استاد حدائق روز پنج شنبه 1 آذرماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان مبحث محبت اولیای الهی(ع) پرداختند.

دانلود

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و الصلاة و السلام علی سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين و شفيع المذنبين العبد المؤيد و الرسول المسدد المصطفی الامجد ابی‌القاسم محمد صلّی الله عليه و علی اهل بيته الائمة الهدی المهديين المکرمين لاسيما بقيه­الله المنتظر حجة ابن الحسن العسکری عجّل تعالی فرجه الشريف.

قال الحکيم فی کتابه الکريم: «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون‏»[1]

صدق الله العلي العظيم

تقديم به محضر مبارک پيامبر عظيم الشأن اسلام رسول خاتم صلواتی ختم نماييد. شادی ارواح طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلی­الله مقامه، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای حشدالشعبی، شهدای جبهه مقاومت، سردار سرافراز حاج قاسم سليمانی، شهيد ابومهدی المهندس و شهيد حجت الاسلام و المسلمين سيدحسن نصرالله و در گذشتگان از جمع حاضر در مجلس و فقيه والا مقام مرحوم آيت­الله العظمی حاج شيخ لطف الله صافی که اشاره فرمودند انشاءالله بعد از اتمام سخنرانی دسته جمعی کنار تربت ايشان و قرائت فاتحه و از روح پاک اين فقيه بزرگ هم کسب معنويت نماييم، شاد کنيم روح همين مذکورين و مرحومين مؤمنين و مؤمنان تقديم به محضر مبارک سالار شهيدان صلوات غراتری ختم نماييد.

عده زیادی در اين ايام چشم انتظار و اميد به نفس­های پاک شما در اين سر زمين مقدس دارند، سخن پيرامون صبر و شکيبايي بود و عرض کرديم يکی از درس­های که از محضر اولياء الهی آموخته می­شود درس صبر و استقامت و شکيبايي است اشاره شد در آيه صد و پنجاه و پنج سوره مبارکه البقره خداوند می­فرمايد ما می­آزماييم شماها را با پنج نوع امتحان، اين اطلاق دارد همه آزموده می­شود، پيامبرش امتحان می­شود و من شما امتحان می­شويم، صالح و طالح، مؤمن و کافر اين­ها ابزار امتحان است اما شئوناتش فرق می­کند من اين را يک اشاره­ای کنم و نکات ديگری ذيل آيه صد و پنجاه و شش و صد و پنجاه و هفت عرض کنم، بله همه مريض می­شويم، ولی­خدا بيمار می­شود بنده ناقابل هم بيمار می­شوم اما خيلی متفاوت است، يک سر از بدن جدا می­شود می­شود سيدالشهداء، بعضی از افراد پليد هم سرشان از بدن­شان جدا می­شود اين­ها يکسان نيست و اين نگاه هم نگاه اشتباهی است که اگر کسی خوب شد ديگر نبايد بيايد سمت او: «البلاء للأولياء كرامة»[2] اين آزمون­ها برای آن­هايي که ولی­خدا هستند ترفيع درجه است لذا بعضی­ها می­گويند آقا چرا فلانی آدم مؤمن، متدين اين همه مشکلات، اين خدا دارد يا می­آزمايد يا ترفيع درجه است اين مکافات کار او نيست ، آن کسی که گرفتار مشکل است ببيند چه کاره است، اگر ولی­خداست زين­العابدين است درجه است، اگر سيدالشهداست درجه است، اگر انسان­های بيگانه­ای به خدا هستند ادب است، اگر مؤمن است امتحان است لذا اين آزمون برای همه است اما با اين شئونات متفاوتی که عرض کردم.

امشب شب جمعه است دعای کميل قرائت می­کنيد در آن مقدمه دعای کميل اميرالمؤمنين اسراری را اجمالی و سر بسته اشاره می­کند گرچه تفصيلش را امام زين­العابدين بيان فرموده: «اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ‏ الدُّعَاءَ»[3] بله يک سری از کارها دعا را حبس می­کند، يک سری از رفتارها و گناهان اميد انسان­ها را قطع می­کند: «تَقْطَعُ‏ الرَّجَاء»[4] می­کند، يک سری از رفتارهای غلط: «تُنْزِلُ‏ الْبَلَاءَ»[5] بلاء نازل می­کند، اميرالمؤمنين می­فرمايد انسان­ها به خاطر گناهانی که از اين­ها سر می­زند خدا حبس برکات می­کند، برکات را حبس می­کند، يک سری توفيقات از اين­ها گرفته می­شود اين هم لطف خداست، که خدا می­خواهد اين بشر اگر آلوده به گناه است برگردد، متنبه بشود و رجوع به پروردگار کند، خب اين نکته را من گفتم اشاره­ای کرده باشيم که اين ديدگاهی که بعضی­ها دارند فلانی چرا خوب است، ديد حضرت امام اعلی­الله مقامه آن پايان عمرشان بيمار سختی هم گرفتند ولی آن فيلم آخرين شب قبل از عمل امام را سيمای جمهوری اسلامی نشان داد، امام سوند و سيروم به ايشان وصل بود شب قبل از عمل نافله شب را ايستاده خواندند، امام با آن همه خدمات بله برای امام رشد است، ترفيع درجه است اين­ها ترقی و تعالی انسان­های بزرگ است، اين شهدای که در جوار امام حسين قرار گرفتند در پرتو اين آزمون­های سخت و موفقيت­ها به اين مقامات رسيدند و اين رشد برای اين­ها اتفاق افتاد، خب خداوند می­فرمايد ما آزماييم: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‏»[6] رسول­ما انسان­های شکيبا را و صبور را بشارت ده، صابرين منطق­شان اين است: «الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[7] اين­ها با اين آيه خودشان را آرام می­کنند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[8] يعنی توحيد و معاد، عزيزان دو مطلب که در تقويت صبر، انسان­ها را کمک می­کند يک توجه به نظارت خدا، که عالم محضر خداست، و خدا ناظر بر افعال و اعمال است و خدا می­بيند اين آرامت می­کند، مريض شدی: «إِنَّا لِلَّهِ‏»[9] خدا می­بيند، خدا اين شکيبايي تو را در بيمار اجر می­دهد، در جامعه متحمل سختی­هايي شدی مردم بدانند يا ندانند، خدا می­داند همان بس است: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏»[10] من يک وقتی از خدا رحمت کند آيت­الله آقای حاج شيخ ابراهيم امينی شنيدم، ايشان گفتند هفته آخر عمر علامه طباطبايي بود صاحب تفسير وزين الميزان گفتند، عده­ای از شاگردان علامه رفتيم ديدن استاد، استاد نشسته بود حال علامه ديگر حال ماندن نبود، معلوم بود علامه در مسير رفتن به سفر آخرت است ايشان نشسته بود به احترام حضار ولی لب­های علامه آهسته بهم می­خورد مشغول ذکر بود، مرحوم آيت­الله امينی گفتند ما قريب يک ساعتی علما، بزرگانی که نشسته بودند شاگردان ديروز استاد، استادان امروز حوزه، گفتند ما نشسته بوديم به اين اميد که استاد يک جمله­ای، نکته­ای، نصيحتی، ديديم حضرت علامه طباطبايي صحبتی نمی­کند، گفتند من می­خواستم بروم تهران کار داشتم بلند شدم رفتم جلو استاد زانو زدم، گفتم حضرت استاد من دارم می­روم آقايان هم می­خواهند مرخص بشوند گفتم می­دانستم اين ديدار ديدار آخر است، ديگر علامه طباطبايي را ما نمی­بينيم، گفتند گفتم حضرت استاد يک نصيحت بکنيد تا ما مرخص شد، گفت علامه چشم­ها را بلند کرد روی جمعيت يک نگاهی به حاضرين در مجلس کرد و اين مفسر کبير قرآن اين قسمت از آيات الهی را تلاوت کرد: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏»[11] انسان نمی­دانی خدا می­بيند تو را عالم محضر خداست، خدا رحمت کند امام را در محضر خدا معصيت نکنيد: «إِنَّا لِلَّهِ‏»[12] يعنی خدا يادتان نرود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[13] مردم قيامتی پيشرو داريد، مردم يوم الحسابی پيشرو داريد اين­جا اگر حق­تان را ضايع کردند، اين­جا اگر قدرت را ندانستند خدا در قيامت ذرة المثقال­ها را پاداش می­دهد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه ‏وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏»[14] ناديده گرفته نمی­شود لذا دوتا اصل از اصولی که انسان­ها را در صبر و شکيبايي مقاوم می­کند توحيد و معاد است، خدا می­بيند يک، در قيامت در محضر خدا نتيجه خواهيم گرفت دو، اين­ها ضريب صبرتان را می­برد حالا خدمتت از دست رفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[15] دشمنانت با تو بدی کردند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[16]آقا علی اکبر می­گويد عصر تاسوعا بود در تاريخ نوشتند سيدالشهداء مقابل خيمه شمشير را به زمين زده بودند پيشيانی مبارک و دسته شمشير سرشان را گذاشته بودند لحظه­ای در حال استراحت، يک وقت آقا علی­اکبر می­گويد پدرم سر بلند کرد آيه استرجاع را تلاوت کرد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[17] علی­اکبر سلام­الله می­گويد به پدرم عرض کردم پدر چه شد آيه استرجاع را خواندی، آقا فرمودند الآن خواب عجيبی ديدم، ديدم اين صحری حيوانات وحشی و درنده­ای جمع شدند و به ما يورش آوردند و هجوم آوردند در بين اين­ها يک حيوان بسيار خشن و درنده­ی ابرصی است که به من زياد حمله می­کند، کنايه از شمر بود، آقا فرمودند پسرم امشب شب آخر زندگی است، ببينيد امام حسين با: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[18]آرامش می­دهد به ديگران، امشب شب پايان است علی­اکبر يک سؤال کرد گفت پدرجان: «أَ لَسْنَا عَلَى‏ الْحَقِ»[19] ما بر حق هستيم، آقا فرمودند بله ما بر حق هستيم، اين سؤال نه سؤال استفهامی بود، سؤالی بود که می­خواست اقرار از امام حسين بگيرد و تاريخ بفهمد اين را، يک وقت بنده سؤال می­کنم چيزی را نمی­دانم، يک وقت می­خواهم از زبان مخاطب اقرار بگيرم و بشنوم، آقا فرمودند ما بر حق هستيم، علی­اکبر عرض کرد: «إِذاً لَا نُبَالِي أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّينَ»[20] از مردم هراس نداريم:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آي، تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ

من از او عمری ستانم جاويدان، او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ

خب اين: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[21] آرامش می­دهد، صبوری و شکيبايي می­دهد توجه به اين­که دنيا گذراست صبرتان را می­برد بالا، مردم دنيا پايدار نيست خود شما چقدر عزيزان را شاهد بوديد از بين شما رفتند، اگر کسی قلم بياورد و کاغذ بخواهد ثبت کند، ما هر کدام­مان صدها انسان­ها را ديده بوديم که الآن زير خروارها خاک­اند، علی عليه­السلام می­فرمايد در دو حالت برويد در قبرستان، يکی زمانی که دنيا رو بهت آورده، وضع مالی­ات خوب است، رياست­ات، موقعيت­ات، خانواده­ات، سلامتی­ات، همه چيز رديف است، اين­جا محل خطر است، يک وقت شيطان وسوسه­ات نکند طغيان کنی: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏»[22] وقتی همه بساط­ها جور است، يک سری برو قبرستان، قبر بابايت را می­بينی، مادرت را می­بينی، گذشته­هايت را می­بينی:

اين ملک که می­بينی گاه از تو و گاه از من، جاويد نخواهد ماند خواه از تو خواه از من

يک روز هم اين­ها کار دست­شان بود، يک روزی هم اين­ها صاحب و مالک بودند، الآن رفتند واگذاری به ما کردند، آرامش پيدا می­کنی، خودت را گم نمی­کنی، و زمان دوم حضرت می­فرمايد وقتی دنيا رو به چپ است، در منگنه فشار، مشکلات اقتصادی، مشکلات خانوادگی، سلامتی جسمانی و مسائل ديگر دارد کلافه­ات می­کند، برو در قبرستان، قبور را که می­بينی آرامش پيدا می­کنی، می­گويي اين سختی­ها برای اين­ها نماند و رفتند و برای ما هم پايدار و ماندگار اين نيست، اين هم يک روش ديگر که انسان در برابر سختی­ها و دشواری­ها نگرش و تدبر در سيره گذشتگان و تاريخ گذشتگان و اين­که اين­ها ماندگار نيست، اما آيه صد و پنجاه و هفت، خداوند می­فرمايد: «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ‏»[23] مؤمن اگر صبور بودی، اگر شکيبا شدی، خدا می­فرمايد درود و صلوات ما و رحمت ما بر انسان­های صبور: «وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون‏»[24] هدايت­يافتگان واقعی همه صبورها  شکيباها هستند، شما امام صادق می­فرمايد اگر انسان صبور و مصيبت رسيده­ای شکيبا هيچ اجری نبود، ذيل اين آيه صد و پنجاه و هفت عرض می­کنند، که اين­که خدا می­فرمايد درود خدا، رحمت خدا بر آن­ها باد اين بالاترين پاداش است شما در قرآن يک­جا می­بينيد خداوند درود و صلواتش را بر پيامبر و عترت رسول­الله: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما»[25]در اين آيه خداوند می­فرمايد بر پيغمبر خدا درود می­فرستد، انسان صبور شکيبا هم در آيه صد و پنجاه و هفت البقره خدا می­فرمايد: «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ‏»[26] و از نکات بسيار عجيب اين است که پايان آيه خدا می­فرمايد: «وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون‏»[27] هدايت يافته­گان واقعی همين­ها هستند در آيات ديگر داريم مواردی خداوند می­فرمايد: «لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُون‏»[28]«لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏»[29]اميد اين است که هدايت بشويد اما در اين آيه خدا به صراحت می­فرمايد.

خب من وقت را در نظر بايد بگيرم، ديشب در جوار حضرت ابالفضل وعده­ای که کرديم که امروز عمل کنيم، از عنايات سالار شهيدان نسبت به يک فقيه بزرگ آيت­الله العظمی حائری يزدی، آيت­الله حائری يزدی جرياناتی دارد من يک جريان را از آيت­الله العظمی اراکی نقل کنم اعلی­الله مقامه شاگرد ايشان، آيت­الله العظمی اراکی می­فرمايد حاج شيخ عبدالکريم حائری به عقيده شاگردانش تولدش عجيب، ادامه زندگی­­اش عجيب، وفاتش هم عجيب بود، وفات را من در يک جلسه­ای اشاره کردم ادامه زندگی حاج شيخ را می­خواهم در اين فرصت کوتاه عرض کنم، برنامه عزاداری و توسل، پنج­شنبه و شب جمعه است انشاءالله ملتمسين دعا را هم فراموش نفرماييد، اين فرموده آيت­الله العظمی اراکی است، فرموده بودند که استاد ما آقای حاج شيخ عبدالکريم دوران طلبگی در سامراء که شاگرد ميرزای بزرگ، ميرزا محمدحسن شيرازی محرم تنباکو بود اين­ها با دوستان اهل علم­شان يک تعدادی از طلاب برنامه داشتند هر پنج­شنبه از سامراء حرکت می­کردند می­آمدند کربلا برای زيارت سيدالشهداء، يک زيارت می­کردند آقايي بود به نام سيد جواد کليددار اين باغی داشت که در اختيار زوار امام حسين و طلاب علوم دينيه قرار می­داد اين­ها می­رفتند در آن باغ ايامی که فصل رفتن بود در باغ، در باغ سيدجواد يک استراحتی می­کردند و بعد می­آمدند شب جمعه کربلا و يک خانه­ای را هم نزديک حرم اجاره می­کردند به زيارت می­پرداختند جمعه بر می­گشتند می­رفتند سامراء اين برنامه هفتگی جمعی از فضلاء و طلاب زمان ميرزای شيرازی بود، آقای شيخ عبدالکريم حائری اعلی­الله مقامه می­فرمايد يک شب سه شنبه­ای بود در سامراء من خواب ديدم، در عالم خواب هاتفی به من خطاب کرد شيخ عبدالکريم حائری شما تا سه روز ديگر بيشتر زنده نيستيد، آقا اين­جا چه کارها می­شود؟ کجا آمديد؟ تا سه روز بيشتر زنده نيستی، آقای حاج شيخ عبدالکريم می­فرمايد صبح بيدار شدم صبح سه­شنبه بود گفتم انشاءالله که اين خواب تعبيری ندارد، احلام است، خودم را سرگردم کردم به درس و بحث و مباحثات علمی، چهار شنبه هم مشغول درس و بحث گذشت، روز پنج­شنبه طبق عادت حسنه هر هفته با جمعی از دوستان راه افتاديم آمديم سمت کربلا تا ظهر هم خبری نبود، رفتيم حرم امام حسين يک زيارت کرديم رفتيم باغ سيدجواد کليددار، يکدفعه بعد از ظهر شد سرمای شديدی ايشان فرموده بود وجود من را گرفت، به حدی که توان و طاقت من سلب شد و مرتب صدا می­زدم البرد، البرد، سرما سرما، رفقاء هرچه وسائل گرم کننده داشتند می­آورند دور حاج شيخ می­پوشند سرما بر طرف نمی­شود، آقای حاج شيخ عبدالکريم می­بينی طاقت راه رفتن هم ديگر ندارد، ديگر نمی­تواند راه برود، يک دفعه متوجه می­شود به خواب سه­شنبه به دوستان می­فرمايد ديگر من را اين­جا نگه نداريد، سريع حرکت بدهيد ببريد کربلا از باغ سيدجواد حرکت می­دهد، ايشان را روی پتوی می­خوابانند چهار گوشه را می­گيرند منتقل می­کنند در همان منزلی که در نزديکی­های حرم مطهر يک اتاقی فوقانی داشته که آن اتاق پنجره که باز می­شد گنبد و بارگاه سيدالشهداء نمايان می­شد مرحوم حاج شيخ عبدالکريم می­گويد من را ببريد طبقه فوقانی می­برند طبقه فوقانی می­گويد پنجره را هم باز کنيد، پنجره را که باز می­کنند فقط يک نگاه به گنبد سيدالشهداء می­کند و می­گويد آقا من هنوز جوان هستم، برای آخرتم کاری نکردم دستم خالی است يک عنايتی کنيد، می­گويد يک دفعه ديگر کسی را نديدم، ديدم تنها هستم در اتاق، شخصی وارد شد گفت شيخ عبدالکريم حائری، ملک الموت بود چه­ات است؟ گفتم بدنم تماماً درد می­کند گفت شروع کرد از پايين­پا دست کشيدن، همين طور که دست می­کشيد مثلی که روح از بدن من خارج می­شد، دست رسيد به نيمه تنم يک دفعه پيک ديگری وارد شد، گفت دست نگهداريد سيدالشهداء نزد بارگاه ربوبيت واسطه شدند خدا به عظمت امام حسين عمره دوباره­ای به شيخ عبدالکريم حائری يزدی عنايت کرده، گفت ملک الموت دوباره دست بر عکس برگرداند برگرداند روح دوباره در اين جسم آمد، ملک الموت با آن پيک رفتند، حاج شيخ عبدالکريم می­گويد يک حرکت کردم ديدم تمام اين دوستانم دارند گريه می­کنند پای ما را به قبله دراز کردند آداب محتضر را سر انگشتان شصت من را بستند حاج شيخ گفت افکنده بودم، يک گفتند آقا صدا ندهيد شيخ عبدالکريم زنده شد زنده شد، اين آقای حاج شيخ­ عبدالکريم تا آن روزهای توان داشت پای برهنه در عزای امام حسين شرکت می­کرد می­فرمود من زنده شده حسينم.

ای­که به عشق اسير خيل بنی­آدم اند، با خبران غمت بی­خبر از عالم­اند

حسين­جان هرکه غمت را خريد، عشرت عالم فروخت

سوختگان غمت با غم دل خرم­اند

جانم حسين.

 

[1] بقره157.

[2] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج‏8 ص298.

[3] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[4] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص605.

[5] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏1 ص273.

[6] بقره155.

[7] بقره156.

[8] بقره156.

[9] بقره156.

[10] علق14.

[11] علق14.

[12] بقره156.

[13] بقره156.

[14] زلزله 8-7.

[15] بقره156.

[16] بقره156.

[17] بقره156.

[18] بقره156.

[19] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص82.

[20] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص82.

[21] بقره156.

[22] علق6.

[23] بقره157.

[24] بقره157.

[25] احزاب56.

[26] بقره157.

[27] بقره157.

[28] انبياء31.

[29] بقره189.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه