استاد حدائق روز سه شنبه 22 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم»[1].
صدق الله العلی العظيم
يک سؤالی را دو سه روز قبل يکی از عزيزان مطرح کرده بودند که اين روايتی که از رسول خدا به حضرت زهرای مرضيه که فرمودند دخترم قبل از خوابيدن، مخواب مگر اينکه يک ختم قرآن کنی، که حضرت زهراء وقتی سؤال کردند پدر جان در اين وقت چگونه میشود ختم قرآن کرد؟ فرمودند سه مرتبه سوره توحيد را بخوان، سوره قل هو الله احد را هم همه مان از بر هستيم، ديگر اگر کسی از برش نباشد نمازش اشکال دارد در نماز همه میخوانند اين خدا حجت را تمام کردند يعنی ديگر تنبلترين مردم همه اينجا ديگر بايد بدرخشد، که مؤمن قبل از خوابيدن ديگر زورت نيايد سه مرتبه توحيد بخوان بخواب، اين همه حرف میزنيم گاهی اوقات يک سوره کوتاهی که از برمان هم هست، به يک آقايي گفتم غيبت نکن تسبيح بگير دستت صد مرتبه صلوات بفرست گفت حسش نيست، گفتم مثل اينکه حس جهنم رفتنت هست درست است حس بهشتی شدن نيست، خواب حالا سؤال اين بود که اگر اينطور باشد ديگر ما قرآن ختم نمیکنيم ما روزی سهتا سوره توحيد میخوانيم میگوييم يک ختم قرآن، ببينيد عزيزان ماه مبارک رمضان هر آيهای يک ختم است، شما اگر يک قرآن ختم کرديد اين قرآن به تعداد آيهاش بيش از شش هزار و ششصد آيه میشود، شش هزار و ششصد ختم، اين را ما اولاً فراموش نکنيم و اين دليل نمیشود که آقا حالا چون سه مرتبه سوره توحيد است ماه سه مرتبه در همين ماه رمضان میخوانيم ثواب يک ختم میدهند، بلی ثواب يک ختم میدهند، ثواب میدهند بعض ثوابها مثل دارويي مشابه است، حالا فرصت شد من روز بيست و سوم يک اشارهای کنم ما دارويي مشابه ليلة القدر هم داريم حالا باشد طلبتان تا بياييد پای منبر، يک کارهايي را میگويند اگر کرديد ليلة القدر از دستتان رفت اين کار درک میکنيد اين نه اين است که عيناً مثل ليلة القدر ثواب دارد آن سه مرتبه سوره توحيد برای کسی که قبل از خواب است بعضیها شبشان يک ختم قرآن میخواندند حبيب ابن مظاهر وقتی امام حسين آمدند بالای سر حبيب فرمودند: «لقد کنت فاضلا تختم القرآن فی ليلة واحده» ، خب اين حبيب را با آنی که سه مرتبه سوره توحيد میخواند يک ثواب بدهند اين خلاف عدالت است، اين سه مرتبه حداقل است و لطف خداست و الا اگر کسی بيايد بگويد آقا من روز يک جزء قرآن میخوانم اين يک توفيق بزرگی است، کسی میگويد آقا من، من سراغ دارم در ماه رمضان کسی میگويد شانزده ختم قرآن میخواند خب اين توفيقی است شانزده ختم در يک ماه رمضان، حالا کسی موفق باشد قطعاً ثوابی که به آن میدهند که بيشتر تلاوت کرده با آنی که کمتر تلاوت کرده يکسان نيست، البته حالا مثلاً ما در بعضی از روايات داريم آقا فلان کار را اگر بکنيد ثواب مثلاً هفتاد سال عبادت بهتان میدهند، آيا اين میشود دليل بشود بگويم اين کار را من میکنم ديگر هفتاد سال نه نماز میخوانم نه روزه میگیرم میگويند پاداش را به تو میدهند، آن تکليف بر عهده توست تکليف را بايد به جای بياوری، آقا زائر امام حسين هر قدمی که بر میدارد در رفتن ثواب يک حج و يک عمره مقبوله، هر قدمی که در مراجعت بر میدارد دو حج و دو عمره هزاران قدم زائر بر میدارد و هزاران حج و عمره برايش نوشته میشود آيا اين دليل میشود که بنده حج واجب نروم بگويم زيارت امام حسين کفايت کرد؟ خير، پس اينکه ما سه مرتبه سوره توحيد میخوانيم ما را مانعی از انجام فيوضات کار خير تلاوت قرآن نبايد بکند، اين برای آن حداقلهاست در يک زمان محدود قبل از خوابيدن، فرصت اندکی است میگويند آقا از همين فرصت اندکت هم خدا لطف کرده استفاده کن سه مرتبه سوره توحيد بخوان بخواب، بلد هم هستی، لذا اين توجيه اشتباه را بعضیها نکنند که آقا ما حالا که اين ثواب را میدهند ديگر ما قرآن را ختم نکنيم همين سه مرتبه توحيد را میخوانيم و حال آنکه در ماه رمضان ختم قرآن پيغمبر فرمود: «فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ»[2] اين در خطبه شعبانيه رسولالله است: «أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ»[3] با يک نيت پاک و يک قلب صادق بخواهيد از خدا که توفيق تلاوت قرآن و روزهداری را خدا بهتان بدهد از خدا عاجزانه مسألت کنيد اين هم پاسخ به اين سؤال.
در ادامه عرايض جلسات گذشته من بحث انفاق را امروز تکميل کنم با اين عنوانی که عنوان میشود پيامدهای ترک انفاق مواردی را ما در جلسات گذشته از آيات شريفه اشاره کرديم که از پيامدهای ترک انفاق نابودی و نا امنی جوامع بشری که گرفتار جامعه بشری میشود از اثرات آن حسرت و ندامت هنگام مردن که اين حالت میآيد سراغ بعضیها که آيه قرآن هم خوانديم سوره منافقون آيه ده، بعضیها وقت مردن پيشيمان میشوند که چرا استفاده نکرديم که فرصت گذشته، از آثار ديگر محروميت از الطاف الهی بود که اشاره شد، يک عنوان ديگر را هم من اشاره کنم، از پيامدهای ترک انفاق و يک سخن از فرمايشات اميرالمؤمنين صاحب اين آيام آيهای که تلاوت شد از سوره مبارکه توبه آيه سی و چهار، خداوند میفرمايد: «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها»[4] آنهايي که طلا و نقره جمع میکنند انفاق نمیکنند هی سکه میخرد، سکه بخر که قيمتش حفظ میشود، حالا ببين خدا چه میفرمايد، البته ما در اسلام محدوديت ثروت نداريم، اسلام نمیفرمايد تا اين حد ثروت در بياور، اسلام میفرمايد ثروت به دست آوردی ثروت مال خداست، هرکسی بامش بيش برفش بيشتر مسئوليتت دارد سنگينتر میشود به وظايفت بايد عمل کنی، حالا آيه مربوط به کسانی است که اينها طلا و نقره جمع میکنند و انفاق هم نمیکنند خدا بهايشان داده من يادم نمیرود در دوران طفوليت اين صحنه را ديدم خدا رحمت کند حالا آن خانم يک خانمی بود يک اتاقی داده بودند دستش در آن اتاق هم نوعاً هم ديگران کمک میکردند بهش، غذا میدادند ما گاهی اوقات والده ما غذا درست میکرد، در سينی میگذاشت میگفت ببريد برای اين خانم در اين اتاقی مال مردم نشسته بود يک زندگی بحسب سادهای هم داشت اتاق هم اتاق مردم، شامش را يکی میداد، نهارش را يکی میداد، من اين صحنه را خودم ديدم، داستان مال سال پنجاه و يک، پنجاه و دو است، اين خانم فوت کرد ما غذا برده بوديم که بهش غذا بدهيم نهاری که حالا والده داده بودند، رفتم ديدم اين کسانی که در آن خانه بودند ريخته بودند در آن اتاق گفتند که خانم فلانی فوت کرده، گوشه اتاق يک حلبی هفده کيلویی پر از پولهای دو هزاری و پنج هزاری بود، خيلی پول هم بود يک حلبی پول! میليونها پول بود آن به وقت امروز بخواهی معادلهاش بسازی بخواهي ريالش را قيمت امروز ولی گدايي میکرد خدا نکند روح کسی گدا بشود، خدا نکند کسی عادت کند به اين، داشت ولی نمیخورد خودش هم استفاده نمیکرد که بعد همسايهها آمدند و اين پولها را ورداشتند، ورثهای هم نداشت کس و کاری هم نداشت معلوم هم نشد چه شد؟ قرآن میفرمايد آنهايي که طلا و نقره هی ذخيره میکنند: «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها»[5] انفاق هم نمیکنند البته انفاق شرطش فی سبيل الله است: «وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ»[6] در راه خدا هزينه نمیکنند قرآن میفرمايد: «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم»[7]رسولالله عذاب درناک را بشارتشان بده، حالا خدا داد هی جمع کردی، خدا داد خرج نکردی؟ از خدا گرفتی در راه او مصرف نکردی، منتظر عذاب اليم خدا باش، من چند نکته ذيل اين آيه سی و چهار توبه عرض کنم، قطعاً زراندوزی، دنيا پرستی انسان را مشمول قهر خدا میکند قهر الهی را برای انسان رقم میزند، اينی که خدا لطف کرده انسان بايد در همين مسير هم حرکت کند حالا میگويد آقا مال خودمان است میگويند بلی مال خودت است امانت دست شماست تو مالک مجازی هستی، نه مالک حقيقی، بدنتان هم مال خودتان نيست چشم هم مال شما نيست دست هم مال شما نيست او صاحب است او مالک است لذا قيامت هم میگويند همه اعضاء و جوارح بايد گزارش بدهند چه کار کردی؟ اگر مال شما بود که ديگر گزارش به غير نبايد میدادی: «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»[8] وجود انسان گزارش میدهد که چه کردم؟ با اين پا کجا رفتم؟ با اين چشم چه ديدم؟ با اين گوش چه شنيدم؟
نکته ديگر اينکه احتکار از گناهان بزرگ است حالا احتکار يک وقت امکان دارد اين مسأله شرعی را هم من عرض کنم اگر همين زمان معاصر ما خريد دلار رو زندگی مردم اثر سوء بگذارد حرام است اثر مستقيم بگذارد، اگر خريد سکه بهار آزادی و جمع کردن و انبار کردنش رو اقتصاد مردم ضرر بزند يعنی تأثير مستقيم داشته باشد مسلمان نبايد ضرر و زيان برای مسلمانان را بپذيريد من نبايد کاری بکنم که ديگران به ضرر بيفتند و من به منفعت، احتکار گرچه عنوان اوليهاش در مايحتاج عمومی مردم و داروست، اما فقهاء میفرمايند اگر چيزی جمع کردن و انبار کردن آن به زندگی مردم اقتصاد مردم آسيب میزند پيغمبر فرمود مسلمان نيست کسی که صبح کند و اهميت به مسائل مسلمين ندهد لذا بعضی از کارها امروز زير سؤال است بعضی از خريدها بعضی از جمع کردنها اين هم مطلب ديگر.
نکته ديگری که عرض کنم اسلام با کسب ثروت مخالف نيست اسلام با هزينه کردن ثروت در حرام و به وظيفه عمل نکردن مخالف است، اسلام میفرمايد ملياردر باشد اما به وظيفهات عمل کن و قيامت آقايون خواهيد ديد حالا من میگويم امروز بيستم رمضان قيامت هم همديگر را میبينيد قيامت خواهيد ديد حسابی که خدا از ثروتمندها میخواهد از مردم عادی نمیخواهد، حسابی که خدا از وزراء میخواهد از آبدارچیها نمیخواهد، حسابی که خدا از پدر بزرگها میخواهد از جوانهای بيست ساله و سی ساله نمیخواهد، خدا میفرمايد نود سال زندگی کردی، جواب بياور، نود سال ادارهات کرديم، تو بايد جواب نود سالت را بياوری نه جواب سی سال آقای مديرکل جواب برای مدير کلی، آقای وزير جواب برای وزارت، آيتالله العظمی جواب برای مسئوليتت، بلی يک طلبه با يک آيتالله العظمی متفاوت است لذا هرچه خدا لطف بيشتر کرده بايد به فراخور آن تلاش کرد اين يک آيه که خداوند میفرمايد عذاب اليم الهی در انتظار آنهاست.
يک آيه ديگر هم من تقديم کنم از سوره آلعمران آيه صد و هشتاد در ذيل همين خشم الهی نسبت به کسانی که به وظايف انفاق یعمل نمیکند، در آيه صد و هشتاد سوره آلعمران خدا میفرمايد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ»[9] خدا میفرمايد اين گونه حساب نکنيد و اينگونه نپنداريد که اگر در اموالتان داريد بخل میورزيد و از آنی که خدا بهتان داده در راه خدا خرج نمیکنيد اين امساک اين بخل برايتان خير است اين غلط است اين خير نيست، قرآن میفرمايد: «بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ»[10]اين شر است برای شما که ما به شما دادهايم و شما به وظيفه عمل نکردهايد حالا اين تکه آيه تکان دهند است: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[11]خدا میفرمايد روز قيامت به آن مقداری که بخل ورزيدی و ندادی میکنيم طوق عذاب میاندازيم گردنتان يک دفعه بعضیها میبينيد به وزنش میشود طوق عذاب میافتد گردنش: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[12]اول ما تکليفمان را با خدا صاف کنيم آقا پول مال ماست يا مال خدا؟ بسمه تعالی اين نگاه اوليه را بايد درستش کرد، مال خداست، مال خداست يک جوری عمل کن که خدا بپسندد عمل نکردی همينهايي که بهتان داديم و عمل نکرديد قيامت میشود طوق عذاب میافتد گردنتان حالا من وقت مجلس را نمیگيرم، قيامت: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر»[13] است، پردهها را میزنند بالا، الآن دنيا پردهها افتاده، من از شما بیخبر، شما از من بیخبر، ما ظاهر هم را میبينيم از باطن هم بیخبر هستيم، امام جواد فرمود اگر خدا باطنها را برای مردم روشن میکرد جنازه هم را بعضیها دفن نمیکردند، اگر بعضی از بچهها میفهميدند پدرشان در ايام زندگانی چه تخلفاتی کرده تابوت باباشان را میگذاشت زمين، اگر بعضی از زنها نسبت به شوهرها شوهرها نسبت به همسرها مردم نسبت به يکديگر اگر مطلع میشدند امام جواد میفرمايد: «لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ»[14]خدا پردهها را اگر میزد کنار کسی کسی را دفن نمیکرد اين لطف خداست دنيا ستر عيوب است، خدا ستار العيوبی میکند اما سروران عزيز قيامت ديگر اين طوری نيست قيامت پردهها میرود کنار، قيامت هرکسی هر کار کرده با همان عملکرد میآيد محشر، حالا يک روايـت از رسولالله است مرحوم ملامحسين فيض در تفسير صافی نقل میکند که پيغمبر میفرمايد امت اسلام، مسلمانها به ده شکل میآيند محشر، بعضیها با دست و پای بريده میآورندشان، بعضیها زبانهايشان را میجوند که از گزش زبان عفونت میريزد روی سينهها اينها که اهل محشر از بوی گند اين عفونت متأذی هستند، اينها آنهايي هستند که غيبت میکردند، يعنی قيامت تا اين صحنه را کسی میبيند که يک آقايي عفونت دارد از زبانش میچکد رو سينهاش، میگويد اين فلانی اهل غيبت بود، بعضیها به شکل ميمون، بعضیها به شکل خوک، اشکال مختلف اينها بازتاب عملکردهای دنياست، قيامت تجسم اعمال است دنيا تجسم اعمال نيست، عالم آخرت مردم هر کاری کرده ديگر آنجا پردهها میرود کنار: «تُبْلَى السَّرائِر»[15]پرده را میزنند کنار هر کسی هرچه هست نشان داده میشود قرآن میفرمايد: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[16] قيامت وقتی شما میبينيد بعضیها يک طوقها عذابی در گردنشان است که خم کرده اينها را میگويند به نسبت آنچه بهت داده بودند ندادی اين عامل عذاب افتاده گردنت، هرکسی را اينطور ديديد میفهميد اين آدمها بخيلها هستند، آنهايي که خدا بهشان داد هزينه نکردند بعد قرآن میفرمايد: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[17] ميراث آسمانها و زمين از آن خداست: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»[18]خدا به آنچه انجام میدهيد آگاه است، خب اين هم از آيات تکان دهند قرآن است برای کسانی که خدا به اينها لطف کرده و اينها انفاق نمیکند و امساک میکند يک خاطرهای را من از شيراز بگويم برايتان خدا رحمت کند، مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقای حاج شيخ محمد آيتاللهی میشناختيد ايشان از منبرهای و خطبای شهر بود، من يک وقت از خود ايشان شنيدم اسم آن آقا را حالا نمیآورم گفت آن آقای فلانی اسم آورد گفت از ثروتمندان شيرازی بود، همسر نداشت اولاد نداشت ثروت خيلی داشت گفت اين بيمار شد حالش سخت شد دکترها اينجا مأيوس شدند بنابراين شد که او ببرند لندن، کارهايش را هم انجام دادند و هواپيمان آماده بود، مرحوم آقای آيتاللهی گفت من يکی دو ساعت قبل از اينکه ببرمش فرودگاه رفتم ديدنش گفتند گاهی اوقات با ما هم سلام عليک داشت، گفتند که يکی از دوستان رفقايش هم کنار بسترش بودند حالی خوشی هم نداشت و ديگر رفت و بعد هم فوت کرد و رفت، گفتند يکی از دوستان گفت آقای آيتاللهی اين باشما رفيق است سلام عليک دارد خدا نکند کسی به خودش ظالم بشود، اينکه رسولالله يک کسی گفت يا رسولالله میخواهم خدا رحمم کند چه کنم؟ رسولالله فرمود به خودت رحم کن، ما بعضیهايمان به خودمان ظالم هستيم، دلمان برای خودمان نمیسوزد فکر ديگران هستيم، فکر خودمان نيستيم، آقای آيتاللهی گفت يکی از اين بازاریها گفت آقای آيتاللهی اين با شما رفيق است يک نصيحتش کنيد، الآن تا دوستانش هم جمع هستند يک وصيت شفاهی بکند اين در نماز و روزههايش خيلی سستی کرده، نماز قضاء روزه قضاء خمس نداده، واجبات مالی زياد دارد الآن در جمعی جمع هستند يکی را بکند وصی جلو همه هم وصيت بکند بعد از مردن اينها را برايش انجام بدهند، مرحوم آقای آيتاللهی گفت من بهش گفتم آقای فلانی حج نرفته بود خمس نداده بود، نماز و روزهها خيلیها نخوانده بود ولی ثروت الی ماشاءالله جمع کرده بود، گفتند بهش گفتم آقای فلانی دارند میبرنت خارج انشاءالله خدا شفاء بده سلامتی پيدا کنيد، تا همه دوستانت هستند وصيت کن، نماز و روزههای نخواندهات، واجبات اداء نشدهات، حج نرفتهات را برايت به جا بياورند، آقای آيتاللهی گفت چشمهايش را بسته بود حرف نزد، گفت دوباره تکرار کردم، دوباره حرف نزد، گفت بار سوم ناراحت شدم گفتم آقا با تو هستم؟ مگر نمیشنوي دارند میبرنت معلوم نيست زنده برگردی؟ بابا آدم زنده سالم است شب میخوابد صبح مرده، نديديد اميرالمؤمنين میفرمايد از اوصاف آخرالزمان اين است شب طرف میخوابد صبح مرده است، صبح از خانه میآيد بيرون شب در خانه ديگر نيست مرده دارالرحمه است، میتوانيد تضمين کنيد تا امشب هستيد، میتوانيد تضمين کنيد ماه رمضان را تمام کنيد، چقدر بعضیها غافل هستند مرگ يادمان رفته که اين طور سرمان آمده، گفت من بهش گفتم آقا دارند میبرنت شايد مردی، خب يک وصيتی کن، گفتند من که ناراحت شدم، تا شنيد من ناراحت شدم چشمهايش را باز کرد، گفت آقای شيخ محمد آيتاللهی اين پولها را من به زحمت به دست آوردم، تا خودم هستم نه برای نماز میدهم، نه برای روزه میدهم، نه بابت خمس، نه برای حج نه برای انفاق اين تا خودم هستم، خودم هم که مردم هر آتشی که میخواهد در اين اموال بيفتد بيفتد، هرکسی میخواهد بخورد بخورد، هرکسی میخواهد ببرد ببرد، خدا نکند سر کسی اين حالت بيايد به خودش هم رحم نکند، مرحوم آقای آيتاللهی گفت بردنش بعد هم مرد پولهايش هم دست مردم حيف و ميل شد، گفت آقا وقتی خودت دلت برايت نمیسوزد مردم دل بسوزانند، تو خودت به ظايفت عمل نمیکنی میخواهی ديگران عمل کنند، تو دلسوز خودت نيستی میخواهی پسرت دلسوزی کند؟ ورثه دلسوزی کنند؟ خب عزيزان قرآن میفرمايد: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[19]وارث حقيقی همه چيز خداست و خدا خبير است و آگاه.
من چند مطلب هم در اين آيه عرض کنم خدا میفرمايد: «آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[20] يعنی مردم حواستان باشد هرچه داريد مال خداست خدا از فضلش به شما داده، چهار کلمه سواد بلد هستي؟ قيافه زيبا داری؟ پول داری؟ آبرو داری؟ خانه و زندگی داری؟ همه: «مِنْ فَضْلِهِ»[21] «إِنَّا لِلَّهِ»[22]همه از اوست اين نگاه توحيدی را درستش کنيم، نگوييم خانه من، زندگی من، پول من، بچهای من، بابا: «مِنْ فَضْلِهِ»[23]همه از اوست، اين يک نکته بسيار مهم و تربيت کننده است.
نکته ديگر علمای علم اخلاق میگويند چرا بعضیها بخيل میشوند و بعضیها سخی هستند، بعضیها آقايون آبروی بالاخره عرض شود که ثروت را و قداست ثروت را میبرند با انفاق يعنی نشان میدهد پول چيزی نيست، میگذرد ندارد در عين حال نداری میبينيد سخی است، ولی بعضیها میبينيد خدا لطف کرده ولی بخيل است، يکی علت بخل تحليل غلطی است که بعضیها از خير و شرّ دارد، خير و شرّ يک جور ديگر تعريف میکند، میگويد آقا خير همين است که پول زحمت کشی خودم را نگهدارم هر جور خودم خواستم، شرّ را خودش تحليل میکند، خير و شرّ را بايد ديده خدا چگونه تعريف میکند و چگونه تحليل مینمايند؟ خير يعنی هرچه خدا میپسندد، شرّ يعنی هرچه خدا نمیپسندد، اين هم نکته ديگر. از اين آيه باز استفاده میشود قيامت نه تنها ما محشور میشويم، خدا بعض از حيوانات را هم محشور میکند برای شهود، جمادات هم محشور میشوند: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ»[24]میگويند پولهايتان را، امکاناتی که بهت داده بوديم بخل کردی، میکنيم طوق آتش میاندازيم گردنت، يعنی قيامت دارايي هم، ثروت هم محشور میشود فقط ما نيستيم، يکجاهايي میبينيد آنها را خدا میآورد شاهد قرار میدهد ما داده بوديم تو ندادی، و از اين آيه حالا اين را هم من پاسخ اعتقادی بدهم بعضیها میگويند آقا معاد جسمانی است يا روحانی است؟ اصلاً قيامت ديديد بعضیها اين شبهه را هم میکند، میگويد قيامت کجا بود؟ جهنم چيست؟ جهنم نيست جهنم درون ماست، حرف مفتی که بعضیها میزنند خلاف آيات بين قرآن، خلاف سخنان معصومين، بلی جهنم مرکزی است که مجازات میکنند گنهکاران را، پيغمبر صحنههای از جهنم را در معراج به او نشان دادند، در آن عروجی که رسولالله به ملک و ملکوت کرد از آياتی که دليل بر معاد جسمانی است نه معاد روحانی همين آيه صد و هشتاد آلعمران است، خدا میفرمايد: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[25] يعنی معاد جسمانی است، طوق عذاب درست میکنيم گردن طرف میاندازيم يعنی طرف آمده با اين جسم آمده، آن بخلش میشود طوق عذاب گردن او میافتد، پس قيامت معاد معاد جسمانی است و قطعاً در قيامت صحنه ظهور خير و شرّ و تجسم اعمال انسانهاست همه کارها را نيک و بد، ريز و درشت، خرد و کلان را به انسانها نشان میدهند آن کارنامه اعمال را، يک وقت يک کسی میگفت چطور میشود کارنامه اعمال صد ساله کسی را يک دفعه نشانش میدهد الآن تکنولوژی پيشرفته بايد ايمان ما را قوی کند، گاهی اوقات مثلاً در يک سی دی میبينيد کتابخانه عظيم چند هزار کتاب را در سی دی ريختند گاهی اوقات در يک چيزی کم حجمی مطالب فراوانی، خدا نمیتوند در يک سی دی بدهد دستتان بگويد اين آقا اين سی دی زندگیات تا نشانت بدهيم، میگويي فلانجا اين حرف را نزدی؟ بياوريم رو صفحه مانتور محشر نشانت بدهيم، فلان اينجا اين کار را نکردي نشانت بدهيم تصويرت را عالم محضر خداست اين هم نکته ديگر، خب قطعاً آنهايي که اسير ثروت شدند در آخرت در اسارت بسر میبرند اسارت ثروت در دنيا، اسارت آخرت را به دنبال دارد اگر در دنيا انسان بخيل شد آخرت: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[26]اين هم مطلب ديگر، و قرآن هم میفرمايد آنچه بهت داديم و بخل ورزيديد میشود عامل عذاب يعنی ما داديم که بشود عامل رشد عامل ترقی، بعضیها از دنيای خوب آخرت خوب استفاده میکنند، بعضیها از دنيای خدا بهشان لطف کرده آخرت بدی را رقم میزنند، ما در تاريخ زياد داشتيم کسانی هم که خدا به اينها لطف کرده حالا من روايتی از امام صادق تکميل عرايضم عرض میکنم، اينها آخرت خوب را برای خودشان رقم میزنند و بعضیها متأسفانه از اين ظرفيتهای که خدا بهشان داده درست استفاده نمیکنند، و نکته ديگر وارث واقعی همه چيز و همه کس خداست: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[27]بارها عرض کردم آقايون اين شهر شيراز صد سالی قبل، دويست سالی قبل، سه صد سالی قبل، بزرگانی در اين شهر زندگی میکردند، بودند که الآن بعضی از اينها نامشان هست، بعضیها هم ديگر فراموش شدند در تاريخ، اين زمينها مالک داشت اين مسجد صد سال قبل ملک چه کسی بود؟ هزار سالی قبل ملک چه کسی بود؟ زمينش مال چه کسی بود؟ الآن هم مسجد است دنيا امام هادی میفرمايد دول است دست به دست میچرخد يک دوره هم من و شما داريم در اين دوره هم به ما دادند ببينند چه میکنيم؟ دوره ما هم تمام میشود ما هم میرويم ملحق میشويم به آنهايي که رفتند و ما هم در گرو اعمال انجام داده خودمان هستيم که: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَة»[28] ما در گرو اعمال خودمان هستيم و اين را فراموش نکنيم که وارث حقيقی همه چيز و همه کس خداوند است، من دوتا حديث را حديث اول از امام صادق تقديم کنم و يک حديث هم از فرمايشات اميرالمؤمنين به اعتبار امروز که روز حضرت است مزيد بر عرايض قرار بدهم، شخصی آمد خدمت امام صادق عليهالسلام از ياران امام صادق بود، آقا بهش فرمودند که شما برادران دينی خودت را دوست داری؟ گفت آقا دوست دارم، حضرت فرمودند آيا آنها را هم به منزل خودت هم دعوت میکنيم؟ گفت آقا دعوت میکنيم، بعد حضرت فرمودند بر سر سفره خودت هم مینشانی اينها را؟ گفت بلی آقا شده من ياد ندارم حالا معلوم است که آدم سخاوتمندی هم بوده که حضرت پرسيدند که اين بشود درس برای همه در تاريخ، به حضرت عرض کرد که من سر سفره نمینشينم خيلی حرف است، خيلی حرف است، ما هنر بکنيم در ماه رمضان يک افطاری به کسی بدهيم، خيلیها همه چيز دارند درخانههايشان بسته است، يعنی توفيق نيست، پول هست توفيق نيست، حالا مردم ببينيد پای سفره نشاندن چه خبر است؟ اطعام چه کار میکند؟ به امام صادق عرض کرد که آقا من بر سفره نمینشينم مگر اينکه دو يا سه نفر يا بيشتر يا کمتر هميشه پای سفره من نشستند اينها را من پای سفره خودم میآورم دوستان خودم با من غذا میخورند، میدانيد امام صادق چه فرمود؟ مردم اين را زيادی بشنويد دلمان برای خودمان بسوزد، آقا فرمودند بخشش اين را زيادی بشنويد، حضرت فرمودند بخشش آنها بر تو بيش از بخشش تو بر آنهاست، بخشش آنها بر تو، مگر مهمان چه کار کرده؟ مهمان آمده خورده و رفته، گاهی اوقات دست خالی میآيد شکم پر میرود چه کار کرده؟ خب امام صادق چه میفرمايد که بخشش مهمان بر تو بيش بخشش توی ميزبان بر مهمان است، بعد امام اين را فرمودند: «إِنَّهُمْ إِذَا دَخَلُوا مَنْزِلَكَ دَخَلُوا بِمَغْفِرَتِكَ وَ مَغْفِرَةِ عِيَالِكَ»[29]تو وقتی مهمانها را میآوری در خانهات اينها در خانه تو که وارد میشوند با مغفرت برای تو و مغفرت برای خانواده تو وارد میشوند يعنی با مغفرت الهی دارند میآيند در خانهات، شما يک پلویی دادی، يک کبابی دادی، يک افطاری دادی، اينها مغفرت خدا را آوردند در خانه تو با آمدن، با رفتن چه میکند: «وَ إِذَا خَرَجُوا مِنْ مَنْزِلِكَ»[30] وقتی از خانهات هم دارند میروند: «خَرَجُوا بِذُنُوبِكَ وَ ذُنُوبِ عِيَالِكَ»[31] يکی از عوامل پاک شدن از گناه سفره دادن است، آقا شب قدر بلی شب قدر شب مغفرت است، يکی ازعوامل مغفرت اطعام است، غذای پخته، بياور سر سفرهات بنشانيش همخوراکش کن، اين پا گذاشت در منزلت با مغفرت برای تو و اهل منزل آمد وقتی هم که تشريف میبرد گناهان تو و گناهان اهل منزل را از خانه تو خارج میکند، يعنی آمدن اين مهمان برکت، رفتن اين مهمان هم برکت، حالا من میگويم حاجی آقا چقدر افطاری دادی؟ سر و جمع اين افطاری پنج نفر، ده نفر بيست نفر صد نفر، چند شد بيست میليون، سی مییليون، پنجاه مليون، نمیارزد به اينکه خودت و تمام عياتت مشمول رحمت و مغفرت خدا قرار میگيرد، آقايون گاهی اوقات يک گناه را میخواهيد با پول حلش کنيد نمیشود اما اينجا راهکار اهلالبيت معين کردند مخصوصاً ماه رمضان ماه رمضان اين فرصت ويژهای که رسولالله فرمود يکدانه خرما بده، يک ليوانی آب، میشود سپر در برابر آتش قيامت برای شما، اين يعنی آب پاکی رو دست همهمان ريختند آقا نداريم قسط داريم بدهکار هستيم میگويند ديگر اين قدر گدا که نيستی که نصف ليوان آب دست يک آدم ندهی؟ اين قدر که ديگر بیچارگی فقر نگرفته که يکدانه خرما ازت نيايد؟ خب با يکدانه خرما به خودت رحم کن و آنی که خدا بهش داده بايد بيشتر کار کند، لذا عزيزان آمدن مهمان در منزل و رفتن مهمان برکت است:
ای که دستت میرسد کاری بکن، پيش از آن کز تو نيايد هيچ کار
الحمدلله حالا شماها که موفق هستيد و به وظايف عمل میکنيد، آقا سفره بدهيم بيايند بخورند بروند امام صادق میفرمايد خير بيشتر را تو داری میبينی؟ چرا خوردنشان را میبينی، چرا مغفرت خدا را نمیبينی؟ چرا آمرزش گناهانت را نمیبينی؟ اين را ما نگاه کنيم، اين حديث از امام صادق اما يک حديث هم از صاحب امروز اميرالمؤمنين، تقديم به محضر مقدس مولا صلواتی ختم کنيد.
اين از خطبه صد و چهل و دوی نهج البلاغه حضرت است امام ششجا میفرمايد انفاق کنيد، توصيه میفرمايد از اين داراييها و اموالتان يا اميرالمؤمنين ما میخواهيم نظر مبارکتان را امروز به شيعيانتان منتقل کنيم، ديگر حالا تا چه کند همت والای ما؟ آقا میفرمايند: «فَمَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا»[32] اگر کسی خدا بهش ثروت داده، آنهايي که دستشان باز است دارند، اينجاها بايد کار کنند، فقط برای اميرالمؤمنين بنده عبای سياه نپوشم، لباس مشکی نپوشم:
يا علی و با علی يک نقطه باشد فرق آن، يا علی کجا و با علی ماندن کجا؟
با علی ماندن يعنی اينها يا علی گفتن يعنی سينه زدن و اشک ريختند اين خوب است اما غائي نيست، نهايي نيست، کار نهايي است که حضرت میخواهد آقا میفرمايد هر کسی خدا بهش ثروت داده اين کارها را بايد انجام بدهد يک با ثروتش: «فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ»[33]اول صله رحم کند، با ارحامش آقا بيست روز از رمضان گذشت ما از کس و کار و فاميل و رحممان خبر داريم، من رحم را تعريف کنم، رحم يعنی مجموعه فاميلهای پدری و مادریتان اينها ارحام شما هستند، هر کسی از طرف مادر و هر کسی از طرف پدر به شما نسبت دارد رحم است خب اين پول وظيفه اوليه به داد ارحامتان برسيد: «فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ»[34]نزديکانتان، ارحامتان، من يک جمله از رسولالله را همينجا پرانتز باز کنم ما گاهی اوقات میگوييم آقا اين ارحام ما بعضیها با ما قهر هستند آدمهايي خوبی نيستند آدمهای احترام گذاری نيستند، هنر در ارتباط با اينهاست روايت داريم: «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ»[35] او با تو ارتباط را قطع کرده تو وصل کن، بدی را با بدی جواب نده، جواب سلام را اگر با عليکم السلام دادی به وظيفه عمل کردی، به آنی که سلامت نمیکند اگر سلام کردی هنر کردی، حالا سخن رسولالله را بشنويد از پيغمبر سؤال شد: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ»[36] کدام صدقه بهترين صدقه است، کدام انفاق بهترين انفاق است: «عَلَى ذِي الرَّحِمِ الْكَاشِحِ»[37] عالیترين صدقه صدقه دادن به بستگان مخالف است، همان پسر عمويت که سايهات را با تير میزند، همان دختر عمهات که نمیتواند ببيندت همان داداشت میگويي که چشم همديگر را نداريم، اينجا هنر است:
من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرقی من و تو چيست بگو
آقا امام صادق يک روز در کوچههای مدينه داشتند میآمدند يکی از فرزند زادگان و نوادگان امام حسن به نام حسن افتح اين با کارد حمله کرد امام صادق را بزند، بلی بودند اين ديدگاههای غلط در بيوت اهلالبيت هم بود، بنی عم امام صادق بود اما نگاهش يک آدم ترمز بريدهای بود آدم تندرو میگفت امام صادق چرا سکوت کرده، چرا قيام نمیکند، چرا مثل جدش حسين ابن علی نمیآيد در صحری بجنگد؟ نادان ساکت امام مصلحت دين و جامعه را بهتر از تو میداند، بنی عم حضرت بود میگفت امام صادق با منصور دوانيقی سازش کرده بايد امام صادق را کشت، يک روز حمله کرد که ياران حضرت جلوش را گرفتند، گاهی اوقات میآمد خانه امام صادق را سنگباران میکرد از بيرون کلوخ و سنگ میانداخت در خانه، امام رفتار امام صادق را ببين يک روز حضرت نشسته بودند کلوخها آمد در منزل ما بوديم چه کار میکرديم؟ خدا وکيلی زبان روزه راست بگوييد، صد و ده خبر نمیکرديد، صورت جلسه نمیکرديد همسايهها را جمع نمیکرديد تا چهارتا هم يک وقت اضافه بهش میکنيم، يک جايي خانهمان هم که خراب بود میگفتيم سنگ را اين خراب کرد اين زد شکاند تا اين کلوخها آمد در منزل ياران حضرت دويدند بروند ببينند کدام آدم بیادب است؟ آقا فرمودند بنشينيد، رفتند داخل اتاق مقدار پول برداشتند رفتند دم در، در را هم باز نکردند کامل، امام صادق الگوی ماست مردم قيامت اگر میخواهی با امام صادق همنشين بشوی اخلاق صادقی پيشه کن، آقا در را نيمه باز کردند فقط دستش را کردند بيرون گفتند بگير، آن هم گرفت و رفت آمدند حضرت نشستند، ياران حضرت گفتند يا ابن رسولالله اين چه اتفاق عجيبی است در خانه شما سنگ میاندازند شما پول میبريد دم در میدهيد؟ آقا فرمودند اين يکی از بستگان ماست، گاهی اوقات دلش به درد میآيد فکر میکند حالا منصور دوانيقی حاکم شده بيتالمال را با ما نصف میکند میآيد چندتا سنگ میاندازد در خانه ما، ما هم برای خدا کمکش میکنيم، آقا صدقه برای چه کسی میدهی؟ انفاق برای چه کسی؟ آقا داديم تشکر نکرد، يک دستت درد نکند هم نگفتند پس بسمه تعالی فی سبيل الله نبود، من يک جمله شفافی به همه عزيزان بگويم اگر روزی و روزگاری کسی از انجام کار خوبی پيشيمان شد يقين بکند برای خدا نبوده، کار برای خدا پيشيمانی ندارد، يا مردم قدر شناسی میکنند يا نمیکنند؟ کردند برای قدر شناسی مردم نکرديد نکردند آن که بايد قدر شناسی کند که خداست که میکند، ديديد بعضیها میگويند آقا چرا فلانجا نمیآيد میگويد آقا تحويل نمیگيرند، خب تو برای تحويل گرفتن داری میآيي، آقا چرا کمک نمیکنی؟ کمک کرديم آقا ناسزايم گفتند ناسپاسی میکنند طلبکارانه نگاهم میکنند، بابا اگر برای خدا داری میدهی، خدا که پاداش میدهد نگاهت به تشکر مردم نباشد تقدير خدا را ببين، همين حسن افتس امام صادق لحظات آخر عمرشان بود وصيت کردند گفتند اينقدر از اموال من را بدهيد به حسن افتس، يکی عرض کرد يابن رسولالله اينکه آدم خوبی نبود اين دو سه بار هم میخواست شما را آسيب بزند آقا فرمودند من نمیخواهم مصداق اين آيه شوم که خدا میفرمايد صله رحم را ترک کردند، من میخواهم مشمول: «وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»[38]من به وظيفهام عمل کنم او بد کرد من بدی جواب ندهم، اوج انفاق در ارحامتان به آنهايي است که با شما قهر هستند با اخلاق آدمشان کنيد، با اخلاق بياوريدشان سر خط، با اخلاقتان درس بدهيد به بچههايتان و آيندگان، نفرتها را کنار بزنيد کدورتها را برطرف کنيد اين نکته اول، اميرالمؤمنين میفرمايد خدا اگر مال داده: «فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ»[39]يک: «وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ»[40] خدا بهت مال داده، ضيافتهای نيکو بده، سفره بده، حالا ارحامت را دعوت کردی، دوستان را دعوت کردی اين مال مال خداست اطعام کن، ماه رمضان بيست روزش رفت به خودت بيايي ده روز ديگرش هم میرود تا فرصت هست: «وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ»[41] من يک بنده خدايي آمد چند روزی قبل گفت آقا خدا شاهد است چيزی ندارم جز يک کارتن خرما، گفت نه زندگی دارم نه خانه دارم نه چيزی دارم اين کارتن خرما را در مسجد بگوييد موقع افطار بدهد به مردم، مردم جلو اينها بايد سر بيندازيم پايين قيامت، میگويند ضعيفتر از اين بودی؟ خانه ندارد پول ندارد زندگی ندارد، میگويد يک جعبه خرما در ماه رمضان مشمول بشوم مشمول اطعام طعام بشوم مردم دلتان برای خودتان بسوزد اميرالمؤمنين فرمود: «وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ»[42] ضيافتی که نيکويي درش باشد، نه ضيافتی که با بد اخلاقی و تندی و تحقير و با ادب، ببينيد يوسف چگونه برادرها را ضيافت کرد، يوسف عزيز مصر بود برادرهايي که يوسف را تا سرحد قتل بردند جلو، حضرت يوسف سفره پهن کرد گفت برادرها بنشينند غذا آوردند در سفره خودش مثل يک خدمتکار دور سفره میچرخيدند برادرها خجالت کشيدند گفتند برادر شما هم بنشين غذا بخور حضرت يوسف فرمود من بايد به مصریها درس تکريم برادر را بياموزم، بزرگی، بزرگتر از يوسف که نيستی، زيبا هستی؟ زيباتر از يوسف که نيستی، ببين يوسف چه کرد؟ با چه کسانی؟ با کسانی که زدند او را، در چاه واژگونش کردند به قصد کشتن يوسف را در چاه انداختند ما بوديم رو میکرديم: «وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ»[43]دو، «وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْأَسِيرَ»[44] اميرالمؤمنين میفرمايد خدا اگر پول داده بابا اسراء را آزاد کن، حالا اسير موضوعيت ندارد بعضی از بیچارهها در زندانها گير هستند.
حدود هشت، نه سال قبل بود آيتالله العظمی مکارم آمدند شيراز منزل يکی از متدينين شيراز جلسه بود نهار بود ايشان هم نشسته بودند يکی از متدينين شيراز روز عيدی بود، حالا عيد غدير بود يا عيد ديگری بود، گفت آقا امروز رفتم زندان عادل آباد آن سال میگفت با يک ميليون و هفتصد هزار تومن سيزده نفر را آزاد کردم، ما در عادل آباد آدم برای هفتاد هزار تومن زندان بود آورده بود اسامیاش را، حالا بعضیها از بد حادثه زندان افتادند بیچاره اتفاقی افتاده حالا تصادفی کرده، غير عمد بوده ديهای گردنش آمده، خب اين از بد حادثه رفته زندان، خب مؤمن خدا پولها را داده دست تو کمکش کن بياورش بيرون، زن و بچهاش آواره، بزرگتر بالای سر آنها نيست اميرالمؤمنين میفرمايد يکی از مسئوليتهای ثروت آزاد کردن اسراء وا امروز زندانیهايي است که از بد حادثه زندان رفتند: «وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْأَسِيرَ»[45]، نکته ديگر آقا میفرمايد: «وَ الْعَانِيَ»[46] از کسانی که شما بايد با اين ثروت به کمکشان بشتابيد افراد گرفتار، بعضیها گرفتار هستند حالا الآن گير افتاده، دختر دم بخت دارد، پسر بیکار دارد، خب مؤمن خدا بهت داده، اين را ببرش يک سرمايه بيا برو سرکار، خب به داد گرفتارها برسيد فقر را چه کسی بايد جمعش کند؟ فقط دولت، دولت مسئول است دولت بايد نظارت داشته باشد، دولت بايد کنترل کند اما دولت يک بخش است من و شما هم وظيفه داريم بلی اين نرخهای سرسام آوری که فلهای قيمت میرود بالا دولت بايد بجنبد، دولت بايد تلاش کند اما من و شمای ملت هم سهم داريم خدايا در اختيار ما پول داده، ما نبايد کمک کنيم، ما نبايد به داده بیچارهها برسيم نبايد گرفتارها را کمک کنيم.
مرحوم آقای حاج سيديحيي سراج را میشناختید، خدا رحمتش کند آقای حاج سيديحيي سراج از خوبان شهر بود، در هيئت قائميه بودند خدا رحمت کند ايشان را، من آقازاده ايشان برای من نقل کرد گفت در مجلس سومی پدر ما يک آقايي آمده بود بعد که میخواست برود خيلی گريه میکرد گفت من را گرفت در بغل گفت اين پدر شما بود فوت کرد؟ گفتم بلی، گفت پدرتان را نمیشناختيد چه گوهر گرانبهايي بود، گفتم چطور؟ گفت پدر ما هم تا زنده بود ما نفهميدم، من در ختم سوم پدرم شنيدم آقای سراج آقازادهشان میگفت آقای حاج سيدمحسن گفت آن آقا نقل کرد گفت من يک مکانيکی بودم مغازهای اجاره کرده بودم صاحب مغازه اجاره را زياد کرد حالا آقا ببين خدا بهت داده محتاج اين اجاره هم نيستی، خب مؤمن در اين شرائط وضع اقتصادی بگذار در اين خانه اضافی يک بیچاره بنشيند با اجاره خدا را در نظر بگير، نه آقا نرخ اين است پول روز را میتوانی بده، خدا داده مال خداست، با مال خدا اين جوری نکن، اين خانهات اين آپارتمانت اين موجودیات مال اوست؟ چه کار میکني؟ وسايلت را بريز بيرون، میريزم وسايلت را بيرون، يا پول پيشت را میکنی دو برابر، اجاره را هم میکنی سه برابر، الآن وضع اين جوری هست يا نيست؟ طرف هم نياز هم ندارد طرف میآيد میگويد آقا رفتم گفتم آقا شما که نياز نداری؟ ما گرفتار هستيم عيالوار هستم میگويد نياز هم نداشته باشم پول را دور میريزم، در سطل زباله میريزم ولی از تو میگيرم، آن وقت قيامت میخواهد با اهلالبيت محشور بشويم، آقا سراج آقازدهاش گفت اين مکانيک گفت ما را از مغازه بلند کردند، گفت زن و بچه و عيالوار و هرجا دنبال مغازه میگشتم گيرم نمیآيد پول پيش نداشتم و نمیتوانستم گفت يواش يواش داشتم کشيده میشدم به سمت خلاف، بعضی از اينهايي که خلافکار میشوند يک بخشش ديگران هم مسئول هستند آنها زمينه کمک برای اينها را فراهم نکردند، ايمان ضعيف مشکلات اقتصادی هم هست بیکاری هم هست فشار زندگی هم هست: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»[47] میرود در مسير کفر من متدين هم جلو انحرافش را نگرفتم، گفت يکی به من گفت برو آقای حاج سيديحيي سراج را هم ببين گفت من نمیشناختم ايشان را، گفت آمدم آقای سراج را پيدا کردم پدرتان را، آقای سيديحيي سراج آقای شهسواری شغلشان چه بود؟
مستمع: پارچه فروش بود
پارچه فروش تاجر پارچه فروش، من اعتقادم اين است که آقای سراج را خدا میکند ميزان الاعمال پارچه فروشهای شيراز حالا قيامت خواهيد ديد، گفت من آمدم پيش آقای سراج گفتم که آقا ما وضع ما اين است ما يک مکانيکی هستيم و بیکار هستم و گرفتارم گفت آقای سراج گفت اهل کار هستی؟ گفتم بلی، گفت برو يک مغازهای، خانهات کجاست؟ گفتم طرفهايي شيخ علی چوپان، گفتند يک مغازهای در همان حدودها که نزديک خانهات است پيدا بکن، صحبت بکن، ببين مغازه هم کسی دارد بفروشد که به درد کار تو بخورد، گفت رفتم دو سه روز گشتم آمدم گفتم آقا يک مغازهای پيدا کردم، اصلاً اين داستان شايد مال سی سال قبل است، مغازهای پيدا کرديم دويست و پنجاه هزار تومن، گفت آقای سراج آمد ديد گفت اين مغازه به درد کارت میخورد، گفتم بلی گفت ابزار کار داری؟ گفتم نه، گفت با من آمد رفتيم حدود پنجاه هزار تومن هم ابزار کار خريديم گفت مغازه را داد به من، ابزار هم داد گفت برو کار کن، گفت من را از نابودی نجات داد، گفت بعد به من گفت پسرم ما همه اينها را در خانه خدا پيدا کرديم، تو هم اگر میخواهی خدا کمکت کند نمازت ترک نشود، گفت من را نماز خوان کرد، من را در راه خدا آورد، با اين وضعيت اين دنيايي میارزد، مردم با اين پولهايتان به داد گرفتارها برسيد، بعضیها میگويند به مرحوم شيخ انصاری گفتند يکی کفر میگويد، گفت کفریاش کردند که کفر میگويد، امروز بعضیها کفری هستند، عنادی هم به دين ندارند، غرضی هم ندارند فشار زندگی دارد ناسزا میگويد به زمين و زمان بد میگويد خب آقا تو که میتوانی جلو اين فشار را بگيری بگير، بعد حضرت فرمود: «وَ لْيُعْطِ مِنْهُ الْفَقِيرَ»[48] نکته ديگر، خدا ثروت به شما داده به فقراء عطا کنيد کمک کنيد، دستگيری کنيد از فقراء: «وَ الْغَارِمَ»[49] به بدهکارها هم رسيدگی کنيد اينهای که ورشکست شدند، گرفتار هستند بدهکار هستند، دخلشان به خرجشان نمیخورد من جمله آقا را تمام کنم، بعد حضرت فرمود: «وَ لْيَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الْحُقُوقِ وَ النَّوَائِبِ»[50] صبر، نفستان را صبور تربيت کنيد، معلوم میشود پول خرج کردن صبر میخواهد، اين کاهايي که آقا فرمودند هم بايد آدم صابر باشد بتواند انجام بدهد: «ابْتِغَاءَ الثَّوَابِ»[51] تا به ثواب خدا برسيد: «فَإِنَّ فَوْزاً بِهَذِهِ الْخِصَالِ»[52] آن رستگاری که اميرالمؤمنين فرمود اگر اين ششتا کار را با پولت کردی؟ يک رستگاری برايت رقم میخورد که: «شَرَفُ مَكَارِمِ الدُّنْيَا وَ دَرْكُ فَضَائِلِ الْآخِرَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[53]اين کارها را اگر کردی حضرت میفرمايد شرافت در مکارم دنيايي، دنيا عزت پيدا میکنی، آبرو پيدا میکنی، آخرت هم به فضائل آخرت میرسی، هم دنيايت میشوی حسنه، هم آخرتت حسنه، آقا فرمودند: «إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[54] خطبه صد و چهل و دوی نهج البلاغه از يکی از انفاقهای اميرالمؤمنين و عرضم تمام به فيض برسانند.
در آن دوران بيست و پنج سال خانه نشينی حضرت امام بیکار نبودند در خانه نمینشستند فعاليتهای اقتصادی اميرالمؤمنين در همان بيست و پنج سال بود، شارع عوالی عزيزانی که مدينه رفتيد نخلستانهای عوالی که بين شيعيان مدينه میگويند همان منطقهای که خيابان بزرگراه شارع علی ابن ابیطالب هم از جلوش رد میشود، آن سمت بقيع، اينها نخلستانهايي بوده که اميرالمؤمنين اينجا نخلستانها را ايجاد کرد و خارج از مدينه هم امام عرض شود که باغاتی را ايجاد کردند، خب آب من به جرأت میتوانم بگويم در آن زمان در حجاز مثل چاه نفت بود خيلی قيمت داشته آب، اميرالمؤمنين يک چاهي را به آب رساندند آن دورانی که دوران انزوای حضرت بود، دوران خانه نشينی اما امام بیکار نبودند فعاليت اقتصادی داشتند در حالات حضرت دارد سال پنجاه هزار در بعضی از نقلها دينار يا درهم امام سالانه انفاق میکردند، همان اميرالمؤمنين که نان خشک میخورد و ميل میکرد انفاق سالانهاش اين قدر بود، پنجاه هزار سکه اينها هم از زحمات خود حضرت بود، عرق يمين، کد يمين و عرق جبين حضرت بود، اما امام میتوانست ولی نمیخواست فرقی بين نمیتوانستن و نخواستن اولياء مايل به دنيا نبودند، ابن عباس میگويد يک چاهی آقا رساندند به آب از چاه آمدند بالا چاه آبی شد يک سرمايهگران قيمتی، گفت آقا لب چاه نشسته بودند خسته آمدند بالا دست حضرت شولی بود، پاهای حضرت گلی بود لب چاه نشستند فرمودند، آن سه گوسفندی، و قلمی و مرکبی بياوريد میخواهم چيزی بنويسم ابن عباس میگويد حضرت از چاه بيرون نيامدند همان لب چاه که نشسته بودند پوست را آوردند حضرت سند وقفيت چاه را برای فقراء مدينه نوشتند ابن عباس میگفتم آقا شما فرزندان فاطمه در خانهتان هستند شما عيالوار هستيد، اينها را بگذاريد برای عزيزانتان آقا فرمود ابن عباس فرزندان علی خدا را دارند اينها را من ذخيره میکنم برای آخرت هم برای خودم هم برای فرزندانم، امام وقف کردند از چاه آمدند بيرون، ما امروز در مجلس عزای چنين مولايي آمديم:
علی ای همای رحمت تو چه آيتی خدا را، که به ما سوی فکندی همه سايه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بين، به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
امروز آخرين روز عمر حضرت است، ديگر آقا را امروز ممنوع الملاقات کردند ديروز میآمدند جمعيتهايي برای ديدن، امروز يک طببی آوردند از اطباء معروف بود گفت کبد گوسفندی بياوريد موی رگی را از اين کبد تازه بيرون آورد گذاشت لای زخم فرق اميرالمؤمنين بعد از لحاظی برداشت در نور نگاه کرد به آقا اميرالمؤمنين گفت آقا ديگر وصيتتان را بنويسيد زهر به مغز شما اثر کرده و به آقا امام حسن هم خطاب کرد گفت پدر شما ديگر هرچه میخواهد فقط شير به او بدهيد، به جای آب شير به جای غذا شير، آقا چه کسی هستی شما؟ ای علی تو کيستی؟ شير آوردند برای حضرت، آقا فرمود پسرم به ابن ملجم شير دادی، ما برای اين امام داريم گريه میکنيم، ما براي اين علی داريم عرض ادب میکنيم: چشم اشارت به اسير، و اين توصيه را هم آقا امروز فرمودند، فرمودند فزندم حسنم اگر من از اين بستر برخواستم خودم میدانم با ابن ملجم چه کنم؟ اگر با اين کسالت از دنيا رفتم يک ضربت زده يک ضربت بيشتر نزنيد، خب مردم میآمدند پشت در آقا امام حسن فرمودند ازدحام نکنيد، برويد حال پدرم حال خوبی نيست اصبغ ابن نباته میگويد مردم رفتند من ايستاده بودم، يک دفعه صدای گريهام بلند شد امام حسن آمدند در را باز کردند گفتند اصبغ مگر نرفتی؟ گفتم قدمم يارايي رفتن نمیکند کجا بروم؟ اين دل هوايي مولايم دارد، میشود يک مرتبه ديگر مولا را ببينم آقا فرمودند از پدرم بايد اجازه بگيرم، آقا امام حسن رفتند داخل آمدند گفتند پدرم اجازه داده میگويد وارد شدم ديدم آن قدر خون از فرق مبارک رفته آقا يک دستمال زردی داشتند در جنگها به پيشانی میبستند، میگويد رنگ چهره حضرت از آن دستمال زردتر شده بود میگويد وقتی سلام کردم گريه کردم آقا فرمودند اصبغ چرا نرفتی؟ گفتم آقا قدمم يارای رفتن نداشت و نتوانستم بروم، آقا فرمودند میخواهی اصبغ يک جمله برايت بگويم، گفتم آقا خيلی مشتاق هستم بشنوم گفت آقا فرمودند اصبغ دستت را بياور دستم را دراز کردم، مولا يک انگشت دستم را گرفت فرمود اصبغ پيغمبر در آن لحظات آخر زندگی دست من را گرفت همان گونه که دست تو را گرفتم، فرمود علی برو در مسجد يک پيغام دارم به مردم برسان، بگو: «أَلَا مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ»[55] هر کسی عاق پدر و مادر بشود لعنت خدا بر او، هر کسی از مولای خودش فرار کند لعنت خدا بر او، هر کسی حق اجير را ضايع کند لعنت خدا بر او، اين حرفی است امروز آقا به اصبغ زدند فرمودند رفتم منبر، مسجد پيغمبر يک پله پايينتر از پله رسولالله ايستادم روايت پيغمبر را خواندم يک نفر گفت يا علی جملهای عجيبی گفتی توضيح بدهيد؟ من ديگر چيزی نگفتم از منبر آمدم پايين، آمدم منزل رسولالله سؤال کردند علی گفتی؟ آری، مطلبی پيش نيامد يا رسولالله يکی سؤال کرد اين جملات را شرح بدهم اما چيزی نگفتم، اصبغ پيغمبر فرمود علی من و تو دو پدر اين امت هستيم هر کسی حق ما را ضايع کند لعنت خدا بر او باد، چه کردند با پدر امت؟ چه کردند با علی؟ يا اصبغ من و پيغمبر دو خدمتگذار اين امت بوديم اجير اين امت هرکسی حق ما را ضايع کند لعنت خدا بر او، من و رسولالله دو مولای اين امت، هرکسی حق ما را ضايع کند لعنت خدا بر او، آه! حضرت در بستر امروز عزيزانش دور بسترش جمع بودند فرزندان گريه میکردند يک وقت آقا ديد عباس هم خيلی گريه میکند، زينب هم خيلی گريه میکند يک سفارش به زينب کرد يک سفارش به عباس کرد، يک سفارش به حسين کرد، به زينب فرمود دختر اين قدر گريه نکن، دلت بابايت علی را مرنجان، حضرت زينب عرض کرد بابا گريه را ديگر برای کی بگذارم؟ آقا فرمود دخترم گريه را برای روزی که تو را در همين کوفه میآورند، سر بريده بر فراز نيزه، تو در جامه اسارت همه بگوييم مظلوم علی.
[1] توبه34.
[2] الأمالي( للصدوق) النص ص93.
[3] الأمالي( للصدوق) النص ص93.
[4] توبه34.
[5] توبه34.
[6] توبه34.
[7] توبه34.
[8] يس65.
[9] آلعمران180.
[10] آلعمران180.
[11] آلعمران180.
[12] آلعمران180.
[13] طارق9.
[14] الأمالي( للصدوق) النص ص446.
[15] طارق9.
[16] آلعمران180.
[17] آلعمران180.
[18] آلعمران180.
[19] آلعمران180.
[20] آلعمران180.
[21] آلعمران180.
[22] بقره156.
[23] آلعمران180.
[24] آلعمران180.
[25] آلعمران180.
[26] آلعمران180.
[27] آلعمران180.
[28] مدثر38.
[29] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص202.
[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص202.
[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص202.
[32] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[33] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[34] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[35] مصباح الشريعة ص159.
[36] الكافي (ط - الإسلامية) ج4 ص10.
[37] الكافي (ط - الإسلامية) ج4 ص10.
[38] رعد21.
[39] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[40] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[41] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[43] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[44] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[45] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[46] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[47] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص307.
[48] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[49] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[50] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[51] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[52] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[53] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[54] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.
[55] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج40 ص45.