استاد حدائق روز شنبه 26 شهریور ماه 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز به مناسبت ایام دهه پایانی ماه صفر به بیان یکی دیگر از «درس های نهضت سیدالشهدا(ع)» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليم‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

خب امشب ادامه بحثی را داريم، ما آخر يک سری مخاطبينی داريم که اين­ها هر شب مخاطب ما هستند اين فضای مجازی گاهی اوقات طرف از کشور ديگر زنگ می­زند می­گويد آقا ادامه بحث­تان چه شد؟ ما تا ديشب در مسجدالنبی سخن پيرامون يکی از درس­های مهم نهضت سيدالشهداء درس آزادگی و آزاد مردی بود و بحث شد و يکی از درس­های ديگر درس عزتمندی است رسيديم به بحث عزتمندی که امام حسين آموخت عزيز زندگی کنيد با عزت زندگی را بگذرانيد دنيای فانی نمی­ارزد برای چند صباح دنيا معنويت و شخصيت­تان را هزينه کنيد عزت را تعريف کرديم عزت يعنی نفوذ ناپذيری آدم عزيز به اين نمی­گويند که يک طائفه­ای دنبالش راه بيفتد، عزيز يعنی آن­که درش نفوذ نمی­شود کرد پول عوض نمی­کند، مقام تغييرش نمی­دهد تطميع او را از مسير منحرف نمی­کند اين را می­گويند عزيز گرسنه است دست به حرام نمی­زند عزت اين است.

من يادم نمی­رود در يکی از سفرهای زمان صدام ملعون در امامزاده سيدمحمد سامراء، زائرها در حد يکی دو ساعت توقف داشتند زيارت می­کردند و می­رفتند آن سال زمستان هم بود، حدود بيش از بيست سال قبل بود اوائلی بود که سفرها آغاز شده بود، صدام بود در عراق به ايرانی­ها می­گفتند وسائل لباس­های گرم اضافی بياوريد آن­جا صدقه بدهيد مردم خيلی در زحمت هستند خب زائرها هم آن­های که لباس­های گرم اضافی داشتند بعضی­ها برای انفاق با خودشان می­آوردند در امامزاده سيدمحمد هوای سردی بود عصر بود زائرها رفتند زيارت آمدند به دنبال هر ايرانی، حدود بيست­تا فقير می­دويد صحنه عجيبی بود، التماس می­کردند گاهی اوقات اشاره به لباس می­کردند می­گفتند قميص قميص سيدی سيدی مسکين سيدی فقير ارحمنا به ما رحم کنيد پولی بدهيد لباسی بدهيد حالا زائرها هم کمک می­کردند در هر اتوبوسی هم دو سه­تا مأمور بعثی بود که اين­ها را از دور ايرانی­ها پراکنده می­کردند، گاهی اوقات اين­ها را با ضرب و شتم اين­ها را دور می­کردند يک حاج خانم شيرازی بود در کاروان بود اين سوار اتوبوس شد ظاهراً يک پسر بچه­ای بهش می­گفت لباس می­خواهم اين رفت سر ساکش در اتوبوس يک لباسی آورده بود آمد سؤال پرسيد گفت آقا من يک لباسی آوردم نيتم اين بوده کربلا بدهم به فقراء اما يک بچه­ای دنبال سر آمده خيلی التماس می­کند اين­جا بدهم بهتر است يا کربلا بدهم؟ گفتم خانم دو جا خدا در قرآن می­فرمايد عجله کن با اين­که عجله کار خوبی نيست اما اين دو جا خيلی خوب است يک در کارهای خير: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»[2]مردم وقتی می­خواهيد يک کاری خوبی انجام بدهيد عجله کنيد شيطان راهزن عجيبی است امشب اگر تصميم گرفتی به کسی کمک کنی گفتی فردا راهت را می­زند، يک جوری برايت توجيه می­کند خدا رحمت کند امام را امام می­فرمودند شيطان در توجيه­گری آن قدر قوی است حلال را می­کند حرام، حرام را می­کند حلال يک بخشی از اين­های که خلاف می­کنند هم به قصد مخالفت با خدا خلاف نمی­کنند شيطان توجيه می­کند، اميرالمؤمنين فرمود: «يسنّ لکم الطروق» ،  شيطان راه­ها را اول برايتان هموار می­کند ناهمواری­ها را هموار می­کند بعد می­گويد حالا بيا جاده را طی کن گفتم خانم يکی در کار خير است، دوم در توبه کردن: «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»[3] اين دوجا عجله کردن خيلی خوب است گفتم همين­جا بدهيد اين خانم رفت سر کيفش و لباس را در آورد و داد و يک هفت هشت دقيقه­ای گذشت اين خانم وحشت زده بلند شد، گفت آقا ديدی چه شد؟ چه شد؟ گفت من دوتا بسته­ای صد هزار تومنی، حرف سال هفتاد و نه بود صد هزار تومن آن موقع، من زمان را گفتم که اين­هایی که تو اقتصاد دست داريد برگرديد به گذشته ببينيد چقدر می­شد. گفت دوتا بسته صدهزار تومنی آورده بودم برای خريد سوغاتی لاي اين لباس­ها رفت من گذاشته بودم لاي اين لباس­ها حواسم نبود اين لباس را که دادم رفت پول­ها هم رفت، سريع به آن مأمور عراقی گفتيم که آقا اين لباس حاج خانم وسطش پول بود ببينيد لباس دست چه کسی است. اين هم سريع رفت پايين و بين عراقی­ها می­گشت يکی دو نفر هم لباس دست­شان بود لباس­ها را گرفت نشان داد گفت اين لباس شماست بعد خانم گفت نه، آنی که لباس را گرفت بعضی از زائرها گفتند حاج خانم می­رود دعايت هم می­کند می­گويد عجب حاج خانم با همتی پول را گذاشت لای لباس که ريا نشود! بنازم، بنازم خداوند پيروز را چه خلق خوبی خدا دارد، اين برد ديگر بر هم نمی­گرداند خب تا زائرها آمدند سوار شدند يک مقدار زمان برد راننده هم يک مقداری اضافی ايستاد بعد آهسته آهسته ماشين را حرکت داد رفت انتهای خيابان امام زاده سيدمحمد دور زد با همان سرعت ملايم يواش يواش داشته می­رفت که حرکت کند به سمت نجف يک دفعه ماشين را نگه داشت ديديم از دور دست صحری يک خانم عربی دارد می­دود هی دست تکان می­دهد يک پسر بچه­ای ده دوازده ساله­ای هم با فاصله دنبالش دارد می­دود، اين­ها رسيدند به اتوبوس اين مادر و پسر دور اتوبوس يکی دو دور چرخيدند از بيرون، پسر آن خانم شيرازی را نشان داد آن حاجی خانم را با انگشت اشاره آمد اين زن عرب پشت در اتوبوس در را باز کردند از پالاها آمد بالا مردم عزت يعنی اين، عزت يعني اين: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ »[4] از بخواهيم عزيز بشويم مطامع دنيای روی ما اثر نگذارد درسی که امام حسين به بشريت آموخت اين خانم وارد شد نفس­زنان پای برهنه آمد سمت آن حاج خانم شيرازی، لباس را باز کرد ديدند دوتا بسته صدهزار تومنی بدون اين­که يک درجه اسکناسش کم شده باشد، تعارف کرد همه تعجب کردند مردم در آن فقر شديد اينی که می­گويند آقا فقر مساوی است با فحشاء اين عموميت ندارد حرف درستی هم نيست هر فقيری که به گناه کشيده نمی­شود قرآن می­فرمايد بعضی­ها فقيرند ولی آن قدر مناعت طبع دارند که: «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»[5] آدمی که نمی­داند اين فقير است گمان می­کند اين غنی است اين قدر عفت دارد و مناعت طبع دارد، در نگاه اوليه می­گويند اين ثروتمند است و حال آن­که تهی دست است آمد پول را برگرداند، از اين خانم سؤال شد خانم چه شد شما پول را برگردانديد، گفت من خانه­ام آن روستايي نزديک امام زاده سيدمحمد است پسرم الآن آمد منزل ديدم يک لباسی آورد وسط لباس دوتا بسته اسکناس گفتم اين را از که گرفتی؟ گفت مادر يک خانم زائری ايرانی بود به ما داد، گفتم اين متوجه نشده اين مقدار پول را انفاق نمی­کنند اين اشتباه کرده اين پول لای لباس بوده متوجه نبوده گفتم مادر بدويم تا اين­ها نرفتند برسيم ايرانی­ها خيلی توقف ندارند در امام زاده سيدمحمد گفت از آن روستا يک نفس دويدم تا اين­جا از اين­ خانم سؤال شد شما نيازی به اين پول نداشتيد؟ گفت من چهارتا بچه يتيم نان امشب نداريم نان امشب نداريم ولی گرسنه می­مانيم مال حرام هرگز از خدا بخواهيم اين جوری بشويم حاضريم با گرسنگی بسازيم، آقا مشکلات داشتيم زير ميزی گرفتيم گرفتار هستيم نمی­گرفتيم زندگی نمی­چرخيد خب ايمان نداري خدا می­فرمايد تو بندگی بکن اگر من خدايي نکردم آن وقت نق بزن. بارها من محضر عزيزان عرض کردم يک نفر را اگر توانستيد در عمرتان پيدا کنيد من که نديدم ادعا کند بگوييد لله و فی الله با خدا همراهی کردم خدا همراهی نکرد، ما که نديديم خدا زيربار منت مخلوقش قرار نمی­گيرد گفت من گرسنگی را می­سازيم مال حرام را هرگز، می­دانيد خدا چه کرد؟

تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند

دويست هزار تومن را بر می­گرداني خدا به دل زائرها انداخت بيش از دويست هزار تومن جمع شد به اين خانم دادند، آن دويست هزار تومن را اگر بر می­داشت حرام بود اما به حلال بيشتر از آن خداوند برگرداند اين را می­گويند عزت. عزت يعنی نفوذ ناپذير شدن عزت يعنی تطميع و تهديد شما را عوض نکند وعده­ها قول­ها قرارها آقا مقامت را می­بريم اين مقدار چه بهت می­­دهيم موقعيتت آنی که بنده خداست خدا نزدش بزرگ شد دنيا با همه بزرگی نزد او کوچک است من عرض کردم رسول­الله را آغاز رسالتش آمدند با تطميع پيغمبر را ساکت کنند ابوسفيان يک جلسه­ای گرفت بزرگان قريش را صدا زد سال­های آغازين بعثت پيغمبر بود به رسول­الله گفت آقا دنبال چه هستی؟ اگر دنبال ثروت هستيد ما ثروتمندان عرب سرمايه­گذاری می­کنيم پول روی هم می­گذاريم می­دهيم به شما، شما را می­کنيم اول ثروتمند عرب، دست بردار از اين­که خدا را بپرستيم اگر دنبال پول هستی شما را می­کنيم اول ثروتمند، اگر دنبال شهوت هستی زيباترين زنان عرب را برای شما حاضر می­کنيم در اختيارت قرار می­دهيم و اگر دنبال رياست هستی قدرت حجاز را ما به شما تفويض می­کنيم می­گوييم همه از شما حرف شنوی کنند ديگر چه می­خواهی؟ پيغمبر يک تبسمی کرد عزيز رسول­الله است به کوتاهی فکر اين­ها پيغمبر تبسم کرد که اين­ها چه دارند نگاه می­کنند پيغمبر دنبال چه هست؟ مردم خدا اگر نزدتان بزرگ شده دنيا و مافيها نزدتان خُرد و کوچک می­شود. اين­که گاهی اوقات يک خانه يک نزدمان خيلی بزرگ است چون خدای بزرگ را ناديده گرفتيم اينی که گاهی اوقات پول برايمان مهم است مقام برايمان مهم است عظمت خدا ناديده گرفته شده پيغمبر فرمود اگر خورشيد را کف دست راست من قرار بدهيد ماه را کف دست چب من حکومت دنيا را نه حجاز را به من واگذار کنيد دست از رسالتم بر نمی­دارم اين را می­گويند عزيز آدم عزيز يعنی آدم نفوذ ناپذير آدم قوی آدم مقتدر شايد موقعيتی هم ندارد ولی محکم ايستاده، در اين شهدای دفاع از حرم شهيد حججی عزيز بود قاتل شهيد حججی را گرفتند از داعشی­های ملعون بهش گفتند خبيث چطور دلت آمد سر اين جوان را بريدی، حالا يک بخشی از سربريدن را در اين فضاهای مجازی نشان دادند شما يک مرغی می­خواهند جلوتان سر ببرند حالتان منقلب می­شود چقدر انسان پست می­شود که از حيوان هم می­رود پايين­تر می­شود شرّ دواب بدترين جانور می­گويند قاتل شهيدحججی گفت خود اين شهيد حججی سبب شد گفت اين جوان را ما گرفته بوديم شکنجه­اش می­کرديم می­خنديد، کتکش می­زديم تبسم می­کرد گفت ما تحريک می­شديم لجاجت ما بيشتر می­شد گفت تا آن لحظه آخر خنجر به حنجر اين جوان کشيدم داشت تبسم می­کرد اين عزت است می­گويند جانت را می­گيريم:

کز جان بگذر جانان بطلب، آنگاه ز جانان جان بطلب

درس عاشورا درس عزتمندی است امام حسين آموخت مردم دنيای دو روزه­تان نمی­ارزد که چشم رو حق ببنديد سکوت کنيد در برابر باطل ببينيد حبيب ابن مظاهر رفت حبيب‌بن مظاهر اگر با امام حسين هم نمی­آمد ده سال بعد می­رفت حبيب رفت سليمان‌بن صرد خزاعی هم رفت اما آن شد اصحاب الحسين آن شد يک پيرمرد نادم گرچه بعد هم قيام کرد ولی ديگر نابهنگام آمد در صحنه يکی می­شود حربن يزيد رياحی، يکی می­شود عبيدالله حرّ جعفی آن سردار تائب آن سردار نادم تا آخر عمرش پيشمان بود آقا امام حسين آموخت از اين فرصت‌ها استفاده کنيد مردم همه چيزتان مال خداست زندگی­تان مال اوست لحظه به لحظه عمرتان مال اوست عالم متعلق به اوست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[6]برای اين خدا هرچه می­توانيد هزينه کنيد خدا زيربار منت شما قرار نمی­گيرد من ديروز در يک جلسه عرض کردم ايمان ما مردم امروز مردم امروز به مراتب بايد قوی­تر از ايمان هزار سال قبل بايد باشد چرا؟ چون ما داريم وعده­های الهی که جامه عمل پوشيده را می­بينيم شما هزار سال قبل اربعين امروز را نمی­ديدند شما هرچه زمان فاصله می­گيرد از نهضت امام حسين عظمت اين قيام دارد خودش را بيشتر نشان می­­دهد وعده­ای الهی جامه عمل بيشتری می­پوشد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[7]داريم می­بينيم با گذر زمان و عبور تاريخ از اين گذشته­ها می­بينيد فرعون امروز چه جايگاهی دارد موسی چه جايگاهی؟ رسول­الله چه جايگاهی ابولهب و ابوسفيان چه جايگاهی؟ اميرالمؤمنين چه جايگاهی، معاويه چه جايگاهی؟ مأمون عباسی کجا؟ ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا کجا؟ اين­ها را ما داريم می­بينيم ديگر بالعيان داريم مشاهده می­کنيم اين­ها درس تاريخ است اميرالمؤمنين می­فرمايد از تاريخ درس بگيريد خب عزت به اين معنی، بحث ما رسيد به عواملی که سبب می­شود انسان­ها ذليل می­شوند اينی که گفتم پا منبری­های مجازی ما دنبال می­کنند اين را من برای آماده سازی عزيزانی که امشب حاضر بوديد که يک دفعه سر اصل بحث نرويم، عوامل عزتمندی بحث شد چند جلسه از نگاه اهل‌البيت چه کنيم عزيز باشيم اين بحثش گذشت.

يک سری کارهاست که اين­ها را اگر مردم عمل کردند اين­ها ذليل می­شوند يعنی آن روحی قوی­ از اين­ها گرفته می­شود لقمان يک حديثی دارد من يک حديثی هم مقدمه بحثم عرض کنم لقمان می­گويد پسرم انسان­ها دارای سه قسمت اند، همه­ما: «الناس ثلاثة أثلاث»[8]، تمام ما مرکب از سه بخش هستيم يک سوم ما مال خداست يک سوم ما مال خودمان هست يک سوم ما سهم کرم و خاک است حالا ببينيد مردم کجا دارند می­دوند اين کلام کلام کيست؟ کلام لقمان، لقمان کيست؟ لقمان شخصيتی است که قرآن می­فرمايد: «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ»[9] ما به لقمان حکمت آموختيم خدا می­فرمايد لقمان حکيم است، کسی که خدا او را نام­گذاری می­کند تو حديث مفصل بخوان از اين مجمل، لقمان می­گويد مردم سه­تا قسمت دارند همه انسان­ها مرکب از سه بخش­اند: «ثلث لله»[10]، يک سوم مال خداست آن يک سومی که مال خداست در وجود همه ماست روح ماست، اين روح مال خداست وديعه الهی در وجود ماست اين را اگر خوب بارورش کردی می­بردت ملکوت، و لذا قرآن هم می­فرمايد وقتی خدا به فرشتگان فرمود: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدين‏»[11] وقتی از روح خودم در آدم دميدم آدم را سجده کنيد آدم تا روح الهی درش دميده نشده بود شايسته سجده نشده بود می­گويند بشر تو جلوه­ای از عظمت خدا هستی، تمام انسان­های که شما می­بينيد يک سوم­شان مال خداست يعنی پايگاه الهی است جلوه خدا هستند سوره واقعه که می­خوانيد خدا می­فرمايد: «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُون أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُون‏»[12]‏ نگاه کرديد پدرها و مادرها جز ازدواج و همبستری چه کردند؟ از يک نطفه اين انسان خلق شدن کار کيست؟ کار خداست اين روح کار خداست و اين پايگاه الهی است و تمام تعاليم دينی برای باور شدن روح است نماز روزه خمس زکات حج واجبات مستحبات ترک محرمات ترک مکروهات اين‌ها به سلامت روح شما کمک می­کند هرچه به سمت معنويت نزديک­تر شويد روح شما مقاوم­تر و با ثبات­تر می­شود نماز روح را قوی می­کند: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ‏»[13]حج انسان­ها را مقاوم می­کند بندگی خدا انسان­ها را عزيز می­کند اين يک سوم.

یک سومی که لقمان نام می­برد می­فرمايد پسرم يک سوم مال خودت است آن يک سومی که مال خودت است اعمالت است مردم از دنيا چيزی که می­بريد بشنويد تا وقتش فقط کارهايتان است خانه لباس دارائی ماشين باغ مزرعه اين­ها مال دنياست اين­ها پيشينيان شما نبردند شما هم نمی­بريد اين شيرازی که شما داريد می­بينيد صد سال قبل يک کسانی درش بودند که يک نفرش زنده نيست سراغ داريد معرفی کنيد يقين بدانيد صد سال ديگر از من و شما خبری نيست شک نکنيد:

سرمايه تو از اين جهان يک کفن است، آن­هم به گمانم ببری يا نبری

عزيزان من در شيراز خودم مهندس سراغ داشتم دوتا شرکت داشت يکی شيراز يک چا بهار، اين آقای مهندس بی­کفن در دارالرحمه دفن شد، حالا شما بگوييد مگر کسی نبود يک کفنی به اين بنده بدهند؟ استخوان­های اين مهندس را بعد از چندين ما تو بيابان پيدا کردند کردند توی کيسه­ای پلاستيکی آوردند دارالرحمه دفن کردند، مهندسی دکتری آيت­اللهی، تاجری قبر خريدی کفنی از کربلا آوردی معلوم نيست استفاده کنی معلوم نيست اين­ها را ببری در همين صحن احمدبن موسی آقای قبر خريده بود رحمت خدا رفت بچه­هايش خارج بودند مدتی اين جسد توی سردخانه ماند بچه­ها از خارج آمدند پدر را بسته‌بندی کردند گفتند حيف پدر در شاه­چراغ دفن بشود اين بايد برود کالفرنيا دفن بشود. آقا تا هستی کار دستت است مؤمن نفس از کار افتاد به قول آيت­الله بهجت مشهور است می­گويند ايشان فرموده بود، فرموده بود اول چيزی که از انسان می­گيرند عنوانش است ديديد تا طرف می­ميرد می­گويد جنازه را بلند کنيد نمی­گويند آقای دکتر، نمی­گويند آيت­الله اما فقط يک گروه عنوان ازشان گرفته نمی­شود درود و صلوات خدا بر شهداء می­گويند شهيد را بياوريد به شهداء نمی­گويند جنازه را بياوريد می­گويند شهيد را آوردند اما می­بينيد اول تاجر بازار است می­گويند ميت را آوردند تابوت آمد جنازه آمد اين عناوين تا هستيد هست روح از بدن رفت تمام شد يک سومی که شما فقط با خودتان می­بريد آن کارهايتان هست، نماز عبادت نيکی­ها بدی­ها اين­ها با شما می­آيد.

يک سوم ديگر لقمان گفت اين هم نکته پايانی گفت پسرم يک سوم سهم کرم  خاک است که متأسفانه بخشی از مردم تمام تلاش­شان برای اين يک سوم است: «ثلث للدود»[14]، سهم کرم است و خاک، گفت آن جسد توست، بدن توست، ما اين قدری که برای سلامت جسم­مان بعضی­ها دغدغه داريم برای سلامت روح­مان دغدغه نداريم، يک شب بچه­هايمان نماز نخوانند بی­خوابند عين خيال­مان نيست، ولی يک شب شام نخورند بين خواب و بيداری دوتا لقمه به­شان می­دهيم دارويش يک مقدار کم و زياد بشود حساس هستيم اما داروهای معنوی، آن­جا دقت می­کنيم نتيجه می­گيريم اين­جا بی­دقتی می­کنيم ضربه می­خوريم بعد لقمان ادامه روايت گفت: «فالعاجز الخاسر» ، زيانکار عاجز کسی است که تمام تلاشش در دنيا برای سهم کرم و خاک باشد همه تلاشش برای اين بدنی باشد که می­خواهد برود زير خاک و طعمه مور است و موريانه و محل تاخت و تاز حيوانات زير زمين اين حديث شريف لقمان به فرزندش خب ما مرکب از اين سه بخش هستيم يک بخش ما روح­ماست که اين روح را ما بايد توجه جدی بهش کرد و اين روح است که شخصيت انسان­ها را می­پروراند يک سری عواملی ذليل می­کند طبع انسان­ها را روح انسان­ها را يکی از آن­ها وجود مقدس امام باقر می­فرمايد طمع­کاری در دنياست ديد بعضی­ها ذليل می­شوند خدا ذليل نيافريده اين­ها را طمع سبب شده ذليل می­شود طمع پيدا کرده حرص هم همين طور اين دو رذيله اخلاقی حرص و طمع در روايات داريم طبع انسان­ها را ذليل می­کند، آقا امام باقر عليه­السلام می­فرمايد: «لَا ذُلَّ كَذُلِّ الطَّمَعِ»[15]هيچ ذلتی مثل ذلتی که از طمع سمت انسان می­آيد نيست بعض انسان­ها به خاطر طمع شما در واقعه عاشورا ببينيد اين­های که آمدند کربلا جلو امام حسين حرص و طمع اين­ها را آورد در رأس ابن سعد بود که به طمع حکومت ری آمد و در قتل امام حسين شرکت کرد و اين لکه ننگين ازلی و ابدی را برای خودش رقم زد پايين­تر پايين­تر ديگر حالا نرخ افراد فرق می­کند آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد: «قيمة كلّ امرء ما يحسنه»[16]اين را من می­گويم امشب در خلوت­تان به خودتان نمره بدهيد اين­جا ما نمی­خواهيم من جلو شماها رو درواسی داريم اما با خودم که نبايد رو درواسی داشته باشم در خلوت­تان ببينيد ارزش در زندگی­تان چيست؟ قيمت­تان همان است چه برايتان خيلی مهم است همان قيمت شماست يکی می­گويد آقا يک واحد سه خوابه گيرمان بيايد ديگر دغدغه­ای نداريم بيشتر از اين هم نمی­ارزد اما يکی می­شود علی‌بن ابی طالب، خدا برای او ارزش است يکی می­شود امام باقر عليه­السلام آمده حج، در مسجدالحرام هشام هم وارد شد همان­ سال يکی از باغات امام باقر را والی مدينه مصادره کرده بود يکی از اصحاب گفت يابن رسول­­الله خليفه اموی هشام ابن عبدالملک الآن در مسجدالحرام است برويد به هشام بگوييد باغتان را به ظلم مصادره کردند باغ را برگردانيد انصافاً ما بوديم می­کرديم جداً ما می­گفتيم کار خداست خدا هشام را الآن آورد در مسجدالحرم برو حقت را بگير تو که ناحق نمی­خواهی بگيری که می­خواهی استيفای حق بکنی به حضرت گفت آقا برويد به هشام بگوييد اين باغ را به شما برگرداند باغی که مصادره ناحق شده تا اين را به امام باقر گفت امام يک نگاهی به اين طرف کردند که از اصحاب حضرت بود فرمودند: ويحک؛ وای بر تو من در مسجدالحرام از خدا هم باغم را نمی­خواهم چه برسد به هشام، از اين به بعد رفتيد مسجدالحرام از خدا اين را بخواهيد در سفرهای حج من به حاجی­ها می­گفتم کنار کعبه اين را بخواهيد يک چيزهای سر دستی می­گوييم که اين­ها گم است در آن اصل، عزيز امام باقر طرف گفت آقا آمديد مسجدالحرام از خدا چه بخواهيد؟ آقا فرمود من آدم مسجدالحرام از خدا خدا را بخواهم:

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عيال و خانمان را چه کند؟

ديوانه کنی هردو جهانش بخشی، ديوانه تو هردو جهان را چه کند؟

آقا فرمود آمدم خدا را بخواهم باغ چه است؟ با خدا بوديد هستی با شماست از خدا بريدید نفعی از اين دنيا نمی­بريد خب حرص و طمع انسان­ها را ذليل می­کند امام باقر فرمود هيچ ذلتی مثل ذلت طمع نيست لذا بعضی­ها ديديد آبرو شرف حقيقت ارزش­ها را زيرپا می­گذارند به خاطر طمع است يک قولی بهش می­دهند مردم کوفه در رأس­شان ابن سعد برای حکومت ری در قتل امام حسين شرکت کرد آقايون بعضی­ها اين قدر بی­مقدار بودند که به طمع يک من گندم آمدند در قتل امام حسين شرکت کردند يک من گندم يعنی سه کيلو گندم به قيمت امروز جامعه ما يعنی پنجاه هزار تومن برای پنجاه هزار تومن سال شصت و يک هجری عاشورا ولی خدا را به مسلخ کشاندند بشر اگر از خودت غافل شدی چوب حراج به خودت زدی عزتت را تبديل به ذلت کردی می­شوی اين، برای يک من گندم طمع انسان­ها را ذليل می­کند حرص انسان­ها را از اميرالمؤمنين سؤال شد آقا: «أَيُّ ذُلٍّ أَذَلُّ»[17] چه ذلتی انسان­ها را خيلی ذليل می­کند حضرت فرمود: «الْحِرْصُ عَلَى الدُّنْيَا»[18]مردم در دنيايتان مراقب باشيد حريص به دنيا نباشيد حرص به دنيا کار دست­تان می­دهد آن پايگاه الهی روح پاک­تان را آسيب می­رساند در شمر هم وديعه الهی بود در ابن زياد هم بود در ابن ملجم هم بود اما چه می­گذرد بر بعضی­ها که اين سرمايه الهی را نابود می­کند بسنده کنيم.

صلی الله عليک يا اباعبدالله صلی الله عليک يابن رسول­الله

شام اربعين حسينی است جابر من امروز ظهر در مسجد در جمع مؤمنين هم عرض کردم جابر وقتی آمد کربلا خب در آن دوران اواخر عمرش بود کهولت سن بنائی را از دست داده بود در فرات غسل کرد لباس تميز پوشيد خود را با سُعد معطر کرد دستش در دست عطيه که از علمای شيعه بود آمد کنار قبر امام حسين بالای سر ايستاد سه مرتبه سلام کرد: «حبيبی يا حسين» ، از هوش رفت من يک روايتی هم امروز خواندم يکی از عزيزان مؤمنين گفتند يک اشاره­ای به اين حديث کنيم خوش به حال زائرهای که امروز کربلا بودند خوشا به حال شما که زائرهای امام حسين هستيد در فضيلت زيارت آقا سيدالشهداء امام باقر به محمد ابن مسلم فرمود، حضرت فرمود مردم اگر می­دانستند در فضيلت زيارت امام حسين خدا چه ثوابی قرار داده: «لماتوا شوقاً»[19]درجا می­مردند و بندبند بدن اين­ها گسسته می­شد حالا ما وقتی می­فهميم که از اين دنيا می­رويم خوشا به حال آن­هایی که رفتيد کربلا خوشا به حال آن­های که توفيق پيدا کرديد و از خدا بخواهيم پيوسته اين توفيق برای ما رقم بخورد امام فرمودند آقای محمدبن مسلم کسی که به زيارت قبر جدم سيدالشهداء می­رود ثواب زيارت سيدالشهداء اين روايت را مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشيعه نقل می­کند حضرت فرمودند زيارت حسين ثواب: «أَلْفُ حَجَّةٍ مَقْبُولَةٍ»[20] هزار حج قبول شده، هزار حج مقبول، اين حج­های که بعضی­ها هم می­رويم معلوم نيست در منی هنوز بر نگشتيم داريم زمينش می­گذاريم می­آييم حاجی ديدم در عرفات حجش را زمين گذاشت حاجی در فرودگاه عربستان حج را زمين گذاشت حج مقبول، چه می­کند سيدالشهداء زيارتش من بعضی از روايات را واقعاً رو منبر معذورم نمی­توانم بخوانم چون بنا هم نيست حالا هرچه اهل‌البيت گفتند در فضای عمومی گفته بشود چون ما مخاطبم فراتر از جمع مجلسی ما هستند، بعضی­ها نمی­فهميم درک نمی­کنيم من خودم را عرض می­کنم، چه عظمتی است در اين زيارت امام حسين که اهل‌البيت اين­گونه می­گويند ثواب هزار حج مقبول: «وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ»[21]ثواب هزار عمره پذيرفته شده، زيارت سيدالشهداء، اين­ها را بخواهيد به قيمت ريالی هم در بياوريد، اين­های که دست­تان در بازار است حج چند بود امسال؟ آقا می­فرمايد صد مليون، هزارتا صد مليون می­شود چقدر؟ هزار مليارد درست است، حالا ببينيم يک دعوای می­کنيد آن وريها با اين وريها، صد مليارد، عمره چند است؟ عمره هم هيچ نباشد بيست مليون، هزارتا بيست مليون بيست مليارد با صدر مليارد، صد و بيست مليارد تقييم ريالش است قبول بودن به کنار ريالی مؤمن به عدد و رقم صد و بيست مليارد تومن تازه يک بخشی از ثواب ثواب زيارت امام حسين به پول اگر درش بياوری، بالاتر از اين بگويم امام باقر فرمود: «و أجر الف شهيد مِن شهداء بدر»[22]، ثواب هزار شهيد مثل شهداء بدر را به زائر امام حسين می­دهند چه می­کند اين حسين، شهداء بدر در رکاب رسول­الله شهيد شدند اين­هایی که می­گويند آقا در باب شهادت بسته است اين حرف غلطی است در باب شهادت باز است، مشتری باش به ثواب شهادت می­رسی بعد آقا فرمود ثواب هزار برده آزاد کردن خدا به شما عنايت می­کند و حضرت فرمود و فضائلی که در اين زيارت امام حسين نهفته است انشاءالله از خدا بخواهيم تا هستيم من عرض کردم علامه امينی از دنيا رفت خوابش را ديدند گفتند از برزخ چه خبر؟ گفت ای کاش در دنيا بيشتر به زيارت اهل‌البيت رفته بودم و حال آن­که علامه امينی خيلی مقيد بود به زيارت اهل البيت فرمود حالا که رفتم برزخ می­فهميم چه خبر است؟

صلّی الله عليک يا ابا عبدالله مداح اهل‌البيت حاج آقای الجمی هم تشريف آوردند؟ خيلی خوب، خب انشاءالله ذاکر و مداح و مادح اهل‌البيت برادر عزيزمان جناب الجمی هم به فيض خواهند رساند، امشب اسراء کربلا هستند، در تاريخ دارد اين­ها سه روز ماندند حالا جابر با امام سجاد رو به رو شد امروز به استقبال امام سجاد رفت پای برهنه عمامه را از سر ورداشت آقا يک گزارشی از کربلا دادند در روز عاشورا جابر در اين صحری مردهای ما را به شهادت رساندند بچه­های ما را سر بريدند جابر در اين صحری خيمه­ها را آتش کشيدند اين تاريخ بايد بماند راوی اين مقتل امام معصوم است خانم­ها ماندند در اين صحری، در تاريخ دارد ام کلثوم دختر اميرالمؤمنين دست اين بچه­ها و خانم­ها را می­گرفت گوشه گوشه صحری می­چرخاند واقعه عاشورا را برای اين زن و بچه­ها نقل می­کرد چون اين­ها زمان شهادت شهداء بچه­ها در خيمه بودند اين تاريخ بماند بايد روايتگری کرد تا نسل­های آينده بدانند در اين صحری چه اتفاقی افتاد می­گويند ام­کلثوم اين زن  بچه­ها را می­آورد در صحری مثل فردا پس فردا صدا می­زند: «ههنا قتلت رجالنا» ؛ در اين صحری مردهای ما را به شهادت رساندند، اين دختر بچه­ها و خانم­ها را می­آورد اين­جا علی اکبر مورد شهادت و ضرب شمشير قرار گرفت، کنار علقمه می­آورد اين­جا عمويتان عباس را مظلومانه به شهادت رساندند يک وقت هم اين­ها را آورد کنار گودی قتلگاه اين­جا مقتل حسين است همه بگوييم يا حسين.

 

[1] يونس 65.

[2] بقره 148.

[3] حديد 21.

[4] منافقون 8.

[5] بقره 273.

[6] بقره 156.

[7] محمد 7.

[8] تحرير المواعظ العددية ص305.

[9] لقمان 12.

[10] تحرير المواعظ العددية ص305.

[11] حجر 29.

[12] واقعه 58- 59.

[13] عنکبوت 45.

[14] تحرير المواعظ العددية ص305.

[15] تحف العقول النص ص286.

[16] طرائف الحكم يا اندرزهاى ممتاز متن‏ج‏1 ص360.

[17] وسائل الشيعة ج‏7 ص83.

[18] وسائل الشيعة ج‏7 ص83.

[19] كامل الزيارات النص ص142.

[20] وسائل الشيعة ج‏14 ص454.

[21] وسائل الشيعة ج‏14 ص454.

[22] کامل الزیارات ص143

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه