استاد حدائق روز سه شنبه 22 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

يک سؤالی را دو سه روز قبل يکی از عزيزان مطرح کرده بودند که اين روايتی که از رسول­ خدا به حضرت زهرای مرضيه که فرمودند دخترم قبل از خوابيدن، مخواب مگر اين­که يک ختم قرآن کنی، که حضرت زهراء وقتی سؤال کردند پدر جان در اين وقت چگونه می­شود ختم قرآن کرد؟ فرمودند سه مرتبه سوره توحيد را بخوان، سوره قل هو الله احد را هم همه مان از بر هستيم، ديگر اگر کسی از برش نباشد نمازش اشکال دارد در نماز همه می­خوانند اين خدا حجت را تمام کردند يعنی ديگر تنبل­ترين مردم همه اين­جا ديگر بايد بدرخشد، که مؤمن قبل از خوابيدن ديگر زورت نيايد سه مرتبه توحيد بخوان بخواب، اين همه حرف می­زنيم گاهی اوقات يک سوره کوتاهی که از برمان هم هست، به يک آقايي گفتم غيبت نکن تسبيح بگير دستت صد مرتبه صلوات بفرست گفت حسش نيست، گفتم مثل اين­که حس جهنم رفتنت هست درست است حس بهشتی شدن نيست، خواب حالا سؤال اين بود که اگر اينطور باشد ديگر ما قرآن ختم نمی­کنيم ما روزی سه­تا سوره توحيد می­خوانيم می­گوييم يک ختم قرآن، ببينيد عزيزان ماه مبارک رمضان هر آيه­ای يک ختم است، شما اگر يک قرآن ختم کرديد اين قرآن به تعداد آيه­اش بيش از شش هزار و ششصد آيه می­شود، شش هزار و ششصد ختم، اين را ما اولاً فراموش نکنيم و اين دليل نمی­شود که آقا حالا چون سه مرتبه سوره توحيد است ماه سه مرتبه در همين ماه رمضان می­خوانيم ثواب يک ختم می­دهند، بلی ثواب يک ختم می­دهند، ثواب می­دهند بعض ثواب­ها مثل دارويي مشابه است، حالا فرصت شد من روز بيست و سوم يک اشاره­ای کنم ما دارويي مشابه ليلة ­القدر هم داريم حالا باشد طلب­تان تا بياييد پای منبر، يک کارهايي را می­گويند اگر کرديد ليلة القدر از دست­تان رفت اين کار درک می­کنيد اين نه اين است که عيناً مثل ليلة القدر ثواب دارد آن سه مرتبه سوره توحيد برای کسی که قبل از خواب است بعضی­ها شب­شان يک ختم قرآن می­خواندند حبيب ابن مظاهر وقتی امام حسين آمدند بالای سر حبيب فرمودند: «لقد کنت فاضلا تختم القرآن فی ليلة واحده» ، خب اين حبيب را با آنی که سه مرتبه سوره توحيد می­خواند يک ثواب بدهند اين خلاف عدالت است، اين سه مرتبه حداقل است و لطف خداست و الا اگر کسی بيايد بگويد آقا من روز يک جزء قرآن می­خوانم اين يک توفيق بزرگی است، کسی می­گويد آقا من، من سراغ دارم در ماه رمضان کسی می­گويد شانزده ختم قرآن می­خواند خب اين توفيقی است شانزده ختم در يک ماه رمضان، حالا کسی موفق باشد قطعاً ثوابی که به آن می­دهند که بيشتر تلاوت کرده با آنی که کمتر تلاوت کرده يکسان نيست، البته حالا مثلاً ما در بعضی از روايات داريم آقا فلان کار را اگر بکنيد ثواب مثلاً هفتاد سال عبادت بهتان می­دهند، آيا اين می­شود دليل بشود بگويم اين کار را من می­کنم ديگر هفتاد سال نه نماز می­خوانم نه روزه می­گیرم می­گويند پاداش را به تو می­دهند، آن تکليف بر عهده توست تکليف را بايد به جای بياوری، آقا زائر امام حسين هر قدمی که بر می­دارد در رفتن ثواب يک حج و يک عمره مقبوله، هر قدمی که در مراجعت بر می­دارد دو حج و دو عمره هزاران قدم زائر بر می­دارد و هزاران حج و عمره برايش نوشته می­شود آيا اين دليل می­شود که بنده حج واجب نروم بگويم زيارت امام حسين کفايت کرد؟ خير، پس اين­که ما سه مرتبه سوره توحيد می­خوانيم ما را مانعی از انجام فيوضات کار خير تلاوت قرآن نبايد بکند، اين برای آن حداقل­هاست در يک زمان محدود قبل از خوابيدن، فرصت اندکی است می­گويند آقا از همين فرصت اندکت هم خدا لطف کرده استفاده کن سه مرتبه سوره توحيد بخوان بخواب، بلد هم هستی، لذا اين توجيه اشتباه را بعضی­ها نکنند که آقا ما حالا که اين ثواب را می­دهند ديگر ما قرآن را ختم نکنيم همين سه مرتبه توحيد را می­خوانيم و حال آن­که در ماه رمضان ختم قرآن پيغمبر فرمود: «فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ»[2] اين در خطبه شعبانيه رسول­الله است: «أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ»[3] با يک نيت پاک و يک قلب صادق بخواهيد از خدا که توفيق تلاوت قرآن و  روزه­داری را خدا به­تان بدهد از خدا عاجزانه مسألت کنيد اين هم پاسخ به اين سؤال.

در ادامه عرايض جلسات گذشته من بحث انفاق را امروز تکميل کنم با اين عنوانی که عنوان می­شود پيامدهای ترک انفاق مواردی را ما در جلسات گذشته از آيات شريفه اشاره کرديم که از پيامدهای ترک انفاق نابودی و نا امنی جوامع بشری که گرفتار جامعه بشری می­شود از اثرات آن حسرت و ندامت هنگام مردن که اين حالت می­آيد سراغ بعضی­ها که آيه قرآن هم خوانديم سوره منافقون آيه ده، بعضی­ها وقت مردن پيشيمان می­شوند که چرا استفاده نکرديم که فرصت گذشته، از آثار ديگر محروميت از الطاف الهی بود که اشاره شد، يک عنوان ديگر را هم من اشاره کنم، از پيامدهای ترک انفاق و يک سخن از فرمايشات اميرالمؤمنين صاحب اين آيام آيه­ای که تلاوت شد از سوره مبارکه توبه آيه سی و چهار، خداوند می­فرمايد: «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها‏»[4] آنهايي که طلا و نقره جمع می­کنند انفاق نمی­کنند هی سکه می­خرد، سکه بخر که قيمتش حفظ می­شود، حالا ببين خدا چه می­فرمايد، البته ما در اسلام محدوديت ثروت نداريم، اسلام نمی­فرمايد تا اين حد ثروت در بياور، اسلام می­فرمايد ثروت به دست آوردی ثروت مال خداست، هرکسی بامش بيش برفش بيشتر مسئوليتت دارد سنگين­تر می­شود به وظايفت بايد عمل کنی، حالا آيه مربوط به کسانی است که اين­ها طلا و نقره جمع می­کنند و انفاق هم نمی­کنند خدا به­ايشان داده من يادم نمی­رود در دوران طفوليت اين صحنه را ديدم خدا رحمت کند حالا آن خانم يک خانمی بود يک اتاقی داده بودند دستش در آن اتاق هم نوعاً هم ديگران کمک می­کردند بهش، غذا می­دادند ما گاهی اوقات والده ما غذا درست می­کرد، در سينی می­گذاشت می­گفت ببريد برای اين خانم در اين اتاقی مال مردم نشسته بود يک زندگی بحسب ساده­ای هم داشت اتاق هم اتاق مردم، شامش را يکی می­داد، نهارش را يکی می­داد، من اين صحنه را خودم ديدم، داستان مال سال پنجاه و يک، پنجاه و دو است، اين خانم فوت کرد ما غذا برده بوديم که بهش غذا بدهيم نهاری که حالا والده داده بودند، رفتم ديدم اين کسانی که در آن خانه بودند ريخته بودند در آن اتاق گفتند که خانم فلانی فوت کرده، گوشه اتاق يک حلبی هفده کيلویی پر از پول­های دو هزاری و پنج هزاری بود، خيلی پول هم بود يک حلبی پول! میليون­ها پول بود آن به وقت امروز بخواهی معادله­اش بسازی بخواهي ريالش را قيمت امروز ولی گدايي می­کرد خدا نکند روح کسی گدا بشود، خدا نکند کسی عادت کند به اين، داشت ولی نمی­خورد خودش هم استفاده نمی­کرد که بعد همسايه­ها آمدند و اين پول­ها را ورداشتند، ورثه­ای هم نداشت کس و کاری هم نداشت معلوم هم نشد چه شد؟ قرآن می­فرمايد آنهايي که طلا و نقره هی ذخيره می­کنند: «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها»[5] انفاق هم نمی­کنند البته انفاق شرطش فی سبيل الله است: «وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ»[6] در راه خدا هزينه نمی­کنند قرآن می­فرمايد: «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم‏»[7]رسول­الله عذاب درناک را بشارت­شان بده، حالا خدا داد هی جمع کردی، خدا داد خرج نکردی؟ از خدا گرفتی در راه او مصرف نکردی، منتظر عذاب اليم خدا باش، من چند نکته ذيل اين آيه سی و چهار توبه عرض کنم، قطعاً زراندوزی، دنيا پرستی انسان را مشمول قهر خدا می­کند قهر الهی را برای انسان رقم می­زند، اينی که خدا لطف کرده انسان بايد در همين مسير هم حرکت کند حالا می­گويد آقا مال خودمان است می­گويند بلی مال خودت است امانت دست شماست تو مالک مجازی هستی، نه مالک حقيقی، بدن­تان هم مال خودتان نيست چشم هم مال شما نيست دست هم مال شما نيست او صاحب است او مالک است لذا قيامت هم می­گويند همه اعضاء و جوارح بايد گزارش بدهند چه کار کردی؟ اگر مال شما بود که ديگر گزارش به غير نبايد می­دادی: «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون‏»[8] وجود انسان گزارش می­دهد که چه کردم؟ با اين پا کجا رفتم؟ با اين چشم چه ديدم؟ با اين گوش چه شنيدم؟

نکته ديگر اين­که احتکار از گناهان بزرگ است حالا احتکار يک وقت امکان دارد اين مسأله شرعی را هم من عرض کنم اگر همين زمان معاصر ما خريد دلار رو زندگی مردم اثر سوء بگذارد حرام است اثر مستقيم بگذارد، اگر خريد سکه بهار آزادی و جمع کردن و انبار کردنش رو اقتصاد مردم ضرر بزند يعنی تأثير مستقيم داشته باشد مسلمان نبايد ضرر و زيان برای مسلمانان را بپذيريد من نبايد کاری بکنم که ديگران به ضرر بيفتند و من به منفعت، احتکار گرچه عنوان اوليه­اش در مايحتاج عمومی مردم و داروست، اما فقهاء می­فرمايند اگر چيزی جمع کردن و انبار کردن آن به زندگی مردم اقتصاد مردم آسيب می­زند پيغمبر فرمود مسلمان نيست کسی که صبح کند و اهميت به مسائل مسلمين ندهد لذا بعضی از کارها امروز زير سؤال است بعضی از خريدها بعضی از جمع کردن­ها اين هم مطلب ديگر.

نکته ديگری که عرض کنم اسلام با کسب ثروت مخالف نيست اسلام با هزينه کردن ثروت در حرام و به وظيفه عمل نکردن مخالف است، اسلام می­فرمايد ملياردر باشد اما به وظيفه­ات عمل کن و قيامت آقايون خواهيد ديد حالا من می­گويم امروز بيستم رمضان قيامت هم همديگر را می­بينيد قيامت خواهيد ديد حسابی که خدا از ثروتمندها می­خواهد از مردم عادی نمی­خواهد، حسابی که خدا از وزراء می­خواهد از آبدارچی­ها نمی­خواهد، حسابی که خدا از پدر بزرگ­ها می­خواهد از جوان­های بيست ساله و سی ساله نمی­خواهد، خدا می­فرمايد نود سال زندگی کردی، جواب بياور، نود سال اداره­ات کرديم، تو بايد جواب نود سالت را بياوری نه جواب سی سال آقای مديرکل جواب برای مدير کلی، آقای وزير جواب برای وزارت، آيت­الله العظمی جواب برای مسئوليتت، بلی يک طلبه با يک آيت­الله العظمی متفاوت است لذا هرچه خدا لطف بيشتر کرده بايد به فراخور آن تلاش کرد اين يک آيه که خداوند می­فرمايد عذاب اليم الهی در انتظار آنهاست.

يک آيه ديگر هم من تقديم کنم از سوره آل­عمران آيه صد و هشتاد در ذيل همين خشم الهی نسبت به کسانی که به وظايف انفاق یعمل نمی­کند، در آيه صد و هشتاد سوره آل­عمران خدا می­فرمايد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ»[9] خدا می­فرمايد اين گونه حساب نکنيد و اين­گونه نپنداريد که اگر در اموال­تان داريد بخل می­ورزيد و از آنی که خدا به­تان داده در راه خدا خرج نمی­کنيد اين امساک اين بخل برايتان خير است اين غلط است اين خير نيست، قرآن می­فرمايد: «بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ»[10]اين شر است برای شما که ما به شما داده­ايم و شما به وظيفه عمل نکرده­ايد حالا اين تکه آيه تکان دهند است: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[11]خدا می­فرمايد روز قيامت به آن مقداری که بخل ورزيدی و ندادی می­کنيم طوق عذاب می­اندازيم گردن­تان يک دفعه بعضی­ها می­بينيد به وزنش می­شود طوق عذاب می­افتد گردنش: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[12]اول ما تکليف­مان را با خدا صاف کنيم آقا پول مال ماست يا مال خدا؟ بسمه تعالی اين نگاه اوليه را بايد درستش کرد، مال خداست، مال خداست يک جوری عمل کن که خدا بپسندد عمل نکردی همين­هايي که به­تان داديم و عمل نکرديد قيامت می­شود طوق عذاب می­افتد گردنتان حالا من وقت مجلس را نمی­گيرم، قيامت: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر»[13] است، پرده­ها را می­زنند بالا، الآن دنيا پرده­ها افتاده، من از شما بی­خبر، شما از من بی­خبر، ما ظاهر هم را می­بينيم از باطن هم بی­خبر هستيم، امام جواد فرمود اگر خدا باطن­ها را برای مردم روشن می­کرد جنازه هم را بعضی­ها دفن نمی­کردند، اگر بعضی از بچه­ها می­فهميدند پدرشان در ايام زندگانی چه تخلفاتی کرده تابوت باباشان را می­گذاشت زمين، اگر بعضی از زن­ها نسبت به شوهرها شوهرها نسبت به همسرها مردم نسبت به يکديگر اگر مطلع می­شدند امام جواد می­فرمايد: «لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ»[14]خدا پرده­ها را اگر می­زد کنار کسی کسی را دفن نمی­کرد اين لطف خداست دنيا ستر عيوب است، خدا ستار العيوبی می­کند اما سروران عزيز قيامت ديگر اين طوری نيست قيامت پرده­ها می­رود کنار، قيامت هرکسی هر کار کرده با همان عملکرد می­آيد محشر، حالا يک روايـت از رسول­الله است مرحوم ملامحسين فيض در تفسير صافی نقل می­کند که پيغمبر می­فرمايد امت اسلام، مسلمان­ها به ده شکل می­آيند محشر، بعضی­ها با دست و پای بريده می­آورندشان، بعضی­ها زبان­هايشان را می­جوند که از گزش زبان عفونت می­ريزد روی سينه­ها اين­ها که اهل محشر از بوی گند اين عفونت متأذی هستند، اين­ها آنهايي هستند که غيبت می­کردند، يعنی قيامت تا اين صحنه را کسی می­بيند که يک آقايي عفونت دارد از زبانش می­چکد رو سينه­اش، می­گويد اين فلانی اهل غيبت بود، بعضی­ها به شکل ميمون، بعضی­ها به شکل خوک، اشکال مختلف اين­ها بازتاب عملکردهای دنياست، قيامت تجسم اعمال است دنيا تجسم اعمال نيست، عالم آخرت مردم هر کاری کرده ديگر آن­جا پرده­ها می­رود کنار: «تُبْلَى السَّرائِر»[15]پرده را می­زنند کنار هر کسی هرچه هست نشان داده می­شود قرآن می­فرمايد: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[16] قيامت وقتی شما می­بينيد بعضی­ها يک طوق­ها عذابی در گردنشان است که خم کرده اين­ها را می­گويند به نسبت آنچه بهت داده بودند ندادی اين عامل عذاب افتاده گردنت، هرکسی را اينطور ديديد می­فهميد اين آدم­ها بخيل­ها هستند، آنهايي که خدا بهشان داد هزينه نکردند بعد قرآن می­فرمايد: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[17] ميراث آسمان­ها و زمين از آن خداست: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»[18]خدا به آنچه انجام می­دهيد آگاه است، خب اين هم از آيات تکان دهند قرآن است برای کسانی که خدا به اين­ها لطف کرده و اين­ها انفاق نمی­کند و امساک می­کند يک خاطره­ای را من از شيراز بگويم برايتان خدا رحمت کند، مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقای حاج شيخ محمد آيت­اللهی می­شناختيد ايشان از منبرهای و خطبای شهر بود، من يک وقت از خود ايشان شنيدم اسم آن آقا را حالا نمی­آورم گفت آن آقای فلانی اسم آورد گفت از ثروتمندان شيرازی بود، همسر نداشت اولاد نداشت ثروت خيلی داشت گفت اين بيمار شد حالش سخت شد دکترها اين­جا مأيوس شدند بنابراين شد که او ببرند لندن، کارهايش را هم انجام دادند و هواپيمان آماده بود، مرحوم آقای آيت­اللهی گفت من يکی دو ساعت قبل از اين­که ببرمش فرودگاه رفتم ديدنش گفتند گاهی اوقات با ما هم سلام عليک داشت، گفتند که يکی از دوستان رفقايش هم کنار بسترش بودند حالی خوشی هم نداشت و ديگر رفت و بعد هم فوت کرد و رفت، گفتند يکی از دوستان گفت آقای آيت­اللهی اين باشما رفيق است سلام عليک دارد خدا نکند کسی به خودش ظالم بشود، اين­که رسول­الله يک کسی گفت يا رسول­الله می­خواهم خدا رحمم کند چه کنم؟ رسول­الله فرمود به خودت رحم کن، ما بعضی­هايمان به خودمان ظالم هستيم، دل­مان برای خودمان نمی­سوزد فکر ديگران هستيم، فکر خودمان نيستيم، آقای آيت­اللهی گفت يکی از اين بازاری­ها گفت آقای آيت­اللهی اين با شما رفيق است يک نصيحتش کنيد، الآن تا دوستانش هم جمع هستند يک وصيت شفاهی بکند اين در نماز و روزه­هايش خيلی سستی کرده، نماز قضاء روزه قضاء خمس نداده، واجبات مالی زياد دارد الآن در جمعی جمع هستند يکی را بکند وصی جلو همه هم وصيت بکند بعد از مردن اين­ها را برايش انجام بدهند، مرحوم آقای آيت­اللهی گفت من بهش گفتم آقای فلانی حج نرفته بود خمس نداده بود، نماز و روزه­ها خيلی­ها نخوانده بود ولی ثروت الی ماشاءالله جمع کرده بود، گفتند بهش گفتم آقای فلانی دارند می­برنت خارج انشاءالله خدا شفاء بده سلامتی پيدا کنيد، تا همه دوستانت هستند وصيت کن، نماز و روزه­های نخوانده­ات، واجبات اداء نشده­ات، حج نرفته­ات را برايت به جا بياورند، آقای آيت­اللهی گفت چشم­هايش را بسته بود حرف نزد، گفت دوباره تکرار کردم، دوباره حرف نزد، گفت بار سوم ناراحت شدم گفتم آقا با تو هستم؟ مگر نمی­شنوي دارند می­برنت معلوم نيست زنده برگردی؟ بابا آدم زنده سالم است شب می­خوابد صبح مرده، نديديد اميرالمؤمنين می­فرمايد از اوصاف آخرالزمان اين است شب طرف می­خوابد صبح مرده است، صبح از خانه می­آيد بيرون شب در خانه ديگر نيست مرده دارالرحمه است، می­توانيد تضمين کنيد تا امشب هستيد، می­توانيد تضمين کنيد ماه رمضان را تمام کنيد، چقدر بعضی­ها غافل هستند مرگ يادمان رفته که اين طور سرمان آمده، گفت من بهش گفتم آقا دارند می­برنت شايد مردی، خب يک وصيتی کن، گفتند من که ناراحت شدم، تا شنيد من ناراحت شدم چشم­هايش را باز کرد، گفت آقای شيخ محمد آيت­­اللهی اين پول­ها را من به زحمت به دست آوردم، تا خودم هستم نه برای نماز می­دهم، نه برای روزه می­دهم، نه بابت خمس، نه برای حج نه برای انفاق اين تا خودم هستم، خودم هم که مردم هر آتشی که می­خواهد در اين اموال بيفتد بيفتد، هرکسی می­خواهد بخورد بخورد، هرکسی می­خواهد ببرد ببرد، خدا نکند سر کسی اين حالت بيايد به خودش هم رحم نکند، مرحوم آقای آيت­اللهی گفت بردنش بعد هم مرد پول­هايش هم دست مردم حيف و ميل شد، گفت آقا وقتی خودت دلت برايت نمی­سوزد مردم دل بسوزانند، تو خودت به ظايفت عمل نمی­کنی می­خواهی ديگران عمل کنند، تو دلسوز خودت نيستی می­خواهی پسرت دلسوزی کند؟ ورثه دلسوزی کنند؟ خب عزيزان قرآن می­فرمايد: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[19]وارث حقيقی همه چيز خداست و خدا خبير است و آگاه.

من چند مطلب هم در اين آيه عرض کنم خدا می­فرمايد: «آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[20] يعنی مردم حواس­تان باشد هرچه داريد مال خداست خدا از فضلش به شما داده، چهار کلمه سواد بلد هستي؟ قيافه زيبا داری؟ پول داری؟ آبرو داری؟ خانه و زندگی داری؟ همه: «مِنْ فَضْلِهِ»[21] «إِنَّا لِلَّهِ»[22]همه از اوست اين نگاه توحيدی را درستش کنيم، نگوييم خانه من، زندگی من، پول من، بچه­ای من، بابا: «مِنْ فَضْلِهِ»[23]همه از اوست، اين يک نکته بسيار مهم و تربيت کننده است.

نکته ديگر علمای علم اخلاق می­گويند چرا بعضی­ها بخيل می­شوند و بعضی­ها سخی هستند، بعضی­ها آقايون آبروی بالاخره عرض شود که ثروت را و قداست ثروت را می­برند با انفاق يعنی نشان می­دهد پول چيزی نيست، می­گذرد ندارد در عين حال نداری می­بينيد سخی است، ولی بعضی­ها می­بينيد خدا لطف کرده ولی بخيل است، يکی علت بخل تحليل غلطی است که بعضی­ها از خير و شرّ دارد، خير و شرّ يک جور ديگر تعريف می­کند، می­گويد آقا خير همين است که پول زحمت کشی خودم را نگهدارم هر جور خودم خواستم، شرّ را خودش تحليل می­کند، خير و شرّ را بايد ديده خدا چگونه تعريف می­کند و چگونه تحليل می­نمايند؟ خير يعنی هرچه خدا می­پسندد، شرّ يعنی هرچه خدا نمی­پسندد، اين هم نکته ديگر. از اين آيه باز استفاده می­شود قيامت نه تنها ما محشور می­شويم، خدا بعض از حيوانات را هم محشور می­کند برای شهود، جمادات هم محشور می­شوند: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ»[24]می­گويند پول­هايتان را، امکاناتی که بهت داده بوديم بخل کردی، می­کنيم طوق آتش می­اندازيم گردنت، يعنی قيامت دارايي هم، ثروت هم محشور می­شود فقط ما نيستيم، يک­جاهايي می­بينيد آنها را خدا می­آورد شاهد قرار می­دهد ما داده بوديم تو ندادی، و از اين آيه حالا اين را هم من پاسخ اعتقادی بدهم بعضی­ها می­گويند آقا معاد جسمانی است يا روحانی است؟ اصلاً قيامت ديديد بعضی­ها اين شبهه را هم می­کند، می­گويد قيامت کجا بود؟ جهنم چيست؟ جهنم نيست جهنم درون ماست، حرف مفتی که بعضی­ها می­زنند خلاف آيات بين قرآن، خلاف سخنان معصومين، بلی جهنم مرکزی است که مجازات می­کنند گنهکاران را، پيغمبر صحنه­های از جهنم را در معراج به او نشان دادند، در آن عروجی که رسول­الله به ملک و ملکوت کرد از آياتی که دليل بر معاد جسمانی است نه معاد روحانی همين آيه صد و هشتاد آل­عمران است، خدا می­فرمايد: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[25] يعنی معاد جسمانی است، طوق عذاب درست می­کنيم گردن طرف می­اندازيم يعنی طرف آمده با اين جسم آمده، آن بخلش می­شود طوق عذاب گردن او می­افتد، پس قيامت معاد معاد جسمانی است و قطعاً در قيامت صحنه ظهور خير و شرّ و تجسم اعمال انسان­هاست همه کارها را نيک و بد، ريز و درشت، خرد و کلان را به انسان­ها نشان می­دهند آن کارنامه اعمال را، يک وقت يک کسی می­گفت چطور می­شود کارنامه اعمال صد ساله­ کسی را يک دفعه نشانش می­دهد الآن تکنولوژی پيشرفته بايد ايمان ما را قوی کند، گاهی اوقات مثلاً در يک سی دی می­بينيد کتابخانه عظيم چند هزار کتاب را در سی دی ريختند گاهی اوقات در يک چيزی کم حجمی مطالب فراوانی، خدا نمی­توند در يک سی دی بدهد دست­تان بگويد اين آقا اين سی دی زندگی­ات تا نشانت بدهيم، می­گويي فلان­جا اين حرف را نزدی؟ بياوريم رو صفحه مانتور محشر نشانت بدهيم، فلان اين­جا اين کار را نکردي نشانت بدهيم تصويرت را عالم محضر خداست اين هم نکته ديگر، خب قطعاً آنهايي که اسير ثروت شدند در آخرت در اسارت بسر می­برند اسارت ثروت در دنيا، اسارت آخرت را به دنبال دارد اگر در دنيا انسان بخيل شد آخرت: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[26]اين هم مطلب ديگر، و قرآن هم می­فرمايد آنچه بهت داديم و بخل ورزيديد می­شود عامل عذاب يعنی ما داديم که بشود عامل رشد عامل ترقی، بعضی­ها از دنيای خوب آخرت خوب استفاده می­کنند، بعضی­ها از دنيای خدا به­شان لطف کرده آخرت بدی را رقم می­زنند، ما در تاريخ زياد داشتيم کسانی هم که خدا به اين­ها لطف کرده حالا من روايتی از امام صادق تکميل عرايضم عرض می­کنم، اين­ها آخرت خوب را برای خودشان رقم می­زنند و بعضی­ها متأسفانه از اين ظرفيت­های که خدا به­شان داده درست استفاده نمی­کنند، و نکته ديگر وارث واقعی همه چيز و همه کس خداست: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[27]بارها عرض کردم آقايون اين شهر شيراز صد سالی قبل، دويست سالی قبل، سه صد سالی قبل، بزرگانی در اين شهر زندگی می­کردند، بودند که الآن بعضی از اين­­ها نامشان هست، بعضی­ها هم ديگر فراموش شدند در تاريخ، اين زمين­ها مالک داشت اين مسجد صد سال قبل ملک چه کسی بود؟ هزار سالی قبل ملک چه کسی بود؟ زمينش مال چه کسی بود؟ الآن هم مسجد است دنيا امام هادی می­فرمايد دول است دست به دست می­چرخد يک دوره هم من و شما داريم در اين دوره هم به ما دادند ببينند چه می­کنيم؟ دوره ما هم تمام می­شود ما هم می­رويم ملحق می­شويم به آنهايي که رفتند و ما هم در گرو اعمال انجام داده خودمان هستيم که: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَة»[28] ما در گرو اعمال خودمان هستيم و اين را فراموش نکنيم که وارث حقيقی همه چيز و همه کس خداوند است، من دوتا حديث را حديث اول از امام صادق تقديم کنم و يک حديث هم از فرمايشات اميرالمؤمنين به اعتبار امروز که روز حضرت است مزيد بر عرايض قرار بدهم، شخصی آمد خدمت امام صادق عليه­السلام از ياران امام صادق بود، آقا بهش فرمودند که شما برادران دينی خودت را دوست داری؟ گفت آقا دوست دارم، حضرت فرمودند آيا آنها را هم به منزل خودت هم دعوت می­کنيم؟ گفت آقا دعوت می­کنيم، بعد حضرت فرمودند بر سر سفره خودت هم می­نشانی اين­ها را؟ گفت بلی آقا شده من ياد ندارم حالا معلوم است که آدم سخاوتمندی هم بوده که حضرت پرسيدند که اين بشود درس برای همه در تاريخ، به حضرت عرض کرد که من سر سفره نمی­نشينم خيلی حرف است، خيلی حرف است، ما هنر بکنيم در ماه رمضان يک افطاری به کسی بدهيم، خيلی­ها همه چيز دارند درخانه­هايشان بسته است، يعنی توفيق نيست، پول هست توفيق نيست، حالا مردم ببينيد پای سفره نشاندن چه خبر است؟ اطعام چه کار می­کند؟ به امام صادق عرض کرد که آقا من بر سفره نمی­نشينم مگر اين­که دو يا سه نفر يا بيشتر يا کمتر هميشه پای سفره من نشستند اين­ها را من پای سفره خودم می­آورم دوستان خودم با من غذا می­خورند، می­دانيد امام صادق چه فرمود؟ مردم اين را زيادی بشنويد دلمان برای خودمان بسوزد، آقا فرمودند بخشش اين را زيادی بشنويد، حضرت فرمودند بخشش آنها بر تو بيش از بخشش تو بر آنهاست، بخشش آنها بر تو، مگر مهمان چه کار کرده؟ مهمان آمده خورده و رفته، گاهی اوقات دست خالی می­آيد شکم پر می­رود چه کار کرده؟ خب امام صادق چه می­فرمايد که بخشش مهمان بر تو بيش بخشش توی ميزبان بر مهمان است، بعد امام اين را فرمودند: «إِنَّهُمْ إِذَا دَخَلُوا مَنْزِلَكَ دَخَلُوا بِمَغْفِرَتِكَ وَ مَغْفِرَةِ عِيَالِكَ»[29]تو وقتی مهمان­ها را می­آوری در خانه­ات اين‌ها در خانه تو که وارد می­شوند با مغفرت برای تو و مغفرت برای خانواده تو وارد می­شوند يعنی با مغفرت الهی دارند می­آيند در خانه­ات، شما يک پلویی دادی، يک کبابی دادی، يک افطاری دادی، اين­ها مغفرت خدا را آوردند در خانه تو با آمدن، با رفتن چه می­کند: «وَ إِذَا خَرَجُوا مِنْ مَنْزِلِكَ»[30] وقتی از خانه­ات هم دارند می­روند: «خَرَجُوا بِذُنُوبِكَ وَ ذُنُوبِ عِيَالِكَ»[31] يکی از عوامل پاک شدن از گناه سفره دادن است، آقا شب قدر بلی شب قدر شب مغفرت است، يکی ازعوامل مغفرت اطعام است، غذای پخته، بياور سر سفره­ات بنشانيش هم­خوراکش کن، اين پا گذاشت در منزلت با مغفرت برای تو و اهل منزل آمد وقتی هم که تشريف می­برد گناهان تو و گناهان اهل منزل را از خانه تو خارج می­کند، يعنی آمدن اين مهمان برکت، رفتن اين مهمان هم برکت، حالا من می­گويم حاجی آقا چقدر افطاری دادی؟ سر و جمع اين افطاری پنج نفر، ده نفر بيست نفر صد نفر، چند شد بيست میليون، سی مییليون، پنجاه مليون، نمی­ارزد به اين­که خودت و تمام عياتت مشمول رحمت و مغفرت خدا قرار می­گيرد، آقايون گاهی اوقات يک گناه را می­خواهيد با پول حلش کنيد نمی­شود اما اين­جا راهکار اهل­البيت معين کردند مخصوصاً ماه رمضان ماه رمضان اين فرصت ويژه­ای که رسول­الله فرمود يکدانه خرما بده، يک ليوانی آب، می­شود سپر در برابر آتش قيامت برای شما، اين يعنی آب پاکی رو دست همه­مان ريختند آقا نداريم قسط داريم بدهکار هستيم می­گويند ديگر اين قدر گدا که نيستی که نصف ليوان آب دست يک آدم ندهی؟ اين قدر که ديگر بیچارگی فقر نگرفته که يکدانه خرما ازت نيايد؟ خب با يکدانه خرما به خودت رحم کن و آنی که خدا بهش داده بايد بيشتر کار کند، لذا عزيزان آمدن مهمان در منزل و رفتن مهمان برکت است:

ای که دستت می­رسد کاری بکن، پيش از آن کز تو نيايد هيچ کار

الحمدلله حالا شماها که موفق هستيد و به وظايف عمل می­کنيد، آقا سفره بدهيم بيايند بخورند بروند امام صادق می­فرمايد خير بيشتر را تو داری می­بينی؟ چرا خوردنشان را می­بينی، چرا مغفرت خدا را نمی­بينی؟ چرا آمرزش گناهانت را نمی­بينی؟ اين­ را ما نگاه کنيم، اين حديث از امام صادق اما يک حديث هم از صاحب امروز اميرالمؤمنين، تقديم به محضر مقدس مولا صلواتی ختم کنيد.

اين از خطبه صد و چهل و دوی نهج البلاغه حضرت است امام شش­جا می­فرمايد انفاق کنيد، توصيه می­فرمايد از اين دارايي­ها و اموالتان يا اميرالمؤمنين ما می­خواهيم نظر مبارک­تان را امروز به شيعيان­تان منتقل کنيم، ديگر حالا تا چه کند همت والای ما؟ آقا می­فرمايند: «فَمَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا»[32] اگر کسی خدا بهش ثروت داده، آنهايي که دست­شان باز است دارند، اين­جاها بايد کار کنند، فقط برای اميرالمؤمنين بنده عبای سياه نپوشم، لباس مشکی نپوشم:

يا علی و با علی يک نقطه باشد فرق آن، يا علی کجا و با علی ماندن کجا؟

با علی ماندن يعنی اين­ها يا علی گفتن يعنی سينه زدن و اشک ريختند اين خوب است اما غائي نيست، نهايي نيست، کار نهايي است که حضرت می­خواهد آقا می­فرمايد هر کسی خدا بهش ثروت داده اين کارها را بايد انجام  بدهد يک با ثروتش: «فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ»[33]اول صله رحم کند، با ارحامش آقا بيست روز از رمضان گذشت ما از کس و کار و فاميل و رحم­مان خبر داريم، من رحم را تعريف کنم، رحم يعنی مجموعه فاميل­های پدری و مادری­تان اينها ارحام شما هستند، هر کسی از طرف مادر و هر کسی از طرف پدر به شما نسبت دارد رحم است خب اين پول وظيفه اوليه به داد ارحام­تان برسيد: «فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ»[34]نزديکانتان، ارحام­تان، من يک جمله از رسول­الله را همين­جا پرانتز باز کنم ما گاهی اوقات می­گوييم آقا اين ارحام ما بعضی­ها با ما قهر هستند آدم­هايي خوبی نيستند آدم­های احترام گذاری نيستند، هنر در ارتباط با اين­هاست روايت داريم: «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ»[35] او با تو ارتباط را قطع کرده تو وصل کن، بدی را با بدی جواب نده، جواب سلام را اگر با عليکم السلام دادی به وظيفه عمل کردی، به آنی که سلامت نمی­کند اگر سلام کردی هنر کردی، حالا سخن رسول­الله را بشنويد از پيغمبر سؤال شد: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ»[36] کدام صدقه بهترين صدقه است، کدام انفاق بهترين انفاق است: «عَلَى ذِي الرَّحِمِ الْكَاشِحِ»[37] عالی­ترين صدقه صدقه دادن به بستگان مخالف است، همان پسر عمويت که سايه­ات را با تير می­زند، همان دختر عمه­ات که نمی­تواند ببيندت همان داداشت می­گويي که چشم­ همديگر را نداريم، اين­جا هنر است:

من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرقی من و تو چيست بگو

آقا امام صادق يک روز در کوچه­های مدينه داشتند می­آمدند يکی از فرزند زادگان و نوادگان امام حسن به نام حسن افتح اين با کارد حمله کرد امام صادق را بزند، بلی بودند اين ديدگاه­های غلط در بيوت اهل­البيت هم بود، بنی عم امام صادق بود اما نگاهش يک آدم ترمز بريده­ای بود آدم تندرو می­گفت امام صادق چرا سکوت کرده، چرا قيام نمی­کند، چرا مثل جدش حسين ابن علی نمی­آيد در صحری بجنگد؟ نادان ساکت امام مصلحت دين و جامعه را بهتر از تو می­داند، بنی عم حضرت بود می­گفت امام صادق با منصور دوانيقی سازش کرده بايد امام صادق را کشت، يک روز حمله کرد که ياران حضرت جلوش را گرفتند، گاهی اوقات می­آمد خانه امام صادق را سنگباران می­کرد از بيرون کلوخ و سنگ می­انداخت در خانه، امام رفتار امام صادق را ببين يک روز حضرت نشسته بودند کلوخ­ها آمد در منزل ما بوديم چه کار می­کرديم؟ خدا وکيلی زبان روزه راست بگوييد، صد و ده خبر نمی­کرديد، صورت جلسه نمی­کرديد همسايه­ها را جمع نمی­کرديد تا چهارتا هم يک وقت اضافه­ بهش می­کنيم، يک جايي خانه­مان هم که خراب بود می­گفتيم سنگ را اين خراب کرد اين زد شکاند تا اين کلوخ­ها آمد در منزل ياران حضرت دويدند بروند ببينند کدام آدم بی­ادب است؟ آقا فرمودند بنشينيد، رفتند داخل اتاق مقدار پول برداشتند رفتند دم در، در را هم باز نکردند کامل، امام صادق الگوی ماست مردم قيامت اگر می­خواهی با امام صادق همنشين بشوی اخلاق صادقی پيشه کن، آقا در را نيمه باز کردند فقط دستش را کردند بيرون گفتند بگير، آن هم گرفت و رفت آمدند حضرت نشستند، ياران حضرت گفتند يا ابن رسول­الله اين چه اتفاق عجيبی است در خانه شما سنگ می­اندازند شما پول می­بريد دم در می­دهيد؟ آقا فرمودند اين يکی از بستگان ماست، گاهی اوقات دلش به درد می­آيد فکر می­کند حالا منصور دوانيقی حاکم شده بيت­المال را با ما نصف می­کند می­آيد چندتا سنگ می­اندازد در خانه ما، ما هم برای خدا کمکش می­کنيم، آقا صدقه برای چه کسی می­دهی؟ انفاق برای چه کسی؟ آقا داديم تشکر نکرد، يک دستت درد نکند هم نگفتند پس بسمه تعالی فی سبيل الله نبود، من يک جمله شفافی به همه عزيزان بگويم اگر روزی و روزگاری کسی از انجام کار خوبی پيشيمان شد يقين بکند برای خدا نبوده، کار برای خدا پيشيمانی ندارد، يا مردم قدر شناسی می­کنند يا نمی­کنند؟ کردند برای قدر شناسی مردم نکرديد نکردند آن که بايد قدر شناسی کند که خداست که می­کند، ديديد بعضی­ها می­گويند آقا چرا فلان­جا نمی­آيد می­گويد آقا تحويل نمی­گيرند، خب تو برای تحويل گرفتن داری می­آيي، آقا چرا کمک نمی­کنی؟ کمک کرديم آقا ناسزايم گفتند ناسپاسی می­کنند طلبکارانه نگاهم می­کنند، بابا اگر برای خدا داری می­دهی، خدا که پاداش می­دهد نگاهت به تشکر مردم نباشد تقدير خدا را ببين، همين حسن افتس امام صادق لحظات آخر عمرشان بود وصيت کردند گفتند اينقدر از اموال من را بدهيد به حسن افتس، يکی عرض کرد يابن رسول­الله اين­که آدم خوبی نبود اين دو سه بار هم می­خواست شما را آسيب بزند آقا فرمودند من نمی­خواهم مصداق اين آيه شوم که خدا می­فرمايد صله رحم را ترک کردند، من می­خواهم مشمول: «وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»[38]من به وظيفه­ام عمل کنم او بد کرد من بدی جواب ندهم، اوج انفاق در ارحام­تان به آنهايي است که با شما قهر هستند با اخلاق آدم­شان کنيد، با اخلاق بياوريدشان سر خط، با اخلاق­تان درس بدهيد به بچه­هايتان و آيندگان، نفرت­ها را کنار بزنيد کدورت­ها را برطرف کنيد اين نکته اول، اميرالمؤمنين می­فرمايد خدا اگر مال داده: «فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ»[39]يک: «وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ»[40] خدا بهت مال داده، ضيافت­های نيکو بده، سفره بده، حالا ارحامت را دعوت کردی، دوستان را دعوت کردی اين مال مال خداست اطعام کن، ماه رمضان بيست روزش رفت به خودت بيايي ده روز ديگرش هم می­رود تا فرصت هست: «وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ»[41] من يک بنده خدايي آمد چند روزی قبل گفت آقا خدا شاهد است چيزی ندارم جز يک کارتن خرما، گفت نه زندگی دارم نه خانه دارم نه چيزی دارم اين کارتن خرما را در مسجد بگوييد موقع افطار بدهد به مردم، مردم جلو اينها بايد سر بيندازيم پايين قيامت، می­گويند ضعيف­تر از اين بودی؟ خانه ندارد پول ندارد زندگی ندارد، می­گويد يک جعبه خرما در ماه رمضان مشمول بشوم مشمول اطعام طعام بشوم مردم دلتان برای خودتان بسوزد اميرالمؤمنين فرمود: «وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ»[42] ضيافتی که نيکويي درش باشد، نه ضيافتی که با بد اخلاقی و تندی و تحقير و با ادب، ببينيد يوسف چگونه برادرها را ضيافت کرد، يوسف عزيز مصر بود برادرهايي که يوسف را تا سرحد قتل بردند جلو، حضرت يوسف سفره پهن کرد گفت برادرها بنشينند غذا آوردند در سفره خودش مثل يک خدمتکار دور سفره می­چرخيدند برادرها خجالت کشيدند گفتند برادر شما هم بنشين غذا بخور حضرت يوسف فرمود من بايد به مصری­ها درس تکريم برادر را بياموزم، بزرگی، بزرگتر از يوسف که نيستی، زيبا هستی؟ زيباتر از يوسف که نيستی، ببين يوسف چه کرد؟ با چه کسانی؟ با کسانی که زدند او را، در چاه واژگونش کردند به قصد کشتن يوسف را در چاه انداختند ما بوديم رو می­کرديم: «وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ»[43]دو، «وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْأَسِيرَ»[44] اميرالمؤمنين می­فرمايد خدا اگر پول داده بابا اسراء را آزاد کن، حالا اسير موضوعيت ندارد بعضی از بیچاره­ها در زندان­ها گير هستند.

حدود هشت، نه سال قبل بود آيت­الله العظمی مکارم آمدند شيراز منزل يکی از متدينين شيراز جلسه بود نهار بود ايشان هم نشسته بودند يکی از متدينين شيراز روز عيدی بود، حالا عيد غدير بود يا عيد ديگری بود، گفت آقا امروز رفتم زندان عادل آباد آن سال می­گفت با يک ميليون و هفتصد هزار تومن سيزده نفر را آزاد کردم، ما در عادل آباد آدم برای هفتاد هزار تومن زندان بود آورده بود اسامی­اش را، حالا بعضی­ها از بد حادثه زندان افتادند بی­چاره اتفاقی افتاده حالا تصادفی کرده، غير عمد بوده ديه­ای گردنش آمده، خب اين از بد حادثه رفته زندان، خب مؤمن خدا پول­ها را داده دست تو کمکش کن بياورش بيرون، زن و بچه­اش آواره، بزرگتر بالای سر آن­ها نيست اميرالمؤمنين می­فرمايد يکی از مسئوليت­های ثروت آزاد کردن اسراء وا امروز زندانی­هايي است که از بد حادثه زندان رفتند: «وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْأَسِيرَ»[45]، نکته ديگر آقا می­فرمايد: «وَ الْعَانِيَ»[46] از کسانی که شما بايد با اين ثروت به کمک­شان بشتابيد افراد گرفتار، بعضی­ها گرفتار هستند حالا الآن گير افتاده، دختر دم بخت دارد، پسر بیکار دارد، خب مؤمن خدا بهت داده، اين را ببرش يک سرمايه بيا برو سرکار، خب به داد گرفتارها برسيد فقر را چه کسی بايد جمعش کند؟ فقط دولت، دولت مسئول است دولت بايد نظارت داشته باشد، دولت بايد کنترل کند اما دولت يک بخش است من و شما هم وظيفه داريم بلی اين نرخ­های سرسام آوری که فله­ای قيمت می­رود بالا دولت بايد بجنبد، دولت بايد تلاش کند اما من و شمای ملت هم سهم داريم خدايا در اختيار ما پول داده، ما نبايد کمک کنيم، ما نبايد به داده بیچاره­ها برسيم نبايد گرفتارها را کمک کنيم.

مرحوم آقای حاج سيديحيي سراج را می­شناختید، خدا رحمتش کند آقای حاج سيديحيي سراج از خوبان شهر بود، در هيئت قائميه بودند خدا رحمت کند ايشان را، من آقازاده ايشان برای من نقل کرد گفت در مجلس سومی پدر ما يک آقايي آمده بود بعد که می­خواست برود خيلی گريه می­کرد گفت من را گرفت در بغل گفت اين پدر شما بود فوت کرد؟ گفتم بلی، گفت پدرتان را نمی­شناختيد چه گوهر گرانبهايي بود، گفتم چطور؟ گفت پدر ما هم تا زنده بود ما نفهميدم، من در ختم سوم پدرم شنيدم آقای سراج آقازاده­شان می­گفت آقای حاج سيدمحسن گفت آن آقا نقل کرد گفت من يک مکانيکی بودم مغازه­­ای اجاره کرده بودم صاحب مغازه اجاره را زياد کرد حالا آقا ببين خدا بهت داده محتاج اين اجاره هم نيستی، خب مؤمن در اين شرائط وضع اقتصادی بگذار در اين خانه اضافی يک بیچاره بنشيند با اجاره خدا را در نظر بگير، نه آقا نرخ اين است پول روز را می­توانی بده، خدا داده مال خداست، با مال خدا اين جوری نکن، اين خانه­ات اين آپارتمانت اين موجودی­ات مال اوست؟ چه کار می­کني؟ وسايلت را بريز بيرون، می­ريزم وسايلت را بيرون، يا پول پيشت را می­کنی دو برابر، اجاره را هم می­کنی سه برابر، الآن وضع اين جوری هست يا نيست؟ طرف هم نياز هم ندارد طرف می­آيد می­گويد آقا رفتم گفتم آقا شما که نياز نداری؟ ما گرفتار هستيم عيال­وار هستم می­گويد نياز هم نداشته باشم پول را دور می­ريزم، در سطل زباله می­ريزم ولی از تو می­گيرم، آن وقت قيامت می­خواهد با اهل­البيت محشور بشويم، آقا سراج آقازده­اش گفت اين مکانيک گفت ما را از مغازه­ بلند کردند، گفت زن و بچه و عيال­وار و هرجا دنبال مغازه می­گشتم گيرم نمی­آيد پول پيش نداشتم و نمی­توانستم گفت يواش يواش داشتم کشيده می­شدم به سمت خلاف، بعضی از اين­هايي که خلافکار می­شوند يک بخشش ديگران هم مسئول هستند آنها زمينه کمک برای اين­ها را فراهم نکردند، ايمان ضعيف مشکلات اقتصادی هم هست بی­کاری هم هست فشار زندگی هم هست: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»[47] می­رود در مسير کفر من متدين هم جلو انحرافش را نگرفتم، گفت يکی به من گفت برو آقای حاج سيديحيي سراج را هم ببين گفت من نمی­شناختم ايشان را، گفت آمدم آقای سراج را پيدا کردم پدرتان را، آقای سيديحيي سراج آقای شهسواری شغل­شان چه بود؟

مستمع: پارچه فروش بود

پارچه فروش تاجر پارچه فروش، من اعتقادم اين است که آقای سراج را خدا می­کند ميزان الاعمال پارچه فروش­های شيراز حالا قيامت خواهيد ديد، گفت من آمدم پيش آقای سراج گفتم که آقا ما وضع ما اين است ما يک مکانيکی هستيم و بی­کار هستم و گرفتارم گفت آقای سراج گفت اهل کار هستی؟ گفتم بلی، گفت برو يک مغازه­ای، خانه­ات کجاست؟ گفتم طرف­هايي شيخ علی چوپان، گفتند يک مغازه­ای در همان حدودها که نزديک خانه­ات است پيدا بکن، صحبت بکن، ببين مغازه هم کسی دارد بفروشد که به درد کار تو بخورد، گفت رفتم دو سه روز گشتم آمدم گفتم آقا يک مغازه­ای پيدا کردم، اصلاً اين داستان شايد مال سی سال قبل است، مغازه­ای پيدا کرديم دويست و پنجاه هزار تومن، گفت آقای سراج آمد ديد گفت اين مغازه به درد کارت می­خورد، گفتم بلی گفت ابزار کار داری؟ گفتم نه، گفت با من آمد رفتيم حدود پنجاه هزار تومن هم ابزار کار خريديم گفت مغازه را داد به من، ابزار هم داد گفت برو کار کن، گفت من را از نابودی نجات داد، گفت بعد به من گفت پسرم ما همه اين­ها را در خانه خدا پيدا کرديم، تو هم اگر می­خواهی خدا کمکت کند نمازت ترک نشود، گفت من را نماز خوان کرد، من را در راه خدا آورد، با اين وضعيت اين دنيايي می­ارزد، مردم با اين پول­هايتان به داد گرفتارها برسيد، بعضی­ها می­گويند به مرحوم شيخ انصاری گفتند يکی کفر می­گويد، گفت کفری­اش کردند که کفر می­گويد، امروز بعضی­ها کفری هستند، عنادی هم به دين ندارند، غرضی هم ندارند فشار زندگی دارد ناسزا می­گويد به زمين و زمان بد می­گويد خب آقا تو که می­توانی جلو اين فشار را بگيری بگير، بعد حضرت فرمود: «وَ لْيُعْطِ مِنْهُ الْفَقِيرَ»[48] نکته ديگر، خدا ثروت به­ شما داده به فقراء عطا کنيد کمک کنيد، دستگيری کنيد از فقراء: «وَ الْغَارِمَ»[49] به بدهکارها هم رسيدگی کنيد اين­های که ورشکست شدند، گرفتار هستند بدهکار هستند، دخل­شان به خرج­شان نمی­خورد من جمله آقا را تمام کنم، بعد حضرت فرمود: «وَ لْيَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الْحُقُوقِ وَ النَّوَائِبِ»[50] صبر، نفس­تان را صبور تربيت کنيد، معلوم می­شود پول خرج کردن صبر می­خواهد، اين کاهايي که آقا فرمودند هم بايد آدم صابر باشد بتواند انجام بدهد: «ابْتِغَاءَ الثَّوَابِ»[51] تا به ثواب خدا برسيد: «فَإِنَّ فَوْزاً بِهَذِهِ الْخِصَالِ»[52] آن رستگاری که اميرالمؤمنين فرمود اگر اين شش­تا کار را با پولت کردی؟ يک رستگاری برايت رقم می­خورد که: «شَرَفُ مَكَارِمِ الدُّنْيَا وَ دَرْكُ فَضَائِلِ الْآخِرَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ‏»[53]اين کارها را اگر کردی حضرت می­فرمايد شرافت در مکارم دنيايي، دنيا عزت پيدا می­کنی، آبرو پيدا می­کنی، آخرت هم به فضائل آخرت می­رسی، هم دنيايت می­شوی حسنه، هم آخرتت حسنه، آقا فرمودند: «إِنْ شَاءَ اللَّهُ‏»[54] خطبه صد و چهل و دوی نهج البلاغه از يکی از انفاق­های اميرالمؤمنين و عرضم تمام به فيض برسانند.

در آن دوران بيست و پنج سال خانه نشينی حضرت امام بی­کار نبودند در خانه نمی­نشستند فعاليت­های اقتصادی اميرالمؤمنين در همان بيست و پنج سال بود، شارع عوالی عزيزانی که مدينه رفتيد نخلستان­های عوالی که بين شيعيان مدينه می­گويند همان منطقه­ای که خيابان بزرگراه شارع علی ابن ابیطالب هم از جلوش رد می­شود، آن سمت بقيع، اين­ها نخلستان­هايي بوده که اميرالمؤمنين اين­جا نخلستان­ها را ايجاد کرد و خارج از مدينه هم امام عرض شود که باغاتی را ايجاد کردند، خب آب من به جرأت می­توانم بگويم در آن زمان در حجاز مثل چاه نفت بود خيلی قيمت داشته آب، اميرالمؤمنين يک چاهي را به آب رساندند آن دورانی که دوران انزوای حضرت بود، دوران خانه نشينی اما امام بی­کار نبودند فعاليت اقتصادی داشتند در حالات حضرت دارد سال پنجاه هزار در بعضی از نقل­ها دينار يا درهم امام سالانه انفاق می­کردند، همان اميرالمؤمنين که نان خشک می­خورد و ميل می­کرد انفاق سالانه­اش اين قدر بود، پنجاه هزار سکه اين­ها هم از زحمات خود حضرت بود، عرق يمين، کد يمين و عرق جبين حضرت بود، اما امام می­توانست ولی نمی­خواست فرقی بين نمی­توانستن و نخواستن اولياء مايل به دنيا نبودند، ابن عباس می­گويد يک چاهی آقا رساندند به آب از چاه آمدند بالا چاه آبی شد يک سرمايه­گران قيمتی، گفت آقا لب چاه نشسته بودند خسته آمدند بالا دست حضرت شولی بود، پاهای حضرت گلی بود لب چاه نشستند فرمودند، آن سه گوسفندی، و قلمی و مرکبی بياوريد می­خواهم چيزی بنويسم ابن عباس می­گويد حضرت از چاه بيرون نيامدند همان لب چاه که نشسته بودند پوست را آوردند حضرت سند وقفيت چاه را برای فقراء مدينه نوشتند ابن عباس می­گفتم آقا شما فرزندان فاطمه در خانه­تان هستند شما عيال­وار هستيد، اين­ها را بگذاريد برای عزيزان­تان آقا فرمود ابن عباس فرزندان علی خدا را دارند اين­ها را من ذخيره می­کنم برای آخرت هم برای خودم هم برای فرزندانم، امام وقف کردند از چاه آمدند بيرون، ما امروز در مجلس عزای چنين مولايي آمديم:

علی ای همای رحمت تو چه آيتی خدا را، که به ما سوی فکندی همه سايه هما را

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بين، به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

امروز آخرين روز عمر حضرت است، ديگر آقا را امروز ممنوع الملاقات کردند ديروز می­آمدند جمعيت­هايي برای ديدن، امروز يک طببی آوردند از اطباء معروف بود گفت کبد گوسفندی بياوريد موی رگی را از اين کبد تازه بيرون آورد گذاشت لای زخم فرق اميرالمؤمنين بعد از لحاظی برداشت در نور نگاه کرد به آقا اميرالمؤمنين گفت آقا ديگر وصيت­تان را بنويسيد زهر به مغز شما اثر کرده و به آقا امام حسن هم خطاب کرد گفت پدر شما ديگر هرچه می­خواهد فقط شير به او بدهيد، به جای آب شير به جای غذا شير، آقا چه کسی هستی شما؟ ای علی تو کيستی؟ شير آوردند برای حضرت، آقا فرمود پسرم به ابن ملجم شير دادی، ما برای اين امام داريم گريه می­کنيم، ما براي اين علی داريم عرض ادب می­کنيم: چشم اشارت به اسير، و اين توصيه را هم آقا امروز فرمودند، فرمودند فزندم حسنم اگر من از اين بستر برخواستم خودم می­­دانم با ابن ملجم چه کنم؟ اگر با اين کسالت از دنيا رفتم يک ضربت زده يک ضربت بيشتر نزنيد، خب مردم می­آمدند پشت در آقا امام حسن فرمودند ازدحام نکنيد، برويد حال پدرم حال خوبی نيست اصبغ ابن نباته می­گويد مردم رفتند من ايستاده بودم، يک دفعه صدای گريه­ام بلند شد امام حسن آمدند در را باز کردند گفتند اصبغ مگر نرفتی؟ گفتم قدمم يارايي رفتن نمی­کند کجا بروم؟ اين دل هوايي مولايم دارد، می­شود يک مرتبه ديگر مولا را ببينم آقا فرمودند از پدرم بايد اجازه بگيرم، آقا امام حسن رفتند داخل آمدند گفتند پدرم اجازه داده می­گويد وارد شدم ديدم آن قدر خون از فرق مبارک رفته آقا يک دستمال زردی داشتند در جنگ­ها به پيشانی می­بستند، می­گويد رنگ چهره حضرت از آن دستمال زردتر شده بود می­گويد وقتی سلام کردم گريه کردم آقا فرمودند اصبغ چرا نرفتی؟ گفتم آقا قدمم يارای رفتن نداشت و نتوانستم بروم، آقا فرمودند می­خواهی اصبغ يک جمله برايت بگويم، گفتم آقا خيلی مشتاق هستم بشنوم گفت آقا فرمودند اصبغ دستت را بياور دستم را دراز کردم، مولا يک انگشت دستم را گرفت فرمود اصبغ پيغمبر در آن لحظات آخر زندگی دست من را گرفت همان گونه که دست تو را گرفتم، فرمود علی برو در مسجد يک پيغام دارم به مردم برسان، بگو: «أَلَا مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ»[55] هر کسی عاق پدر و مادر بشود لعنت خدا بر او، هر کسی از مولای خودش فرار کند لعنت خدا بر او، هر کسی حق اجير را ضايع کند لعنت خدا بر او، اين حرفی است امروز آقا به اصبغ زدند فرمودند رفتم منبر، مسجد پيغمبر يک پله پايين­تر از پله رسول­الله ايستادم روايت پيغمبر را خواندم يک نفر گفت يا علی جمله­ای عجيبی گفتی توضيح بدهيد؟ من ديگر چيزی نگفتم از منبر آمدم پايين، آمدم منزل رسول­الله سؤال کردند علی گفتی؟ آری، مطلبی پيش نيامد يا رسول­الله يکی سؤال کرد اين جملات را شرح بدهم اما چيزی نگفتم، اصبغ پيغمبر فرمود علی من و تو دو پدر اين امت هستيم هر کسی حق ما را ضايع کند لعنت خدا بر او باد، چه کردند با پدر امت؟ چه کردند با علی؟ يا اصبغ من و پيغمبر دو خدمتگذار اين امت بوديم اجير اين امت هرکسی حق ما را ضايع کند لعنت خدا بر او، من و رسول­الله دو مولای اين امت، هرکسی حق ما را ضايع کند لعنت خدا بر او، آه! حضرت در بستر امروز عزيزانش دور بسترش جمع بودند فرزندان گريه می­کردند يک وقت آقا ديد عباس هم خيلی گريه می­کند، زينب هم خيلی گريه می­کند يک سفارش به زينب کرد يک سفارش به عباس کرد، يک سفارش به حسين کرد، به زينب فرمود دختر اين قدر گريه نکن، دلت بابايت علی را مرنجان، حضرت زينب عرض کرد بابا گريه را ديگر برای کی بگذارم؟ آقا فرمود دخترم گريه را برای روزی که تو را در همين کوفه می­آورند، سر بريده بر فراز نيزه، تو در جامه اسارت همه بگوييم مظلوم علی.

 

[1] توبه34.

[2] الأمالي( للصدوق) النص ص93.

[3] الأمالي( للصدوق) النص ص93.

[4] توبه34.

[5] توبه34.

[6] توبه34.

[7] توبه34.

[8] يس65.

[9] آل­عمران180.

[10] آل­عمران180.

[11] آل­عمران180.

[12] آل­عمران180.

[13] طارق9.

[14] الأمالي( للصدوق) النص ص446.

[15] طارق9.

[16] آل­عمران180.

[17] آل­عمران180.

[18] آل­عمران180.

[19] آل­عمران180.

[20] آل­عمران180.

[21] آل­عمران180.

[22] بقره156.

[23] آل­عمران180.

[24] آل­عمران180.

[25] آل­عمران180.

[26] آل­عمران180.

[27] آل­عمران180.

[28] مدثر38.

[29] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص202.

[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص202.

[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص202.

[32] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[33] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[34] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[35] مصباح الشريعة ص159.

[36] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص10.

[37] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص10.

[38] رعد21.

[39] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[40] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[41] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[43] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[44] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[45] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[46] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[47] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص307.

[48] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[49] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[50] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[51] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[52] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[53] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[54] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص198.

[55] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏40 ص45.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه