استاد حدائق روز یکشنبه 28 فروردین ماه 1401 مصادف با پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز  به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم‌‌الله الرحمن الرحيم

قال رسول‌‌الله(ص): «إِنَّ أَفْوَاهَكُمْ طُرُقُ الْقُرْآنِ فَطَيِّبُوهَا بِالسِّوَاكِ»[1]

اسعدالله ايامکم جميعاً، انشاءالله که مبارکباد بر شما جمع حضور و عموم شيعيان هم ماه مبارک هم ميلاد مبارک امام مجتبی را تبريک عرض می‌‌کنم من يک مسأله‌‌ای را سؤال نمودند من اشاره‌‌ای کنم، نسبت به عزيزانی که معذورند يعنی نمی‌‌توانند نمازشان را به طور کامل بخوانند حالا معذورند رو صندلی نماز بخوانند، خب اين‌‌‌‌های که روی صندلی نماز می‌‌خوانند صف دوم به بعد بايد قرار بگيرند صف اول در همين مسجد هم همين طور است، حالا هرکسی «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرَةٌ»[2] هرکسی حال خودش را می‌‌داند و وضع خودش را مطلع هست، ما مسأله را می‌‌ييم، کسانی که توانايي سجده رفتن را ندارند بايد روی صندلی باشند « وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ‏»[3] خدا عذر مريض را خواسته، کما اين‌‌که روزه ماه رمضان بر شخص مريض خدا انتظار ندارد نماز هم يک وقت می‌‌بينيد طرف يک زمانی شرايط داشت، يک وقتی اين شرايط فرق می‌‌کند حالا عزيزانی که به خاطر ضعف و کسالت قدرت انجام دادن کامل نماز را با شرائط ندارند اين‌‌ها رو صندلی اشکالی ندارد ولی از صف دوم به بعد چون صف اول معذور نبايد بيايد بايستند کسی که حالا نشسته نماز می‌‌‌‌خواند برود صف دوم، يا کسی که دورست نمی‌‌تواند مواضع هفتگانه‌‌اش را روی زمين بگذارد برود صف دوم به بعد در خانم‌‌ها هم دقت کنند خواهر محترمه هم صف اول قطعاً مسأله را رعايت می‌‌کنند اين را که ما عرض می‌‌کنم به عنوان يادآوری است نه به عنوان اين‌‌که عمل نمی‌‌شود در قسمت خانم‌‌‌‌ها هم صف اول خواهرهای بايستند که سلامتی کامل دارند توانايي کامل صندلی‌‌ها برود از صف دوم به بعد که لطمه‌‌ای هم به اصل جماعت و اتصال در جماعت نخورد خدا انشاءالله که کسالت و بيماری را از همه بيماران افراد کسالت‌‌مند بستری‌‌های در منازل بيمارستان‌‌ها خدا اين کسالت را از همه مرتفع کند تقديم به محضر مقدس امام مجتبی مجدداً صلوات غراتری ختم کنيد.

من يک سالی يک نمازی در حرم پيغمبر ديدم از نماز خواندن‌‌های خودم خجالت کشيدم يک آقايي بود نمی‌‌دانم اهل کدام استان بود اين يک پايش جلو ما ايستاده بوده تقريباً چهار پنج سانت از يک پای ديگرش کوتاه‌‌تر بود حالا مادر زادی بود يا چه بود، هيکل و ظاهرش هم می‌‌خورد به روستائی‌‌ها حاجی ايرانی بود ولی ما نشناختيم جلو ما ايستاده بود در حرم رسول‌‌الله نماز جماعت اين وقتی که پا را می‌‌گذاشت زمين پنج شش سانت يله می‌‌شد يعنی در ايستاده نماز خواندن هم يک پايش می‌‌آمد پايين، اين گاهی اوقات اين پا را رو سر انگشت‌‌ها می‌‌گرفت رو سر انگشت‌‌های پا که بتواند رديف بشود يعنی اين پا را رو سرانگشت می‌‌آورد بالا که با آن پا تراز بشود گاهی اوقات خسته‌‌اش می‌‌شد پا را می‌‌خواباند يله می‌‌شد رکوعش را به زحمت می‌‌رفت حالا نمی‌‌دانم اين چه کسالتی داشت سجده که می‌‌رفت ديديد در گود رودخانه شنا می‌‌روند تخت می‌‌گذارند شنا می‌‌روند اين‌‌ می‌‌افتاد رو زمين دوتا دست‌‌هايش رو زمين بود پيشانيش رو مهر بود سر کاسه‌‌های زانو و انگشتانش هم رو مهر روی زمين بود به زحمت نماز می‌‌خواند، نماز که تمام شد گفتم که آقا شما خيلی سخت است برايت اين جور نماز خواندن؟ يک جمله‌‌ای گفت که من گفتم من خودم من خودم را عرض می‌‌کنم خجالت کشيدم گفت من از خدا خجالت می‌‌کشم همه چيزم است خداست برای نماز هم بخواهم بگويم خدايا حال ندارم، لهجه‌‌اش هم لهجه‌‌ روستايي ظاهراً مال اطراف مشهد بود بالاخره حالا هرکسی سعی خودش تکليف خودش را به شايستگی انجام می‌‌ده و خدا انشاءالله به همه ما توفيق بدهد که بتوانيم آن‌‌گونه عمل کنيم که مرضی ذات مقدس ربوبيت حرکت کنيم، بلی حالا ببينيد هرکسی يک نگاهی و ديدگاهی دارد بالاخره حالا اين فرد گفت من خودم خجالت می‌‌کشم ببينيد می‌‌گويند حالا در حالات مرحوم مقدس اردبيلی می‌‌نويسند که مقدس اردبيلی هيچ‌‌گاه پاش را دراز نمی‌‌کرد نشسته بود هم پا را دراز نمی‌‌کرد می‌‌گفتند چرا؟ می‌‌گفت در محضر خدا خجالت می‌‌کشم پايم را دراز کنم اين هم موقع خوابيدنش ديگر حالا خواب که می‌‌رفت حالا می‌‌گويم هرکسی يک نگاهی و يک صليقه‌‌ای دارد بلی اسلام می‌‌فرمايد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[4]ما از وسع شما و توان شما از شما انتظار داريم قطعاً هرکسی در حد وسع حالا شايد ايشان وسع خودش را اين می‌‌ديده که اينجوری نماز بخواند بالاخره می‌‌گفته من وسعم می‌‌‌‌توانم نماز بخوانم، بعضی‌‌ها شايد اين وسع را نداشته باشند زحمت است برايشان آن‌‌ ديگر حالا حسن کار اين است که پاسخگو به کسی هستيم که از اين‌‌جا نزديک‌‌تر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ»[5]«أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[6] خدا انشاءالله توفيق بدهد به همه ما گرچه عرض کنم گاهی اوقات همان نمازهای در حالت کسالت در حالت ناتوانی چه بسا مورد توجه خدا بيشتر باشد چون اين نمازها يک مقدار دل شکستگی هم همراهش است يک وقت بنده در نهايت سلامتی و تندرستی وضوء می‌‌گيرم و نمازم را درست می‌‌خوانم يک حسی غروری هم می‌‌آيد سراغم، اما يک وقت می‌‌بينيد طرف با آن ناتوانی نماز می‌‌خواند يک حالت شرمندگی دارد اينها هم حالا نکاتی است که حالا نبايد ناديده گرفت.

سخن پيرامون جلسه پايانی در بحث آداب قرائت از نگاه دين در انس با قرآن، عرض کرديم که در روايت برای تلاوت قرآن آدابی ذکر شده، که يکی از آن‌‌ آداب پناه بردن به خدا قبل از قرآن خواندن بود يک: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» بگوييم و قرآن بخوانيم و عرض کرديم که اين درس است برای همه کارهای زندگی، در مغازه‌‌ات را می‌‌خواهی باز کنی بگو: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، سرکار می‌‌خواهی بروی: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» در تمام کار استعاذه به خدا جزء مقدس‌‌ترين کارها قرآن خواندن است که خدا به پيغمبر می‌‌فرمايد: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ»[7] بحث استعاذه گذشت بحثی داشتيم در تدبر به قرآن که خدا می‌‌فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[8] تدبر کنيد قرآن را با فکر کردن و تدبر کردن تلاوت کنيد نخوانيم و بگذريم سريع بخوانيم که گاهی اوقات متوجه نشويم که آيه چه پيامی داشت چه مطلبی داشت اين هم مطلب ديگر.

از نکات ديگری که در آداب قرائت ذکر شده تنظيف الفم اين در روايات ائمه تأکيد کردند قرآن می‌‌‌‌خواهيد بخوانيد با آن دهانی که می‌‌خواهيد قرآن بخوانيد دهانتان را پاک کنيد من دارم غذا می‌‌خورم ور می‌‌دارم به قرآن خواندن، بابا کلام خداست اين دهان ما طروق آيات الهی دارد قرار می‌‌گيرد وجود مقدس رسول‌‌الله فرمود: «إِنَّ أَفْوَاهَكُمْ طُرُقُ الْقُرْآنِ»[9] دهان‌‌های شما راه‌‌ها تلاوت قرآن است: «فَطَيِّبُوهَا بِالسِّوَاكِ»[10] وقتی می‌‌خواهيد قرآن بخوانيد دهانتان را پاک کنيد مسواک بزنيد با يک دهان پاک و يک دهانی که پر از ذرات غذاست دارم هی قرآن می‌‌خوانم بدتر از آن می‌‌خورم و می‌‌خوانم پناه بر خدا اين‌‌هاست که باب کار را می‌‌آورد پايين نتيجه بخش نمی‌‌شود، حالا قرآن گرفتم دستم خوراکی هم کنار دستم بعد از افطار است يکدانه باميه می‌‌خورم چهارتا آيه قرآن می‌‌خوانم يکدانه، چه قرآن خواندنی آن وقت می‌‌گوييم چرا قرآن اثر نمی‌‌کند؟ بايد ممحض در تلاوت بود: «فَطَيِّبُوهَا»[11]رسول‌‌الله می‌‌فرمايد قبل از خواندن دهن‌‌تان را پاک کنيد چطور شما موقع سحری دهان را مسواک می‌‌زنيد که در روز ماه رمضان ديگر ذرات غذا در دهان انسان نباشد برای خواندن قرآن همين حساسيت را بايد داشت، «فإذا لم ينهك فلست تقرؤه‏»[12]اگر می‌‌بينی قرآن داری می‌‌خوانی ولی رفتار همان رفتار اشتباه قبل است مثل اين‌‌که اصلاً نخواندی اثر نکرده اين قرآن «فإذا لم ينهك‏»[13] اگر تو را باز نمی‌‌‌‌دارد قرآن از کارهای بد، «فلست تقرؤه‏»[14]مثلی که اصلاً نخواندی قرآن بايد عمل به آن در دنباله تلاوت بشود سرنوشت کار انسان آيه‌‌ای می‌‌خوانيد بالاخره به مان پايبند باشيم عامل باشيم به آيات شريفه قرآن، اين هم نکته ديگر علامه طباطبايي هفته آخر عمر علامه بود، علامه يک شخصيت برجسته مفسر فيلسوف بيش از بيست سال رو قرآن کار کرد خدا رحمت کند من اين را از علامه امينی، علامه امينی حاج شيخ ابراهيم نه صاحب الغدير آيت­الله امينی که عضو شورای نگهبان بود و جامعه مدرسين قم، ايشان نقل می­کرد گفت هفته آخر عمر علامه طباطبايي ما رفتيم خدمت علامه حال علامه حال خوبی نبود روزهای پايينی بود عده­ای از مدرسين حوزه علميه قم شاگردان ديروز استاد استادهای امروز حوزه اين­ها نشسته بودند گفت علامه هم نشسته بود اما لب­هايش خيلی آهسته مشغول ذکر بود حالا چه ذکری می­گفت گفتند حضار نمی­فهميدند آيت­الله امينی گفت ما يک ساعتی نشستيم که يک جمله­ای نکته­ای رهنمودی و می­دانستيم اين ديدار ديگر ديدار آخر است حال حال رفتن است ديگر استاد را نخواهم ديد ايشان گفت نشستيم يک يک ساعتی بلکه يک جمله­ای از استاد بشنويم به عنوان ارمغان و آخرين سخن علامه حرف نزد آيت­الله امينی گفت من بلند شدم رفتم جلو دست علامه را گرفتم بوسيدم گفتم حضرت استاد من دارم می­روم تهران کار داريم تهران آقايون می­خواهند مرخص بشوند رفع زحمت کنند يک نصيحت­مان کنيم تا برويم شخصيتی که بيش از بيست سال رو قرآن تحقيق کرد و شد مجلدات الميزان گفت علامه طباطبايي چشم­هايش را رو جمعيت بلند کرد و يک نگاهی کرد با آن لب­های مرتعشش اين آيه کوتاه را تلاوت کرد: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏»[15]انسان نمی­دانی خدا تو را می­بيند، ما همين يادمان نرود می­بينيد علمای جامعه شناس می­گويند دو چيز اگر در جامعه شکل بگيرد تخلف می­آيد پايين اصل نظارت، اصل مجازات، اگر در يک جامعه نظارت قوی باشد الآن هم می­بينيد تکنولوژی­ پيشرفته دارند استفاده می­کنند دوربين­های مداربسته در بزرگراه­ها در تقاطع­ها در شرکت­ها فروشگاه­ها می­گويند آقا دوربين مدار بسته است، در اماکين عمومی ضريب تخلف را دوربين می­آورد پايين چون مردم توجه دارند ناظر دارند يک بنده­ای خدای ديروز می­گفت من در کد خيابان­های شيراز برای شايد يکی دو دقيقه پسر من دستش را از ماشين آورد بيرون، گفت پشت سرش يک پيامک آمد به خاطر دست از ماشين آوردن بيرون اين قدر جريمه حالا اين هم جای بحث است ما گاهی اوقات سريع برای يک دست از ماشين آوردن بيرون سريع جريمه می­کنيم ولی گناهان فاحش سگبازی و سگ گردانی و روزخواری علنی در ماه رمضان روز جمعه در پارک بمو، ظهر کباب درست کند، ما کجا هستيم، حالا همين اين­جای تأمل است ما برای يک دستی که از ماشين آمده بيرون سريع پشت سرش جريمه می­آيد خب اين می­داند که جريمه بازدارنده است ما چرا جاهای ديگر برخورد نمی­کنيم؟ بالاخره کسانی که خلاف شئونات اسلامی، بلی روزه­خواری که شلاق دارد روزه­خواری که مرتبه اولش بيست و پنج ضربه شلاق دارد حالا مصلحت است ملاحظه است حالا ما نمی­گوييم شلاق بزنيد ولی جريمه که می­توانند بکنند پول از جان مهم­تر است جريمه مالی بکند، علی ای حال حالا من از بحث فاصله نگريم حضار محترم خب ما متأسفانه می­بينيم که گاهی اوقات نظارت يک جاهای قوی است يک جاهای رها شده نظارت و بعد هم مجازات يعنی اگر نظارت و مجازات باشد کنترل می­شود حالا بياييد در چهارچوب نظام خلقت، نظارت خدا مجازات معاد، توحيد و معاد را مردم يادشان نرود خلاف نمی­کند ما اگر به همان اندازه که از يک دوربين مدار بسته هراس داريم باورمان  باشد دوربين خدا اين­جاست باورمان باشد در سلول سلول وجودمان دوربين خداست باورمان باشد در اين چشمه دوربين نصب شد: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ»[16] اگر به اين باور افراد برسند خلاف نمی­کنند ما برای يک جريمه پنجا هزار تومنی صد هزار تومنی کمتر بيشتر رعايت می­کنيم يک­جايي نشسته بوديم ميوه و اين­ها آورده بودند در ماه رمضان نبود وقتی ديگری بود ديدم همه نگاه ميوه می­کنند کسی هم نمی­خورد گفتم اين­ها برای ديدن است يا برای خوردن است يکی گفت حاج­آقا دوربين بالای سرمان است ما يک دوربين که دارد نگاه­مان می­کند در خوردن ميوه مان اثر می­کند، خب بشر دوربين خدا يادت نرود، علامه طباطبايي حرفش همين بود اين قسمت آيه را خواند: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏»[17] کسی نيست همه از خود اند همه از خود اند خدا نيست جای آقا امام حسن اين از سخنان حضرت صاحب امروز است وقتی يک کسی آمد گفت آقا يک نصيحتی بکنيد ما گناه نکنيم امام چندتا توصيه فرمودند يکش اين بود، فرمودند: «اجعل مکانک لايريک الله فيه فاذنب ماشئت» ، جای گناهت را يک­جايي انتخاب کن که خدا نبيند تو را هرچه می­خواهی گناه کن، اين­های که می­گويند می­خواهيم گناه کنيم بگويد بسيار خوب حرف امام حسن را عمل کن گناه آزاد جای فقط پيدا کن که خدا تو را نبيند من هم امروز اعلان می­کنم گناه آزاد به شرط اين­که گناه جای صورت بگيرد که خدا حاضر نباشد برويد آن­جا را پيدا کنيد خب اين سازنده است ما اگر فراموش نکرديم که ناظر خداست ظلم نمی­کنيم هر حرفی نمی­زنيم می­گويد مدرک داری سند داری، يک کارگری حالا شيطنت اين شبکه­های بيگانه هم در اين جريان اتفاق مشهد يک موجی اختلافی می­خواستند ايجاد کنند بين ايرانی و سوء استفاده کنند کار کار دشمن است، ببينيد بالاخره در هر قوميتی در هر مليتی افراد شريف هستند افراد ديگر هم هستند ببينيد در سادات قريش يکی می­شود ابولهب خدا لعنتش می­کند يکی می­شود حمزه يکی می­شود ابوطالب در هر شهری امکان دارد افراد صالح هستند افراد طالح هم هستند در هر قوميتی هم همين است من يک وقتی يک کارگر شريف افغانی آمد پيش من گفت حاج آقا يک سال برای آقای فلانی کار کردم پول­هايم را می­سپردم دست خودش گفتم پول­ها را نمی­خواهد به من بده وقتی خواستم بروم شما پول­هايم را به من بده، گفت حالا بعد از يک سال رفتم پيشش می­گويم پول ما را بده می­خواهم برگرديم می­گويد کدام پول؟ می­گويم من يک سال برای تو حرف زدم می­گويد خيلی حرف زدی می­دهمت نيروی انتظامی، کدام آقا ندبه می­خواند اين بايد به حال خودش ندبه کند بايد به حال خودش ندبه بخواند به همين راحتی، اين­­ها مال اين است که خدا يادمان رفته: «أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ»[18] امام زمان بيايد اول تو را توبيخ می­کند می­گويد بی­انصاف پول اين کارگر بدبخت را يک سال خوردی و ندادی حالا بعد از يکسال می­گويي برو دست از پا درازتر اين­ها مال فراموش کردن خداست نظارت الهی در حاشيه رفته لذا قرآن تأثيرگذارش در همان بازداشتن ما از خلاف­­هاست بازداشتن ما از محرمات است رسول­الله می­فرمايد تا آن حدی که داری از گناه فاصله می­گيری قرآن خوانده­ای اگر خوانده­­ای بلی آيه غيبت را می­خوانيم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ»[19]خدا توصيه می­کند مؤمنين را که از ظن و گمان­ها بپرهيزيد: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»[20]آيه را می­خوانيم بعد سوء ظن داريم تجسس می­کنيم، سرکشی در زندگی­­های يکديگر می­کنيم غيبت می­کنيم خب اين قرآن اثر نکرده اين فقط خواندن بوده حقيقت قرآن اجراء نشد اين هم يک نکته ديگر عمل به قرآن.

از آداب قرائت نکته ديگر قرآن را می­گويند با ترتيل بخوانيد خود خداوند هم می­فرمايد: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً»[21] قرآن را روشن بخوانيد واضح بخوانيد در سخنی آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد: «بَيِّنْهُ تِبْيَاناً»[22] وقتی می­خواهی بخوانی قرآن را تبياناً بخوان روشن بخوان واضح بخوان، «وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ »[23]اميرالمؤمنين می­فرمايد مانند شعر قرآن را شتاب زده و بريده بريده نخوان قرآن کلام خداست، «وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ»[24] حضرت می­فرمايد چون قرآن را وقتی داري می­خوانی همانند ريگ پراکنده­اش نکن يک جوری نخوان که اصلاً چه می­خواهد بگويد دقت کن: «وَ لَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ»[25]حضرت می­فرمايد دلهاي سخت خود را به بيم قرآن به هراس بيفکنيد وقتی قرآن می­خوانيد يک جوری بخوانيد که دلهايتان را تحت تأثير بگذارد و متحول بکند، «وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ»[26] ديديد گاهی اوقات يک دفعه قرآن داريم می­خوانيم با عجله می­خوانيم که تمام کنيم می­­گويد صبرکن صبرکن من يک صفحه ديگر مانده سريع بخوانم حضرت می­فرمايد اينجوری قرآن نخوان ببند قرآن را هدفت تمام کردن سوره نباشد هدفت فهم قرآن باشد يک صفحه قرآن بخوان با دقت خيلی ارزش دارد از اين­که من مثلاً يک جزء بخوانم با بی­دقتی «وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ»[27].

خدا رحمت کند مرحوم حاج شيخ عباس قمی صاحب مفاتيح می­گويند حاج شيخ بالای سر اميرالمؤمنين در حرم شب قدر بود ايشان مفاتيح را باز کرد دعای ابوحمزه بخواند همين مفاتيحی که خود ايشان زحمت کشيد جمع آوری کرد خب اول دعای ابوحمزه: «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ‏»[28]می­گويند همين جمله را مرحوم آقای شيخ عباس خواند رفت پشت گريه گريه پشت گريه پشت گريه کتاب را بست، دو سه ساعت گريه می­کرد همين شد دعای او، حالا بنده از اول تا آخر دعای ابوحمزه را بخوانم هی با کسالت ورق بزنم چقدر ديگرش مانده تمام هم نمی­شود بعد هم می­گوييم دعا هم خوانديم چيزی نديديم نبايد با اين دعا خواندنت چيزی ببينی خدا وکيلی، اميرالمؤمنين می­فرمايد هيچ­گاه در قرآن خواندنتان همت­تان تمام کردن سوره و عجله در پايان نباشد همت­تان در فهم قرآن ترتيل قرآن باشد اين هم يک آداب ديگر.

يک نکته ديگر هم من اين­جا اضافه کنم محضر عزيزان و آن خشوع در خواندن است آيه قرآن هم داريم که خود قرآن بايد انسان­ها را خاشع کند خشوع با خضوع متفاوت است خشيت يعنی آن تحول درونی وقتی می­گويند در نمازتان خشيت داشته باشيد يعنی دلت را  به خدا بسپار گاهی اوقات ظاهرمان مؤدب است فکرمان در بازار است در خريد و فروش هستيم می­گويند يک آقای وقتی نماز می­خواند بعد از نماز خانمش کنار سجاده­­اش يک چوتکه می­گذاشت ماشين حساب­های قديم و يک فنجان چايي اين تا می­گفت السلام عليکم و رحمة الله و برکاته چوتکه را ور می­داشت شروع می­کرد هی حساب کردن اين قدر داديم اين قدر فروختيم خريديم چه کرديم؟ هی می­گفت می­گفت يک دفعه گفت الله اکبر، خانمش می­گفت چه شد حاجی تکبير گفتی؟ می­گفت چقدر خدا بزرگ است حساب در نمازم با حساب بيرون نمازم يکی شد اختلاف حساب پيدا نکردم ای بنازم به اين نماز داريم محاسبه اموال می­کنيم نه محاسبه اعمال، اين نماز است يک­­جايي شخصی می­گفت نشسته بوديم می­ت تلويزيون روشن بود يک آقای داشت نماز می­خواند گفت بعد يک دفعه سلام که داد گفت اينی که الآن در تلويزيون گفت يک چيزی هم من بگويم خب مرد مؤمن تو داری نماز می­خواني حواست در تلويزيون است لذاست که می­گويند که هر چيزی که موجب پراکندگی نمازگزار است کراهت دارد زير پای نمازگزار يا مقابل نمازگزار قرار بگيرد حواس بايد متمرکز به خدا باشد خشوع آن حالت درونی است اتصال باطنی.

جالا بگويم براي اين که خشوع هم بيايد چه بايد بکنيم؟ سه­تا دستور گذرا می­گويم اين­ها توليد خشوع می­­­کند يکی از پيامبر است، پيامبر به اباذر فرمود آقای اباذر انصافاً اگر کسی اين­گونه نماز بخواند حواسش در نماز پرت نمی­شود باور بکند اين را پيغمبر به اباذر فرمود آقای اباذر: «وَ صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ»[29] نماز می­خوانی مثل وداع کنندگان بخوان بگو اين آخرين نماز زندگی­ام است خدا وکيلی دور از جان­تان اگر حضرت عزرائيل می­آمد می­گفت اين نمازی که داريد می­خوانيد ديگر امشب تشريف نداريد اين آخرين نماز  زندگی­ شماست چه جوری نماز می­خواندی؟ چه جوری تکبير می­گفتيم؟ چه جوری حمد و سوره می­خوانديم؟ می­گفتند اين آخرين فرصت است، پيغمبر به اباذر فرمود: «وَ صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ»[30] نمازت را نماز وداع کنندگان بخوان تا قدر بدانی تا حضور قلب بيايد و واقعاً هم معلوم نيست ما فرصت پيدا کنيم فردای هم باشيم نماز ديگری بخوانيم اين دستور اول.

دستور دوم از اميرالمؤمنين به امام حسن صاحب امروز، آقا اميرالمؤمنين فرمود پسرم اين هم در خشوع خيلی مؤثر است آقا فرمود پسرم وقتی می­خواهی نماز بخوانی: «اعبد ربّک کانک تراه»[31]، يک جوری نماز بخوان مثلی که داری خدا را می­بينی، اين را بدان: «فإن کنت لاتراه»، اگرچه تو خدا را نمی­بينی، «فانه يراک» ، خدا تو را می­بيند، ما يک دوربين دارد از ما فيلم ضبط می­کند يک جور ديگر هستيم آقا دارند نگاه می­کنند حواس­مان جمع می­­شود، بابا خدا دارد می­بيند اين عبادت را نظارت الهی و توجه به اين­که خدا ما را می­بيند ماها را می­آورد سرخط آن وظيفه شناسی را تقويت می­کند اين هم دستور دوم از اميرالمؤمنين.

دستور سوم هم از امام صادق عرض کنم، شخصی از اصحاب حضرت گفت آقا می­خواهيم در نماز حضور قلب داشته باشيم چه کنيم؟ آقا فرمود در مقدمات نمازت دقت کن، ما گاهی اوقات يک وضويي می­گيريم که اصلاً نمی­فهمين چه کار کرديم؟ اهميت به وضوء گرفتن نمی­دهيم اهميت به لباسی که می­خواهيم با خدا صحبت کنيم نمی­دهيم اين لباس پاکيزه است، کثيف است حلال است حرام است خمس داده است نيست اصلاً اهميتی نيست کاری که مقدمه­اش را انسان اهميت ندهد ذی المقدمه­اش هم بی­نتيجه می­ماند بالاخره مقدمه است که ذی المقدمه را رقم می­زند امام صادق فرمود در مقدمات نمازتان دقت کنيد خب خشوع در تلاوت قرآن آقا رسول­الله می­فرمايد: «إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ»[32](اين تعبير منسوب به امام صادق است) قرآن را با حزن بخوانيد چون نزول قرآن هم با همين سبک بوده يعنی يک حالت خشوع يک حالت حزن در تلاوت جای ديگر حضرت می­فرمايد خوشا به حال آن­های که در اين تلاوت اين حالت هم به ايشان دست می­دهد پيغمبر فرمود: «ما من عين فازت من قرائة القرآن» ، چشمی نيست که از قرائت قرآن اشک ازش جاری بشود دارد آيه قرآن می­­خواند دارد اشکلش جاری می­شود «الا قرت يوم القيامه» ، اين چشم را خدا روز قيامت روشن می­کند شاد می­آورد محشر در دنيا اين چشم اندوهگين بود در تلاوت قرآن قيامت مسرور آن را وارد محشر می­کنند اين نکاتی که در بحث آداب قرآن و قرائت قرآن خب روز ميلاد امام مجتبی است.

يک حديثی هم بگويم از ارج نهادن به شما مسجدی­ها که مسجد می­آييد چه خبر است؟ چه اتفاقی می­افتد اين را به آن­های بگوييد که به­تان می­گويند مسجد می­روی به کجا رسيدی؟ اين را می­گويم به آن­ها بگوييد می­گويد حاجی هنوز مسجد می­روی بی­کاری وقتی زيادی داری؟ ببين امام حسن چه می­فرمايد؟ اين هم به پاس احترام مولود مبارک امروز، کريم اهل البيت که پيغمبر فرمود: «أيّها الناس ألا أخبركم بخير الناس جدّا وجدّة؟... ألا أخبركم أيّها الناس بخير النّاس عمّا و عمّة؟ ألا أخبركم بخير الناس خالا و خالة؟ ألا أخبركم أيّها الناس بخير الناس أبا و امّا؟ قالوا: بلى يا رسول اللّه قال: الحسن و الحسين»[33]درخشان­ترين شجره تاريخی شجره امام حسن و امام حسين است بعد پيغمبر در آن­جای که فرمود بهترين پدر بزرگ و مادر بزرگ عالم، فرمود حسن و حسين بهترين پدر بزرگ و مادر بزرگ، بهترين عمه و عمو، بهترين دائی و خاله، بهترين پدر و مادر، پدر اميرالمؤمنين، مادر فاطمه زهراء خب يک جمله از فرمايشات آقا عرض کنم شخصيتی که نامش را خدا انتخاب کرد اين را هم حالا پاس ادب امروز را رعايت کنيم دارد وقتی که آقا امام حسن متولد شد اين را هم به جوان­های می­گويم که درس ادب را ياد بگيريم از اميرالمؤمنين و حضرت زهراء حرمت بزرگتر رعايت کنيم آقا ما همه چيز سرمان می­شود پدر و مادرهايمان آدم­­های ديروز اند اين­ها خيلی جهالت است وقتی آقا امام حسن متولد شد آوردند آقا امام حسن را خدمت اميرالمؤمنين حضرت زهراء فرمودند انتخاب نام کنيد آقا فرمودند من پيشی بر پيغمبر نمی­گيرم و حال آن­که حق اميرالمؤمنين بود پدر بود انتخاب نام کند، فرمود من پيشی بر رسول­الله نمی­گيرم پيامبر آمدند حالا در يک پارچه­ای زردی آن کسی که دايه بود حضرت مجتبی حسن را پيچيده بود آقا رسول­­الله فرمودند پارچه زرد پارچه سفيد بياوريد آن ملافه را عوض کردند بعد فرمودند يا علی چه نامی انتخاب کردی؟ آقا عرض کردند يا رسول­الله من بر شما پيشی نگرفتم پيغمبر هم فرمود من هم بر خدا سبقت نمی­گيرم سلسله مراتب را ببينيد امين وحی جبرئيل نازل شد يا رسول­الله خدا می­فرمايد چون جايگاه علی نسبت به شما، جايگاه هارون نسبت به موسی است نام اين طفل را و اين فرزند مبارک را نام فرزند اول هارون بگذاريد که نامش شَبر است، پيامبر فرمود شبر واژه­ عبری است ما زبان­مان عربی است جبرئيل عرض کردم مترادف واژه شبر در ادبيات عرب حسن است، اللهم صل علی محمد و آل محمد اصلاً نام را خدا انتخاب کرده حالا در شخصيت امام حسن جرياناتی که اتفاق افتاد اين بماند، من فقط اين حديث ارزشمند حضرت را نسبت به برکات آمدن در مسجد که ما جوان­هايمان را تشويق کنيم، نوجوان­هایمان را همانطور که بزرگترهای ما ما را مسجدی کردند ما هم زير دست­هايمان را مسجدی کنيم، امام حسن فرمود: «مَنْ أَدَامَ الِاخْتِلَافَ إِلَى الْمَسْجِدِ»[34] آن­های که رفت و آمد دارند در مسجد، نمازهايشان را در مسجد می­خوانند آمد و رفت با مسجد دارند: «أَصَابَ إِحْدَى ثَمَانٍ»[35] يکی از اين هشت­ چيز نصيب­شان می­شود حد اقل حالا بعضی­ها بيشتر، بعضی­ها می­بينيد هر هشت مورد بعضی­ها کمتر حضرت می­فرمايد يکی از اين هشت برکت حداقل برای اين­ها اتفاق می­افتد يک حضرت می­فرمايد: «آيَةً مُحْكَمَةً»[36] يک نشانه محکمی از اصول عقايد را فرا می­گيرد در اين مسجد آمدن است که اعتقاداتش قوی می­شود بالاخره با مؤمنين رو به رو می­شود المؤمنين الحمدلله دارای فضل و کمال در مسجد کلاسی است سخنرانی است مؤمنينی هستند، اين برکت اول مسجد، دوم حضرت فرمود: «أَخاً مُسْتَفَاداً»[37] برادر خوب پيدا می­کند شما آدم خوب اگر بخواهيد پيدا کنيد انصاف بدهيد من بارها گفتم داماد خوب عروس خوب در مسجدها بايد دنبالش بگرديد من نمی­خواهم بگويم هرکسی بيايد مسجد معصوم است و صد درصد بلا اشکال است ولی ضريب خطاء به نسبت در جامعه مسجدی­ها ضريب­ خطايشان خيلی کمتر است سابق هم همين بود عروس برای پسرش پيدا می­کرد در جلسات امام حسين و مسجدها پيدا می­کردند داماد را در همين جلسات می­يافتند رفيق خوب را در مسجد چون شما مشترکات داريد رو به قبله نماز می­خوانيد خدا را باور داريد «أَخاً مُسْتَفَاداً»[38]، سوم «رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً»[39] امام حسن فرمود يکی از برکات آمدن در مسجد رحمتی است که منتظرش هستی يعنی آمدن مسجد رحمت خدا شامل حالت می­شود گرفتاری­هايت را برطرف می­کند مشکلاتت را حل می­کند، چهارم حضرت فرمود «كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدَى»[40] در مسجد آمدن کلمه­ای که انسان را از هلاکت و پستی باز می­دارد يک وقت يک جمله در مسجد می­شنود می­شود چراغ راه زندگی­اش برای آينده «كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدَى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى»[41] نکته ديگر حضرت می­فرمايد آمدن در مسجد سبب می­شود که ترک گناهان، «تَرُدُّهُ»[42] کلمه­ای می­شنود که او را از کارهای ناپسند و پست باز می­دارد يک جمله می­شنود يک دفعه همين جمله می­شود چراغ زندگی­اش آمدن در مسجدش با رفتنش می­شود متفاوت، تغيير می­کند وَ تَرْكَ الذُّنُوبِ حَيَاءً أَوْ خَشْيَةً»[43] دو اتفاق مبارک ديگر امام می­فرمايد آمدن در مسجد گناه را می­­گذاريد کنار حد اقلش در مسجد می­گويي آقای حاج فلانی است جناب فلانی است جلو اين­ها زشت است غيبت نکن، چهارتا متدين از خودم بهتر را من می­بينم گناه را ترک می­کنم يا از روی حياء حرمت مسجدی­ها را رعايت می­کنم يا از روی خشيت حرمت خدا را رعايت می­کنم اين کلام کلام نورانی امام حسن در فوائد آمدن به مسجد که هم در زمينه معرفت ما آگاهی ما علم ما لطف خدا رحمت الهی ترک گناهان مسجد يک پايگاهی است که اين برکات گسترده را برای ما رقم می­زند.

خب روز ميلاد است من دو سه بيت شعر از سرودهای آقای سيفی را حاج محمدآقا را نه سرود ايشان شعرشان انشاءالله مداحی را حاج آقای مقدم فيض کامل و جامع خواهند داد.

مظهر نور خدا آيت عظمی حسن، مظهر نور خدا آيت عظمی حسن، معنی بدر الدجی حجت کبری حسن

رحمت سرشار حق محرم اسرار حق، رونق بازار حق در صف فردا حسن

جلوه جانان بود مظهر ايمان بود، گوهر تابان بود لؤلؤ لالا حسن

جانم حسن، جانم حسن، ای جان جانانم حسن

نفست را بيمه کن، جانم حسن.

 

[1] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏77 ص344.

[2] قيامت 14.

[3] وسائل الشيعة ج‏25 ص53.

[4] بقره 286.

[5] ق 16.

[6] انفال 24.

[7] نحل 98.

[8] محمد 24.

[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏77 ص344.

[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏77 ص344.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏77 ص344.

[12] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص234.

[13] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص234.

[14] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص234.

[15] علق 14.

[16] غافر 19.

[17] علق 14.

[18] المزار الكبير (لابن المشهدي) ص579.

[19] حجرات 12.

[20] حجرات 12.

[21] مزمل 4.

[22] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص614.

[23] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص614.

[24] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص614.

[25] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص614.

[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص614.

[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص614.

[28] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص92.

[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏81 ص237[البته مخاطب اباذر نيست].

[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏81 ص237.

[31] مکارم الاخلاق ص459

[32] وسائل الشيعة ج‏6 ص208.

[33] رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار ج‏1 ص90.

[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[35] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[36] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[37] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[38] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[39] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[40] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[41] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[42] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

[43] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص108.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه