استاد حدائق روز یکشنبه 11 اردیبهشت ماه 1401 مصادف با بیست و نهم روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز  به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

شما در قرآن خداوند بعض از انديشمندان يهود را می­فرمايد جاهل: «إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»[1] ، اين­ها ادعاشان هم می­شد که سواد داريم تورات در مچ ماست اما چه ارزشی دارد تويي که می­گويي تورات را بلد هستم زيربار حرف حق و ولی خدا نمی­روی، آقا فرمودند عقل يعنی بندگی خدا عقل يعنی آخرت نگری آن راوی از حضرت سؤال کرد: «ما الّذي فى معاوية؟»[2]  پس در معاويه چه بود؟ بعضی­ها امروز عقل را آن تعريف می­کنند عقل را آن می­بينند امروز بعضی­ها کلاه برداری و شيطنت و باطل را حق جلوه دادن و يکی را ده­تا کردن می­گويند اين آدم عاقل است ببينيد فلانی دو سال است آمده در کار به اندازه بيست سال رفته جلو چگونه با چه پولی معاويه کسی بود که جنگ باخته را با حماقت کوفی­ها پيروزی کرد قرآن کردند بالای نيزه شيطنت معاويه و عمرو عاص حماقت مردم کوفه دست به دست هم داد شد شکست صفين، به امام صادق عرض کرد «ما الّذي فى معاوية؟»[3]آنی که در معاويه بود پس چه بود مردم می­گويند عقل داشت معاويه جنگ باخته را پيروز شد آقا فرمود: «تلك النكرى تلك الشيطنة و هي شبيهة بالعقل و ليس بالعقل»[4]اين­ها مکر است خدعه است شيطنت است به ظاهر می­آيد که بگويند اين آدم از خردش استفاده کرد شبيه به خرد و عقل است ولی عقل نيست بلی در عصر ظهور خردها کامل می­شود ديگر مردم کلاه سرهم نمی­گذارند تقلب نمی­کنند فريب نمی­دهند يکديگر.

از ويژگی­های عصر ظهور برخورد جدی با ستمکاران است که الآن مماشات می­شود الآن بعضی­ها ستم می­کنند می­گويند آقا هرچه از دستت می­آيد برو زورت می­رسد بگير همچون برده­ام ازت که مدرک نگذاشته­ام در عصر ظهور اين جوری نيست در عصر ظهور امامی در رأس جامعه است که مأمور به باطن است نه ظاهر برخورد می­کند امام زمان با هر طغيانگر ستمگری ببينيد شما عزيزان نوع انبياء مأمور به ظاهر بودند بلا استثناء جز حالا حضرت خضر در يک مقطعی خود پيغمبر مأمور به ظاهر بود پيامبر وليد ابن عقبه فاسق را حضرت کرد مأمور اخذ ذکات اين آدم رفت ذکات جمع کند رفت آن منطقه­ای که رسول­الله فرموده بوند ذکات بگير مردم شنيدند نماينده پيغمبر دارد می­آيد خوشحال شدند آمدند استقبال آمدند استقبال نماينده رسول­الله اين آدم جوان و بزدلی بود تا ديد مردم از دور دارند سر و صدا می­کنند می­آيند اين­ها خير مقدم می­گفتند اين فکر کرد شورش کردند می­خواهند بکشنش سر مرکب را کج کرد، با عجله آمد مدينه عرض کرد يا رسول­الله چه نشستی؟ اين طائفه­ای که فرستادی ما برويم از اين­ها ذکات بگيريم اين­ها دارند قيام می­کنند عن‌قريب است که حمله کنند به مدينه همه را از دم شمشير بگذرانند پيغمبر فرمان جهاد داد فرمود مسلمانان سلاح­ها را برداريد آماده بشويد برای حرکت تا رسول­الله فرمان جهاد داد امين وحی جبرئيل نازل شد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»[5] رسول­الله اگر فردی فاسقی خبری آرود و خبری به شما داد تحقيق کنيد تحقيق نکرده کاری نکنيد که بعداً به ندامت و پيشيمانی کشانده شويد سؤال پيغمبر اسلام می­دانست وليد ابن عقبه فاسق است يا نه؟ می­دانيست اين خبر دروغ است يا نه؟ قطعاً می­دانيست خب چرا پيغمبر يک آدم فاسقی را مأمور اخذ ذکات می­کند پيغمبر مأمور به ظاهر است ظاهر جامعه وليد ابن عقبه را آدم خوبی می­دانيست پيغمبر هم عمل کرد به همان ظاهر ظاهر جامعه خبر وليد ابن عقبه را خبر مهم می­دانيستند پيغمبر عمل کرد به همان، اميرالمؤمنين خود حضرت به ابن ملجم فرمودند من می­دانم تو من را می­کشی و شهيد می­شوم با تيغ تو، چرا حضرت واکنش نشان نداد؟ آقا مأمور به ظاهر است ابن ملجم آمده خدمت کند به اميرالمؤمنين يکی از ده منتخبين يمن است برای خدمت به اميرالمؤمنين آقا بهش برخورد هم نکردند ضمن اين­که به خود ابن ملجم هم فرمودند که ما خاندانی هستيم که قصاص قبل از جنايت نمی­کنيم، سؤال علی ابن موسی الرضا انگور مسموم از دست مأمون گرفت و ميل فرمود می­دانيست اين انگور سمی است يا نه؟ امام مجتبی کوزه آب يا شيری که جعده مسموم کرده می­داند که اين شير مسموم است يا نه؟ قطعاً می­دانند خب آقا امام حسن چرا شير مسموم ميل می­کنيد شما که می­دانيد امام مأمور به ظاهر است جای امام رضا هرکه بود اين انگور را از دست مأمون می­گرفت و می­خورد امام رضا با علم امامتش می­داند سمی است اما مأمور به ظاهر است تمام اولياء فقط در قرآن سوره کهف داريم که حضرت خضر قرآن می­فرمايد مأمور به باطن بود موسی مأمور به ظاهر ايراد گرفت اين­ها رسيدند به يک جوانی حضرت خضر رفت عقب آمد جلو يک سيلی خواباند در گوش اين جوان دراز به دراز افتاد صدق­الله گفت دست هم دست حضرت خضر با يک سيلی ضرب فنی کرد موسی کليم­الله تعجب کرد گفت آقا چرا زدش چرا کشتی اين را؟ گفت جناب موسی با ما نيا، ما يک کارهای می­کنيم که شما متوجه نيستی خضر مأمور به باطن است سوار کشتی می­شوند وسط دريا کشتی را سوراخ می­کند موسی ايراد می­گيرد آقاجان کشتی وسط آب داری سوراخ می­کنی آب می­آيد در کشتی همه را غرق می­کند، گفت آقا با ما نيا، ما يک کاری می­کنيم شما ظرفيت و تحمل و درکش نيست، کار سوم که انجام دادند آن تخريب ديوار شهر بود تعمير شد بعد حضرت خضر فلسفه اين­ها را گفت گفت اين جوانی که من زدم در گوشش اين اول آدم قاتل بود مردم نمی­دانيستند قاتل است من می­دانيستم اين قاتل است اين بايد مجازات می­شد بايد کشته می­شد ضمن اين­که يک پدر و مادری پيری هم داشت اين اگر اين بهش فرصت داده می­شد پدر و مادرش را هم به گناه می­کشيد کار خوبی کرديم يا کاری بود؟ خب موسی نمی­داند خضر می­داند در بين ائمه معصومين امام عصر مأمور به باطن است آقا می­گويد اين خانه­ات مال تو نيست بگذار برو، حضرت می­خواهد حکومت عدل بر پا کند ديگر دنبال شاهد نيست آقای محترم اموالت از حرام به دست آمده اين اموالت را بايد رها کنی تو شايستگی اين پوست و موقعيت را نداری بايد بگذاری بروی کنار امام با علم باطنی خودش برخورد می­کند و تصميم می­گيرد برخلاف بقيه ائمه که اين گونه عمل نمی­کردند مأمور به ظاهر بودند چون انتظاری هم که خدا از امام زمان دارد از امام رضا و ساير ائمه نداشتند امام زمان می­خواهد: «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»[6] کرة زمين را عدالت برپا کند بيايند با چهارتا شاهد سازی و سندسازی بخواهند آدم را دور بزنند امام زمان ديگر فريب اين حرف­ها را نمی­خورد لذاست که برخورد جدی با ستمگران در عصر ظهور اتفاق می­افتد اين­ها را ما روايت داريم.

ونکته ديگر رسيدگی به حال ضعفاء و محرومات در دوران ظهور ديگر شما فقير نمی­بينيد رسيدگی گسترده­ای می­شود نسبت به حال نيازمندان و فقراء من در اين زمينه يکی دو روايت عرض کنم که در عصر ظهور اين اتفاق­های مبارک می­افتد آقا ابی­سعيدخدری از رسول­الله نقل می­کند روايتی را صاحب کشف الغمه ذکر کرده پيامبر می­فرمايد در آبادی عمران يعنی شما دنبال هرچه هستيد در عصر ظهور اتفاق می­افتد آبادی امنيت، انس با قرآن معرفت محبت همه اين چيزهای که بشر دنبالش اند حالا پايان صحبتم عرض می­کنم ما هم يک سهمی داريم الآن ما هم يک نقشی داريم برای آن دولت ما هم دست روی دست نگذاريم بگوييم آقا بيايد درست کند مؤمن خودت هم تلاش کن، اين پايان عرضم من عرض می­کنم پيامبر فرمود: «تَتَنَعَّمُ أُمَّتِي فِي زَمَنِ الْمَهْدِيِّ»[7] در دوران فرزندم مهدی امت من از نعمتی بهره­مند می­شوند: «لَمْ يَتَنَعَّمُوا مِثْلَهَا قَطُّ»[8] در تاريخ بشريت نظير نداشته چنان گستردگی نعمت در عصر ظهور اتفاق می­افتد چون مردم می­آيند سرخط اين هم باز دست خود ما مردم است قرآن می­فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»[9] الآن هم اگر همه بيايند سرکار فرج نزديک می­شود الآن هم اگر همه بيايند آمادگی­شان اعلان کنند برکات نازل می­شود دينداری اخلاق فضلت راستی درستی اين­ها دنياتان را آباد می­کند سروان عزيز نوع تعاليم اسلام اول بعد دنيوی دارد نماز سوره معارج را بخوانيد بخش عمده از آثار نماز در دنياتان است بعضی­ها فکر می­کنند نماز برای آخرت خوب است بلی آخرت شما را اصلاح می­کند اما اول دنيايتان را اصلاح می­کند ذکات دادن خمس دادن طرف آمد به امام صادق عرض کرد آقا خدا نصاب ذکات را بيشتر معين می­کرد تا اين همه فقير نمی­بود امام صادق فرمود اگر کسانی که بايد ذکات می­دادند و واجب مالی­شان را می­دادند می­پرداختند فقير رو زمين باقی نمی­ماند رسول­الله فرمود در اموال اغنياء حقوق فقراست اگر ديديد فقيری گرسنه ماند فقيری برهنه ماند فقيری دينش و آخرتش را تباه کرد: «فبمنعهم الاغنیاء» ، چون بعضی از ثروتمندها به وظيفه­شان عمل نمی­کنند در عصر ظهور همه وظيفه شناس اند همه دارند به وظائف خود عمل می­کند لذا جامعه از نظر اقتصادی رونق پيدا می­کند ديگر در عصر ظهور کميته امداد نيست انجمن­های خيريه نيست مردم تک تک خيريه هستند در عصر ظهور داريم مردم وقتی بهم می­رسند می­گويند آقا مستمندی کار خيری سراغ نداری اصلاً می­گردند دنبال کار خير شما امروز يک کار خيری می­خواهيد انجام بدهيد بايد برويد دنبال اهلش پنجاتا را صدا بزنی تا يک گوشه کار متدينين خيرين انجام بدهند در عصر ظهور فرد فرد مردم خير سيار اند می­گردند دنبال خير رسول­الله می­فرمايد چنان بهره­مندی از نعمت برای امت من در عصر ظهور اتفاق می­افتد که در گذشته تاريخ نظير نداشته: «لَمْ يَتَنَعَّمُوا مِثْلَهَا قَطُّ»[10] بعد رسول­الله می­فرمايد: «يُرْسِلُ اللَّهُ السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ مِدْرَاراً»[11] باران­های پياپی نافع نازل می­شود مردم کارشان را دارند انجام می­دهند خدا هم باران را می­فرستد،آيه قرآن می­فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[12]شما خوب بندگی بکنيد خدا خوب خدايي می­کند شما به وظايف­تان عمل کنيد ما برکات را از آسمان و زمين نازل می­کنيم: «وَ لكِنْ كَذَّبُوا»[13]قرآن می­فرمايد تکذيب کرديد زيربار نرفتيد: «فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»[14]نتيجه کارتان شما را گرفته، يک آقای از متدينين بود تعريف می­کرد می­گفت در يکی از مناطق استان فارس می­گفت يک روستايي بود اين مقيد به پرداخت ذکات بود می­گفت حاج آقا ياد نمی­رفت دوران جوانی­ام در آن روستا رفته بودم ملخ­ها حمله کرده بودند به روستا، تمام مزارع دستخوشی آسيب ملخ­ها شده بود گفت تنها مزرعه­ای که سالم مانده بود مزرعه اين آقا بود نه ديوار داشت نه عرض شود که ديوار فولادی داشت هيچ هيچ می­گفت اصلاً زمين اين وسط همه زمين­ها يک ملخ درش نيامده:

تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری

پول­مان را می­خورند کجا خورديم که خوردند کجا آبرو برديم که آبرو دستخوش حوادث شد پيغمبر می­فرمايد آسمان باران پياپی­اش نازل می­شود: «وَ لَا تَدَعِ الْأَرْضُ شَيْئاً مِنْ نَبَاتِهَا إِلَّا أَخْرَجَتْهُ.»[15]رسول­الله می­فرمايد زمين نعمتی درش نيست از گل و گياه و منابع کشاورزی که عرضه نکند و رشد نکند يعنی زمين هرچه دارد می­دهد، آسمان هرچه دارد نازل می­کند پياپی و نافع اين عصر ظهور است از خدا بخواهيم توفيق درک آن دولت را بدهد آسايش در همه ابعاد زندگی.

باز رسول­الله می­فرمايد روايت ديگر که حضرت می­فرمايد در آخرالزمان مهدی وقتی می­آيد: «المهدي عليه السّلام يسقيه اللّه الغيث»[16]خدا به توسط باران سيراب می­کند زمين­ها را: «و تخرج الأرض نباتها لأجله»[17]زمين محصولات خودش را خارج می­کند: «وَ يُعْطِي الْمَالَ صِحَاحاً»[18] اموال عمومی را امام زمان عادلانه تقسيم می­کند حضرت حالا يک مشکل همين است طرف می­آيد می­گويد آقا من با فلانی­ها فرق گذاشتند چون نسبت به که دارم، آن آقا پارتش کس ديگر است الآن ما می­بينيم نمونه­های ظلم را نظام جمهوری اسلامی هم هست اما صد در صد اين طوری نيست که همه کارها هم اسلامی دارد صورت می­گيرد گاهی اوقات يک مدير بی­کفايت ظلم می­کند يک آقای آمد در يکی از تشکيلات دولتی به من گفت گفت آقای حدائق يک پولی می­آيد از تهران در مجموعه ما مدير بين خودش و پنج شش نفر نور چشمی­ها تقسيم می­کند گفت يک وقتی گفتم آقا اين پول­ها چه محلی دارد گفت اين پولی سرگردان است يک پولی آمده ما هم برايش تعريف درست می­کنيم به نور چشمی­ها می­دهيم به آن آقای که آمد مسأله می­پرسيد معتقد بود گفتم پول سرگردان را نخور که سرگردانت می­کند اين حرام است بابا اين آمده اين تقسيم بايد بشود اگر بناهم است تقسيم کنی بين همه تقسيم کنی چه مزيتی تو داری بر ديگری خب شما هم يکی آن هم يکی صرف اين­که بنده تقسيم کنم چون دست من است هرجور دلم خواست اين خودخواهی­ها خودبينی­ها ظلم­ها در عصر ظهور ريشه­کن می­شود پيغمبر می­فرمايد: «وَ يُعْطِي الْمَالَ صِحَاحاً»[19] امام زمان اموال را به طور عادلانه بين مردم تقسيم می­کند: «وَ تَعِيشُ الْمَاشِيَةُ»[20]دامداری دام­پروری رونق اقتصادی پيدا می­کند ببينيد ما در همه زمينه­ها داريم در عصر ظهور اين­ها شکوفا می­شود در زمينه دامداری و دام­پروری پيغمبر می­فرمايد: «وَ تَعِيشُ الْمَاشِيَةُ»[21]«وتعظم الامه» ، امام زمان امت را تکريم می­کند امامی است که پيروان خود و مردم را مورد اکرام و تکريم قرار می­دهد اين­ها از آثار ارزشمندی در عصر ظهور.

من اين­جا يک نکته­ای عرض کنم يکی از اتفاق مبارک امنيت است که امروز در سراسر دنيا شما امنيت کامل را نمی­بينيد امنيت کامل با اين ترتيب که اميرالمؤمنين نام می­برد حالا من می­گويم اين­جا هيچ جای دنيا اين جور امنيتی نيست اينی که حضرت می­فرمايد هيچ کجايي دنيا امروز يافت نمی­شود در روايت در جلد 52 بحار از اميرالمؤمنين حضرت می­فرمايد: «وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا»[22] وقتی که قائم ما ظهور می­کند، «لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا»[23]آسمان باران­های خود را نازل می­کند: «وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا»[24] زمين محصولات خودش را می­روياند رشد می­کند اين­جا امنيت را حضرت نام می­برد: «حَتَّى تَمْشِي الْمَرْأَةُ بَيْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ»[25] يک زن تنهای تنها، از عراق راه می­افتد به سوی شام سوريه حضرت می­فرمايد: «لَا تَضَعُ قَدَمَيْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ»، اين زن از مملکت عراق به مملکت سوريه تمام اين مسافت را که می­رود قدم بر می­گذارد و بر زمين می­گذارد بر نباتات می­گذارد يعنی زمين رها شده­ای بی­ثمر پيدا نمی­شود خب در يک همچون وضعيتی شکوفای کشاورزی و اقتصادی گرسنه ديگر پيدا نمی­شود، شما شيراز برويد تهران چقدر زمين بکر کويری خشک چون باران نمی­آيد چون ما پای کار نيست ما به بندگی عمل نمی­کنيم باران حذف شده می­رود جای ديگر می­بارد بعد دنباله حديث را بشنويد امام می­فرمايد اين خانم قدم که بر می­دارد روی نباتات می­گذارد روی گل و گياه و محصولات: «وَ عَلَى رَأْسِهَا زَبِيلُهَا»[26] اين زن زينت خودش را بر سر خود گذاشته اموال خود را همه می­بينند، دارائی اين زن: «لَا يُهَيِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُهُ»[27]در اين مسير که تنها می­رود نه درنده به او حمله می­کند حتی حيوان­ها می­آيد سرخط الله اکبر داريم در عصر ظهور حيوانات هم آسيب نمی­زند، «لَا يُهَيِّجُهَا سَبُعٌ»[28] هيچ درنده­ای حيوان سبع و وحشی به اين زن آسيب نمی­زند: «وَ لَا تَخَافُهُ»[29] و خود اين زن هم نمی­ترسد شما بگويند آقا شب ساعت سه بامداد از قصر الدشت برو شيخ الچوپون در عصر ظهور امنيت است اما الآن گاهی اوقات طرف در خانه خودش هم خوابيده يک خرده­ای صدا می­آيد آقا چه خبر شده امنيت می­رسد به اوج چون بشريت آمده سرخط چون بشريت دارد به وظايف عمل می­کند وعده خدا دارد اجرائی می­شود اين­ها ما نبايد دست رو دست بگذاريم بگوييم آقا حالا انشاءالله دولت کريمه درک کنيم خدا فرجی بکند کار دست ماست پايان مطلب عرض خواهم کرد خب اين امنيت من يک نکته هم اين­جا عرض کنم فقدان امنيت معلول يکی از اين سه چيز است يا هر سه چيز، چرا در بعضی از جاها نيست گاهی اوقات در خانه طرف طرف خودش امنيت ندارد ديروز گفتيم آقا ثروتمند است در خانه خودش امنيت ندارد، گاهی پدر به فرزند خودش اعتماد ندارد زن و شوهر بهم اعتماد ندارند امنيت نيست يک بنده خدايي آمد گفت آقا آقا فلانی رحمت خدا رفت حرف سال­ها قبل است گفت پنجا مليون سپرده بود دست من گفت بود بچه­هايم خانمم هيچ کس نفهمه من اگر يک وقتی لازم شد خرجی بکنی بهت می­گويم چه کار بکنی گفت حاجی اين رحمت خدا رفت اين آقا حالا اين پول پيش من است من بروم از طرفش خيرات کنم گفتم يک ريالش را ههم حق نداری خيرات کنی تا خودش بود خودش بود الآن مالک ورثه اند بايد برگردانی به زن و بچه­اش گفت اين راضی نبود، بچه­هاش اين پول گيرشان بيايد، گفتم تا بود راضی نبود سر گذاشت به زمين اموال شد مال ورثه، حضار محترم هرچه داريد تا هستيد داريد نفس از شمارش افتاد ديگر مال شما نيست پول­ها ديگر مال شما املاک ديگر مال شما نيست، صاحب پيدا می­کند.

س: سفارش بکنی به طرف

ج: نه آن می­شود می­آيد روی يک سوم می­شود وصيت، مگر يک راه دارد يک راه بيايد بگويد آقا من اين پنجا مليون را به شما بخشيدم هديه کردم به شما ديگر مال نيست شما متعهد باش شرعاً بعد از من معادل اين برای من خيرات کنی، اين يک بحث ديگر است اما امانت سپردن دست کسی يا حتی وصيت اگر کرد گفت آقا بعد از من اصلاً کل اين پول را تو خيرات کن اين می­شود وصيت وصيت منصرف به ثلث است دو ثلث ديگر رضايت ورثه شرط است لذا حضار محترم گفتم آقا پول را بايد برگردانی گفت بچه­هايش فاسق اند گفتم باشد به شما ربطی ندارد تو پول را بده به اهلش صاحبش صاحبش اگر رفت در گناه خرج کرد او جواب خا را بايد بدهد اين بشر است به قول يک اهل دلی می­گفت اول چيزی که از انسان می­گيرد عنوان انسان است ديديد وقتی طرف رحمت می­رود ديگر نمی­گويند حضرت آيت­الله آقای دکتر آقای مهندس می­گويند جنازه را آوردند ميت را آوردند شنيدد اين حرف­ها را می­گوين ميت کجاست؟ بابا اين ميت يک زمانی در شيراز عدد و رقمی برای خودش بود چرا نمی­گويي حاجی فلان؟ تمام شد ديگر اين حاجی فلانی که می­گفتند به اعتبار روح در اين بدن بود روح که رفت شد ميت.

خب امنيت علت فقدانش يکی از اين سه چيز يا هر سه چيز است در وضع هرجا نا امنی است ريشه­اش اين است، يک که مهم­ترين رکن هم همين است ضعف ايمان، ايمان هرجا ضعيف شد نا امنی می­آيد ايمان هرجا قوی شد امنيت می­آيد شما ببينيد انسان­های متدين واقعی امين اند و مورد امنيت گاهی اوقات طرف می­گويد من اموالم را می­سپارم دست شما من مطمئن هستم چون آدم با ايمانی است ما امروز گاهی اوقات يک کسی يک وامی می­خواهد بگيرد آقا ضامن چک سفته چون اطلاع از وضعيت ايمانی يکديگر نداريم و امروز هم جامعه هرجا دارد آسيب می­بيند از همين ضعف ايمان است در عصر ظهور ايمان به تمام معنی هست لذا امنيت هست يکی از علت­های نا امنی شما ببينيد قاتل­ها که­ها هستند؟ آدم­ کش­ها من در زندان نوجوانان پير بنو رفته بودم يک دختر شانزده ساله­ای رئيس زندان گفت آقای حدائق اين آدم کشته اين دختر، گفتم اين آدم کشته گفت بلی، گفتم دختر بيا بيا آمد جلو، گفتم نماز می­خوانی گفت نماز چه است؟ گفتم حمد و سوره  بلد هستی؟ گفت حمد و سوره چه است؟ وقتی دستش از رحمت خدا بريد بريده شد جدا شد شيطان دستش را بگير می­گويند آقا بچه­هاتان را نمازخوان کنيد، بابا ول­کن اذيت می­شوند خسته می­شوند نانش را می­خوری آينده اين اگر نمازخوان شد حرمتت را نمی­شکند دختر شانزده ساله قائل پناه بر خدا ما هرجا دزدی سرقت دست اندازی در اموال عمومی است من يک آقای را بگويم ببينيد ايمان چه می­کند در اين دانشگاه شيراز آقايي بود سال هفتاد و دو يا هفتاد و سه فوت کرد آقای علی کريمی دهنوی رئيس دانشگاه از ما دعوت کرد برای سخنرانی گفت آقای حدائق اگر ما ده­تا مثل اين در دانشگاه داشتيم اوضاع ­مان گلستان بود خب اين­ها منتظران امام زمان اند امام زمان همچون عقيده­ و منش­های می­خواهد قرار بود ما سخنرانی کنيم گفت دوتا خاطره من از اين آدم برايتان بگويم.

خاطره اول اين آدم بيست و دو سال در کارگزينی بود کار اداری داشت اخلاقش اين جوری بود هر سال اول سال ده پانزده­تا خودکار بيک می­گرفت می­آورد می­گذاشت در کار گزينی گفت يک وقتی به ما خبر دادند که اين هر سال عادتش است ده پانزده­تا خوردکار می­آيد می­گذارد گفتم من صدايش زدم آمد گفتم آقا خودکار برای چه می­آوری؟ مگر دانشگاه نيازمند است فقير است گفت خيلی بهش اصرار کردم به حرف آمد گفت آقا من کارمند کارگزينی هستم گاهی اوقات در طول سال حواسم نيست با خودکار بيت­المال در سر رسيد شخصی­ام مطالبی می­نويسم برای اين­که به همين مقدار زير دين بيت­المال نمانم اول سال ده پانزده­تا خوردکار می­گذارم که در طول سال اگر استفاده­های شخصی شد زير دين نباشم گفت اين يک خاطره از اين.

گفت خاطره دوم يک هفته قبل از فوتش آمد در دفتر ما گفت من چهارتا برگه کاغذ آچار از کار گزينی برداشتم استفاده شخصی کردم پولش چقدر است؟ رئيس دانشگاه آن وقت گفت بهش گفتم آقا شما زود می­آيي دير می­رود گفت هميشه نيم ساعت، ربع ساعت به وقت اداری در تشکيلات بود نيم ساعت بعد از اتمام وقت احتياط می­کرد می­رفت نه اين­که بشيند دست رو دست بگذارد قرآن بخواند، می­گويند آقا جلسه دارند بعد در اتاق باز می­شود دارد صبحانه می­خورد در وقت اداری در وقت بيت­المال زيارت عاشورايت را گذاشتی در وقتی که مردم پشت در اتاق است تجمع کردند سرگرم زيارت عاشورايي سيدالشهداء هم قيامت جلوت را می­گيری جواب مردم را نمی­دهيم خودخواهی منيت گم کردگی راه، گفت هرچه بهش گفتم آقا اين چهار برگ کاغذ پيش کش و برو گفت آقا شما می­گوييد خدا می­فرمايد ذرةالمثقال­ها را حساب می­کند گفتم چهار برگ کاغذ آن سال گفتم صدتا يک تومنی گفت آقای حدائق نيم ساعت اضافه کاری آن روز ايستاد برای همان چهارتا برگ کاغذها، اين سلامت کار است ايمان اگر باشد می­شود اين، ايمان نباشد مال دولتی را مال غارتی فرض می­کند خب ديگر حالا می­دادند ما هم می­گرفتيم ما نمی­خورديم ديگران می­خوردند اين مال بی­ايمانی است ضعف ايمان عامل نا امنی است.

دو فقر و محروميت يکی از عوامل مهم نا امنی است ببينيد طرف وقتی فقير شد شغل ندارد بی­کار هست محتاج هست اين­که سلمان فارسی که نيست صبر بکند دست اندازی به مال مرم می­کند لذا يکی از کارهای که مسئولين بايد بکنند فقرزدايي است در عصر ظهور فقر ريشه­کن می­شود ايمان شکل واقعی­اش را پيدا می­کند فقر و محروميت عامل نا امني است، لذا اغنياء اگر می­خواهند يک جامعه امنی داشته باشند فقراء را از فقر نجات بدهند ياد و خاطره­ای را نقل کنم از آقای حاج حسين نجات خدا رحمتش کند ايشان می­گفت تهران در بازار تهران يکی از پيش­کسوتان تهران نشسته بود می­گفت ما هم کنار دستش بوديم می­گفت يک نفر آمد تقاضای کمک کرد، می­گفت همه می­گفت آقا اين معتاد است پولش ندهيد آقای نجات می­گفت ديدم آن آقا که از بزرگان بازار تهران و متدينين فهيم بود صداش زد گفت بيا بيا گفت يک پولی بهش داد گفت برو، گفت بعضی­ها بهش ايراد گرفت آقا چرا پول به اين دادی، اين می­کند مواد گفت من به همه شماها خدمت کردم و به او هم خدمت کردم اين کمک، اول که يقين نداری می­رود می­کند شايد گرسنه باشد برود غذا بخورد علم غيب داری می­توانید به جرأت بگوييد اين معتاد الآن اين را دادم می­کند مواد شايد نان ندارد احتياج دارد زود نبايد قضاوت کرد گفت اول که معلوم نيست که اين پول را مواد بکند، ثانياً اين اگر بهش نداديد الآن دارد تقاضا می­کند من کمکش کردم به همه­تان خدمت کردم اين دستش به دزدی به مال شما دراز نمی­شود جلو دزدی بايد گرفت می­گويند به شيخ گفتند يکی دارد کفر می­گويد فرمود کفرش کردند که کفر می­گويد بعضی­ها امروز کفری شدند در وری می­گويد ناسزا می­گويد از شدت گرسنگی است پيغمبر فرمود «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»[30] فقر يک وقت انسان را کافر می­کند ايمان قوی که ندارد قلب مطمئنن که ندارد شما چه انتظاری ازش دارد می­گويد فحش ندهد ناسزا نگويد لذا اين فقر و محروميت يکی از عواملی است که نا امنی ايجاد می­کند و لذا اين خيريه­ها دارند به امنيت جامعه کمک می­کنند خيرين دارند به امنيت جامعه کمک می­کنند به اين نيازمندی که شما ذکات فطره­ات را داری می­دهی داری کمک می­کنی به امنيت جامعه خب اين اگر تأمين شد تن فروشی نمی­کند گناه نمی­کند.

يک خاطره­ای را من در هيئت فدائيان ابالفضل گفتم حالا شما هم بشنويد خدا اگر پول می­دهد شعور هم درک هم و معرفت هم بدهد آقا زين­العابدين در دعای مکارم الاخلاق عرض می­کند خدايا ثروت ما را زياد مکن مگر هرچه ثروت­مان می­رود بالاتر در وجودمان بياييم پايين­تر اين خيلی پولی خوبی است پولدارها به خودشان نمره بدهند ببينند به نسبت افزايش ثروت تواضع فروتنی وابستگی­شان به خدا بيشتر شده اگر بيشتر شده اين پول پول خوبی است من ديروز يک کاسب جزء بودم امروز يک ملياردر هستم ديروز اگر نمازهايم را اول وقت می­خواندم امروز بايد نماز شبم تعطيل نشود خدا لايق دانسته ما را يک آقايي است از عزيزانی که در همين شهر هم هست تجارت بين­المللی دارد الآن هم ايشان هستش برای من نقل کرد گفت آقای حدائق رفته بوديم اسپانيا يک تجارتی کنيم اسپانيا گفت طرف قرارداد ما يکی از تجار معروف اسپانيا بود در يک هتل پنج ستاره برای ما جا گرفته بود مهمان­شان بوديم دو سه روز آن­جا قرارداد تجاری می­خواستيم ببينديم گفت يک شب ساعت يازده دوازده شب بود در هتل، ماهم تک و تنها در اتاق ديديم پشت در اتاق را دارند می­زنند گفت آمدم در باز کردم ديدم يک دختر جوان زيبايي بزک کرده­ای آراسته مقابل من است گفتم بفرماييد خانم، گفت با انگليسی بهش صحبت کردم گفت من امشب، من فکر کردم از کارمندان هتل است، کاری دارد گفت من امشب آمدم اگر بخواهيد تا صبح در خدمت شما باشم تن فروشی، حالا يک کسی بود بخواهد توجيه کند، می­گويد خب آقا اسلام که راهش را گذاشته يک عقد موقتی محرم می­شود گاهی اوقات اين حرف­ها را می­زنيم هم به فيض مي­رسي هم به فيض مي­رسانی، اين حرف­های عبثی که گاهی اوقات می­زنند گفت يک لحظه به خودم آمدم گفتم خدايا کمکم کن آنچه پای منبرها شنيدم اين­جا درس پس بدهم اين آقای خودش برای من گفتم، گفت بهش گفتم بيا داخل گفت آمد داخل نشست رو مبل گفتم شما برای يک شب بودن با من چقدر بايد بگيری گفت صد دلار گفت دست کردم کيفم از داخل جيب در آوردم دوتا صد دلاری گذاشتم روميز جلوش گفتم اين دويست دلار را بگير فقط من يک ساعت با تو حرف می­زنم

و تو گوش کن بعد هم برو دويست دلار هم مال شما اين جور امام زمان­تان را کمک کنيد، گفت از خدا هم کمک خواستم هرچه ياد گرفته بودم سر زبانم آمد با يک ادبيات محترمانه­ای گفتم شما انسان هستيد چرا شخصيت خودت را با صد دلار به حراج می­گذاری، گفت هی گفتم گفتم همينطوری که داشتم حرف می­زدم ديدم اشک از چشمان اين ختر جاری شد ما حرف می­زديم او اشک می­ريخت گفت صحبتم که تمام شد با چشمان اشک آلود يک نگاهی به من کرد گفت شما فکر می­کنيد من از اين کار لذت می برم من اهل روسيه هستم يک پدر و مادر پيری دارم اين­ها مريض اند ديگر قدرت کار ندارند در روسيه کار گيرم نيامده بلند شدم آمدم اسپانيا دنبال کارم اين­جا هم کار بهم ندادند ببينيد بی­کاری می­کشاندش به اين­جا و بعضی از ما مردم در مفاسد اجتماعی سهيم هستيم در مفاسد اجتماعی سهيم هستيم، مگر ما گفتيم اين کار را بکن، بابا تو يک چيزی خدا بهت داده بود می­توانستی جلو کار را بگيری گفت هرجا رفتم کار بهم ندادند گفت مجبور شدم رو به اين کار آوردم گفت من اين پول شما را که قبول نمی­کنم دويست دلار را وردار فقط يک خواهش دارم اگر کاری ازت می­آيد و می­توانی سفارش من کنی يک جايي در اين اسپانيا من را به کار بگيرند من در برابر زحمتی که می­کشم در برابر آن زحمتم پول به من بدهند گفت آقای حدائق پول را نگرفت، گفت من گفتم من فردا سفارشت می­کنم به آن کارخانه دار اسپانيايي گفتم سفارش هم کرديم رفت سرکار خب اين فقر است ديگر فقر موجب فساد می­شود موجب نا امنی می­شود.

و نکته ديگر ضعف مديريت­ها و حکومت­ها هم موجب متأسفانه نا امنی است گاهی اوقات مديريت ضعف است مسئول ضعف عمل می­کند از ضعف عمل او ديگران سوء استفاده می­کنند نا امنی ايجاد می­شود در زمان ظهور ايمان در حد اعلی کلمه فقر و محروميت ريشه­کن شده کسانی که اجراء می­کنند کارها را و مديريت به عهده اين­­هاست در نهايت شايستگی به وظايف عمل می­کند من يک روايت ديگر را تقديم کنم و عرايض را تمام کنم.

رسالت ما چيست؟ عرض پايانی اين حديث نورانی امام صادق را من محضر عزيزان اشاره­ای کنم که امام صادق فرمود هرکسی که دوست دارد از ياران امام زمان باشد: «فَلْيَنْتَظِرْ»[31]، بايد منتظر بماند يعنی اول اين روحيه انتظار درش باشد انتظار يعنی آمادگی، انتظار يعنی تهيأ انتظار يعنی سرخط بودن شما يک مهمان عزيزی را دعوت کرد اگر منتظر آمدنش باشيد خانه را آراسته می­کنيد سر و وضع را مناسب می­کنيد، آدم منتظر يعنی کسی که نماز قضا ندارد کسی که واجبات ترک شده ندارد، بعد حضرت فرمود: «فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ»[32] منتظران امام زمان دو کار بايد بکنند ورع پاکدامی دوری از گناه اخلاق حسنه و شايسته اين­ها نشانه منتظران امام زمان است.

گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است، گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عيان است

بعد امام صادق فرمود: «فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَكَهُ»[33]امام صادق می­فرمايد اگر اين فرد با اين روحيه انتظار مرد و درک دولت امام زمان نکرد و حضرت ظهور کرد جايگاهش در نزد امام زمان مثل جايگاه کسانی است که امام زمان را درک کردند بعد حضرت فرمودند: «فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا»[34] جديت کنيد کوشيش کنيد انتظار بکشيد: «هَنِيئاً لَكُمْ»[35]گوارا باد بر شما: «أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ.»[36]ای گروه بخشوده شده تلاش کنيد در اين مسير ما برای زمينه سازی دولت ظهور دوری از هرچه خدا نمی­پسندد، و متصف شدن به اخلاق پسنديده امروز خوش اخلاق­ترين انسان روی زمين صاحب الزمان و پاک­ترين انسان روی زمين صاحب الزمان است يک وقتی زمان آيت­­الله العظمی گلپايگانی بود يک شخصی در جمکران خوابی ديده بود که آيت­الله العظمی گلپايگانی در خواب بودند که می­گفت ديدم دم جمکران آيت­الله العظمی گلپايگانی ايستاده بود، گفتم آقا چرا ما امام زمان نمی­بينيم چرا آقا نمی­آيد فرمودند اعمال شما سبب شده است که آقا نيايد حالا شما که جمع متدينين هستيد، ولی قطعاً اثر وضعی کارهای بد و ناشايست ديگران بر ما هم تأثير خواهد گذاشت اين سؤال را من يادم رفت يکی از نمازگزاران دادند سريع جواب بدهم و ديگر انشاءالله آقای مشکين­فام هم به فيض برساند روز پايانی است و عرض ادب به محضر آقا ولی عصر ذکات­های فطره را احتياطاً امروز قبل از مغرب کنار بگذاريد اگر که اعلان شد عيد است که فردا قبل از نماز عيد اولويت دارد برسانيد مگر اين­که از بستگان شما کسی را در نظر داريد که زمان می­برد تا بهش برسانيد و در فاميل­تان هم فقير داريد مسجد و صندوق حالا نسپاريد خودتان بدهيد اول به ارحام­تان بستگان­تان بالاخره الاقرب فالاقرب انشاءالله عمل کنيد.

سؤال کردند که شما گفتيد که همه کاره خداست ولی اين سحر و جادو و بخت بستن­ها و دعواهای که در خانه­ها به وجود می­آيد و به طلاق کشيده می­شود اين­ها همه دست­خداست، که برای آدم­ها دعا و سحر و جادو می­کنند ببينيد کار: «أزمة الأمور طرا بيده»[37]کار دست خداست ولی کار آدم شياد کلاش دعا نويس به خدا مربوط نيست شمر خدا می­خواست سر امام حسين را از بدن جدا کند، عمل شمر عمل خلافی بود خدا خلعت اختيار بر قامت بشر انداخته ورودتان به عالم صد درصد جبر دست شما نبود خروج­تان از عالم صد درصد به امر خداست اما اين فاصله بين آمدن و رفتن دست شماست ما کار بد ديگران را نمی­توانيم بگوييم نسبت به خدا بدهيم خدا خير محض است از خير محض جز خير صادر نمی­شود حالا چرا سر مردم می­آيد اين­ها؟ کرونا خدا می­خواسته خدا که برای بنده­هايش بد نمی­خواهد: «يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»[38] خدا سهل و آسانی می­خواهد اگر کسی آمد گناهی کرد و اثرات اين گناه ديگران را آلوده کرد اين اراده خدا نيست اراده خدا بر تقواست اراده خدا بر پاکی و درستی است هر کجا خلاف هست اين خلاف اراده الهی است اين منويات شيطان است، حالا چرا اثر می­گذارد؟ دعا نويسی، سحر، اول به همه اثر نمی­کند آقايون کرونا هست يا نيست؟ همه از دم کرونا می­گيرند آنی که در خودش مقاومت ايجاد می­کند مراقبت ايجاد می­کند نمی­گيرد اينی که می­گويند امر به معروف و نهی از منکر کنيد می­گويند جامعه­تان کروناي معنوی نشود از نظر اخلاقی اگر جامعه کرونايي شد متدين تو هم چوب می­خوری متدين بلاء می­آيد تو را هم در بر می­گيرد اين نکبت گناه است گناه می­آيد ديروز عرض کردم قوم حضرت شعيب را صد هزار خدا می­فرمايد عذاب کنم شصت هزارتاش خوب­ها، چهل هزارتايش بدها، سه پنجمش عذاب مال خوب­هاست چون حرف نزدند آن­ها حرف نزدند بدها گستاخی کردند ميدان­داری کردند لذا اين­ها هم دست ماست می­گوين آقا امر به معروف کن نهی از منکر کن جلو رشد و ترويج فساد را بگير خودت سالم می­ماند زندگی­ات سالم می­ماند جامعه از آسيب­ها در امان می­ماند بلی سحر طرف آمد به امام صادق گفت آقا اين دعا سحر طلسم هست حضرت فرمودند بلی امام فرمودند هست ولی سر همه نمی­آيد اين­که می­گويند با ايمان باش مقاومت سازی می­کني در خودت ايمان اگر داشتی پيغمبر می­شود پيغمبر آوردند يک پيره زنی را طلسم کند رسول­الله را سوره ناس و فلق نازل شد پيغمبر می­خواند اين گره­های که می­زد باز می­شود ولی ما در خودان بايد ظرفيت را قوی کنيم ما بايد مقاومت سازی در خودمان ايجاد کنيم آسيب نبينيم اين شيطنت­ها هست، بالاخره مکر و خدعه­ها را بعضی­ها پيشه می­گيرند ولی آن­های که با ايمان اند خداوند آن­ها را کمک می­کند آن­ها را حمايت می­کند: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[39] ايمان و استقامت آمد: «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[40] خب بسنده کنيم روز پايان مجلس يک عرض ادب به ساحت مقدس ولی عصر ارواحنا له الفداء که صاحب عزای حقيقی اهل­البيت امام حی ناظر حاضر بر ماست و بحث اين ماه رمضان ما هم به محوريت حضرت بود اشعاری را من از مرحوم ارباب بخوانم و يک مقدمه­ای برای توسل:

چه خوش باشد که بعد از انتظاری، به اميدی رساند اميدواران

جمال الله شود از غيبت طالع، پديدار آيد اندر بزم ياران

همی گويد منم آدم منم نوح، خليل داورم قربان جانان

منم عيسی منم موسی ابن عمران، منم پيغمبر آخر زمانان.

روضه من اين دو بيت باشد:

قدم در کربلا بگذار و بستان، سر پرخون ز دست نيزه­داران

تو ای دست خدا، با شصت قدرت بکش تير از گلوی شيرخواران

يک ماه روزه داری را به تأييد ولی عصر برسانيم در اين ساعات پايانی ماه مبارک رمضان که آقا زين­العابدين در عای وداع عرض می­کند ای رمضان با پايان يافتن تو دل بنده­های خوب خدا اندوهگين می­شود دارند سفره فيض و برکت را جمع می­کنند شب­های رمضان روزهای رمضان اعمال را برسانيم به نظر قبولی حضرت يابن الحسن يابن الحسن، يابن الحسن.

 

[1] اعراف آیه138

[2] شرح أصول الكافي (صدرا) ج‏1 ص229.

[3] شرح أصول الكافي (صدرا) ج‏1 ص229.

[4] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ج‏12 ص234.

[5] حجرات 6.

[6] الغيبة( للنعماني) النص ص81.

[7] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص473.

[8] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص473.

[9] اعراف 96.

[10] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص473.

[11] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص473.

[12] اعراف 96.

[13] اعراف 96.

[14] اعراف 96.

[15] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص473.

[16] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏5 ص279.

[17] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏5 ص279.

[18] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص470.

[19] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص470.

[20] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص470.

[21] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص470.

[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص316.

[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص316.

[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص316.

[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص316.

[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص316.

[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص316.

[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص316.

[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص316.

[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص307.

[31] الغيبة( للنعماني) النص ص200.

[32] الغيبة( للنعماني) النص ص200.

[33] الغيبة( للنعماني) النص ص200.

[34] الغيبة( للنعماني) النص ص200.

[35] الغيبة( للنعماني) النص ص200.

[36] الغيبة( للنعماني) النص ص200.

[37] من لا يحضره الفقيه ج‏4 ص386.

[38] بقره 185.

[39] فصلت 30.

[40] فصلت 30.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه