استاد حدائق روز یکشنبه 27 آبان ماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان مبحث محبت اولیای الهی(ع) پرداختند.

دانلود

 

السلام عليکم جميعاً و رحمت­الله و برکاته

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين و شفيع المذنبين العبد المؤيد و الرسول المسدد ابی­القاسم المصطفی محمد صلّی الله عليه و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين المکرمين لاسيما بقيه­الله المنتظر حجت­ ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

تقديم به پيشگاه با عظمت پيامبر عظيم­الشأن اسلام رسول خاتم صلواتی ختم نماييد.

شادی ارواح پاک و طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای حشدالشعبی، شهدای مقاومت و در گذشتگان از جمع حاضر، تقديم به محضر مبارک سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين و شهدای آرميده در جوار اين امام صلوات غراتری ختم نماييد.

من با يک طرح سؤال وارد بحث بشوم و نکاتی را ذيل آيه شريفه سی سوره مبارک فصلت در اين وقت مقرر محضر جمع محترم برادران عزيز و خواهران محترمه عرض کنم، کراراً بعضی­ها سؤال می­کنند آقا ما از دعايمان، زيارت­مان، نمازمان، صدقات­مان نتيجه نگرفتيم، چيزی ازش در نمی­آيد چرا اين جوری است؟ با اين همه، يک بنده خدايي می­گفت من چهل سال زيارت عاشورا خواندم نتيجه نگرفتم، گفتم اشتباه می­کنی بی­نتيجه کردی نتيجه درش هست، امروز من می­خواهم بپردازم به اين نکته که اين رسالت زندگی همه ماست مخصوصاً ماهایی که خدا لطف فرموده در اين ايام مقدس مشرف به اين اماکن مقدس شديم نگهداريم اين­ها را يکی از بزرگان علما می­گفت يک بخشی از مردم ولخرجی در معنويات اند، نماز شب می­خواند اول صبح با دوتا غيبت خرابش می­کند، حرم می­آيد نرسيده به محل استراحت با دوتا حرف نامربوط زمين می­گذارد، مردم معنويات­تان را خراب نکنيد، اين زيارت سراسر نور است، سراسر رحمت و برکت است و من اهل اغراق و زياده گويي هم نيستم يقيناً عرض می­کنم اگر نظری به شما نبود اين­جا نبوديد:

تا که از جانب معشوقه نباشد کشيشی، کوشيش عاشق بی­چاره به جايي نرسد

اين تملق نيست واقعيت است، حالا حواله کجا را در دستت دادند، کجا دستگيری کرديد که دست­ات را گرفتند، دعای کدام دلسوخته­ای پاکی بدرقه راه تو است که اين­جا آمدی؟ اين را پيدا بايد کرد اما حالا که آمديد نگهش داريد، زائر حسين ابن علی در مراجعت بايد رنگ حسينی پيدا کند، ديگر زبان ما، نگاه ما، رفتار ما، درآمد ما، معاشرت ما، حضور و غياب ما، خلوت و جلوت ما رنگ دينی پيدا کند، يک عالم عمده­ای آسيب ديدن معنويات مردم گناهان است، همان طوری که داريم: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ‏»[2] نسبت به نماز خداوند در سوره هود می­فرمايد، در روايت داريم سيئات هم حسنات را ازبين می­برد، گناهانم نابود می­کند حسنات انسان­ها را خب اين مقدمه اين­که اگر کسی اظهار کرد من نتيجه نگرفتم، چون نگه نمی­داری، بنده شاهد بودم در صحرای عرفات حاجی در لباس احرام در صحرای عرفات وقت وقوف رکنی عرفات داشت تهمت می­زد در لباس احرام، بابا چرا اين کار را می­کنی، آن وقت می­گويي من عرفات هم رفتم نشد، نديدم نگذاشتي نشانت بدهند.

اما آيه شريفه، آيه سی سوره مبارکه فصلت قرآن می­فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[3] آن­هايي که بر اين باور هستند پروردگار ما و ربّ ما خداست، و اين اعتقاد را حفظش می­کنند، اگر می­گويد خدا در خلوتش هم می­گويد خدا، اگر می­گويد خدا خدا را از اين­جا نزديک تر می­داند: «أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[4]، «ثُمَّ اسْتَقامُوا»[5] اين دو اگر کنارهم آمد، اين آيه از آياتی است که کد آرامش را خدا در قرآن بيان فرموده، آرامش يعنی آن وجدان آرام، آن خيال آسوده، آن باطل راحت، آسايش يعنی تجهيزات مدرن، اين تجهيزات مدرن آرامش آور نيست بعضی­ها امکانات دارند اما آرام نيستند اضطراب دارند، پول هست خواب نيست، بعضی­ها را می­بينی در حداقل­های زندگی­شان آرام هستند، آرامش در ابالفضل، دست او را می­زنند:

«و اللَّه ان‏ قطعتموا يمينى، انى احامى ابدا عن دينى»[6] آقا يک برگ آزمايش را می­دهند دستت می­گويد مشکوک است ديگر خواب ندارد، اين سردار شهيد دست راستش را می­زنند شعار می­دهد، دست چپ را می­زند: «يا نفس لا تخشى من الكفار، و ابشرى برحمة الجبار»[7] دست­ها را گرفتند با زبان جهاد می­کند، بعضی­ها با يک مختصر تهديد قالب تهی می­کنند، کنار می­روند آقا اگر اين حرف را زدی، جا به جايت می­کنيم، چنين می­کنيم، ساکت می­شود مقام معظم رهبری فرمودند سردار سليمانی به دنبال شهادت می­دويد، بعضی­ها اسم مردن خواب را از ايشان می­گيرد، بعضی­ها به دنبال رفتن با سر بلندی هستند، تفاوت کجاست؟ «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[8] اعتقاد به پروردگار و استقامت بر اين اعتقاد، انسان­ها را مقاوم می­کند، يکی دو نکته را من همين­جا عرض کنم، سروران عزيزان ايمان بدون استقامت فايده ندارد، بعضی­ها ايمان دارند استقامت ندارند، يکدفعه در يک ناراحتی، نگرانی حرف­های می­زند که نبايد بزند، تصميماتی می­گيرد که شايسته نيست، بعضی­ها امام حسين را می­شناختند سيدالشهداء را، اصحاب پيغمبر بودند در مدينه، با حضرت نيامدند استقامت ندارند، بعضی­ها آمدند تا منزلگاه زباله آن­جا خبر شهادت مسلم را که رسيد اين­ها ريزش کردند، ترک کردند، جان­شان را بر جانان ترجيح دادند، اما آن­هايي که با حضرت آمدند و به اين افتخار بزرگ بشريت نائل شدند اين­ها مصداق: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[9] ايمان استقامت فايده ندارد يعنی نمی­رساند انسان را به ساحل نجات، ما در زمان ائمه کسانی داشتيم با ائمه بودند اما در يک مقطعی بريدند، ذيل همين آيه سی سوره فصلت مرحوم کلينی اعلی­الله مقامه در کتاب شريف کافی روايتی از امام صادق نقل می­کند که امام صادق فرمود: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[10] يعنی «اسْتَقَامُوا عَلَى‏ الْأَئِمَّةِ وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِد»[11]استقامت بر ائمه داشته باشيد ائمه را قبول داشته باشيد تبعيت کنيد از ائمه، امامی به دنبال امام ديگر، اين نکته اول که ايمان بدون استقامت کارساز نمی­شود استقامت بدون ايمان هم فايده ندارد شما امروز جهان کفر و استکبار را ببينيد اين­ها استقامت دارند ولی ايمان ندارد، اين جنايت­های که امروز اسرائيل ظالم غاصب دارد مرتکب می­شود و استقامت و پافشاری در ظلم و جنايت و در خلاف و فساد شما کفر را می­بينيد در باطل خودش استقامت دارد ولی ايمان ندارد، مؤمنين بايد هم ايمان و بر اين ايمان استقامت، آقا اميرالمؤمنين آمدند محضر رسول­الله به پيغمبر عرض کردند: «يا رسول­الله أوصِنی»[12]، يک نصيحتی به ما بکنيد، پيامبر فرمود: «قال قل ربّی الله ثم استقم»[13]، خيلی عبارت کوتاه اما دنيای مطلب درش نهفته است علی بگو پروردگارم خداست و بر اين باور استقامت به خرج بده، در ربوبيت خدا مردم استقامت داشته باشيد بعضی­ها در خالقيت خدا حرفی ندارد می­گويند خدا آفريدگار است اما پول را دست ديگران می­دانند، پرورش و ربّ بودن خدا را فراموش می­کنند اين­که مردم: «اذمه الامور ترّاً بيده» ، يادمان نرود همه چيز دست خداست خدا به حضرت موسی فرمود موسی نمک در غذايش را هم از من بخواه، گاهی اوقات يک حرف­های به يکديگر می­زنيم که اين­ها را بايد به خدا تحويل بدهيم تحويل خلق می­دهيم آقا شما نبوديد نبوديد ما زندگی­مان را مديون شما هستيم اين حرف­ها چه است ديگر آقا، همه عالم مشمول الطاف واسعه حضرت حق است، رسول­الله فرمود: «قال قل ربّی الله ثم استقم»[14] مردم زيارت­هايتان را حفظ کنيد، نمازهايتان را حفظ کنيد، ذکرهايتان را حفظ کنيد بنده دائم­الذکر نباشم بين ذکرها خراب کنيم، همان آقايي­که خدا رحمتش کند می­گفت چهل سال زيارت عاشورا خواندم و چيزی نديدم در محضر امام حسين عرض می­کنم، يک سفر من با اين همسفر شدم، چهل سال زيارت عاشورا را هم با صد لعن و صد سلام می­خواند وسط زيارت يکدفعه زيارت را قطع می­کرد غيبت می­کرد، خدا اين ابهام را برای ابهام زدايي کرد، بعد بهش گفتم گفتم آقا شما نتيجه زيارت را نمی­گيری چون خرابش می­کنی، نمی­گذاريم اين زيارت شکوفا بشود، مردم همين نمازهای هفده رکعت يوميه اگر خرابش نمی­کردند بعضی از مردم: «الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ‏ المُؤْمِن‏»[15]همين هفده رکعت انسان­ها را می­برد معراج، آقا می­بينی سلام نماز را تمام کرده در مسجد نشسته دارد غيبت يکی ديگر را می­کند، مراقب زبان­ها، مراقب رفتارها، مراقب اعمالمان مراقب زندگی­مان باشيم: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[16] استقامت يعنی حفظ کنيد اين­ها را، خب اگر اين کار را کرديد چه اتفاقی می­افتد؟ خدا می­فرمايد اين دو کار را شما بکنيد ما سه­تا وعده در حق شما اجرا می­کنيم: «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[17] ما فرشتگان را بر شما نازل می­کنيم، بزرگان علما و مفسرين از اين آيه شريفه استفاده می­کنند الآن هم فرشتگان نازل می­شوند، اشاره فرمودند عزيز ما الآن اگر ديده­ها می­ديد حقايق را هزاران هزار فرشته در اين اطراف ضريح مطهر در حال آمد و رفت هستند، آقا امام صادق می­فرمايد، لحظات شهادت امام حسين يکی فرشتگان بزرگ الهی به نام منصور با چهار هزار فرشته از طرف حق اجازه گرفت که پروردگارا ازجازه بدهيد سيدالشهداء را ياری کنيم، اين­ها آمدند کنار گودی قتلگاه آقا سيدالشهداء در گودی قتلگاه، گفت آقا اجازه بدهيد کمک کنيم شما را، آقا فرمودند من نيازی به کمک ندارم، اين­ها بودند شاهد بر شهادت حضرت بعد از شهادت از محضر پروردگار تقاضا کردند پروردگارا به ما اجازه بدهيد بمانيم کربلا تا قيامت آقا امام صادق می­فرمايد رسالت اين­ها اين است هر زائری که می­آيد کربلا اين­ها می­روند استقبالش تا مدتی که کربلا هستيد اين­ها از شما عيادت می­کند، زائر حسينی اگر در کربلا رحمت خدا رفت در تشييع شرکت می­کنند در مراجعت­تان به شهر و اوطانتان بدرقه می­کنند شما را و تا قيام قيامت از طرف شما کنار قبر امام حسين نيابت در زيارت می­کنند: «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[18] فرشتگان الآن هم نازل می­شوند مؤمن خدا را دريافتی رعايت رضايت الهی کردی فرشتگان را نازل می­کنيم، سه بشارت به شما می­دهند يک خوف را از شما بر می­دارند، خوف يعنی نگرانی­های آينده، يعنی ذره­ای ديگر دغدغه آينده نداری، آقا دلار نوسان پيدا کرد، طلا بالا رفت، پايين آمد سکه چه شد؟ خدای سکه را خدا عالم را فراموش نکنيد:

تو بندگی چون گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند

خدا به حضرت شعيب فرمود شعيب اگر تمام مردم روی زمين سوزن فروش بشوند همه را اداره می­کنم، نگاهی به پول داخل کارت­تان، پول در حساب­تان نکنيد، نگاه به قدرت خدا بکنيد، چه کسانی آرامش دارد آن­هايي که می­گويند خداست خدايي هست، خدايي امروز ما خدای فرما هم هست، مردم بچه­هايتان را خوب تربيت کنيد بچه­هايتان خدايي دارند که ميلياردها برابر از شما بيشتر آن­ها را دوست می­دارد خدايي که فرعون را دوست می­داشت حضرت موسی به خدا عرض کرد پروردگارا چرا فرعون را جمعش نمی­کنی؟ خطاب شد موسی فرعون وظيفه بندگی فراموش کرده ما که خدای فرعون هستيم وظيفه خدايي را فراموش نمی­کنيم، خوف را بر می­دارد از شما، ديديد بعضی­ها دغدغه آينده ندارند می­گويند آقا بيمار سخت هستي، می­گويد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[19] آقا دنيا شد مال تو: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[20] اصلاً خم به ابرو نمی­آورد اين­ها خروجی ايمان و استقامت خوف نگرانی­های آينده بر طرف می­شود حزن را هم بر می­دارم يعنی گذشته شما ديگر اندوهگين نيستيد، الآن با خدا هستيد گذشته تو هم پاک است حزن يعنی اندوه­های مربوط به گذشته زندگی: «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون‏»[21]بشارت بهشت را هم به شما فرشتگان می­دهد نويد عاقبت بخيری و پايان خوب زندگانی را در آن لحظات آخر به انسان­ها می­دهند در روايت داريم مؤمن وقتی می­خواهد روح از کالبدش خارج بشود لحظه سختی است لحظه مردن، امام سجاد می­فرمايد سه ساعت سخت­ترين ساعات زندگی هر کسی است لحظه مردن، لحظه­ای که از قبر انسان­ها را بيرون می­آورند و در صحرای محشر و لحظه­ای که انسان­ها را پای ميزان اعمال حاضر می­کنند آن لحظه جان دادن انسان می­خواهد هرچه را دارد بگذارد برود، بستگانش، خويشاوندانش، فرزندانش، اموالش، دوستانش در آن لحظه يکدفعه می­کند پيامبر را می­بيند اولياء را می­بيند می­گويند اگر از خانواده و دوستانت داری جدا می­شوی با سيدالشهداء داری محشور می­شوی با اولياء داری همنشين می­شوی با بشارت: «راضِيَةً مَرْضِيَّة»[22]به محضر خداوند می­رود: «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون‏»[23] انشاءالله دستاورد اين سفر مبارک حفظ اين زيارت، حفظ اين معنويت و حفظ کارهای خوب ما، ايمانی که داريم زبانمان را کنترل کنيم، رفتار را دقت کنيم در محضر امام حسين پيمان ببنديم که در مراجعت آن گونه زندگی کنيم که مرضی رضايت اوست، خدا رحمت مرحوم محدث قمی، آقای حاج شيخ عباس قمی که در نجف در يکی از حجره­ها ايشان دفن است من چندين توفيق داشتم با فرزندان ايشان حضرت آيت­الله شيخ محسن محدث­زاده همسفر بودم در حج، خاطراتی را از پدر نقل می­کرد، من يکیش را بگويم ايمان و استقامت را می­خواهم بگويم، گفت پدر ما آن ساعات آخر عمر خيلی مضطرب بود و نگران بود، وقتی سؤال کردند چرا اين قدر مضطرب هستيد، فرموده بود من در همه عمرم؛ اينکه مفاتيح می­بينيد جای جای حرم در دسترس است در خانه­هايتان در کنار قرآن مفاتيح، کتاب دعا زياد نوشته شده اما مفاتيح درخشيد در تاريخ، حاج شيخ عباس قمی فرموده بود که در همه عمرم بيش از هفتاد سال زندگی يک دروغ گفتم و شرمنده هستم که چگونه به محضر خدا بروم، ايشان می­فرمود وقتی که از پدر سؤال شد دروغ کدام دروغ؟ کجا؟ کی؟ فرموده بود در جوانی حج رفته بودم در مسجدالحرام يکی از محدثين اهل سنت آمد من رفتم به آن آقا گفتم يک اجازه نقل حديثی به ما بده، گفتم شما شيعه هستی يا سنی؟ گفتم من سنی هستم، توريه کردم سنی به معنای تابع سنت پيغمبر و آن فکر کرد من تابع مذاهب اربعه هستم، برداشت و يک اجازه نقل حديثی نوشت و به ما داد، حاج شيخ عباس فرموده حالا پيشيمانم که چرا همان يک حرف را هم زدم، بيش از هفتاد سال يک دروغ دو دروغ نشد: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون‏»[24].

صلّی الله عليک يا مولاتنا يا فاطمه الزهراء ايام ايام عزای صدقه طاهر است مثل اين روزها روزهای غربت علی است، روزهای تنهايي مولاست، حضرت زهرای مرضيه از مصاديق ايمان و استقامت بود بر ولايت آن قدر استقامت کرد که به پيکر او آسيب رسانده شد حق فاطمه زهراء تضييع شد اما در دفاع از اميرالمؤمنين کوتاهی نکرد، بانوی که افتخار همه ائمه به حضرت زهرای مرضيه است مثل اين ايام آقا اميرالمؤمنين در کنار عزيزانش و در کنار فرزندانش فرزندان خود را سرآوری می­کند در فقدان مادر:

شب است و همه خلق در خواب و تنها يکی بر سر قبر زهراء نشسته

در وصيت صدقه طاهر است که يا علی کنار قبر من حاضر شو، قرآن بخوان و قرآن تلاوت کن، آقا عزيزانش را که می­خواباند بر سر تربت زهراء می­آمد و قرآن تلاوت می­کرد:

سر قبر زهرای پهلو شکسته، علی آن ابر مرد دوران نشسته

بگفتا که ای همسر مهربانم، علی بی­تو تنهای تنها نشسته

زجا خيز از مادر زينبينم، ز داغ تو لاله به صحری نشسته

بر سر تربت بی­بی در خفای از فرزندانش علی درد دل می­کرد:

حسن از غم دوری روی مادر، دلم افسرده و زار و تنها نشسته

حسين تو در خانه با چشم گريان، سراپا همه شور و غوغا نشسته

شبی آقا کنار تربت بی­بی زمزمه می­کرد يک آقا يک دست کوچولوی را روی شانه خود احساس کرد نگاه کرد دخترش زينب است، بابا چرا آمدی؟ گفت بابا برخيز به حجره برويم اگر شما هم برويد ما بچه­ها ديگر کسی را نداريم، آن­جا زينب پدر را به حجره برگرداند اما حسينی­ها کربلا هستيد، بعد از ظهر عاشورا آقا آمد حسين را به خيمه برگرداند، هرچه گشت حسين را نديد صحری غوغای شده بود رفت روی تله زينبيه يک صحنه­ای ديد دست­ها را رو سر گذشت رو به جانب مدينه کرد پيغمبر را صدا زد، پدرش را صدا زد: وامحمداه واعلياه، چه ديد زينب؟ ديد شمر بر روی سينه حسين.

 

[1] فصلت30.

[2] هود114.

[3] فصلت30.

[4] ق16.

[5] فصلت30.

[6] زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) ص61.

[7] زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) ص61.

[8] فصلت30.

[9] فصلت30.

[10] فصلت30.

[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص220.

[12] بحارالانوار ج71 ص293

[13] بحارالانوار ج71 ص293

[14] بحارالانوار ج71 ص293

[15] الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول ج4 ص158.

[16] فصلت30/

[17] فصلت30/

[18] فصلت30/

[19] بقره156.

[20] بقره156.

[21] فصلت30/

[22] فجر28.

[23] فصلت30/

[24] فصلت30/

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه