استاد حدائق روز یکشنبه 4 آذرماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان مبحث محبت اولیای الهی(ع) پرداختند.

دانلود

 

السلام عليکم جميعاً و رحمت­الله و برکاته

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و صلّی الله علي سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين ابی­القاسم المصطفی محمد(ص) و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين لاسيما بقيه­الله المنتظر حجت­ ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.

قال­الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

تقديم به ساحت مقدس اولياء الهی خاصه وجود مقدس رسول­ خاتم صلواتی ختم نماييد.

آيه­ای که تلاوت گرديد آيه نود و هفت از سوره مبارکه نحل ترجمه آيه و نکاتی که ذيل اين آيه انشاءالله مورد توجه بهتر در زندگی ما قرار بگيرد و يک بخشی از اين سر درگمی­های مردم و نابسامانی­ها ريشه در همين بی­توجهی­های به اوامر الهی دارد، قرآن می­فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى»[2] کسانی که کارهای شايسته انجام می­دهند چه مرد و چه زن، در صورتی که اين­ها ايمان هم داشته باشد يعنی خدا را قبول داشته باشد، اعتقاد به پروردگار هم باشد، ما در حق اين­ها اول حيات طيبه عنايت می­کنيم: «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً»[3] اين پاداش اول کار اين­ها لذا اين­که گاهی اوقات می­شنوی آقا شما نماز خواندی به کجا رسيدی؟ عبادت کردی چه شد؟ حيات طيبه است، حيات طيبه را عرض می­کنم، با دنيا نمی­شود مقابله­اش کرد، خدا می­فرمايد اين حيات طيبه را ما به شما عنايت می­کنيم، اين زندگی شما که می­گذرد با اين نگاه می­گذرد: «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون‏»[4] به شايسته­ترين هم پاداش کارهای شما را خواهيم داد هم در دنيا هم در آخرت، خب چند نکته من اين­جا عرض کنم و يکی دو حديث محضر عزيزان در اين وقت مقدر و مقرر، اولاً اين­که در نگاه اسلام، نژاد، قوميت، سن و سال، سواد، ثروت مهم نيست، عموی پيغمبر اگر شدی صالح شدی می­شوی حمزه: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ»[5] يک عموی ديگر رسول­الله می­شود ابولهب: «تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَب‏»[6] عموی رسول­الله هستی بايد آدم باشی، حمزه می­شود افتخار سيدالشهداء احد، ابولهب می­شود ملعون و مطرود اين ديگر عالی­ترين مثالی که می­شود زد، پسر پيغمبر اولوالعزم خدا هم که باشی فاصله گرفتی: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ»[7]، نوح اين ديگر فرزند تو نيست، بگذار سيل او را ببرد، و قيامت هم عزيزان قاعده اين است حالا قرآن می­فرمايد نسبات را بر می­دارد، بابات چه کسی است؟ فرزندت چه کاره بوده؟ طائفه و قبيله­ات به کجا منتهی می­شدند؟ اين­ها تعطيل است قيامت: «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُون‏»[8] نسب­ها را بر می­داريم سؤال هم نمی­کنيم، می­گوييم آقا خودت چه کاره­ای؟ اين نکته اول: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً»[9] قرآن کاری به نژاد ندارد، کار به قوميت ندارد، اين نژاد پرستی­های که بعضی از جوامع بشری را درگير کرده، گرفتار کرده ما از فلان طائفه هستيم شما از فلان قبيله هستيد، ما در فلان نقطه زندگی می­کنيم شما در فلان نقطه بابا اين­ها را بگذار کنار، قرآن می­فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»[10] سياه باش، افريقايي باش، بلال می­شوی، اما بعضی­ها هم در مکه بودند کنار پيغمبر از قريش شد ابوسفيان، شد عتبه، شد شيبه، اين­ها فاصله گرفتند، اين نکته اول که ارزش در خانه خدا به نژاد و قيافه و رنگ پوست و جايگاه و مقام نيست: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً»[11] هر کسی که کار شايسته انجام داد، من همين­جا عرض کنم در محضر حضرت اباعبدالله الحسين هستيم اين شهدای که در جوار امام حسين آرميده­اند اصلاً همين درس است شما ببينيد در بين اين شهداء سادات بنی­هاشم هستند، بزرگ قبيله حبيب ابن مظاهر اسدی، به شهادت رسيد، غلام سياه جون به شهادت رسيد، غلام ترک به شهادت رسيد: «غلام‏ تركي‏ كان للحسين عليه السّلام و كان قارئا للقرآن»[12] اين­ها بودند با امام حسين، غلام بود، ارباب بود، جوان بود، نوجوان بود، ترکيبی از تمام مراحل سنی، و تمام شئونات اجتماعی اما با يک وجه مشترک: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»[13] آنچه شهداء کرده اصحاب­ الحسين رنگ و قيافه و قوم نيست، ايمان است به خداوند و کار شايسته است اين نکته اولی که محضر عزيزان عرض کرده باشم.

يک نکته هم بگويم خواهرها زيادی بشنويد، گاهی اوقات اين تبليغات سوء دشمن برای تخريب اذهان بانوان که آقا اسلام زن را ناديده گرفته، اسلام مقام زن را نديده، اصلاً در اسلام مرد سالاری است که اين حرف غلطی است، اسلام می­فرمايد حق سالاری در يک خانواده در يک منزل، در يک جامعه، هر کسی حق می­گويد بايد حرفش را پذيرفت، حالا فرد ادنای خانه است کوچک­ترين فرد خانه دارد حق می­گويد آقا پدر بزرگ بپذير، زن حق می­گويد بپذيريد، مرد حق می­گويد بپذيريد در يک اداره آبدارچی دارد حق می­گويد آقای مديرکل تسليم باش در برابر حق، آقای تارج بازار حمال بازار دارد حق می­گويد ثروت نشود حجاب، نشود غرور، اين نکته­ای است که از نگاه اسلام بايد توجه داشت در بحث خانم­ها زن و مرد را خدا يکسان ديده از اين جهت که هردو انسان­اند هردو مخلوق خدا هستند هردو فرصت رشد دارند تبعيضی شما نمی­بينيد در بحث ارث، در بحث شهادت اين­ها را امام رضا به مأمون عباسی جواب دادند، جواب قانع کننده­ای امام دادند اما شما تبعيض زمانی است که بگويند آقا زيارت خانم­ها ثوابش از زيارت آقايون کمتر است اصلاً ما نداريم بگويند نماز خانم­ها کم ارزش­تر، صدقات خانم­ها ارزش پايين­تر اصلاً: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»[14] چه مرد و چه زن هر کدام کار شايسته انجام بدهند، ايمان هم داشته باشند خدا می­فرمايد ما اجر می­دهيم ما کار نه به جنسيت داريم زن و مرد بودن نه به قوميت داريم نه به سن و سال نه به ثروت اين هم يک نکته­ای است که ميدان ترقی و تعالی برای بانوان مثل آقايان باز است: «وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»[15]«و الصالحين و الصالحات» ، «وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ»[16]«و المعتکفين و المعتکفات» ، اصلاً همه زن و مرد در کنار يکديگر خدا ياد نموده، اين عين عدالت الهی است که يک خانم به همان اندازه­ که می­تواند از عبادت کسب فيض کند و رشد کند، همان ميدان برای آقايان هم مفتوح است: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[17] مردها همان اندازه ميدان ترقی و تعالی دارند که خانم­ها ميدان ترقی و تعالی برای آن­ها باقی است پس اسلام تبعيضی قائل نشده: «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى»[18] همه از يک پدر و مادر، ريشه پيدايش انسان­ها از يک مرد و يک زن، اين هم نکته ديگر من ذيل اين آيه عرض کرده باشم، اما مطلب ديگر در اين آيه خداوند می­فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً»[19] کار شايسته عزيزان بی­پاداش نمی­ماند اما اگر می­خواهيد اين پاداشی که خدا می­فرمايد دريافت کنيد شرط دارد، من يک مثال عرض کنم، شما کارگری را به کار می­گيريد کارگر اصلاً با اعتقادات شما همسو نيست، نه خدا را قبول دارند نه قيامت را، نه اعتقادات دينی شما را باور دارد، اما يک کارگری زحمتکشی است دارد کار می­کند آنچه شما ازش انتظار داريد دارد اجرا می­کند شما وقتی که مدت قراردادش تمام شد اجرت او را می­پردازيد يا نمی­پردازيد؟ اگر اجرتش را نپردازيد ظلم کرديد، پيغمبر فرمود: «الا و من ظلم اجر اجير فلعنه الله عليه» ، شما نمی­توانيد بگوييد چون نماز نمی­خواند من حقوقش را نمی­دهم، چون اين باور نداشته اعتقادات من را زحماتش را ناديده می­گيرم ما انسان ضعيف قاعده­مان اين است خدای قادر مقتدر، خدا ذرة المثقال­ها را جواب می­دهد، ولو کننده کار فرعون شما يکی از دانه درشت­های بد تاريخ فرعون است، شما اگر چند نفر را بخواهيد بگوييد در تاريخ بشريت اين­ها سرآمد در جنايت و ظلم بودند يکش فرعون است مرحوم آيت­الله فشارکی در عنوان الکلام می­نويسد حضرت موسی کليم­الله به خدا عرض کردم پروردگارا چرا به فرعون فرصت دادي؟ اين چرا برای ماها هم است، حالا ما نمی­دانيم:

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من، اين حرف معمی نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفتگوی من و تو، چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من

ما خيلی چيزها را می­گوييم کار اگر دست ما بود يک جور ديگر کار می­کردم، من يک وقت در مسجدالحرام نشسته بودم حالا برای رفع خستگی­تان، يک آدم ديگری که خيلی ادعايش هم می­شد از جای ديگری، استان ديگری اين آقا نشسته بود کنار دست­ما من می­دانستم تحصيلات عاليه داشت، يک دفعه رو کرد به ما گفت آقای حدائق من اين­جا در محضر خدا در مسجدالحرام می­گويم خدا دو ماه قدرتش را بدهد به من نشان می­دهم خدايي کردن يعنی چه؟ گفتم آقا چرند نگو، کفر نگو، گفت نه من، گفت همه قدرت­ها دست خداست فقط ما بايد شعار بدهيم، گفتم مثلاً شما قدرت می­آمد دستت چه کار می­کردی؟ گفت اول هرچه قدرت ظالمی در تاريخ عالم است سر و ته می­کردم، گفتم خب اين کار اولت، ديگر چه می­کردی؟ گفت هرچه ثروتمند بود را می­کشيدم پايين، ثروتمندها شکر کنيد که کار دست خداست، و الا کار اين دست بشر بود فتيله را می­کشيد پايين، هی شروع کرد شعار دادن، گفتم بنشين سرجای خودت، همين به که کار دست تو نيست، و الا تو سنگ روی سنگ نمی­گذاری بند بشود گاهی اوقات انبياء در کار خدا شگفت زده می­شدند، موسی کليم­الله به خدا عرض می­کند خدايا چرا فرعون را داری فرصت می­دهی؟ اين آدم جنايت پيشه چرا اين همه تأمل در نابودی اين، خطاب آمد موسی فرعون سه­تا کار خوب دارد می­کند ما داريم فرصتش می­دهيم ديگر می­خواهيم قيامت حرف برای گفتن نداشته باشد، يک فرعون اطعام طعام می­کند، آدم کش است ادعای ربوبيت می­کند اما اين کار را هم می­کرد سفره می­داد، مردم سفره دادن خيلی ثواب درش است آن­هايي که خدا به شما داده، بدهيد می­دهند امام صادق فرمود حضرت ابراهيم که خليل الرحمن شد، نشد مگر به خاطر دو صفت: «إِلَّا لِإِطْعَامِ‏ الطَّعَامِ‏‏»[20]«و افشاء السلام» ، حضرت ابراهيم يکی اين­که طعام می­داد، تنهايي غذا نمی­خورد پای سفره­اش مهمان دعوت می­کرد آقا اين مال خداست خوراندی می­خوارند شما را، دادی می­دهند، و دوم ابراهيم افشاء سلام می­کرد تکبر نداشت به هر کسی می­رسد سلام، سلام آشکارا افشاء سلام، اين دوتا خصلت ابراهيم را رساند به مقام خليل­الرحمنی، مقام خليل­الرحمنی می­دانيد چه است؟ ما خليل داريم و صديق، صديق يعنی رفيق شايد شما صدها رفيق داريد اما در بين اين صدها رفيق شايد خليل پيدا نمی­کنيد، خليل به چه کسی می­گويند؟ خليل به آن دوست صاحب سر می­گويند، به آن کسی که حرف مگويت را به او می­گويي، به آن کسی که سفره دلت را برايش باز می­کنی وکاملاً بهش اعتماد داری، چوب حراج به آبروی تو نمی­زند ابراهيم به جايي رسيد که خدا به ابراهيم می­فرمود: «يَا خَلِيلَ‏»[21] خب خدا به موسی فرمود فرعون يکی اطعام طعام می­کند، دوم راه­ها را امن می­کرده، خدا امنيت را دوست می­دارد، ايجاد امنيت اگر کسی کرد خدا بی­اجر نمی­گذارد او را و سوم فرعوت مالياتی که از مردم می­گيرد خرج می­کند، اين­ سه­تا کاری بود که فرعون انجام می­داد، خدا جبران اين کارهايش را در دنيا داد شد اين حکومت طولانی: «وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيب»[22] ديگر قيامت حرف برای گفتن ندارد، می­گويند آقا مزدت را داديم، و لذا امروز اگر يک آدمی بگويد آقا من، يک کسی آمد گفت آقا من فردی را می­شناسم نماز نمی­خواند، روزه نمی­رود اعتقادات اصلاً ندارد، اما وضع مالی­اش خوب است زندگی­اش به راه هست، هيچ مشکلی ندارد، گفتم بدی­هايش را ديدی اين با اين بدی­های که تو فهميدی، يک کارهای خوبی پنهانی دارد که خدا دارد تسويه حسابش می­کند، يکدفعه می­بينی همين آدم تارک الصلاه به پدر و مادرش احترام می­گذارد، همين آدم تارک الصلاه به کميته امداد دارد کمک ماهانه می­کند، خدا زيربار منت بشر قرار نمی­گيرد دارند اجرش را در همين دنيا می­دهند، همين توسعه مالی و وسعت مالی می­شود اجر او در دنيا ديگر آخرت اجری ندارد، خب قرآن می­فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ‏»[23] آقا می­خواهی به اين وعده برسی بايد کار خوب بکنی يک، مؤمن باشی دو، کار خوب بدون ايمان به اين وعده نمی­رسي، ايمان بدون کار خوب هم فايده ندارد، بعضی­ها ايمان دارند آدم خوبی هستند اما کار خير نمی­کند خدا بهش داده، قدم بر نمی­دارد، پول­ها را بلوکه کرده می­گويد آقا ما نماز می­خوانيم، ما نماز شب­مان، مستحبات­مان، بابا اين­ها خوب اما عمل صالح هم بايد داشته باشی عمل صالح و ايمان اگر درهم عجين شد و تلفيق شد خدا می­فرمايد ما حيات طيبه می­دهيم، حيات طيبه چه است؟ من يک معنا از حيات طيبه کنم حالا نکات ديگری بماند، فرصت ديگر وقت را بايد در نظر گرفت يکی از کارهای که خدا می­کند برای آن­هايي که ايمان و عمل صالح دارند حيات طيبه است که پيامبر می­فرمايد حيات طيبه: «الْقَنَاعَةُ»[24] و رزق حلال، اين­که انسان روحيه قناعت پيدا کند، اموال دنيا برادران من، خواهران من، وضعش اين جوری است امام صادق می­فرمايد دنيا مثل آب شور است آب شور هرچه انسان تشنه نوشيد تشنه­تر می­کند او را تا اين­که از پا او را در می­آورد، مال زياد، امکانات فراوان، دنيای گسترده روح کسی را قانع نمی­کند.

من با اين حديث از امام صادق جمع­بندی کنم عرايض را آقا امام صادق می­فرمايد مردم در دنيا دنبال چهار چيز می­گردند يکش را من می­گويم سه­تايش را پيدا کنيد وقت را بايد در نظر بگيريم، يکی از آن چهار چيزی که همه می­خواهند و خواسته همه است بازاری و اداری و روحانی و زن و مرد ندارد بی­نيازی است شما هر کسی را می­بينيد دوست دارد بی­نياز باشد دستت جلو ديگران دراز نباشد غنی باشد مستغنی از ديگران باشد، گاهی اوقات اين بچه­های کوچک هم دوست دارند همين باشد می­گويد آقا دلم می­خواهد چيزی مال خودم است دست خودم دستم جلو بزرگتر­ها دراز نباشد اين بی­نيازی کجاست؟ مردم کجا دارند دنبالش می­گردند که نمی­رسند بهش، امام صادق فرمود: «فَأَمَّا الْغِنَى فَمَوْجُودٌ فِي‏ الْقَنَاعَةِ»[25] اگر می­خواهید بی­نياز بشويد بايد قانع باشيد: «فَمَنْ طَلَبَهُ فِي كَثْرَةِ الْمَالِ لَمْ يَجِدْهُ»[26] آن­هايي که فکر می­کنند بی­نيازی در زيادی اموال اتفاق می­افتد به اين بی­نيازی نمی­رسد مردم ثروت زياد بی­نيازتان نمی­کند، روح را گداتر می­کند، اگر انسان قانع نباشد من يک درسی آموزنده و به استقبال روضه برويم، ما در شهر شيراز اين گروه جهادی عمار که طلاب فاضلی تبليغات دينی دارند در طول هفته و سال يک موکبی نزديک احمد ابن موسی در يکی از مناسبت­های اهل­البيت زده بودند يکی از مناسبت­های مذهبی بود از ما دعوت کردند سری به اين موکب جمعيت زيادی آمده بودند من وقتی رسيدم وقتی توزيع غذای تبرکی موکب بود من بلندگو را دست گرفتم، من يک نکته هم به همه بگويم آقا امام حسين آموخت هرجا مخاطب داريد حرف بزنيد، شما حرکت امام حسين از مدينه به حجاز، از حجاب به عراق هرجا امام حسين مخاطب داشت حرف می­زد آقا نگو گوش نمی­کنند، نگو نمی­پذيرند تو برای خدا بگو:

تو بندگی چون گدايان به شرط مزد مکن، شما ببينيد خطبه­های فراوانی که امام حسين از آغاز تا پايان در کربلا تا لحظات قبل از شهادت امام خطبه خواندند، حالا در مردم اثر نکند امام وظيفه را دارد انجام می­دهد ما مأمور به تکليف هستيم من ديدم فرصت خوبی است جمعيت زيادی هستند میکرفون را گرفتم دقايقی را صحبت کردم با مردمی که آمده بودند و سخنی از صاحب آن شب، جمعيتی در صف بودند منتظر تحويل غذا بودند آن متصد توزيع غذا يک وقت اشاره کرد گفت آقا به يک کسی اشاره کرد گفت از شما به بعد ديگر نايستد ديگر غذا نيست ديگر بعد از شما کسی در صف قرار نگيرد، جمعيت آمد آمد در بين اين­های که در صف بودند يک جوانی بود، قيافه قيافه همين کارتون خوابی، اين­که امام رضا می­فرمايد به قيافه نمره ندهيد، امام رضا می­فرمايد، آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد به هر کسی رسيدی بگو التماس دعا، غرور ورت ندارد، ما ريش­مان سفيد است به اين جوانی که هنوز ريش در نياورده بگوييم التماس دعا، من تاجر به حمال بازار، من مدير به آبدارچی، بابا بگذار کنار: «لَا تُحَقِّرُوا دَعْوَةَ أَحَدٍ»[27] کلام اميرالمؤمنين است، من ديدم يک جوانی کارتون خوابی هم در صف بود اين آمد آمد نوبت غذا گرفتن اين­که شد همزمان يک پيرمردی رسيد، يک پيرمردی رسيد گفت به ما هم غذا بدهيد خارج از صف آمد گفت، آن متصدی گفت غذا ديگر تمام شد، ديگر ما همين­های که در صف هستند را می­دهيم، پيرمرد رفت من حواسم جمع بود اين جوان کارتون خوابی که قيافه را اگر می­خواستيم حساب کنيم، می­گفتيم شايد واجبات، نماز و اين­ها همه محروم است، ديدم اين غذايش را گرفت رفت دنبال آن پيرمرد ديدم زد در شانه پيرمرد دور از انظار مردم، من حواسم بهش بود، غذا را داد بهش داشت می­رفت به يکی از دوستان گفتم برو آن جوان را صدا بزن بيايد سريع صدا بزن بيايد، جوان را صدا زدند برش گرداندند، تا آمد گفتم آقا مگر تو شام خورده بودی؟ گفت خير، گفت گرسنه­ام بود، گفتم غذايت را دادی به اين پيرمرد اين قناعت است خدا اين عزت را می­دهد گاهی اوقات پول را خجالت می­دهد، برنج، طعام، غذا، مقام، ابالفضل، فرات را خجالت داد، فرات را خجالت داد، آب را در دست کرد يادی از لب عطشان برادر: «فرمى‏ الماء»[28] همه را ريخت بزرگ می­شود، گفتم چرا غذايت را دادی، گفت آقا اين جای پدر من بود، خدا رازق است، خدا قادر است، گفتم شما بيا بنشين، به دوستان گفتم برايش غذا بدهد در سينی با تکريم از اين پذيراي کنند اين روحيه قناعت است.

خب روز يک شنبه است يک عرض سلامی به آن جوان هاشمی علی ابن الحسين علی­اکبر کنيم، مرحوم آيت­الله شوشتری می­نويسد وجود مقدس سيدالشهداء اين حرف حرف آيت­الله شوشتری است می­فرمايد فوت و مرگ امام حسين کنار پيکر علی­اکبر بود قتلش در گودی قتلگاه بود، امام حسين در حقيقت پيکر علی­اکبر تمام کرد، يا اباعبدالله معذرت می­خواهم، حضرت زينب وقتی عبدالله ابن جعفر ازش سؤال کرد در مراجعت به مدينه، گفت خانم شما جوانان بنی­هاشم را که می­آوردند در خيمه شما به استقبال می­رفتی اما بچه­هاي خودت را بيرون نرفتی از خيمه، گفت عبدالله ابن جعفر من نگران اين بودم که يک وقت حسين ابن علی بگويد مادر شهيدی دارد می­آيد آثار خجلت در چهره برادر ببينم گفت چرا برای علی­اکبر تا وسط ميدان رفتی، فرمود عبدالله ابن جعفر من ترسيدم حسين کنار پيکر علی جان بدهد، آقا آمد وسط ميدان اين عبارت را برای علی­اکبر نقل کردند: «فقطّعوه بسيوفهم‏ إربا إربا»[29] بدن چاک چاک شده بود آقا از اسب آمد پايين علامه مجلسی می­نويسد هفت­بار صدا زد: «ولدی علی» يافت نشد، پسرم علی، پسرم علی، آقا جوابی دريافت نکرد، سر علی را به دامن گرفت: «عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ‏ الْعَفَا»[30]بابا ديگر بعد از تو خاک بر اين دنيا باد، رفتی و از هم و غم دنيا آسوده گشتی، اما پدرت را تنها گذاشتی، يک وقت ديدند آقا خم شد صورت به صورت علی، همه بگوييم يا حسين.

 

 

[1] نحل97.

[2] نحل97.

[3] نحل97.

[4] نحل97.

[5] توبه100.

[6] مسد1.

[7] هود46.

[8] مؤمنون101.

[9] نحل97.

[10] نحل97.

[11] نحل97.

[12] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج‏17-الحسين‏ع  ص273.

[13] نحل97.

[14] مؤمنون101.

[15] احزاب35.

[16] احزاب35.

[17] نساء32.

[18] حجرات13.

[19] حجرات13.

[20] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏16 ص244.

[21] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص561.

[22] شوری20.

[23] نحل97.

[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏68 ص345.

[25] الخصال ج‏1 ص198.

[26] الخصال ج‏1 ص198.

[27] وسائل الشيعة ج‏9 ص424.

[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏45 ص41.

[29] تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) ج‏2 ص312.

[30] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج‏4 ص109.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه