چاپ

استاد حدائق روز چهارشنبه 30 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»[1] صدق الله العلی العظیم

در روزهای اول مجلس یکی از عزیزان پیشنهاد کردند که با توجه به این وضعیت اجتماعی و حرمت شکنی نسبت به امر حجاب، یکی دو جلسه نسبت به امر حجاب صحبت شود. ‌گرچه بحث ما با محوریت مغفرت و آمرزش از نگاه قرآن در این بود، مطالب فراوانی را ذیل آیات مغفرت ذکر کردیم که آخرین بحث جلسه گذشته ما در مورد یکی دیگر از عوامل دوری انسان از مغفرت خدا یعنی مغفرت بود. گفتیم که این شرک گاهی سر زبان بعضی‌هایمان است که می‌گویند آقا اگر شما نبودید ما بیچاره شده بودیم، این شرک است! ما رهین منتِ شما هستیم، ما وامدار هستیم. ما یک چیزهایی گاهی اوقات می‌گوییم که خیلی سنگین است! خدا را در حد بنده پایین نیاوریم، بله تشکر و سپاس از زحمات مردم کار عقلی و شرعی است، اما اینکه اگر شما نبودید ما هم نبودیم، ما همه چیزمان را از شما داریم! این درست نیست، ما همه چیزمان را از خدا داریم. این هم اشاره شد که مراقب باشیم که گاهی شرک در همین حرف‌ها و نگرش‌های اجتماعی است.

اما بحث حجاب؛ اصل بحث حجاب آیات 30 و 31 سوره نور است. امام باقر می‌فرمایند قبل از اینکه این آیات نازل شوند، هنوز آن پوشش لازم اجرا نمی‌شد. مستحضرید که احکام اسلام تدریجی و طی 23 نازل شد. اگر پیغمبر روز اول می‌فرمودند که یک قرآنی بر من نازل شده که این قرآن 600 آیه قانونی دارد و بیش از شش هزار آیه، غیر از امیرالمومنین و حضرت خدیجه کسی پای کار نمی‌ماند. خرده خرده و تدریجاً با تناسب تربیت مردم آیات یکی یکی گفته شد. در یک مقطعی مردم شراب می‌خوردند و نماز هم می‌خواندند. بعد آیه آمد «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى»[2] ‌وقتی دارید نماز می‌خوانید با حال مستی نماز نخوانید، بعد آیه تحریم خمر آمد، این هم یک درس است. گاهی اوقات برای تربیت یکدفعه ما نباید  انتظار داشته باشیم یک آدم گمراه بشود سلمان فارسی! فرصت باید داد، گام به گام این را جذب کرد و در مسیر قرار داد.

خب حجاب قبل از نزول این آیه مثل امروز نبود، امام باقر می‌فرماید یک دختری از انصار بود از یکی از کوچه‌های مدینه داشت رد می‌شد و روسری خود را از پشت گردن گره زده بود و جلوی گردن و گوش و یک مقداری از موها پیدا بود. یک جوانی هم از مسلمان‌ها از جهت مقابلش داشت می‌آمد، این جوان چشمش افتاد به این خانم و نگاه کرد و بعد که این خانم از او گذشت او برگشت و پشت سرش را نگاه می‌کرد، به جلو حرکت می‌کرد و سرش رو به عقب بود. امام باقر می‌فرماید یک کسی تکه استخوان شکسته‌ای که روی زمین افتاده بود را گذشته بود روی دیوار که در دست و پا نباشد. تیزی استخوان بیرون بود، و این جوان همانطور که به عقب نگاه می‌کرد صورتش گرفت به استخوان و خون جاری شد روی صورت و یکدفعه به خودش آمد که این هشدار الهی بود که به کجا نگاه می‌کردی. با همان حال رفت خدمت رسول الله و عرضه‌ی حال کرد: یا رسول الله من یک چنین صحنه‌ای دیدم و اینطور شد. این آیه نازل شد. در این آیه اول خدا تکلیف برای مردها روشن می‌کند. حجاب هم تکلیفی است برای مردها و هم برای خانم‌ها، اما محدوده‌اش فرق می‌کند.

خدا می‌فرماید «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ»[3] رسول الله به مردم مومن بگو چشم‌های خود را فرو افکنید، نمی‌گویند ببندید، می‌گویند نگاه نکنید. غض بصر با غمض بصر فرق می‌کند. چشم را نمی‌خواهد ببندی، نگاه نکن، به یک جای دیگر نگاه کن، «وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»[4] مردهای با ایمان باید بدنِ خودشان را بپوشانند. آقا را می‌بینی با شرط پاچه‌دار و رکابی آمده دم در ایستاده و در انظار مردم صحبت می‌کند و خجالت هم نمی‌کشد. کس دیگری هم می‌گفت طرف با شلوارک آمده در سوپرمارکت آمده برای خرید! این بی‌حجابی است برای مرد. یک لباسی پوشیده که ده سانت خم می‌شود سی سانت از بدنش پیدا می‌شود! این‌ها را ندیدید؟ لباس جلف پوشیده که برجستگی‌های بدنش پیدا باشد، این‌ها بی‌حجابی است و تاثیر منفی دارد بر روان و اخلاق مردم. قرآن می‌فرماید مردان با ایمان «يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»[5] این برای شما خیلی بهتر است برای تزکیه‌تان و خدا آگاه است به کاری که دارید انجام می‌دهید، اینکه بعضی‌ از خانم‌ها می‌گویند حجاب، خیر اول خدا به مردها می‌فرماید حجاب.

آیه بعد نسبت به خانم‌هاست «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»[6] خانم‌ها هم باید چشم‌هایشان را حفظ کنند. اگر مردی رعایت نکرد زن رعایت کند، اگر زن رعایت نکرد مرد رعایت کند. حالا می‌گویند آقا دوست دارند نگاهشان کنیم، ما هم نگاه می‌کنیم. این حرف غلطی است، او دوست دارد آخرتش را خراب کند تو هم دوست داری آخرتت را خراب کنی! «وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»[7] خانم‌های باایمان، زیبایی‌های خودتان و اندام خودتان را از نامحرمان بپوشانید. البته آیه مربوط به خانم‌ها مفصل است و مستثنیات حرمت را برای زن‌ها بیان می‌کند که بعد خدا می‌فرماید «يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»[8]  آن قسمت از زینت‌هایتان را آشکار کنید ظاهر است، بقیه را بپوشانید. من چند تا نکته ذیل این آیه عرض کنم و بعد یک شبهه‌ای که الان سر زبان‌های خیلی‌ها افتاده و یکی دو تا بحث کارشناسی توجه جدی به حجاب و بی‌توجهی به حجابی عرض کنم.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید چرا خدا می‌فرماید چشم‌ها را کنترل کنید. حالا این سوال برای بعضی‌ها پیش می‌آید: آقا ما اصلا نامحرم را نمی‌بینیم ولی با او چت می‌کنیم، حرف‌های خلاف شرع و خلاف اخلاق. چت کردن با نامحرم خلاف نیست؟ اصلا ما نامحرم را نمی‌بینیم ولی تلفنی با او حرف می‌زنیم. قرآن می‌فرماید فقط نگاه نکنید و غض بصر کنید، نمی‌فرماید نشنوید، نمی‌فرماید ارتباطات دیگر نگیرید. آیا آنها جائز است؟ آنها هم حرام است. پس چرا خدا اینجا دارد روی چشم دارد بحث می‌کند؟ بابا طاهر عریان اینجا یک دو بیتی دارد:

ز دست دیده و دل هر دو فریاد، هرآنچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش زفولاد، زنم در دیده تا دل گردد آزاد

مرحوم علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید غالب انحراف و لغزش‌های مردم در دیدن است. من این را تجربه کردم، گاهی اوقات کنار دست یک آدم نابینا بنشینی اصلا در وادی غیبت نیست، تهمت نمی‌زند، چرا؟ چون نمی‌بیند. ولی ما چون می‌بینیم می‌رویم در وادی غیبت، چون می‌بینیم می‌افتیم در جریان گناه. لذا اگر کسی بتواند چشم را مدیریت کند می‌تواند خیلی از مشکلاتش را حل کند. پیغمبر در خطبه شعبانیه قبل از ماه رمضان یکی از توصیه‌هایش به مسلمانان این بود «و غضوا عما لایحل النظر الیه أبصارکم»[9] چشم‌ها را بپوشانید، غض بصر کنید از آن چیزهایی که برای شما جائز نیست نگاه کردن به آنها. لذا یک عامل کلی در آسیب مردم نگاه است. نگاه می‌کند طمع می‌کند نگاه می‌کند گناه می‌کند، نگاه می‌کند حریص می‌شود. خانه فلانی را دیدید، ماشینش را دیدی،  فرشش را دیدی، می‌افتیم در سبقت. چشم را مدیریت کردی از خیلی از این مفاسد در امانی. غض بصر!

لذا در روایت هم داریم که وجود مقدس آقا امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌فرماید «العیوب طلائع القلوب»[10] چشم‌ها پیش‌قراولان دل‌ها هستند. یعنی اول می‌بینی بعد دل هَوَس می‌کند. می‌گوید دلم کشید، دلت چه چیزی کشید؟ چیزی که دیدم. آقا فلان چیز را دیدیم بخریم. خب این همان است که امیرالمومنین می‌فرمایند «العیون طلائع القلوب»[11] نمی‌گویند نگاه نکن می‌گویند به چیزی که بر تو جائز نیست نگاه نکن.

نکته‌ی دیگر این است که وجود مقدس آقا امیرالمومنین می‌فرمایند «القلب مصحف البصر»[12] صحیفه‌ی چشم شما دل شماست، یعنی هر چیزی می‌بینی آنجا نگاشته می‌شود، آنجا ثبت می‌شود و در سخن دیگر پیامبر می‌فرماید «النظر سهمٌ مسموم من سهام ابلیس»[13] نگاه حرام تیری سمی از شیطان است که دقیق می‌خورد به قلب. این مسئولیت چشم که ما مدیریت کنیم و به هر چیزی نگاه نکنیم، کنترل کنیم، سر چشمه را باید گرفت نه ته چشمه را. سر چشمه این است که چشم را مدیریت کنیم. این یک نکته در این آیه شریفه که خداوند لازمه‌ی ایمان را حفظِ نگاه از حرام می‌داند. البته فرقی بین زن و مرد نیست و قرآن به هر دو تکلیف می‌فرماید. هم مردها و هم زن‌ها هر دو باید چشم‌های خود را مدیریت کنند. خب قطعا وقتی چشم‌ پاک شد، چشمِ پاک مقدمه‌ی پاکدامنی است. آنهایی که چشمِ عفیف دارند رفتارشان رفتار باعفت می‌شود، این هم مطلب دیگر. و این پاکدامنی و عفت را خدا برای مرد و زن لازم می‌داند، جامعه مرکب از مرد و زن است، این‌هایی که می‌خواهند جامعه سالمی داشته باشند باید هر دو، مرد و زن رعایت کنند و رعایت نکردن این اصل سبب رواج بی‌عفتی در جامعه می‌شود. الان ببینید آمار طلاق رو به افزایش است، آمار ازدواج رو به کاهش است، چرا؟ وقتی که ارزش‌های اخلاقی رعایت نشد، بی‌عفتی رواج پیدا کرد، معنویت انسان‌ها هم کاهش پیدا می‌کند. معنویت که کاهش پیدا کرد دیگر کانون خانواده‌های کانونِ متعهدی نخواهد بود.

نکته دیگر اینکه خدا می‌فرماید «إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»[14] ‌یعنی مردم خدا دارد می‌بیند شما را، مراقب باشید خدا به نگاه شما واقف است. «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ»[15] خدا می‌فرماید ما خیانت چشم‌هارا می‌بینیم اگرچه در دل‌هایتان پنهان باشد ما می‌دانیم با چه قصدی نگاه کردید. دیگران نمی‌فهمند اما خداوند آگاه است «إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»[16].

خب خداوند جلوه‌گری را به معنای رواج فساد و خود‌آرایی به آن شکلی که مرسوم است اسلام برای مرد و زن ممنوع کرده. به خانم‌ها هم خدا می‌فرماید «لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ»[17] خانم‌های مسلمان مقنعه‌های خود را بلند بگیرید و روی شانه‌هایتان بیندازید، یعنی گوش و گردن را بپوشاند، مراقب باشید یک جوری نیایید که نگاه‌های هَوَس آلود به سمت شما جلب شود. من یکی از اشکالاتی که سر زبان بعضی از جوان‌هاست اشاره‌ای کنم و جوابی بدهم و بعد به قسمت دوم بحث وارد شویم.

یکی از صحبت‌هایی که می‌کنند این است: خدا می‌فرماید «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[18]، من نمی‌خواهم حجاب داشته باشم، طرف می‌گوید من مسلمانم و حجاب را نمی‌خواهم «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[19] من مسلمانم و در دین هم اجبار نیست، خمس نمی‌‎دهم، نمی‌خواهم بروم حج، اصلا نماز هم نمی‌خوانم، «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[20] چرا مرا مجبور می‌کنید؟ این دو جواب دارد.

پاسخ اول: در اصل پذیرش دین «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[21]‌ ‌وقتی کسی آمد در دائره‌ی اسلام و اسلام را قبول کرد قوانین را باید بپذیرد. می‌گوید آقا تا در این اداره استخدام نشدی هیچ تعهدی نسبت به آن نداری، ولی اگر آمدی استخدام شدی و قبول کردی که من کارمند این اداره هستم، ساعت اداری را باید رعایت کنی، کارت را باید درست انجام بدهی، حضور و غیابت رصد می‌شود، کوتاهی کرد برخورد می‌شود، می‌گوید آقا اجباری نیست! می‌گویند آقا شما پذیرفتی اینجا کارمند باشی. یعنی اگر بنده قبول کردم مسلمانم باید قوانین اسلامی را هم بپذیرم، شترمرغی که نمی‌شود، یک جا می‌شود بپذیرم و یک جا به نفعم نیست بگویم «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[22]‌. این یک پاسخ.

اما جواب دیگر که من ‌اضافه کنم که بزرگان هم اشاره کرده‌اند به آن، این است که این «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[23] مربوط به باورهای قلبی است، شاید امروز هم کسی در جامعه ما باشد که کلیمی باشد و در شریعت خودشان حجاب معنایی ندارد، مثلا، یا اصلا کسی لائیک است و می‌گوید من مسلمان نیستم. خیلی خب، باور قلبی تو برای خودت و اسلام هم با تو کاری ندارد، اما این باور قلبی به رفتار نباید تبدیل شود، جامعه اسلامی حرمت دارد. شما یک نفر را در عادل‌آباد سراغ ندارید که بگویند چون نماز نمی‌خواند بردندش زندان. آوردید من جایزه می‌دهم. یک نفر را شما نمی‌توانید پیدا کنید که بگویند چون حج نرفته بردندش زندان. زندان مال کسی است که حقوق اجتماعی و حقوق مردم را ضایع کردند. مال کسی را خورده، جنایت کرده، قتل کرده گرفتند او را. آن باورها را خدا می‌فرماید «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[24] شما هر عقیده‌ای داری برای خودت، اما این عقیده‌ی غلطت اگر ظهور و بروز اجتماعی پیدا کرد جلویت را می‌گیرند. بنده روزه را قبول ندارم، گردنِ خودت، قبول نداری نداشته باش، اما حق نداری تظاهر به روزه‌خواری کنی. «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[25] یعنی در باور اعتقادی و ما وظیفه نداریم تجسس کنیم، ما وظیفه نداریم در خیابان که با مردم روبرو می‌شویم بگوییم آقا روزه هستی؟ فضولی موقوف. آقا شما خمس می‌دهی؟ به شما چه. آقا شما نماز می‌خوانی؟ نباید بپرسی، مردم در جامعه هستند...!

یک کسی آمد به امام صادق گفت آقا این گوشت‌هایی که می‌خریم از کجا بفهمیم که ذابح بسم الله گفته؟ دقت کنیم که آب دادن به گوسفند مستحب است اما بسم الله گفتن واجب است و اگر بسم الله نگوید می‌شود میته! یک جایی داشتم می‌رفتم یک آقایی می‌خواست گوسفند بکشد، گوسفند چرخید و او دقیقا پشت به قبله سر برید، گفتم مرد حسابی این که میته شد، الان یک ذره از این گوشت را هم نمی‌شود خورد! گفت حاج آقا سخت نگیر، هدف ذبح است، حالا یا رو به قبله یا پشت به قبله. حالا او از حضرت پرسید که آقا این گوشت‌هایی که از بازار می‌خریم از کجا بفهمیم که صحیح ذبح شده؟ حضرت فرمود شما از بازار مسلمین داری می‌خری؟ گفت بله، فرمود شما حمل بر صحت کن، تکلیفی هم به تجسس نداری. این باور قلبی است، باور قلبی مردم به خودشان مربوط است، اما اگر باور قلبی اشتباه به رفتار کشانده شد و آمد در جامعه به دیگران آسیب زد، اسلام جلویش را می‌گیرد. من مثال بزنم، یک کسی پیدا شود بگوید من قوانین جمهوری اسلامی را اصلا قبول ندارم. این درون خودش است، «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[26] ‌کاری به او ندارند، ولی اگر همین کسی که می‌گوید قبول ندارم بلند شد در جامعه خلاف عمل کرد، آمد در خیابان یک طرفه تخته گاز خلاف رفت، چکارش می‌کنند؟ ماشینش را توقیف می‌کنند، می‌گوید من قبول ندارم، می‌گویند تو بی‌خود می‌کنی تو داری خلاف قانون عمل می‌کنی. ولی یک مورد تا حالا دیدید بگویند یک کسی در وجودش قوانین را قبول نداشت مجازاتش کردند. این مجازات‌ها مال جلوه‌های عملی است که به عمل تبدیل می‌شود. شما یک کسی را دیدید که بگوید من خلافکارها را دوست می‌دارم و کاری داشته باشند با او؟ اما اگر با خلافکار یک کاسه شد و شریک شد و عمل کرد اینجا برخورد می‌کنند. لذا این تعبیر غلطی که بعضی‌ها از «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[27] دارند و فکر می‌کنند این یعنی هر کاری کردید کاری نداشته باشند به شما، این اشتباه است، این مال درون انسان‌هاست، درون انسان‌ها مربوط است به خود انسان‌ها. حالا این آقا نعوذ بالله شرابخور است و در خلوت خانه‌ی خودش هر غلطی می‌کند بکند، اما اگر آمد در جامعه شرابخوری کرد و عربده کشید می‌گویند او را حد بزنید. بله اگر کسی در خانه خودش شراب بخورد و بدمستی کند و بعد بیاید بیرون و ظهور اجتماعی پیدا نکند می‌گویند ما به خانه تو کاری نداریم. ما با رفتار علمی‌ات برخورد می‌کنیم. حجاب هم از همین مقوله‌هاست. یک کسی در خانه خودش در فامیل خودش و در جلسات فامیلی رعایت ارزش حجاب را نمی‌کند، اسلام هم به او کاری ندارید، می‌گوید در قیامت خودت می‌دانی و خدای خودت. اما اگر این بی‌حجابی را عملی کردی در جامعه و بدآموزی راه انداختی در آن دنیا جلویت را می‌گیرند.

از جمله اشکالات دیگری هم بعضی‌ها می‌کنند که آقا حجاب مردها را حریص‌تر می‌کند! و حال اینکه باید انصاف بدهد آدم، حجاب مردها را حریص‌تر می‌کند یا بی‌حجابی یا لختی را لباس رکابی پوشیدن. کدامیک تحریک می‌کند. آقا ول کنید آزاد شود تا مردم دیگر سیراب شوند و دیگر چشم و دلشان پر شود. یک وقتی من خدمت آیت الله العظمی مکارم بودم، بحثی شد و ایشان فرمودند این سخن مانند این است که کسی بگوید مواد مخدر را آزاد کنید و اینقدر مردم را تحریک نکنید، اینقدر بگیر و ببند می‌کنید تا مردم حریص می‌شوند. شیشه و هروئین را آزاد کنید تا دیگر کسی سراغ آن نرود، این درست است، عقل عاقل این را می‌پذیرد؟ خب بقیه هم که معتاد نیستند معتاد می‌شوند. مثل اینکه بگویید آقا به کرونایی نگویید ماسک بزن، کرونایی را ول کنید در جامعه تا طبیعی شود. آخر این یک منطق غلطی است که بگوییم ول کنیم تا یکسان سازی شود بین مردم. بعد هم می‌گویند در کشورهای اروپایی کسی به دیگری نگاه نمی‌کند. همین کشورهای اروپایی که می‌گویید در انحطاط اخلاقی سقوط کردند. من دو کشور اروپایی را نام ببرم، انگلستان و آلمان، این‌ها اینقدر در کارهای اخلاقی سقوط کردند که ازدواج همجنس با همجنس در کشور انگلستان و آلمان قانونی است! مرد می‌رود کلیسا با مرد ازدواج می‌کند، این نتیجه همان ولش کنید است! زن با زن!

من از شیراز جنت تراز برایتان بگویم؟ روضه‌ی شیراز بخوانم! یک آقایی که متاسفانه دکتر روانشناس است، بعضی از روانشناس‌هایمان را باید عرضه کنند به روانشناس! روانشناسی غربی خوانده با یک نگاه اشتباه! آقایی در همین شیراز مطب مشاوره‌ی روانشناسی دارد، یک وقت به من تماس گرفت و گفت آقای حدائق با دخترم می‌خواهم بیایم پیش شما. گفتم مشکل چیست؟ گفت دختر من از دوازده سالگی در یک مجتمع  آموزشی در لندن درس می‌خواند الان 22 سالش است و آمده ایران، تحصیلات دانشگاهی را گذرانده و به او اصرار کردم دخترم حالا که تحصیلات دانشگاهی‌ات را تمام کنی و می‌خواهی برگردی، ازدواج کن و برو. گفت اول که می‌گفت نه، من ازدوج نمی‌کنم، بعد که خیلی اصرار کردم گفت من ازدواج کردم! این مال همان شیراز است. گفتم بابا من پدرت هستم، تو نباید به من می‌گفتی؟ برای پول فرستادن و کمک کردن و هزینه کردن بابا بودیم، برای ازدواج مشورت نکردی؟ گفتم حالا با چه کسی ازدواج کردی؟ گفت با یک خانم دیگر! دختر شیرازی با یک خانمی در انگلستان ازدوج کرده! گفتم آقای دکتر حالا می‌خواهی من چه کنم؟ گفت می‌خواهم دخترم را بیاورم پیش شما او را نصیحت کنی. گفتم یک چیزی به شما می‌گویم ولی نگویی آقای حدائق علم غیب دارد. دختر تو پیش من نمی‌آید یقیناً و حرف من هم روی او اثر نمی‌گذارد چون پل‌های برگشت را خراب کردی. گفت من چه کردم؟ گفتم دختر دوازده ساله‌ات را برای چی فرستادی لندن بدون بزرگتر؟ وای بر قیامت تو، گفتم قیامت سختی داری دکتر، این بچه‌ی پاک را فرستادی اروپا، اینجا مگر مدرسه قطع بود؟ مگر اینجا مراکز آموزشی نبود؟ کلاس می‌خواستی بگذاری که من دخترم در فلان مجتمع آموزشی لندن درس می‌خواند، این هم نتیجه‌اش. گفتم در حساس‌ترین دوران تربیتی این دختر را فرستادی کفرستان حالا که آب از آسیاب گذشته می‌گویی نصیحتش کن. او نمی‌پذیرد از دست رفت، اگر بیاید من با او حرف می‌زنم ولی قبول نمی‌کند. پدرها بچه‌هایتان در یک مقطعی زیر دست شما هستند، دوره‌شان که گذشت دیگر می‌بینید به این راحتی نمی‌پذیرند، بعد دوره‌ای می‌رسد که شما می‌روید زیر دست آنها، دنیا دقیقا مثل فواره است، یک نقطه شروع دارد، می‌رسد به نقطه اوج، بعد می‌آید پایین و پایین تا نقطه صفر. بعضی یک نقطه شروع دارند بعد از دوره طفولیت، می‌رود بالا، تحصیلات، اشتغالات، مدیریت، ثروت، توانایی و اوج! بعد شروع می‌کند آمدن پایین

قوتم از بازو و زانو برفت، آب ز رو رنگ ز مو هم برفت

عِقد ثریای من از هم گیسخت، گوهر دندان همه یک یک بریخت

آنچه بجا ماند و نیامد خلل، بار گناه آمد و طول أمَل

می‌رسیم به کجا؟ نقطه صفر، آلزایمر، پوشکی شدن! بچه‌های شیرخواره را دیدید، نمی‌فهمند، بچه‌های شیرخواره را دیدید باید تر و خشکشان کنند، بشر همین است، اوجی دارد و افولی دارد. آن روز گفتم از خدا بخواهید دعای امیرالمومنین را در حقمان به اجابت برساند تا برسیم به نقطه پایین، أرذل الامور، از خدا بخواهیم برویم و به اینجاها نرسیم. حالا یک زمانی بچه دست شما بود و شما کار نکردی، حالا کارت افتاده دست این بچه. در این بلوار عادل‌آباد، بلوار عدالت، خانه‌ی سالمندان است، یک سالی ولادت حضرت زهرای مرضیه بود و رفتیم دیدن آنها، این‌ها مادران این جامعه هستند و الان کهنسال هستند. سر زدید خانه‌ی سالمندان؟ سر بزنید تا در سالمندی سر بزنند به شما. یادتان رفت شما را هم یادتان می‌برند. روز میلاد حضرت زهرا ما رفتیم و سی و نه تا خانم در آنجا نگهداری می‌شدند که دو تای آنها در بستر بودند و بقیه سرحال بودند و حرف می‌زدند و مشکلی نداشتند، فقط سنشان بالا بود، مثلا هفتاد و چند سال. ما نشستیم پهلوی خانم‌ها و احوالپرسی کردیم، البته گفتیم از طرف مردم شیراز آمدیم، و مردم دلشان می‌خواهد بیایند ولی شرایط مهیا نیست. بعد هنگام آمدن بیرون نزدیک در خروجی مجموعه دیدم یکی از این مادران کهنسال دنبال من آمد و عبای من را گرفت و کشید، گفت آقای حدائق تو را به خدا قسم من را از اینجا ببرید بیرون. من خانه دارم، من حقوق بازنشستگی دارم، من زندگی دارم، نجاتم بدهید! مسئول آن مجموعه کنار دست من بود، گفتم این خانم را چه کسی آورده اینجا؟ گفت حاج آقا پسرش آورده، گفت یک اولاد شری دارد، از ما التزام گرفته که اگر این مادر از اینجا رفت بیرون فلان و فلان می‌کنم! حالا نمی‌دانم مادر کم‌کاری کرده بوده، کوتاهی کرده بوده، کم گذاشته این شده، آن را خدا می‌داند.

حضار محترم این نگاهی که ما امروز اگر دقت کردیم در تربیت‌ها در سلامت روح و روان، نتیجه‌اش را می‌بینیم. کم بگذاریم می‌شود آن دختری که رفت اروپا...! اروپا را ببینید امریکا را ببینید، اصلا آنجا کانون خانواده متزلزل است، بحث خانواده آنجا اصلا مثل اینجا نیست، عزیزانی که آنجا بودند رفتند زندگی کردند آمدند نقل کردند، آنجا جوان رسید به عرصه اجتماعی دیگر پدر و مادر را نمی‌شناسند و می‌روند به یک سمت دیگر. این هم حرف غلطی است که حجاب مردها را حریص‌تر می‌کند، بی‌حجابی عادی سازی می‌کند! آنهایی که بی‌حجابی را پیش گرفته‌اند ببینید به کجا رسیده‌اند؟ رسیدند به ازدواج هم‌جنس با هم‌جنس. من یک جایی عرض کردم اگر همین روندی که اروپا پیش گرفته ادامه یابد می‌رسد به ازدواج انسان با حیوان، البته الان هم شروع شده!

یک آقایی که منزلش در بلوار پاسداران بود گفت یک شب آمدم بیرون دیدم همه‌ی همسایه‌ها آمدند بیرون، داشتند اسم سگشان را می‌گفتند، من فکر کردم اسم بچه‌شان را دارند می‌گویند. می‌گفتند فلانی گمشده، همه گریان و هراسان، می‌گفت ما هم ساده فکر کردیم بچه‌ی ایشان گمشده، سوار ماشین شدیم و در کوچه‌ها می‌گشتیم، بعد گفتند پیدا شد، دیدم یک طوله‌سگی بغل کرده دارد می‌بوسد و می‌گوید این گم شده! به کجا داریم می‌رویم!

دیشب در جلسه‌ای بودم یک عده‌ای از اطبا گزارش می‌کردند، یک بخشی از بیماری‌های میکروبی بواسطه‌ی همین سگ‌های قاچاقی است که از اروپا دارند می‌آورند ایران، و می‌آید در خانه‌ها و می‌شود بیماری‌های میکروبی ویروسی و دیگران را هم در بر می‌گیرد. اینکه می‌گویند نهی از منکر اگر نکردی شعله‌اش شما را هم می‌گیرد. الان ببینید این مراکز مداوای سگ‌ها در شهر چقدر رواج پیده کرده! سگ هم مخلوق خداست، اما سگ بازی و سگ گردانی ...! طرف را می‌بینی تمام انسش سگ است، این همان انحطاط اخلاقی است، سقوط اخلاقی انسان است، به طرف گفتم ازدواج کردی؟ گفت نه من همه‌ی زندگی و شوهر و بچه‌ام همین سگ است. گفتم خدا محشورت کند با همین سگ. این چیزها سر بعضی‌ها آمده. این همان رها کردن‌هایی است که می‌گوییم بهتر می‌شود اما بدتر می‌شود. یا می‌گویند آقا حجاب برای زن دست و پا گیر است! البته عالی‌ترین جلوه‌ی حجاب چادر است، ولی حجاب مقبول اگر کسی مانتو گشادی بپوشد مقنعه سرش باشد پایش را بپوشاند این هم حجاب است، اما نمره‌ها فرق می‌کند، یکی بیست می‌گیرد یکی هجده می‌گیرد یکی پانزده می‌گیرد، یک ده می‌گیرد یکی دو می‌گیرد! شما الان در جامعه‌ای ببینید بعضی از خانم‌های محترمه در جامعه مسئولیت‌هایی دارند، در ادارات، نهاد‌ها، ارگان‌ها، آموزش و پرورش. همین امروز حدود ششصد مدیر و معاون آموزش و پرورش مدارس دخترانه در تالار فرهنگیان پل حر قبل از ظهر جلسه بود با بحث مسئولیت برخورد مدیرها و معاونین با دانش‌آموزان. می‌بینید دختر کار کرده، دختر در مدرسه حجابش خوب است، از مدرسه می‌آید بیرون روسری‌ها را برمی‌دارد! فاصله خانه تا مدرسه این‌ها تظاهر می‌کنند به بی‌حجابی. حالا جلسه‌ای بود که این‌ مدیرها چه بکنند با این بچه‌ها! این بچه‌ها دختران شما هستند، با آنها صحبت کنید که آن مسافت بین مدرسه تا خانه را سلامتی رفتاری‌شان را رعایت کنند.

یکسری حرف‌های فریبنده‌ همیشه در جامعه است که دشمن دارد می‌زند. شما چقدر خانم‌های کارآمد موفق در بخش‌های موفق جامعه دارید در مسائل اجرایی در مسائل اقتصادی، در مجلس، شورای شهر، شهرداری، ادارات، خانم‌های باعفت، پاکدامن، توانمند، استاد دانشگاه، آموزش و پرورش، حوزه‌های علمیه، این‌ها دارند خدمت می‌کنند با همین حجاب. چطور برای آنها دست و پا گیر نیست برای شما دست و پا گیر است.

من بحثی را اینجا عرض کنم، بعضی‌ها می‌گویند اگر حجاب را رعایت کردیم به کجا می‌رسیم، چه اتفاقی می‌افتد که بی‌حجابی آن اتفاق را رقم نمی‌زند؟

اول: یکی از آثار ارزشمند حجاب، صیانت شخصی فرد است. این را من کراراً عرض کردم محضر عزیزان، برادران عزیز خواهران محترمه، نماز شما، روزه شما، زکات شما، خمستان، حجتان و بقیه اعمال دینی‌تان، انجام داد تمام این‌ها موجب بهره خودتان می‌شود، قبل از اینکه به دیگران برسد و برای خدا انجام وظیفه باشد نانش را می‌خوری. صدقه می‌دهی داری به وضع خودت خدمت می‌کنی. نماز می‌خواندس دارد به خودش خدمت می‌کند، روزه می‌گیری به خودت خدمت می‌کنی و الا خداوند که مستغنی از این مسائل است. حجاب افراد را محترم جلوه‌گری می‌کند، شما دیدید در جامعه کسانی که پوشششان پوشش معقول ومناسب است از نگاه جامعه محترمند، نگاه آلوده و هوَسران سمت چه کسانی است؟ سمت کسانی که مویش و پایی نیمه‌لخت و لباس جلفش را به عرصه نمایش گذاشته. او دارد نگاه کردن را از بیگانه گدایی می‌کند. بیگانه کیست؟ کسی است که با خدا بیگانه است. شما متدینین نگاه می‌کنید؟ آن آدمی که از خدا می‌ترسد تادید می‌گوید استغفر الله ربی و اتوب الیه. چه کسانی استمرار می‌دهند نگاه را، آنهایی که دین ندارند. لذا افراد باحجاب افرادی هستند که صیانت شخصی دارند.

دوم صیانت خانوادگی، در خانواده هم محترمند. یک آقایی آمد گفت من می‌خواهم وصی انتخاب کنم، پسر داشت دختر داشت متعدد هم داشت. دیدم کوچکترین دخترش را که سنش بیست و چند سال بود، او را وصی خود کرد، گفت حاج آقا شما هم این وصیتنامه را امضا کن. گفتم چرا این دختر را وصی کردی؟ پسرهایت که بزرگتر هستند، دخترهای بزرگتر داری! گفت حاج آقا این دیندار است! این محجبه است، این خداترس است، من می‌دانم وصیتنامه‌ی من را او زمین نمی‌گذارد! این همان صیانت خانوادگی است. بعضی‌ها در خانواده پایگاه دارند، الان شما انصاف بدهید، الان وقتی می‌خواهند در خانواده یک حرف درست بشنوند و یک قضاوت درست داشته باشند می‌گویند برویم نزد فلانی، هر چی فلانی گفت ما قبول داریم و حال اینکه رفتارش با رفتار فلانی همراه نیست، ولی می‌گویند می‌دانیم فلانی آدم خدترسی است و خلاف نمی‌گوید. صیانت اجتماعی از برکات حجاب است. ما اگر رعایت کردیم جامعه جامعه‌ی سالمی می‌شود. الان چرا وضع جامعه شده این؟ امنیتِ اخلاقی کمی کاهش پیدا کرده است، یک طیفی از این نوجوان‌های ما هم دارند یاد می‌گیرند، خب جامعه آسیب می‌بیند اگر رعایت نشد و اگر این اصل اخلاقی را ما رعایت نکردیم. رعایت ارزش‌های حجاب جامعه شما را جامعه‌ی سالمی نگه‌ می‌دارد، زندگی‌ها سالم می‌ماند، طلاق رشد نمی‌کند، ازدواج کاهش پیدا نمی‌کند.

من یک خاطره‌ای را نقل کنم. یک سالی در بلوار شهید چمران در یکی از دبیرستان‌های دخترانه انجمن اولیا مربیان بود با بحث خانواده. شلوغ هم شده بود سالن، از جلسه که آمدین بیرون، من داشتم سریع می‌رفتم جایی جلسه‌ای داشتم، دیدم یک خانمی از پشت سر من صدا می‌زد حاج آقا...! شاید هفده سال پیش بود. من برگشتم دیدم یک خانمی بود که مادر یکی از دختران دبیرستانی بود ولی خیلی پوشش او پوشش بدی بود! یعنی لباسش، شلواری که پوشیده بود، یک نواری روی سرش بود. حقیقتاً من یک کمی ترسیدم با او حرف بزنم، گفتم حالا کسی عکسی از ما بگیرد و پخش کند! بعد بگویند

واعظان چون جلوه بر محراب و منبر می‌کنند، چون به چمران می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

پیغمبر فرمود «اتقوا من مواضع التهم»[28] مومن عاقل باش و آبرویت را حفظ کن. من در مسجد شجره بودم یک خانم جوانی آمد گفت آقا افتخار می‌دهید یک عکسی با شما بگیرم؟ گفتم خیر، می‌خواهی با لنگ و حوله از من عکس بگیری؟ تو هم یک خانم جوان، این عکس را می‌خواهی به چه کسی نشان بدهی؟ شوهرش و بچه‌اش با او بودند. گفت آقا چه اشکالی دارد من یک عکسی با شما داشته باشم، گفتم برو شوهرت را بگو بیاید، شوهرش و بچه‌اش آمدند، کنار شوهرش ایستادم و خانم آنطرف شوهر ایستاد و گفتم حالا عکس بگیر. عکس گرفتند و در مسیر مدینه به مکه یک نامه‌ی بلندی را برای من نوشت، شما دلِ من را شکستید، شما به من توهین کردید، مگر من می‌خواستم چکار کنم در عکس گرفتن با شما! خب خانم تقاضایی که شما می‌کنی غلط است. باید ببینید با چه کسی عکس می‌گیری، اگر فردا کسی نمی‌دانست و نمی‌فهمید این عکس را برایت سوژه می‌کند.

این خانم در بلوار شهید چمران کنار دبیرستان آمد گفت من چند دقیقه با شما حرف دارم، گفتم من وقت ندارم جلسه دارم باید بروم، واقعا هم جلسه داشتم. گفت نه حاج آقا تروخدا چند لحظه، گفتم پس زود حرف‌هایت را بزن که من باید بروم. حالا نگاه هم می‌کردم یک وقتی بعضی وقت‌هایی که ضریب شیطنتشان بالاست فیلم نگیرند، البته آن موقع اینکارها کم اتفاق می‌افتاد. اول تشکر کرد بابت مطالبی که گفته بودم، بعد گفت حاج آقا شما در جامعه هستید؟ بعضی‌هایمان داریم چوب می‌خوریم نمی‌دانیم داریم چوب کجا را می‌خوریم.

آن کس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابد الدهر بماند

این مادر یک دختر دبیرستانی بود، گفت حاج آقا در جامعه هستید؟ گفتم هستم. گفت از وضع جامعه باخبرید؟ گفتم بی‌خبر هم نیستم. گفت خیابان‌های شیراز را دیدید؟ گفتم در رفت و آمد خیابان‌ها را می‌بینم ولی خیابان گردی نمی‌کنم. گفت پاساژ ستاره را دیدید؟ آن موقع من هنوز پاساژ ستاره را ندیده بودم، پاساژ ستاره را من دوبار رفتم برای سخنرانی، آن موقع هنوز نرفته بودم گفتم نه از جلوی آن رد شدم ولی داخلش نرفتم. گفت حاج آقا وضع جامعه خیلی خراب است. این را خانمی داشت می‌زد که انصافا نمره‌ی 2 برای حجابش زیاد بود. یعنی کاملا بی‌حجاب بود. گفت وضع جامعه را خبر دارید؟ گفتم از وضع جامعه بی‌خبر نیستم. گفتم ایراد شما به کدام قسمت جامعه است؟ من به ذهنم آمد که مثلا رفته اداره‌ای حقش را خورده‌اند یا کارش را انجام نداده‌اند. گفت این پاساژ ستاره را دیدید؟ گفت خدا نگذرد از سر این دختر‌های هرزه! عین حرفش را می‌خواهم بزنم که قیامت جلوی من را نگیرد و بگوید حرف من را کم و زیاد کردی. گفتم دختران هرزه؟ گفت بله، گفتم چکار می‌کنند؟ گفت دارند شوهرهایمان را از دستمان می‌برند. گفتم خب من چکار کنم؟ گفت نظام جمهوری اسلامی است و ما این همه شهید دادیم! اینجا یاد شهید می‌افتی! تو الان در راه شهید هستی! گفت ما این همه شهید دادیم نظام ما باید اینطور باشد؟ شروع کرد منبر رفتن، گفتم خانم برای هر کسی منبر می‌روی برو برای من نرو، گفتم شما قیافه خودت را در آینه دیدی؟ گفت مگر من چگونه هستم؟ این همان است که آنکس که نداند و نداند که نداند. گفتم تو فکر می‌کنی با این قیافه‌ای که الان درست کردی و آمدی بیرون به امنیت اخلاقی جامعه داری خدمت می‌کنی یا به تزلزل اخلاقی جامعه؟ می‌دانید چه جوابی داد؟ گفت حاج آقا من یک زنِ شوهر دارم، من چهل و چند سالم است، من ایرادم به دخترهای مجردی است که افتادند به پای زندگی مردم. گفت شوهر من صبح‌ها زود می‌آید و شب‌ها دیر می‌آید، گاهی می‌رود دستشویی ربع ساعت حرف می‌زند. گفتم شوهرت معلوم است آدم پرکاری است در دستشویی هم دنبال کار است. می‌گویند یک آقایی رفته بود در دستشویی و تلفنش زنگ خورد، مسئولیتی هم داشت، گوشی را برداشت گفتند دفتر آقای فلانی، گفت همین‌جاست همین‌جاست! در دستشویی که جای تلفن جواب دادن نیست، دعایش را بخوان، ذکری که باید بگویی را بگو.

خلاصه گفتم خانم شما با این قیافه داری به امنیت اخلاقی جامعه کمک می‌کنی یا به جامعه آسیب می‌زنی؟ گفت من سن و سالی از من گذشته، گفتم خانم حجاب برای زن شوهردار، پیر، جوان، بیوه، شیرازی، ترک، کرد، لر، اروپایی لازم است و قانون خداست. تو می‌گویی من چون مادر دختر هستم حجاب لازم نیست داشته باشم و بعد ایراد می‌گیری به دیگران؟ گفتم من یک نصیحتی به شما می‌کنم و می‌روم. تو خودت خبر نداری این قیافه‌ی تو چقدر زندگی‌ها را خراب کرد که امروز دست بالادستی زندگی تو را دارد خراب می‌کند. گفتم خانم دلت برای خودت و برای شوهرت می‌سوزد، با این تیب آمدی بیرون، فردا خدا خوشگل‌تر از تو زیاد آفریده، ده سال از عمرت بگذرد و قیافه و وزنت بهم بخورد، یک خوش‌قیافه‌ای زندگی‌ات را می‌برد کمااینکه تو با این قیافه زندگی‌ها را خراب کردی. نظام دنیا نظام دقیقی است. حجاب اگر رعایت شود این چشم‌ها حریص نمی‌شود، آلوده نمی‌شود، دنبال زندگی‌ها نمی‌افتد، گفتم ایراد به من نگیر، ایراد به نظام نگیر، ایراد به فعل خودت بگیر.

یک نکته دیگر هم عرض کنم و جمع‌بندی کنم عرائضم را، حجاب یکی از امتیازاتش این است که لذت‌ها می‌آید در کانون خانواده‌ها. بالاخره زن و مرد در کنار یکدیگر از زندگی لذت می‌برند، وقتی این زیبایی‌ها تظاهر پیدا کرد در جامعه، همه یکسان نیستند، همه در یک شرایط نیستند، آسیب می‌زنیم به زندگی‌های دیگران، وحجاب به زن فرصت می‌دهد تا به دور از مدپرستی‌ها و رفاقت‌های غلط به شکوفایی استعداد‌هایش بپردازد. دیدید بعضی از زن‌ها را؟ اصلا استعدادهایشان متمرکز شده در خودآرایی، چه لباسی بپوشم، چه آرایشی کنم، چه رنگ مویی بزنم. بابا این فکر، این استعداد، این جوانی، این توانایی که خدا به شما داده را باید ببری در رشد معارف، اما شما آن را آوردی فقط در همین هزینه کردی، و چقدر هزینه‌ها در اینجا می‌شود.

متدینین من یک خاطره‌ای بگویم که بدانید مراجع کیسه ندوخته‌اند برای وجوهات مردم. ده سال قبل بود، ما مشهد خدمت آیت الله العظمی مکارم بودیم، یک عصری من نشسته بودم، یک آقایی از آذربایجان شوروی بود و پزشک بود، دکتر زنان و زایمان بود و مترجم‌ هم داشت. مترجم گفت این آقای دکتر آمده مشهد تا وجوهاتش را بدهد. آن سال یک چک ششصد میلیون تومانی کشید و گذاشت جلوی آیت الله العظمی مکارم، خیلی پول بود ششصد میلیون تومان. اتفاقا همان ماه یادم است ایشان برای مصارف حوزه پول قرض گرفته بود، بعضی‌ها کوتاهی می‌کنند، خدا می‌فرماید باید بدهید و نمی‌دهد و ترویج اسلام و رسیدگی به نیازمندان دچار سستی می‌شود. این چک ششصد میلیونی را که گذاشت، آیت الله العظمی مکارم به مبلغ چک نگاه کردند و به مترجم گفتند شغل این آقا چیست؟ شما فکر می‌کردند مراجع هر پولی را می‌گیرند! اگر امام زمان الان می‌خواستند وجوهات بگیرند بعضی از این وجوهات را رد می‌کردند کمااینکه پدرشان امام حسن عسکری رد کردند! حالا بنده و مرجع و دیگران نمی‌دانند می‌پذیرند، ولی آن امامی که از کنه قضیه مطلع بود نپذیرفت. ایشان سوال کردند که شغل این آقا چیست؟ گفتند ایشان دکتر زنان و زایمان هستند در آذربایجان شوروی. آیت الله العظمی مکارم گفتند مگر چقدر بازار زایش و زایمان در آذربایجان رواج است که او ششصد میلیون تومان فقط خمس پولش است؟ یعنی سه میلیارد تومان آن موقع داشت که ششصد میلیون باید می‌داد! گفتند مگر چه خبر است؟ مترجم گفت آقای دکتر بیشترین درآمدش از فروش جنین است! گفت در آذربایجان سقط جنین آزاد است و خیلی‌ها می‌آیند سقط جنین می‌کنند پیش ایشان، و این جنین‌های سقط شده را در محلول‌های خاصی نگه‌ می‌دارد، بیست تا یا سی‌تا که شد بسته‌بندی می‌کند می‌فرستد هامبورگ آلمان، کارخانه‌هایی هستند که با جنین انسان مواد آرایشی زنانه می‌سازند و اتفاقا جزء گرانترین موارد آرایشی زنانه است در دنیا. گفت این دکتر از فروش این جنین‌ها این ثروت را بدست آورده است. تا مترجم این را گفت آیت الله العظمی مکارم چک را برگرداند و گفت این بردار، ما اصلا این پول را قبول نمی‌کنیم، این درآمدش حرام است، این اصلا باید زندگی‌اش را که از این راه بدست آورده بعنوان مجهول المالک و مظالم بدهد، مرده‌فروشی کرده، از پول مرده‌فروشی می‌خواهد خمس بدهد! آن مترجم با آن دکتر رفتند. قدر بزرگان دینتان را بدانید. خب این پول حرام بود و قطعا پای خمس نمی‌شد قبولش کرد، اما اگر این آقای دکتر می‌خواست زندگی‌اش را پاک کند باید این پول را می‌داد. شما بعنوان مظالم از او قبول می‌کردید نه بعنوان خمس. گفتند فلانی این آمده بود اگر من از این پول قبول می‌کردم، می‌رفت آذربایجان و می‌گفت من به مرجع مسلمان‌ها گفتم من جنین فروشم و او چکم را قبول کرد. گفتند با اینکه من این ماه گرفتار بودم و قرض داشتم ونیاز داشتم ولی نیاز به پول حرام ندارم. حالا خانم می‌گوید آقا یک مواد آرایشی برایم آوردند از اروپا فلان قیمت دارد! بنده خدا از جنین بچه است، با آن درست می‌کنند، شما هم استلام می‌دهی صورتت را با این موادی که از جنین است! خب این وضعیتی است که امروز ما می‌بینیم. اسلام با آرایش مخالف نیست، اسلام با زیبایی مخالف نیست. اسلام می‌گوید مردها همان انتظاری که از خانم‌هایتان دارید شما هم باید برای خانم‌هایتان همانطوری باشید. می‌خواهید خانمتان آراسته بگردد در منزل، زیبا بگردد در منزل؟ تو هم شلخته نگرد، لباس کار و خانه‌ات یکی نباشد. اصلا یکی از مظاهر اسراف این است که لباس کارتان و لباس خانه‌تان یکی باشد. با همان بدن عرق‌آلود می‌رود در بستر. این خلاف اخلاق است. شما چطور انتظار دارید همسر آراسته زیبا و معطر باشد، شما هم باید همینطور باشید. دو طرف باید عمل کنند. اسلام با آراستگی زیبایی مخالف نیست. اسلام می‌گوید این‌ها در خانه عبادت است و بیرون خانه می‌شود معصیت. خب بسنده کنیم. حالا نکات دیگری هم من پیرامون همین بحث دارم، آقار منفی بی‌حجابی در جامعه که متاسفانه داریم می‌بینیم، گسترش دارد پیدا می‌کند، شیوع دارد پیدا می‌کندو آسیب داریم می‌بینیم، نکته دیگر اینکه چرا به حجاب بی‌توجهی و کم‌توجهی شده، این هم یک بحثی است که باید به آن اشاره شود.

یکی از این عزیزانی که پای همین جلسه می‌آیند، گفت حاج آقا من دو تا خانم سوار کردم و عقب ماشین نشسته بودند، گفت من دیدم خودم نمی‌توانم حرف بزنم، یک سی‌دی برای حجاب بود در ماشین گذاشتم و روشن کردم در ماشین. آقا استفاده کنید از ابزار و وسائل، این هدایت شود شما در اجرش شریکید. گفت حاج آقا خدا شاهد است داشتم این‌ها را می‌بردم، در آینه نگاه کردم دیدم یواش یواش اشک از چشمان این‌ها جاری شد، آهسته آهسته داشتند گریه می‌کردند، بعد یکی از آنها گفت آقا ما را اول نبر مقصد، اول ببر یک جایی دو تا روسری بخریم و بعد برویم مقصد خودمان. گفت بردمشان سه راه طالقانی دو تا روسری خریدند و سر کردند و بعد بردمشان. مردم فطرتشان پاک است، نگفتیم و نشنیدند. بالاخره کم هستند آنهایی که عناد دارند.

هارون الرشید یک زن خواننده‌ی را فرستاد به زندان موسی‌بن جعفر تا امام را شکنجه‌ی روحی بدهد، گفت برو رقاصی کن. این زن مطربه آمد به زندان، موسی‌بن جعفر را که دید، عبادت ایشان را که دید، زندانبان آمد خبر ببرد برای هارون الرشید دید این زن سرش را گذاشته روی زمین و دارد ناله می‌زند، هم‌نوا شده با موسی‌بن جعفر. تا زندان‌بان در را باز کرد، این زن بلند شد گفت من را ببر پیش هارون، می‌خواهم بگویم هارون این آقا چکار کرده بود که او را آوردی اینجا؟ این زنی که از نگاه خلیفه یک زن فاسد رقاصه است، اما ببینید فطرتش پاک است، با ولی خدا روبرو می‌شود و تاثیر می‌پذیرد.

صلی الله علیک یا مولانا یا أبا ابراهیم یا أبالحسن یا موسی‌بن جعفر.

سر شب تا به سحر گوشه‌ی زندان چه کنم، دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم

بخدا آروزیم دیدن روی پسر است، سوختم من بخدا زآتش هجران چه کنم

صلی الله علیک یا مولانا یا أبا ابراهیم یا أبالحسن یا موسی‌بن جعفر.

یک روز شیعیان بغداد دیدند درِ زندان آقا باز است، خوشحال شدند گفتند آقای ما را می‌خواهند آزاد کنند. دیدند پیکر آقا را بر سریری گذاشتند، یک منادی هم دارد ندا می‌دهد «هذا امام الرفضه» این پیشوای رافضی‌هاست. پیکر آقا را مظلومانه آوردند کنار جسر بغداد، شیعیان آمدند ادب کردند، سلیمان جعفری کفنی خودش را حاضر کرد، با کمال احترام پیکر موسی‌بن جعفر تشییع شد، در قبرستان سادات قریش به خاک سپرده شد، اما همه بگوییم صلی الله علیک یا اباعبدالله سلام بر آن شهیدی که آب غسلش خون پیکرش بود، کافور بدنش خاک کربلا، کفنی‌اش قطعه بوریایی بود، همه بگوییم غریب حسین

 

[1] نور آیه30

[2] نساء آیه43

[3] نور آیه30

[4] نور آیه30

[5] نور آیه30

[6] نور آیه30

[7] نور آیه30

[8] نور آیه30

[9] وسائل الشیعه ج7 ص227

[10] غررالحکم ص459

[11] غررالحکم ص459

[12] نهج‌البلاغه حکمت409

[13] جامع الاخبار ص93

[14] نور آیه30

[15] غافر آیه19

[16] نور آیه30

[17] نور آیه30

[18] بقره آیه256

[19] بقره آیه256

[20] بقره آیه256

[21] بقره آیه256

[22] بقره آیه256

[23] بقره آیه256

[24] بقره آیه256

[25] بقره آیه256

[26] بقره آیه256

[27] بقره آیه256

[28] شرح مصباح الشریعه (گیلانی) ص252

بازدید: 503