استاد حدائق روز یکشنبه 28 فروردین ماه 1401 مصادف با پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال رسولالله(ص): «إِنَّ أَفْوَاهَكُمْ طُرُقُ الْقُرْآنِ فَطَيِّبُوهَا بِالسِّوَاكِ»[1]
اسعدالله ايامکم جميعاً، انشاءالله که مبارکباد بر شما جمع حضور و عموم شيعيان هم ماه مبارک هم ميلاد مبارک امام مجتبی را تبريک عرض میکنم من يک مسألهای را سؤال نمودند من اشارهای کنم، نسبت به عزيزانی که معذورند يعنی نمیتوانند نمازشان را به طور کامل بخوانند حالا معذورند رو صندلی نماز بخوانند، خب اينهای که روی صندلی نماز میخوانند صف دوم به بعد بايد قرار بگيرند صف اول در همين مسجد هم همين طور است، حالا هرکسی «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَةٌ»[2] هرکسی حال خودش را میداند و وضع خودش را مطلع هست، ما مسأله را میييم، کسانی که توانايي سجده رفتن را ندارند بايد روی صندلی باشند « وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ»[3] خدا عذر مريض را خواسته، کما اينکه روزه ماه رمضان بر شخص مريض خدا انتظار ندارد نماز هم يک وقت میبينيد طرف يک زمانی شرايط داشت، يک وقتی اين شرايط فرق میکند حالا عزيزانی که به خاطر ضعف و کسالت قدرت انجام دادن کامل نماز را با شرائط ندارند اينها رو صندلی اشکالی ندارد ولی از صف دوم به بعد چون صف اول معذور نبايد بيايد بايستند کسی که حالا نشسته نماز میخواند برود صف دوم، يا کسی که دورست نمیتواند مواضع هفتگانهاش را روی زمين بگذارد برود صف دوم به بعد در خانمها هم دقت کنند خواهر محترمه هم صف اول قطعاً مسأله را رعايت میکنند اين را که ما عرض میکنم به عنوان يادآوری است نه به عنوان اينکه عمل نمیشود در قسمت خانمها هم صف اول خواهرهای بايستند که سلامتی کامل دارند توانايي کامل صندلیها برود از صف دوم به بعد که لطمهای هم به اصل جماعت و اتصال در جماعت نخورد خدا انشاءالله که کسالت و بيماری را از همه بيماران افراد کسالتمند بستریهای در منازل بيمارستانها خدا اين کسالت را از همه مرتفع کند تقديم به محضر مقدس امام مجتبی مجدداً صلوات غراتری ختم کنيد.
من يک سالی يک نمازی در حرم پيغمبر ديدم از نماز خواندنهای خودم خجالت کشيدم يک آقايي بود نمیدانم اهل کدام استان بود اين يک پايش جلو ما ايستاده بوده تقريباً چهار پنج سانت از يک پای ديگرش کوتاهتر بود حالا مادر زادی بود يا چه بود، هيکل و ظاهرش هم میخورد به روستائیها حاجی ايرانی بود ولی ما نشناختيم جلو ما ايستاده بود در حرم رسولالله نماز جماعت اين وقتی که پا را میگذاشت زمين پنج شش سانت يله میشد يعنی در ايستاده نماز خواندن هم يک پايش میآمد پايين، اين گاهی اوقات اين پا را رو سر انگشتها میگرفت رو سر انگشتهای پا که بتواند رديف بشود يعنی اين پا را رو سرانگشت میآورد بالا که با آن پا تراز بشود گاهی اوقات خستهاش میشد پا را میخواباند يله میشد رکوعش را به زحمت میرفت حالا نمیدانم اين چه کسالتی داشت سجده که میرفت ديديد در گود رودخانه شنا میروند تخت میگذارند شنا میروند اين میافتاد رو زمين دوتا دستهايش رو زمين بود پيشانيش رو مهر بود سر کاسههای زانو و انگشتانش هم رو مهر روی زمين بود به زحمت نماز میخواند، نماز که تمام شد گفتم که آقا شما خيلی سخت است برايت اين جور نماز خواندن؟ يک جملهای گفت که من گفتم من خودم من خودم را عرض میکنم خجالت کشيدم گفت من از خدا خجالت میکشم همه چيزم است خداست برای نماز هم بخواهم بگويم خدايا حال ندارم، لهجهاش هم لهجه روستايي ظاهراً مال اطراف مشهد بود بالاخره حالا هرکسی سعی خودش تکليف خودش را به شايستگی انجام میده و خدا انشاءالله به همه ما توفيق بدهد که بتوانيم آنگونه عمل کنيم که مرضی ذات مقدس ربوبيت حرکت کنيم، بلی حالا ببينيد هرکسی يک نگاهی و ديدگاهی دارد بالاخره حالا اين فرد گفت من خودم خجالت میکشم ببينيد میگويند حالا در حالات مرحوم مقدس اردبيلی مینويسند که مقدس اردبيلی هيچگاه پاش را دراز نمیکرد نشسته بود هم پا را دراز نمیکرد میگفتند چرا؟ میگفت در محضر خدا خجالت میکشم پايم را دراز کنم اين هم موقع خوابيدنش ديگر حالا خواب که میرفت حالا میگويم هرکسی يک نگاهی و يک صليقهای دارد بلی اسلام میفرمايد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[4]ما از وسع شما و توان شما از شما انتظار داريم قطعاً هرکسی در حد وسع حالا شايد ايشان وسع خودش را اين میديده که اينجوری نماز بخواند بالاخره میگفته من وسعم میتوانم نماز بخوانم، بعضیها شايد اين وسع را نداشته باشند زحمت است برايشان آن ديگر حالا حسن کار اين است که پاسخگو به کسی هستيم که از اينجا نزديکتر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ»[5]«أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[6] خدا انشاءالله توفيق بدهد به همه ما گرچه عرض کنم گاهی اوقات همان نمازهای در حالت کسالت در حالت ناتوانی چه بسا مورد توجه خدا بيشتر باشد چون اين نمازها يک مقدار دل شکستگی هم همراهش است يک وقت بنده در نهايت سلامتی و تندرستی وضوء میگيرم و نمازم را درست میخوانم يک حسی غروری هم میآيد سراغم، اما يک وقت میبينيد طرف با آن ناتوانی نماز میخواند يک حالت شرمندگی دارد اينها هم حالا نکاتی است که حالا نبايد ناديده گرفت.
سخن پيرامون جلسه پايانی در بحث آداب قرائت از نگاه دين در انس با قرآن، عرض کرديم که در روايت برای تلاوت قرآن آدابی ذکر شده، که يکی از آن آداب پناه بردن به خدا قبل از قرآن خواندن بود يک: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» بگوييم و قرآن بخوانيم و عرض کرديم که اين درس است برای همه کارهای زندگی، در مغازهات را میخواهی باز کنی بگو: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، سرکار میخواهی بروی: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» در تمام کار استعاذه به خدا جزء مقدسترين کارها قرآن خواندن است که خدا به پيغمبر میفرمايد: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ»[7] بحث استعاذه گذشت بحثی داشتيم در تدبر به قرآن که خدا میفرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[8] تدبر کنيد قرآن را با فکر کردن و تدبر کردن تلاوت کنيد نخوانيم و بگذريم سريع بخوانيم که گاهی اوقات متوجه نشويم که آيه چه پيامی داشت چه مطلبی داشت اين هم مطلب ديگر.
از نکات ديگری که در آداب قرائت ذکر شده تنظيف الفم اين در روايات ائمه تأکيد کردند قرآن میخواهيد بخوانيد با آن دهانی که میخواهيد قرآن بخوانيد دهانتان را پاک کنيد من دارم غذا میخورم ور میدارم به قرآن خواندن، بابا کلام خداست اين دهان ما طروق آيات الهی دارد قرار میگيرد وجود مقدس رسولالله فرمود: «إِنَّ أَفْوَاهَكُمْ طُرُقُ الْقُرْآنِ»[9] دهانهای شما راهها تلاوت قرآن است: «فَطَيِّبُوهَا بِالسِّوَاكِ»[10] وقتی میخواهيد قرآن بخوانيد دهانتان را پاک کنيد مسواک بزنيد با يک دهان پاک و يک دهانی که پر از ذرات غذاست دارم هی قرآن میخوانم بدتر از آن میخورم و میخوانم پناه بر خدا اينهاست که باب کار را میآورد پايين نتيجه بخش نمیشود، حالا قرآن گرفتم دستم خوراکی هم کنار دستم بعد از افطار است يکدانه باميه میخورم چهارتا آيه قرآن میخوانم يکدانه، چه قرآن خواندنی آن وقت میگوييم چرا قرآن اثر نمیکند؟ بايد ممحض در تلاوت بود: «فَطَيِّبُوهَا»[11]رسولالله میفرمايد قبل از خواندن دهنتان را پاک کنيد چطور شما موقع سحری دهان را مسواک میزنيد که در روز ماه رمضان ديگر ذرات غذا در دهان انسان نباشد برای خواندن قرآن همين حساسيت را بايد داشت، «فإذا لم ينهك فلست تقرؤه»[12]اگر میبينی قرآن داری میخوانی ولی رفتار همان رفتار اشتباه قبل است مثل اينکه اصلاً نخواندی اثر نکرده اين قرآن «فإذا لم ينهك»[13] اگر تو را باز نمیدارد قرآن از کارهای بد، «فلست تقرؤه»[14]مثلی که اصلاً نخواندی قرآن بايد عمل به آن در دنباله تلاوت بشود سرنوشت کار انسان آيهای میخوانيد بالاخره به مان پايبند باشيم عامل باشيم به آيات شريفه قرآن، اين هم نکته ديگر علامه طباطبايي هفته آخر عمر علامه بود، علامه يک شخصيت برجسته مفسر فيلسوف بيش از بيست سال رو قرآن کار کرد خدا رحمت کند من اين را از علامه امينی، علامه امينی حاج شيخ ابراهيم نه صاحب الغدير آيتالله امينی که عضو شورای نگهبان بود و جامعه مدرسين قم، ايشان نقل میکرد گفت هفته آخر عمر علامه طباطبايي ما رفتيم خدمت علامه حال علامه حال خوبی نبود روزهای پايينی بود عدهای از مدرسين حوزه علميه قم شاگردان ديروز استاد استادهای امروز حوزه اينها نشسته بودند گفت علامه هم نشسته بود اما لبهايش خيلی آهسته مشغول ذکر بود حالا چه ذکری میگفت گفتند حضار نمیفهميدند آيتالله امينی گفت ما يک ساعتی نشستيم که يک جملهای نکتهای رهنمودی و میدانستيم اين ديدار ديگر ديدار آخر است حال حال رفتن است ديگر استاد را نخواهم ديد ايشان گفت نشستيم يک يک ساعتی بلکه يک جملهای از استاد بشنويم به عنوان ارمغان و آخرين سخن علامه حرف نزد آيتالله امينی گفت من بلند شدم رفتم جلو دست علامه را گرفتم بوسيدم گفتم حضرت استاد من دارم میروم تهران کار داريم تهران آقايون میخواهند مرخص بشوند رفع زحمت کنند يک نصيحتمان کنيم تا برويم شخصيتی که بيش از بيست سال رو قرآن تحقيق کرد و شد مجلدات الميزان گفت علامه طباطبايي چشمهايش را رو جمعيت بلند کرد و يک نگاهی کرد با آن لبهای مرتعشش اين آيه کوتاه را تلاوت کرد: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»[15]انسان نمیدانی خدا تو را میبيند، ما همين يادمان نرود میبينيد علمای جامعه شناس میگويند دو چيز اگر در جامعه شکل بگيرد تخلف میآيد پايين اصل نظارت، اصل مجازات، اگر در يک جامعه نظارت قوی باشد الآن هم میبينيد تکنولوژی پيشرفته دارند استفاده میکنند دوربينهای مداربسته در بزرگراهها در تقاطعها در شرکتها فروشگاهها میگويند آقا دوربين مدار بسته است، در اماکين عمومی ضريب تخلف را دوربين میآورد پايين چون مردم توجه دارند ناظر دارند يک بندهای خدای ديروز میگفت من در کد خيابانهای شيراز برای شايد يکی دو دقيقه پسر من دستش را از ماشين آورد بيرون، گفت پشت سرش يک پيامک آمد به خاطر دست از ماشين آوردن بيرون اين قدر جريمه حالا اين هم جای بحث است ما گاهی اوقات سريع برای يک دست از ماشين آوردن بيرون سريع جريمه میکنيم ولی گناهان فاحش سگبازی و سگ گردانی و روزخواری علنی در ماه رمضان روز جمعه در پارک بمو، ظهر کباب درست کند، ما کجا هستيم، حالا همين اينجای تأمل است ما برای يک دستی که از ماشين آمده بيرون سريع پشت سرش جريمه میآيد خب اين میداند که جريمه بازدارنده است ما چرا جاهای ديگر برخورد نمیکنيم؟ بالاخره کسانی که خلاف شئونات اسلامی، بلی روزهخواری که شلاق دارد روزهخواری که مرتبه اولش بيست و پنج ضربه شلاق دارد حالا مصلحت است ملاحظه است حالا ما نمیگوييم شلاق بزنيد ولی جريمه که میتوانند بکنند پول از جان مهمتر است جريمه مالی بکند، علی ای حال حالا من از بحث فاصله نگريم حضار محترم خب ما متأسفانه میبينيم که گاهی اوقات نظارت يک جاهای قوی است يک جاهای رها شده نظارت و بعد هم مجازات يعنی اگر نظارت و مجازات باشد کنترل میشود حالا بياييد در چهارچوب نظام خلقت، نظارت خدا مجازات معاد، توحيد و معاد را مردم يادشان نرود خلاف نمیکند ما اگر به همان اندازه که از يک دوربين مدار بسته هراس داريم باورمان باشد دوربين خدا اينجاست باورمان باشد در سلول سلول وجودمان دوربين خداست باورمان باشد در اين چشمه دوربين نصب شد: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ»[16] اگر به اين باور افراد برسند خلاف نمیکنند ما برای يک جريمه پنجا هزار تومنی صد هزار تومنی کمتر بيشتر رعايت میکنيم يکجايي نشسته بوديم ميوه و اينها آورده بودند در ماه رمضان نبود وقتی ديگری بود ديدم همه نگاه ميوه میکنند کسی هم نمیخورد گفتم اينها برای ديدن است يا برای خوردن است يکی گفت حاجآقا دوربين بالای سرمان است ما يک دوربين که دارد نگاهمان میکند در خوردن ميوه مان اثر میکند، خب بشر دوربين خدا يادت نرود، علامه طباطبايي حرفش همين بود اين قسمت آيه را خواند: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»[17] کسی نيست همه از خود اند همه از خود اند خدا نيست جای آقا امام حسن اين از سخنان حضرت صاحب امروز است وقتی يک کسی آمد گفت آقا يک نصيحتی بکنيد ما گناه نکنيم امام چندتا توصيه فرمودند يکش اين بود، فرمودند: «اجعل مکانک لايريک الله فيه فاذنب ماشئت» ، جای گناهت را يکجايي انتخاب کن که خدا نبيند تو را هرچه میخواهی گناه کن، اينهای که میگويند میخواهيم گناه کنيم بگويد بسيار خوب حرف امام حسن را عمل کن گناه آزاد جای فقط پيدا کن که خدا تو را نبيند من هم امروز اعلان میکنم گناه آزاد به شرط اينکه گناه جای صورت بگيرد که خدا حاضر نباشد برويد آنجا را پيدا کنيد خب اين سازنده است ما اگر فراموش نکرديم که ناظر خداست ظلم نمیکنيم هر حرفی نمیزنيم میگويد مدرک داری سند داری، يک کارگری حالا شيطنت اين شبکههای بيگانه هم در اين جريان اتفاق مشهد يک موجی اختلافی میخواستند ايجاد کنند بين ايرانی و سوء استفاده کنند کار کار دشمن است، ببينيد بالاخره در هر قوميتی در هر مليتی افراد شريف هستند افراد ديگر هم هستند ببينيد در سادات قريش يکی میشود ابولهب خدا لعنتش میکند يکی میشود حمزه يکی میشود ابوطالب در هر شهری امکان دارد افراد صالح هستند افراد طالح هم هستند در هر قوميتی هم همين است من يک وقتی يک کارگر شريف افغانی آمد پيش من گفت حاج آقا يک سال برای آقای فلانی کار کردم پولهايم را میسپردم دست خودش گفتم پولها را نمیخواهد به من بده وقتی خواستم بروم شما پولهايم را به من بده، گفت حالا بعد از يک سال رفتم پيشش میگويم پول ما را بده میخواهم برگرديم میگويد کدام پول؟ میگويم من يک سال برای تو حرف زدم میگويد خيلی حرف زدی میدهمت نيروی انتظامی، کدام آقا ندبه میخواند اين بايد به حال خودش ندبه کند بايد به حال خودش ندبه بخواند به همين راحتی، اينها مال اين است که خدا يادمان رفته: «أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ»[18] امام زمان بيايد اول تو را توبيخ میکند میگويد بیانصاف پول اين کارگر بدبخت را يک سال خوردی و ندادی حالا بعد از يکسال میگويي برو دست از پا درازتر اينها مال فراموش کردن خداست نظارت الهی در حاشيه رفته لذا قرآن تأثيرگذارش در همان بازداشتن ما از خلافهاست بازداشتن ما از محرمات است رسولالله میفرمايد تا آن حدی که داری از گناه فاصله میگيری قرآن خواندهای اگر خواندهای بلی آيه غيبت را میخوانيم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ»[19]خدا توصيه میکند مؤمنين را که از ظن و گمانها بپرهيزيد: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»[20]آيه را میخوانيم بعد سوء ظن داريم تجسس میکنيم، سرکشی در زندگیهای يکديگر میکنيم غيبت میکنيم خب اين قرآن اثر نکرده اين فقط خواندن بوده حقيقت قرآن اجراء نشد اين هم يک نکته ديگر عمل به قرآن.
از آداب قرائت نکته ديگر قرآن را میگويند با ترتيل بخوانيد خود خداوند هم میفرمايد: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً»[21] قرآن را روشن بخوانيد واضح بخوانيد در سخنی آقا اميرالمؤمنين میفرمايد: «بَيِّنْهُ تِبْيَاناً»[22] وقتی میخواهی بخوانی قرآن را تبياناً بخوان روشن بخوان واضح بخوان، «وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ »[23]اميرالمؤمنين میفرمايد مانند شعر قرآن را شتاب زده و بريده بريده نخوان قرآن کلام خداست، «وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ»[24] حضرت میفرمايد چون قرآن را وقتی داري میخوانی همانند ريگ پراکندهاش نکن يک جوری نخوان که اصلاً چه میخواهد بگويد دقت کن: «وَ لَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ»[25]حضرت میفرمايد دلهاي سخت خود را به بيم قرآن به هراس بيفکنيد وقتی قرآن میخوانيد يک جوری بخوانيد که دلهايتان را تحت تأثير بگذارد و متحول بکند، «وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ»[26] ديديد گاهی اوقات يک دفعه قرآن داريم میخوانيم با عجله میخوانيم که تمام کنيم میگويد صبرکن صبرکن من يک صفحه ديگر مانده سريع بخوانم حضرت میفرمايد اينجوری قرآن نخوان ببند قرآن را هدفت تمام کردن سوره نباشد هدفت فهم قرآن باشد يک صفحه قرآن بخوان با دقت خيلی ارزش دارد از اينکه من مثلاً يک جزء بخوانم با بیدقتی «وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ»[27].
خدا رحمت کند مرحوم حاج شيخ عباس قمی صاحب مفاتيح میگويند حاج شيخ بالای سر اميرالمؤمنين در حرم شب قدر بود ايشان مفاتيح را باز کرد دعای ابوحمزه بخواند همين مفاتيحی که خود ايشان زحمت کشيد جمع آوری کرد خب اول دعای ابوحمزه: «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ»[28]میگويند همين جمله را مرحوم آقای شيخ عباس خواند رفت پشت گريه گريه پشت گريه پشت گريه کتاب را بست، دو سه ساعت گريه میکرد همين شد دعای او، حالا بنده از اول تا آخر دعای ابوحمزه را بخوانم هی با کسالت ورق بزنم چقدر ديگرش مانده تمام هم نمیشود بعد هم میگوييم دعا هم خوانديم چيزی نديديم نبايد با اين دعا خواندنت چيزی ببينی خدا وکيلی، اميرالمؤمنين میفرمايد هيچگاه در قرآن خواندنتان همتتان تمام کردن سوره و عجله در پايان نباشد همتتان در فهم قرآن ترتيل قرآن باشد اين هم يک آداب ديگر.
يک نکته ديگر هم من اينجا اضافه کنم محضر عزيزان و آن خشوع در خواندن است آيه قرآن هم داريم که خود قرآن بايد انسانها را خاشع کند خشوع با خضوع متفاوت است خشيت يعنی آن تحول درونی وقتی میگويند در نمازتان خشيت داشته باشيد يعنی دلت را به خدا بسپار گاهی اوقات ظاهرمان مؤدب است فکرمان در بازار است در خريد و فروش هستيم میگويند يک آقای وقتی نماز میخواند بعد از نماز خانمش کنار سجادهاش يک چوتکه میگذاشت ماشين حسابهای قديم و يک فنجان چايي اين تا میگفت السلام عليکم و رحمة الله و برکاته چوتکه را ور میداشت شروع میکرد هی حساب کردن اين قدر داديم اين قدر فروختيم خريديم چه کرديم؟ هی میگفت میگفت يک دفعه گفت الله اکبر، خانمش میگفت چه شد حاجی تکبير گفتی؟ میگفت چقدر خدا بزرگ است حساب در نمازم با حساب بيرون نمازم يکی شد اختلاف حساب پيدا نکردم ای بنازم به اين نماز داريم محاسبه اموال میکنيم نه محاسبه اعمال، اين نماز است يکجايي شخصی میگفت نشسته بوديم میت تلويزيون روشن بود يک آقای داشت نماز میخواند گفت بعد يک دفعه سلام که داد گفت اينی که الآن در تلويزيون گفت يک چيزی هم من بگويم خب مرد مؤمن تو داری نماز میخواني حواست در تلويزيون است لذاست که میگويند که هر چيزی که موجب پراکندگی نمازگزار است کراهت دارد زير پای نمازگزار يا مقابل نمازگزار قرار بگيرد حواس بايد متمرکز به خدا باشد خشوع آن حالت درونی است اتصال باطنی.
جالا بگويم براي اين که خشوع هم بيايد چه بايد بکنيم؟ سهتا دستور گذرا میگويم اينها توليد خشوع میکند يکی از پيامبر است، پيامبر به اباذر فرمود آقای اباذر انصافاً اگر کسی اينگونه نماز بخواند حواسش در نماز پرت نمیشود باور بکند اين را پيغمبر به اباذر فرمود آقای اباذر: «وَ صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ»[29] نماز میخوانی مثل وداع کنندگان بخوان بگو اين آخرين نماز زندگیام است خدا وکيلی دور از جانتان اگر حضرت عزرائيل میآمد میگفت اين نمازی که داريد میخوانيد ديگر امشب تشريف نداريد اين آخرين نماز زندگی شماست چه جوری نماز میخواندی؟ چه جوری تکبير میگفتيم؟ چه جوری حمد و سوره میخوانديم؟ میگفتند اين آخرين فرصت است، پيغمبر به اباذر فرمود: «وَ صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ»[30] نمازت را نماز وداع کنندگان بخوان تا قدر بدانی تا حضور قلب بيايد و واقعاً هم معلوم نيست ما فرصت پيدا کنيم فردای هم باشيم نماز ديگری بخوانيم اين دستور اول.
دستور دوم از اميرالمؤمنين به امام حسن صاحب امروز، آقا اميرالمؤمنين فرمود پسرم اين هم در خشوع خيلی مؤثر است آقا فرمود پسرم وقتی میخواهی نماز بخوانی: «اعبد ربّک کانک تراه»[31]، يک جوری نماز بخوان مثلی که داری خدا را میبينی، اين را بدان: «فإن کنت لاتراه»، اگرچه تو خدا را نمیبينی، «فانه يراک» ، خدا تو را میبيند، ما يک دوربين دارد از ما فيلم ضبط میکند يک جور ديگر هستيم آقا دارند نگاه میکنند حواسمان جمع میشود، بابا خدا دارد میبيند اين عبادت را نظارت الهی و توجه به اينکه خدا ما را میبيند ماها را میآورد سرخط آن وظيفه شناسی را تقويت میکند اين هم دستور دوم از اميرالمؤمنين.
دستور سوم هم از امام صادق عرض کنم، شخصی از اصحاب حضرت گفت آقا میخواهيم در نماز حضور قلب داشته باشيم چه کنيم؟ آقا فرمود در مقدمات نمازت دقت کن، ما گاهی اوقات يک وضويي میگيريم که اصلاً نمیفهمين چه کار کرديم؟ اهميت به وضوء گرفتن نمیدهيم اهميت به لباسی که میخواهيم با خدا صحبت کنيم نمیدهيم اين لباس پاکيزه است، کثيف است حلال است حرام است خمس داده است نيست اصلاً اهميتی نيست کاری که مقدمهاش را انسان اهميت ندهد ذی المقدمهاش هم بینتيجه میماند بالاخره مقدمه است که ذی المقدمه را رقم میزند امام صادق فرمود در مقدمات نمازتان دقت کنيد خب خشوع در تلاوت قرآن آقا رسولالله میفرمايد: «إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ»[32](اين تعبير منسوب به امام صادق است) قرآن را با حزن بخوانيد چون نزول قرآن هم با همين سبک بوده يعنی يک حالت خشوع يک حالت حزن در تلاوت جای ديگر حضرت میفرمايد خوشا به حال آنهای که در اين تلاوت اين حالت هم به ايشان دست میدهد پيغمبر فرمود: «ما من عين فازت من قرائة القرآن» ، چشمی نيست که از قرائت قرآن اشک ازش جاری بشود دارد آيه قرآن میخواند دارد اشکلش جاری میشود «الا قرت يوم القيامه» ، اين چشم را خدا روز قيامت روشن میکند شاد میآورد محشر در دنيا اين چشم اندوهگين بود در تلاوت قرآن قيامت مسرور آن را وارد محشر میکنند اين نکاتی که در بحث آداب قرآن و قرائت قرآن خب روز ميلاد امام مجتبی است.
يک حديثی هم بگويم از ارج نهادن به شما مسجدیها که مسجد میآييد چه خبر است؟ چه اتفاقی میافتد اين را به آنهای بگوييد که بهتان میگويند مسجد میروی به کجا رسيدی؟ اين را میگويم به آنها بگوييد میگويد حاجی هنوز مسجد میروی بیکاری وقتی زيادی داری؟ ببين امام حسن چه میفرمايد؟ اين هم به پاس احترام مولود مبارک امروز، کريم اهل البيت که پيغمبر فرمود: «أيّها الناس ألا أخبركم بخير الناس جدّا وجدّة؟... ألا أخبركم أيّها الناس بخير النّاس عمّا و عمّة؟ ألا أخبركم بخير الناس خالا و خالة؟ ألا أخبركم أيّها الناس بخير الناس أبا و امّا؟ قالوا: بلى يا رسول اللّه قال: الحسن و الحسين»[33]درخشانترين شجره تاريخی شجره امام حسن و امام حسين است بعد پيغمبر در آنجای که فرمود بهترين پدر بزرگ و مادر بزرگ عالم، فرمود حسن و حسين بهترين پدر بزرگ و مادر بزرگ، بهترين عمه و عمو، بهترين دائی و خاله، بهترين پدر و مادر، پدر اميرالمؤمنين، مادر فاطمه زهراء خب يک جمله از فرمايشات آقا عرض کنم شخصيتی که نامش را خدا انتخاب کرد اين را هم حالا پاس ادب امروز را رعايت کنيم دارد وقتی که آقا امام حسن متولد شد اين را هم به جوانهای میگويم که درس ادب را ياد بگيريم از اميرالمؤمنين و حضرت زهراء حرمت بزرگتر رعايت کنيم آقا ما همه چيز سرمان میشود پدر و مادرهايمان آدمهای ديروز اند اينها خيلی جهالت است وقتی آقا امام حسن متولد شد آوردند آقا امام حسن را خدمت اميرالمؤمنين حضرت زهراء فرمودند انتخاب نام کنيد آقا فرمودند من پيشی بر پيغمبر نمیگيرم و حال آنکه حق اميرالمؤمنين بود پدر بود انتخاب نام کند، فرمود من پيشی بر رسولالله نمیگيرم پيامبر آمدند حالا در يک پارچهای زردی آن کسی که دايه بود حضرت مجتبی حسن را پيچيده بود آقا رسولالله فرمودند پارچه زرد پارچه سفيد بياوريد آن ملافه را عوض کردند بعد فرمودند يا علی چه نامی انتخاب کردی؟ آقا عرض کردند يا رسولالله من بر شما پيشی نگرفتم پيغمبر هم فرمود من هم بر خدا سبقت نمیگيرم سلسله مراتب را ببينيد امين وحی جبرئيل نازل شد يا رسولالله خدا میفرمايد چون جايگاه علی نسبت به شما، جايگاه هارون نسبت به موسی است نام اين طفل را و اين فرزند مبارک را نام فرزند اول هارون بگذاريد که نامش شَبر است، پيامبر فرمود شبر واژه عبری است ما زبانمان عربی است جبرئيل عرض کردم مترادف واژه شبر در ادبيات عرب حسن است، اللهم صل علی محمد و آل محمد اصلاً نام را خدا انتخاب کرده حالا در شخصيت امام حسن جرياناتی که اتفاق افتاد اين بماند، من فقط اين حديث ارزشمند حضرت را نسبت به برکات آمدن در مسجد که ما جوانهايمان را تشويق کنيم، نوجوانهایمان را همانطور که بزرگترهای ما ما را مسجدی کردند ما هم زير دستهايمان را مسجدی کنيم، امام حسن فرمود: «مَنْ أَدَامَ الِاخْتِلَافَ إِلَى الْمَسْجِدِ»[34] آنهای که رفت و آمد دارند در مسجد، نمازهايشان را در مسجد میخوانند آمد و رفت با مسجد دارند: «أَصَابَ إِحْدَى ثَمَانٍ»[35] يکی از اين هشت چيز نصيبشان میشود حد اقل حالا بعضیها بيشتر، بعضیها میبينيد هر هشت مورد بعضیها کمتر حضرت میفرمايد يکی از اين هشت برکت حداقل برای اينها اتفاق میافتد يک حضرت میفرمايد: «آيَةً مُحْكَمَةً»[36] يک نشانه محکمی از اصول عقايد را فرا میگيرد در اين مسجد آمدن است که اعتقاداتش قوی میشود بالاخره با مؤمنين رو به رو میشود المؤمنين الحمدلله دارای فضل و کمال در مسجد کلاسی است سخنرانی است مؤمنينی هستند، اين برکت اول مسجد، دوم حضرت فرمود: «أَخاً مُسْتَفَاداً»[37] برادر خوب پيدا میکند شما آدم خوب اگر بخواهيد پيدا کنيد انصاف بدهيد من بارها گفتم داماد خوب عروس خوب در مسجدها بايد دنبالش بگرديد من نمیخواهم بگويم هرکسی بيايد مسجد معصوم است و صد درصد بلا اشکال است ولی ضريب خطاء به نسبت در جامعه مسجدیها ضريب خطايشان خيلی کمتر است سابق هم همين بود عروس برای پسرش پيدا میکرد در جلسات امام حسين و مسجدها پيدا میکردند داماد را در همين جلسات میيافتند رفيق خوب را در مسجد چون شما مشترکات داريد رو به قبله نماز میخوانيد خدا را باور داريد «أَخاً مُسْتَفَاداً»[38]، سوم «رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً»[39] امام حسن فرمود يکی از برکات آمدن در مسجد رحمتی است که منتظرش هستی يعنی آمدن مسجد رحمت خدا شامل حالت میشود گرفتاریهايت را برطرف میکند مشکلاتت را حل میکند، چهارم حضرت فرمود «كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدَى»[40] در مسجد آمدن کلمهای که انسان را از هلاکت و پستی باز میدارد يک وقت يک جمله در مسجد میشنود میشود چراغ راه زندگیاش برای آينده «كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدَى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى»[41] نکته ديگر حضرت میفرمايد آمدن در مسجد سبب میشود که ترک گناهان، «تَرُدُّهُ»[42] کلمهای میشنود که او را از کارهای ناپسند و پست باز میدارد يک جمله میشنود يک دفعه همين جمله میشود چراغ زندگیاش آمدن در مسجدش با رفتنش میشود متفاوت، تغيير میکند وَ تَرْكَ الذُّنُوبِ حَيَاءً أَوْ خَشْيَةً»[43] دو اتفاق مبارک ديگر امام میفرمايد آمدن در مسجد گناه را میگذاريد کنار حد اقلش در مسجد میگويي آقای حاج فلانی است جناب فلانی است جلو اينها زشت است غيبت نکن، چهارتا متدين از خودم بهتر را من میبينم گناه را ترک میکنم يا از روی حياء حرمت مسجدیها را رعايت میکنم يا از روی خشيت حرمت خدا را رعايت میکنم اين کلام کلام نورانی امام حسن در فوائد آمدن به مسجد که هم در زمينه معرفت ما آگاهی ما علم ما لطف خدا رحمت الهی ترک گناهان مسجد يک پايگاهی است که اين برکات گسترده را برای ما رقم میزند.
خب روز ميلاد است من دو سه بيت شعر از سرودهای آقای سيفی را حاج محمدآقا را نه سرود ايشان شعرشان انشاءالله مداحی را حاج آقای مقدم فيض کامل و جامع خواهند داد.
مظهر نور خدا آيت عظمی حسن، مظهر نور خدا آيت عظمی حسن، معنی بدر الدجی حجت کبری حسن
رحمت سرشار حق محرم اسرار حق، رونق بازار حق در صف فردا حسن
جلوه جانان بود مظهر ايمان بود، گوهر تابان بود لؤلؤ لالا حسن
جانم حسن، جانم حسن، ای جان جانانم حسن
نفست را بيمه کن، جانم حسن.
[1] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج77 ص344.
[2] قيامت 14.
[3] وسائل الشيعة ج25 ص53.
[4] بقره 286.
[5] ق 16.
[6] انفال 24.
[7] نحل 98.
[8] محمد 24.
[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج77 ص344.
[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج77 ص344.
[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج77 ص344.
[12] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص234.
[13] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص234.
[14] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص234.
[15] علق 14.
[16] غافر 19.
[17] علق 14.
[18] المزار الكبير (لابن المشهدي) ص579.
[19] حجرات 12.
[20] حجرات 12.
[21] مزمل 4.
[22] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص614.
[23] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص614.
[24] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص614.
[25] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص614.
[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص614.
[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص614.
[28] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص92.
[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج81 ص237[البته مخاطب اباذر نيست].
[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج81 ص237.
[31] مکارم الاخلاق ص459
[32] وسائل الشيعة ج6 ص208.
[33] رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار ج1 ص90.
[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[35] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[36] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[37] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[38] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[39] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[40] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[41] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[42] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.
[43] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص108.