استاد حدائق روز شنبه 17 آذرماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان این مبحث که از نعمت های الهی چگونه استفاده کنیم پرداختند.

 

دانلود

السلام عليکم جميعاً و رحمت­الله و برکاته

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين ابی­القاسم المصطفی محمد(ص) و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين لاسيما بقيه­الله المنتظر حجت­ ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[1].

صدق الله العلی العظيم

تقديم به محضر مبارک و معظم پيامبر عظيم­الشأن اسلام رسول­ خاتم، صلواتی ختم نماييد.

جهت شادی و ترويج ارواح طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلی­الله مقامه شهدای انقلاب اسلامی، شهدای حشدالشعبی، شهدای مقاومت و در گذشگان از جمع حاضر سردار افراز حاج قاسم سليمانی، شهيد ابومهدی المهندس و شهيد حجت­الاسلام و المسلمين سيدحسن نصر­الله، تقديم به محضر مبارک سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين صلوات غراتری ختم نماييد.

آيه­ای که تلاوت شد آيه چهل و يک از سوره مبارکه حج، که اين آيه از آيات ولايت در قرآن و از آيات مهدوی در قرآن هم هست و پيام­ آور و نويد بخش حکومت مهدوی در دوران ظهور هم در کلام معصومين اشاره شده من با مقدمه­ای وارد بحث بشوم و نکاتی را ذيل اين آيه شريفه محضر حاضرين در مجلس عرض کنم، امکاناتی که خدا به ما عنايت کرده چگونه بايد هزينه بشود، بالاخره ببينيد آقايان خانم، ورودتان به دنيا اميرالمؤمنين نطفه بود، خروج­تان از دنيا مردار است، يک خرده بزنندت زمين ديگر کسی نمی­آيد اين جسد را دفن کند، لذا يکی از اسرار اين­که در خاکسپاری تعجيل کنيد، بدن را اين قدر نگه نداريد که بعد عفونت کند، با کراهت بيايند تشييع کنند، با کراهت دفن کنند، بگويند آقا بو می­داد، اين وضع ماست، اين چيزهای که به ما دادند اين­ها مال دنياست اين پول­ها را با خودمان نياورديم که ببريم مقام، سواد، قدرت، زيبايي، همه از اوست خب اين امکاناتی که خدا عنايت فرموده کجا بايد هزينه بشود؟ و کجا هزينه کنيم که آن آفريدگار، آن مالک هستی راضی باشد، لذا ثروت جزء امکانات است، مقام و رياست جزء امکانات است، شهرت و محبوبيت جزء امکانات است، عمر ما امکانات است اولاد به ما دادند، زندگی دادند آبرو دادند اين­ها همه امکانات خداست، کجا بايد از اين­ها استفاده بشود که بندگی را خوب به جا آورديم، اين دست مايه سفر ما بايد بشود در اين آيه­ای شريفه خداوند چهارتا ويژگی را نام می­برد که از اين امکانات­تان اين­جاها مخصوصاً استفاده کنيد، و شما در زيارت محضر مبارک سيدالشهداء، هر چهار مطلب را شهادت می­دهيد: «وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ‏ قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[2] اين را همه می­خوانيم، حرم مشرف هستيد جزء زيارت حضرت است، به محضر آقايي مشرف شديد که برپا داشت اين­ها را زائر امام حسين در مراجعت بايد اين گونه بود اگر هستيم الحمدلله حفظ کنيم و تقويت کنيم، اگر در اين­ها کاستی داريم، در مراجعت اصلاح بشويم، تغيير پيدا کنيم: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[3] نشانه بندگان موفق ما که ما به اين­ها امکانات داديم، حالا مادر مادری چند فرزندی زير دستت هستند، بالاخره هر کسی يک ظرفيتی دارد، ولی اين ظرفيت­ها متفاوت است، يک وقتی آقا چهار نفر زير دست هستند، يک وقت هزار نفر زير دست هستند، يک وقت يک مجموعه­ای وسيع­تری را دارد اداره می­کنی، يک وقت خودت هستی و خودت، آن هم امکانات است اين چهار جا بايد درخشيد، اول: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[4] آيه البته می­فرمايد: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[5] اين چهار مطلب کاری به شهر و اماکن مذهبی ندارد هرجايي زمين که قرار داريد در هر نقطه­ای از نقاط اين زمين که زندگی می­کنيد بايد اين گونه باشد، در آفريقا زندگی می­کنيد در اروپا زندگی می­کنيد در هر نقطه­ای از نقاط عالم اين نبايد مبنا بشود آقا اين­جا بحث نماز نيست مسجد نيست، هر کجا هستيد: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[6] نماز را اول بر پا داريد شکرانه­ای اين­که هستيم، شکرانه­ای اين­که خدا به ما لطف کرده، و لذا اين را من عرض کنم، عزيزان­ من هرچه خدا بيشتر به شما داديد، در اين­جاها بايد بيشتر خودتان را نشان بدهيد، انتظاری که خدا از يک مديرکل در اهميت به نماز دارد از يک آبدارچی ندارد، انتظاری که خدا از يک آيت­الله العظمی در اقامه نماز دارد از يک طلبه ندارد، انتظاری که خدا از يک وزير دارد از يک مديرکل ندارد به تو بيشتر داديم، ما آبرو داديم، مقام داديم، انتظاری که خدا از يک تاجر يک ثروتمند، از يک فرد عادی نيست، می­گويند دست تو باز بود، تو پول دستت بود در راستای گسترش نماز چه کردی؟ فرهنگ نماز را چقدر توسعه دادي، ما گاهی اوقات نشستيم ديگران را فقط تقبيح می­کنيم آقا چرا کار فرهنگی نمی­شود؟ کار فرهنگی را چه کسانی بايد بکنند؟ پيغمبر فرمود جامعه­تان اصلاح نمی­شود مگر چهار گروه اصلاح بشوند، مسئولين يک، دانشمندان دو، دانشمندان يعنی هم حوزوی­ها هم دانشگاهی، هم آموزش و پرورش ما، کسانی که علم سر و کار دارند، سوم ثروتمندها، پولدارها در اصلاح جامعه نقش دارند آقا با اين ثروت­ات در راستای فرهنگ الهی کار کن، هزينه کن.

دیروز توفيقی بود در زيارت کاظمين و سامراء با يکی از علما بر می­گشتيم که ايشان ساليان متمادی در سوريه بود وضع سخت سوريه را در آن دورانی که بخشی عمده از مملکت سوريه را اين داعشی­های ملعون تصرف کرده بودند، گفت حاج­آقا يک آقاي تاجر ثروتمند تهرانی آمد حرم اخیر حضرت رقيه را ديد، گفت آقا من در توسعه اين حرم خدا برايم لطف کرده صفر تا صد هرچه هزينه دارد من می­دهم، گفت اين بازسازی اخير حرم حضرت رقيه را آن آقای تاجر تهرانی بدون منت، گفت خدا داده بايد خرج کنم، بعضی­ها خدا می­دهد می­رود کانادا کاخ می­خرد خانه می­خرد، يکی خدا می­دهد می­رود حرم حضرت رقيه را توسعه می­دهد اين نقش ثروت است گفت تمام هزينه­ها را اين داد بدون اين­که از کسی ما کمک بگيريم، اين آقا ديشب با ما بود در خدمتش بوديم بر نقل می­کرد در اتوبوس بر می­گشتيم اين نقش پول است، يک آقايي آمد گفت آقا چرا جوان­ها خراب شدند؟ گفتم برای اصلاح جوان­ها چه کار کردی؟ گفت به من چه؟ گفتم تو پول دستت است برای تو خدا ثروت داده، به چندتا مرکز فرهنگی مراجعه کرديد که آقا من ثروت دارم با اين پول می­توانم چه بکنم؟ دوتا زوج جوان را به سامان رساندی؟ جلو فساد را گرفتی، دخترهای دم بخت را به خانه بخت رسانده؟ هزينه ازدواج دادی؟ اين­ها نقش داری، اين­ها امکاناتی است که خدا داده بنده ننشينم انتظار از ديگری داشته باشم و چهارمين گروهی که پيغمبر فرمود اين­ها در اصلاحات نقش دارند، متدينين و مذهبی­ها هستند، مذهبی­ها، متدينين زير ذره­بين هستيد، نگاه الگويي به شما می­شود، اگر من مذهبی تندخويي کردم، من مذهبی بد رفتاری کردم، ديديد اين اشتباه متأسفانه الآن دارد اتفاق می­افتد بنده اگر در اين لباس اشتباهی کردم می­گذارندش پای حساب اسلام، اين غلط است اسلام يعنی امام حسين، اسلام يعنی پيغمبر، اسلام يعنی اهل­البيتی که خداوند آيه تطهير در شأن آن­ها نازل فرموده: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[7] اين را بايد جوامعه توجه داشت حالا يک آقا يک اشتباه کرد، مديری خطای کرد، يک آقاي هيئتی قدم اشتباهی بر داشت چه ربطی به خدا دارد؟ چه ربطی به دين و اهل­البيت دارد اين نگاه بايد اصلاح بشود نگاه الگويي پيغمبر بايد نگاه الگويي به او کرد، به ائمه بايد نگاه الگويي کرد که اين­ها معصوم­اند، مصون­اند از لغزش و خطا، بقيه انسان­ها در معرض خطا هستند، اما جامعه اين نگاه را دارد جامعه می­گويد آقاي هيئتی فلانی کربلا رفته اين کار را کرد، اين را می­گذاردش پای حساب امام حسين، اين هم زائرهايمان، اين هم متدينين­مان، اين هم نماز شب­خوان­های مان، متدينين در اصلاح جامعه نقش داريد، پيغمبر فرمود به متدينين و مؤمنين نگاه الگويي می­کند: «اذا کان الدليل ضالاً فمن يهدی السالک»[8]، راهنما اگر راه را گم کرد چه کسی می­خواهد گمراه را هدايت کند، بر گردم به اصل بحث خب يک امکاناتی خدا در اختيار ما قرار داده، به همان نسبت اولاً بايد در گسترش نماز خدمت کنيم، آقا نداريم مسجد بسازيم، نداريم دعوت کنيم به نماز، آقا خودت نماز اول، نماز اول وقتت را بخوان، هرجا هستی، يکی از درس­های مهم سيدالشهداء به بشريت تا ابديت درس اهتمام به نماز اول وقت بود، آقای ابوتمامی صيداوی در همين کربلا در همين دشتی که محل مجاهدت سيدالشهداء و اصحاب بود ظهر شد آمد گفت آقا وقت نماز داخل شد آقا فرمودند يک نگاهی به آسمان کردند فرمودند: «ذكرت‏ الصلاة، جعلك اللّه من المصلّين الذاكرين»[9] از نماز ياد کردی، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار بدهد، آقا از اسب آمدند پايين فرمودند به عمرسعد بگوييد جنگ را متوقف کند، ما يک نماز بخوانيم، بعد جنگ را ادامه بدهند، اين نامردمان اجازه ندادند، گفتند حسين ابن علی می­خواهد دفع الوقت کند، و امام حسين بهانه است نماز می­خواهند جنگ را فرسايشی کنند، تا به شب بکشد، آقا ديدند اجازه نمی­دهند يک عده­ای جلو حضرت ايستادند با سپرها، عده­ای پشت سر به آقا اقتداء کردند امام نماز ظهرشان را وسط ميدان جنگ الله اکبر اقامه کردند قيامت اين نماز امام حسين روز عاشورا را خداوند می­آورد روی مانتور محشر به بشريت نشان می­دهد چه کسی می­تواند برای نماز به تأخير افتاده بدون عذرش حرف بزند، جلسه داشتی؟ مهمان داشتی؟ مشتری آمده بود؟ وضعت سخت بود؟ سخت­تر از حال سيدالشهداء روز عاشورا وسط ميدان، من در يک جلسه­ای عرض کردم اين سردار سرافراز حاج قاسم سليمانی يک صحنه­ای را سيمای جمهوری اسلامی از اين سردار نشان داد، در جنگ با داعشی­ها در سوريه ظهر شد وسط ميدان، عکسش هست، فيلمش هم هست، ايشان وسط ميدان ايستاد با چند نفر نماز اول وقت خواند، آقا حالت سخت­تر از جبهه جنگ است، تربيت يافتگان امام حسين اين است همين سردار سرافراز می­رود روسيه با رئيس جمهور روسيه پوتين جلسه ملاقات دارد، همراهان سليمان می­گويند ظهر شد، سليمانی ديد وقت ظهر است در سرسرای کاخ رياست جمهوری قبل از ملاقات با پوتين ايستاد نماز اول وقتش را خواند، حالا ما گاهی اوقات جلسه با يکی داريم نمازمان قضاء می­شود آقای فلانی است اين سليمانی را خدا باش چه کرد؟ جزء با شکوه­ترين تشييع جنازه­های عالم برايش اتفاق افتاد، ميليون انسان زير تابوتش نجف، کربلا، کاظمين، سامراء، مشهد، قم، تهران، کرمان آقا می­ميرد فرزندش حوصله نمی­کند از خارج بيايد در تشييع سليمانی چه کردی؟ که دلها را به سمت خود جذب کردی:

بندگی کن تا که سلطانت کنند، تن رها کن تا همه جانت کنند

خويي حيوانی سزاوار تو نيست، ترک اين خو کن که انسانت کنند

اول اقامه نماز، برپا داشتن نماز نشانه شکرگرازی و قدرشناسی از نعمت­های الهی است، دوم: آتَوُا الزَّكاةَ »[10] زکات هم بپردازيد، اگر خدا اموالی داده، برکت به زراعت شما، به کسب شما، به دام شما، از اين برکاتی که خدا لطف کرده، در راستای دستگيری ديگران استفاده کنيد، يک نکته من اين­جا اضافه کنيم، در قرآن ما بيست و هشت مرتبه واژه نماز، و واژه زکات اين­ها باهم تکرار شده يعنی باهم آمده در هر بيست و هشت مورد اول خدا می­فرمايد نماز، يعنی اول فرهنگ بندگی، و لذا فرهنگ بندگی اگر تقويت شد روابط اجتماعی ما دستگيری از يکديگر اين تقويت می­شود، چه کسانی در ميدان خدمت گذاری به مردم موفق هستند آن­هايي که در بندگی خدا ساعی و کوشا هستند و اين هم يک درس مهمی است برای کسانی که امکانات بيشتر دارند اگر می­خواهيد جامعه را از آسيب­ها و لغزش­ها مصون نگهداريد اولاً بايد فرهنگ بندگی گسترش پيدا کند، نگران جوانت هستی؟ نگران اقتصاديم؟ نگران جامعه هستيم، نگران اخلاق هستيم؟ اقامه نماز، انس با نماز، نماز انسان­ها را مصون می­دارد، يک جوانی آمد خدمت رسول­الله عرض کرد يا رسول­الله من نماز می­خوانم اما يک سری کارهای اشتباهی هم انجام می­دهم، ببينيد اخلاق پيغمبر را، حالا بنده کم ظرفيت بودم، می­گفتم اين چه نمازی که می­خوانی؟ نماز به کمرت بخورد، برو نخوان اين نماز را هم؟ پيغمبر فرمودند نمازت را در هيچ حالی تعطيل نکن، ارتباطت را با خدا تغيير نده، مدتی گذشت اين جوان آمد بعد که اين جوان هم رفت پيامبر فرمودند، فرمودند: «انّ‏ صلاته‏ تنهاه‏ يوماً‏»[11] اين نماز يک روز بازش می­دارد از بدی­ها، مثل داروست اثر می­گذارد بله نماز جامع کامل خشوع می­خواهد حضور قلب می­خواهد اما برای رسيدن به آن نبايد اين را ترک کرد، بعضی­ها شيطان کلاه سرشان می­گذارد می­گويد نماز نخوان وقتی بخوان که ديگر خلاف نکنی، نماز وقتی بخوان که حضور قلب داشته باشی اين اتفاق نمی­افتد نماز بخوان تا ترک خلاف کنی، نماز بخوان تا از بدی­ها فاصله بگيری: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[12] جوان­هايمان را توصيه کنيم بابا نمازت را بخوان، نه حالا من با اين وضعيت اين چه نمازی است بخوانم؟ بگوييد همين را بخوان اين مثل داروست تدريجاً خوبت می­کند، بعد از مدتی آن جوان آمد محضر رسول­الله عرض کردم يا رسول­الله توصيه شما را ما رعايت کرديم، به واسطه رعايت انجام نماز همه بدی­ها را کنار گذاشتم، خدا رحمت کند آيت­الله آقای حاج شيخ علی­اکبر نهاوندی يک جريانی را نقل می­کند حالا بحث نماز، ادامه اين آيه شريفه انشاءالله جلسه ديگر محضر عزيزان اين چهار دستوی که خدا می­فرمايد بايد اجرايي کنيد، نماز، دستگيری از نيازمندان و ضعفاء، امر به معروف و نهی از منکر خوبی­ها را بگوييد بدی­ها را باز داريد بی­تفاوت نباش، بی­خيال نباش، به ما ربطی ندارد همه مسئول هستيم: «كلّكم‏ راع‏ و كلّكم مسئول»[13] همه وظيفه داريم از دين خدا دفاع کنيم انشاءالله در مراجعت هم چنين عمل کنيم به نحو شايسته، مرحوم آيت­الله نهاوندی نقل می­کند يک عالمی از علمای نجف با کاروانی می­رفتند مسافرت در مسير دزدهايي راه را بسته بودند سارقين، اموال همه را بردند، آن عالم می­گويد که من دوتا کتاب نوشته بودم، اين­ها کتاب­های به اصطلاح خودم بود محصول سالها زحمت بود، اين­ها را هم دزدها در خورجين ما بود بردند به يکی از دزدها گفتم آقا حالا پولی چيزی برديد برای خودتان، اين­ کتاب­ها به درد شما نمی­خورد اين­ها کتاب­های فقهی است علمی است اين را به خود من برگردانيد گفت بايد رئيس ما دستور بدهد، گفتم رئيس­تان کجاست؟ گفت پشت آن تپه است، گفت ما را برد ديدم پشت آن تپه که اموال دزدی را روی هم جمع کرده بودند، يک آقايي هم ايستاده دارد نماز می­خواند گفتم اين چه کسی است؟ گفتند رئيس ماست، گفتم رئيس دزدهاست؟ گفت بله، گفتم نماز می­خواند گفت بله، آن عالم نجفی می­گويد من ايستادم نمازش را سلام داد، گفتم آقا من با شما کار دارم، گفت آقا فعلاً وقت نماز است حرف نزن، بلند شد يک نماز ديگر خواند، دوباره تمام کرد دوباره نماز بعد، حالا اين چه نمازی بوده من نمی­دانم، نماز شکر مال مردم دزديده بوده؟ چيز ديگر بوده؟ گفت نمازهايش که تمام شد گفت آقا بفرماييد کارتان چه است؟ گفتم آقا من دوتا کتاب از من برديد اين کتاب­ها به درد شما نمی­خورد اين­ها را برگردانيد، گفت اشکالی ندارد به يکی از دزدها گفت کتاب اين آقا را برگردانيد، گفتم يک سؤال هم دارم، شما نماز می­خوانديد؟ گفت بله، گفتم آقا نماز با مال دزدی؟ با مال مردم بردن؟ گفت اين رئيس دزدها يک حرفی زد، گفت آقای شيخ من اعتقادم اين است که انسان­ها مطلقاً ارتباطش را با خدا نبايد قطع کند، من آدم بدی هستم، دزد هستم، مسير زندگی­ام غلط است، ولی می­گويم خدايا يادم نرفته تو هم خدايي، آن آقا می­گفت که آقا با اين وضع بارت به مقصد نمی­رسد دزدی را بگذار کنار، نماز با دزدی جور در نمی­آيد، گفت من هم اعتقادم اين است که انسان ارتباطش را با خدا نبايد قطع کند، آن عالم نجفی می­گويد مدتی گذشت، يک هفت هشت ماهی گذشت يک روز وارد حرم اميرالمؤمنين شدم، کنار ضريح مطهر صدای ناله­ای کسی بلند بود، گفت ما هم رفتيم کنار ضريح عرض کنيم، يک دفعه يک نگاهی کردم، آن­ هم يک نگاهی کرد ديدم سيما سيمای رئيس دزدهای است که در جاده بود، چشمان اشک آلود لباس ساده­ای پوشيده بود يک دفعه ما را شناخت، گفت حاج­ شيخ ديدی نماز کار خودش را کرد، مدتی است دزدی را کنار گذاشتم، اموال مردم را آن­هايي که می­دانستم بر گرداندم آن­هايي که نمی­دانستم با اذن علما رد کردم، و الآن مدتی است معتکف کويي اميرالمؤمنين شدم: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[14]ما از اين ظرفيت­هايي که خدا به ما داده، هم خودمان، هم اطرافيان­مان را تشويق کنيم.

خب ايام ايام شهادت حضرت زهرای مرضيه اين ايامی است که خانه اميرالمؤمنين، چراغ خانه خاموش است، می­گويند وقتی به لقمان گفتند مادرت از دنيا رفت گفت چراغ خانه ما خاموش شد، اميرالمؤمنين چند فرزند خردسال آقا اين­ها را سرپرستی می­کند در کنار اين­هاست، در حالات آقا دارد که شب­ها حسب وصيت بی­بی عزيزانش را می­خواباند بر سر تربت زهراء می­آمد هم قرآن می­خواند هم از تنهايي می­گفت:

شب است و همه خلق در خواب و تنها، يکی بر سر قبر زهراء نشسته

سر قبر زهرای پهلو شکسته، علی آن ابر مرد دوران نشسته

انشاءالله فيض کامل­تر را عزيزان ما می­دهند:

بگفتار که ای همسر مهربانم علی، بی تو تنهای تنها نشسته

از عزيزانت اگر خبر می­خواهی، حسن از غم دوری روی ماهت دل افسرده و زار و تنها نشسته

حسين تو در خانه با چشم گريان، سراپا همه شور و غو نشسته

ز جا خيز ای مادر زينبين، زداغ تو ناله به صحری نشسته

يک شب آقا ديد يک دستان کوچولوی روی شانه­اش قرار گرفت نگاه کرد دختر خرد سالش زينب است، عزيزم چرا آمدی، بابا برخيز به حجره برويم، گفت بابا من شب­ها مراقب هستم، اما امشب شنيدم با مادر سخن از رفتن می­گويي، اگر شما برويد ما ديگر فرزندان شما کسی را نداريم همه بگوييم يا زهراء.

 

[1] حج41.

[2] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص512.

[3] حج41.

[4] حج41.

[5] حج41.

[6] حج41.

[7] احزاب33.

[8] مواعظ العددیه ص125

[9] وقعة الطف ص229.

[10] حج41.

[11] تفسير الصافي ج4 ص118.

[12] عنکبوت45.

[13] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص611.

[14] حج41.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه