استاد حدائق روز یکشنبه 16مردادماه 1401 مصادف با روز نهم محرم در مهدیه بزرگ شیراز به بیان  «ویژگی های صالحین» پرداختند.

 

دانلود

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً‏»[1]

روز تاسوعای حسينی است، سخن در مجلس و محفل ما با محوريت کلام نورانی اميرالمؤمنين به مالک اشتر در عهد نامه حضرت بحث بدين­جا رسيد که امام در ادامه توصيه­های که به شخص مالک می­نمايند پس از توصيه به رعايت تقوی و ايثار در طاعت الهی و توصيه به اين­که از تبعيت قرآن و انس با قرآن غافل نبودن: «وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ [بِيَدِهِ وَ قَلْبِهِ‏] بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ»[2] آقای مالک خدا را با زبانت و قلبت و وجودت ياری کن، که خداوند: «فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ»[3] خداوند متعهد شده است که ياری رساند به کسانی که خدا را ياری می­کنند و عزيز نمايد کسانی که اوامر خدا را احترام می­کند اين فرمايش آقا اميرالمؤمنين به همين مناسبت اشاره­های در آيات شريفه قرآن داشتيم خب در امروز در محضر شما عزيزان حضرت آيت­الله محمدی جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج­آقای پورعلی­فر و شما برادران عزيز خواهران محترمه يک اشاره­ای به پيامی از آيه­ هفتم از سوره مبارکه محمد داشته باشيم و ذيل اين آيه مطالبی و يک مروری از شخصيت امروز که مصداق واقعی سخن اميرالمؤمنين بود ابالفضل با زبانش با وجودش با همه امکاناتش دين را ياری کرد و خدا هم عزت به او داد، تلاش کرديد پاداش در يافت می­کنيد، خداوند می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[4] خدا را اگر شما ياری کرديد خدا هم شما را ياری می­کند: «وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم‏»[5] گام­ها و قدم­های شما را استوار می­کند، دچار ترديد نمی­شويد دچار تزلزل نمی­شويد در آن وانفسای زندگی نمی­بريد، بعضی­ها ثابت قدم­اند مثل قمر بنی هاشم در آن نهايت تنهايي که دو دست ندارد اما با زبان جهاد می­کند بعضی­ها در نهايت تهیدستی، در نهايت بيماری، در نهايت تنهايي اما از نظر عقيده رفتار منش ثابت­اند. بعضی­ها با يک نوسانی در زندگی می­برند، اين­ها چون آن اتفاق نيفتاده خدا را ياری نکردند نصرت نکردند و دريافت نصرت هم نمی­کند: «قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ»[6] اميرالمؤمنين می­فرمايد خدا متعهد است ياری کند هرکسی که خدا را ياری کرد عبادت­های شما اطاعت­های شما اين­ها بی­پاداش نمی­ماند همين حضور شما امروز در مجلس عزای اباالفضل بی­حساب نيست اين­ها را جواب می­دهند. اگر بنا بشود شمایی که احترام می­کنيد و می­آييد و کسی که می­توانست بيايد و نيامد يکسان ديده شود اين ظلم است اگر بنا بشود آن کسی که پاکی و درستی را رعايت می­کند و آن کسی که اصلاً برايش اهميت ندارد رضايت خدا يکسان ديده شود، اين نوع ظلم است و خدا عادل است و خدا ظالم نيست صرف اين­که خداوند ارحم الراحمين است و به اين استناد کردن برای کوتاهی در اعمال حرف عبثی است همان خدا ارحم الراحمين اشدالمعاقبين هم هست همان خدای ارحم الراحمين عدالت را اجرا می­کند و با عدالت برخورد می­کند من نکاتی را ذيل اين آيه عرض کنم:

اولاً در قرآن مواردی را خداوند می­فرمايد اگر اين گونه بوديد ما هم اين گونه عمل می­کنيم چند مورد را من يادداشت کردم تلگرافی عرض می­کنم و می­گذرم اگر در مرحله عمل وارد شديد خدا هم پاداش می­دهد نابرده رنج گنج ميسر نشود، شب بخوابی تا صبح بعد بخواهی به مقام محمود برسی حرف عبث است، درس نخوانده سواد نمی­دهند راه نرفته به مقصد نمی­رسانند بايد زحمت کشيد يکی از درس­های مهم عاشورا هم درس عمل به تکليف است يعنی مردم وظيفه خودتان را به شايستگی انجام بدهيد خداوند به زيباترين وجه پاداش می­دهد، مواردی که توصيه شده به وظيفه عمل کنيد دنبال نتيجه نباشيد ما يکی از مشکلاتی بخشی از متدينين ما که در کارها سستی می­ورزند چون از آغاز دنبال نتيجه است آقا ما اين پول را بدهيم چه می­شود؟ به شما ربطی ندارد شما وظيفه­ات است خمست را بده بده، شما وظيفه­ات نماز بخوانی بخوان، وظيفه­ات است اين حرف بزنی بزن چه ازش در می­آيد ديگر به شما ربطی ندارد امام حسين آموخت به وظيفه عمل کنيد دنبال نتيجه نباشيد نتيجه با اوست اين آيات را بشنويد:

«فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ‏»[7] ياد کنيد مرا يادتان می­کنم، وظيفه: «فَاذْكُرُوني‏»[8] نتيجه: «أَذْكُرْكُمْ‏»[9] به ياد بودی به يادت هستند، خدا را فراموش کردی خودت سبب فراموشی شدی، ما رضايت الهی در زندگی­مان به همان اندازه رنگ گرفته در خانه خداوند ارزش پيدا کرده يک وقتی جبرئيل بر رسول­ خدا نازل شد يا رسول­الله خدا می­فرمايد به بندگان من بگو، می­خواهيد بدانيد نزد ما چه جايگاهی داريد، به خودتان مراجعه کنيد ببينيد خدا نزد شما چه جايگاهی دارد، اين بهترين معيار است، برادرم خواهرم خدا در زندگی شما چه نقشی دارد به همان اندازه در خانه خدا اعتبار داری، خدا حرف اول است شما حرف اول هستيد، خدا در حاشيه است در حاشيه هستی، اين بهترين معيار است برای رصد کردن خودمان، رضايت خدا بعد از رضايت خلق است بدانيد در خانه خدا هم همينطور هستيد انسان­های مستجاب الدعوه، تراز معيار سرخط زندگی آن­ها خداست، اين­که امام هادی فرمود: «وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاعُ»[10]اطاعت خدا کردی اطاعت می­کنند از تو حرف­هايمان زمين می­ماند چون حرف خدا را زمين گذاشتي، اين نکته اول: «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ‏»[11]می­خواهيد خدا به يادتان باشد، به ياد خدا باشيد، آيه 152 بقره.

جاي ديگر خدا می­فرمايد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»[12] آقا می­خواهی زندگی­ات توسعه پيدا کند، می­خواهی وضع اقتصادی­ات خوب بشود، زبان شکر داشته باش، ما بعضی اوقات جز کفران نعمت از زبان بعضی­ها چيزی، آقا اين چه زندگی است حدود بيست و پنج سال قبل يک آقايي در بازار بود گفت آقا وضع بازار ول است، چه هست؟ هی گفت داريم از مايه می­خوريم من می­دانستم آن آقا به حضرت اباالفضل يک اعتقاد ويژه­ای داشت، گفتم به اباالفضل قسمت می­­دهم روز چند درآمد منفعت کسبت است تا اين را گفتم جا خورد گفت چرا آقا قسم می­دهی؟ گفتم چون به حضرت اباالفضل اعتقاد داری، گفت چون قسم دادی من روز پنج مليون منفعت کسبم است مردم ارض خدا را نخوريم عرض خدا را ببريم نان خدا را نخوريم نمکدان بشکنيم، گفتم مرد حسابی تو روز پنج مليون تومن بيست و پنج سال منفعت کسب توست می­گويي بازار ول است داريم از مايه می­خوريم، آبروی ولی نعمتت را اين­گونه می­بري، آقا بازار نيست زندگی نيست گرفتاری است، گفتم چند روز قبل در يک جلسه­ای رفتم در يک مغازه­ای يک جوانی تا ما را ديد مثل رستم هيکل­مند تا چشمش افتاد به عباء و عمامه بلند گفت زندگی که ما داريم سگ ندارد، گفتم معرفتی که سگ دارد تو ندارد گفت بلی گفتم سگ با همه حيوانيتش يک تکه نان می­اندازند جلوش پارس نمی­کند، گفت ما چه داريم؟ همين هیکل شصت، هفتاد کيلوي­ات ملياردها تومن پولش هست تو خودت ايجاد کردی، کبد را می­نويسی صد مليون الآن بفروشی، چشمت را چند می­دهی، زبانت را چند می­دهی، مردم سلامتی­تان را به چند معامله می­کنی، زمانی که از ما گرفته شد حاضر هستيم ريز و درشت زندگی را هزينه کنيم سلامتی از دست رفته را به دست بياوريم با پای خودت آمدی امروز اين­جا چشمت می­بيند قلبت سالم است کليه­ات سالم است، ناشکری نکن ای بنده که سخت بی­وفائی، بعضی­ها غرق در ناشکری و سپاسی هستند بابا همينی که هستی زنده­ايم خدا دوست مان می­داشته خلق­مان کرده چرا اين را نمی­بينيم محبوب خدا بودی آفريدند تو را اگر نزد آفريدگار جايگاهی نداشتی خلقت نمی­کردند چشم­مان را روی همه اين­ها بستيم مردم افزايش نعمت در گرو سپاسگزاری است زبانتان به حمد عادت بدهيد الحمدلله ربّ العالمين الحمدلله ربّ العالمين، ما خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله والد آن دو سه روز آخر که حال ايشان سخت بود در بيمارستان خب برای تنفس­شان لوله به ايشان وصل بود برای غذايشان لوله در دهان­شان بود يکی از علمای بزرگ شيراز آمد ديدن ايشان، ايشان شاهد است بنده هم ايستاده بودم از ايشان سؤال کرد گفت حاجی­آقا حالتان چطور است؟ حالا فردی که سکته کرده در بستر افتاده، بينی شیلنگ با آن وضع سخت سِرُم به آن وصل، حالا يک آدم کم ظرفيتی باشد می­گويد اين همه ما برای اسلام زحمت کشيديم پايانش بايد اين باشد وقتی ايشان سؤال کرد حالتان چطور است؟ ايشان به زحمت چون نمی­توانستند درست صحبت هم کنند شلنگ در دهانشان بود دهانشان را جمع کردند اين جمله را گفتند گفتند: «الحمدلله علی کل حال» قرآن می­فرمايد سپاس کردید ما اين­ها را می­بينیم: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»[13] و لذا خود حاجی­آقا خدا رحمتشان به من سفارش می­کردند می­گفتند اگر می­خواهی ذاکر بشوی از خودت شروع کن، اين توصيه را هم بشنو، چشمت می­بيند بگو الحمدلله ربّ العالمين پايت سالم است زير بغلت نگرفتند بياورندت، الحمدلله رب العالمين، دستت کار می­کند حافظه­ات سالم است خانواده­ای خوب داری جايگاه داری در جامعه کبدت سالم است کليه سالم است نسبت به اين­ها يک حمد کنيد از خودتان شروع کنيد غرق نعمت هستيم گاهی اوقات غافل از سپاسگزاری، خدا می­فرمايد افزايش نعمت در گرو شکرگذاری است، شکر کردی زيادش می­کنيم: «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ»[14] کفران کرديد «إِنَّ عَذابي‏ لَشَديد»[15]ناسپاسی نعمت را سلب می­کند آقا اين چه زندگی است که ما داريم، اين چه وضعش است؟ خب اين­ها می­برد انسان را در سختی­ها و مشقت­ها جای ديگر خدا در آيه چهل سوره مبارکه البقره: «أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»[16]وفاء به عهدتان بکنيد تا خدا به عهدش وفاء کند تو بندگی بکن خدا خدايي می­کند ما گاهی اوقات در تعهدات مان هم سر کار نيستيم متعهد نيستيم، می­گويي خدا شما بنا بود نصرت کنی خدا می­فرمايد تو خودت در تعهداتی که با مردم کردی پايبند هستی وفای به عهد داشتی ما وفای به عهد نداشتيم اين هم نکته ديگر.

در همين آيه شريفه خداوند می­فرمايد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[17]می­خواهی يارتان کنم ياری کنيد خدا را ياری خدا را هم من اشاره کنم، خدا محتاج نه عبادت ماست نه انفاق ماست نه کلام ماست نه رفتار ماست، همان که اميرالمؤمنين به همام فرمود: ««فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى... غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[18] اطاعت تمامی بندگان خدا محتاج نيست گناهان تمامی بندگان به خدا ضرر نمی­زند:

گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبريائش ننشيند گرد

اين­که خدا می­فرمايد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[19]يعنی حرف خدا را بشنويد بابا اين حرف شنوي برای خودتان است خودتان نانش را می­خوريد عمل نکرديد چوبش را می­خوريد لذا بعضی­ها می­گويند آقا مگر خدا نيازی به کمک ما دارد اين کمک غير آن کمکی است که در ذهن­های ما تبادر می­کند کمک به خدا يعنی حرف خدا را بشنويد اوامر الهی که اميرالمؤمنين به مالک فرمود قرآن سبب هدايت شماست اين­ها را اجراء کنيد اطاعت کنيد اين می­شود ياری خدا عنايت الهی هم می­شود مؤيد زندگی شما.

جای ديگر آقا می­خواهی راه به رويت باز بشود در بن بست­ها نمانی در معضلات گير نيفتی راهش اين است: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[20] در کوچه بن بست نمی­خواهی قرار بگيری، در چه کنم نمی­خواهی بيفتی راهش اين است تو متقی باش خدا راه­ها را برايت باز می­کند: «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[21].

جای ديگر خدا می­فرمايد می­خواهی علم پيدا کنی، بعض رهی صد ساله يک شبه رفتند خدا رحمت کند حضرت امام مرحوم آيت­الله شهيدبهشتی می­فرمايد مسجد سلماسی قم امام کفايه درس می­گفتند قبل از مرجعيت­شان مثلاً مربوط به سال هزار و سه صد و سی و سی و يک، آن زمانی که ماها نبوديم گفت يک وقتی امام در ضمن درس گفتند آقايون طلاب اين چيزهای که من دارم برای شما می­گويم خودم پيش استاد نخواندم ولی دارم درسش را می­گويم: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[22]:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد

خدا می­خواهی يادت بدهم می­خواهی من بشوم معلمت تو بندگی، تو بندگی کن ببين ما چه می­کنيم؟ آن­های که در جستجوی علم و معرفت و ادب اند راهکارش را خدا می­فرمايد در تقوی است يکی دو نکته ديگر عرض کنم می­خواهيد خدا دوستان بدارد از پيغمبرش تبعيت کنيد خدا به پيغمبر می­فرمايد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ‏»[23]اگر خدا را دوست می­داريد: «فَاتَّبِعُوني‏»[24]منی پيغمبر را تبعيت بکنيد تا خدا دوست­تان بدارد محبوبيت در خانه خدا می­خواهيد محبوبيت به اين نيست که خدايا عاشق هستم دلباخته­ام خدا می­فرمايد عاشق من هستی بايد تابع پيغمبر باشی، اين حرف­های اباطيلی که بعضی­ها می­زند ما فقط خدا کار به کس ديگری نداريم تو داری می­گويي آن خدايي که تو داری از او دم می­زنی، خدا می­فرمايد من را دوست داريد نماينده­ام را تبعيت کنيد رسول­الله را تبعيت کردید من دوست­تان می­دارد و يک نکته ديگر اين قسمت را جمع بندی کنم، قرآن می­فرمايد می­خواهيد هدايت بشويد در مسير ما تلاش کنيد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[25] عمل به وظيفه، «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[26] نتيجه­ای که خدا می­دهد تو حرکت بکن تو بندگی بکن تو در مسير صحيح راه بيفت ببين خدا با تو چه می­کند؟ «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[27]در اين آيه شريفه­ای هم که تلاوت شد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ‏»[28]قطعاً لازمه ايمان اقدام عملی است، مؤمن واقعی کسی است که بايد اهل کار باشد به تنهايي و عزلت و دعا خودم و کار به ديگران ندارم نيست قرآن می­فرمايد بايد حضور و ظهور داشته باشی مؤمن بايد بدرخشی بايد حرف بزنی اقدام عملی بکنی، از داخل خانواده­ات از داخل محيطت از داخل جامعه­ات: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً»[29] از خوتان شروع کنيد، خانواده­تان شروع کنيد به ديگران بگوييد اين اقدام عملی جهت نشر معارف دينی يک.

نکته ديگری من ذيل اين آيه عرض کنم خدا می­فرمايد پاداش­ عمل­های شما در گرو تلاش­های شماست نظام دادرسی الهی نظام دقيقی است ذرة المثقال­ها را جواب می­دهد به همان مقداری که خدمت کردی دريافت می­کنی، به همان مقداری که خيانت اتفاق افتاده مجازات صورت می­گيرد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏»[30] و ما اگر الطاف الهی را عزيزان می­خواهيم دريافت کنيم قطعاً بايد تلاش کنيم:

نابرده رنج گنج ميسر نمی­شود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

اباالفضل چرا اباالفضل شد، چرا گل سرسبد شهدای کربلا شد اباالفضل؟ من اين جمله را از امام رضا بگويم، علامه مجلسی در بحار نقل می­کند امام رضا می­فرمايد، امام رضا می­فرمايد روز قيامت وقتی مادر فاطمه زهرا می­آيد محشر صديقه کبری بانوی که خدا به پيغمبر فرمود به خاطر فاطمه اگر نبود شما را و علی را نمی­آفريدم زهرای مرضيه وارد محشر می­شود خطاب به محشريان می­فرمايد: «کفانا لأجل هذا المقام الیدان المقطوعتان من إبنی العباس»[31]، برای شفاعت دو دست بريده پسرم عباس کافی است اين عباس چه کرد؟ به اين عظمت رسيد عزيزان ابالفضل در تلاش و دفاع از دين ممتازترين شهيد کربلا بود اسوه است ضمن اين­که عطشان­ترين شهيد هم ابالفضل است از روز هفتم که آب محاصره شد و حضرت عباس متصدی توزيع آب بود اين بچه­ها وقتی تشنه می­شدند می­آمدند سراغ عمو آقا سهميه خودش را به بچه­ها می­داد اين­ها را خدا می­بيند، خدا می­بيند که عباس امان نامه شمر را پرت می­کنی به طرف شمر و می­گويي خدا روی تو را سياه کند با اين امان نامه عباس خدا می­بيند در فرات وارد شد آب تا زير شکم اسب بالا آمده تشنه هستی عطش بر تو مستولی شده آب را در دست می­گيری بالا می­آوری، يادی از لب تشنه امامت می­کنی آب را روی آب می­ريزی:

به دريا پا نهاد و خشک لب بيرون شد از دريا، مروت بين جوانمردی نگر غيرت تماشا کن

اين­ها را خدا می­بيند خدا می­بيند که دست راستت را زدند ولی با زبانت از دين و امامت دفاع کردی خدا می­بيند که دست چبت را از بدن جدا کردند فرمودی:

«يا نفس لا تخش من الكفّار، و أبشرى برحمة الجبّار»[32]

اين‌ها را خدا می­بيند اين آقا نشود گل سرسبد جای تعجب است آيت­الله ملهوبی می­نويسد آن نفس­های آخر ابالفضل سيدالشهداء وقتی آمدند ديدند عباس دارد گريه می­کند با آن بدن مجروح، بدنی که آماج تيرها بود صدای گريه امام حسين بلند بود آقا فرمودند برادر چرا گريه می­کند؟ گفت آقا گريه می­کنم بر غربت شما بر تنهايي شما آن بدن تيرباران شده خودش را نمی­بيند آن دست جدا شده را نمی­بيند آن چشم مجروح و فرق شکافته خود را نمی­گويد او دردش درد غربت امامش هست، گفت آقا گريه می­کنم من الآن دارم در کنار قدم شما جان می­دهم ساعتی ديگر کسی نيست کنار شما حاضر شود؟ اين آقا نشود باب الحوائج جای تعجب است.

يک نکته ديگر هم عرض کنم در اين آيه شريفه خدا می­فرمايد هرکسی که با زبانش با فکرش با عملش: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ‏»[33]يعنی با هر چيزی که در اختيار شماست خدا را ياری کردید اسلام را ياری کرديد خداوند هم از شما حمايت می­کند و خداوند هم ياری می­کند شما را و نکته پايانی از عالی­ترين اين را بشنويد و تمام کنم که در ابالفضل هم بود از عالی­ترين جلوه­های ياری خداوند اين را پر رنگ ببينيد مردم اين را اگر خدا بهتان داده سجده شکر به جا بياوريد، از عالی­ترين جلوه­های ياری پروردگار نسبت به بندگانش ثابت قدم بودن انسان­هاست: «يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم‏»[34] يعنی متزلزل نمی­شويد در يک سفری خارج از کشور ايمانت را به عاريه نمی­گذاری می­شوی سردار سليمانی در کاخ کرملين ديدار با پوتين دارد وقت ظهر شد در راه کاخ کرملين اقامه نماز می­کند اين: «يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم‏»[35]ما با يک مسئول عادی جلسه داريم آقا وقت نماز است حالا نماز را بعد می­خوانيم اين جلسه مهم است اين جوری کار می­کنيم اين جوری می­خواهی خدا ياريت بکند عمل کردی خدا جواب می­دهد مثل سليمانی وسط جبهه داعش نماز اول وقتت ترک نشد پاداشت می­دهيم مليون­ها انسان را می­آوريم زير تابوتت در اعتاب مقدسه در مشهد رضوی در قم در تهران همه با عشق و ارادت قطعاً خدا می­فرمايد ثابت قدم­تان می­کنيم اين ثبات قدم جلوه بزرگی است از عنايت الهی شهدای کربلا ثابت قدم بودند شب عاشورا وقتی آقا فرمودند امشب شب آخر است، اين­ها در پوست نمی­گجيدند يکی از اين بزرگان اصحاب پيره مردی بود شب عاشورا شوخی می­کرد حالا برير بود يا کس ديگری، يکی از ياران امام حسين گفت آقا امشب که شب شوخی کردن نيست شب آخر عمرمان است تو هم شروع کردی به شوخی کردن و مزاح کردن گفت به خدا قسم من در زندگی­ام اهل مزاح و شوخی هم نبودم اما امشب چون سيدالشهداء خبر داد فردا روز وصال است در پوست نمی­گنجم اين ثبات قدم است، به بعضی از ما بگويند بيست و چهار ساعت ديگر می­برنت می­بازيم قافيه را، اما اين­ها از شدت شوق و شعف لحظه شماری می­کردند جنگ شروع شد اين سبقت گرفتند بر يکديگر شب عاشورا مثل امشب حبيب همه را جمع کرد اصحاب را گفت آقا فردا ما بايد مقدم بشويم ابالفضل بنی هاشم را جمع کرد فرمود فردا ما اولی بر سبقت در جهاد هستيم اين ثبات قدم است قمر بنی هاشم در اين کلام اميرالمؤمنين به مالک هم خدا را با قلبش هم دستش هم زبانش ياری کرد اسوه هر چيز و خدا هم پاداش داد به اين سردار، دستگيری در دنيا از از پا افتادگان است.

من يک جريان را بگويم حالا از عنايت حضرت ابالفضل و مرحوم ميرزای بزرگ شيرازی ميرزا محمدحسن محرم تنباکو اعلی­الله مقامه می­گويند يک سالی ميرزا، سال يکی دو بار از سامراء پياده می­آمد کربلا با جمعی از علماء و فضلاء و ارادتمندان در يکی از سفرها آيت­الله عراقی می­گويد ما همراه ميراز بوديم هرجا که خبر پخش می­شد شخصيت اول روحانيت شيعه ميرزا شيرازی دارد می­آيد اين قبائل و طوائف عرب احترام می­کردند می­آمدند استقبال می­کردند دعوت می­کردند آقا بفرماييد در چادری ما پذيرايي کنيم، می­گويد در اين مسيری که می­آمديم رسيديم به يک قبيله­ای که اهالی آن قبيله آمدند جلو خير مقدم گفتند در بين مستقبلين يک خانمی آمد جلو به ميرزا گفت السلام عليک يا خادم العباس، سلام بر تو ای خادم عباس، ميرزا در خيمه بزرگ آن قبيله نشست سؤال کرد از آن بزرگ قبيله فرمود يک خانمی آمد يک سلامی به من کرد من تا کنون در عمرم چنين سلامی نشنيدم اين علتش چه بود؟ رئيس قبيله گفت اين خواهر من است اگر اجازه بدهيد خودش بيايد قضيه را بگويد صدازدند آن خانم آمد نشست وقتی ميرزا پرسيد که چرا شما چنين سلام کردی؟ گفت جناب ميرزا من به هرکسی که خيلی ارادت دارم می­گويم السلام عليک يا خادم العباس، آقا فرمود چرا؟ گفت من جريانی دارد اين نوع سلام کردن ساليان قبل اين برادر من که رئيس قبيله است بيمار سخت شد، هرچه اطباء و طبيب­های محلی و منطقه آمدند طبابت کردند دارو دادند اين­ها کفايت نکرد افاقه نکرد روز به روز حال برادر من سخت و سخت­تر شد تا ديگر برادر من رفت در آستانه مردن اطباء هم از درمانش مأيوس شدند بارها من عرض کردم اطباء محترم به اندازه سوادشان نسخه می­نويسند خدای رب­الارباب به اندازه قدرتش کار می­کند بارها من ديدم بعضی از اطباء می­گويند اين مريض ديگر کاری از ما بر نمی­آيد مگر خدا کاری بکند ديگر می­مانند نمی­توانند گفت اين اطباء مأيوس شدند گفت يک روز برادرم در خيمه بسترش را پهن کرده بودند ديگر در حالت اغماء بود بیهوشی بود حالش هم خيلی سخت بود دامن خيمه را زده بودند بالا، چادرهای اطراف خيمه که هوا جريان داشته باشد گفت من ديدم برادرم از دست می­رود و بزرگ قبيله ما دارد می­ميرد گفت مضطر شدم از چادر رفتم بيرون رو کردم به سمت کربلا ابالفضل را صدا زدم و متوسل به ابالفضل شدم گفتم آقا شفای برادرم را از تو می­خواهم با يک حالت انکساری، توجهی توسلی پيدا کردم گفت همين طور که داشتم گريه می­کردم ديدم دوتا بزرگوار روی تپه مقابل قبيله ما نمايان شدند از گفتگوها فهميدم که يکی اباالفضل است و يکی سيدالشهداست. گفت ديدم قمربنی هاشم رو کرد به حضرت اباعبدالله عرض يا اباعبدالله اين خانم شفای برادرش را از من خواسته شما نزد بارگاه ربوبيت وساطت کنيد خدا برادر اين زن را شفاء بدهد گفت ديدم سيدالشهداء فرمود برادرم عباس عمر اين مرد به پايان رسيده ديگر شفاعت هم مؤثر نيست. گفت تا من ديدم اباالفضل است توسلم بيشتر شد التجاء التماس زجه می­زدم ای پسر ام­البنين شفاء برادرم را از تو می­خواهم گفت پافشاری کردم دوباره ديدم قمربنی هاشم تقاضايش را به سيدالشهداء عرضه کردند همان جواب را مجدداً امام حسين دادند گفت باز شروع کردم به پافشاری و التماس و التجاء يک وقت ديدم آقا اباالفضل عرض کرد يا اباعبدالله به محضر پروردگار عرض کنيد اگر مصلحت است برادر اين زن را شفاء بدهد و اگر مصلحت نيست عنوان باب الحوائجی را از من برداريد مردم به من متوسل می­شوند که به ما رجوع نکنند گفت تا اين را قمر بنی هاشم گفت اشک از چشمان سيدالشهداء ساری شد آقا فرمودند برادر خدا سلامت می­رساند می­فرمايد اين عنوان برای تو تا دامنه قيامت باقی است به خاطر وساطت شما ما برادر اين زن را شفاء داديم گفت تا اين را آقا فرمودند برگشتم سمت خيمه ديدم برادری که در حالت بیهوشی بود بلند شده در بستر نشسته آثار کسالتم برطرف شد گفت جناب ميرزای شيرازی از آن روز به بعد به هرکسی که خيلی ارادت دارم می­گويم السلام عليک يا خادم العباس، چه گذشت بر سيدالشهداء شهادت عباس، روز تاسوعاست حاجتمندها خيلی التماس دعا خواستند همين امروز بعضی­ها تماس داشتند، بچه­های خردسال بيمار دکتر جواب کرده مشکلات معضلات در رأس همه حوائج تعجيل فرج امام زمان سامان يافتن نظام اسلامی رفع مشکلات جامعه اسلامی نظام جمهوری اسلامی طول عمر با عزت علماء مراجع مقام معظم رهبری و تأييدات مستمر ما و انشاءالله که روح ارواج گذشتگان ما هم از اين مجلس بهره­مند شود.

دوجا امام حسين بلند بلند گريه کرد يکی کنار پيکبر علی اکبر يکی هم کنار پيکر ابالفضل وقتی صدای عباس بلند شد برادر ديگر حالا به فرياد برادر برس آقا آمدند جمعيت دور ابالفضل را محاصره کرده بودند اما گريه می­کرد: «بکی بکاءً شديداً» يافت نشد، و صدا می­زد: أين تفرّون و قد قتلتم أخي‌؟»[36] کجا فرار می­کنيد نامردمان شما که برادرم را کشتيد زبان حال حضرت را بگويم:

ديدی که فلک به ما چه­ها کرد؟، عباسم که دستت را از بدن جدا کرد

اين دست­های بريده را امام حسين بوسه می­زد، ما را به غم تو مبتلا کرد

عباس جوان برادر من.

يکی دو جمله تاريخ نقل کرده آقا فرموده دلها شيعه را آتش زده آقا فرمود برادر تا بودی اهل حرام آرامش داشتند اما امشب ديگر زينب و اهل حرم ديگر آرامش ندارند امشب برادرم همه دشمنان بخوابند تا عباس بيدار بود دشمن خواب نداشت امشب همه دشمنان بخوابند، اهل حرم اندر اضطراب اند، اطفال من از عطش کباب اند، عباس جوان برادر من، عباسم گفتم که در اين جهان فانی شايد تو ز بعد من بمانی، زينب به سوی وطن رسانی، عباس جوان برادر من، يک وقت آقا ديد دشمن دارد به خيمه­ها نزديک می­شود تا عباس بود اين جرأت را پيدا نمی­کردند، دشمن مطمئن شد عباس شهيد شده جرأت حمله به خيمه­ها پيدا کردند آقا بدن قطعه قطعه برادرش رها کرد با سرعت آمد سمت خيمه­ها، کربلا رفته­ها فاصله است بين قبر عباس و خيام حرم، آقا رسي به خيمه­ها جان اين زن و بچه­ها در خطر است اين بچه­ها آمدند استقبال امام حسين، يک وقت سکينه صدا زد بابا عموم کجاست؟ «أين عمّي العبّاس»[37] آقا جوابی اين بچه­ها را نداد اما يک کاری کرد سيدالشهداء صدای ناله همه بلند شد ديدند امام رفت در خيمه ابالفضل عمود خيمه را روی زمين خوابان:

رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل­ما

يا کاشف الکرب عن وجه الحسين عليه­السلام اکشف کربی بحق اخيک الحسين عليه­السلام

الهنا بيد مقطوعتان العباس اغفر ذنوبنا و عجل لوليک الفرج.

 

[1] فرقان 29.

[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[3] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[4] محمد 7.

[5] محمد 7.

[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[7] بقره 152.

[8] بقره 152.

[9] بقره 152.

[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص138.

[11] بقره 152.

[12] ابراهيم 7.

[13] ابراهيم 7.

[14] ابراهيم 7.

[15] ابراهيم 7.

[16] بقره 40.

[17] محمد 7.

[18] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[19] محمد 7.

[20] فرقان 29.

[21] فرقان 29.

[22] بقره 282.

[23] آل­عمران 31.

[24] آل­عمران 31.

[25] عنکبوت 69.

[26] عنکبوت 69.

[27] عنکبوت 69.

[28] محمد 7.

[29] تحريم 6.

[30] زلزله 7-8.

[31] سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله، ص231

[32] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) ص258.

[33] محمد 7.

[34] محمد 7.

[35] محمد 7.

[36] تاريخ امام حسين عليه السلام= موسوعه الامام الحسین عليه السلام ج9 ص438.

[37] تاريخ امام حسين عليه السلام= موسوعه الامام الحسین عليه السلام ج4 ص272.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه