استاد حدائق روز سه شنبه 5 مهرماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(ع) به بیان توصیه آن حضرت خطاب به عبدالعظیم حسنی در خصوص «رمز سعادتمندی شیعیان» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال سيدنا و مولانا ابوالحسن علی ابن موسی الرضا عليه آلاف التحية و الثناء: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا»[1].

خب روز پايان و روز پايان جلسات اين دو ماهه روز گذشته هم اشاره کردم که ماه صفر پايان زيبايي دارد از اين جهت که تأييد عزاداری­ها و توسلات ما از ناحيه امام رضا رقم می­خورد و اين کارنامه دو ماه خدمت را حضرت علی‌بن موسی الرضا تأييد می­کند امام رئوف خدا از همه ارادتمندان و مشتاقان اهل­البيت به شايسته­ترين وجه اين حضور شرکت ادب احترام را پذيرا باشد انشاءالله روزهای جمعه هم برنامه دعای ندبه برگزار است ببينيد آقايون دو ماه گذشت آمديد خوش به حال­تان آن­های هم که نيامدند به هر دليل به هر دليلی مغبون‌اند حداقل غبن دارند فرصت رفت عمر گذشت محرم و صفری هم از عمر ما سپری شد اين حضور شما می­شود سرمايه شما در پيشگاه خدا و اهل­البيت انشاءالله تا هستيم فرصت را غنيمت بشماريم روزهای جمعه هم که برنامه دعای ندبه برگزار می­شود حداقل همين کار اطلاع رسانی شفاهی گاهی اوقات من در فاميل خودم بستگان خودم کسی را بتوانم راهنمايي کنم بياورم جمله­ای نکته­ای روی آن اثر بگذارد خيلی مؤثر است، يکی از عزيزان همين لدی‌الورود مجلس از عزيزانی که پذيرايي می­کنند، گفت چند روز قبل يک خانم مسيحی آمده بود ايشان نشست و بعد هم گفت لذت بردند اين جلسه هميشه هست اين­جا برگزار می­شود بالاخره فطرت­ها پاک است ما فقط اکتفاء نکنيم که خودمان بياييم دوتا را هم با خودمان بياوريم.

رسول­الله فرمود: «الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ»[2] بتوانيد ديگران را راهنمايي کنيد به خير مثلی که خودتان انجام داديد، يک وقت پول ندارم زبان که دارم زبان بگذارم برای کار خير آقا فلانی گرفتار است کمکش کنيد آن­ها کمک کنند شما شريک هستيد آقا داريم مجلس اهل­البيت من ماشين دارم می­آيم دنبالت شما را هم می­آورم بالاخره بعضی­ها آمادگی دارند ولی اگر بروند سمت­شان دعوت­شان کنند آن­ها شرکت می­کنند به حال خودشان رهاشان کنيد نمی­آيند اين را از اين ظرفيت­ها و فرصت­ها انشاءالله استفاده کنيم که حلقه اتصال باشيم بين خدا و مردم اما روز پايانی است گرچه بحث ما عهدنامه اميرالمؤنين به مالک بود امروز يکی از دستورالعمل­های امام رضا که خطاب شيعيان­اند و امام هشت مطلب را برای سعادتمندی دوستانش بيان فرموده، واسطه اين پيام و رابطه عبدالعظيم حسنی است که از سادات عظيم­ القدر حسنی است و عبدالعظيم چند امام را زيارت کرد محضر آقاعلی‌بن موسی الرضا را درک کرده بود محضر امام جواد محضر امام هادی و از اين اولياء معصومين رواياتی نقل کرده عبدالعظيم و امروز هم که می­دانيد جايگاه رفيع عبدالعظيم در شهر ری که اين روايت از آقا امام جواد که: «من زار عبدالعظيم بری»[3]، يا از امام هادی عليه­السلام: «کمن زار الحسين بکربلا»[4]، زيارت عبدالعظيم را در روايت داريم نازله منزله زيات امام حسين در کربلاست من در ايامی که راه کربلا مسدود بود يادم است بعضی­ها به استناد همين روايت به عشق کربلا می­رفتند عبدالعظيم زيارت حضرت عبدالعظيم در شهر ری عبدالعظيم محضر امام رضا مشرف شد آقا فرمودند: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ»[5] دوستان ما را که می­بينی سلام ما را به اين­ها برسان و اين هشت مطلب را به آنها تذکر بده، نکته اول: «أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا»[6] اول در زندگی­تان راه برای شيطان باز نکنيد مردم دفع گناه از انجام عبادت مهم­تر است ما يکی از علت­های که معنويت­هايمان و کارهاي خوب­مان ثمر نمی­دهد چون خرابش می­کنيم خنثی­اش می­کنيم می­گويند سعی کنيد اول از گناه فاصله بگيريد لذا ببينيد در قرآن خداوند می­فرمايد به عروة الوثقی می­خواهيد متمسک بشويد: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»[7] اول از طاغوت و طاغوت صفتيان فاصله بگيريد بعداً: «يُؤْمِنْ بِاللَّهِ»[8] عبادت با گناه ضايع شدنی است يک مشکل جدی بخشی از ما مسلمان­ها و مؤمنين هم اين است که زحمت می­کشيم خنثی­اش می­کنيم اين جلسه يک ساعت دو ساعت زمان می­برد: «روضة من رياض الجنه» ، حضور ملائکة الله است در روايت داريم در محافل و مجالس مذهبی و معارف اهل­­البيت فرشته­ها می­آيند بالهايشا را می­گسترانند افتخار می­کنند به قدم گذاشتن شماها رو بالهای فرشته­ها که وقتی جلسات تمام می­شود اين ملائکه­ها به ملکوت که بر می­گردند ملائکه­های در ملکوت متوجه می­شوند عطر عجيبی فضای ملکوت را پر می­کنند می­گويند شما کجا بوديد می­گويند مجالس اهل­البيت بود ما رفتيم آن­جا بالها را گسترانديم می­گويند ما هم برويم استفاده کنيم می­گويند جلسه تمام شد، می­گويند ما می­رويم و بال‌های خود را در جای قدم­های شرکت کنندگان استلام می­دهيم اين­ها در اين جلسات می­دهند حالا نمی­فهمی وقتی از اين عالم رفتی و آن چشم حقيقت بين بينا شد قدر اين جلسات را می­دانی، خب عزيزان اين جلسات با اين فضيلت شرطش اين است حفظش کنی، گاهی اوقات هنوز از مجلس خارج نشده من خرابش می­کنم هنوز رمضان هم به پايان نرسيده رمضان را تباه می­کنم هنوز حج به اتمام نرسيده حج را ضايع می­کنم نافله شب می­خوانم ولی اول صبح ضايعش می­کنم و لذاست که امام رضا اول تأکيدشان برای شيعيان اين است که برای شيطان دقت کنيد راه در زندگی باز نکنيد: «لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا‏»[9] اين نکته اول.

نکته دوم حضرت می­فرمايد: «وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ‏»[10] به شيعيان ما بگوييد خودتان را عادت به راستگويي بدهيد خلاف نگوييد دروغ نگوييد صدق حديث داشته باشيد اين صدق حديث يکی از صفات بارز تمامی انبياء بوده امام صادق می­فرمايد خدا هر پيغمبر را که به پيامبری برگزيد دوتا گزينه در اين­ها بود: «لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[11] اين دوتا از توصيه امام رضا هم در اين توصيه­های هشتگانه هست راستگويي راست انسان بگويد ما امروز در جامعه­مان يکی از مشکلات مان دروغگويي است طرف توانايي ندارد ادعا می­کند طرف خلاف دارد می­گويد واقع نمی­گويد صدق الحديث سيره اهل­البيت بود گاهی اوقات حالا تصور می­کنيم اگر گفتيم به ضررمان می­شود پيغمبر فرمود: «وَ قُلِ الْحَقَّ وَ لَوْ عَلَى نَفْسِكَ»[12]حق بگوييد ولو به ضرر شما باشد خدا جبران می­کند لذا انتظاری که امام رضا از همه ما دارد راستگويي است راستگو بودن بالصدق.

يک وقت عرض کردم يک آقايي از بازاری­های بونک دار شيراز برای من نقل کرد گفت يک وقتی در مغازه بودم يک شخصی از شهرستان آمده بود می­خواست خريد برنج کند برای هيئت­ شهرستان­شان گفت آمد برنج­هایی که من داشتم نشانش دادم قيمت گرفت، گفت حاجی از اين برنج­ها بهتر هم داريد گفتم بهتر هست ولی من ندارم شما فکر می­کنيد اگر گفتيد فلانی دارد خدا زيربار منت شما قرار می­گيرد گفت چه کسی دارد؟ گفتم شما از مغازه برويد بيرون صد متر پايين­تر يک مغازه­ای است به نام آقای فلانی برنج بهتر از اين­ها او دارد گفت رفت گفت بعد از ده دقيقه ديدم برگشت، گفت حاجی راست گفتی برنج بهتر از تو را او داشت اما من اين برنج را برای مجلس امام حسين می­خواهم الآن به دلم گذشت، اين به دلم گذشت کار چه کسی است؟ «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ»[13]قلب­ها را خدا وارونه می­کند دگرگون می­کند متحول می­کند تقليب قلب کار خداست تحول درونی کار خداست گفت به دلم گذشت گفتم اين برنج برای مجلس عزای امام حسين است تو آدم راستگويي هستی تو می­توانستی بگويي اين بهترين نوع برنج است و مشتری را از سر خودت رد نکنی و از دست ندهی اما راست گفتی ما اين برنج را برای مجلس عزای امام حسين می­خواهيم به دلم گذشت برنج را از توی آدم راستگو بگيرم گفت از من چندتن برنج خريد گفت من دارم می­روم شهرستان هيئت­های ديگری هم هستند که آن­ها برنج می­­خوهند من آدرس مغازه شما را می­دهم گفت آقای حدائق به خاطر يک راستگويي بيش از ده تن برنج آمدند از ما خريدند اين کار خداست ما در حرف­ زدن­هايمان در تعارف­هايمان در قرارهايمان در وعده­هايمان راستگويي امام رضا می­فرمايد انتظار دوم حضرت بعد از اين­که از شيطان فاصله می­گيريد راستگويي است آقا کاری بلد هستی قبول کن بلد نيستی قبول نکن آقا من نمی­توانم من نيستم چيزی نمی­دانی بگو نمی­دانم: «مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ‏»[14]در گفتارهايتان راستگو باشيد اصلاً يکی از نکاتی که امام صادق به ابی جحمص و جماعت کوفی­هاي که آمدند امام صادق فرمودند علی‌بن ابی­طالب نزد پيغمبر عزيز نشد مگر به خاطر دو صفت: «انَّما بلغ به عند رسول­الله الا بصدق الحديث و اداء الامانه»[15]، اميرالمؤمنين راستگو بود خلاف نمی­گفت بنده يک وقت می­بينيد به خدا هم دروغ تحويل می­دهيم می­گوييم: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»[16]همه را می­پرستيم خدا در حاشيه است شعار است به امام حسين می­گويم جانم خودم همه چيزم به قربانت حاضر نيستيم وقت بگذاريم عادت کرديم به يک کلام عادت کرديم به يک اعمال معرفت رفته کنار، صدق الحديث اگر سخنی می­گوييم سخنی می­گوييم سخن حقيقت گونه باشد و يقين بدانيد حضار محترم هرکه حقيقت بگويد خدا دفاع می­کند از او!

نکته سوم امام فرمودند: «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ‏»[17] آقای عبدالعظيم به شيعيان ما بگوييد امانت­دار باشند. سابقاً يک اشاره­ای کرديم در مناسبتی امانت مردم هم امانت­های مادی­تان هم امانت­های معنوی­تان، ببينيد اين ساختمان امانت است شيراز امانت است خانه­تان امانت است خودتان امانت هستيد چشمتان امانت است جوانی­تان امانت است، لحظه به لحظه زندگی­تان امانت است مال شما نيست امانت­دار باشيد در برابر صاحب امانت، اين امکاناتی که امروز دست ماست امروز دست­ ماست الآن شما روی صندلی­ها نشستيد فردا که می­نشيند ديروز چه کسی نشست، امروز کار دست من و شماست فردا کار دست چه کسانی است؟ نگاه­تان نگاه امانت باشد نگاه اگر نگاه امانت شد از آثار ارزشمندش اين است وابسته زندگی نمی­کنيد نمی­گوييد خانه من مقام من پول من ماشين من می­گوييد متعلق به خداست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[18]دنيا را بريزند در دامن­تان عوض نمی­شويد اين نگاه نگاه امانت است غرور پيدا نمی­کنيد متکبر نمی­شويد منيت پيدا نمی­کنيد تازه احساس تکليف می­کنيد می­گوييد بارم را سنگين کردند آدم­های که نگاه امانت­داری دارند وابستگی پيدا نمی­کنند طغيانگری هم نمی­کنند. امام فرمود نگاه­تان به دنيا نگاه امانت باشد: «مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ‏»[19] چه امانتهای معنوی امام زمان امانت است قرآن امانت است نماز امانت است اسلام امانت است اين­ها در روايات داريم همه اينها امانات معنوی است امانات مادی هم همين امکانات اقتصادی ما زندگی­ما خانه ما هرچه که در اختيار ماست اين­ها هم امانات مادی است که همه متعلق به خداست امام می­فرمايد نگاه امانت­داری داشته باشيد، اگر نگاه امانت­داری اتفاق افتاد انسان از اين  فرصت­ها خوب استفاده می­کند الآن ببينيد شما در اين مکان مقدس نگاهت به اين مکان امانت است ذره­ای به اين امکانات وابسته نيستی نه به صندلی نه به فرش نه به محيط می­گوييد مال نيست مردم در خانه­تان همه همين طور باشيد خانه­تان امانت است پول در حسابت امانت است خودت امانت هستی دقت کن وابستگی و تعلق خاطر پيدا نکنی.

مرحوم حضرت امام می­نويسند استاد ما آيت­الله شاه آبادی بزرگ يکی از پسرهايش را خيلی دوست می­داشت، البته ببين آن­هایی که ديندارند اسوه محبت­اند شما امروز روی کرة زمين مهربان­تر از امام زمان سراغ نداريد امام زمان امام زمان است ولی عصر است نه ولی شيعه نه ولی مسلمين ولی عصر امام زمان لذا خدا کسانی را به نماينده خود بر می­گزيند که در محبت و رأفت جلوه کاملی در قالب بشری در محبت به انسان­ها باشيد اين در نوع دوستی در محبت اولياء الهی اين­ها گل سرسبد اند در مهرورزی در تکريم به انسان­ها خب اين محبت قطعاً از صفات خوب بندگاه خداست اما اين محبت نبايد غلبه پيدا کند بر محبت به خدا، مرحوم آيت­الله شاه آبادی بزرگ نقل کرده بود برای حضرت امام که من يکی از بچه­هايم را خيلی دوست می­داشتم می­ترسيدم که موقع مردن کار دستم بدهد. ببين شيطان از همان زاويه­ای که وابسته شدی می­آيد داخل از همان­جای که در روش قفل نکردی در باز می­کند يک وقت می­بينی ساعت دستش انگشترش فرزندش خانه­اش داشتيم بعضی­ها را، بعضی­ها با ساعت­شان، شيطان می­خواسته ببرد، به اين­ها را شهاتين می­گفتند می­گفت نشکن نمی­گويم!

مرحوم آقای طبسی نقل می­کند بعضی­ها به خاطر فرزندان­شان کفر گفتند و مردند بعضی­ها به خاطر مقام کفر گفتند و مردند حالا تا کجا اين چراغ سبز را شيطان ببيند و ورود کند مرحوم شاه آبادی بزرگ فرموده مدت­ها درخانه خدا استغاثه کردم خدايا مهر و محبت اين فرزند را در وجود ما معتدل کن که موقع مردن ما سخت نميريم خب اين­جا هم آقا ثامن الحجج می­فرمايد به شيعيان ما بگوييد نگاه­تان نگاه امانت­داری باشد در دنيا.

توصيه ديگر: «مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ‏»[20] امام می­فرمايد آقای عبدالعظيم به شيعه­ها بگوييد به دوستداران ما بگوييد سکوت را شيوه خودتان قرار بدهيد کمتر سخن بگوييد کم سخن باشيد چون خود اين پرحرفی آفات دارد مگر اين­که عندالضروره انسان لازم باشد حرف بزند ولی اين­که زبان ما مرتباً سخن بگوييم اين نکته را من عرض کنم علمای علم اخلاق می­گويند پر آسيب­ترين عضو بدن انسان زبان است، اين زبان چند گرمی حضار محترم تا صد و هشتاد گناه برايش ثبت شده چشم شما اين قدر گناه نمی­کند گوش شما اين قدر گناه نمی­کند دست پا تنوع گناهان زبانی خيلی وسيع است حالا يک گناهش غيبت است يکش تهمت است يکش دروغ است يکش افتراست يکش نمامی است يکش سخن­چينی است يکش بهم زدن و دوئيت است صد و هشتاد گناه با استفاده از روايت اين‌ها در آوردند ولی اعضای ديگر شما اين قدر تنوع گناه ندارد امام می­فرمايد شيعه مراقب باش زبانت را مديريت کن کمتر سخن­ بگو نه اين­که سخن نگوييد:

کم گوي گزيده گوي چون درّ، تا زندک تو جهان شود پر

حالا از ويژگی­های زبان من عرض کنم حضار محترم زبان تنها عضوی است که محدوديت مکانی در گناه ندارد الآن شما ببينيد من فکر نمی­کنم در اين مجلس کسی بتواند بگويد که من در يک مکان مقدسی مثل مسجد حرم امام امامزاده حسينيه ديدم يک کسی داشت شراب می­خورد تا حالا شما ديديد کسی هست اين­جا بگويد من در مثلاً يک حرم مطهر يک مکان مقدس مثل مسجد شراب­خوری ديدم سفره شراب پهن است، کسی نديده بگويد ما در يک مکان محترم و مقدسی عمل منافی عفت صورت گرفت نوع گناهان مکان و زمان خاص دارد اما زبان محدود به مکان و زمان نيست بنده در صحرای عرفات ديدم آقا داشت تهمت می­زد در مسجدالحرام داشت فحش می­داد در حرم امام حسين داشت غيبت می­کرد اين­ها را بنده خودم ديدم مقدس­تر از اين­ مکان­ها هم داريد مسجدالحرام عرفات حرم سيدالشهداء، اما گناهان ديگر را آن­جاها نمی­بينيد شما مؤمن اگر مراقب زبانت نباشی در ليلة القدر، درآن زمان مقدس يک وقت گناه انجام می­دهی. در يک مکان مقدس احتمال ارتکاب گناهان زبانی هست مسجد بنده نمازم تمام شده يکدفعه با بغل دستی دارم غيبت می­کنم دارم بدگويي می­کنم در همان مسجد ولی آن­جا گناهان ديگر ديده نمی­شود لذا علمای علم اخلاق می­فرمايند زبان نه محدود به مکان است نه محدود به زمان است محدود به زمان نيست حاج آقا يعنی چه؟ يعنی حاج آقا نفس آخرت هم غافل شدی شيطان می­بردت، حج رفتی زيارت امام حسين رفتی مراقب نباشی قافيه را باختی شيطان در کمين است اين را من بارها عرض کردم خدا رحمت کند مادر ما را هميشه اين شعر را می­خواندند از دوران طفوليت در گوش ما زمزمه می­کردند:

ای خدا مگذار کار من به من، گر گذاری وای بر احوال

به خودمان رها شديم رفتيم، آقا من فلانی هستم به يک آقای گفتم آقا مراقب باش گفت حاج آقا به ما شک داری؟ گفتم عجب، گفتم من به شيطنت شيطان يقين دارم به شما توهين نمی­کنم شما سلمان فارسی، اما آن طرف شيطان ايستاده بهت تذکر می­دهند مراقب باش بدت می­آيد بهت بر می­خورد دشمنی پای کار است که قسم خورده خدايا گمراه می­کنم همه را: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين»‏[21]مراقب باشيد اين زبان محدوديت سنی ندارد يعنی در آن لحظه آخر اين­که شاعر می­گويد هرکه می­گويد از پل بگذرد خندان بود، می­گويند مردم وقتی از پل صراط رد شديد رسيديد آن طرف پل صراط نفس راحت می­کشيد آن وقت ديگر آرامش داريد آن وقت ديگراز اين مخاطرات گذشتيد زبان يک وقتی می­بينيد در دوران پيری يکدفعه انسان يک جمله يک کلمه می­گويد تمام اعمالش را نابود می­کند يک توهين يک بی­مديريتی يک غيبت يک وقت يک قومی را غيبت می­کند آقا لرها اين طور ­اند ترک‌ها اين طورند شيرازی­ها اين طوری، وای وای حالا ديگر قيامت بيا و جواب يک امت را بده می­بينی هرچه ترک است جلوت را می­گيری آيت­الله العظمی خويي هم می­آيد جلو علامه امينی هم می­آيد جلو، علامه طباطبايي ترک­ها لرها آيت­الله العظمی بروجردی می­آيد جلو.

يک وقتی ما خدمت آيت­الله العظمی مکارم بوديم خدا طول عمر با عزت به ايشان بدهد، همين بحث شد که اگر اين­هایی که غيبت کلی می­کنند گفتند مديون همه هستند، آقا شيرازی­ها اين طور اند اهوازی­ها آن طور اند فلانی­ها اين طورند، اصلاً داری غيبت يک جمعيتی را تو می­کنی، بدگويي يک جمعيتی را تو داری بيان می­کنی ايشان می­گفتند اگر کسی خيلی هم اشتهاء به غيبت کردن دارد اين اخلاق زشت را نمی­تواند کنار بگذارد البته می­گفت اين تجويز نيست آنی که می­گويد من نمی­توانم بدون غيبت روزم را شب کنم می­گفتند حداقل دنبال اين غيبتی که داری می­کنی بگو يک ترک منافقی، يک لری کافری که حداقل مسلمان­ها مدعی­ات نشوند، اين جوری همه را با يک چوب می­رانی زبان خيلی پور مسئوليت است عزيزان شما می­بينيد در بحث آسيب­شناسی گناهان پيغمبر می­فرمايد غيبت از عمل منافی عفت ارتباط نامشروع بدتر است الحمدلله شما مفتخر هستيد بگوييد ما يک عمر به پاکی زندگی کرديم خانم می­گويد من با پاکی زندگی­ام را سپری کردم آقا می­گويد من يک ارتباط با نامحرم به حرام نداشتم می­توانيم با همين ادعا بگوييم يک غيبت نکرديم گناه غيبت که از زنا بدتر است از رسول­الله سؤال شد چرا گناه غيبت از زنا بدتر است رسول­الله فرمود آن فرد آن زانی وقتی بر می­گردد بين خودش است و خدا توبه می­کند خدا می­بخشد آن فرد غيبت کننده وقتی بر می­گردد بين او هست و خدا و مردم آبروی رفته را بايد برگرداند کار سخت­تر است شما رباخوری رباخوری چقدر بد است می­گويند گناه رباخوری مثل اين­که هفتاد پيغمبر را شما در مسجدالحرام بکشيد: «قتل سبعين نبياً فی بيت­الله الحرام» ، اميرالمؤمنين می­فرمايد دروغ از رباخوری بدتر است حالا ماها افتخار می­کنيم يک پول ربا در زندگی­مان نيامده سود ربوی نگرفتيم می­گويند به همان صراحت می­توانی بگويي يک دروغ هم نگفتم، مردم شرابخوری چقدر زشت است اين روايت را حضرت امام در اربعين حديث دارند که امام باقر می­فرمايد خدا برای همه کارهای بد قفل قرار داده شاه کليد تمام جرائم و جنايات شرابخوری است يعنی اگر کسی آلوده شد به شرب خمر به هر فسادی کشيده می­شود. اين قسمت حديث خيلی تکان دهنده است امام باقر فرمود: «وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ»[22]دروغ از شراب بدتر است ما به همان ادعای که می­گوييم لب به شراب نزديم می­توانيم بگوييم لب به دروغ نگشوديم پر مجازات­ترين قيامت هم، اين را بشنويد رسول­الله می­فرمايد روز قيامت زبان را عذابی می­کنند که هيچ عضوی از اعضای اين گنه­کار را آن عذاب نمی­کنند: «يُعَذَّبُ اللِّسَانُ بِعَذَابٍ‏ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ»[23]در قيامت وقتی گنهکار را دارند می­برند جهنم می­گويند زبان را عذاب ويژه کنيد زبان به خدا عرض می­کند: «أَيْ رَبِّ»[24] اين سخن رسول­الله است: «عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ»[25]خدايا چرا من را يک عذاب سختی داريد می­کنيد خب اين پيکر گنه­کار بوده اين چشم اين دست اين پا زبان هم گناه کرده خب همه يک گناه مساوی خطاب می­آيد: «خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ»[26]از تو يک کلمه­ای يک حرفی خارج شد به مشرق و مغرب عالم رسيد آبروی کسی رفت شخصيت کسی خراب شد زندگی را بهم زد گاهی اوقات طرف تلفن را بر می­دارد اين روايت را امروز خيلی بهش ايمان داشته باشيم اين روايت آن سالی که پيغمبر هزار و چهار صد قبل فرمود برای مردم هزم اين سخن به حسب درک و علم­شان پايين بود اما الآن شما داريد می­بينيد طرف گوشی تلفن همراهش را ور می­دارد در آن واحد دارد تصويری با آن سر دنيا حرف می­زند صوتی يک سخن می­گويد يک کلمه می­گويد يکدفعه می­بينيد يک خانواده را می­ريزد بهم يک بدگويي يک زندگی را فلج می­کند از طرف خدا خطاب می­آيد از تو سخنی صادر شد از مشرق به مغرب عالم رسيد آبروی رفت زندگی خراب شد خدا می­فرمايد به عزتم قسم عذابی می­کنم که تو را که بقيه اعضايش اين‌طور عذاب نمی­کنم زبان اين طور است سهل الوصول است ولی بقيه اعضاء اين طور نيستند امام می­فرمايد آقای عبدالعظيم مراقبت به زبان کن، خود را عادت به سکوت بده، البته اين را هم من اضافه کنم در نوع رواياتی که از معصومين به ما رسيده ائمه ما را دعوت به سکوت کردند آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد من کتاب تورات حضرت موسی را خواندم و از کتاب تورات اين جمله را انتخاب کردم: «مَنْ صَمَتَ نَجَا‏»[27] کسی که صمت و خاموشی را پيشه گزيد نجات پيدا می­کند اين را به يک بزرگی کليمی­های شيراز در يک جلسه­ای بود گفتم گفتم عصاره تورات را بهت بگويم گفت مگر تورات خواندی گفتم من تورات نخواندم از تورات خوانده می­خواهم بهت بگويم گفت بگو، گفتم بخش عمده از تورات بر می­گردد به مديريت زبان و کنترل زبان گفت از چه کسی داريد می­گوييد؟ گفتم علی‌بن ابی طالب فرمود حضرت فرمود عصاره تورات: «مَنْ صَمَتَ نَجَا‏»[28] عصاره انجيل: «مَنْ قَنِعَ شَبِعَ»[29]قناعت پيشه گزيدی سير خواهيد شد عصاره قرآن: «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه‏»[30]قرآن را در اين آيه می­شود جمعش کرد قرآن مؤمن بايد برساندت به اين­جا خدا يادت نرود در تمام شئونات زندگی تراز بشود خدا، به خدا وصل شدی خدا کفايتت می­کند: «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ‏»[31]اين انتخاب اميرالمؤمنين است خب نوع روايات می­گويند سکوت کنيد يک کسی آمد خدمت امام باقر گفت آقا سکوت بهتر است يا سخن گفتن؟ آقا فرمودند اين دو را نمی­شود باهم مقايسه کرد شما سکوت را با سخن گفتن، تعريف می­کنيد ولی سخن گفتن را با سکوت نمی­شود تعريف کرد امام فرمود تمام انبياء يکی از ويژگی­هايشان اين بود که فصيح بودند سخن می­گفتند به جا می­گفتند بليغ حرف می­زدند شما ببينيد پيامبر ما خاتم الانبياء محمد ابن عبدالله، از تهمت­های که به رسول­الله می­زدند می­گفتند: «انه لساحر مجنون» ، پيغمبر ساحر است ساحر است يعنی چه؟ می­گفتند اين آقا با هرکه حرف می­زند طرف را مجذوب می­کند سحر در کلام دارد يکی از شيطنت­هایی که ابوسفيان به کار برد در آغاز رسالت پيغمبر آن سال­های نخستين رسول­الله می­آمدند کنار حجرالاسود می­ايستادند آيات قرآن می­خواندند مردم هم طواف می­کردند اين به گوش مردم که می­رسيد هی می­آمدند جذب می­شدند مسلمان می­شدند يک عربی می­گويد من از خارج از مکه وارد مکه شدم اين­ها ورودی‌های مکه نيرو گذاشته بودند هرکه وارد مکه می­شد می­گفتند يک آقای ساحری هست در مسجدالحرام کنار حجرالاسود ايستاده دارد حرف می­زند به او رسيديد گوش­هايتان را بگيريد آن عربی که از يکی از قبائل عرب آمده بود می­گويد من وارد شدم در مسجدالجرام ديدم يک آقايي کنار حجر الاسود، ايستاده می­گويد تبليغات ابوسفيان و سران قريش چون اثر گذاشت وحشت کردم رسيدم محازی اين آقا گوش­هايم را محکم گرفتم رد شدم بعد دست از گوشم برداشتم دوباره دور کعبه چرخيدم نزديک حجر الاسود دوباره گوش­ها را گرفتم دور سوم می­گويد گفتم بابا تو عقل داری خب ببين اين آقا چه دارد می­گويد؟ اين حرفش چيست؟ می­گويد دست از گوشم برداشتم آمدم جلو پيامبر داشت آيه قرآن می­خواند يک آيه خواند اين رفت جلو گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رول­الله، پيامبر زيبا سخن می­گفت به جا سخن می­گفت توهين نمی­کرد لذا قريش می­گفتند پيامبر سحر کلام دارد پيامبر اهل ساحری نبود انبياء در گفتارشان مردم را جذب می­کردند خب اين سخن گفتن امام باقر فرمود سخن گفتن و تکلم و کلام روش همه انبياء بوده شما ائمه معصومين ما را ببينيد از اميرالمؤمنين تا امام عسکری و صاحب الزمان، يکی از امتيازات برجسته اولياء الهی فصيح سخن گفتن و بليغ يعنی به جا گفتن و مناسب حال مخاطب حرف زدن اين فصاحت و بلاغت است روان سخن گفتن، آقا فرمودند تمام انبياء مأمور به سخن گفتن بودند گفت آقا پس اگر سخن گفتن بهتر است چرا شما شيعيان­تان را دعوت به سکوت می­کنيد در همين روايت امام می­فرمايد: «مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ»[32] امام باقر فرمودند ما از شيعيان­مان مطمئن نيستيم ما اگر از شماها اطمينان داشتيم که در حرف زدن سر از وادی غيبت و تهمت و دروغ در نمی­آوريد هر آينه شما را امر می­کرديم لحظه سکوت نکنيد.

ببينيد آقايان من يک مثال بزنم شما يک پسر بچه و دختر بچه دو سه ساله­ای کارد تيزی بر می­دارد اين چون روش استفاده از کارد را بلد نيست همه می­دوند ازش می­گيرند می­گويند چرا می­گيريد می­گويد اين نمی­داند چه جور بايد استفاده کرد اين يا به خودش آسيب می­زند يا به ديگران اما همين کارد تيز را يک جوان فهميده­ای خردمند و عاقلی بردارد اصلاً شما تذکر هم بهش نمی­دهيد. امام صادق به زرارة بن اعین فرمودند حرف بزن سخن بگو، چون اطمينان دارند به او، لذا قطعاً سخن گفتن بهتر از سکوت است در اين توصيه­های که ائمه به ما می­گويند سکوت چون به ما اطمينان نيست می­گويند آقا می­خواهی حرف بزنی خودت را گرفتار می­کنی آبروی کسی را می­بری زندگی کسی را بهم می­زنی، جمع­بندی کنم امام فرمود: «وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ»[33] آقای عبدالعظيم به شيعيان ما بگوييد از حرف زدن و جدال در مسائل بیهوده پرهيز کنيد گاهی اوقات يک ساعت طرف می­نشيند حرف می­زند حرفی می­زند که اصلاً نه به درد دنيايش می­خورد نه به درد آخرتش: «وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ»[34]گاهی اوقات دنبال يک چيزهای هستيم نه دنيا درش هست نه آخرت، خدا رحمت کند مرحوم جد ما را آيت­الله والد می­گفتند به طلبه­ها توصيه می­کردند آقايون کاری که می­کنيد يا دنيا بايد درش باشد يا آخرت يا هردو يک کاری نکنيم که نه دنيا دارد نه آخرت خب ما يک مجادله­های حرف­های يک ساعت طرف نشسته حرف می­زند می­بيند اين نه بار دنيای دارد نه بار آخرتی يک­جای نشسته بوديم چندتا جوان هم آن گوشه نشسته بودند ديدم اين­ها حرف­شان است گفتيم صحبت­تان سر چه است؟ گفت آقا در اين سن فوتباليست است حالا فوتباليست اروپايي بود برای يک فوتباليست اروپايي اين حرف­شان بود که سنش چند سال است خب اين چه ثمره دنيايي دارد چه ثمره­ آخرتی دارد امام می­فرمايد از جدال در مسائل بيهوده حذر کنيد اين هم توصيه ديگر.

«وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ»[35] بهم رو کنيد شيعه با شيعه همراه باشد مسلمان بايد با مسلمان متحد باشد الآن می­بينيد از برکات اين جلسات اين است که گاهی اوقات دوستان رفقاء همديگر را به برکت اهل­البيت در اين جلسات می­بينند شايد اين جلسات اگر نبود اين توفيق ديدار هم به ندرت اتفاق می­افتاد، امام می­فرمايد بهم رو کنيد.

«وَ الْمُزَاوَرَةِ»[36] به زيارت هم برويد به ديدار هم برويد: «فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ»[37] شما اگر بهم نزديک شديد امام رضا می­فرمايد به ما نزديک هستيد دل‌هايتان اگر بهم نزديک شد با اهل­البيت نزديک هستيد فاصله گرفتيد از هم از ما دور شديد: «فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ»[38]لذا اين­جا بحث همين جلسات دينی صله رحم مزاوره تأکيد شده در روايات بعد نکته پايانی حضرت فرمودند:

«وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»[39] خودتان را مشغول نکنيد به خراب کردن يکديگر همديگر را خراب نکنيد شيعه نبايد آبروی شيعه را ببرد و يک تهديد امام پايان اين توصيه نامه فرمودند فرمودند: «فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي»[40] با خدای خودم پيمان بستم اگر کسی در صدد تخريب دوستداران ما برآيد و بخواهد اين­ها را خراب کند از خدا می­خواهم: «أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ»[41] خدا در دنيا اين را به اشد عذاب مجازات کند: «وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»[42] حالا می­گويد از نان خوردن می­اندازیم، او را سکه يک پول می­کنيم، امام رضا می­فرمايد از خدا می­خواهم به اشد عذاب عذابت کند مردم زمين زدن هنر نيست، بلند کردن از زمين هنر است، آبرو بردن هنر نيست آبرو داری هنر است اين رسم اهل­البيت است: «وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»[43] قيامت هم در زمره زيانکاران باشد.

مرحوم آيت­الله والد می­فرمودند سال پنجاه بود يعنی پنجا و يک سالی قبل که يک بخشی از جمعيت حاضر در اين دنيا تشريف نداشتيد گفتند ما مشهد بوديم جلسه­ای بود علمای آن وقت مشهد در جلسه بودند که همه فوت کردند تنها کسی که از حاضرين در آن مجلس حاج­آقا اسم می­آوردند و الآن زنده است که خدا طول عمر با عزت و عافيت به ايشان عطاء کند حضرت آيت­الله العظمی وحيدخراسانی است گفتند حاجی آقای وحيدخراسانی بودند يک بخشی از علمای مشهد نشسته بودند يک پيره مردی هم نشسته بود به نام آقای سعيدی که سال­های متمادی کليددار حرم امام رضا بود و مسئوليت کليدداری حرم به عهده اين بود و اين کارش هم اين بود که شب­ها آخرين نفر بود در حرم را می­بست صبح­ها هم اولين نفر بود درها را باز می­کرد حاج آقا گفتند که آقای وحيدخراسانی رو کردند به آقای سعيدی گفتند آقای سعيدی شما سال­ها کليد حرم دستت بود از امام رضا هم خودت چيزی مشاهده کردی گفت جرياناتی سراغ دارم ولی يکش را برايتان می­گويم حاجی می­گفتند اين را نقل کرد گفت من برنامه­ام اين بود شب­ها خب آخرين نفر بودم درها را قفل می­کردم صبح هم سحر که می­آمدم مثلاً نيم ساعت به آذان صبح در صحن در حرم باز می­شد خادم­ها می­آمدد حرم را آماده می­کردند چراغ­ها را روشن می­کردند برای حضور زوار معمولاً سحرها هم که می­آمدم هم خدام پشت در منتظر بودند هم بعضی از زائرها هم اين­ها می­آمدند که زودتر وارد حرم بشود گفت يک شب من بيدار شدم در منزل ديدم ساعت ديواری منزل ما نيم ساعت به آذان صبح است من هميشه يک ساعت به آذان از منزل خارج می­شدم گفتم ای داد امشب ما خواب افتاديم و دير شد با عجله وضوء گرفتم لباس پوشيدم با شتاب آمدم سمت حرم مطهر، رسيدم پشت در صحن، ديدم برخلاف شب­های ديگر که خدام بودند زائرها بودند امشب هيچ کس نيست، گفتيم امشبی که ما دير آمديم خدام و مردم هم نيامدند گفت خودم در صحن را باز کردم آمدم داخل صحن، در حرم را باز کردم شروع کردم چراغ­ها را روشن کردن ساعت ديواری بالای قسمت بالای حضرت رو ديوار نگاه کردم ديدم يک ساعت و نيم به آذان صبح هنوز وقت مانده، گفت فهميدم که ساعت خانه ما خراب بوده آن ساعت جلو رفته گفتم خب حالا اين يک توفيق مضاعفی است که امشب نصيب ما شد و نافله شب­مان را بالای سر حضرت بخوانيم گفت ايستادم به نافله شب هشت رکعت نافله و دو رکعت شفع و در نماز وتر در قنوت نماز داشتم می­گفتم العفو العفو العفو يکدفعه دوتا کليد کوچک کليد چمدان کف دست من قرار گرفت و همزمان از داخل ضريح مطهر صدا بلند شد فردا صبح ساعت هشت برو دم دروازه مشهد اتوبوسی از تهران می­رسد با اين مشخصات حالا مشخصاتش را هم حضرت اشاره می­کنند مسافرها که پياده می­شوند در بين مسافرها آقا می­فرمايند دوتا خانم جوان و ميان سال هستد که همه از اين­ها فاصله می­گيرند کسی با اينها حرف نمی­زنند اين­ دوتا خانم تا مشهد هستند مهمان من هستند در پذيرايي از اينها کوتاهی نکن، آقای سعيدی می­گويد بدنم می­لرزيد من اين کليد را نمازم را خواندم در جيبم نزديک آذان صبح خدام آمدند زائرها آمدند تا هفت و نيم در حرم بودم هفت و نيم به خدام گفتم من يک جايي کار دارم می­روم و بر می­گردم می­گويد آمدم از حرم بيرون رفتم دروازه مشهد سر ساعت هشت اتوبوس رسيد مسافرها پياده شدند ديديم دوتا خانم جوان با همان مشخصاتی که آقا فرمودند اين­ها هم پياده شدند جمدان­هايشان را ورداشتند رفتند يک سمت بقيه يک سمت، ديگر من ديدم کسی با اين­ها حرف نمی­زند اصلاً مثلی که بيگانه هستند با اين دو نفر گفت يک پيره مردی بين مسافرها رفتم سراغ اين پيره مرد گفتم آقا معذرت می­خواهم همه شما از تهران آمديد؟ گفت بلی، گفتم چرا با اين دوتا خانم شماها حرف نمی­زنيد گفتم نپرس، گفتم آقا برای من سؤال است اگر شما از يک شهر آمديد اينها هم همشهری شما هستند اصلاً هيچ کدام­تان با اين­ها حرف نمی­زنيد گفت دوباره گفت نپرس، گفتم آقا خب می­خواهم بدانم علت را گفت اصرار کردم پيره مرد اين را گفت، گفت سر بسته بهت می­گويم اين دوتا خانم در تهران مشهوره به بدکاره­ای هستند خيلی بدنام هم هستند، اين­ها شنيدند که ما داريم مشهد به ما اصرار کردند ما را هم با خودتان ببريد می­خواهيم برويم پيش امام رضا توبه کنيم آدم بشوم اين­جا در پرانتز يک جمله به همه­تان بگويم مردم به امام رضا قسم آن قدری که همان­های که از دست رفتند همان جوان­های که شما می­گوييد آشيب بلوا می­کنند، روی لباسش اسکلت آدم است ادبيات اخلاقی را بلد نيست به اين جلسات نياز دارند من و شما به آن اندازه نياز نداريم اين­ها مثل آدمی است که دارد از تشنگی تلف می­شود اين آبی که دست است اول بده اين دارد می­ميرد تو سرپا هستی از امام رضا ياد بگيريم امام رضا چه کسانی را می­پذيرد چه کسانی را دعوت می­کند، چه کسانی را می­گويد زائر من، من يک کار خوبی که بعضی­ها را ديدم در اين شهر به طور ندرت و نادرگونه ديدم يک کسی آمد گفت آقا روی جوانی من کار می­کردم هر کاری کردم اين حرف ما را نپذيرفت گفتم من يک کاری برايت می­کنم يک سفر مشهد بليط هواپيما می­گيرم هتل معين می­کنم مهمان من شما سه چهار روز برو مشهد ولی روزی يکی دوبار برو داخل حرم. گفت فرستادمش گفتم امام رضا من که حريف اين نشدم آقا شما امام هستی، اگر نمی­پسندی از دست برود کمکش کنيد گفت به امام رضا قسم طرف برگشت عوض شد، حاجی کار ازت نمی­آيد بفرستش پيش کاردان پول خدا بهت داده بشو واسطه خير، آقا می­فرستمت کربلا برو خدمت امام حسين سفارشت را هم بکن، يا اباعبدالله اين دارد می­آيد اين دختر اين پسر اين نماز نمی­خواند اين ضعف اخلاقی و ايمانی دارد شما يک عنايتی کنيد ببينيد می­کنند يا نمی­کنند؟ گفت رفتم جلو به اين دوتا خانم گفتم گفت پيش خودم گفتم آقا که­ها را به زائری قبول کردی؟ رفتم سراغ اين دوتا خانم جوان گفتم شما مشهد جای داريد برای اسکان؟ گفتند نه، گفتم خانه من در اختيار شماست گفت اين­ها هم قبول کردند ماشينی گرفتم اين­ها چمدان­ها را تو ماشين گذاشتند سوار شديم آمديم منزل در منزل که آمدم به خانمم گفتم خانم دوتا مهمان محترم و عزيز آوردم امام رضا سفارش اين­ها را کرده در احترام به اين­ها فروگذاری نکن، می­گويد مهمان خانه منزل را داديم دست اين­ها بعد از لحظاتی ديدم خانمم آمد گفت اين­ها خيلی مضطرب اند گفتم چرا؟ گفت اين­ها می­خواهند لباس­هايشان را عوض کنند آماده بشوند بروند حرم کليد چمدان­هاشان را گم کردند گفت من يادم رفت که کليدهای که در قنوت نماز شب کف دستم قرار گرفت آقا فرمودند کليد چمدان­هايشان است اين اصلاً فراموشم شده بود گفت تا گفت کليد چمدان­ها را گم کردند گفتم خانم برو يک يا الله بزن من بيايم داخل گفتم خانمم رفت داخل و گفت بياييد داخل، رفتم گفتم کليدها را در آورم گفتم اين­ها کليد چمدان­های شماست گفتند کليد چمدان­های دست شما چه می­کند؟ گفتم فقط همين اندازه بگويم که امام رضا شما را قبول کرد، آقا که­ها را قبول می­کنی که­ها را می­پذيری:

گر از درت دورم کنی مولاجان، گر از درت دورم کنی، برگو کجا رو آورم

جایی ندارم رو کنم، جز برتو ای باب کرم، جانم رضا جانم رضا جانم رضا

ای جان جانانم رضا، قربان اين ناله­ها جانم رضا، ای جان جانانم رضا

روز گرفتن تأييد دو ماه زيارت­های شماست، جانم رضا،

آقا فرمود اباصلت دارم می­روم خانه مأمون اگر در برگشت عباء به سر کشيده بودم ديگر کسی را اجازه ملاقات مده اباصلت می­گويد فاصله بين خانه حضرت و مأمون فاصله چندانی نبود ديدم در اين فاصله کوتاه چندين مرتبه امام رو زمين نشست، برخواست، عباء کشيده وارد خانه شد، وارد اتاق شد مثل مار گزيده­ها به خود می­پيچيد:

تن پر زهر و پر درد، نه طبيب و نه دوائی، چه کند غريب بی­کس که ندارد آشنائی

ز مژ عقيق می­سوخت، به زبان حال می­گفت، پسرم تقی کجائی، ز پدر چرا جدائی

اباصلت می­گويد يک وقت ديدم يک آقای زاده­­ای در صحن منزل نمايان شد، آقا درها بسته بود از کجا داخل شديد، آقا فرمود اباصلت همان خدايي که من را از مدينه به طوس آورد قادر است از درهای بسته داخل کند، وارد حجره بابا شد سر بابای غريب را به دامن گرفت امام رضا سر در کنار جواد الائمه گذاشته و جان به جان آفرين تسليم کرد، دو ماه يا حسين گفتيد برای عرض ادبی بهتر به محضر امام رضا دلها را ببر کربلا راوی می­گويد آن لحظات عمر امام حسين و آن لحظات پايانی آمدم کنار گودی قتلگاه ای وای ای وای ديدم عزيز زهراء صورت به روی خاک قتلگاه «رضاً بقضائک تسليماً لامرک لامعبود سواک يا غياث المستغثين»[44]، همه بگوييم يا حسين.

 

[1] الإختصاص النص ص247.

[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص27.

[3] مستدرک الوسائل ج3 ص616

[4] مستدرک الوسائل ج3 ص616

[5] الإختصاص النص ص247.

[6] الإختصاص النص ص247.

[7] بقره 256.

[8] بقره 256.

[9] الإختصاص النص ص247.

[10] الإختصاص النص ص247.

[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2ص104.

[12] من لا يحضره الفقيه ج‏4 ص179.

[13] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص352.

[14] الإختصاص النص ص247.

[15] الکافی ج2 ص104

[16] فاتحه 5.

[17] الإختصاص النص ص247.

[18] بقره 156.

[19] الإختصاص النص ص247.

[20] الإختصاص النص ص247.

[21] ص82.

[22] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص339.

[23] الجعفريات (الأشعثيات) ص147.

[24] الجعفريات (الأشعثيات) ص147.

[25] الجعفريات (الأشعثيات) ص147.

[26] الجعفريات (الأشعثيات) ص147.

[27] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.

[28] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.

[29] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.

[30] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.

[31] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.

[32] الإختصاص النص ص247.

[33] الإختصاص النص ص247.

[34] الإختصاص النص ص247.

[35] الإختصاص النص ص247.

[36] الإختصاص النص ص247.

[37] الإختصاص النص ص247.

[38] الإختصاص النص ص247.

[39] الإختصاص النص ص247.

[40] الإختصاص النص ص247.

[41] الإختصاص النص ص247.

[42] الإختصاص النص ص247.

[43] الإختصاص النص ص247.

[44] مقتل الحسین مقرم ص753

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه