استاد حدائق روز پنج شنبه 24 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ»[1] صدق الله العلی العظیم

سخن پیرامون مغفرت از منظر قرآن و عواملی که موجب می‌شود انسان‌ها مشمول مغفرت خدا قرار بگیرند. مواردی در جلسات گذشته ذکر شد، در این جلسه مورد دیگری از کارهایی که انسان‌ها را مشمول آمرزش خدا قرار می‌دهد را عرض کنم و آن عفو و گذشت است. می‌خواهید خدا ببخشد شما را، کار دستتان افتاد ببخشید. سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت‌گیر.

گاهی اوقات کارهایی دست ماست، ذرة المثقال‌هایش را می‌خواهیم حساب کنیم. شب قدر درِ خانه خدا الهی العفو، الهی العفو، قرآن می‌گیریم بر سر؛ خدا می‌فرماید برو ببخش تا ببخشم. خدا به حضرت موسی فرمود موسی به بندگان من بگو اگر انتظار بخشش از من دارید بگذرید تا بگذرم. امشب شبِ بیست و سوم است. دلِ پرکینه بردی درِ خانه خدا ردت می‌کنند. آیات فراونی داریم، دلیل بر معیار بخشیدن، اینطور نیست که هر العفوی دنبالش بخشش باشد. خدا می‌فرماید «إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآَمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى»[2] ‌ما می‌بخشیم، اما کسی را که پشیمان باشد، توبه کند، ایمان بیاورد، جبران کند، کار خوب انجام دهد، این‌ها شرط بخشش  و شرط مغفرت است. البته من مقدمه ورود به ذکر این آیات را به صورت یک چارچوب کلی عرض کنم. شاید بعضی از عزیزان بگویند آقا ظالم را هم ببخشیم، اسرائیل را باید بخشید، ظالمان تاریخ را ببخشیم، آیا از این آیات این استفاده می‌شود؟ بخشش تا کجا و چارچوب بخشش چیست؟

حالا من یک پرانتزی باز کنم، اشاره هم فرمودند، انشاءالله فردا روز قدس است و مقام معظم رهبری فرمودند در راس مسائل عالم اسلام مسئله قدس است. بالاخره ما که کاری ازمان برنمی‌آید و حمایت مالی نمی‌توانیم بکنیم «تُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[3]، مجاهدت با انفس نمی‌توانیم بکنیم، حداقل این است که مومن دو ساعت وقت بگذار و اعلام انزجار کن، حداقلش این است، مگر اینکه کسی توانایی آمدن در راهپیمایی را ندارد. این نکته را هم بگویم خودتان را به مریضی بزنید مریض می‌شوید، ادای گداها را در بیاورید گدا می‌شوید، دیدید به بعضی‌ها می‌گوییم کمک کن می‌گوید ما هشتمان گرو نهمان است، خب بدان که هشتت گرو نهت می‌شود. بابا اگر خدا داده و داری بگو الحمدلله رب العالمین که دارم حالا این را صلاح نمی‌دانم.

فردا یکی از روزهای سال است، قرآن تبری را بر تولی مقدم می‌داند در موارد فراوان است، یکی از آنها این آیه شریفه است «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»[4] ‌چه کسانی با پیامبر هستند؟ من اگر می‌خواهم خودم را ارزیابی کنم که با رسول الله هستم یا نیستم، قرآن می‌فرماید «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»[5] یاران پیامبر ویژگی اولشان این است که با کفار شدیدند، مسلمان معنایش این نیست که با خوب و بد یکدست باشد. بعضی‌ها را دیدید می‌گویند فلانی آدم خوبی است، در مجلس معصیت صدایش در نمی‌آید و در مجلس مناجات هم مانند باران اشک می‌ریزد. این نفاق است، بابا جایی که با خدا نیستند خودت را نشان بده، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»[6] ‌اول هم خدا می‌فرماید تبرِّی، بعدا تولِّی، دیون چو بیرون رود فرشته درآید. این یک آیه.

خدا در آیت الکرسی خداوند شرط تمسک به عروة الوثقی را اول کفر به طاغوت نام می‌برد. آیت الکرسی را می‌خوانیم ولی به معنایش توجه نداریم «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»[7] اول باید کفر به طاغوت داشته باشی. یک آقایی بود می‌گفت من چهل سال است زیارت عاشورایم ترک نشده است! ول کنید اسرائیل را هی می‌گویید مرگ بر اسرائیل، مرگ بر اسرائیل، برسید به کار خودتان، نکند زیارت عاشورا بخوانیم بدون معرفت. گفتم شما چهل سال است زیارت عاشورا می‌خوانید؟ گفت بله. گفتم من یک سوال از زیارت عاشورا از شما بپرسم؟ فکر نکردی در زیارت عاشورا چرا صد لعن بر صد سلام مقدم است؟ مردم اول در زیارت عاشورا صد لعن را اول می‌گویید یا صد سلام؟ اول لعن است، اول تبری است، از یزید اگر تبری نجستی به امام حسین نزدیک نشدی. کوفی‌ها تبری نداشتند و گرنه امام حسین را دوست می‌داشتند، خیلی‌ها امام حسین را دوست می‌داشتند اما نسبت به دشمن هم بی‌تفاوت بودند. شد همان وضعیتی که سیدالشهدا رقم خورد! لذا این نکته را ما توجه داشته باشیم که بیزاری جستن از دشمنان خدا مقدم بر تولی است. انشاءالله فردا را بعنوان یک تکلیف شرعی شرکت کنیم. بالاخره روزها می‌گذرد رمضان هم به پایان می‌رسد، روز قدس هم می‌گذرد، طوری زندگی کنیم که فردای قیامت سرمان را بلند بگیریم بگوییم ما اگر کاری ازمان برنمی‌آید حداقل حضورمان بمعنای انزجار بود. ما از ظالم اعلام انزجار و تنفر کردیم.

الحمدلله الان هم خود اسرائیل دچار یک چالش شدید و دچار یک بحران شده است، گرچه مقام معظم رهبری سال‌ها قبل گفتند اسرائیل بیست و پنج سال دیگر  را نخواهد دید، بعد اشاره فرمودند مثل اینکه این‌ها کارشان را جلو انداختند و زودتر کارشان جمع شود. این ظلمی که این‌ها در منطقه فلسطین اشغالی انجام دادند، در لبنان انجام دادند...! من در ارتفاعات جبل‌‌عامل لبنان بودم در سال 1389، گفتند این‌جا یک مرکز دینی بود، در جنگ 33 روزه، نزدیک هشتاد نود مرد زن و بچه‌های خردسال و کوچک و مادر پناه آورد‌ه بودند به آنجا، اسرائیلی‌ها متوجه شدند و نابود کردند آنجا را که بعضی‌ از وسائل آنها را بعنوان آثار گذاشته بودند مانده بود. آن محیط خرابه قبر هشتاد نود نفر بود. جوانی از جوانان حزب الله را من خودم دیدم در منطقه خط مرزی لبنان و فلسطین اشغالی، در زندانی بعنوان زندان معتقل الخیام روای بود، می‌گفت در این زندان چکار می‌کردند به ما، او دچار ارتعاش بدنی شده بود و بدنش به شدت می‌لرزید. نشان داد وسط حیاط زندان یک تیرآهن‌های ضرب‌دری را نصب کرده بودند، گفت من را به یک تیرآهن بستند، مادرم و خواهرم را لخت مادرزاد کردند و به شلاق بستند که مرا به حرف بیاورند. بابا به امیرالمومنین خبر رسید که سربازهای معاویه خلخال از پای زن یهودی درآوردند، حضرت خطبه خواند فرمود اگر یک آزادمردی این را بشنود و بمیرد من از او تقدیر می‌کنم. جنایت‌های عجیبی را نقل می‌کرد، کیسه‌هایی بود مانند کیسه‌های جاکفشی در مساجد، کسیه‌های پارچه‌ای. این جوان حزب الله گفت در این کیسه‌ها مدفوع سگ می‌ریختند، این جوانان حزب الله را که می‌گرفتند این کیسه‌ها را می‌کشیدند به سر آنها، کیسه‌ی متعفن آلوده‌ی میکروبی را! گفت فقط برای غذا خوردن کیسه‌ها را برمی‌داشتند که نوع این‌ها را دچار بیماری‌های عفونی و میکروبی کردند. خب در برابر آدم‌های ظالم اینچنینی باید سکوت کرد! و آن نگاهی که دارند این است که غیر از یهود هر کسی هست حیوان است، اگر چه بدنش انسان است، او در قالب انسان است ولی حیوان انسان نماست و خدا همه‌ی این‌ها را خلق کرده برای رفاه و آسایش و بهره‌برداری ما. خب جنایات این‌ها فراوان است و الی ماشاءالله است. یک قسمت از وصیتنامه امیرالمومنین را من دیروز هم اشاره کردم، یک قسمت از وصیتنامه حضرت این است «الله الله فی الجهاد فی سبیل الله»[8] سه جا امیرالمومنین می‌فرماید جهاد یادتان نرود. مردم اگر دو تای اولی نتوانستی در سومی جلویت را می‌گیرند! اول«بأموالکم»[9] دوم «أنفسکم»[10] سوم «ألسنتکم»[11] می‌گویند نمی‌توانستی پول کمک کنی برای مظلومان، خودت هم نمی‌توانستی بروی، زبان که داشتی چرا با زبانت صحبت نکردم. بنده برای امیرالمومنین لباس مشکی نپوشم ولی حرف امیرالمومنین در نهج‌البلاغه خاک بخورد «الله الله فی الجهاد»[12]. انشاءالله هم خودمان بیاییم هم بستگانمان و اهل منزلمان. زکات سلامتی‌مان، زکات امنیت‌مان، یاد کنیم از آن بیچاره‌هایی که امنیت و آسایش ندارند. خدا رحمت کند معمار این انقلاب امام خمینی را که این تحول را در عالم اسلام ایجاد کرد که یادتان نرود این مردم مظلوم بیچاره را. خدایا به حق این ماه شر این ظلمه‌ی عالم را خصوصا اسرائیل ظالم، قدرت‌های استکباری امریکایی و تمام قدرت‌هایی که حقوق بشر را ضایع می‌کنند و ظلم می‌کنند را از سر بشریت مرتفع بفرما.

حالا در عفو باید امثال اسرائیل را هم بخشید؟ من این معیار را عرض می‌کنم مانند محکی است که زرگرها دارند و می‌زنند به طلا و تقلبی و اصلی آن را می‌فهمند، محک بخشیدن را می‌خواهم از کلام امیرالمومنین بدهم به شما. آقا امیرالمومنین می‌فرماید جایی ببخشید که طرف پشیمان است. جایی که طرف پشیمان نیست نبخشید. ظلم کردی اگر بخشیدی. ولی یک کسی اگر می‌آید و می‌گوید حاج آقا ما پشت سر شما غیبت کردیم، شما بپرس آیا پشیمانی؟ اگر گفت بله، شما بگو بله پشیمانم. بگو گذشتم، این ارزشمند است. آقا ما یک پولی از شما بردیم و خوردیم و الان هم نداریم بدهیم، و اعتراف می‌کند که پشیمان است. یک کسی از عزیزانی که پای منبر بود و راننده تاکسی بود گفت یک وقتی دو تا خانم سوار کردم عقب ماشین که خیلی حجاب این‌ها بد بود. موهای این‌ها باز بود. گفت من یک سی‌دی که مربوط به حجاب بود را روشن کردم ولی حرفی هم نزدم، گفت حاج آقا به مقصد که رسیدم دیدم این‌ها دارند گریه می‌کنند! آقایان این‌ها اعجاز سخنان اهلبیت است، این همان است که امام رضا می‌فرماید مردم اگر زیبایی سخن ما را می‌فهمیدند از ما تبعیت می‌کردند، اینکه می‌گوید حجاب چیست نشنیده است نفهمیده است، به گوشش نخورده است. گفت حاج آقا این‌ها گفتند آقا ما را ببر جلوی یک چادر فروشی دو تا چادر بخریم بعد ما را برسان به مقصد. گفت آوردمشان سه راه طالقانی، دو تا چادر خریدند سر کردند و بعد گفتند ما را برسان به مقصد، می‌دانید خدا چه ثوابی به این فرد می‌دهد! این را هم بشنوید در نظام خلقت از تربیت مردم کاری بالاتر نداریم. ما دو نوع انفاق داریم، انفاق مادی و انفاق معنوی. یک وقت با یک جمله طرف را می‌آوری سر خط، پیغمبر به امیرالمومنین می‌فرماید یا علی اگر یک نفر را با خدا آشنا کنی «خیرٌ لک مما طلعت علیه الشمس و ما غرُبَت»[13] برای تو از آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می‌کند ثوابش بیشتر است. آقایان خورشید فقط بر شیراز و فارس و ایران طلوع نمی‌کند، خورشید فقط بر خاورمیانه و آسیا و کشورهای اروپایی طلوع و غروب ندارد، خورشید فراتر از کره‌ی زمین پرتوافشانی می‌کند. رسول الله می‌فرماید مومن یکی را با حقیقت آشنا کن ثوابش از کره‌ی زمین بالاتر است. ما گاهی اوقات برای مال دنیا می‌گوییم وقت نداریم و ده دقیقه با این جوان حرف نمی‌زنیم! با فرزند خودم سخن نمی‌گویم! با جوان همسایه حرف نمی‌زنم، با شهروندمان با هم‌کشی و هم‌آیینمان حرف نمی‌زنیم چرا که وقت نداریم! خب این ارزش کار تربیتی است، ارزش کار معرفتی است، خیر «خیر لک مما طلعت الشمس و ما غربت»[14] کلام رسول الله و امیرالمومنین است.

خب آنجایی که طرف نادم است ببخشید، آنجایی که طرف پشیمان نیست نبخشید، چون طرف پشیمان نیست، گستاخ می‌شود. ‌می‌گوید مالت را خوردم، خوب کردم، شما می‌گویی خیلی خب قیامتی است جلویت را می‌گیرم، در دنیا اگر توانستم توانستم وگرنه در قیامت جلویت را می‌گیرم. نسبت به گستاخان، ظالمان و طغیان‌گران اصلا نبخشید. ولی آنهایی که می‌آیند معذرت‌خواهی می‌کنند و پشیمان هستند حضرت می‌فرمایند «العفو عن المُقر لا عن المُصِر»[15]

خب جزء صفات الهی عفو است، من آیه‌ی اولا 22 سوره نور را من یک اشاره‌ای کنم که صراحتاً خدا می‌فرماید ما بواسطه‌ی گذشت شما شما را می‌بخشیم، بگذرید تا بگذرند. قرآن می‌فرماید «وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[16] ‌خداوند می‌فرماید نباید صاحبان قدرت، متمکنین و ثروتمندان، آنهایی که ما به آنها ثروت دادیم از بخشش درباره‌ی خویشاوندان خود و مسکینان و مهاجران فی‌سبیل الله کوتاهی کنند، خدا می‌فرماید ما دادیم کوتاهی نکنید «وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[17] بعد دنباله‌ی آیه خدا می‌فرماید «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا»[18] بگذرید و صفح کنید، حالا من صفح را عرض خواهم کرد که یک مرتبه عالی‌تر از عفو است. «أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»[19] خدا می‌فرماید دوست ندارید تا خدا شما را ببخشد، بگذرید تا خدا هم بگذرد. «وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[20] خداوند آمرزنده‌ی مهربان است. ‌

در حالات رسول الله دارد پیغمبر در مسجد بودند، یک آقایی داشت کنیز خودش را می‌زد، همسایه هم شنیدند، صدای این کنیز بدبخت بلند بود، مالک هم می‌زد. آمدند به پیغمبر گفتند یا رسول الله فلانی دارد کنیزش را می‌زند حرف کسی را هم گوش نمی‌دهد، شما بیایی دست از زدن برمی‌دارد. حاج آقا یک وقتی خدا آبرو داده به شما اگر بروی می‌توانی جلوی فتنه را بگیری، خب برو، این آبرو را که با خود نمی‌بری، خرجش کن تا به تو بدهند. رسول الله سریع از مسجد بلند شدند رفتند سمت خانه‌ی آن فرد، در زدند داخل شدند، آن کنیز مدام می‌گفت تو را به خدا من را نزن، تو را به خدامن را نزن، تا طرف پیغمبر را دید گفت به احترام رسول الله دیگر تو را نمی‌زنم. پیغمر فرمود وای بر تو، نام خدا را برد نبخشیدی، برای من بخشیدی! بعضی از ما اینجوری هستیم! طرف می‌گوید تو را به خدا تو را امام حسین نگویید، حاجی فلانی می‌آید وسط، می‌گوید بخاطر گل روی حاجی فلانی، برو استغفار کن. زیارت عاشورا می‌خوانی، در عمل نشان دادی امام حسین برایت در ته خط قرار دارد. رسول الله فرمودند وای بر تو، او داشت تو را قسم می‌داد بخاطر خدا نزن، تو مرا دیدی گذشتی؟ یکدفعه طرف فهمید چه اشتباهی کرده، گفت یا رسول الله کفاره‌ی این اشتباهم این کنیز را من به شما بخشیدم. پیغمبر هم فرمودند من هم در راه خدا آزاد کردم. خب در این آیه خدا می‌فرماید افراد ثروتمند و متمکن دقت کنند از این ثروت و نعمت خدا دادی نسبت به بخشش اقدام کنید، مراتب را هم خدا می‌فرماید، اول خویشاوندان. مردم ماه مبارک رمضان است، در بستگانتان خویشاوندانتان افراد نیازمند نیستند! اول خدوند می‌فرماید «أُولِي الْقُرْبَى»[21] ‌فامیل و بستگان، لذا زکات فطره‌ای که می‌گویند بدهید در عید فطر اول در بستگانت اگر فقیری داری نیاور به مسجد. بده به آن بیچاره گرفتار در فامیلت، اگر نمی‌شناسی بده تحویل کسانی که می‌شناسند. اول «أُولِي الْقُرْبَى»[22] دوم «وَالْمَسَاكِينَ»[23] سوم «وَالْمُهَاجِرِينَ»[24] مهاجرین کسانی بودند که در شهر خودشان وضعشان خوب است آمدند مسافرت وضعشان خراب شده، البته همه‌ی این‌ها باید برای خدا باشد. بعد خدا می‌فرماید «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا»[25].

من چند نکته ظریف ذیل این آیه شریف 22 سوره مبارکه نور عرض کنم.

نکته اول اینکه خداوند می‌فرماید کسانی که مرفه و ثروتمند هستند در برابر نیازمندان جامعه مسئول هستند. یک آقایی آمد به من گفت آقا چرا وضع اینجوری است! دیشب ساعت یک و نیم بعد از نیمه شب بود، خدا به همه‌ی ما رحم کند، خدیا رحم کن، ساعت یک و نیمه بعد از نیمه شب، جلسه‌ای بود تمام شد، از دروازه کازرون آمدم سمت شاهزاده قاسم، کنار بهداشت حدود پنجاه شصت زن و مرد آواره در پیاده‌رو بودند، حالا می‌گوییم معتاد، بنده‌ی خدا هست یا نه! من این صحنه را دیدم، آقای ولی‌بیگی هم با ما بود، حالا یک غذاهایی داده بودند، گفتم همینجا نگهدار. بیچاره‌ها مانند وقتی که غذایی جلوی مرغ گرسنه می‌ریزند و هجوم می‌آوردند آمدند! یکی از آنها یک حرفی زد، گفت جواب شکم گرسنه‌ی ما را شما باید بدهید. چه کسی باید بدهد؟ من، شما، شما ... همه‌ی ما. حالا غذا و خوراکی‌هایی بود این‌ها ریختند روی سر هم، این‌ها در شیراز جنت‌تراز هست یا نه؟ بله شهرداری مسئول است، استانداری مسئول است، ارگان‌ها مسئولند، مسئولین مسئولند، ثروتمندان مسئولند، من و شما مسئولیم، راحت می‌خوابیم، افطاری و سحری‌مان ردیف است، امشب بروید یک سری بزنید، بروید ببینید، این‌ها هم بنده‌ی خدا هستند، زن و مرد، بیچاره‌ها را غذایی دادیم انگار دنیا را به آنها داده بودند. حالا معتاد است باید کمکش کنند ترکش بدهند. این هم یک انسان است

کس نمی‌داند در این بحر عمیق، سنگریزه قرب دارد یا عقیق

یک آقایی آمد گفت حاج آقا چرا بحث اقتصادی و فقر و مشکلات وجود دارد! گفتم حاج آقا ایراد گرفتن خیلی راحت است، خدوکیلی شما برای رفع مشکلات اقتصادی چکار کردید؟ تو خودت چکار کردی؟ در حد خودت چقدر تلاش کردی؟ نسبت به ثروتت، نسبت به بیانت، نسبت به اعتبارت، چکار کردی؟ گفت مگر من باید کار کنم؟ گفتم اشتباه ما همینجاست که تو هم مسئولی و از زیربار مسئولیت داری شانه خالی می‌کنی. بابا تو هم مسئولی، تو هم وظیفه داری، تو هم باید عمل کنی. بالاخره متاسفانه این وضعیت ماست که ما مسئولیت‌ها را ارجاع می‌دهیم به یک جهت. آقا فلانی باید بکند! خیر «کلکُم راع و کلکم مسئولٌ عن رعیته»[26] همه‌ی آحاد جامعه، البته به نسبت توانایی‌ها و امکانات و وظایفشان.

خب در این آیه خدا می‌فرماید کسانی که ما به این‌ها ثروت و امکانات دادیم سعه دادیم دستشان باز است، این‌ها باید رسیدگی کنند.

نکته دیگر اینکه عزیزان مهم‌تر از انفاق استمرار انفاق است، گاهی در ماه رمضان می‌آیند سرخط، یازده ماه دیگر می‌روند در پارکینگ، تعطیل! ماه رمضان قرآن می‌خوانیم، دو ختم، سه ختم، چهار ختم، ماه‌های دیگر می‌بندیم می‌اندازیم کنار، این فایده ندارد. امام باقر می‌فرماید کار اندک ولی مستمر ارزشش بیشتر از کار زیاد ناپیوسته است «قلیل تدوم علیه خیرٌ مِن کثیرٍ مملولٍ»[27] کار کم پیوسته بهتر از کار زیادِ خسته‌کننده‌ی ناپیوسته است. این هم نکته دیگر که خداوند اشاره دارد.

مطلب دیگری که من اشاره کنم، قطعا در انفاق اشاره کردم بستگان در اولویت اول هستند که ما این‌ها را در بخشش خودمان مقدم بدانیم. حالا در خواهران برادرانمان، طبقه اول طبقه دوم، خویشاوندان، و خدا می‌فرماید اگر بخشیدید به بخشش ما نزدیک می‌شوید. لطف کردید خدا لطف به شما می‌کند، احسان کردید احسان به شما می‌کند. در این آیه شریفه خدا عفو و گذشت را می‌فرماید معیار مغفرت است «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا»[28]، ما امشب اگر می‌خواهیم خدا ما را ببخشد، یکی از کارهایی که باید بکنیم این است که دلمان را از کینه‌ها خالی کنیم.

یکی از دوستان پامنبری ما دیروز گفتند شما یک روایتی خواندید یک قسمتش را یادتان رفت، درود خدا بر پامنبری‌های حاضرالذهن. یک روایتی را امام صادق از لقمان نقل می‌کند: دو چیز را در زندگی فراموش نکنی، اول یاد خدا، دوم مردن. این‌ها در باتقوا شدن انسان هم خیلی موثر است. آیات هم داریم که اگر کسی مردن یادش نرفت و خدا را فراموش نکرد می‌آید در مدار تقوا. ‌

لقمان گفت دو چیز را در زندگی‌ات فراموش کن، بدی‌های مردم به خودت، این بدی‌های مردم به خودت یعنی روحیه عفو هم داشته باش، می‌بخشی دیگر خاطره‌اش را در ذهنت مرور نکن. بارها من دیدم زن و شوهر اختلاف داشتند بعد از بیست سال می‌گویند آقا ته دل هنوز از تو مکدر هستم! بابا سعی کن یادت برود، بدهی‌های مردم نسبت به خودت را فراموش کن اگر می‌خواهی رشد کنی. و آنچیز دیگری که باید یادمان برود خوبی‌های خودمان به مردم است. حالا آقا گفتند این را نگفتید و ما هم گفتیم. خوبی‌های خودمان به مردم را فراموش کنیم، اگر به کسی صدقه‌ای دادید خدمتی کردید فراموش کنید. طرف می‌گوید شغلت را از ما دارید، فلانی یادت است به تو زن نمی‌دادند ما پا وسط گذاشتیم به تو زن دادند! خجالت بکش، اگر برای خدا کردی دیگر چرا منت می‌گذاری، چرا بیان می‌کنید؟ این همان قالی است که ما به شما دادیم!  این‌ها را من شنیدم و دیدم. می‌گوید آقای حدائق این یخچال را از ما دارد، ما به او دادیم. تمام شد! «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى»[29].

از نکات دیگری که من ذیل این آیه شریفه عرض کنم این است که خداوند خطاب به رسول الله، رهبران الهی و مسئولان الهی و مسئولان جامعه می‌فرماید مردم را به عفو و گذشت تشویق کنید. الان ماه رمضان است، بعضی‌ها از بد حادثه زندان افتادند، آقا حرفت را می‌خرند، زبان شما را می‌خرند، می‌توانی قدم پیش بگذاری، حرفت را می‌خرند، گرهی را باز کن، دل‌ها را به هم نزدیک کن، اسباب کدورت‌ها را بزدا. این هم نکته دیگر.

در این آیه یک نکته لطیف دیگر هم هست که خداوند از عواطف هم استفاده کرده است «أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»[30] خدا می‌فرماید دوست دارید ما ببخشیمتان، شما هم ببخش. چه کسی است که از بخشش و عفو بدش بیاید! خداوند می‌فرماید همانطور که دوست داری بخشیده شوی شما هم ببخش «أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»[31] خدا آمرزنده‌ی مهربان است. این ذکر بسم الله الرحمن الرحیم که در قرآن 114 مرتبه آمده است، شما در نماز‌هایتان هم در هر نمازی حداقل چهار مرتبه می‌گویید بسم الله الرحمن الرحیم. اصلا در همین ذکر بسم الله الرحمن الرحیم خداوند اول صفت رحمانیتش را به ما می‌آموزد که به معنای بخشش عمومی و همگانی است، بعد صفت رحیمیتش که به معنای بخشش خاص برای بندگان خاص است. از خدا یاد بگیرید! خدا می‌فرماید بگویید بنام خداوندی که رحمان است برای همه، باحجاب، بی‌حجاب، یهودی و مسلمان؛ رحیم است برای خوبان. این همان گذشت الهی و لطف الهی است که تعمیم دارد. نسبت به تفاوت بین عفو و صفح هم یک اشاره‌ای کنم.

عفو آن گذشتی است که انسان می‌گذرد اما یک تذکری هم می‌دهد، مثلا می‌گوید آقا غیبت کردی دیگر غیبت نکن ما بخشیدیم برو، این عفو است. آقا پول ندارم بدهی‌ات را، بگویی ما می‌دانستیم تو نمی‌توانی بدهی، برو اما دیگر پول نگیر وقتی نمی‌توانی پس بدهی، یک تلنگری به او می‌زنی. اما صفح یعنی گذشتنی که او را خجالت هم ندهی. طرف می‌گوید آقا ما پول نداریم بدهیم، می‌گوید خوب برو، دعا می‌کنیم که خدا مشکلاتت را حل کند. گاهی اوقات می‌بینی یک احسان مضاعفی هم می‌کند، می‌گوید آقا نداری بدهی، این را هم بگیر. کمتر چنین موردی را دیدید شما. آقا غیبت کردی؟ پشیمان هستی، من هم دعا می‌کنم که خدا تو را ببخشد. این را می‌گویند صفح، گیر افتادی خیلی خب ما نمی‌گیریم طلبمان را از تو، این را هم بگیر برو مشکلت را حل کن، این را می‌گویند صفح‌. صفح یعنی خجالت ندهید گنهکار را، بیش از این شرمنده‌اش نکنید، می‌گویند سه تا صفح در تاریخ نظیر ندارد. یکی صفح حضرت یوسف، به ترتیب سلسله‌ مراتب بگویم و بیایم جلو. حضرت یوسف را می‌دانید برادران زدند و در چاه انداختند، سی سال از پدر دور بود، پدرش بخاطر این فراق نابینا شد «وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ»[32] حضرت یعقوب نابینا شد در فراق یوسف، یوسف هم ناراحت بود، امام باقر می‌فرماید در عالم هیچ پدر و پسری مثل یعقوب و یوسف همدیگر را دوست نداشتند، هر دو از بکّائون در فراق یکدیگر بودند. بعد از سی سال این برادرهای بی‌انصاف قحطی زده از کنعان آمدند مصر، در دیدار اول هم حضرت یوسف شناخت این‌ها را ولی به رویشان نیاورد. گفتند آقا ما گرفتاریم، حضرت یوسف گفت به آنها گندم بدهید ببرند. ایشان مدیریت کرد قحطی مصر را و سبب شد در مدت هفت سال قحطی مردم به زحمت نیفتند و این توانمندی علمی و اجرایی حضرت یوسف بود «قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ»[33] به پاداش مصر فرمود کارها ‌را بسپار دست من، من هم انسانی پاک هستم و هم علیم و متخصص هستم. هم بلدم و هم خداترسم، این دو اگر کنار هم بود کار پیش می‌رود. متعهد بدون تخصص اگر باشد دورش می‌زنند، متخصص بدون تعهد هم اگر باشد دورمان می‌زند، هر دو خطرناک است «يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ»[34] «حَفِيظٌ عَلِيمٌ»[35] ‌این‌ها سازنده است. خب حضرت یوسف در دفعه اول گندم داد و این‌ها بردند و برادرش بنیامین را نگهداشت با آن ترفندی که حضرت یوسف بکار برد. سری دوم که این‌‌ها برگشتند حضرت یوسف را شناختند و یوسف هم خودش را معرفی کرد، این‌ها خیلی خجالت کشیدند گفتند «يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ»[36] نگفتند برادر گفتند ای بزرگ مصر ما گرفتار شدیم و رو به تو آوردیم «وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ»[37] کمکی کن به ما. حضرت یوسف چه کرد؟‌ سفره پهن کرد، غذا آوردند در سفره، به یازده برادر گفت بنشینید پای سفره، یاد بگیریم از سفره، مثل یک خدمتکار دور سفره می‌چرخید. دیدید یک جایی دعوتتان می‌کنید صاحب مجلس دور سفره می‌چرخد و می‌گوید آقا چیزی کم و کسری نیست! برادران خجالت می‌کشیدند می‌گفتند جناب عزیز مصر خودتان بنشینید تا ما هم خجالت نکشیم و بتوانیم بخوریم. فرمود من باید به مصری‌ها شیوه‌ی احترام به برادر بزرگتر را یاد بدهم. یک کلمه ایشان از گذشته حرف نزد. این‌ها وقتی گفتند «يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ»[38] حضرت یوسف یک جمله گفت، فرمود «لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»[39] دیگر از گذشته حرف نزنید، تمام شد، این را می‌گویند صفح. حضرت یوسف بخشید و پذیرایی کرد، بعد به این‌ها آذوقه داد، بعد هم گفت پدر را بیاورید، اصلا هم به این‌ها خجالت نداد که ای بی‌انصاف‌ها ما را زدید، در چاه انداختید، تا دم مرگ! حالا اگر ما بودیم می‌گفتیم آنها را در زندان بیندازید و گرسنگی بدهید و شلاقی هم بزنید تا آدم شوند و ببینند قدرت دست کیست! ابداً چنین نکرد ایشان.

صفحِ دوم، صفحِ رسول الله بود در فتح مکه. هشتاد و چند جنگ در این مدتی که رسول الله در مدینه بودند بر علیه پیغمبر و مسلمانان شکل گرفت، تمامش زیر سر مشرکین مکه بود، پول این‌ها، فکر این‌ها، شیطنت این‌ها قبائل دیگر را می‌آورد در صحنه‌ی جنگ بر علیه‌ این‌ها. رسول الله با قدرت وارد مکه شد، بدون خونریزی مکه را تسخیر کرد «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»[40] این آیه مربوط به همینجاست. پیامبر به مکه آمدند، البته در ورودی مکه خالدبن ولید یک شعاری داد که پیغمبر دستور داد سریع شعار را عوض کنند. خالدبن ولید گفت «الیوم یوم الملحمَة، یوم تسبی الحُرُمة»[41] امروز روزِ انتقام است، روزی که باید خون‌ها ریخته شود و از مشرکین قریش انتقام گرفته شود. پیغمبر وقتی رفت اباسفیان خانه و زندگی قریش را مصادره کرد. حالا رسول الله با قدرت کامل وارد مکه شد، آقا آمدند در مسجدالحرام، رفتند در کعبه، اول کاری که کردند با کمک علی‌بن ابیطالب تمام بت‌های کعبه را ریختند بیرون، در بعضی‌ از قسمت‌های کعبه بت‌ها در ارتفاع بود، پیغمبر تکیه می‌زدند به دیوار و به امیرالمومنین می‌فرمودند پا بگذار روی شانه‌ی من و برو بالا، بت‌ها را بینداز پایین.

شاهنشاهی که دوش نبی جای شصت اوست، از لطف حق لوای شفاعت بدست اوست

با این‌ همه جلالت و هم قدر و منزلت، گر پیروش رود به جهنم شکست اوست

بت‌ها را ریختند بیرون، داخل کعبه را پیغمبر پاکسازی کرد، آمدند از کعبه بیرون و دستگیره‌ی درِ کعبه را گرفتند، تکبیر گفتند، تهلیل گفتند، تمام مسلمانان حاضر، عده‌ای از مشرکین هم حاضر بودند. پیغمبر رو کردند به سران مشرکین و گفتند من با شما چه کنم؟ گفتند هر کاری شما بکنید حق دارید. شما ما را می‌توانید بکشید، ما را نفی بلد کنید، اموال و زندگی ما را مصادره کنید. پیغمبر فرمود «انتم الطلقا»[42] همه‌تان را بخشیدم، ما پیرو این پیغمبریم! ما گاهی دل پرکینه‌مان را... برادر با برادر، پسرعمو با پسرعمو، همسایه با همسایه خالی نکردیم. رسول الله فرمود همه را بخشیدم. این «وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»[43] همین‌جا رقم خورد. اینکار پیغمبر سبب شد یک تحولی در بین همین مشرکین و خانواده‌هایشان اتفاق افتاد که گروه گروه آمدند مسلمان شدند. این صبر دوم. صبر سوم را هم بگذارید آخر مجلس بگویم از امام حسین.

جمع‌بندی کنم عرائض را، یک روایتی را از امام صادق درمورد عفو خدمت عزیزان تقدیم کنم. روایت را مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل کرده، روایت بسیار عجیبی است، امام تبیین می‌کند مراحل عفو را. حضرت می‌فرماید «العفو عند القدرة من سنن المرسلین و أسرار المتقین»[44] مردم گذشت از موضع قدرت، یعنی بتوانی بیندازی زندان و نیندازی، بتوانی آبرویش را ببری و نبری، بتوانی مقابل به مثل کنی و نکنی، این کار خداست. لذا در پرانتز هم عرض کنم که حضرت خضر با حضرت موسی وقتی از هم خواستند جدا شوند، آقا امام باقر می‌فرماید موسی به خضر گفت یک نصیحتی بکن. حضرت خضر فرمود جناب موسی سه چیز است که خدا خیلی دوست دارد که یکی از آنها عفو است. «العفو عند القدرة»[45] از موضع قدرت ببخش، یعنی زورت برسد انتقام بگیری و نگیری. در همین دفتر مسجدالرسول سال‌ها قبل یک آقایی با عجله آمد و گفت حاج آقا، آقای فلانی حکم جلب ما را گرفته می‌خواهد بیندازد زندان، گفتم چقدر بدهکاری، آن سال گفت چهارصد هزار تومان، گفت دنبالم هستند، من هم یک آدم راننده‌ای در شهر هستم و دستم خالی است. شما یک زنگی بزنید بگویید فرصت بدهید. من آن آقا را می‌شناختم، فوت کرده، خدا از سر تقصیرات همه‌ی ما بگذرد. زنگ زدم گفتم آقای فلانی، فلانی به شما بدهکار است؟ گفت بله، گفتم او الان آمده در دفتر مسجد ما و می‌گوید برگه جلبش را گرفتید؟ گفت بله برگ جلبش را گرفتم. گفتم او به ما رو آورده، اگر می‌شود ببخشیدش و یک فرصتی به او بدهید. گفت همانجا نگهش دارید تا الان بگویم کلانتری بیاید آنجا! من هم گوشی را گذاشتم زمین و گفتم آقا برو یک جایی که پیدایت نکند، او الان می‌آید در مسجدالرسول و می‌گیرد شما را. این دینداری است! کربلا می‌روی، از امام حسین درس گرفتی! حج می‌روی، ادعایت می‌شود نماز شب می‌خوانی؟ بیچاره را بخاطر چهارصد هزار تومان مستأصلش کردی، فراری‌اش دادی، این اخلاق پیغمبری است، این اخلاق اهلبیتی است! امام صادق می‌فرماید عفو از خصوصیات پیغمبران و انسان‌های متقی است.

من روایت را سریع ترجمه و جمع‌بندی کنم. «و تفسیر العفو»[46] امام یک تفسیری برای عفو می‌فرمایند «أن لاتلزِم صاحِبک فیما أجرم ظاهراً»[47] حضرت می‌فرماید تفسیر عفو این است که از رفیقت درگذری، حالا آمده اشتباه کرده و یا حرفی زده یا پولی بدهکار بوده، و چیزی را از او ظاهر نکن، وقتی می‌گوید ببخش دیگر آبرویش را نبر و بیان نکن برای دیگران. بعد حضرت می‌فرماید «و تنسی من الاصل ما اُصِبتَ منه باطلاً»[48] و نسبت‌ به آن قضیه‌ای که در درون خودت وجودِ تو نسبت به آن است آن را هم پاکش کن، نه که به مردم نگو بلکه دلت را هم پاک کن. اگر غیبت کرده اصلا توجهی نکن به این مسائل.

بعد حضرت فرمود «و تزید علی الاختیارات إحساناً»[49] بر احسان خودت نسبت به او افزوده کن، این می‌شود صفح. حالا که آمده و پشیمان است و عذرخواهی می‌کند، هم فکرت را آزاد کن، هم دلت را، هم ببخش، هم کمکش کن. این‌ها اخلاق معصومین است. از خود امام صادقی که این حدیث را نقل می‌کند یک جریانی را برای شما نقل کنم. مرحوم مجلسی در حالات امام صادق می‌گوید آقا به کنیزها و خادم‌های در منزل مخصوصا خانم‌ها و خدمتکارهای زن گفته بودند به پشت‌‌بام نروید، اینکه زن با لباس منزل به پشت‌بام برود صلاح نیست. یک روز امام صادق آمدند داخل منزل، یکی از کنیزها یکی از بچه‌های امام صادق که دو سه ساله بود را بغل کرده بود و رفته بود بالای نرده‌بان تا نگاهی به اطراف کند. تا حضرت آمدند داخل منزل، و آن کنیز تا امام صادق را دید ترسید و بچه از دستش افتاد، بچه با سر نقش زمین شد و مرد. سفیان سوری می‌گوید من با امام صادق بودم، دیدم حضرت سرش را انداخت پایین و رفت داخل و حرف هم نزد. مردم در عمل می‌توانیم این‌جوری عمل کنیم! آقا رفتند در اتاق، سفیان سوری می‌گوید دنبال حضرت رفتم گفتم آقا ناراحت شدید از اینکه فرزند شما از بین رفت؟ آقا فرمود بخدا قسم ناراحتی من بیشتر از این است که چرا یک بنده‌ی خدا از یک بنده‌ی ضعیف دیگر ترسید. چرا این کنیز من را دید وحشت کرد، من از این ناراحتم. مردم بترسید که یک وقت‌هایی از شما بترسند و حساب ناحق ببرند. بگویند فلانی حواست باشد پرونده‌ات را می‌پیچد. فلانی خطرناک است صورت‌جلسه برای می‌پیچد، این بد است! رسول الله فرمود مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبان او در امان باشد. بعد آقا فرمود کنیز را بگویید بیاید. کنیز آمد و شروع کرد عذرخواهی کردن، بچه مرده بود! آقا فرمود من تو را در راه خدا آزاد کردم، یک پولی هم به او داد و فرمودند برو. این عفوی است که امام صادق دارد تعریف می‌کند «و تزید علی الاختیارات إحساناً»[50]  ‌نه تنها ببخش، بلکه وقتی بخشیدی احسان هم بکن. «و لم‌یجد إلی ذلک سبیلا الا من قد عفا الله عنه»[51]  امام صادق می‌فرماید اگر کسی اینطور عمل کرد یقین بداند خدا می‌بخشدش. قبل از رفتن به مراسم احیا، با هر کسی خُرده حساب دارید صافش کنید، امام صادق فرمود اگر اینطور عمل کردی «قد عفا الله عنه و غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر»[52] گذشته و آینده‌ات را می‌بخشم. اگر اینطور عمل کردی خدا هم آنگونه جواب خواهد داد بعد حضرت فرمود «وَ زَيَّنَهُ بِكَرَامَتِهِ»[53] خدا این آدم‌هایی که اینطور می‌بخشند زینتشان می‌دهد به کرامت خودش «وَ أَلْبَسَهُ مِنْ نُورِ بَهَائِهِ»[54] با نور الهی او را ملبس می‌کنند و بها و عظمت می‌دهند، بعد فرمود «لِأَنَّ الْعَفْوَ وَ الْغُفْرَانِ صِفَتَانِ مِنْ صِفَاتِ اللَّهِ»[55] بخشیدن و درگذشتن دو صفت از صفات خدا هستند. بعد حضرت فرمود «أَوْدَعَهُمَا فِي أَسْرَارِ أَصْفِيَائِهِ»[56] خدا این‌ها را در اسرار بندگان خوبش قرار داده است، معلوم می‌شود همه کس هم نمی‌توانند اینکارها را انجام دهند «لِيَتَخَلَّقُوا مَعَ الْخَلْقِ»[57] اگر این صفت صفح در کسی بود برخوردش با بندگان خدا برخورد شایسته‌ای می‌شود، چه برخوردی؟ «بِأَخْلَاقِ خَالِقِهِمْ»[58] اخلاقش می‌شود اخلاق الهی «وَ جَعَلَهُمْ كَذَلِكَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ»[59] بعد امام صادق استناد به همین آیه 22 سوره نور کردند، فرمودند خدا می‌فرماید‏ «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[60] جناب حضرت خضر گفت آقای موسی سه چیز را خدا خیلی دوست دارد. اول بخشش از موضع قدرت، این خیلی عظمت دارد، دوم «القصد فی الجدة»[61] اقتصاد در توانگری، خدا دوست دارد پولدارها اسراف نکنند، خدا دوست دارد آنهایی که دستشان به دهنشان می‌رسد اهل اسراف نباشند، این را خدا خیلی دوست دارد. ما می‌گوییم دارندگی و برازندگی، پول زحمت‌کشی‌ام است، دلم می‌خواهد! سوم: «و الرفق بعباد الله»[62] به بندگان خدا محبت کردن. بعد خضر فرمود جناب موسی «ما رفقَ احدٌ بأحدٍ فی الدنیا الا رفق الله به فی الدنیا و الآخرة»[63] کسی نیست در دنیا به کسی احسان کند مگر اینکه خدا در دنیا و آخرت جواب او را ندهد.

خب یکسری از آثار عفو هم در روایات هم انشاءالله بماند برای جلسه آینده. جلسه آینده هم مطلبی بگویم که این فضیلت اخلاقی که باید در جامعه ما... گاهی اوقات در مجالسی که می‌شود گذشت، می‌شود بخشید سخت می‌گیریم و پرونده‌ی سنگین، برای وکلا زحمت، برای دادگاه پرونده‌سازی، نفرت و کدورت می‌آید در کار، خصومت‌ها تشدید می‌شود. حالا در مورد عفو و این فضیلت اخلاقی که عامل مغفرت ماست انشاءالله روایاتی را اشاره خواهیم کرد.

سوال کردند فطریه‌ای که به فامیل می‌دهیم لازم است بگوییم فطریه است یا نه؟ خیر لازم نیست، این که یادتان می‌دهم بشنوید. گاهی اوقات سهم سادات را می‌خواهید به کسی بدهید خجالت می‌کشم بگویم سهم سادات است، اول این را بگویم دیون واجب را اگر دادید دیگر طلبکار از خدا نیستید، وظیفه‌تان را انجام دادید. خمس را دادید به نیازمندان، وظیفه‌ات بوده. می‌شود من پول آب و برقم را بدهم به بانک، بعد به تحویل‌دار بانک بگویم سرت منت داریم! می‌گوید باباجان برقش را مصرف کردی و حالا بعد از یک ماه پولش را آوردی، خدا هم می‌فرماید من پول به تو دادم حالا تو خمسش را آوردی. آن جاهایی که می‌خواهید حرف برای گفتن داشته باشید، یکی احسان‌هایی است که دِین واجب گردنتان نباشد، یعنی تبرعی باشد. یکی عفو است که طرف در قیامت می‌تواند بگوید خدایا حق ما را بده. اما زکات فطره وظیفه‌تان است، زکات فطره تقدیری از یک سال زنده بودن و حیاتتان است در روز عید فطر. خدایا یک سال دیگر زنده بودیم، این پول زکات فطره را داریم می‌دهیم، این زکات سلامتی شماست، منتی سر فقیر نیست، حالا اگر می‌خواهی بدهی روشش این است اگر نمی‌خواهیم بگوییم زکات فطره است یا سهم سادات است یا رد مظالم است، می‌گوییم آقا این یک پولی است متعلق به شما و می‌خواستم بدهم به شما، خیلی محترمانه و مودبانه، کجا بوده؟ حالا این را نپرسید. نگویید این زکات فطره‌مان است، مراجع گرانش کردند شانست گفت، خدا چربش کرد برای تو...! خب در این ثوابی نیست. نگویید این سهم سادات است، حواست باشد سهم سادات است...! تمام شد، «لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى»[64]

اما سومین صفح تاریخ: درود و صلوات خدا بر سیدالشهدا. حر بن یزید ریاحی وقتی پشیمان شد در ظهر عاشورا، وقتی که کار تمام بود، از روز دوم محرم تا دهم محرم اینقدر امام حسین را نگهداشت که لشکر هزار نفری شد بالغ بر بیست هزار نفر، دیگر راهی نداشت امام حسین که بخواهد برود، امام حسین محاصره شده بود. زمانی که در دوم محرم گفت آقا نمی‌توانید دیگر حرکت کنید، گفت آقا نزدیک فرات خیمه‌هایتان را برپا نکنید، با فاصله برپا کنید. ولی آب را می‌توانید استفاده کنید. صبح عاشورا شد. صحنه‌های جنگ آراسته می‌شد، یکی از کوفی‌ها می‌گوید دیدم حر دارد می‌لرزد، گفتم حر می‌لرزی؟ بخدا قسم اگر به من می‌گفتند شجاع‌ترین فرد کوفه کیست می‌گفتم تو هستی. حر گفت من یاد ندارم در هیچ جنگی از جنگیدن ترسیده باشم جز امروز، چون خودم را بین بهشت و جهنم می‌بینم. مردم بترسید از اینکه عاقبت بشر شوید، از این باید بترسید. به بهانه‌ی آب دادن اسبش از سپاه آمد بیرون، رفت طرف فرات و اسب را برگرداند آمد سمت خیمه‌ها. سردار با ادبی‌ هم بود، او در منزلگاه شراف هم که با امام حسین روبرو شد ظهر بود وقت نماز بود، آقا فرمودند تو با سربازهایت نماز بخوان ما هم با اصحابمان. گفت نه آقا تو فرزند پیغمبری، ما پشت سر شما نماز می‌خوانیم و آن روز پشت سر امام حسین اقامه‌ی نماز کرد. امیرالمومنین فرمود «لامیراث کالادب»[65] آمد سمت خیمه‌ها، می‌گویند کفشش را درآورد این کلاه نظامی‌اش را برداشت، دست‌ها را روی سر گرفت، گریه می‌کرد خجالت زده آمد سمت خیمه‌ی امام حسین. پشت خیمه‌ی امام حسین که رسید فریاد می‌زد «هل لی توبة»[66] به آقا امام حسین گفتند حر آمده، آقا از خیمه آمد بیرون. دو ضربه در دو مقطع به امام حسین وارد کرده بود، اما حالا پشیمان شده بود، صفح امام حسین را ببینید، آقا فرمودند سرت را بالا بگیر، او را در بغل گرفتند، در آغوش امام حسین زار می‌زد، حضرت نوازش می‌کرد و می‌فرمود آرام باش، آرام باش. جان همه زن و بچه‌ها به خطر افتاد بخاطر تدبیر غلط حر، اما امام حسین یک کلمه به حر نفرمود که تو ما را گرفتار کردی، خود امام حسین به حر فرمودند در منزلگاه که بگذار ما برویم سمت یمن. گفت من نمی‌گذرم، اصلا امام از گذشته با او حرف نزدند، گفتند خدا توبه تو را قبول می‌کند. امام حسین رحمة الله الواسعه است. کمی آرام شد، گفت آقا اجازه می‌دهید از زن و بچه‌هایت حلالیت بطلبم، کار ما به قیامت و فاطمه زهرا کشیده نشود. آمد پشت خیمه‌ها صدا زد ای دختران فاطمه زهرا من حر هستم، همان کسی که راه را بر شما بست، این ذکر را هم می‌گفت «فقد ارعبتُ قلوب اولیائک»[67] خدایا من همان بنده‌ای هستم که قلب بنده‌های خوبت را آزرده کرد. دل زینبت را شکست. دل این بانوان و بچه‌ها را آزرده کرد. یک جمله گفت و صدای گریه‌ی خانم‌ها بلند شد. گفت ای دختران زهرا نکند از من در قیامت نزد مادرتان شکایت کنید. آمد گفت آقا همانطوری که من راه را بستم بگذارید اول مجاهد هم من باشم، اینجا هم امام لطف کرد، این افتخار اول رزمندگی را به حر داد، آقا فرمود تو اول رزمنده‌ی ما باش. زمان حال امروز همه‌ی ما به محضر سیدالشهدا این است

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم، از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم

چه می‌خواهی از سیدالشهدا

آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار، که بدین بحر کَرَم غرق گناه آمده‌ایم

جانم حسین جانم حسین

 

[1] اعراف آیه199

[2] طه آیه82

[3] صف آیه10

[4] فتح آِه28

[5] فتح آِه28

[6] فتح آِه28

[7] بقره آیه256

[8] نهج البلاغه خطبه47

[9] نهج البلاغه خطبه47

[10] نهج البلاغه خطبه47

[11] نهج البلاغه خطبه47

[12] نهج البلاغه خطبه47

[13] الکافی ج5 ص28

[14] الکافی ج5 ص28

[15] بحارالانوار ج75 ص89

[16] نور آیه22

[17] نور آیه22

[18] نور آیه22

[19] نور آیه22

[20] نور آیه22

[21] نور آیه22

[22] نور آیه22

[23] نور آیه22

[24] نور آیه22

[25] نور آیه22

[26] نهج الفصاحه ص611

[27] مستدرک الوسائل ج3 ص54

[28] نور آیه22

[29] بقره آیه264

[30] نور آیه22

[31] نور آیه22

[32] یوسف آیه84

[33] یوسف آیه55

[34] آل‌عمران آیه164

[35] یوسف آیه55

[36] یوسف آیه88

[37] یوسف آیه88

[38] یوسف آیه88

[39] یوسف آیه99

[40] نصر آیه1و2

[41] الارشاد مفید ص54

[42] قرب الاسناد ص384

[43] نصر آیه2

[44] مصباح الشریعه ص158

[45] وسائل الشیعه ج16 ص163

[46] بحارالانوار ج68 ص423

[47] بحارالانوار ج68 ص423

[48] بحارالانوار ج68 ص423

[49] بحارالانوار ج68 ص423

[50] بحارالانوار ج68 ص423

[51] بحارالانوار ج68 ص423

[52] بحارالانوار ج68 ص423

[53] بحارالانوار ج68 ص423

[54] بحارالانوار ج68 ص423

[55] بحارالانوار ج68 ص423

[56] بحارالانوار ج68 ص423

[57] بحارالانوار ج68 ص423

[58] بحارالانوار ج68 ص423

[59] بحارالانوار ج68 ص423

[60] بحارالانوار ج68 ص423

[61] وسائل الشیعه ج16 ص163

[62] وسائل الشیعه ج16 ص163

[63] وسائل الشیعه ج16 ص163

[64] بقره آیه264

[65] غررالحکم ص768

[66] یاران امام حسین (بخش اول) ص48

[67] لهوف ص103

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه