

بسنده کنم امروز گفتند برويم در خانه آن باب الحوائج خرد سال امام حسين در دمشق در کنار قتلگاه پدرش سيدالشهداء هستيم بگوييم آقا يک عنايتی کنيد مسلمانان مظلوم در سراسر عالم، مسلمانان غزه، فلسطين، لبنان، سوريه، يمن، اين­جا نفس­های شما به خاطر اين مکان با عظمت و اين­جايي که محل نزول فرشته­ها و ملائکه­الله است در استجابت دعا مؤثر است و تأثير دارد. برويم در خانه آن دخت خردسالی که در سنين طفوليت در شام در فراق پدر جان به جان آفرين تسليم کرد، اما محل گشايش و رفع مشکلات است، اين نازدانه در سفر هرگاه سراغ بابا را می­گرفت او را آرام می­کردند بابا سفر است، يک شب در خرابه چه اتفاقی افتاد، نيمه­های شب خواب پدر ديده بود بيدار شد، هی صدا می­زد: «ابتا ابتا ابتا» ، بابا شد روضه­خوان خرابه همه را به گريه انداخت، بانوان بچه­ها همه گريه افتادند، به يزيد خبر دادند ملعون نانجيب يکی از عزيزان حسين بهانه پدر گرفته، گفت سر بابايش را برايش ببريد، کجای عالم رسم است برای تسکين و تسلی يک داغديده سر برادر را بياورد، خدا لعنت کند اين داعشی­ها را جلو کانون خانواده سر بابا را می­برند می­گذارند زمين کاری که پليدان عالم کردند اين­ها هم تأسی می­جويند به همين رفتار غلط خدا انشاءالله ريشه اين­ها را سر گيتی جمع کند و بخشکاند، حضرت رقيه اين قدر گريه کرد يزيد گفت سر بابا را ببريد، يک وقتی چند نفر وارد شدند در ميان طبقی طبقی را مقابل اين نازدانه امام حسين قرار دادند، تصور اين نازدانه اين بود که برای او غذا آوردند، گفت عمه­جان من غذا نمی­خواستم من بابايم را می­خواستم، من نمی­دانم بر حضرت زينب چه گذشت؟ گاهی اوقات ديديد عزيزی که پدر از دست داده آثار پدر را از جلوش جمع می­کنند، شهداء را ياد کنيد، من يادم است در معيت مرحوم آيت­الله والد رفتيم منزل يک شهيدی همسر شهيد گفت آقا چيزی که فقط من را آزار می­دهد اين شهيد يک بچه خردسالی دارد، گاهی اوقات شب­ها اين بچه بيدار می­شود شروع می­کند به گريه کردن، هر کاری می­کنيم آرام نمی­شود هی می­گويد بابايم را می­خواهم، حالا خواب ديده چه شده؟ گفت ناگزير می­شويم می­رويم عکس شهيد را از داخل کمد می­آوريم بيرون می­دهيم قاب عکس را دست اين بچه، اين بچه قاب عکس را در بغل می­گيرد همين طور حرف می­زند تا خوابش می­برد، اين همسر شهيد گفت وقتی اين قاب را از روی سينه بچه بر می­دارم می­سوزم، مرحوم آيت­الله والد گفتند خانم تو قاب را بر می­داری اما بچه­ات زنده است، اما اين حالت را که می­بينی يادی کن از آن عزيزی که آن هم بهانه بابا را گرفت آن­جا سر بابا را آوردند، سر را در دامن گرفت شروع کرد با اين سر سخن گفتن بابا: «من الذی ايتمنی علی صغر سنی»[37]، بابا چه کسی من را در اين کودکی يتيم کرد: «من الذی قطع ورديک»[38]، بابا چه کسی رگ­های گلويت را بريد: «من الذی ايتمنی علی صغر سنی»[39]، چه کسی را من را در اين کودکی از نعمت پدر محروم کرد: «من الذی خضبک بدمائک»[40]، چه کسی محاسنت را با خون سرت خضاب کرد:

عمه به دادم برس، خراب غوغا شده، ببين که گم گشته­ام چگونه پيدا شده

يک وقت ديدند ديگر صدا به گوش نمی­رسد، مرحوم علامه مجلسی می­نويسد مادر حضرت رقيه آمد نزد حضرت زينب گفت بی­بی ديگر صدا دخترم نمی­آيد، آمدند نزديک ديدند سر يک طرف، رقيه هم يک طرف همه بگوييم يا حسين.

«وَ الذُّنُوبُ‏ الَّتِي‏ تَرُدُّ الدُّعَاءَ سُوءُ النِّيَّةِ وَ خُبْثُ السَّرِيرَةِ وَ النِّفَاقُ مَعَ الْإِخْوَانِ وَ تَرْكُ التَّصْدِيقِ بِالْإِجَابَةِ وَ تَأْخِيرُ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ حَتَّى تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا وَ تَرْكُ التَّقَرُّبِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبِرِّ وَ الصَّدَقَةِ وَ اسْتِعْمَالُ الْبَذَاءِ وَ الْفُحْشِ فِي الْقَوْلِ»[41]

«الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[42]

«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ‏ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُه‏»[43]

«مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْنا»[44]

«كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ»[45]

«وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏»[46]

«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[47]

«فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ‏ طَاعَتِهِمْ‏ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ»[48]

 

[1] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 303.

[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 303.

[3] حج41.

[4] فاتحه2.

[5] ابراهيم7.

[6] فاتحه2.

[7] بقره156.

[8] حج41.

[9] حج41.

[10] حج41.

[11] طه132.

[12] طه132.

[13] طه132.

[14] طه132.

[15] طه132.

[16] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج23 ص78.

[17] احزاب33.

[18] حج41.

[19] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص309.

[20] حج41.

[21] حديد4.

[22] الأمالي( للصدوق) النص ص400.

[23] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.

[24] معاني الأخبار النص ص271.

[25] معاني الأخبار النص ص271.

[26] معاني الأخبار النص ص271.

[27] معاني الأخبار النص ص271.

[28] معاني الأخبار النص ص271.

[29] معاني الأخبار النص ص271.

[30] معاني الأخبار النص ص271.

[31] معاني الأخبار النص ص271.

[32] معاني الأخبار النص ص271.

[33] حج41.

[34] معاني الأخبار النص ص271.

[35] منهج اليقين (شرح نامه امام صادق عليه السلام به شيعيان) ص128.

[36] منهج اليقين (شرح نامه امام صادق عليه السلام به شيعيان) ص128.

[37] المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، طریحی، ص 136 و 137

[38] المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، طریحی، ص 136 و 137

[39] المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، طریحی، ص 136 و 137

[40] المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، طریحی، ص 136 و 137

[41] معاني الأخبار النص ص271.

[42] حج41.

[43] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.

[44] الأمالي( للصدوق) النص ص400.

[45] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص309.

[46] طه132.

[47] بقره156.

[48] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 303.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه