استاد حدائق روز پنجشنبه 8 اردیبهشت ماه 1401 مصادف با بیست و ششمین روز از ماه مبارک رمضان در حرم مطهر حضرت سیدعلاءالدین حسین(ع) به بیان مبحث «جهاد تبیین از نگاه قرآن» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[1].

با توجه به روز پيش­رو که روز عظيم و بزرگ قدس است آيه­ای که تلاوت شد از آيات مهدوی در قرآن آيه 32 از سوره مبارکه توبه که روايات فراوانی از رسول­خدا و معصومين امام باقر عليه­السلام در توصيه به اين­که اين آيه پيام آور عصر ظهور و دوران تشکيل حکومت جهانی مهدوی است قرآن می­فرمايد: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»[2] تلاش پيوسته دشمنان دين به اعتبار تليغات­شان برای خاموش کردن نور خداست، «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[3] اما خدا چاره اين گونه انديشده است که نور خودش را تمام کند و گسترده کند و گسترش دهد، «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[4] گرچه کافرون اين را نمی­پسنديدد يکی از آيات نويد بخشی که بايد به آينده اميدوار بود از آياتی فراوانی که در قرآن نويد بشارت تفوق حق بر باطل و تشکيل حکومت صالحان می­دهد همين آيه است من چند نکته ذيل اين آيه شريفه عرض کنم و يک جمع بندی در اين حدی وقتی که مصدع وقت شريف سروران عزيز و حضار محترم هستيم از نگاه قرآن چند نکته را هم من از آيات استفاده کنيم که روش­های بالا بردن تقويت مسلمان در برابر کفار، اولاً من اين آيه را نکاتش را عرض کنم بعد برسيم به قسمت دوم بحث.

قرآن می­فرمايد: «يُريدُونَ»[5]يريدون فعل مضارع است از فعل مضارع استمرار و تداوم استفاده می­شود يعنی دشمن کارش دشمنی است غفلت از دشمن هم يک نوع گناه نا بخشودنی است از دشمن­هايتان غافل نشويد آن­ها پيوسته و مستمر در صدد شيطنت‌اند اين کلام خداست: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ »[6] آنها اساس اعتقاد توحيدی را می­خواهند خاموش کنند نور الهی را می­خواهند به محاق ببرند، اين کار دشمن است بحث امروز و ديروز و جمهوری اسلامی هم نيست در صده­های گذشته در عصر رسول­خدا عصر اهل­البيت و انبياء گذشته دشمنان خدا و دشمنان فضيلت تلاش­شان برای خاموش کردن نور خدا بود در زمان معاويه ابن ابی سفيان ملعون در حالات معاويه دارد وقتی که سخن به ميان آمد زمانی که معاويه بر اريکه قدرت قرار گرفت از شريعت اسلام به ميان آمد زحمات پيغمبر گفته شد معاويه: «لَا وَ اللَّهِ إِلَّا دَفْناً دَفْناً»[7] به خدا قسم می­خواهم نام پيغمبر دفن بشود دفن شدنی ديگر از اين نام در جهان چيزی باقی نماند اما خب تظاهر می­کردند به اين­که ما مسلمان هستيم ما خليفه مسلمين هستيم ما رهبری داريم اين تلاش گاهی اوقات در يک قالب فريبنده گاهی در جبهه مخالف و مقابل دين اين هشدار اولی است قرآن می­دهد لذا از دشمن هم انتظار دوستی داشتن عبث است خدا رحمت کند امام را امام می­فرمودند اگر روزی دشمنان ما از ما تعريف کردند بايد در خودمان تجديد نظر کنيم، آنی که دشمن خداست دشمن ارزش­های دينی است اگر از کسی تعريف کرد معلوم است اين آقا مشکل دارد يکی از نشانه­های سلامت اين نظام اين است که کسانی با اين نظام زاويه دارند که با امام زمان زاويه دارند امروز اگر صاحب الزمان ظهور کند خط دشمنی با امام زمان يقيناً اسرائيل است که بزرگترين مرکز ترويج بهايت را در تلاويب دارند مديريت می­کنند امروز خط مقدم دشمنی با صاحب الزمان همين نظام استکباری آمريکاست که در سمينارها جرائد مطبوعات تأليفات چهره­­ای خشينی را از آن مصلح عدالت گستر دارند ترسيم می­کنند اين تلاش دشمن است چيزی است که خدا هم هشدار داده به بندگان خودش، «بِأَفْواهِهِمْ»[8] در تبليغات­شان هم دارند اين کار را می­کنند امروز عزيزان تبليغات دشمن را ازش غافل شديد سيدالشهداء را به اسم خارجی به مقتل می­برد من يک­جايي عرض کردم نظام جمهوری اسلامی ما ضمانتش از زمان المؤمنين بيشتر نيست زمان اميرالمؤمنين در رأس نظام اميرالمؤمنين بود چه کردند با حضرت، چنان تبليغاتی راه انداخته شده و مسلمان­های ساده لوح پذيرفتند که علی ابن ابی طالب را به عنوان يک انسان تار الصلاة در عالم اسلام معرفی کردند اين هشدار است علی عليه­السلام فرمود: «إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ»[9] مردم تاريخ با آيندگان همان می­کند که با گذشتگان کرد اگر عبرت نگيريد دشمن بی­کار ننشسته اين کلام نورانی زين­العابدين مو به تن انسان راست می­کند عزيزمان روضه سيدالشهداء را خواندند اين جمعيتی که روز عاشورا مقابل امام حسين صف آرايي کردند يهودی بودند؟ مسيحی بودند؟ مسلمان بودند صبح عاشورا نماز اول وقت خواندند سر سيدالشهداء بالای نيزه رفت تکبير گفتند ببينيد آقا زين­العابدين چه می­فرمايد، امام سجاد می­فرمايد: «كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ»[10] تمام اين­ها قربتاً الی الله در قتل امام حسين شرکت کردند شمشير بر پيکر حسين می­زدند به قصد تقرب به خدا اين چه اتفاقی افتاده بود اين مسلمان­ها چه بر سرشان آمده بود که نيم قرن از ارتحال نگذشته بود با نوه پيغمبری که «‏سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»[11]، در فضيلت او و امام مجتبی گفته اين جور رفتار کردند صبح عاشورا که جنگ شروع شد آقا دستور دادند دور خيمه­ها را خندق حفر کردند از نظر موقعيت استراتژی نظامی و جنگی سی هزار دشمن و اين جمعيت محدود جان اين زن و بچه­ها در خطر بود احتمال حمله از هر طرف می­رفت آقا فرمودند دور خيمه­ها را خندق بکنيد نی­های را در اين خندق­ها ريختند جنگ شروع شد حضرت فرمودند ني­ها را آتش بزنيد حالا ببينيد تشنگی هوای گرم اين زن و بچه­ها وسط اين شعله­های آتش اضطرار است ديگر جان اين­ها در خطر است، نی­ها که آتش گرفت که امام حسين صلاح در اين ديدند که جان اين زن و بچه­ها را بايد اين گونه حفظ کرد شمر بلند صدا زد ای حسين قبل از سوختن با آتش دوزخ خودت را با آتش دنيا داری می­سوزانی، اين­ها با اين نگاه آمده بودند به جنگ، مقا معظم رهبری فرمودند شمر جانباز جنگ صفين بود بيست سال بعد جانباز جنگ صفين شد قاتل ولايت اين يک هشداری است، امروز اين­جا هستيم فردا کجا هستيم؟ اين­که رسول­خدا در مناجات­های نيمه شبش عرض می­کند خدايا يک چشم بهم زدن ما را به خودمان رها نکن، يک چشم بهم زدن: «وَ لَا تَكِلْنِي طَرْفَةَ عَيْنٍ إِلَى نَفْسِي أَبَداً»[12] در حالات شمر می­نويسند يازده سفر حج پياده به جا آورد با همان پاها روی سينه امام حسين نشست شما امروز در شيراز در ايران بگرديد يک نفر را پيدا می­کنيد يازده سفر حج پياده اين در کارنامه شمر رقم خورد ابن ملجم مرادی که جنايت شنيع و به عنوان «اشقی الاشقياء»[13] از او ياد می­شود ابن ملجم آدم کمی نبود ابن ملجم جزء ده نفر بر گزيدگان يمن بود که بنا به تقاضای اميرالمؤمنين به حاکم يمن ده از زبده­ترين مردم يمن را بفرست می­خواهم به اين­ها پست­های اجرائی بدهم يکش ابن ملجم بود، اين­ها وقتی وارد شدند در کوفه در محضر اميرالمؤمنين سخنرانی هم ابن ملجم کرد سخنرای زيبايي هم کرد گفت آقا ما آمديم با جان­مان مالمان وقت­مان در خدمت شما هستيم، آقا فرمودند اسمت چيست؟ گفت: عبدالرحمن، فرمودند: «ابن من؟» ، گفت ملجم، فرمودند از کدام قبيله يمن هستی گفت مرادی، سه بار حضرت سؤال کردند، «انت مرادی، انت مرادی انت مرادی» ، گفت نعم، آقا فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[14] تا آيه استرجاع را اميرالمؤمنين خواندند ابن ملجم وحشت کرد گفت آقا اين آيه را چرا خواندی؟ اين آيه جايي خوانده می­شود که خبر از يک واقعه تلخی که يا اتفاق افتاده يا در شرف اتفاق است آقا فرمودند ديگر نپرس، اصرار کرد امام فرمودند در خلوت بهت می­گويم بعد حضرت ازش پرسيدند گذشته او را دوران طفوليت او را مرضعه او را که يک زن يهودی بود و اين را بهش می­گفت ای بدتر از پی  کننده ناقه صالح بعضی­ها عزيزان می­نويسند شمر در سه­تا جنگ با اميرالمؤمنين بود بعضی از تاريخ نويس­ها می­گويند صفين بود جمل بود، نهروان بود بعد از نهروان جدا شد و زاويه گرفت اين کار بالاخره دشمن بی­کار ننشسته تبليغات گاهی اوقات اذهان را منحرف می­کند: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»[15] اما خدا می­فرمايد: «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[16] اراده خدا الهی اين است که نور تمام بشود، اين تضمينی است که خدا می­دهد نسبت به دين اما اين رفع تکليف از ما نمی­کند، خدا می­فرمايد من پاسداری از دين می­کنم ولی شما هم داريد آزموده می­شويد شما نماز بخوانيد يا نخوانيد روزه برويد يا نرويم جبهه برويم يا نرويم حافظ دين خداست اما هم داريم آزموده می­شويم می­گويند به تو فرصت داديم تو را خلق کرديم امکانات داديم تو با قدرتت با ثروتت با سوادت با موقعيتت در اين حفاظت از دين چه نقشی ايجاد کردی و ايفا کردی، «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[17] اگرچه کافرون اين را نمی­پسندند خب از اين آيه استفاده می­شود تبليغات دشمن تبليغاتی است پايان ناپذير الآن هم شما شاهد هستيد در اين رسانه­ها در اين فضاهای عمومی  اين ارتباط­های جهانی که دشمن شش دنگ آمده در صحنه طرف آمده می­گويد آقا فرزند ما دبيرستانی بود نماز شب می­خواند رفته دانشگاه کفر می­گويد خب چه به سرش آمده، اين با که ارتباط دارد، تو او بگو با کيان دوستی که آن­گه بگويم که تو کيستی؟ خب قطعاً مخالفت­های کفار مانع اراده الهی نمی­شود اين هشداری که خدا می­دهد و بشارتی که خدا می­دهند اما من يک بحثی را اين­جا تکميل بحث اولم عرض کنم دشمن درد شيطنت می­کند شيطنت دشمن هم دائمی است مقطعی نيست.

استراتژی­های که قرآن برای جلوگيری از شيطنت دشمنان بيان کرده برای مقاومت سازی جامعه و مردم در برابر تسويلات دشمنان اسلام من چهارتا مطلب را بگويم چون وقت ضيق است تلگرافی هم عرض می­کنم می­روم يکی از روش­ها و استراتژی­های که قرآن برای مقابله با وسوسه­ها شيطنت­های دشمنان ارزش­های دينی و الهی و اسلامی بيان می­کند تجهيز جامعه و مردم اين را خوب عنايت کنيد اين را بعضی از مسئولين يادشان رفته يکی از دردهای جامعه ماست تجهيز جامعه و مردم به قدرت ايمان است، من يک­جا يکی از مسئولين شروع کرد گزارش­های اقتصادی دادن در همين ماه رمضان آقا چه کردی، چه کرديد قطار کشيديد فلان کرديد فلان کرديد ربع ساعت گزارش فعاليت­های اقتصادی داد من مکروفون را گرفتم آقا تشکر از زحمات شما، کارهای فرهنگی چه کار کرديد؟ مگر اصل اول کار فرهنگی نيست، در بيست و هشت مورد در قرآن نماز و ذکات باهم آمده در هر بيست و هشت مورد اول کار فرهنگی نماز بعداً کار اقتصادی ذکات، «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[18]کار اقتصادی اگر می­خواهيد به ثمر برسد بايد زير بناش اعتقادات قوی باشد ما در هر بخشی در هر سازمانی در هر ارگان و اداره مسئولين اگر می­خواهند موفق عمل کنند بايد ايمان مجموعه را قوی کنند شما امروز آسيب­های که داريد می­بينيد از که­هاست؟ دادگاه­ها ها را ببينيد پاسگاه­ها را ببينيد زندان­ها را ببينيد نوع تخلفات ريشه در بی دينی دارد پول هست دين نيست می­شود احتکار، جوانی هست ايمان نيست می­شد فساد ايمان قرآن می­فرمايد اول برای مقابله با تسويلات شيطان و شيطنتهای دشمنان اول خودتان را مقاوم سازی کنيد با ايمان ببينيد سردار سليمانی اگر می­شود سليمان ظهر وقت نماز وسط جنگ در ميدان مبارزه با داعش در صحرای سوريه نماز اول وقت می­خواند اين ايمان است که دستاورد سليمانی را سليمانی می­کند اين­ها پرورش يافتگان مکتب حسين ابن علی هستند که وسط ميدان جنگ ظهر عاشورا امام از مرکب آمد پايين نماز اول وقت يعنی کار بايد تحت الشعاع نماز و عبادت قرار بگيرد عزيزان در سوره مبارکه يس خدا شهر انطاکيه که از شهرهای متمدن و مترقی آن زمان بوده خدا به عنوان دهات ازش ياد می­کند: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ»[19] اين قريه يعنی انطاکيه که می­گويند بيش از يک مليون جمعيت داشت رونق داشت شهر آباد و معمور بود اما خدا می­فرمايد دهات چرا؟ چون کار فرهنگی در اين شهر نشده بود، چند آيه بعد انبياء مأمور شدند رفتند در آن شهر کار فرهنگی را شروع کردند، «إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»[20] خدا می­فرمايد انبياء را ما فرستاديم: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»[21] خدا می­فرمايد انطاکيه دهات و حال آن­که يک شهر آباد بود انبياء کار را شروع کردند، کار فرهنگی شکل گرفت شهر آبروی خودش را پيدا کرد: «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»[22]در يک مجلسی گفتم بعضی از کلان شهرهای ما دهات است بعضی از دهات­های ما شهر است، در يک بخشی رفته بودم در همين استان هزار نفر جمعيت داشت چهل و چهارتا حافظ قرآن گفتم اين روستايي شما از نگاه قرآن شهر است ولی بعضی از شهرها معلوم نيست نمره شهری بگيرد قرآن می­فرمايد راه مبارزه با دشمن اول کار تقويت ايمان تجهيز به قدرت ايمان آيه 120 سوره مبارکه آل­عمران: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً»[23] قرآن می­فرمايد اگر صبوری به خرج داديد تقوی پيشه گزيديد شيطنت و دشمنی دشمنان شما به شما آسيبی نمی­رساند متقی بشويد خدا حامی است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[24] اين راه اول.

روش دوم در مبارزه با دشمنان و اين شيطنت دائمی دشمن افزايش قدرت نظامی از نگاه قرآن است اينی که بعضی تنگ نظرهای ساده لوح کوته بين ايراد می­گيرند آقا تجهيزات نظامی برای چه است؟ عنوان می­کند آقا دنيا دنيای صلح و دوستی است قرآن می­فرمايد پايتان ايستاه­اند از بين ببرند شما را ببينيد خدا چه می­فرمايد در آيه 120 سوره مبارکه آل عمران که خدا می­فرمايد در تجهيز: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا»[25] اول تقويت ايمان و آيه 96 سوره مبارکه اعراف هم همين نکته را تأييد می­کند در افزايش قدرت نظامی آيه 60 سوره انفال: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»[26]اين آيه شريفه که مدال افتخار اين لباس شريف و خلعت پاسداری است قرآن می­فرمايد خوتان را قوی کنيد: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»[27]قوی باشيد در برابر دشمنان بالاخره دشمن بيدار است و در صدد شيطنت شما هم بايد مقاوم سازی کنيد.

مطلب سوم در اين مبارزه با دشمنان از نگاه قرآن ممنوعيت دوستی با بیگانگان اين را هم ما متأسفانه در اين نظام ديديم که اين حرف­های عبث از حلقوم بعضی­های درآمد که بايد بگوييم: «وَ اخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ»[28] خدايا عاقبت مان را ختم بخير کن اين دعای که امام زين العابدين در شب­های قدر در طليعه خواسته­ها از خدا می­خواهد بعضی­ها ديديم که وا دادند رنگ باختند عدول کردند از آن ارزش­ها از آن نگاه­های قرآنی، قرآن می­فرمايد در سوره مبارکه مائده آيه 57 در ممنوعيت دوستی با بيگانگان با دشمنان نبايد نبايد دوستی کرد با کسی که همت گمارده برای نابودی شما ارتباط با آن عبث است آيه را بخوانم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[29] ای کسانی که ايمان آورديد، «لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً»[30] آن­های که دين شما را مسخره می­کنند دين شما را بازيچه می­دانند برای حقانيت شما ارزشی قائل نيستند: «مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ»[31] چه آنهای که اهل کتاب‌اند مثل يهودی­ها مسيحی­ها «مِنْ قَبْلِكُمْ»[32]قبل از اسلام يهودی­های که قبل بودند، «وَ الْكُفَّارَ»[33] چه کافرهای که اساساً مکتب توحيدی ندارند کافر غير کتابی‌اند اين­ها دارند به دين شما به نگاه لعب نگاه می­کنند نگاه بازيچه نگاه می­کنند مسخره می­کنند اين را دوست نگاه نکن با اين­ها به نگاه دوستی ننگريد اين صريح نهی الهی است خطاب هم به مؤمنين است يکی از روش­های مبارزه با دشمنان ممنوعيت دوستی با بيگانگان است.

و نکته چهارم در مبارزه با دشمنانی که خدا می­فرمايد اين­ه پای کار ايستادند بايد مراقب باشيد جهاد و مبارزه دائمی است آيه 73 سوره مبارکه توبه قرآن می­فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ»[34] ای رسول­الله: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ»[35] با کفار و منافقين جهاد کنيد به مصاف اين­ها برويد و بر اين­ها سخت بگيريد جهاد در برابر با انسان­های که منافق‌اند و کار‌اند توصيه الهی است بعض اوقات می­بينيد بعضی­ها با کفار و منافقين می­گويند آقا طرح رفاقت دوستی انداخته شود اين روش­های است که خداوند به عنوان استراتژی­های قرآن برای مبارزه با دشمنان و بيگانگان من چون فردا هم روز قدس است دو جمله از دو شخصيت بزرگ معمار کبير انقلاب و رهبر معظم محضر عزيزان عرض کنم خدا رحمت کند حضرت امام، اين فرمايش امام در جلد 9 صحيفه صفحه 378 نسبت به ويژگی­های روز جهانی قدس من متن امام را يک تذکاری باشد برای حساسيت فردا و اهميت فردايي که قرآن می­فرمايد اين­ها را دوست نگاه نکنيد اين­ها در صدد نابودی شما هستند من يادم نمی­رود سال هشتاد و نه بود حضرت آيت­الله عظمی مکارم نامه­ای را برای حجت­ الاسلام و المسلمين سيدحسن نصرالله نوشته بودند ايشان صدا زدند گفتند آقای حدائق شما و آقازاده­شان و دو نفر ديگر مأمور رساندن نامه به اين سيد مجاهد در لبنان باشيد ما رفتيم در يک جلسه­ای هم خدمت ايشان رسيديم در يک محل اقامت موقتی بود از نظر شرائط امنيتی مساعد نبود من نامه مرجعيت را به ايشان دادم ايشان نامه مرجعيت را بوسيد رو چشمش گذاشت چون آيت­الله العظمی مکارم نوشته بودند من شما را افسر لايق در اردوگاه صاحب الزمان در خط مبارزه با صهيونيست و استکبار می­بينيم در لبنان و فلسطين اشغالی بعد مطالبی ايشان عنوان کردند گفتند برويد ارتفاعات جبل عامل را و آن خط مقدم جبهه جنگ را از نزديک ببينيد يک توصيه به بعضی از دوستان کردند يک شب هم بعضی از سران حزب الله يک جلسه­ای بود آقای بود در بين، ايشان تأکيد کردند که آقای ابوالفضل را ببينيد يکی از سران حزب­­الله اين را هم بگويم اينی که خدا می­فرمايد ما کمک می­کنيم ما هستيم گفتند اين ابوالفضل از سران حزب الله بود در آن جنگ سی و سه روزه خاطراتی دارد که از زبان خودش بشنويد اين را جناب حجت الاسلام و المسلمين آقای حاج سيدحسن نصرالله فرمودند يک جلسه­ای شامی بود در يکی از مناطق بيروت، آقای آقا ابوالفضل هم آمد آن فرمانده حزب الله گفتيم آقا گفتند خاطراتی داريد، يک جريانی که نقل کرد اين بود گفت جنگ سی و سه روزه جنگ ظالمانه­­ای نابرابرانه­ای بود حزب الله با دو سه هزار نيرو و امکانات محدود و ضعيف اسرائيل با تمام امکانات آمده بود در صحنه دولت لبنان هم بی­تفاوت گفت تقريباً يک ماه از اين جنگ گذشت ديگر ما داشتيم از نفس می­افتاديم گفت يک شبی بود در يکی از منازل ارتفاعات جبل عامل که ديگر ما جنگ­های چريکی می­کرديم آمريکا تانک­هايش را آورده بود از زمين و آسمان می­کوبيد گفت يک شب آمدم در يک منزلی بود خيلی خسته بوديم گفت نماز مغرب را خواندم اين قدر خسته بودم که بين نماز مغرب و عشاء خوابم برد سر سجاده افتادم گفت در عالم خواب ديدم بانوانی ايستادند و گفتند اين خانم حضرت زينب است و حضرت فاطمه زهراء و چند بانوی ديگر گفت من رفتم سمت حضرت زينب عظمت حضرت زهراء ما مرعوب کرد نتوانستم حرف بزنم رفتم سراغ زينب گفتم بی بی ما شيعيان برادر شما هستيم ما شيعيان پدر شما هستيم دارند مظلومانه ما را از پا در می­آورند يک عنايتی کنيد يک تفضلی کنيد گفت حضرت زينب فرمود به مادرم بگو حرفت را به مادرم بزن، گفت وقتی حضرت زينب اين را فرمود شهامت اين را پيدا کرد و يک جرأتی که بتوانم با حضرت زهراء سخن بگويم رفتم سمت بی‎بی گفتم يا فاطمه الزهراء ما شيعيان شوهر شما هستيم ما شيعيان فرزندان شما هستيم دارند مظلومانه ما را از پا در می­آورند گفت حضرت زهراء سرشان پايين بود گفت يک دفعه حضرت از زير چادرشان يک پارچه­ زردی آوردند بيرون که از آن زمان پرچم حزب­الله رنگ زرد گرفت، گفت پرچم زردی پارچه زردی را در آوردند فرمودند در اين فاصله نزديک جنگ به نفع شما خاتمه پيدا می­کند که حالا داريم آقا اميرالمؤمنين در جنگ­ها يک دستمال زردی را به پيشانی می­بست اين نويد پيروزی بود: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[36] بعد آقای حاج سيدحسن نصرالله گفت برويد زندان معطل الخيام را هم ببينيد ببينيد چه می­کردند با اين حزب الله و شيعيان اوج جنايات و شکنجها آن­جا بود يکی از عزيزان حزب الله که راوی بود اين قدر شکنجه کرده بودند اين بدنش ارتعاش گرفته بود استرس شديد، شکنجه­گاه­ها را نشان می­داد و تعريف می­کرد و توصيف می­کرد گفت در همين اتاق يک اتاقی نشان داد کيسه­های بود مثل گونی گفت اين جوان­های حزب­الله را اسرائيلی­ها که می­گرفتند در اين کيسه­ها فضولات و نجاست حيوانات می­ريختند اين­ها را می­کشيدند به سر اين جوان­های حزب­­الله بيست و چهار ساعت اين سر اين­ها بود فقط برای يک غذا خوردنی از سر اين­ها باز می­کردند که اين­ها مبتلا بشوند به بيماری­های مکروبی و عفونی اين يک شکنجه­اش بود ولی چنان خدا دفاع کرد که اين تانک­های پيشرفته را اين­ها گذاشتند و فرار رفتند عزيزان شايد بعضی­ها رفتيد آن­جا ديديد خط مقدم مرزی لبنان و فلسطين اشغالی سی و سه پرچم رفيع و بلن جمهوری اسلامی در خط مقدم اسرائيل سر به فلک کشيده به تعداد سی و سه روزی جنگ­های مقدسی که بر عليه اسرائيل به کار گرفته شده خب اين اسرائيل منحوس خدا رحمت کند امام را امام فرمودند روز قدس فقط روز فلسطين نيست روز اسلام است روز حکومت اسلامی است روزی است که بايد جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بيرق آن بر افراشته شود روزی است که بايد به ابرقدرت­ها فهماند که ديگر جای آن­ها نمی­توانند در ممالک اسلامی پيشروی کنند من روز قدس را روز اسلام روز رسول اکرم می­دانم و روزی است که بايد ما تام توان خومان را مجهز کنيم اين فرمايش حضرت امام در صحيفه امام جلد نهم، و يک جمله هم از فرمايشات مقام معظم رهبری در ديداری که با اساتيد و پژوهشگران دانشگاهی سی و يک خرداد نود و شش داشتند روز قدس بسيار مهم است صرفاً اين نيست که ما از يک ملت مظلومی که از ميهن خود از خانه خود رانده شده داريم دفاع می­کنيم ما در واقع داريم با اين کارمان با يک نظام سياسی ظالمانه و استکباری مبارزه می­کنيم امروز دفاع از فلسطين دفاع از حقيقت است حقيقتی بسيار گسترده­تر از مسأله فلسطين امروز مبارزه با رژيم صهيونيستی مبارزه با استکبار است مبارزه با نظام سلطه است.

پروردگارا به عظمت اين ماه عزيز و به عظمت اين ساعات با عظمت قسمت می­دهيم بر مجد و عظمت و سربلندی مسلمانان شيعيان اهل البيت اين نظام جمهوری اسلامی و ولايت روز افزون بيفزايي.

 

[1] توبه 32.

[2] توبه 32.

[3] توبه 32.

[4] توبه 32.

[5] توبه 32.

[6] توبه 32.

[7] المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام ص680.

[8] توبه 32.

[9] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص221.

[10] الأمالي( للصدوق)، النص ص463.

[11] كتاب سليم بن قيس الهلالي  ج‏2 ص565.

[12] المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)ص8.

[13] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج‏5 ص154.

[14] بقره 156.

[15] توبه 32.

[16] توبه 32.

[17] توبه 32.

[18] مائده 55.

[19] يس 13.

[20] يس 13.

[21] يس 13.

[22] يس 20.

[23] آل­عمران 120.

[24] انفال 29.

[25] آل­عمران 120.

[26] انفال 60.

[27] انفال 60.

[28] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص587.

[29] مائده 57.

[30] مائده 57.

[31] مائده 57.

[32] مائده 57.

[33] مائده 57.

[34] توبه 73.

[35] توبه 73.

[36] توبه 32.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه