استاد حدائق روز چهارشنبه 30 آبان ماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان مبحث محبت اولیای الهی(ع) پرداختند.

دانلود

 

السلام عليکم جميعاً و رحمت­الله و برکاته

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين ابی­القاسم المصطفی محمد صلّی الله عليه و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين المکرمين لاسيما بقيه­الله المنتظر حجت­ ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

تقديم به محضر مبارک پيامبر عظيم­الشأن اسلام رسول خاتم صلواتی ختم نماييد.

جهت شادی ارواح طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلی­الله مقامه، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای حشدالشعبی، شهدای جبهه مقاومت سردار سرافراز حاج قاسم سليمانی، شهيد ابومهدی المهندس و شهيد حجت­الاسلام و المسلمين سيدحسن نصرالله و ذوی الحقوق جمع حاضر در اين سر زمين مقدس و در جوار تربت سيدالشهداء، تقديم به پيشگاه با عظمت حضرت اباعبدالله الحسين صلوات غراتری ختم نماييد.

يکی از درس­های که از محضر اولياء خصوصاً سيدالشهداء و در اين سفرهای زيارتی بايد آموخت و فرا گرفت درس صبر و شکيبايي است زندگی­ انسان­ها اميرالمؤمنين می­فرمايد دنيا آميخته با مشکلات است زندگی­ها فراز و فرود دارد، يک روز آقا سرحالی، سرپايي دست ده­تا را می­گيری، يک روز بايد ده­تا بسيج بشوند دستت را بگيرند، يک زمانی جمعی را اداره می­کنيم، يک زمانی جمعی بايد جمع بشوند اداره کنند:

روزگار است اين­که گه عزت دهد گه خار دارد

وضع دنيا اين است فراز و فرود دارد ثروت، موقعيت، سلامتی، امکانات اين­ها آزمون­های الهی هم هست، البته آزمون به اين معنی که در اين آزمون­ها انسان­ها شکوفا می­شوند، مشخص می­شوند رشد پيدا می­کنند در اين آزمون­ها حبيب ابن مظاهر معرفی می­شود، مسلم ابن عوسجه معرفی می­شود، و بعضی­ها در زمان امام حسين در کنار حبيب کوفه بودند اما آخرت بدی را برای خودشان رقم زدند اين سختی­ها اين آزمون­ها سبب شکوفايي و رشد انسان­ها در محضر الهی می­شود، من آيه صد و پنجاه و پنج سوره مبارکه البقره را يک اشاراتی اجمالی عرض کنم که به قول بعضی از بزرگان علما، هر پنج مورد از اين امتحانات الهی امام حسين آزموده شد، البته امتحان برای همه است برای انبياء، برای اولياء برای مؤمنين برای کافرين، همه آزموده می­شوند اين طور نيست که امتحان برای گروه خاصی باشد در اين آزمون­ها هم کارنامه­ها رقم می­خورد، و لذا در روايت داريم: «البلاء للولاء»[2] بلاء برای اولياء ترفيع درجه است مشکلات برای سيدالشهداء ترفيع درجه است: «و للمؤمنين امتحان» ، سختی­ها برای مؤمنين، بلايا برای مؤمنين آزمون است امتحان است: «و للظالم ادب» ، برای ظالم يک نوع مجازات و تأديب است زمانی که آقا امام حسين متولد شده بودند و امين وحی جبرئيل هم تبريک گفت و هم از جريان عاشورا و مصائب سيدالشهداء تسليتی به رسول­الله عرض کرد و حضرت زهرای مرضيه وقتی متوجه شدند و پيامبر فرمودند در آينده برای حسين چه اتفاقاتی رقم  خواهد خورد، در تاريخ دارد حضرت زهراء عرض کرد پدرجان از محضر پروردگار می­شود تقاضا کرد اين سختی­ها حسين ابن علی را فرار نگيرد، مادر است مظهر مهر و رأفت است، پيغمبر فرمودند دخترم خدا برای حسين ابن علی مقاماتی در نظر گرفته که رسيدن به آن مقامات در گذر از اين ابتلائات است و لذا شما يک ويژگی­های در زيارت امام حسين داريد که جای ديگر نداريد، تربت فقط تربت امام حسين پيامبر فرمود: «وَ الشِّفَاءَ فِي‏ تُرْبَتِه‏»[3] امام صادق شخصی از حضرت سؤال کرد اين­که نسبت به حسين ابن علی پيغمبر فرمود کشتی نجات و چراغ هدايت است، آيا فقط حسين ابن علی کشتی نجات است؟ امام صادق فرمود همه اهل­البيت کشتی نجات هستيم اما کشتی حسين ابن علی اوسع است، وسعتش بيشتر است شخصيتی که فردا شب تمام انبياء و اولياء اقتداء می­کنند به رسول­ خاتم به زيارت سيدالشهداء مشرف می­شوند، شخصيتی که دعاء تحت قبه او به اجابت می­رسد اين آزمون بسيار سخت، با اين امتحانی که سيدالشهداء با سرافرازی گذراندند پاداش­های اين­گونه به قول شاعر:

بخشودگی اهل گنه در صف محشر، وابسته به يک گردش چشمانی

اين آيت­الله مامقانی که ورودی حرم قبرش است، آقای شيخ عبدالله مامقانی اين را من از مرحوم والدمان و از نوه مرحوم مامقانی بزرگ نقل می­کنم که ايشان فرموده بودند نوه مرحوم آيت­الله العظمی مامقانی گفته بود پدر بزرگ ما اواخر عمر روشش تغيير کرد، شب­ها که از حرم می­آمد منزل خانواده را جمع می­کرد کسانی که در خانه بودند حالا بچه­های بودند کسانی بودند، يک روضه مختصری سيدالشهداء می­خواند و بعد شامش را می­خورد و می­خوابيد اين خبر انتشار پيدا کرد در شهر که مامقانی شب­ها در خانه روضه­خوانی می­کند، می­گويند يک روز شاگردها از مرحوم مامقانی بزرگ سؤال کردند آقا شما شب­ها در منزل روضه می­خوانيد، قبلاً اين کارها را نمی­کرديد فرموده بود اين يک علت دارد من يک شب خواب قيامت را ديدم خواب ديدم آن صحرای وحشت­زايي قيامت که امام سجاد می­فرمايد سه ساعت بحرانی­ترين ساعات عمرتان است، ساعت مردن، ساعت آمدن در صحرای محشر و ساعت حضور در ميزان الاعمال حسابرسی، مرحوم مامقانی فرموده بود مردم همه در گريز: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيه وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ»[4] همه در فرار، هم در انتظار که به حسابرسی آن­ها رسيده شود ايشان می­فرمايد هراز مدتی می­ديدم يک جمعيتی فرشتگان اين­ها را حمايت می­کنند اين­ها می­آيند از کنار اين جمعيت عبور می­کنند اين­ها را حرکت می­دهند از صراط رد می­کنند بدون معطلی، بدون محاسبه، ايشان فرموده بود، من گفتم ماهم برويم در يکی از اين حلقه­ها از اين­جا رد بشويم، يک عالم، يک فقيه، يک رجالی، فرموده بود من رفتم داخل يکی از حلقه­ها که عبور کنم، يکی از فرشته­ها گفت شيخ عبدالله مامقانی شما برو بيرون، شما بايد حساب پس بده، گفتم چرا اين­ها حساب پس نمی­دهند؟ گفت اين­ها حساب­شان با سيدالشهداست، اين طرف حساب­شان امام حسين است:

بخشودگی اهل گنه در صف محشر وابسته به يک گردش چشمان حسين است

خب امام حسين اسوه صبر است درس اين سفر درس صبر است آقا يک خرده وضع اقتصادی­ات بهم ريخت، ناسزا نگو، يک خرده درد آمد سراغت مريض شدی نق نزن، اين­ها آزمون است، اين هم در سلامتی­ات چه کاره بودی؟ در بيماری­ات چه کاره هستی؟ آقا سيدالشهداء حالا امروز اين روضه را هم متوسل می­شويم به اين باب الحوائج خردسال کربلا علی­اصغر وقتی در آغوش امام حسين هدف تير قرار گرفت خيلی سخت است اين صحنه، از گوش تا گوش اين عزيز را اين تير پاره کرد، آقا يک سری به آسمان بلند کردند عرض کردند پروردگارا تحملش برای من آسان است چون شما داری می­بينی، اين صبر است علی­اصغر را امام حسين برای خدا می­خواهد خدا می­فرمايد ما در زندگی دنيا به پنج شکل شما را می­آزماييم: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ»[5] يکی تهديدها، ترس­ها، گاهی اوقات در زندگی دچار يک تهديدی، ترسی می­شويد اين امتحان است تا کجا با خدا هستيد، تا کجا با اهل­البيت هستيد؟ جايي که تهديدت هم می­کنند هستی؟ ياران امام حسين را تهديد کردند می­کشيم شما را اين­ها ايستادند اين­ها با استقبال آمدند جان بر کف گرفتند آمدند، از اين تهديد­ها نهراسيدند خود سيدالشهداء را تهديد کردند، در آن شبی که امام در خانه وليد حاکم مدينه خبر مرگ معاويه را به امام حسين دادند، و قرار اين بود که بيعت از امام حسين بگيرند، آقا فرمود: «أَيُّهَا الْأَمِيرُ»[6]  خطاب به وليد: «اِنَّا أَهْلُ‏ بَيْتِ‏ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ‏ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِهِ وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ وَ الْبَيْعَةِ»[7] آقا يک شناسنامه­ای از خود تبيين کرد و يک کارنامه زشتی را از يزيد، يزيد شراب­خور آدم­کش فاسق من حسين ابن علی که خاندان رسالت هستم در خانه ما وحی نازل می­شده من با يزيد بيعت کنم، ما صبر می­کنيم شما هم صبر کنيد، ما به انتظار می­نشينيم شما هم به انتظار ببينيد آيندگان چگونه قضاوت می­کند شايسته خلاف و بيعت چه کسی است؟ يک­جای ديگر حضرت را تهديد کردند می­کشيم حر اين حرف را زد در همان مجلس هم امام حسين اين را فرمود: «أَ بِالْمَوْتِ‏ تُخَوِّفُنِي‏»[8] من را با مردن تهديد می­کني: «وَ هَلْ‏ يَعْدُو بِكُمُ‏ الْخَطْبُ‏»[9] بالاتر مرگ هم چيزی هست، شما چه کار می­توانيد بکني، شما چه کار می­توانيد بکنيد جان حسين ابن علی را می­گيريد بيش از اين هم می­توانيد ببينيد خدا با حسين ابن علی چه کرد؟ يکی از راهکارهای که عزيزان در صبر تقويت­تان می­کند در روايت داريم تاريخ گذشتگان را مطالعه کنيد، ببينيد خداوند با صابرين چه کرد؟ در يک مقطعی اين­ها امتحان خوب پس دادند، در گذر زمان خدا با صابرين چه معامله­ای کرد؟ اين سبب می­شود که انسان­ها زمينه صبر اين­ها تقويت بشود خوف از مصاديق امتحانات الهی است گرسنگی از مصاديق امتحانات الهی است مردم سيدالشهداء را با شکم گرسنه شهيد کردند، مردم سيدالشهداء را با لب تشنه به شهادت رساندند اين گرسنگی هم شد امتحان: «بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ»[10] اموالتان را يک وقتی می­گيريم، بخشی از اموال شما از شما می­گيريم، اميرالمؤمنين می­فرمايد آقا اول آمدنت دنيا نطفه بودی، پايان رفتنت مرداری، برادر، خواهر هرچه داری و چشمت می­بيند مال دنياست اين­ها را بايد بگذاری بروی، وابستگی ايجاد نشود دنيا سرگرمت نکند ورودت به دنيا آن بود خروجت از دنيا:

سرمايه تو از اين جهان يک کفن است، آن­هم به گمانم ببری يا نبری

بنده مهندس سراغ داشتم دوتا شرکت داشت کفنی هم نبرد، استخوان­هايش را کردند در يک کيسه­ای پلاستيکی دفنش کردند، ثروتمندی، کارخانه داری معلوم نيست همين کفنی را هم ببری و همين هم رزقت باشد، خب اين اموال امانت الهی است خدا می­فرمايد يک وقتی بخشش را می­گيريم ببينيم چه کاره هستی، در ثروت خدا را می­پرستی يا در تهيدستی هم با خدايي، خدا را برای خدا می­خواهی يا خدا را برای امکاناتت صدا می­زنی، امام حسين آموخت خدا را برای خدا، شما می­بينيد آن آخرين مناجات­های سيدالشهداء در گودی قتلگاه: «الهی رضا بقضائک» ، اين سخن بزرگ انسانی است که بيش از صد عزيزش را صبح تا بعد از ظهر جلو چشمانش قطعه قطعه کردند، پيکرش آسيب­ها ديده اما در محضر الهی عرض می­کند: «الهی رضا بقضائک تسليماً لامرک لا معبود سواک يا غياث المستغثين»، نقش انفس هم از امتحانات است يکی وقتی سلامتی را می­گيرند، توانايي را می­گيرند من صبح قبل از نماز در ايوان حضرت يک پيرمردی از يکی از شهرستان­های کشور آمده بود با عصا با تن خسته گريه می­کرد گفت آقا من سال­ها زياد کربلا آمدم و احتمال می­دهم شايد اين سفر ديگر سفر آخر باشم، توانايي­اش را ندارم از من نمی­آيد و نگران هستم که اين توفيق از من گرفته شود و محروم شوم از آمدن کربلا، گفتم تو امتحان خوب پس دادی تا بدنت سالم بود آمدی، اما يک بشارت هم بدهم به همه­تان، اين حرف جابر اربعين کنار قبر سيدالشهداست، جابر از اصحاب منحصر به فرد پيغمبر از اين جهت است، شخصيتی است که هفت معصوم را زيارت کرد و از هر هفت معصوم حديث نقل کرده اين شخصيت بزرگ وقتی اربعين آمد کربلا اين برای همه ما مايه اميدواری است، غسل کرد آمد کنار قبر سيدالشهداء زيارت کرد و از هوش رفت و او را به هوش آوردند عطيه عوفی که از علمای شيعه بود و بزرگان شيعه بود در معيت جابر بود می­گويد جابر وقتی که به هوش آمد شروع کرد با امام حسين صحبت کردن، به حضرت عرض کرد: «لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ‏ فِيمَا دَخَلْتُمْ‏ فِيهِ‏»[11] آقا در تمام کارهايتان شريک هستيم خيلی حرفی بزرگی است، به سيدالشهداء جابر خطاب می­کند يقيناً در تمام کارهای شما ما شريک هستيم، عطيه می­گويد گفتيم جابر سيدالشهداء سر از پيکرش جدا شد، عزيزانش را به اسارت بردند، اموالش را به غارت بردند، فرزندانش را شهيد کردند ما يک شمشير نزديم، يک جراحت بر نداشتيم با امام حسين شريک هستيم، جابر يک حديث از پيغمبر سبب شد اين حرف را بزنم، آی عاشق­ها قدر خودتان را بدانيد بگوييد خدايا به امام حسين قسم اين عشق را برای ما پايدار بدار، جابر گفت آقای عطيه از پيغمبر شنيدم، رسول­الله فرمود: «مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ»[12] هر کسی جمعيتی را دوست بدارد با آن­ها محشور است چه کسی را دوست می­داری؟ حسين ابن علی، با حسين ابن علی محشوری، ائمه را دوست می­داريد پيغمبر فرمود هر کسی را دوست می­داريد با او محشور هستيد، آفرين بر شما که وقتی شما، مال شما، جسم شما لياقت آمدن اين­جا را داشته، بنده الآن می­شناسم افرادی که ميلياردر هستند پايشان کربلا نرسيده و نبايد هم بيايند توفيق ندارند:

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی، کوشش عاشق بی­چاره به جايي نرسد

اين توفيقاتی که در جمع حاضر است طينت پاک پدر و مادرهای شما، دعای خير ديگران، کارهای شايسته شما سبب شد امروز صبح در جوار امام حسين عرض ادب کنيم قدم­هايتان در کربلا برداشته شود جابر گفت از رسول­الله شنيدم فرمود هر کسی جمعيتی را دوست بدارد، با آن­ها محشور است جمله دوم را گفت: «وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ»[13]اگر کسی کار جمعيتی را دوست بدارد در ثواب آن­ها شريک است، من حديث جابر را باز کنم، الآن اين جمعيتی که اين­جا تشريف داريد هر کسی از شما که آرزو کند ای کاش عاشورا سال شصت و يک کربلا می­بودم و من هم جان فدای سيدالشهداء می­شدم، طبق حديث پيغمبر ثواب را به شما می­دهند، اين عدالت الهی است بعضی­ها می­گويند آقا ما اگر زمان اميرالمؤمنين بوديم جانمان را قربان علی می­کرديم می­گويند دلت می­خواست؟ می­گويد بله، می­گويند خدا ثواب را می­دهد، در صفين اميرالمؤمنين داشتند از صحنه جنگ بازديد می­کردند يک آقايي آمد محضر اميرالمؤمنين گفت آقا من يک برادری هم داشتم آن هم دوست داشت بيايد با شما و در رکاب شما شمشير بزند نتوانست برسد آقا فرمودند برادرت دوست داشت در رکاب من باشد؟گفت بله، فرمودند به خدای علی سوگند نه برادر تو، نسل­های آينده بشری اگر آرزو کنند که ای کاش با علی می­بوديم ثواب بودن با من را خدا به آن­ها می­دهد اين عدالت الهی است آقا تو آن زمان نبودی ثوابت را برايت می­دهند اگر دوست داشتی باشی، دوست داشتی با حسين باشی، جابر گفت من اين حديث را از پيغمبر شنيدم و اين حرف را زدم به امام حسين عرض کردم: «لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ‏ فِيمَا دَخَلْتُمْ‏ فِيهِ»[14]ما در تمام کارهای شما شريک هستيم، به آن پيرمرد عزيزی که در ايوان بود، گفتم دلت می­خواست هر سال بيايي کربلا؟ گفتم يقين بدان ثوابش را به تو خواهد داد، يقين بدان اين پاداش را به شما خواهند داد: «وَ الثَّمَراتِ»[15] پنجمين شکل امتحان، قرآن می­فرمايد ثمرات است ثمرات يعنی دستاوردهايتان را از شما می­گيريم، مرحوم آيت­الله حاج شيخ جعفر شوشتری می­فرمايد سخت­ترين جلوه امتحان ثمرات داغ جوان است آقا عزيزت را بدهی، پاره تنت را بدهی از امتحان سخت­تر ديگر وجود ندارد، يک وقت زندگی­ات را جمع می­کنند، يک وقت پاره تنت را می­گيرند امام حسين در هر پنج مورد آزموده شد: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرين الَّذينَ»[16] خدا می­فرمايد رسول­الله بشارت ده صابرين را، حالا اين­جا در بحث صابرين مطالب چون ما بايد وقت را هم در نظر بگيريم، رعايت وقت و برنامه را به همين اندازه بنده اکتفاء می­کنم، اين نکته پايانی و توسل، ما برای اين­که ضريب صبر بالا برود اول فراموش نکردن اين­که عالم محضر خداست مردم خدا دارد کارهايتان را می­بيند مردم بفهمند يا نفهمند؟ مهم نيست، در خانه اگر کس است يک حرف بس است، خدا ديد شما چه کردی؟ خدا از نيت شما با خبر است، خدا اين­جاست: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[17] خدا اين­جاست: «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[18] خدا اين­جاست: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُور»[19] خدا اين­جاست: «اينما کنتم فهو معکم» ، هرجا هستيد هستيم، اين توجه به نظارت الهی آرامش می­دهد به انسان، دقت در تاريخ گذشتگان به انسان­ها آرامش می­بخشد.

خب عرض ادبی به محضر سالار شهيدان آخرين شهيد قبل از سيدالشهداء را علما می­گويند علی­اصغر بوده علی القاعده بعضی­ها عبدالله ابن حسن را يکی از بزرگان علما می­گويد ديديد يک نامه وقتی نوشته می­شود مردم دقت می­کنند مهر و امضاء زير نامه چيست؟ سيدالشهداء طومار شهداء را تقديم کرد، اين طومار شهداء و اسامی شهداء يک مهر کوچک می­خواهد که کامل کند اين تومارنامه را و آن مهر علی­اصغر است، آقا آمدند خدا حافظی کنند در آن وداع آخر با اهل حرم، صدای گريه علی بلند شد، من اين را هم بگويم يک مقداری آمادگی بيشتر بشود، خود حضرت به دشمن فرمودند علی دارد تلظی می­کند، تلظی را من يک معنی بگويم برايتان، در لغت می­گويند تلظی ماهی را وقتی زنده از آب می­گيرند می­­اندازند در خشکی اين ماهی در آن لحظاتی که دارد جان می­دهد هی از اين پهلو به آن پهلو می­شود برای رسيدن به آب تا جان می­دهد اين حالت را می­گويند تلظی، آقا سيدالشهداء وقتی آمدند ديدند علی در آغوش بانوان در خيمه، بغل عمه­اش زينب می­رود آرام نمی­شود: مگو آب مگو آب حرم­ آب ندارد، بغل مادر رباب می­رود آرام نمی­شود، خواهر او را بغل می­گيرد آرام نمی­شود دل‌ها آماده شد، يک وقتی بيمارستانی رفته بودم عيادت يک مريضی يک خانمی از يک اتاقی فرياد زنان آمد بيرون گفت حاج­آقا به دادم برس، گفتم چه شده؟ ديدم يک بچه شيرخواره­ای دارد اين بيماری قلبی داشت می­خواستند عملش کنند، گفت دکتر معالج گفته از ده ساعت قبل از عمل به بچه­ات شير نده، آقايون تلظی را من آن­جا ديدم اين بچه داشت جان می­داد گريه می­کرد پرستارها هر کاری می­کردند آرام نمی­شد، گفت فقط گفتند يک دستمال خيس کن دور لب­هايش بکش تا اين دستمال را می­کشيدند اين بچه زبانش را می­آورد بيرون لب­ها را باز می­کرد گفت حاج­آقا دارم می­ميرم کمکم کن، گفتم با يک جمله آرامت می­کنم، گفتم فرزندت را می­برند اتاق عمل انشاءالله به سلامت بر می­گردد شيرش خواهی داد بهبودی پيدا می­کند اما در اين عالم يادی کن از آن شيرخواره­ای که رفت ديگر بر نگشت، آن عزيزی که امام حسين با همين حالت او را تحويل گرفت:

هان بيا ای کودک افسرده­ام، مرغک لب تشنه پر بسته­ام

ياد آن­که عشق پروازت زنم، نيک فرجامی ز آوازت زنم

طفل ما از عشق کی بيگانه است، بچه پروانه هم پروانه است

آقازاده را روی دست گرفت جمعيت اگر به حسين رحم نمی­کنيد اين بچه چقدر آب می­خواست يک دانشمند مسيحی می­گويد بزرگترين دليل مظلوميت سيدالشهداء شهادت علی­اصغر بود يک بچه شيرخواره مگر با چقدر آب سير می­شد، يک وقت آقا نگاه کرد از گوش تا گوش علی، همه بگوييم يا حسين.

 

[1] بقره155- 156.

[2] شرح مصباح الشريعة / ترجمه عبد الرزاق گيلانى ص356.

[3] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص17.

[4] عبس34-36.

[5] بقره156.

[6] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص23.

[7] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص23.

[8] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج4 ص96.

[9] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج2 ص81.

[10] بقره156.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) 65 ص131.

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) 65 ص131.

[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) 65 ص131.

[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) 65 ص131.

[15] بقره156.

[16] بقره156.

[17] ق16.

[18] انفال24.

[19] غافر19.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه