استاد حدائق روز دوشنبه 22 فروردین ماه 1401 مصادف با نهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز  به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

بسم­­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»[1]

صدق الله العلی العظيم

محضر عزيزان بحث با محوريت شاخصه­­های حکومت مهدوی در عصر ظهور عرض کرديم يکی از اتفاق­های مبارکی که در زمان حضرت جامعه عمل می­پوشاند احياء قرآن در مجامع بشری است و فرهنگ و معارف دينی آياتی را به همين مناسبت در اهميت و توجه به قرآن جلسات گذشته مورد بحث قرار گرفت. يک مقدمه من عرض کردم بحث امروزمان را شروع کنيم مقدمه اين است که بعضی­ها فکر می­کنند آدمی خوبی که اگر باشند برای اسلام آدم خوبی اند اگر آدم متدينی است منت سر خدا دارد از اين­ خبرها نيست شما خوب باشيد برای خودتان است فاصله گرفتيد خودتان فاصله گرفتيد اميرالمؤمنين می­فرمايد خدا بی­نياز از عبادت شماست، روزه می­رويد برای خودتان داريد می­رويد: ان الله تبارک و تعالی: «غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ»[2] خدا محتاج نه روزه ماست نه خمس ماست نه نماز ماست نه حج ما ما محتاجيم ما نيازمنديم برای خودمان داريم کار می­کنيم اين نگاه بايد اصلاح بشود بنده اگر يک عنصر خوبی بودم در جامعه به خودم دارم خدمت می­کنم به نظام اسلامی خدمت نکردم بگويم آقا ما منت داريم سر نظام منت به خودت گذاشتی، «آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[3] اميرالمؤمنين می­فرمايد خدا از گناهان شما در امان است،

گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبريائش ننشيند گرد

شما امروز در اين مسجد هستيد بر عظمت خدا چيزی افزوده نمی­شود العياذ بالله نمی­آمديم هم از عظمت خدا چيزی کاسته نمی­شد، بحث را بياريم اين­جا قرآن خوانديد نانش را می­خوريد از قرآن فاصله گرفتيد چوبش را می­خورد بحث امروز و فردای ما نقش انس با قرآن در زندگی، اما اگر با قرآن مأنوس شديم اگر قرآن در خانه­ها قرائت شد، اگر تدبر در قرآن اجرا شد چه منافعی برای ما رقم می­خورد اين را مخصوصاً بايد به جوان­ها گفت اين حق پرسش را دارند چرا حجاب چرا قرآن چرا نماز چرا بندگی چرا خمس من يادم می­آيد سال هشتاد و پنج بود می­شود چند سال قبل؟ فرهنگيان شهرستان جهرم يک تقاضای کرده بودند از حضرت آيت­الله العظمی مکارم که يک نفر را بفرستاد اين دبيرها و معلم­­ها جهرم سؤال دارند روی مسأله خمس تحت عنوان چرايي خمس آقا از قم به ما تماس گرفتند گفتند فلانی شما به نمايندگی ما برويد جمع هم جمع فرهنگيان است حدود هشتصد نفر فرهنگی شهرستان جهرم در يک سالنی جمع بودند، با سؤالاتی که در ذهن اين­ها بود نيم ساعت ما صحبت کرديم يک ساعت و نيم پاسخ به سؤالات بود، بعد از شهرستان که برگشتيم رئيس دفتر امام جمعه زنگ زد گفت آقا از فردا شده دفتر ترافيک خمس، مردم هجوم آوردند اين معلم­ها هجوم آمدند برای محاسبه بخشی آمدند شيراز بخشی هم آن­جا گفتيم آقايون بالاخره خمس می­خواهيد بدهيد نانش را می­خوريد وضع­ مالي­ات خوب می­شود کجا دادی که خدا نداد بيش از نود مورد خدا در قرآن می­فرمايد بدهيد می­دهند يک مورد در قرآن شيطان می­گويد نده گدا می­شوی ديديد يک وقتی يک پولی می­خواهی خرج کنی می­گويد نده روز کوری روز پيری خودت لازمی، بچه داری جوان داری دختر داری پسر داری اين وسوسه شيطان است خدا می­فرمايد بده ما می­دهيم: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»[4] خدا می­فرمايد اگر خرج کردی مثل آن دانه­ای است که زير خاک کردی يکی را می­کنيم هفت شاخه هفت شاخه صد دانه يکدانه هفتصد دانه، شما انصافاً يک نفر را پيدا کند بگويد من با پول برای خدا خرج کردن عقب رفتم با خمس دادن ورشکست شدم با زکات دادن ورشکست شدم، هرچه سرشان می­آيد از فاصله گرفتن از خداست، امام صادق می­فرمايد اگر کسی حق خدا را از مالش خارج نکرد دو برابر آن را در باطل هزينه می­کند خدا داد با لطف و کرم بنده ناسپاسی کردم ندادم می­گويند برو دو برابرش در باطل می­خورند می­برند به ناحق لذا عزيزان آنس با قرآن در زندگی ما چه نقشی می­تواند ايفا کند حالا ما قرآن بخوانيم يا نخوانيم چه اتفاقی می­افتد اين­که در دوران امام زمان قرآن احياء می­شود در جامعه مگر اين احياء قرآن اگر جامعه عمل پوشيد مردم به چه برکاتی می­رسند اين آيه شريفه 29 سوره مبارکه فاطل يک نکات لطيفی در اين آيه است من محضر عزيزان عرض کنم و شش هفت­تا آثار انس با قرآن که آن­های که حالا مثل بنده ضعيف عمل کردم انسم کمتر بوده بايد از امروز استغفار کنم بدوم دنبال انس بيشتر با قرآن ببينيد کجاها چه­ها را از دست داديم؟ و حال آن­که سرمايه در دست­مان بود اولاً آيه شريفه را من ترجمه­ای کنم قرآن می­فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»[5]؛ خدا می­فرمايد آن­های که قرآن را تلاوت می­کنند: «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[6] اهل تلاوت قرآن اند يک، «أَقامُوا الصَّلاةَ»[7] نماز را برپا می­دارند دو، «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[8] انفاق می­کنند از آنچه خدا به آن­ها داده چه آشکارا چه پنهان، چه در جمع چه در خلوت اين­ها همه­جا اهل انفاق اند حالا يک وقت در مسجد نکته­­ای می­گويند انفاق می­کنند خارج مسجد در خلوت در جلوت، «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[9] حالا من يادم هم آمد اين­جا رسيديم به اين­جا بعضی از عزيزان اصرار داشتند که برای اين بحث مجتمع مهدويت و دانشگاه مهدويت امام زمان می­خواهيم کمک کنيم عزيزان دستگاه پوز بيارند عزيزان آمدند از مرکز فرهنگی مهدويت و دانشکده مهدويت در مسجد هستند قسمت برادرها خروجی مسجد و خواهر­ها هم قرار شد که خدمت­شان اين دستگاه پوز بيارند داخل قسمت خواهرهای محترمه که آن­های که مايل اند در اين ماه عزيزی که عرض کردم کار خير در اين ماه اصلاً با ماه­های ديگر قابل مقايسه نيست کما اين­که خوابيدنش فرق می­کند نفس کشيدنش فرق می­کند انفاق کردنش فرق می­­کند اين­هم يک توفيقی است برای آن­های که الحمدلله همه موفق هستيد.

قرآن می­فرمايد اين­های که اين کارها را می­کنند و انفاق می­کنند «مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[10] پنهانی و آشکارا اين­ها «يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»[11]اين­ها به دنبال تجارتی هستند بدون کسادی تبور از واژه بوار است به معنای کسادی است يک وقت ديديد می­­گويند آقا بازار راکد است کساد است کار نمی­شود معامله نمی­شود اين تجارت بالاخره راکد می­گويند تجارت تبور، تجارت رايج و دائر می­گويد آقا جنس که می­آيد می­رود نه مشتری به ضرر می­افتد نه مايي فروشنده اجناس رو دست­مان می­ماند تجارت بی­کساد و بی­شکست من نکاتی را در اين آيه شريفه عرض کنم نکته اول ببينيد در اين آيه و در خيلی از جاهای قرآن فکر فرهنگ بالا مقدمه بر عمل است يعنی شما اگر می­خواهيد مردم را بياوريد سر خط بايد فکرشان را ببريد بالا فرزندتان اگر می­خواهيد نمازخوان کنيد فرهنگ نماز را بايد بهش بياموزی، اين کار پيغمبر بود پيمبر قبل از اين­که به کسی  بگويد حجاب چرا حجاب؟ اين را تبيين می­کرد رسول­­الله رسول­الله قبل از اين­که بگويد دزدی بد است، قبل از اين­که به شخص سارق تذکر بدهد که دزدی نکن مضرات سرقت را بيان می­کرد يعنی فکر را فرهنگ را بالا می­برد همين جمله­ای که آقا امام رضا می­فرمايد امام رضا می­فرمايد مردم اگر زيبايي سخنان ما را بفهمند از ما تبعيت می­کنند اين­­های که می­بينيد فاصله گرفتند از نماز فاصله گرفتند از معنويات فاصله گرفتند از اخلاق از مسجد، چون نمی­داند که مسجد آمدن چه امتيازاتی درش است تلاوت قرآن چه امتيازاتی دارد، چون نمی­­داند قدر نمی­داند شما وقتی يک کسی چيزی گرانبهای داشته باشد ولی نمی­داند ارزشش چقدر است در نگهداری و مراقبتش هم دقت نمی­­کند، لذا کار فرهنگی مقدمه بر کار عملی است قرآن وقتی که رسالت انبياء را نام می­برد: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[12] اول کار فرهنگی است: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ»[13] انبياء آمدند اول فرهنگ جامعه را ببرند بالا فکر  را بکشند بالا فکر رفت بالا نماز می­آيد روزه می­آيد ديگر نمی­خواهد به جوانت بگويي نماز بخوان، در سفر عتبات يک آقايي بود با فرزندانش بود يک پسری چهارده پانزده ساله­ای داشته گفت حاج آقا اين پسر هر شب زودتر از ما برای نماز شب بلند می­شود خب اين پسر را خيلی­ها داريم چرا اين جوری نيست؟ چون آنچه که اين جوان فهميده ديگران نفهميدند آنچه که اين احساس کرده آن­ها نفهميدند گفت يک نوجوان چهارده پانزده ساله­ای است نماز شبش تعطيل نمی­­شود قبل از آذان صبح بيدار است گاهی اوقات من بيدار می­شوم می­بينم در العفو نماز شب اين بيدار شدم يعنی نيم ساعت جلوتر از ما سر خط است اين همان فرهنگ است اين­های که می­بينيد ظلم می­کنند جنايت می­کنند اين­ها نمی­دانند که اين ظلم و جنايت به خودشان دارد اتفاق، رقم می­خورد و ضربه می­زند لذا اين اصل اوليه است، انبياء «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ»[14] سپس «وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ»[15] اول آگاهی بدهيد.

 در يکی از دبيرستان­های دخترانه شيراز سال­ها قبل رفته بوديم جلسه پرسش و پاسخ بود، به مدير گفتیم دانش آموزها هرچه سؤال دارند بنويسند ما در اين وقتی که هستيم در خدمتيم ديدم بعضی از اين سؤال­ها وقتی به دست مدير می­رسد ميدر گزينشی سؤال می­دهد دست­ما بعضی­ها را می­خواند ور می­دارد بعضی­ها را رد می­کند، من رو کردم به مديؤ گفتم اين سؤال­های که شما بر می­داريد به ما نمی­دهيد تکرار سؤال شده يا سؤال­های ديگری است ما آمديم حرف دانش آموزها را بشنويم گفت حاج آقا اين­ها صلاح نيست شما ببينيد گفتم سؤال از من دارند می­پرسند يا سؤال دارند از شما می­پرسند گفت نه مخاطب سؤال شما هستيد، گفتم پس چرا شما قضاوت می­­کنيد صلاح هست يا نيست؟ با من است نه با شما وقتی از شما سؤال پرسيدند شما تشخيص بده صلاح نيست جواب بده نده، صلاح هست جواب بده بده، گفتم اين­ها را رد کن بده، حالا واقعاً مايه تعجب بود يک مديری با آن تحصيلات عاليه مدير دبيرستان شيراز هنوز اين دقت را ندارد، سؤال­های که اين گزينش کرده بود برداشته بود به دست ما داد ديدم سؤال­های است که بايد به اين­ها جواب داد ما آمديم برای پاسخ به اين سؤال­ها: چرا بايد خدا را پرستيد؟ خب اين جوان نبايد بفهمد، چرا حجاب بايد رعايت کرد؟ چرا بايد نماز خواند مگر خدا محتاج به نماز ماست؟ چرا خمس بدهيم؟ گفتم خانم اين­های که ما آمديم جواب بدهيم را تو داری ور می­داری و آن­های که حالا شايد ضرورت نداشته باشد شما هم جواب بتوانيد بدهيد داريد به دست من می­دهيد تکرار مکررات قرآن می­فرمايد اولاً مردم اگر می­خواهيد به آن منفعت عالی برسيد اگر می­­خواهيد زندگی­تان خسران زده و آميخته به زيان نشود: «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[16]عنايت کنيد آقايان صلواتی ختم نماييد.

خب خير مقدم هم عرض می­کنم خدمت حضرت حجة الاسلام و مسلمين حاج آقای موسوی مدير کل محترم دادگستری استان فارس همين­جا شايسته من تشکر کنم از مديرانی که بين مردم اند از مديرانی که به سراغ مردم می­آيند با کثرت اشتغالات ايشان که من اطلاع دارم و مراجعات گسترده پرونده­های سنگين در دادگستری ولی هفته يک روز ملاقات عمومی با مردم محبت هم کردند ديروز تماسی داشتند گفتند دلم می­خواهد بيايم يک جلسه در مسجد در جمع مؤمنين ما يکی از کارهای خوبی هم که در جامعه فراموش شده خوبی­ها را تشکر نمی­کنيم به خوبی­ها هرکه انجام می­دهد می­گوييم وظيفه است اشتباهات را می­خواهيم مچگيری کنيم،  رسول­الله اول مبشر بود بعداً نذير بود: «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً»[17]اول بايد تجليل کرد انشاءالله که مديران ديگر ما هم اقتداء به همين سنت بکنند آن­ها هم بيايند در جمع مردم مردم آشنا بشوند حالا مشکل داريد نداريد ولی همين حضور در جمع نمازگزاران مايه تقويت قلب عزيزان به مسئولين و نشانگر اهتمام مسئولين محترم به مسائل مردم هست خدا انشاءالله که بر توفيقات تمام مسئولين خدوم و خدمت­گذار و مردمی و دغدغه­مند روز افزون بيفزايد صلوات غرّايي ختم نماييد.

قرآن پس می­فرمايد: «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[18]اين «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[19]يعنی اول فکر و فرهنگ را درست کنيد بعداً برويد سمت نماز، نماز اگر می­خواهيد نماز بشود طرف تارک الصلاة نميرد نسبت به نماز بايد فرهنگ پيدا کند چرا بايد نماز خواند؟ آن وقت می­بينی يک رکعت نماز قضاء با خود نمی­برد آن وقت ديگر پدر نمی­خواهد بهش بگويي نماز در خارج هم که هست نمازش تعطيل نمی­شود نماز قضاء با خود ندارد من نمونه­اش را عرض کنم مرحوم آيت­الله امين جبل­عاملی، سيدمحسن اميل جبل عاملی که از بزرگان علمای شيعه در جبل عامل لبنان ايشان بعد از سال­ها که يک تشرفی هم خدمت صاحب­الزمان داشته در مکه حالا آن بماند جريان تشرف محضر حضرت عالم بزرگ فرهيخته ايشان بعد از مدارج عاليه علميه را که طی کرد از نجف رفت لبنان بيروت در بيروت ايشان يک مجتمع آموزشی تأسيس کرد خيلی­­ها ايراد گرفتند گفتند آيت­الله سيدمحسن امين ايشان صاحب اعيان­­الشيعه است چهل و چهار جلد کتاب اعيان­الشيعه تمام بزرگان شيعه را از آغاز تشيع و عصر اهل­البيت تا زمان معاصر خود ايشان که به شهادت رسيدند زندگی­ نامه­هاي ايشان را ايشان استخراج کرده خدمت بزرگی در اين قرن حاضر مرحوم امين جبل عاملی به عالم تشيع کرد ايشان يک مجتمع آموزشی در بيروت راه انداخت بعضی­ها گفتند آقا شما حوزه علميه بايد بسازی مجتمع آموزشی درست کردی يک جمله ايشان فرموده بود فرموده بود «لاتنتشروا الهدايه الا من حيث التنتشر الضلاله»منبع یافت نشد هدايت در جامعه رشد نمی­کند مگر از همان کانال و زاويه­ای که گمراهی دارد رشد می­کند ببينيد آقايون اين دقيقاً سيره پيغمبر بود، شعار را بايد با شعار جواب داد پول دارند خرج می­کنند بايد پول خرج کنيد تبليغات با تبليغات فضای مجازی با فضای مجازی مرحوم سيدمحسن امين نگاهش اين بود گفت دشمن امروز آمده در لبنان مجتمع­های آموزشی آمريکايي راه انداختند ما بايد مجتمع­های آموزشی اسلامی راه بيندازيم خروجی اين کار می­دانيد چه شد؟ می­گويند تربيت­ يافتگاه آن مدرسه­ای که مرحوم امين جبل عاملی اين مجتهد بزرگ برش نظارت داشته و اين­ها را با فکر و فرهنگ دينی تربيت می­کرد يکی از اين شاگردان سيدمحسن امين رفت آمريکا مقطع دکتری يکی از امتحانات اين آقا مقارن شد با آذان ظهر وقتی نماز ظهر، ببينيد تربيت بيايد می­شود اين آن شاگرد بعد از اين­که از آمريکا برگشته بود برای مرحوم سيدمحسن امين نقل کرده بود گفت يکی از امتحانات مقطع دکترای ما که امتحان حساسی بود ديدم دقيقاً ساعت امتحان ساعت آذان ظهر است وقتی نماز ظهر است گفت به دوستان دانشجوم گفتم که آن­ها مسيحی بودند يهودی بودند گفتم من الآن به احترام خدا و وظيفه­ بندگی­ام سر جلسه آزمون، حالا و حال آن­که نماز ظهر وقت دارد موسع است اما تربيت اگر اين جوری شد ببين خدا زير بار منتت قرار نمی­گيرد بشر،

تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن،  که خواجه خود روش بنده پروری داند

کی برای خدا خرج شدی که خدا ديگر آن را برايت بسيج نکرد کی قدم برداشتيم که: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[20]اتفاق نيفتاد تلاشی در راه خدا کرديم و راه باز نشد گفت به دوستانش گفت من به احترام سر جلسه نمی­آيم اول نماز رفت گوشه­ای حياط دانشگاه يک جايي پيدا کرد مشغول شد با آرامش به نماز خواندن امتحان شروع شد استاد مربوطه صورت حضور و غياب ديد فلان دانشجوی که از دانشجويان ممتاز اين مقطع بود حاضر نيست به بقيه دانشجوها گفت فلانی را نديديد گفتند اين مسلمان است وقتی آذان ظهر بود خدا شاهد است همين صحنه اين را قيامت خدا نشان بدهد می­گويد حاجی دست از کاسبی­ات نکشيدی دست از جلسه نکشيدی تو می­گويي خدا صحبت با اين و آن برايت ارجح بر خداست آن وقت می­خواهی هرچه گفتی خدا بدهد، به استاد گفتند اين در حياط دانشگاه است آمده ولی چون مسلمان است گفت من نماز را ترجيح می­دهم بر امتحان ولو در اين امتحان بيفتم. استاد مسيحی بود گفت پس حاضر بود در دانشگاه؟ گفتند بلی امتحان تمام شد اين استاد مسيحی آمد به رئيس دانشگاه و هيئت علمی دانشگاه مطرح کرد گفت من يک دانشجويي داشتم جزء بهترين دانشجويان من است درس­خوان منظم مقيد ولی مسلمان است، درس امتحان را شرکت نکرد، در دانشگاه بود و به خاطر امتثال امر خدا امر خودش را هزينه کرد من خواهشم اين است، آن استاد مسيحی می­گويد به رئيس دانشگاه، يک امتحان ويژه­ای فوق العاده از اين بگيريد اين کار خداست: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ»[21] «مقلب القلوب» موقع تحويل سال می­­گوييم ولی در طول سال يادمان می­رود: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ»[22] آقا رئيس دانشگاه هيئت علمی همه می­پذيرد يک امتحان فوق العاده از اين دانشجويي که خدا را فراموش نکرد مسئولين اديان ديگر اين­ها با خواهش و تمنا يک امتحان ديگر ازش می­گيرد اين بعد که برگشته بود برای سيدمحسن امين نقل کرده بود اين خروجی کار آيت­الله امين جبل عاملی بود، فرهنگ را بايد تقويت کرد، من بارها خدمت حضرت حجةالاسلام و مسلمين حاج آقای موسوي قضات محترم عرض کردم شما يک قاضی محترم پيدا نمی­کنيد بگويد من پروند آمد زير دستم دو طرف پروند انسان­های با فرهنگ معتقد و متدين بودند بالاخره يا دو طرف مشکل دارند يا يکی از دو طرف دارد مسير ظلم را طی می­کند در برداشت دينی و رضايت الهی­اش دارد کوتاهی می­کند لذا نکته مهم در اين آيه شريفه ببينيد قبل از نماز خدا می­فرمايد: «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[23] می­گويند آقا نماز مهم­تر است يا تلاوت قرآن می­گويند اين تلاوت قرآن نمازت را می­کند نماز قدر نماز را می­داني در اين قرآن است که می­فهمی نماز با تو چه می­کند قرآن خوانديد آثار و برکات نماز در جاي جای قرآن براي تو روشن می­شود آن وقت می­فهميد اين نماز سراسر در زندگی­ تو پرتوافشانی است و نور است و خدمت اين نکته اول که ما فرهنگ­ها را بايد اصلاح کنيم فرهنگ­ را بايد درست کرد که تلاوت قرآن را می­بينيم گرچه مستحب است در اين آيه مقدم است بر نمازی که واجب است، اين می­رساند که شما اگر می­خواهيد نمازخوان تربيت کنيد زمينه خواندن نماز را بايد درش ايجاد کنيد، اگر می­خواهيد کسی اهل انفاق بشود پول خرج کند بايد بفهمد که اين پول خرج کردن چه منفعتی سرشاری برای خودش به دنبال دارد اين می­شود همان فرهنگ، ديديد بعضی­ها پول و ريگ برايشان يکی است راحت می­گذرد بعضی­ها به جان­شان بسته است مرحوم آقای طبسی اين را هم بگويم برای رفع خستگی­تان بد نيست گرچه شماها خسته نيستيد، مرحوم آقای حاج سيدعلی نقی طبسی می­گويد يک آقايي بود اين مبالغ زيادی خمس بدهکار بود ولی پول هم از جانش کنده نمی­شد يک روز به بچه­هايش گفت من را در زير زمين به آن ستون ببنديد بعد يک نامه­ای نوشتم نامه را بخوانيد طبق نامه عمل کنيد ولی هرچه هم داد زدم گفتم نکنيد گوش نکنيد ديگر به حرف من اعتناء نکنيد، پدر را طبق دستور خودش بستند در ستونی حالا آن سرداب زير زمين بود رفتند نوشته بابا را برداشتند خواندند ديدند نوشته کليد گاوصندوق فلان­جاست در را که باز کرديد اين مقدار از پول­ها را برداريد بابت خمس اين قدر بابت مظالم اين کار کنيد اين کار کنيد، بچه­ها رفتند تا در گاوصندوق را باز کردند صدای پدر بلند شد دست به اين پول­ها نزيد سر گاوصندوق نرويد گفتند بابا خودت نوشتی گفت خودم غلط کردم در را ببنديد اين­ها گفتند خودش نوشته عمل کنيد، برداشتند و دادند چرا بعضی­ها اين جوری­اند اميرالمؤمنين فرمود هی فردا و فرداها نکن الآن در اين جمعيت که است بگويد يک ساعت ديگر زنده­ام؟ کدام يکی از ما می­توانيم ادعا کنيم زنده از در اين مسجد خارج می­شويم کدام يکی از ما می­توانيم ادعا کنيم دهم رمضان را خواهيم ديد، پيغمبر می­فرمايد قدم از قدم بر می­دارم نمی­دانم هستم يا نيستم؟ چشمم را می­گذارم رو هم باز می­کنم معلوم نيست باشم، چرا بعضی­ها بی­خيال شدند بی­توجه شدند؟ چون از کلام الهی فاصله گرفتند خب عزيزان اين يتلون.

يک نکته ديگر هم عرض کنم قرآن می­فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[24] يتلون فعل مضارع است خوب عنايت کنيد فعل مضارع ازش استمرار فهميده می­شود يعنی دائماً بايد با قرآن مأنوس باشی نه مقطعی، قرآن فقط مال ماه رمضان نيست، نزول قرآن ماه رمضان بوده ديديد بعضی­ها می­گويند آقا ما قرآن هم می­خوانيم چه جوری می­خوانی؟ هفته­ای مثلاً يک جزء اين نه فايده ندارد يتلون پيوسته، مأنوس باشيد با قرآن استمرار بايد داشته در زندگی­تان راوی آمد به امام رضا گفت آقا شما قرآن را در ماه چقدر ختم می­کني؟ آقا فرمودند سه روزی يک ختم قرآن علی ابن موسی­الرضا خوب آن­های که حافظ اند خيلی راحت است، من ديدم حافظی که در شش ساعت هفت­ساعت قرآن ختم می­کند، آقا فرمودند سه روز يک ختم قرآن، گفت آقا سه روز يک ختم؟ حضرت فرمودند من قرآن را با تدبر می­خوانم اگر می­خواستم با تدبر نباشد بيش از اين هم می­شود خواند بی­جهت علی ابن موسی­الرضا می­شود ثامن الحجج:

تا شب نروی روز به جايي نرسی، تا غم نخوری به غم­گساری

يتلون يعنی مردم استمرار در زندگی­تان پيدا کند انس با قرآن مقيد بشويد برنامه بگذاريد هر روز با کلام خدا مأنوس باشيد اين استمرار هم نکته ديگری است در اين آيه شريفه خب نماز قرآن می­فرمايد قرآن خوانديد نمازتان می­شود اقامه: «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[25] يک نکته ديگر هم خدا نماز را با انفاق با هم آورده اين را هم اضافه عرض کنم در قرآن بيست و هشت­جای قرآن نماز با زکات، صلات با زکات، چون زکات حق نيازمندان است نماز وظيفه شما نسبت به خداست خدا نماز و زکات را در بيست و هشت مورد باهم فراتر از آن آياتی ديگری داريم که نماز را با انفاق آوردند نه با زکات زکات که خوب تعريف خاص دارد، انفاق يعنی مطلق بخشش در نوع اين موارد اول خدا می­فرمايد نماز بعداً می­فرمايد زکات انفاق يعنی آن­های در انفاق در زکات موفق اند، که در وظيفه­ بندگی­شان با خدا موفق اند، اعتقاد را اگر درستش کردی پول خرج کردنت می­­شود راحت معتقد اگر شدی ديگر هراس نداري، ديگر می­گويي: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[26] اول در اين آيه خدا می­فرمايد: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[27] برداشتن نماز بعد «أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[28] بعد انفاق کردن، يعنی اگر نمازگزار خوبی شدی که اين نمازگزار خوب در گرو انس با قرآن است خروجش می­شود پول خرج کردن برای خدا انفاق  فی سبيل­الله اين هم مطلب ديگری که بعضی­ها می­بينيد بانيان خير­اند مؤسس خير­اند کارهای خير می­کنند هراسی ندارند من آقايي در همين شيراز سراغ داشتم روزهای آخر رفتم ديدنش خدا رحمتش کند، ثلث از اموالش ثلث از اموالش که شما بعداً می­توانيد وصيت کنيد برايتان هزينه کنند بچه­­هايش را جمع کرد من را هم صدا زد گفت آقا به بچه­هايم می­گويم اين خانه­­ام را می­خواهم بفروشم ثلثش را تا هستم هزينه کنم می­خواهند اين خانه بماند پول ثلث اين خانه را بدهند می­­خواهم تا خودم هستم خرج کنم چه اشکال دارد اسمش را بيارم مرحوم آقای حاج محمد حسينی روضه­ می­گرفت دوتا مسجد در شيراز ساخت بعضی­ها ثروت­هاشان به مراتب از او بالاتر آجر رو آجر نگذاشتند و رفتند، دارالرحمه آقای ملياردری را آوردند ما رفتيم برای نماز کسی ديگر آن را هم آوردند جسد نماز خوانديم يکی آمد آهسته گفت حاج آقا اين آقايي که الآن بهش نماز خوانديد اين خمس نمی­داد نماز بدهکار بود حج نرفته بود ملياردها ثروت گذاشت و رفت، گفت اين تا بچه­هايش نرفتند يک تذکری بدهيد گفتم پسر بزرگش کدام است؟ گفتند آن گفتم آقا بيا آمد گفتم آقا تسليت می­گويم در گذشت پدر را ولی يک نکته هم خصوصی بهت می­گويم از پدرت زندگی­ باخته درس زندگی­ کردن ياد بگير، بابات گذاشت و رفت ولی با دست خالی رفت واجب الحج مرد، خمس نداده رفت نماز قضاء به ذمه داشت و رفت شما از باباتان ياد بگيريد راه پدر را طی نکنيد شخصی آمد به رسول­الله گفت يا رسول­الله می­خواهم خدا رحمم کند چه کار کنم؟ پيغمبر فرمود به خودت رحم کن، ما چقدر به خودمان رحم می­کنيم اين قدر که فکر ديگران هستيم فکر خودمان نيستيم و اين خطاست و اين اشتباه است مؤمن اول خودت را نگهدار خودت را حفظ کن توانستی خودت سالم بمانی ديگران را هم به سلامت پيش ببر خودت را هزينه ديگران نکن و خودت را گرفتار کن قرآن می­فرمايد، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً»[29] مؤمنين اول خودتان را نگهداريد خودتان را حفظ کنيد ما اين قدر دغدغه ديگران داريم خانواده اولاد برادر خواهر آينده اين­ها فکر الآن خودمان نيستيم به چه قيمتی؟ نماز قضاء به قيمتی؟ حج نفرته، به چه قيمتی؟ واجبات زمين مانده، لذا عزيزان در اين آيه شريفه نماز بايد آميخته باشد با رسيدگی به امور نيازمندان قطعاً نشانه نمازگزار واقعی اين است که اگر خدا به او امکانات هم داده فقط نگويد من نماز شب می­خوانم، به يک آقایي گفتم آقا فلانی گرفتار است، يک کمکش کن، گفت من دعايش می­کنم گفتم دعا کار من است پول دست تو است پول بده خدا به تو پول داده، دعا می­کنم يعنی چه؟ دعای تو خرج کردن است دعای تو از امانت خدا گرفتی هزينه کردن است، دعايش می­کنم اين­که نشد منطبق «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[30] در کنار نماز خدا می­فرمايد انفاق کنيد از آنچه که ما داديم به شما باز يک نکته مهم در اين آيه.

«مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[31] مردم صفر تا همه چيز زندگی­تان مال خداست، خدا می­فرمايد ما داديم يادتان نرود روزی که از مادر به دنيا آمدی سند شش­دنگ در دستت بود روزی که از مادر به دنيا آمدی ملياردها پول در حساب داشتی، روزی که از مادر به دنيا آمدی با سواد به دنيا آمدی«مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[32] يعنی علم­تان، قدرت­تان ثروت­تان زيباي­تان هرچه داريد مال خداست آقا پول زحمت کشی است با چه زحمت کشيدی؟ با بدنی که خدا داده، با حافظه­ای که خدا داده، با حافظه­ای که خدا داده، با چشمی که خدا داده با عمری که خدا داده، با همه چيز خدا رسيدی به اين­جا خدا می­فرمايد اين­ها مال من است يک بخشش را خرج کن، نمی­گويند همه را هم بده، «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[33] بخشی از آن­ها را بدهيد ماه رمضان است ما رسيدگی به ضعفاء است ماه خيرات است بعضی از عزيزان می­گويند آقا ما دوست داريم افطاری بدهيم اما شرائط برايمان نيست خب شرائط نيست آقا بده کسی ديگری می­تواند بگيرد افطاری بدهند، تنش را نداری پولش را که داريد از اين خير خودمان را محروم نکنيم از آنچه خدا داده بدهيد خدا می­فرمايد تجارت «لَنْ تَبُورَ»[34]من می­دهم دادی بيشتر ما بر می­گردانيم، اضافه می­کنيم به شما، هراس نداشته باشيد شيطان وسواس شيطان در شما اثر نگذارد لذا اين «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[35] يک پيام مهم است همه چيز شما و هرچه در اختيار شماست همه متعلق  به اوست  و اين نگاه آقايون ببينيد حالا در پايان عرض می­کنم اين نگاه چنان آرامشی به انسان می­دهد اگر نگاه­مان شد مال خدا بودن بريزند در دامنت شيراز را بگويند شش­دنگ شيراز مال شما ذره­ای درت خلل نمی­آيد بگويند آقا شش­دنگ شيراز را ازت گرفتند ذره­ای احساس شکست نمی­کنيد، چرا؟ چون می­گويي «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[36] همه مال اوست، نگاهت می­شود امانت شما الآن به اين فرش مسجد به اين محيط مسجد وابسته نيستی احساس مالکيت نمی­کنيد دلبستگی نداريد وابستگی مادی و مالی نداريد چرا؟ چون می­گوييد مسجد مال من نيست چرا بنده به ساعت پشت دستم وابسته می­شوم به انگشترم وابسته می­شوم به لباسم وابسته می­شوم خانه من لباس من، منزل من چرا؟ چون احساس مالکيت غلط پيدا کردم فکر می­کنم مالک واقعی من هستم، خدا می­فرمايد مالک واقعی ما هستيم اين­ها را ما داديم مال ماست دست شماست اين نگاه را بايد درستش کرد چرا بعضی­ها در سخت­ترين مصيبت­ها ايستادند می­شود آيت­الله ميرزا جواد آقای ملکی تبريزی می­شود امام خمينی، امام صلواتی ختم کنيد.  

اين را من از آقای دعائی شنيدم آقای دعائی گفتم حاج آقا مصطفی نيمه شب حالش بد شد بردنش بيمارستان نجف در بيمارستان تمام کرد، امام نمی­دانستند امام می­دانستند حاج آقا مصطفی را بيمارستان اما نمی­دانستند فوت کرده، حاج آقا مصطفی کيست؟ خود امام فرمودند محصول عمرم است، يک فقيه مجتهد واقعاً تالی­تلو امام آقای دعائی می­گويد من فردا صبح آمدم خانه امام، خانه امام يک بخشش دفتر بود يک بخشش محل زندگی بود عزيزانی هم که می­رويد نجف، می­روند آن­جا می­بينند در شارعی، در بازار حويش بيت حضرت امام است، که الآن شنيدم نوه امام هم رفتند آن­جا در اندرونی دارد زندگی می­کند آقای حاج سيدعلی خمينی، خب يک بخشش خانه بود يک بخشش هم محلی يک­خانه که مجموع متراژش هم شايد به دويست متر نمی­رسد خانه ساده­ای حالا ديديد عزيزان نجف بيت امام را آقای داعی گفت رفتم درخانه امام در زدم انتظارم اين بود که خدمت کار در را باز کند، يک دفعه ديدم امام در را باز کرد اول صبح گفت سلام کردم به امام امام جواد دادند امام فرمودند آقای دعائی از مصطفی چه خبر؟ گفت تا امام پرسيدند نمی­­خواستم دروغ هم بگويم نمی­خواستم حقيقت را هم بگويم به امام، امام عارضه­ قلبی داشت و اين خبر سخت برای امام سنگين بود من هم نمی­خواستم گوينده خبر باشم گفت خودم را گرفتم هيچ نگفتم گفت امام فرمودند برای مصطفی اتفاقی افتاد، گفت بغض راه گلو را بر من گرفت ولی خودم را به سختی کنترل کردم، گفت امام فرمودند مصطفی فوت کرد، گفت اشکم جاری شد، گفت امام فقط يک جمله گفتند فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[37] رفتند داخل اين جمله را از امام شنيديد و نقل شد که فرمودند مرگ مصطفی از الطاف خفيه حق بود اين خيلی هضمش سنگين است، پاره­تن انسان رفته امام می­فرمايد لطف پنهان خدا مصيبت عظمی را می­فرمايد الطاف خفيه چر؟ چون امام به «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[38] رسيده امام می­داند حاج آقا مصطفی مال خداست خودش هم مال خداست همه چيز مال خداست عالم متعلق به اوست تشييع جنازه شد جنازه آقا مصطفی را آوردند در صحن اميرالمؤمنين آيت­­الله العظمی خويي نماز خواند امام نماز خواندند به پيکر حاج آقا مصطفی جسد را بلند کردند بردند در حرم و بعد زير گل دسته دفن کردند امام از در ديگر صحن رفتند بيرون در مسجد شيخ انصاری که درس می­دادند آن روز هم امام درس را تعطيل نکرد اين چه ايمانی است اين چه اعتقادی است اين چه تسلطی است بر روح و روان که پاره­تن محصول عمرش را دارند دفن می­کنند می­رود درسش را می­گويد و اين قدر مسلط، «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[39]مردم خانه­تان مال خداست، مغازه­ها مال خداست، خانواده مال خداست چشم­تان مال اوست زبان­تان مال اوست کبد مال اوست همه چيز متعلق به اوست، اين نگاه اگر آمد يک جريان ديگر عرض کنم تمام کنم، چند نکته در اين آيه ماند و چند روايت شنيدنی اين باشد طلب­تان فردا، نگاه اگر شد «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[40]می­شود اين.

علامه جعفری شيراز می­آمدند سال يکی دوبار با مرحوم حاج حسين آقای نجات هم خيلی مأنوس بود وقتی هم می­آمد شيراز خدا رحمت کند حاج آقای نجات ما را صدا می­زد می­رسيديم خدمت ايشان خاطرات زيادی را از مرحوم علامه جعفری من از خود ايشان شنيدم يکش را من برايتان بگويم، ايشان می­فرمودند ما تهران که بوديم قبل از انقلاب يک جلسه هفتگی داشتيم با علماء تهران، جلسه هفتگی دور هم جمع می­شديم يکی از اعضاء ثابت جلسه آيت­الله حاج شيخ مهدی حائری بود فرزند مرحوم حاج شيخ عبدالکريم شخصيت بزرگ صاحب کتاب اخلاق اسلامی، گفت ايشان يکی از اعضاء بود، گفتند آقای حاج شيخ مهدی حائری سرطان گرفت ظاهراً سرطان معده می­گيرد قبل از انقلاب گفتند ديگر چند جلسه بود پنج­شنبه­ها ديگر ايشان نمی­آمد مدتی بيمارستان بود دعای کنم به عظمت اين ماه بيمار­ها، بستری­های در بيمارستان­ها منازل ملتمسين دعا را خدا به عظمت اين ماه عزيز و اوليائی که در اين ماه نام­شان عجين شده لباس عافيت و سلامتی بپوشاند، علامه جعفری گفتند يک پنج­شنبه­ای بود يادم افتاد به جلسات هفتگی­مان با آيت­الله حائری حاج شيخ مهدی حائری گفتم يک احوالی از ايشان بگيرم تلفن را برداشتم ببينيد آقايون تکنولوژی پيشرفته آمده اما خير و برکت هم رفته، تلفن در جيب­مان است سال به سال احوال نمی­پرسيم احوال رحِم­مان را، «صلوا أرحامكم ولو بسلام‏»[41] علامه جعفری گفت، من گوشی تلفن را برداشتم منزل آيت­الله حائری زنگ زدم پسر ايشان گوشی را برداشت، می­خواهم «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[42]بگويم باورت اگر شد خودت هم مال خدايي رو تخت بيماری نفس­های آخر زندگی خودت را نمی­بازی کفر نمی­گويي ديدي بعضی­ها گوجه فرنگی کم و زياد می­شود ناسزا می­گويند «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[43]نرسيده خانه من زندگی من اين­ها را بگذاريد کنار گفت زندگ زدم آقازاده ايشان گوشی را برداشت گفتم حالا پدر چطور است؟ گفت پدر ما ديگر حالی ندارد دکترها نا اميد شدند ترخيصش کردند منزل است حالش هم خوب نيست تب­های شديد و در درد و رنج می­پيچد گفتم پدر شما می­تواند تلفنی يک چند دقيقه با من صحبت کند، گفت آقازاده­شان گفت گوشی را می­برم کنار بستر، گفت پسر ايشان گوشی را برد کنار بستر بعد از لحظاتی صدای خسته­ای درد آلود آيت­الله حائری حاج شيخ مهدی را ايشان گفت پشت تلفن شنيدم سلام کردم ايشان جواب داد گفتم آقای  حائری حالتان چطور است گفت آقای جعفری حال روحم را می­پرسی يا حال مزاجم را؟ گفتم هردو را ما يک حال مزاجی داريم يک حال روحی داريم بعضی­ها مزاجشان سالم است روح­شان مرده، گفتم هردو را گفت حال مزاجم ديگر حالی نمانده سرطان پيشرفت کرده دکترها مأيوس­اند درد و تب و بيماری هم ما را رها نمی­کند اين حال مزاجم، اما اگر حال روحم را می­پرسی تازه شدم مثل يک نوجوان چهارده ساله در پوست نمی­گنجم لحظه شماری می­کنم برای ساعت لقاء با حضرت ربّ الارباب منتظر آن ساعت هستم اين يعنی چه؟ يعنی اين بدن «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[44] مال ماست يک زمانی امتحانت می­کنيم با معده سالم يک زمان هم امتحانت می­کنيم با معده بيمار يک زمانی در مجلسی نشسته بودم اين هم برای همه­مان درس بشود و تمام يک پهلوانی از پهلوان­های شيراز بغل دست­ما پيره مرد شده بود خدا رحمتش کند آمد رو صندلی بلند شود افتاد رو صندلی ديدم اشک از چشمانش جاری شد گفتم حاج آقا بدنت درد گرفت گفت آقا گريه می­کنم بر روزگار من کسی بودم که وزنه­های صد و شصت و صد و هفتاد کيلويي را يک ضرب بلند می­کردم حالا خودم را نمی­توانم تکان بدهم خودم را نمی­توانم کنترل کنم مردم همه چيزتان مال خداست، اگر اين فرهنگ آمد مريض هم که شدی نمازت ترک نمی­شود می­شوی امام خمينی قبل از عمل جراحی تلويزيون اين را نشان داد امام شب قبل از عمل سوند بهش وصل بود سيرم بهش وصل بود ايستاده نماز شب خواند ما سالم نمازمان لب طلايي است آفتاب زده است امام باورش بود «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[45] خدا را برای تن سالم نمی­خواست که روزی که بدن را از او گرفتند با خدا بيگانه بشود اولياء آموختند خدا را برای خدا بخواهيد، هرچه داريد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[46] چند مطلب ماند اين هم انشاءالله بحث جلسه آينده­ما به شرط حيات اين­های که در موفقيت­های اجتماعی واقعاً موفق اند خدمات عبادت اخلاق خانواده زندگی اين­ها باورشان اين است که همه چيز مال خداست ذره­ای هم وابسته نيستند راحت می­گذرد از مال خدا برای خدا خرج می­کند، صلّی الله عليک يا اباعبدالله، برويم درخانه ابالفضل و يک عرض ادب ببينيد حالا کار خدا بود ايشان هم فرمودند ابالفضل، ابالفضل «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[47] درش شکل گرفته دست راست را می­دهد «و اللَّه ان قطعتموا يمينى»[48] دست چپش را می­زنند «يا نفس لا تخش من الكفّار»[49]، ابالفضل باورش است همه چيز مال خداست همه چيز متعلق به اوست خود او هم مال خداست و لذا نگرانی ابالفضل فقط برای امامش بود امامی که واجب است دفاع از او و حمايت از او، من يک جمله روضه بخوانم انشاءالله فيض کامل­تر بدهند آقا امام حسين وقتی آمدند کنار ابالفضل صحنه صحنه عجيبی بود من در عمرم يکبار اين مقطع روضه ابالفضل را نخوانده­ام و نمی­خوانم چون اعتقادم اين است که اگر اين عبارت گفته شد پای منبر بعضی­ها بايد جان بدهند نه گريه کنند، نه نگاه کنند نه تباکی کنند بايد بميرد کسی  که اين را بشنود و ظرفيت تحملش را داشته باشد من در عمرم خيلی از روضه­های امام حسين را اصلاً جرأت خواندنش را ندارم  با بدن حضرت سيدالشهداء چه شد با زينب چه کردند با بدن ابالفضل چه معامله­ای شد دوتا طلبه عالم فاضل در صحن امام رضا می­زنند می­کشند صدها مرتبه برای اين بدتر و شديدتر را به امام حسين عمل کردند پيکر ذريه رسول­خدا را ارباً ارباً کردند، امام حسين وقتی آمد من نمی­گويم حضرت چه ديد چون عرض کردم ظرفيت بايد خيلی وسيع باشد جان بده انسان اما وضعيت جوری شد که دوتا جريان عرض کنم مقتل نويس­ها نوشتند يکی امام منحياً قامت امام حسين خم شد، کمر سيدالشهداء خميده شد و دوم با اين قامت خميده صدای ناله امام حسين بلند شد، «بکی بکاءً شديداً» يافت نشد، آن­که امام بود ظرفيت لايتناهی داشت بلندبلند گريه می­کرد با قامت خميده صدا می­زد وا اخاه واعباساه واضيعتاه، يکی دو جمله آقا فرموده شاعر به نظم در آورده من نظم فارسی را بخوانم و التماس دعا:

آقا فرمود امشب همه دشمنان بخوابند، اهل حرم در اضطرابند، اطفال من از عطش کبابند، عباس جوان برادر من، حاضری بشنوي جمله دوم عرضم تمام، برادر گفتم که در اين جهان فانی، شايد ز بعد من بمانی، زينب به سوی وطن رسانی، عباس جوان برادر من همه بگوييم يا حسين.

 

[1] فاطر 29.

[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[3] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[4] بقره 261.

[5] فاطر 29.

[6] فاطر 29.

[7] فاطر 29.

[8] فاطر 29.

[9] فاطر 29.

[10] فاطر 29.

[11] فاطر 29.

[12] آل­عمران 164.

[13] آل­عمران 164.

[14] آل­عمران 164.

[15] آل­عمران 164.

[16] فاطر 29.

[17] احزاب 45.

[18] فاطر 29.

[19] فاطر 29.

[20] عنکبوت 69.

[21] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص352.

[22] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص352.

[23] فاطر 29.

[24] فاطر 29.

[25] فاطر 29.

[26] بقره 156.

[27] فاطر 29.

[28] فاطر 29.

[29] تحريم 6.

[30] فاطر 29.

[31] فاطر 29.

[32] فاطر 29.

[33] فاطر 29.

[34] فاطر 29.

[35] فاطر 29.

[36] فاطر 29.

[37] بقره 156.

[38] فاطر 29.

[39] فاطر 29.

[40] فاطر 29.

[41] جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ج‏26 ص888. 

[42] فاطر 29.

[43] فاطر 29.

[44] فاطر 29.

[45] فاطر 29.

[46] بقره 156.

[47] فاطر 29.

[48] زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار)ص 61.

[49] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) ص258.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه