استاد حدائق روز چهار شنبه 23 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم»[1].
صدق الله العلی العظيم
روز بسيار با عظمتی است انتساب به شخصيت دوم نظام خلقت، بحثی که محضر برادران عزيز، خواهران محترمه در اين روزهای گذشته ماه مبارک رمضان عرايضی را تقديم کرديم، با محوريت بحث مغفرت در قرآن، ماه ماه مغفرت است عرض کرديم، رمضان شهر المغفره اصلاً يکی از برکات رمضان پالايش انسانهاست، تصفيه انسانهاست و اين مغفرت آداب دارد، قرآن هم علايمی را و راهکارهايي را برای مغفرت بيان فرموده، مواردی را در گذشته اشاره شد که اسباب مغفرت از نگاه قرآن چيست؟ امروز موضوع ديگری را که صاحب امروز اميرالمؤمنين تأکيد بسزایی در نهج البلاغه داشتند و خود حضرت الگوی تمام عيار اين معيار بودند را عرض میکنم و آن تقواست.
يکی از عوامل مغفرت از نگاه قرآن پاک زيستن و با تقوا بودن است، تقوای فعلی گذشتهتان را پاک میکند، حالا شايد کسی بگويد آقا آدم با تقوا که گناه نمیکند، موضوعيت ندارد با گناه، ولی الآن که آمدی سر خط گذشتهات را پاک میکنند، قرآن چه میفرمايد؟ ما در قرآن هفده مرتبه خداوند تقوا را با واژه تقوی ياد کرده و بيش از دويست مرتبه تقوی با مشتقاتش ذکر شده و خداوند مشتقات تقوی را هم متذکر شده، اين نکته را من مقدمتاً عرض کنم بعد آيه را ورود کنيم، مطالبی را عرض کنيم و سخنی از صاحب امروز عرض کنم و آن مقدمه عرضم اين است که در اين آيه شريفهای که خداوند میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ»[2]ای بندگان خدا اگر تقواي الهی پيشه گزيديد، اين: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ»[3] برای: «آمَنُوا»[4] استفاده میشود که هر مؤمنی هم معلوم نيست به مقام تقوی رسيده باشد، نماز شب میخواند تهمت هم میزند، زيارت عاشورايش تعطيل نمیشود مؤمن است اما خلاف هم میکند، متقی نيست ولی مؤمن است، البته مؤمن در يک تعريفی کسانی که ولايت اميرالمؤمنين علی ابن ابیطالب را قبول دارند مؤمن هستند اما خب بعض از مردم يا بخشی از مردم ولايت حضرت را قبول دارند اما راه حضرت را انجام نمیدهند، طريق حضرت را نمیپيمايد: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ»[5]مؤمنين اگر تقوا پيشه گزيديد: «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً».
آقا ديروز در آن لحظات آخر عمر يک وصيتنامه حضرت بيان فرمودند طليعه آن وصيت، ضمن آن وصيت چند مرتبه حضرت به تقوی اشاره میکند، عنوان وصيت هم به امام حسن و امام حسين و فرزندان و همه منسوبين و همه منسوبين و همه مخاطبينش تا قيامت: «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ»[6]همه را سفارش به تقوی میکنم دو سه مرتبه حضرت در اين وصيت نامه ياد تقوی میکند، ببينيد عزيزان سواد فی حد ذاته ارزش ندارد با سواد باشی بیتقوا باشی يا الاغ هستی يا سگ، بدمان نيايد ما هستيم و قرآن، قرآن علمای يهود را تشبيه به سگ میکند، تشبيه به الاغ بلعم باعورا را خدا تشبيه به سگ میکند بلعم باعورا اسم اعظم بلد بود قرآن میفرمايد: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»[7]لذا سواد فی حد ذاته اعتبار نيست: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[8] سوادی ارزشمند است که با تقوی عجين شده باشد، ثروت به تنهايي اعتبار و ارزش نيست ثروت با تقوی معتبر است، اميرالمؤمنين فرمود: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِح»[9] مالی ارزشمند است که در اختيار انسانهای صالح باشد والا ثروت دست آدم نا اهل قرار گرفت میشود قارون میشود همين اوضاعی که امروز شما از بعضیها مشاهده میکنيد خدا ثروت داده، رحم ندارند انصاف ندارند وجدان ندارند، ديگران را از خود جدا میبينند اين بیتقوايي است لذا محور همه عزتها در خانه خدا به محوريت تقواست: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[10]رشد اجتماعی میخواهيد تقوی: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[11] آخرت خوب میخواهيد: «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى»[12]، رستگاری میخواهيد: «إِنَّ لِلْمُتَّقينَ مَفازاً»[13]میخواهيد قرآن بر سلول سلول وجود شما تأثير بگذارد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[14]همهجا خداوند وعده به تقوی داده، اصلاً رفع مشکلات اقتصادی را خدا میفرمايد در تقواست ما بايد باز گرديم به اين اصل، قرآن میفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[15]اگر مردم روی زمين ايمان و تقوی را پيشه میگزيدند برکات را از آسمان و زمين نازل میکرديم: «وَ لكِنْ كَذَّبُوا»[16]زيربار بندگی خدا نرفتند: «فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»[17]پول هست خوشی نيست، امکانات هست آرامش نيست، وضعيت میشود يک وضعيتی که همه در رنج همه در نگرانی چون تقوا نيست اينکه اميرالمؤمنين تأکيد دارد به اينکه رعايت تقوی و در وصيت نامه خود توصيهای به تقوی میکند حالا من تعريف تقوی را هم از کلام امام صادق اشارهای را عرض کنم در وصيتنامهای که حضرت حالا من اين تذکر را میخواهم تا فراموشم نشده عرض کنم، در آن وصيتنامه حضرت نکاتی را بيان فرمودند، يک قسمت از وصيت امام توصيهای به رعايت حقوق ايتام میکند، خب ما هر سال هم در اين مسجد روز بيست و يک رمضان يک تذکری نسبت به توجه بهتر و جدیتری عزيزان که الحمدلله همه اهل خير هستيد وجوه وجوه نيره است، آقا اميرالمؤمنين فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ»[18] خطاب به امام حسن و امام حسين و تمامی عزيزانش و تمام شيعيانش تا دامنه قيامت، يعنی من و شما هم امروز مخاطب اين سخن هستيم، خدا را نسبت به يتيمها فراموش نکنيد: «وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ»[19]حقوق ايتام حواستان باشد ضايع نشود، و مراقب باشيد در گفتارتان با اينها نحوه سخن گفتنتان نحوه تحقير آميز نباشد: «فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ»[20] در حرف زدن با بچههاي يتيمی که نعمت پدر از دست دادند فراموش نکنيد، خب الحمدلله اين صندوق خيريه ايتام مهدی حضرت فاطمه زهراء که حاج آقای ايمانی هم توضيحاتی دادند که الحمدلله اين طرح مسکنی که شروع شده، الحمدلله خدمت بسيار ارزشمندی است که دولت تلاش میکند البته من اينجا هم عرض کنم، آقايون دولت يک گوشهای قالی را گرفته، يک فرش دوازده متری میخواهي بلند کنی، همه بايد کمک کند، همه بارها را نبايد برد به يک سمت، پيغمبر فرمود در اصلاح جامعه چهار گروه نقش اساسی دارد مثل ميز چهارپايه است دولت و دولت مردان يک گروه، ثروتمندان گروه دوم، دانشمندان گروه سوم، متدينين گروه چهارم، اين چهار گروه نقش سازنده ايفا میکنند، بلی دولت تلاش خودش را بايد بکند و تلاش هم میکنند يک بخش هم اينجا خب عزيزانی است که خب خدا به اينها لطف کرده، ما روايتش را قبلاً خدمت عزيزان خوانديم، امام صادق فرمودند وقتی شما کسی را دعوت منزل میکنيد، بيايد مهمانتان میشود، آنچه که شما بهره میبريد بيش از آن چيزی است که مهمان برده، مهمان با مغفرت الهی برای شما و خانوادهات میآيد با آمرزش شما از خانه میرود بيرون چقدر سفره دادی، سفره به چه قيمتی؟ يک مليون، دو مليون، ده مليون، پنجاه مليون نمیارزد که خودت و طائفهات را آمرزيدی، شما برای يک گناهتان که میخواهيد پاکش کنيد با پول میشود پاکش کرد، اينجا در انفاق، در رسيدگی در کمک کردن، در اين طرح مسکن فرمودند قريب به چهار صد خانواده يتيم را دارند مسکندار میکند خب يک طرح بسيار خوبی در اين شهر، که اينهايي که حالا پدر بالای سرشان نيست حداقل مسکنی در اختيار اينها باشد حدود سه هزار و پانصد نفر تحت پوشيش، عزيزانی که موفق هستند الحمدلله اينها را مزيد بر توفيقات میدانيد از مساعدت، همکاری، همراهی باز آقا اميرالمؤمنين در همين وصيتنامه فرمودند: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[21]جهاد در راه خدا در سهجا: «بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ»[22]پول داری با پول، نداری با بدنت کار کن، کمک کن، نمیتوانی با زبانت ديگر عذر را برداشتند آقا بنده چيزی نداری کمک کنم، میگويند زبان که داری؟ با زبانت کمک کن، با زبان حرفت بزن، شما واسطه بشو، اين را هم من گفتم که فراموش نکنيم اشارهای کرده باشيم.
نسبت به آيه شريفهای که قرآن میفرمايد يکی از اسباب مغفرت تقواست و امروز روز شهادت امام متقين است خود تقوی به معنای بازداشتن از آلودگیها و کارهای ناشايست است، هر چيزی که خدا نمیپسندد، امام صادق فرمود تقوی يعنی انجام واجبات و ترک محرمات، مستحبات در شرط تقوی نيست من کاری مستحبی میکنم ارزشمند ولی لازمه کار اين است که اول واجب من تعطيل نشود، پيامبر اکرم به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديدی مردم سرگرم مستحبات هستند شما واجباتت را انجام بده، ما گاهی اوقات اين قدری که مستحبات سرگرم مان میکند از واجبات عقب مانديم، اصل اول واجبات است، اصل ترک محرمات است اگر اينها را توانستيم انجام بدهيم، بعد کارهای مستحبی، ارزشمند، مکروهات را کنار گذاشتن ذی قيمت اما به شرط اينکه حرام انجام داده نشود و اين ماه رمضان با اين همه عظمت بزرگترين دستاوردش برای ما بايد تقوی باشد، آفرين بر کسانی که بگويند ما امروز بيست و يک رمضان است در اين بيست و يک روز گناهی نکرديم به حرام نگاه نکرديم، به حرام سخن نگفتيم در مجلس حرام شرکت نکرديم، اين همان فلسفه رمضان است، آدم شدن و آدم زيستن: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[23]خدا میفرمايد ما فرقان برای شما قرار میدهيم اگر با تقوی شديد روشن بينی به شما میدهيم فرقان يعنی راه را پيدا میکنيم در اين دو راهیهايي خطرناک زندگی گم نمیکنی راه را شما بندگی بکنيد ببينيد خدا چه میکند؟ «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[24]ديديد بعضیها در يک تنگناهايي يک دفعه راه را پيدا میکند اين کار خداست، قرآن میفرمايد ما برای شما فرقان قرار میدهيم يعنی راه معين میکنيم مشخص میکنيم، تشخيص میدهيد حق را از باطل، گاهی اوقات اين قدر حق و باطل بهم در هم آميخته که تشخيصش سخت است اما انسانهای متقی راحت میشناسد، شما در جريان نهضت امام حسين غلام سياه فرقان برايش ايجاد شده چون با تقواست، بعضی از اصحاب پيغمبر چون در تقوايشان میلنگيدند فرقان را نفهميدند سيدالشهداء را ديدند با امام همراهی نکردند، قرآن میفرمايد لازمهاش فرقان است در اقتصادتان کمکتان میکند، در سياستتان در اجتماعیتان در همه مراحل زندگی، در تربيتتان شما وظيفه بندگی را انجام بدهيد خدا وظيفه خدايي را به شايستگی انجام خواهد داد اين يک، راه برای شما مشخص میشود يک آقايي نقل میکرد میگفت در جريان فتنه گذشته آدمی تحصيلی کرده، دانشگاهی میگفت گاهی اوقات اين صحنههایی که نشان داده میشد از فتنهها میگفت ما مثلاً دچار ترديد بوديم که حالا حق با اينهاست حق با کيست؟ گفت يک مادر بزرگ پيرزنی بیسوادی ما داريم اين اصلاً درس هم بلد نبود و مکتب هم نرفته، میگفت اين تلويزيون را که میديد میگفت مادر بزرگ اينها دارند اشتباه میکنند مدير کل را داشت نصيحت میکرد، اين فرقان است، پيرزنی بیسواد گفت حرفهايي که اين پيرزن میزند مادر بزرگ ما بعداً برای ما آشکار شد که حق با اين مادر بزرگ است اين کار خداست، اگر يکجايي گرهی باز میکنی نگويي من: «وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيب»[25]خدا میفرمايد راه را برايتان روشن میکنيم، دچار گمراهی نخواهيد شد: «وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»[26]ما گناهانتان را هم میپوشانيم، يعنی آثار روانی و اجتماعی گناهان گذشته را از بين میبريم، ببينيد گناه يک ترکشهايي دارد يک آسيبهايي دارد آنهايي که جدی میآيند سر خط با خدا عهد میبندند خدا اين آثار کوبنده و زيانبار روانی و اجتماعی گناه را از بين میبرد اين هم نکته ديگر، يعنی به واسطه پاکی امروزش، لذا میگويند ميزان حال فعلی است اين را هم امام میفرمودند، يک کسی به آقا امام صادق فرمود توبه مقبول کدام توبه است حضرت فرمود توبه مقبول توبهای است که ديگر بعد از توبه به حال گذشتهات بر نگردی، رفتار گذشته را ديگر اشتباهات گذشته را انجام ندهی: «وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»[27]آثار روانی و اجتماعی را ما بر میداريم: «وَ يَغْفِرْ لَكُمْ»[28]خدا میفرمايد بعد قيامت هم شما را میبخشيم، يکی از عوامل مغفرت و آمرزش تقواست، بعد خدا میفرمايد: «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم»[29]خدا صاحب فضل عظيم است.
چندتا مطلب را من محضر عزيزان عرض کنم از اين آيه شريفه استفاده میشود که رعايت تقوی هم سبب سر بلندی در امتحانات دنيايي است، چون آيه قبل آيه بيست و هشت سوره انفاق: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ»[30] مال شما، داراييهايتان مردم و بچههايتان فتنه هستند، فتنه يعنی آزمايش شما هستند، ما با اينها داريم شما را میآزماييم بچه را تا چقدر دوست میداری؟ فرزند را تا چقدر؟ پول تا کجا؟ تا جايي که خدا راضی است يا جايي که سخت خدا میآيد از ثروت جدا میشويد اگر در اين آزمونها کسی میخواهد سر بلند بشود قرآن میفرمايد تقوی، آدمهايي با تقوی در محبت به عزيزانشان الگو هستند، اما فرزندان خودشان را برای خدا میخواهند نه بيش از خدا، پول را برای خدا میخواهد نه بيش از خدا، بعضیها خدا را برای پول میخواهند، خدا را برای بچههايشان میخواهند متقين همه چيز را برای خدا میخواهند، سيدالشهداء علی اصغر را برای خدا میخواهد علی اکبر را برای خدا میخواهد، زينب سيدالشهداء را برای خدا میخواهد لذا وقتی آمد کنار پيکر برادر اين پيکر مجروح را که بلند کرد از روی زمين سر به آسمان بلند کرد: «إلهي تقبّل منّا هذا القربان»[31]ما حسين را برای شما دوست میداشتيم، اين نشانه تقواست اين نکته اول که رعايت تقوی سبب سر بلندی انسانها در آزمونهايي دنيايي است امکانات الهی انسان را غافل نمیکند.
و يک نکته ديگری که من عرض کنم، بر بينش انسانها هم اثر میگذارد: «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[32] نگاهها نگاههايي ديگری میشود دنيا را عاريه میدانند، امانت میدانند، اينجا را پل میبيند «قنطره» بايد عبور کند اينجا جای توقف نيست، بعضیها ديديد در دنيا هستند ولی با دنيا نيستند خدا به ايشان لطف کرده اما وابستگی ندارد، وابستگی به هيچ چيزی ندارد اين میشود تقوی، فرزندش را دوست میدارد نه در حد وابستگی، خدا رحمت کند آيتالله العظمی اراکی يک جريانی را از مرحوم آيتالله ميرزا جوادآقای ملکی تبريزی نقل میکند، مرحوم حاج ميرزا جواد آقا استاد امام استاد العرفاء، خيلی از مراجع شاگردی ايشان کرده بودند در قبرستان شيخان قم ايشان دفن است و اين جمله را من از امام شنيدم که امام فرمودند خدا به مردم قم تفضلی کرده که پيکر پاک اين شخصيت بزرگ در قبرستان شيخان دفن است، ببينيد آدم با تقوی شد میشود اين، در عين حالی که در اوج محبت است اين محبتها او را از خدا باز نمیدارد مرحوم آيتالله اراکی فرموده بودند يک سالی بود، در ميلاد امام رضا بود، جماعتی از اهالی تبريز آمده بودن قم، مهمان آيتالله ميرزا جواد آقای ملکی بودند روز ميلاد خوب قطعاً اقتضاء روز ميلاد هم اين است که افراد نشستند شاد هستند، سرودی مطلبی، مجلس مجلس سرور است همه نشسته بودند آقای حاج ميرزا جواد آقا هم نشسته بود يک وقت صدايي نالهای خانمها از داخل حياط بلند شد، همه متعجب شدند چه اتفاقی افتاد، حالا اين مهمانها مهمان بودند نهار هم آنجا بودند آقای حاج ميرزا جواد آقا از اتاق که میآيد بيرون میبيند فرزند پانزده سالهاش افتاده در حوض آب، حوض آب عميق بوده بچه خفه شده جسد آمده روی آب خانمها دور حوض دارند شيون میکنند جسد هم رو آب است، آقا با تقوی شدی اينطوری آرامت میکنند، يک آزمايش اجتماعی میدهند دست طرف، ديگر دنيا پايان يافته میبيند چون فکر میکند همهاش خودش است، چون فکر میکند مالک خودش خودش است مالک زندگیاش اوست، ثروت مال اوست زندگی مال اوست، همه چيز مال اوست، ايشان تا اين صحنه را میبيند خيلی سخت است اين امتحان روز ميلاد، مهمانها در اتاق نشستند آقای حاج ميرزا جواد آقا جسد را از روی آب بلند میکند میفرمايد شما برويد خانمها به کارهايتان را بپردازيد، امانت خدا بود مدتی در اختيار ما بود از ما گرفتند، جسد فرزندش را میگذارد در يکی از اتاقهای منزل در را میبندد میآيد در جمع مهمانها مینشيند، اين آقا ميرزا جواد آقا معصوم نبود اما با تقوی بود، مهمانها میشنوند صدا برخواست بعد صداها آرام شد، آقای حاج ميرزا جواد آقا هم خيلی معمولی میآيد مینشيند در جمع، اينها ديگر نمیپرسند آقا جريان چه بود؟ دوباره مجلس همان مجلس شادی و سرور و سرود و بعد هم سفره نهار پهن میشود مهمانها غذايشان را میخورند بعد يکی يکی هم میروند يکی دو نفر از آنهايي که از خصصين آقای ميرزا جواد آقا بودند اينها میآيند بروند آقای حاج ميرزا جواد آقا میگويد شما بمانيد من با شماها کار دارم، اينها میمانند میگويند آقا امری داريد، بيان را بشنويد، تقوی اين جوری میکند شما را، ما دلار میرود بالا ديگر خواب نداريم، سکه نوسان پيدا میکند با ديازپام طرف بايد بخوابد قطع نامه را امام قبول کردند بعضیها رفتند در آي سی يو، چون وابسته هستيم آقا فردا چه میشود خدايي امروز خداي فردا ما هم هست، بابا تقوايت را قوی کن، خدا به موسی فرمود موسی تا من خدا هستم، غم رزق و روزی را نخوريد تو بندگی بکن خدا خدايي میکند، تا امروز چه کسی ادارهمان کرده، خودمان اگر کسی بگويد من دارم يک جمعی را اداره میکنم اين شرک است همه ما را خدا دارد ادارهمان میکند، رهايمان کنند بايد مردم جمع بشوند جمعمان کنند، با يک سکته میشود نقش بستر هرچه خدا لطف کرده عنايت اوست، در هر بعدیا از ابعاد زندگی، عبارت آقای حاج ميرزا جواد آقا را بشنويد، میگويند حاج ميرزا جواد آقا به آن دو سه نفر فرمود امروز روز ميلاد امام هشتم بود، خدا به ما عيدی مرحمت کرد، اينها میگويند آقا خدا چه عيدی به شما داد، میفرمايد امانتی که سالها به ما سپرده بودند از ما پس گرفتند و بار مسئوليت ما را سبک کردند، الله اکبر بازهم اينها نمیفهمند میگويند آقا چه امانتی از شما گرفته شده که میگوييد عيدی؟ آقا میفرمايد پسرم از دنيا رفت بياييد کمک کنيم غسلش بدهيم تشييعش کنيم دفنش کنيم، اين حالت کار کيست؟ اين اقتدار معنوی خدا میفرمايد اگر با تقوی شدی به اينجا میرسی، چون سختترين امتحان الهی داغ جوان است، شما از ورشکستگی، از مريضی، از مشکلات اجتماعی، سختتر فقدان جوان است، آقای حاج ميرزا جواد آقا با اين صلابت میگويند جسد را غسل دادند همان بعد از ظهر ميلاد کفن کردند بیسر و صدا بردند در قبرستان دفن کردند، آيتالله العظمی اراکی میگويد فردا صبح آقا آمد درس درس را هم تعطيل نکرد، درس را هم گفت، طلبهها نمیدانستند میگويد آقا درسش که تمام شد رو کرد به شاگردها گفت آقايان طلاب فرزند ما هم رفت، اسم آقازادهشان را میآورند آيتالله اراکی میگويد من نفهميدم، يکی گفت آقای شيخ محمدعلی اراکی میدانيد پسر استاد کجا رفت؟ گفتم نه، گفت جهان آخرت، نه تشريفاتی نه چيزی با صلابت.
آقای دعايي میگفت ما وقتی حاج آقا مصطفی نجف فوت کرد نيمه شب اول صبح آمدم خانه امام نجف شارع قبله بازار عبيش میگويد در زدم خود امام در را باز کرد به امام سلام کردم امام فرمودند از مصطفی چه خبر؟ مصطفایی که امام فرمودند محصول عمر من است انصافاً هم همينطور بود، آقای دعايي میگويد من نمیخواستم خبر فوت حاج آقا مصطفی را من بدهم گفت سکوت کردم، امام میدانستند آقا مصطفی را بردند بيمارستان، فرمودند برای مصطفی اتفاقی افتاد، گفت بغض راه سخن گفتن را بر من بسته بود خودم را داشتم کنترل میکردم امام فرمودند مصطفی از دنيا رفت؟ گفت اشک من جاری شد امام فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[33]رفتند داخل: «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ»[34] اصلاً خود تقوی بر عمل کرد و بينشها اثر میگذارد فرقان خدا ايجاد میکند، فرقان يعنی میفهمی چه بکنی؟ ما راه را خدا برايمان تبيين میکند، ديگر باورت میشود اين فرزند امانت خداست، باورت میشود ثروت امانت خداست، باورت میشود سلامتی امانت خداست، من يک آقايي حالا از بزرگان داريم میگوييم بعض بزرگهای گمنام يک آقايي يک وقتی آمد سالها در دفتر کاری داشت مسائلی داشت، بعد گفت حاجی آقا اگر میشود کار من را با اجازه بقيه زودتری انجام بدهد من يک کاری هم در منزل دارم آمد نشست، پيرمردی بود سؤالاتش را که پرسيد گفت حاجی آقا خدا يک لطفی به ما کرده که من زبانم عاجز از شکرگذاری است و قادر به سپاسگزاری خدا نيستم با معرفت میگفت، اينطوری که گفت من تحريم شدم بگويم چه لطفی خدا در زندگی بهت کرده؟ گفت خدا يک گوهری به ما داده سی سال افتخار خدمتش را به ما داده، گفتم چه گوهری؟ گفت يک فرزند فلجی خدا به ما داده، اينی که من گفتم کار داريم، خودم خادم اين بچه هستم گفت من نمیدانم با چه زبانی سپاس خدا بگويم، حالا ما بچهاش تب میکند نمازش قضاء میشود التيماتم میدهد به خدا چون تقوی ندارد، چون فکر میکند بچه مال اوست، دنيا مال اوست گفت حاجی آقا من در شکرگزاری اين نعمت زبانم الکن است که خدا من را قابل دانسته به اين امانتش اين فرزندی که به من داده در بستر افتاده خدمت کنم، با معرفت هم میگفت، اين همانی است که خدا میفرمايد بر بينشهايتان تقوی اثر میگذارد، نگاههايتان را تغيير میدهد و هم تقوی عامل شناخت صحيح میشود هم آبرو و حيثيت اجتماعی عطا میکند: «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»[35] و هم مغفرت الهی عطا میپشود، يک نکته ديگر عرض کنم همه اينها حواستان باشد لطف خداست، يک وقت نگوييد من، اگر با تقوی هم بودی و اينها را بهت دادند، پای حساب زرنگی خودت نگذاری، من يک روايت از رسولالله بگويم که قيامت بعضیها شرمنده میشوند با تمام کارهايي که کردند، بشنويد رسولالله میفرمايد قيامت انسانها وقتی وارد محشر میشوند سهتا پرونده برای همه باز میکنند، پرونده حسنات خوبیها، پرونده سيئات گناهان، پرونده نعمتها، نعمتهايي که خدا داده، رسولالله میفرمايد در قيامت اولين پرونده را ببينيد خدای کريم چه میکند، میفرمايد پرونده خوبیهايش را باز کنيد، کارهاي خوبی که اين آقا انجام داده در طول زندگانیاش پرونده را باز میکنند میگويند آقا شما اين کارهاي خير را در طول عمرت انجام دادی، جزئی و کلی، ريز و درشت را بهش عرضه میکند، میگويند کارهايي خوبت ثبت شده؟ بلی، چيزی جا نيفتاده؟ خير، اعتراضی نيست؟ خير، پرونده را میبندند، خطاب میشود پرونده دوم را باز کنيد، پرونده دوم پرونده نِعَم را باز میکنند، بازهم گناهان را نمیآورند جلو، میگويند خوب نعمتها را ما چه کار کرده بوديم به شما؟ شما چه کار کرديد؟ میگويند آقا اين همه خدا بهت داده بود تو اين کارها را کردی، عمرت مال او بود، آبرويت مال او بود، ثروتت مال او بود، سوادت از او بود، از اين داده خدا تو بخشش را برای خدا هزينه کردی؟ رسولالله میفرمايد وقتی پرونده نعمتها باز میشود مردم خجالت زده میشوند بياوريم رو کاغذ ببينيم خدا چه داده؟ ما چه داديم بنويسيد، خدا با ما چه کرد؟ ما با خدا چه کرديم؟ همينجا هم خجالت میکشی، خدا آبرو داد از اين آبرو چقدر استفاده کردی، خدا سلامتی داد با اين سلامتی چه کردی؟ خدا زندگی داد از اين زندگی چگونه استفاده کردی؟ قيامت اينها را ريز در میآورند، رسولالله میفرمايد پرونده نعمتها که در میآيد مردم شرمنده میشوند، بعد میگويند پرونده گناهانش را باز کنيد، رسولالله میفرمايد کسی برای گناهانش يک توجيه ندارد، حالا میخواهيم به پرونده گناهان نرسيم راه دنياست، تقوی اگر انسان با تقوی شد در روايت داريم که اميرالمؤمنين میفرمايد حتی اين دو فرشتهای هم که نوشتند اينها هم يادشان میرود زمينی که رويش گناه شده فراموش میکند، زمانی که در آن زمان گناه صورت گرفته ديگر زمان هم گزارش نمیدهد يعنی طرف را: «يَغْفِرْ لَكُمْ»[36]گناهان بخشيده به برکت تقوی، من جملهای از آقا اميرالمؤمنين لذا اينها تفضل خداست متقين تقوی را لطف خدا بدانند، آقا اميرالمؤمنين میفرمايد انسانهای کريم وقتی کار خوب میکنند، اين را لطف خدا میدانند: «الْكَرِيمُ يَرَى مَكَارِمَ أَفْعَالِهِ دَيْناً عَلَيْهِ يَقْضِيهِ»[37] انسان کريم وقتی کار خوبی میکند میگويد دينم را اداء کردم وظيفهام را انجام دادم دارد لطف میکند دارد محبت میکند انفاق میکند دستگيری میکند میگويد خدايا ممنونم که موفق شدم اين تکليفم را انجام دادم اين نگاه متقين است من در خطبه 198 حضرت که باز خطبههايي است که امام اشاره به تقوی و آثاری از تقوی نام میبرند اين را هم از کلام نورانی صاحب امروز تقديم کنم، در خطبه 198 حضرت میفرمايد: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ»[38] شماها را مردم به تقوای الهی توصيه میکنم: «الَّذِي ابْتَدَأَ خَلْقَكُمْ»[39] تقواي چه کسی؟ تقواي خدايي که آمدنتان از اوست، از او هستيد: «إِنَّا لِلَّه»[40]: «وَ إِلَيْهِ يَكُونُ مَعَادُكُمْ»[41] بازگشتتان هم به سوی اوست، حرمت خدايي که از او هستيد و به او بر میگرديد را رعايت کنيد: «وَ بِهِ نَجَاحُ طَلِبَتِكُمْ»[42] آقا میفرمايد تقواي کسی که بر آورنده حاجاتتان هست، حاجات را چه کسی اجابت میکند؟ خدا، حرمت آن خدا را رعايت کنيد، خدايي که حوائج شما را برآورده میکند: «وَ إِلَيْهِ مُنْتَهَى رَغْبَتِكُمْ»[43]خدايي که آخرين نقطه اميد و آرزوهايي شماست، ديگر نقطه نهايي آرزوهای مردم پروردگار است که مشکلات را حل کند، امام میفرمايد تقوای اين خدا را بندگی اين خدا را فراموش نکنيد: «وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِيلِكُمْ»[44] حضرت میفرمايد راه راست به سوی او ختم میشود میخواهيد در مسير صراط مستقيم قرار بگيريد، صراط مستقيم صراطی است که منتهی به خدا بشود، در ادامه امام میفرمايد: «وَ إِلَيْهِ مَرَامِي مَفْزَعِكُمْ»[45] و در هنگام ترس پناهگاه شما خداست، در آنجاهايي که میماند وحشت میآيد سراغ شما، آنکه تسکين میبخشد و آرامش میدهد خداوند است اين تقوای خدا را رعايت کنيد بعد امام آثاری را، هفت ويژگی از آثار تقوی را نام میبرد: «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ»[46] تقوی دردهای درونیتان را درمان میکند، دردهاي درونی مثل چه؟ حسادت، بخل، تکبر، غرور، نخوت، خودخواهی، منيت، اينی که بعضیها گرفتار هستند، ديديد بعضیها ما از فلان طائفه شما از فلان طائفه، ما يک سر و گردن از شما بالاتر، گاهی اوقات اين امکانات دنيايي بعضیها را سرگرم کرده، آقا اميرالمؤمنين میفرمايد به هر کسی رسيديد بگوييد التماس دعا حتی به يهودی، يهودی يک وقت برای شما دعا میکند خدا دعايش را مستحاب میکند برای خودش دعا میکند مستجاب نمیشود آدم با تقوی از رذائل درونی پاک میشود، درونش شفاء میيابد، بعضیها میبينيد در درونشان کينه است.
يک پيرزنی يک وقتی آمد پيش ما گفت حاجی آقا من مادر شوهرم را حلال نمیکنيم، گفتم که مادر شوهرت زنده است؟ گفت نه پنجاه سال است فوت کرده، گفتم خانم چرا؟ گفت حدود شصت سال قبل سر سفره عقد آمد زد در بازوی من گفت عسل بکن دهن داماد جلو بقيه ما را سبک کرد، شصت سال، اين در اين دل میمانده چون اين خانم تقوايش ضعيف است مردم لقمان حکيم به پسرش گفت پسرم دو چيز يادت برود، دو چيز يادت نرود، اين را با آب طلا بنويسيد، اينها راهکارهای با تقوی شدن است اتفاقاً اين دو اصلی که لقمان میگويد عجيب اثر دارد در با تقوی شدن، يک گفت خدا را فراموش نکن، هرجا هستيد خدا ناظر است ما گاهی اوقات از يک دوربين مدار بسته میترسيم چهار نفر نگاهمان میکنند هر کاری نمیکنيم، اما نظارت الهی يادمان میرود، گفت يک نظارت خدا يادت نرود، دو مردن را فراموش نکن، يک روز خواهی رفت يک روز فرصتها تمام میشود، اين دو چيز را گفت يادت نرود، گفت دو چيز را هم فراموش کن، بدیهای مردم را به خودت فراموش کن، يادت نرفت کينهای میشوی، آقای فلانی سی سال قبل فلانجا به ما اين را گفت، بابا يادت برود، فراموشش کن، تا به تقوی برسد اينها دل را آلوده میکند درون را پر کينه میکند. در اين برنامه زندگی پس از زندگی من بعضی شبها نگاه میکنم، يک برادری را آوردند با او مصاحبه میکردند میگفتند، کاکايت سيلی زده در صورتت ببخشش، گفت چه؟ گفت حلالش نمیکنم، پخش هم شد، چرا بعضیها اين جوری میشوند؟ میگويد برادرت پيشيمان است تو بگذر، میگويد من نمیگذرم اين درون آلوده است چون يادمان نرفته، و مردم اين شبها اگر رو به خدا میآوريم و در شبهای امام صادق فرمود اگر میخواهيد خدا ببخشد شما را ببخشيد تا ببخشد بعضیها را ما واگذار میکنيم به قيامت و حسابرسی خدا، بعد میگوييم خدايا آنهايي که به ما بدهکار هستند قيامت، اينهايي که ما بدهکار هستيم الهی العفو، اين شتر مرغی است، اين کوسه و ريش پهنی است میخواهی ببخشنت بگذر تا بگذرد، لذا اميرالمؤمنين میفرمايد تقوی دردهاي درونیتان را درمان میکند: «دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ»[47] يک: «وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ»[48] دومين اثر تقوی حضرت میفرمايد حجابهای چشمت را میزنند کنار يک وقت يک چيزهايي میبينی که ديگران نمیبينند، بعضیها هستند خدا به ايشان لطف کرده يک دفعه میبينيد واقعيتها را خدا يکدفعه پرده برداری میکند، آقا رسولالله نشسته بودند در مسجد، اصحاب همه جمع، حنظله غسيل الملائکه نشسته بود، جوان هجده نوزده سالهای هم بود، پيغمبر رو کردند به او، ديدند که هی چرت میزند، هرزگاهی سرش میرود پايين، و سر بلند میکند، گفتند: «كَيْفَ أَصْبَحْتَ»[49] چگونه صبح کردی؟ ديگر وقتی رسولالله سؤال کرد که ديگر نبايد کتمان کند، عرض کردم: «أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً»[50] خيلی حرف بزرگی است اين حرف را همه کس نمیتوانند بزنند آنهم در محضر پيغمبر که پيغمبر به اذن الهی واقف به حقايق امور است رسولالله فرمودند دليل بر يقينت چيست؟ گفت يا رسولالله در پرتو رعايت ايمان و تقوی و بندگی خدا حجابها رفتند کنار، جريات را دارم میبينم، گفت گفت گفت گفت يا رسولالله مثل اينکه قيامت را دارم میبينم صحرای محشر را بهشت را جهنم را، بهشتیها را دوزخیها را هی گفت مسلمانها هم تعجب کرده بودند، تا رسيد به اينجا گفت يا رسولالله الآن در همين مجلس دارم میبينم چه کسانی دارند به سمت بهشت میروند چه کسانی به سمت دوزخ، اگر اجازه بدهيد کفشهای اينها را تفکيک کنم، لب گزيدش مصطفی يعنی که بس، پيغمبر فرمودند ديگر بس است، پيغمبر فرمودند ديگر بس است، بعد حضرت تأييد کردند فرمودند: «هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»[51] اين خدا قبلش را با نور ايمان روشن کرده، بعد گفت يا رسولالله يک خواسته دارم دعا کنيد شهيد بشوم شما هم دعا کنيد همه شهيد بشويد حالا معنی شهادت شدن اين نيست که همين از در مسجد رفتی بيرون شهيد بشوی، آن لحظه پايان زندگیات با شهادت ببرنت، يک جهش هزاران هزاران ببری بکنی، پيغمبر در کوچههای مدينه يکی داشت رد میشد، هی میگفت: «اللهم انی اسئلک خير ما تسئل» ، خدايا از تو میخواهم بهترين خواستهها را که از تو خواستند، رسولالله شنيدند فرمودند دعای اين جوان اگر به اجابت برسد جز شهادت پاداشی ندارد، شهادت: «خير ما تسئل» ، است اين آقا هم از پيغمبر خواست، گفت دعا کنيد شهيد بشوم رسولالله هم دعا کردند که در جنگ احد هم در يکی از جنگها به شهادت رسيد که معروف شد به حنظله غسيل الملائکه آن داستانی هم دارد، لذا چشم را اميرالمؤمنين میفرمايد بنا میکند حجابها را میزنند کنار: «بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ»[52] ما دوتا بينايي داريم دوتا نگاه، يکی چشم دل، يکی چشم سر، تقوی هم چشم دل را باز میکند، هم چشم سر را، هم چشم سر حقايق را میبيند ديگر فريب نمیخورد ظاهر دنيا سرگرمش نمیکند، زيباييهای کاذب دورش نمیزند، ظواهر فريبنده مرغوبش نمیکند، چون چشم سر باز است، حضرت میفرمايد: «وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ»[53] بيماریهای جسمانی شما را تقوی درمان میکند، گاهی اوقات ديديد بدن کسل است در دعای ابوحمزه ديشب خوانديد خدايا چرا هر وقت میخواهيم رو به شما بياوريم با کسالت میآييم نمازمان را با سستی میخوانيم پای کار خير که میرسد حال نداريم، بگو بنشين دو ساعت غيبت کن شارژ است بگو ده دقيقه قرآن بخوان میگويد حسش نيست، چرا؟ چون بدن بيمار شده، اين دست و پا بيمار است تقوی سالمتان میکند: «وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ»[54]فسادهای سينههايتان را اصلاح میکند: وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ»[55] جان شما را طاهر میکند: «وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِكُم»[56] حجابهاي چشم شما را، آنجا حضرت فرمود: «بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ»[57] چشم دلتان را باز میکنند اينجا هم حضرت میفرمايد چشم سر شما را هم حجابها را میزنند کنار ارزشها و حقيقتها را خواهی ديد: «وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِكُمْ»[58] در روز قيامت هم با امنيت وارد محشر میشويد: «وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ»[59] سياهی ظلمتهای وجود شما را تقوی از بين میبرد و شما را در آن نورانيت قرار خواهد داد، البته حالا يک جمله هم از امام صادق عرايض را جمعبندی کنم اينها آثار گذرايي که از کلام اميرالمؤمنين که خود اسوه متقين بود و امروز آقايان، خواهران محترمه صلاح خانوادهها، صلاح اجتماع، صلاح همه شئونات اجتماعی ما در رعايت تقواست من اين را تکميل کنم، بارها من در جمع قضات بودم اين سؤال را از قضات محترم پرسيدم الآن هم در جمعی ما بعضی از قضات محترم تشريف دارند در آن دورههای که تحت عنوان آداب القضاء فی الاسلام دورههای آموزشی برای قضات بود در هر جلسهای هشتاد قاضی شرکت میکرد، من اين سؤال را میپرسيدم میگفتم يک قاضی میتواند ادعا کند بگويد پروندهای زير دست من باز شد که دو طرف دعوی انسانهای با تقوی بود، همه سکوت میکردند میگفتند ما نداريم، يا يکی از دو طرف دعواها بیتقواست يا دو طرف دعوی بیتقوی هستند به قضات عرض کردم تا کنون سراغ داريد يک خانواده کارشان به طلاق کشيده باشد زن و شوهر هردو با تقوی، تقوايي که اميرالمؤمنين تعريف میکند، تقوی با اين معيارها طلاقها ريشه در بیتقوايي دارد، حق کشیها ريشه در بیتقوايي دارد ظلمها ريشه در بیتقوايي دارد، آنی که تقوی دارد ظلم نمیکند، خلاف نمیگويد خدا را در نظر میگيرد، مرحوم شيخ بهايي میگويند که يکی بزرگان با خانمش اختلاف داشت، شاگردها فهميده بودند که اين استاد با خانمش مشکل دارد اما علت چيست؟ نمیدانستند هرچه به اين استاد میگفتند آقا مسأله شما با خانمتان چيست؟ ببينيد آدم با تقوی اين است، میگفت انسان با تقوی آبروی ناموسش را نزد ديگران نمیبرد، تقوی اين است، بعد از مدتی خانم را طلاق داد، شاگردها آمدند گفتند حضرت استاد آن زمانی که نگفتی ناموست بود، حالا که که يک زن اجنبيه است چه بود مشکل با اين خانم؟ فرمود آن زمانی که ناموس من بود آبروی ناموسم را نبردم، چگونه امروز که يک زن اجنيبه است آبروی يک زن اجنبيه را ببرم؟ حالا آقا دهن باز میکند چهارتا در طرفت چهلتا هم بهش اضافه میکند، اين بیتقوايي است.
خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد ما، من پنجاه و چهار سال در خدمت ايشان بودم يک غيبت از ايشان نشنيدم، در مجالسشان اجازه غيبت کردن به کسی نمیدادند اگر تذکر میدادند طرف گوش نمیکرد بلند میشدند از مجلس میرفتند بيرون، آقا از خدا ترسيدی کنترل میشوی، امام صادق سه نوع تقوی را نام میبرد، اينهايي که ما گفتيم تقوای حداقلی است که امام صادق میفرمايد تقوای عام است ترک الحرام يک تقوايي بالاتر داريم که بعضیها رشد میکنند تقوای خاص، تقوای خاص را امام میفرمايد: «تَرْكُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنِ الْحَرَامِ»[60] بعضیها حرام که انجام نمیدهند که هيچ، شبهات هم انجام نمیدهند، يک جاهايي که نمیداند حلال است يا حرام است؟ سمتش نمیرود يک درآمدهای که درش ترديد دارد نمیرود نزديک، يک حرفهايي که نمیداند بايد گفت يا نه؟ نمیگويد شبهه يعنی چيزی که شما نمیدانيد حرام است يا حلال است؟ به مرحوم کاشف الغطاء گفتند معصوم چگونه معصوم میشود که نه گناه میکند نه فکر گناه، کاشف الغطاء فرمود من که خاک پايي معصومين نيستم چهل سال است که يک مکروه انجام ندادم، چهل سال، يک مکروه مکروه الی ماشاءالله ما انجام میدهيم، چايي داغ داغ دوست داری، خوردن غذايي داغ کراهت دارد، دميدن به غذا مکروه است، با پای چب در مسجد آمدن مکروه است، با پای راست بيرون رفتن مکروه، و مسائل ديگر و مکروهات فراوان، پای سفره غذا نشستن چهار زانو، پيغمبر پای سفر غذا مثل عبد ذليل مینشست برای مکروهات هم کسی را قيامت محاکمه نمیکنند، اما بعضیها در اين مسير بندگی اين قدر رشد میکنند که شبهات هم انجام نمیدهند اين يک تقوای عالیتر، عالیتر از اين امام صادق فرمود، تقوای خاص الخاص و آن ديگر کار اولياست و حضرت فرمود: «وَ هُوَ تَرْكُ الْحلال فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَةِ»[61] بعضیها به يک جاهايي میرسند که حتی بعضی از کارهای حلال را هم انجام نمیدهند حلال است انجام نمیدهد، يک کسی آمد خدمت امام رضا سؤال کرد از عقد موقت، عقد موقت خب حلال است، از امام سؤال کرد، امام فرمودند تو نيازی به عقد موقت نداری، تو خانمت سالم است، حالا حلال است هر حلالی بايد انجام بدهی، تو مشکلت چيست؟ گفتند عقد موقت مال کسی است که مشکل دارد، خانمش بيمار است خانمش نيست دارد به گناه کشيده میشود، تو که عذری نداری، يک جاهايي هم آقا بنا نيست هر حلالی هم انجام داد، هر جايزی را هم انجام داد، يک جاهايي بايد رضايت الهی به طور کامل، البته اين کار کار ديگر همه کس نيست.
خب بسنده کنيم روز روز شهادت مولای متقيان امام پرهيزکاران اسوه تقوی و پرهيزکاری است تذکر هم دادند عزيزان ما هم از بنياد مهدويت هم هستند در خدمت شما عزيزانی که هم برای ايتام هم برای امام زمان و مهدويت علاقهمندند خب اين روزها هم روزهای با عظمتی است حالا کار خير در يک زمانهای خاص توفيقات خاص خدا نصيب میکند، انشاءالله کمکهايي عزيزان را جمع آوری خواهند کرد.
آقا اميرالمؤمنين از زمان شهادتش بيش از يک قرن قبر حضرت مخفی بود، خدا رحمت کند امام میفرمودند اينکه میگويند اول مظلوم عالم علی است، نه اينکه قبل از اميرالمؤمنين ظلمی نبود، ظلمی که بر اميرالمؤمنين گذشت در تاريخ نظير ندارد شخصيتی با آن عظمت و جايگاه آقا را خانه نشين کردند، بيست و پنج سال: فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا»[62]:
گريه کن ای ديده برای علی، ناله کن ای دل به عزای علی
در و محراب کشد انتظار، تا زند بوسه به پای علی
ماه ديگر در دل شب نشنود، صوت مناجات و دعای علی
مانده تهی سفره بیچارگان، منتظر آب و غذای علی
علی يا علی، علی يا علی، علی يا علی
[1] انفال29.
[2] انفال29.
[3] انفال29.
[4] انفال29.
[5] انفال29.
[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[7] اعراف176.
[8] بقره282.
[9] مجموعة ورام ج1 ص158.
[10] حجرات13.
[11] انفال29.
[12] طه132.
[13] نبأ31.
[14] بقره2.
[15] اعراف96.
[16] اعراف96.
[17] اعراف96.
[18] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[19] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[20] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[21] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[22] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[23] انفال29.
[24] عنکبوت69.
[25] هود88.
[26] انفال29.
[27] انفال29.
[28] انفال29.
[29] انفال29.
[30] انفال28.
[31] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج11-قسم-2-فاطمةس ص958.
[32] انفال29.
[33] بقره156.
[34] انفال29.
[35] انفال29.
[36] انفال29.
[37] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص388.
[38] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[39] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[40] بقره 156.
[41] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[43] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[44] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[45] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[46] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[47] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[48] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[49] المحاسن ج1 ص250.
[50] المحاسن ج1 ص250.
[51] المحاسن ج1 ص250.
[52] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[53] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[54] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[55] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[56] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[57] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[58] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[59] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[60] مصباح الشريعة، ص38.
[61] مصباح الشريعة، ص38.
[62] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص48.