استاد حدائق روز یکشنبه 11 آذرماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان مبحث محبت اولیای الهی(ع) پرداختند.

دانلود

 

السلام عليکم جميعاً و رحمت­الله و برکاته

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين ابی­القاسم المصطفی محمد(ص) و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين لاسيما بقيه­الله المنتظر حجت­ ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.

قال علی عليه­الصلاة و السلام: «عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ قَالَ ص‏ عُنْوَانُ‏ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ‏ حُسْنُ‏ خُلُقِه»[1]

صدق سيدنا و مولانا مولی­الموحدين و امام المتقين اميرالمؤمنين علی ابن ابی­طالب عليه افضل صلوات المصلين.

جهت شادی و ترويح ارواح طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلی­الله مقامه شهدای فجر انقلاب، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای حشدالشعبی، شهدای جبهه مقاومت و در گذشتگان از جمع محترم حاضر در اين مکان مقدس، تقديم به محضر مبارک و مقدس سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين صلوات غراتری ختم نماييد.

در دو جلسه از جلسات صبح بحث مجلس با محوريت آيه صد و پنجاه و نه از سوره مبارکه آل­عمران بود که خداوند به پيامبر اکرم در مراجعت به مدينه از جبهه جنگ، نکاتی را متذکر می­شود که دستور اول رعايت اخلاق و اخلاق محوری در زندگی است که اين برای همه ما هم درس است که ما انشاءالله در مراجعت از زيارت بر فضائل اخلاقی خودمان افزوده کنيم و رذايلی اگر خدای ناخواسته وجود داشته اين­ها را مرتفع کنيم: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ‏»[2] رسول­الله اخلاق خوب شما مردم را دور شما جمع کرده و اگر انسان خشينی بودی، انسان غليظ القلبی بودی، کسی دور شما قرار نمی­گرفت، از اين فراز آيه استفاده شد که رمز موفقيت انسان­های موفق يکش در همين رعايت اصول اخلاقی است، اشاراتی هم نسبت به بحث اخلاق کرديم من در اين فرصت محضر شما حضار محترم يک سری از آثار و برکات اخلاق را در زندگی فردی و اجتماعی اشاره کنيم، اين­که اگر رعايت کرديم هم در دنيای خودمان موفق هستيم، هم در آخرت خودمان موفقيم، و هم در عبور از صراط توفيقات برای انسان رقم می­خورد، با اين سخنی که از مولای متقيان شروع شد مجلس اميرالمؤمنين می­فرمايد: « ‏عُنْوَانُ‏ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ‏ حُسْنُ‏ خُلُقِه»[3] اصلاً عنوان و طليعه صحيفه هر مؤمنی، کارنامه هر مؤمنی اول اخلاق اوست، نگاه به اخلاق می­کنند. يک روايتی را مرحوم آيت­الله مولی محسن فيض کاشانی در محجة البيضاء نقل می­کند، که پيامبر می­فرمايد: «ان الرجل ليبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الاخرة»[4]، بعضی­ها به خاطر اخلاق خوب اوج می­گيرند بالاترين جايگاه­های در بهشت اين­ها را قرار می­­دهند و حال آن­که اين­ها خيلی عبادت زيادی هم نمی­کردند همين نمازهاي يوميه­شان را می­خواندند، واجبات را انجام می­دادند، ولی اخلاق داشتند: «بحسن خلقه»[5]، ولی بعضی­ها سقوط می­کنند می­روند اسفل درک جهنم، در بدترين جاهای جهنم، قرار می­گيرند: «و انه لعابد» ، با اين­که اين­ها عابد هم بودند خيلی عبادت می­کردند، ولی به: «بسوء خلقه» ، اخلاق بد اين­ها را تنزل داد، و اين­ها سقوط کردند اين­که بنده در عبادت، بندگی خدا اگر دارم تلاش می­کنم، اخلاق هم داشته باشم، يک بنده خدايي يک وقتی می­گفت، آقا من شب­های که نماز شب می­خوانم، ديگر صبح اعصاب ندارم، با زن و بچه و اطرافيانم، گفتم خدا وکيلی بگير بخواب، نماز شب پيشکش­ات همان نماز واجبت را بخوان بد اخلاقی نکن، اين چه نماز شبی است که حالا می­گويي من اعصاب ندارم آقا ما بالاخره عرض شود که رفتيم زيارت به من کسی حرف نزنی، تو زيارت رفتی بايد اخلاقت بهتر بشود، نماز خواندی بايد خوش اخلاق­تر بشوی، چند نکته را من از آثار و برکات اخلاق در زندگی انسان­ها عرض کنم، در يک سخن اميرالمؤمنين می­فرمايد خيلی­ها عزيز بودند اخلاق ذليل­شان کرد: «رُبَ‏ عَزِيزٍ أَذَلَّهُ‏ خُلُقُهُ‏»[6] به خاطر بد اخلاقی گاهی اوقات در خانواده افراد از دور اين­ها پراکنده می­شوند نزديک­ترين کسان اين­ها با اين­ها ارتباط نمی­گيرند چون طرف بد اخلاق است: «ذَلِيلٌ أَعَزَّهُ خُلُقُه‏»[7] اما بعضی­ها هستند جايگاهی، پايگاهی به حسب ظاهر ندارند اما بر دل­ها حاکمند، اخلاق اين­ها را عزت می­بخشد ما به زيارت اوليائی آمديم که اين­ها اسوه اخلاق بودند در منش و روش زندگی با ديگران، از نظر اخلاق اين­ها نمونه تاريخ هستند اين نکته اول که اصلاً خود اخلاق عزت آور است و عزيز می­کند انسان­ها را من مجموعه­ای بود در ساليان گذشته، يک جلسات هفتگی داشتيم، سخنرانی بود که مدير عامل، مسئولين که عمدتاً تحصيل کرده­های دانشگاهی بودند، اين­ها صبح­ها دو شنبه بحثی بود، يک صبح دو شنبه­ای که ما رفتيم ديدم از دم در آن نگهبانی آن نگهبان دارد زار می­زند، آمديم داخل ديديم هر کسی را می­بينيم کارمندها دارند گريه می­کنند، رفتيم در مجموعه گفتند آقا جلسه امروز تعطيل است، می­خواهيم برويم تشييع جنازه، تشييع جنازه چه کسی؟ گفتند باغبان مجموعه از دنيا رفته، اصلاً آتشی به جان اين مردم افتاده بود، آقا می­بينيد نزديک­ترين کسانی­اش از دنيا می­رود عين خيالش نيست، ولی اين باغبان آن مجموعه در تشييع، ما رفتيم برای تشييع ديدم از مديرعامل، کارمندها، نگهبان همه گريه می­کردند به مديرعامل مجموعه گفتم اين آقا مگر نسبتی با شما داشت، گفت آقا اين اخلاقش و سلوکش و رفتارش برای همه درس بود يک باغبان بود ولی انسان بود، ببينيد عزيزان ارزش شما نه به سوادتان است نه به پولتان است نه به قيافه شماست، نه به حسب و نسب شماست قرآن می­فرمايد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏»[8] گرامی­ترين شما نزد ما با تقواترين شماست: پرهيزکار باش که دادار آسمان فردو جای مردم پرهيز کار کرد، من برايم خيلی عجيب بود، از آن آقای دکتر مديرعامل اشک می­ريخت تا آن نگهبان دم در می­گفتند اخلاق، ادب، تواضع، فروتنی يک باغبان، می­گفتند حالا در اين هستيم و مانديم که يکی از مجموعه­ای کارمندها، گفت يک وقتی من از ماشين پياده شدم، آن روز با خانمم حرفم شده بود تا پياده شدم اين باغبان داشت کار می­کرد داشتم رد می­شدم سلام کرد، اصلاً يکی از آداب ارزشمند در اخلاق تقدم در سلام است، و پيش سلام شدن که اين سيره پيامبر اکرم بود، گفت به من سلام کرد گفت آقا ناراحت هستيد، گفتم که آقا با خانمم، گفت دو سه­تا جمله اين بابای باغبان بی­سواد با تقوا زد گره زندگی ما باز شد، اين اخلاق انسان­ها را عزيز می­کند بد اخلاقی ذلت آفرين است.

از نکاتی که من در ذيل آثار اخلاق محضر عزيزان عرض کنم، ما گاهی اوقات عبادت را فقط نفس بعضی از واجبات می­دانيم قطعاً واجبات بايد به جا آورده شود ولی يک جاهايي ما پرداختيم به مستحباتی که آن­ کارهای که ما را رشد می­دهد ازش غافل هستيم پيامبر فرمود: «مَنْ‏ حَسُنَ‏ خُلُقُهُ‏»[9] آن­هايي که اخلاق شايسته می­کنند و اخلاق شايسته دارند: «بلغه الله وجه القائم الصائم» ، خداوند او را در جايگاه انسان­های صائم شب ­زنده­دار قرار می­دهد يعنی آدم با اخلاق همين اخلاق شايسته او لحظه به لحظه زندگی او ثواب بندگی خدا، ثواب صوم، ثواب شب­ زنده­داری را خداوند برای او عطا می­کند جزء محبوب­ترين کارها نزد پروردگار اخلاق است  در روايت وجود مقدس آقا امام صادق می­فرمايد: «مَا يَقْدَمُ‏ الْمُؤْمِنُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَنْ يَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ»[10] بعد از واجبات­تان مردم، نمازتان، حج­تان، خمس­تان، زکات­تان، بعد از اين­ها امام صادق عليه­السلام که مرحوم کلينی در جلد دوم کافی نقل می­کند، می­فرمايد کاری محبوب­تر از اين­که انسان با اخلاق با مردم رو به رو بشود يعنی خروجی اين بندگی­ها هم بايد بشود اخلاق و خب گاهی اوقات رذايل اخلاقی بعضی­ها دارند اين را بايد مديريتش کرد، من يک جريان را از مرحوم آيت­الله العظمی بروجردی نقل کنم، اعلی­الله مقامه، مرحوم آيت­الله العظمی بروجردی شاگرد مرحوم آخوند خراسانی در نجف، زمانی که ايشان آمدند ايران سال­ها در بروجرد بودند من اين را که دارم نقل می­کنم از دو شاگرد درس آيت­­الله العظمی بروجردی دارم نقل می­کنم، ايشان در بروجردی که حوزه تدريس را برپا کردند قبل از اين­که به قم مراجعت کنند و به قم بروند ايشان در درس اگر کسی به ايشان اشکالی وارد می­کرد خيلی ناراحت می­شدند و می­گفتند اشکالات و سؤالات را طلاب بعد از درس مطرح کنند من می­نيشينم بياييد سؤالات را بپرسيد، وسط درس رشته کلام را گسسته نکند البته حرف حرف درستی است بالاخره استاد تنظيم کرده دسته­بندی کرده نبايد بالاخره افکار استاد را پراکنده کرد، و اگر کسی در وسط درس سؤال می­پرسيد ايشان ناراحت می­شد و تند می­شد و يک تشری می­زد بعد آيت­الله العظمی بروجردی فرموده بودند من ديدم اين اخلاق خوبی نيست حالا آن رعايت نمی­کند شما رعايت کن:

من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرقی ميان من و تو چيست بگو

آن رعايت نکرد شما تندی نکن، ايشان فرموده بود من هرچه سعی کردم خودم را کنترل کنم، زمانی که طلبه­ای شاگردی سؤال وسط درس پرسيد تند نشوم اين اخلاق را نمی­توانستم کنار بگذارم، تا اين­که نذر می­کند ايشان، نذر می­کند که اگر من از اين به بعد با طلبه­ای در وسط درس تند شدم شصت روز پياپی روزه بروم، ديگر اين­جا نذر سنگين شد بالاخره مراقب بودند که تندی نکنند تا يک روز در درس يک طلبه­ای خيلی سؤال می­پرسد ايشان تحمل می­کند تحمل می­کند يک دفعه تند می­شود دو تا تشر به اين طلبه می­زند که آقا گفتيم بعد از درس، بعد متوجه می­شوند که شصت روز متوالی روزه گرفتن، آيت­الله العظمی بروجردی شصت روز متوالياً بابت اين نذر روزه به جا آورد، ببينيد برای بزرگ شدن بايد کار کرد، آيت­الله العظمی بروجردی است مسجد اعظم می­آيي حرم حضرت معصومه سلام می­کنی ورود و خروجت، اين­ها رفتند راه پيمودند به مقصد رسيدند بعدها که ايشان حوزه را آوردند قم، از آن دو بزرگواری که عرض کردم از شاگردان مرحوم آيت­الله العظمی بروجردی بودند، می­گفتند در حوزه قم خب کثرت جمعيت شاگردان آيت­­الله العظمی بروجردی قابل مقايسه با بروجرد نبود، در وسط درس گاهی اوقات بعضی­ها مطالبی می­گفتند که چندان ربطی هم به بحث و درس نداشت، يکی از اين آقايون می­گفت من يک روز رفتم خدمت آقا گفتم آقا خب يک تشری بزنيد، يک تذکری بدهيد بگوييد آقا اين چيزی که داری می­پرسی بعد درس بيا يا ربطی به درس ما ندارد شما چيزی ديگر داريد می­فرماييد اين يک مطلب ديگر می­گويد گفت آيت­الله العظمی بروجردی يک تبسمی کردند فرمودند آقا آن شصت روز روزه در بروجرد ما را آدم کرد، اخلاق بايد کنترل کرد آقا دست خودم نيست چه دست خودت نيست؟

گر بر سر نفس خود اميری مردی، ور بر ديگران خرده نگيری مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن، گر دست فتاده را بگيری مردی

يکی از برکات اخلاق خوب گشايش اقتصادی است اين را بايد خيلی روش کار کرد، ما گاهی اوقات فکر می­کنيم پول در آوردن فقط در بازار اين ور و آن ور دويدن و تکاثر اموال است، که بعضی­ها هم به دست می­آورند خوشی نمی­کنند لذت نمی­برند اميرالمؤمنين می­فرمايد: «ِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاقِ‏»[11] مردم اخلاق­های خوب گنج­های رزق را به روی شما می­گشايد انسان­هايي که با اخلاق هستند، انسان­هايي که رعايت اصول اخلاقی می­کنند اين­ها در رزق­شان موفق­تر هستند، و برکات برای اين­ها ساری و جاری است يک جامعه­ای که جامعه با اخلاق است يک فروشنده، تاجری که تاجر با اخلاق است يک خانواده­ای که اخلاق درش حاکم است اين­ها برکات در آن خانه هم يک برکات ديگر است ما داريم يک چيزهایي رزق را اضافه می­کند رزق را افزايش می­دهد و لذا در بحث رزق آقا زين­العابدين در دعای ابوحمزه ثمالی از خدا رزق فراوان می­خواهد نه مال فراوان: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ‏ فَضْلِكَ‏ الْوَاسِعِ»[12]خدايا رزق فراوان از فضل بی­پايانت به ما عنايت کن رزق نه پول، ثروت يک وقت می­آيد طرف استفاده نمی­کند کفنی­اش را هم نمی­برد، يک آقايي رحمت خدا رفت، ببينيد از خدا بخواهيد که اين­ها رزق ما باشد، اين­هايي که خدا به ما داده بتوانيم استفاده کنيم يک کسی آمد گفت آقا ما يک مسأله­ای داريم، پدر ما کفنی از کربلا خريد، برد از مکه خريد اين­ها را طواف هم داده بود در مسجدالحرام در حرم امام حسين سفارش هم کرده بود که اين­ها را من آوردم اين­ها را مراقب باشيد از دنيا رفتم کار دست شما زنده­هاست فراموش نکنيد، کفن را به دورم برد را روی کفن بپيچيد گفت اين توصيه­ها را هم پدر کرده بود، گفت اين توصيه­ها را هم پدر کرده بود، گفت پدر از دنيا رفت ما اين کفنی و برد را در مراسم تشييع سپرديم دست يک نفر گفتيم آقا شما جسد را رها نمی­کنی، می­آيي تا غسالخانه، زمانی که غسال بدن را شست بده تحويل گفت ما يکی را اصلاً کرديم مأمور اين، چون پدر خيلی تأکيد شد، گفت آمديم غسالخانه و غسل دادند و موقع کفن کردن صدا زديم آقای فلانی ديديم نيستش، هرچه جستجو کردند آن کسی که دستش بود نبود، گفت يک ربع ساعتی هم اين پدر ما عريان در غسالخانه، گفت ميت­های ديگر در نوبت بودند می­خواستند اين­ها را بشويند صدا اعتراض همراهان متوفی­ها بلند شد آقا جنازه­تان را ببريد ما هم جنازه داريم ما هم کار داريم، گفت ديگر رفتند از خود آن دارالرحمه کفنی گرفتند آوردند با کفنی­های معمولی، گفت پدر را پيچيديم برديم در قبر گذاشتيم تلقين داديم لحد گذاشتيم خاک ريختيم در مراجعت از قبرستان يک دفعه آن آقا پيدا شد، گفت من اين کفنی و برد را گذاشتم در آن تاقچه غسالخانه و گفتم به همه­تان هم که من کار دارم گذاشتم اين­جاست ولی هيچ کدام از ما نفهميديم، يک وقتی می­بينيد قسمت نيست رزق نيست يک چيزهای داريد مال شماست ولی استفاده نمی­کنيد آن­که مورد بهره­برداری شماست رزق شماست راوی به امام صادق عرض کرد يابن رسول­الله از اصول زندگی شما برايمان بگوييد، يکی از حرف­های که امام صادق فرمودند اين بود: «عَلِمْتُ‏ أَنَ‏ رِزْقِي‏ لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِي»[13] من دانستم رزق من را کسی جز من مصرف نمی­کند آرامش پيدا کردم، مردم يقين بدانيد بيشتر از رزق­تان مصرف نمی­کنيد، چه ماديات چه معنويات، الآن اين حضور شما کربلا رزق معنوی است از خدا هم بخواهيم رزق­ها زياد بشود: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ‏ فَضْلِكَ‏ الْوَاسِعِ»[14].

از برکات اخلاق شسته شدن گناهان، حالا تصور بعضی­ها اين است که فقط مغفرت در الهی العفو گفتن بسيار خوب، استغفار بسيار خوب اما يکی از روش­های که گناهان را شستشو می­دهد: «إن الخلق الحسن‏ يميت‏ الخطيئة كما تميث الشمس الجليد»[15] اخلاق خوب گناهان را ذوب می­کند همان­گونه خورشيد يخ را ذوب می­کند، يعنی همان آدم با اخلاق اخلاق خوبش گناهانش را پاک می­کند و يک سری آموزه­های ما در اسلام داريم که اين­ها سبب شسته شدن گناهان می­شود شخصی آمد خدمت امام صادق عليه­السلام من عرضم را جمع بندی کنم و تمام کنم، به حضرت عرض کرد آقا گناه زياد کردم و از رحمت الهی به نوعی مأيوس شدم به خاطر کثرت گناهانم، امام صادق فرمودند پدر و مادرت زنده هستند، يکی از روش­های پاک شدن، آن­هايي که پدر و مادرهايتان زنده­اند قدر بدانيد گفت آقا پدرم زنده است مادرم از دنيا رفته، آقا فرمودند برو خدمت پدرت کارهايش را انجام بده، حوائجی اگر دارد کمکش کن، و اين می­شود: «کفارة ذنوب لاتغفر»، کفاره گناهانی که بخشودنی نيست خدا اين­جا می­بخشد به خاطر احسان و اخلاق به پدر و مادر انجام دادند، بعد که رفت آقا فرمودند ای کاش مادرش هم زنده بود، اين خود احسان به پدر و مادر، اخلاق خوب، بنده با ديگران، با اخلاق البته چارچوب اخلاق را هم محضر عزيزان عرض کرديم که اخلاق نمود واقعی­اش اين است که ما را از گناهان بازدارد ما را در انجام دستورات الهی ساعی و کوشا و نسبت به زير مجموعه خودمان: «التَّوَسُّعُ عَلَى الْعِيَال‏»[16] داشته باشيم، انشاءالله حالا بحث معالی اخلاق که آن دوره تخصصی عالی اخلاق است انشاءالله جلسه ديگر اشاره­ای کنيم، در معالی اخلاق و مکارم اخلاق اشاره کردند امروز عرض ادبی به محضر مبارک حضرت زين­العابدين و سيدالساجدين که از شاهدان و راويان واقعه عاشورا بود عرض کنيم، روز سيزدهم محرم سال شصت و يک هجری طائفه بنی­اسد برگشتند به کربلا آقا در روز دوم که وارد کربلا شدند يکی از اقدامات امام حسين اين بود که طائفه بنی­اسد را صدا زدند و بخشی از اراضی اين­ها را امام خريداری کردند اين­ها گفتند آقا ما زندگی­مان اين­جاست آقا گفتند من می­خرم اجازه تصرف به شما می­دهم مثل گذشته زندگی کنيد، ولی چون آينده قبر ما اين­جا قرار می­گيرد زائران ما برای زيارت می­آيند، می­خواهم در ملک من عزيزان کربلا ملک سيدالشهداست مهمان واقعی و حقيقی امام حسين هستيد، آقا فرمودند می­خواهم در ملک خودم دفن بشوم، اين­ها حضرت خريداری کردند از طائفه بنی­اسد بعد هم فرمودند من را هم اين­جا شهيد می­کنند اگر بنای همراهی نداريد برويد که صدای ناله مظلومانه من به شما نرسد اين­ها رفتند کوچ کردند، سيزدهم سه روز بعد از شهادت برگشتند آمدند خيمه­هايشان را داشتند بر پا می­کردند زن­ها رفتند آب بياورند از شريعه، شريعه فرات، صحنه­ای را ديدند ابدان مطهر چاک چاک عريان روی زمين رها شده، خب اين­ها می­دانستند که سيدالشهداء آمده بود اين­جا با خاندانش با خانواده­اش درود خدا بر اين زنان با غيرت طائفه بنی­اسد مشک­ها را زمين گذاشتند برگشتند گفتن بدن­های عريان روی زمين رها شده بياييد اين­ها را دفن کنيد، ابتداءً اين­ها ترسيدند گفتند اگر بنا بود اين­ها خاک سپاری شوند خاک سپار می­کردند، و اگر اقدام کنيم حکومت به ما برخورد می­کند يک خرده از جان­شان هراسان داشتند، زن­های بنی­اسد گفتند اگر شما نرفتيد ما بيل و کلنگ بر می­داريم ما خودمان می­رويم، اين مردها آمدند در بين اين بدن­ها قدم می­زدند حالا تشخيص اين بدن­ها سخت است، نه سر بر اين پيکرهاست نه لباس بر اين بدن­هاست معمولاً يک نفر را يا از لباس يا از سر شناسايي می­کنند، يک وقت ديدند آقايي از جانب کوفه آمد سواری بر مرکب امام سجاد با ولايت تکوينيه الهيه آمد، از اسب پياده شد فرمود بنی­اسد من اين بدن­ها را خوب می­شناسم، شما بياييد همکاری کنيد، بنی­اسد می­گويند ديديم آقا بين اين بدن­ها قدم زد قدم زد يک وقت با يک بدن عريان قطعه قطعه­ای رو به رو شد دست­ها را روی سينه گرفت، صدا زد: «صلّی الله عليک يا ابتا، يا اعبدالله، بقتلک قرت عيون الشاميين و بقتلک فرحت بنی­اميه»، بابا شهادت شما شامی­ها خوشحال شدند، بنی­اميه شادمان شدند جشن گرفتند، آقا فرمود بنی­اسد برويد يک قطعه بوريا بياوريد:

ای قطعه بوريا تو به به چه با صفايي، دامان مصطفايي آغوش مرتضايي

در خاک پاک همه شهداء بنی­اسد کمک می­کردند اما دو شهيد را امام فرمودند برويد کنار: «ان معی من يعيننی»[17]، کسانی هستند که دارند کمکم می­کنند، يکی پيکر عمويش عباس، يکی هم پيکر مطهر سيدالشهداء گوئيا امام می­خواهد بفرمايد رسول­الله حاضر است اميرالمؤمنين حاضر است، ملائکه­الله کمک می­کنند پيکر بابا را در قبر گذاشت، بنی­اسد دارند نگاه می­کنند از آداب دفن متوفی صورت متوفی را روی خاک می­سپارند، آی حسينی­ها حسين که سر در بدن ندارد، يک وقت ديدند آقا دست برد رگ­های بريده را روی خاک، همه بگوييم يا حسين.

 

[1] صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص67.

[2] آل­عمران159.

[3] صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص67.

[4] المعجم الکبیر ج1 ص260 حدیث754

[5] المعجم الکبیر ج1 ص260 حدیث754

[6] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏1 ص300.

[7] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏1 ص300.

[8] حجرات13.

[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص300.

[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص100.

[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏8 ص23.

[12] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2، ص595.

[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص228.

[14] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2، ص595.

[15] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ج12، ص110.

[16] مجموعة ورام ج‏1 ص90.

[17] مقتل الحسین(مقرَّم) ج1 ص320

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه