استاد حدائق روز یکشنبه 21 شهریور 1400 مصادف با شب ششم صفر در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه‌ی عرائض شب‌های گذشته سخن به این‌جا رسید که از آفات و از عوامل نتزّل جوان در جوانی و یکی از مواردی که غفلت از آن سبب سقوط شخصیت انسان‌ها می‌شود، مخصوصا جوان‌ها، و الگوپذیری از بزرگ‌ترهای نادان است. ریش سفید حرمت دارد اما بنا نیست که انسان تابع هر حرف ریش‌سفیدی باشد. سن بالا، موقعیت عالی، شرطش این است که حرفش با حرف خدا بسازد. ما یک مشکلی که امروز در جامعه داریم که نوع انسان‌ها هم کم و بیش با آن روبرو هستند، عدم شناسایی الگوست. امام حسینی که برایش سینه می‌زنیم را چقدر شناختیم. بنده خودم را عرض می‌کنم، زندگی من با زندگی اولیای دین چقدر همسوست. شهادت می‌دهیم به رسالت پیامبر! این پیغمبر را ما چقدر، بعضی از جوان‌های ما، بعضی از مسلمان‌ها، حالا بعضی که من می‌گویم انشاءالله بعضی باشد، یک دور زندگی پیغمبر را از تولد تا وفات خواندیم؟ گاهی اوقات کتاب‌های متعدد افراد می‌خوانند بگویند یک دور زندگی امام حسین از ولادت تا شهادت!

من یک خاطره‌ی شیرینی را عرض کنم خدمت عزیزان بعد وارد بحث شوم. در این مدرسه‌‌ای که سابقا راهنمایی بود، راهنمایی فرزانگان که جزء مدارس تیزهوشان دخترانه‌ی شیراز در خیابان قصرودشت بود. مدیر مدرسه یک مدیر ارزشی و دلسوز و دغدغه‌مند، ماه صفر بود گفت آقای حدائق برای این دانش‌آموزانی که این‌ها جزء دانش‌آموزان نخبه و تیزهوش دختر در مقطع راهنمایی هستند، شما بیا یک سخنرانی کن. یک وقتی از ما گرفتند و یک نیم‌ساعتی قبل از ظهر بود ما رفتیم صحبت کردیم که بعد رفتیم مسجد. پای صحبت ما دانش‌آموزانی بودند اول تا سوم راهنمایی، آن همه هنوز شاکله‌ی آموزش پرورش به شکل جدید نشده بود، راهنمایی هنوز بود. من قبل از صحبت گفتم بسم الله الرحمن الرحیم، دانش‌آموزان من یک سوال می‌پرسم جوابش را الان نمی‌خواهم، یک هفته فرصت دارید برای جواب کامل، پنجشنبه هم بود گفتم تا پنجشنبه آینده وقت می‌دهم. عالی‌ترین جواب را هر کسی داد من یک جایزه‌ی ارزشمندی خودم بهش می‌دهم.

جایزه هم من چیزی که در ذهنم بود، یک تسبیح نفیسی یکی از شیعیان مدینه همان سال به من داده بود، تسبیح از نظر قیمت ارزشمند بود، اما مهم‌تر از قیمت مادی، بُعد معنوی تسبیحش بود، چون آن شیعه‌ی مدینه وقتی تسبیح را به من داد، این تسبیح دائما با من بود، در حرم پیغمبر، بقیع، احد، قباء، مساجد سبعه، عرفات، مشعر، منا، مسجد الحرام، هر جا که می‌رفتم این تسبیح با ما بود، و متبرک هم شده بود به همه این اماکن. یاد و خاطره‌ی حج را برای ما تداعی می‌کرد. این تسبیح هم همراهمان بود. گفتم من این تسبیح را می‌دهم، به کسی که بهترین جواب را به سوال من بدهد، یک هفته وقت دارید. گفتم از امام حسین در روز عاشورا چه آموختید؟ این سوال من است. از امام حسین در روز عاشورا چه آموختید؟ یک هفته فرصت. بعد صحبتم را کردم، حالا وقت صحبت تمام شد و جلسه تمام، به مدیر مدرسه گفتم هر کسی بهترین جواب را داد بیاورید من ببینم، من آن تسبیحی که وعده کردم می‌دهم. پنجشنبه‌ی هفته‌ی بعد دیدم مدیر آمد دفتر ما در مسجد الرسول برای نماز ظهر. گفت آقای حدائق ما جواب‌هایی را جمع‌آوری کردیم از مجموع این جواب‌ها حدود ده‌تا را انتخاب کردیم که این‌ها جزء بهترین جواب‌هاست، اما نظر نهایی را خود شما بدهید. انصافا هم دانش‌آموزان زحمت کشیده بودند. حرف دانش‌آموزان 12 ساله 13 ساله و 14 ساله‌ی جامعه‌ی ماست. ما کار نکردیم بچه‌هایمان چراغ سبز روشن کردند قیامت هم جلویمان را می‌گیرند، می‌گویند پدر بی‌انصاف همه چیز را به ما دیکته‌ کردی الگو را به ما معرفی نکردی.

گفت این ده‌تا جواب را شما نظر بدهید، دیدم انصافا هم زحمت کشیده بودند، اما یکی از این جواب‌ها شد بهترین جواب، که من یک نامه‌‌ای در تقدیر آن دانش‌آموز دختر، یک دختر سوم راهنمایی بود، گذاشتم روی آن جواب نامه، و یک تقاضا هم از مدیر کردم، این تسبیح را به او بده، خواهش من این است که جواب این دختر را یک کپی‌اش را بزنید روی تابلو اعلانات مدرسه، یک کپی‌‌اش را هم با نامه بفرستید به ناحیه‌ی آموزش و پرورش، ناحیه‌ی 1. یک کپی‌اش را هم بفرستید اداره‌ی کل برای مدیر کل وقت، حجت را بر این‌ها تمام کنید که اگر بخواهیم کار کنیم جای کار هست.

می‌دانید این دختر چند تا درس از امام حسین در روز عاشورا نوشته بود؟ 270 درس زندگی از صبح عاشورا تا شهادت سیدالشهدا! 270 درس از یک روز امام حسین. دختری که 270 درس از امام حسین یاد بگیرد گمراه می‌شود، آن‌هم در یک روز، فقط زیارت عاشورا می‌خوانی؟ بگویند آقا امام حسینت را معرفی کن، امام حسین کی بود؟ آقا شروع کرده بود یک یک نوشته بود مستند، به سخن امام و فعل امام! حالا یکیش نماز اول وقت بود، یکی وفای به عهد بود یکیش حجاب بود، یکیش وفاداری بود، یکیش امر به معروف و نهی از منکر بود، یک یک نوشته بود جلویش هم مثال زده بود. این درس در این سخن امام حسین، این درس در این گفته‌ی حضرت، این درس در این...

یک درس گذشتن از همه چیز برای خدا بود، صبر در مصیبت برای خدا بود، 270 درس! حالا به بعضی از جوانانمان بگویید از امام حسین چه آموختید؟ وقتی الگو را نشناخت! الگوشناسی مثل این دستگاه‌های جی‌پی‌اسی است که روی بعضی از این تلفن‌های همراه نصب است. دیدید طرف سوار می‌شود آدرس را می‌دهد به دستگاه و گوشی همراه، می‌خواهیم برویم فلان‌جا. یک وقتی یک آقایی می‌خواست ما را از گلستان بیاورد منزل، این خودش شیرازی نبود، گفت حاج آقا کجا می‌خواهید بروید؟ گفتم منزل من فلان‌جاست. راه افتاد، گفت اصلا من شیراز را بلد نیستم. خود این دستگاه آدرس می‌داد. 200 متر پایین‌تر سمت راست، چقدر سمت چپ، بروید کجا، در مسیرت چراغ خطر است، دوربین است، راحت بدون این‌که از احدی بپرسد من را آورد در منزل گذاشت. مردم پیغمبرتان را اگر شناختید در این پیچ و خم‌های دنیا راه را گم نمی‌کنید. بیان من الکَن است، من دارم بد مثال می‌زنم می‌گویم جی‌پی‌اس، جی‌پی‌اس را که می‌گویم برای هضم و درکش است که بهتر بفهمید. الگو شناختی می‌شود چراغ راه زندگی‌ات. دیگر سر از خیابان بن‌بست در نمی‌آوری، بیراهه نمی‌روی، کد بهت می‌دهد که مسیر کجاست. جوانان عزیز ما باید الگوشناسی‌شان قوی باشد، کلاه سرشان نرود. الگو من نیستم الگو شما نیستید، الگو آن عالم نیست الگو آن مدیر کل نیست، الگو پیغمبر است، بعضی‌ها دیدید نگاهشان غلط است، می‌گوید آقا فلان‌کس این‌طور کرد ما از دین زده شدیم، فلان مسجدی این‌طور کرد، فلان آدمی که متدین و ادعای دیانتش می‌شد این خلاف را کرد، خوب اشتباه کرد، این‌ها که ملاک نیستند، ملاک رسول الله است، ملاک امیرالمومنین است. الگو امام مجتبی است، خانم‌ها الگو فاطمه زهرا است. اگر یک خانمی نماز شب خواند بداخلاقی کرد او الگوی من و شما نیست. اگر من طلبه در این لباس اشتباه کردم من الگوی دین نیستم، من یک مسلمانم مبلّغ دینم، من در آن حدی که در مسیر دین دارم حرکت می‌کنم نمره‌ی مثبت می‌گیرم. حاجی هستیم ولایی هستیم مدینیم جبهه‌ای هستیم، چقدر در مسیر دین هستیم؟ الگوی امیرالمومنین رسول الله بود، این را باید بدانیم و بشناسیم. امروز یکی از ضرورت‌های جامعه‌‌مان الگوشناسی است. شما ببینید این وهابیت این سلفی‌ها القاعده، این‌‌هایی که افراط می‌کنند، این‌ها ادعای مسلمانی می‌کنند، اما پیغمبر این کارها را می‌کرد؟ پیغمبر این جنایت‌ها را مرتکب می‌شد العیاذ بالله؟ این‌‌ها مال این است که می‌گوییم پیغمبر، ولی پیغمبر را هنوز نشناختیم. گاهی اوقات دم از اهلبیت می‌زنیم ولی مراممان مرام اهلبیتی نیست. می‌گوییم امام صادق به حضرت عرض سلام می‌کنیم ولی در روابط اجتماعی‌‌مان اصلا مثل امام صادق عمل نمی‌کنیم.

آقایان ببینید شرایط سختی است، این دوره‌ هم می‌گذرد، کرونا هم تمام می‌شود، ولی این هم یک امتحان خداست، یک امتحان الهی است، یک سال در زمان امام صادق قحطی آمد، وضع گندم سرسام آور رفت بالا، سابق رسم بود گندم می‌خریدند در منزل برای یک سالشان نگه می‌داشتند، نانوایی نبود، احتکار هم نبود، هر کسی سر خرمن می‌رفت مصرف یک سالش را می‌خرید در خانه نگه می‌داشت.

گندم در بازار خودش را کشید بالا. امام صادق در یکی از کسانی که کارگزاران در منزلشان بود، کارهای داخل منزلشان را انجام می‌دادند فرمود امسال مثل این‌که وضع گندم خراب شده شما چکار می‌کنید؟ گفت آقا ما گندم سر خرمن خریدیم تا پایان سال هم داریم ما غمی نداریم. غمی نداریم؟

تو کز مهنت دیگران بی‌غمی، نشاید نهند نام تو آدمی!

ای وای، به ما چه، خودتان می‌دانید! کی گفت اشتباه کنی پولت را بخورند؟ برو خودت می‌دانی! حالا کرد، اشتباه هم کرد، زمین خورده، تو نمی‌توانی زیر بغلش را بگیری؟

آقا فرمودند تمام گندم‌ها را فردا بار کنید ببرید بازار به قیمت روز خرید بدهید دست مردم نه قیمت تصاعدی امروز، قیمت روز خرید، عرضه کنید به مردم. آن شخصی که خدمت حضرت بود از ارادتمندان حضرت بود گفت آقا گندم خانه را همه را ببریم بفروشیم به قیمت روز خرید، شما مراجعه دارید خودتان عائله‌مندید برای گذران زندگی خودتان چه می‌کنید؟ آقا فرمودند نیاز زندگی من را روز به روز گندم بخرید. گفت آقا گندم در بازار نیست ممکن است روزی گندم گیرمان نیایند. اصلا یک راه مبارزه با تورم همین است، حرص نزنیم. البته این نگاه باید عمومی باشد. یک نفر این‌کار را بکند صد نفر این‌کار را نکنند کار درست نمی‌شود. الان شما ببینید می‌گویند کرونا را می‌خواهید مهار کنید همه‌تان باید ماسک بزنید. یک نفر ماسک بزند صد نفر ماسک نزند که جلوی بیماری گرفته نمی‌شود. یک عظم عمومی می‌طلبد، همه باید بیایند پای کار، همه باید بروند واکسن بزنند، همه باید رعایت کنند تا برچیده شود. تورم می‌خواهید برچیده شود همه باید دست به دست دهند. همه باید کار کنند. «کلکم راع و کلم مسئول»[1] آقا فرمودند نیاز زندگی من را هر روز بروید از بازار بخرید به هر قیمتی که هست. آقا فرمودند گندم نبود جو بخرید. امسالی که مردم در زحمتند ما با جوب می‌سازیم تا این بحران بگذرد.

چقدر مسئولینمان با مردم هستند؟ امروز برای یک بنده‌خدایی، به شخصی از مسئولین زنگ زدم هر چه زنگ جواب نمی‌داد. یک پیغام گذاشتم، آقا شما مسئولی، مسئول شدی کار راه بیندازی نه این‌که تلفن جواب ندهی. علت این‌که بعضی از مسئولین ما مردم را نمی‌فهمند چون نیستند بین مردم. بارها من این را عرض کردم مسئولین باید بیایند در مساجد، باید بیایند در جماعات، نه فقط بیایند نماز بخوانند بروند شاید نشناسند مردم این‌ها را، بیاید اعلام کند بگوید من مدیر کل فلان اداره هستم امشب مهمان مسجد شما هستم. هر که در این مسجد در مجموعه‌ی من گرفتاری دارد کار دارد، یک ساعت می‌نشینم نیم ساعت می‌نشینم کارهایتان را راه می‌اندازم.

آقایان امام صادق فرمود همه را ببرید در بازار بفروشید. خداوکیلی امروز در بازار اینطوری عمل می‌شود؟ ما با هم اینطوری رفتار می‌کنیم؟ بعد می‌گوییم آقا امام صادق توفیق پیدا کنیم بیاییم زیارتت. چه زیارتی! شعار است، شعار است! هر کسی خودش را بهتر می‌شناسد، بنده خودم را از شماها بهتر می‌شناسم، شماها خودتان را از من بهتر می‌شناسید. خودتان را فریب ندهید، واقعا هستیم مثل امام صادق؟ نان زندگی‌اش را گندم خانه‌اش را حضرت می‌گوید ببرید بفروشید به قیمت روز خرید نه به قیمت تصاعدی امروز. امام صادق خدا را رزّاق می‌داند. خدا را همه کاره می‌داند. خوب این الگوشناسی است، ما الگو نشناختیم. الگو را خوب نشناختیم انحرافی می‌رویم، شیطان هم ما را می‌اندازد در دست‌انداز. جوان باید الگوشناس باشد. جوان اگر الگو شناخت نقشه‌ی راه می‌اید در دستش، دیگر بیراهه نمی‌رود، می‌شود همان جی‌پی‌اسی که عرض کردم، می‌شود همان راهنمایی که هشدار می‌دهد بیراهه نرو.

 

من دو تا آیه امشب از سوره مبارکه احزاب در دو جهت هم مثبت الگوشناسی و هم جهت منفی تبعیت از الگوی بد را محضرت عزیزان عرض کنم. آیه‌ای که اول تلاوت شد، آیه 21 سوره مبارکه احزاب، خدا می‌فرماید «لقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[2] پیغمبر برای سرمشق است، الگو است، مقتدا است، این پیغمبر را بشناسید. مایه تاسف است، یک سال مدینه منوره مشرف بودیم از حرم رسول الله آمدیم بیرون، یکی از همین زائرانی که آمده حالا مدینه، و آمده حرم رسول الله زیارت قبر پیغمبر، بیرون حرم در بین الحرمین مدینه رو کرد به من اول صبحی بود، گفت حاج آقا پیغمبر هم قربانش برویم صد تا زن گرفته! این زائر است، این زائری است که تازه پایش را از حرم رسول الله گذاشته بیرون، آمده السلام علیک یا رسول الله گفته!

یک نکاهش کردم گفتم خجالت بکش، پیغمبر صد تا زن داشت، این حرف از یک آدمی است که به اصطلاح معتقد است و پول داده آمده مدینه. گفت حاج آقا حالا 100 تا نداشت 50 تا که داشت. گفتم برو دهنت را بشور، کنار قبر رسول الله به رسول الله داری تهمت می‌زنی. پیغمبر 50 تا زن داشت؟ گفت می‌گویند. گفتم آمدی مدینه برای چی؟ آمدی پولت را حرام بکنی، وقتت را حرام بکنی؟ تو پیغمبر می‌شناسی؟ به همین راحتی کنار قبر رسول الله. مسلمان الگویت را بشناس که بتوانی دفاع کنی از پیغمبر، بتوانی حرف بزنی. خواهر من اگر یک کسی آمد ایراد به حضرت زهرا گرفت بتونی صحبت کنی بتوانی دفاع کنی. آقا این‌جوری می‌گویند نسبت به امیرالمومنین، بعد هاج و واج هم می‌شویم آقا جواب نداریم، خوب یک عمر ازت گذشت امامت را نشناختی؟ ما نرفتیم بفهمیم که این امام امیرالمومنین کیست؟ باور بفرمایید به بعضی از این دانشجوها بگویید پنج تا جمله از امیرالمومنین بگو هاج و واج می‌شود.  بگویید پنج تا جمله از امام حسین بگو حیران می‌شود. بگو حرف‌های دیگر بزن، یک حرف‌هایی می‌زند که اصلا سنّار نمی‌ارزد. پر، حافظه مملو از مطالب منحرف، ولی متاسفانه از الگو و رهبر دینی خودش محروم. راه رشد و ترقی شناختن الگوست. تبعیت از الگوهای فاسد سبب تنزّل و سقوط انسان‌هاست، این آیه 21 سوره احزاب را خدا می‌فرماید یقینا پیغمبر برای شما الگوست، اسوه است، مقتداست، رهبر است، سرمشق است، این لَقَد را در ادبیات عرب می‌گوید قَد بر سر فعل ماضی معنای تحقیق را می‌دهد یعنی شک نکنید تردید نکنید بهتر از پیغمبر گیرتان نمی‌آید. یقینا رسول اله اسوه است. «لقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[3] پیغمبر را ما الگو قرار دادیم یقینا، امیرالمومنین ‌می‌فرمود الگوی من رسول الله است، اصلا روز عاشورا یکی از افتخارات امام حسین پیغمبر بود‌.

این جمله را من عرض کردم این شناسنامه‌ی امام حسین است. به پنج چیز امام حسین روز عاشورا افتخار کرد: خدا، تبعیت از پیغمبر، دوستی با مومنین، داشتن مادری چون فاطمه زهرا و پدری چون علی‌بن ابیطالب.

«يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ‏ وَ طَهُرَتْ‏ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَام»‏[4] این فرمایش امام حسین در گرماگرم جنگ روز عاشورا بود. امام حسین می‌فرماید من اگر ایستادم مقابل شما زانو خم نمی‌کنم تسلیم نمی‌شوم پیغمبر الگوی من است. «لقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[5] در ‌الگو ساختن پیغمبر مردم تردید نکنید.

یکی به ما رسید گفت آقا امام صادق یک چیزی می‌گوید ابوعلی‌ سینا خلافش را می‌گوید کدامش درست است؟ گفتم خدا یک عقلی به تو بدهد. 1000 تا ابوعلی سینا را ما با یک قال الصادق عوض نمی‌کنیم. محک صحت قول عقلا انطباقش با قول معصومین است. معصومین چه کسانی هستند؟ «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[6] گفتم آن خاندانی که خدا صد در صد تایید کرده. مردم چشم بسته به قال الصادق عمل کنید به شاهراه سعادت می‌رسید، چشم‌بسته عمل کنید. نمی‌فهمید هم تسلیم باشید. قول معتبر معصوم، اگر تو هضم نمی‌کنی، مثل دارویی است که دکتر می‌نویسد، دکتر حاذق، من نمی‌فهمم ترکیب دارو چیست؟ ولی می‌گویند به این دکتر اگر اعتماد داری حاذق است متخصص است، برو این دارو را مصرف کن. چه می‌شود تو دیگر کاری نداشته باش. تو عمل به نظر کارشناس کن. این یک مطلب در این آیه شریفه.

نکته دوم کان فعل ماضی است از آن استمرار فهمیده می‌شود. مفسرین می‌فرمایند از این آیه استفاده می‌شود. پیغمبر الگوی همیشگی بشریت است. رسول الله مال 1400 سال قبل نبود، پیغمبر امروز هم الگوست، برای آیندگان هم الگوست، پیغمبر برای جوانش الگوست برای میانسالش الگوست برای کهنسالش الگوست. برای تاجر برای عالم برای مدیر برای دانشمند، برای همه‌ی اقشار همه‌ی طبقات همه‌ی ادوار پیغمبر الگوست. «لقَدْ كانَ لَكُمْ»[7] ‌رسول الله یک الگوی تمام عیار بدون قید زمان مکان و ظرفیت‌ها. این هم مطلب دیگر در این آیه شریفه.

از نکاتی که عزیزان در تربیت تاثیر گذار است و خداوند این‌کار را در قرآن به ما یاد داده، معرفی الگوست. انسان اگر سرمشق را یاد گرفت، گاهی اوقات دیدید استاد می‌خواهد خط یاد بدهد، یک رسم الخط می‌نویسد می‌گوید مثل این بنویس. این شاگرد یاد می‌گیرد که خط باید مثل خط استاد نوشت. معرفی الگو یکی از شیوه‌های مهم تربیتی است. اگر ما به بچه‌هایمان می‌گوییم درست زندگی کن، باید درست زندگی کردن را در رفتار دیگران بیاموزیم به آنها. می‌گوییم بابا نگاه به پیغمبر بکن، نگاه به اهلبیت بکن، روش آنها و منش آنها را بکن درس زندگی. این روش تربیتی است.

و مطلب دیگر، قطعا اگر انسان راه را شناخت بیراهه نمی‌رود. الگوی خوب اگر شناختید دنبال الگوهای بد نمی‌روید. امام رضا فرمود علت این‌که مردم از ما فاصله می‌گیرند چون زیبایی گفتارهای ما را نفهمیدند. بعد حضرت فرمود «فإنَّ الناس لو علموا محاسنَ کلامَنا لاتبعونا» مردم اگر زیبایی گفتار ما را بفهمند از ما تبعیت می‌کنند. شیرینی کلام اولیا را نچشیده که شیرینی کاذب و فریبنده‌ی منحرفین آنها را فریب می‌دهد.

امروز من یک پیامکی را دیدم در این شبکه‌های مجازی، چیز خوبی را زحمت کشیده بود آن فرد. یک مقایسه‌ای کرده بود یاران امام حسین را با کوفی‌ها و اصحاب عبیدالله و عمرسعد. این‌ها در همه چیز نوعا با هم مشترک بودند فقط در یک چیز مشترک نبودند. در نماز مشترک بودند، در هر دو تیک زده بود، در ادعای مسلمانی هر دو را تیک زده بود، هر دو مسلمان. در حج، هر دو حج را قبول داشتند، در قیامت، هر دو می‌گویند قیامتی هست. شمر این حرف را زد به امام حسین. صبح عاشورا گفت ای حسین قبل از سوختن با آتش جهنم داری خودت را با آتش دنیا می‌سوزانی. این حرف شمر بود، این‌‌ها به قیامت هم معتقد بودند. می‌گفتند پیغمبر پیغمبر اسلام است، نبوت پیغمبر را قبول داشتند ولی پیغمبر را نشناخته بودند. مشکل کوفی‌ها و تفاوت این‌ها با اصحاب الحسین در همین بود. اصحاب الحسین الگوشناس بودند، این‌ها الگو را نشناخته بودند. فقط همین، والّا صبح عاشورا این‌ها نماز خواندند، این‌ها بر جنازه‌های پلید خودشان و کشتگان خودشان نماز میت خواندند، جسد‌های منحوس کشتگانشان را با نماز میت دفن کردند و می‌گفتند این‌ها شهیدند، نگاه شهید گونه داشتند به کشته‌های خودشان، ولی اجساد شهدا را رها کردند تفاوت کجا بود؟ تفاوت در این بود که یک غلام سیاهی به نام جون الگوشناس بود امام حسین را شناخته بود عمرسعد با این ادعا که ادعا می‌کرد من حسین‌‌بن علی را می‌شناسم، پسر سعد ابی‌وقاص با همه‌ی این ادعاها هنوز امامش را نشناخته، عبیدالله حرِّ جحفی الگوشناس نبود اما زهیر‌بن قین الگوشناس بود. این الگوشناسی سبب می‌شود که انسان به سراغ الگوهای مختلف نرود. جان می‌دهد جانان نم‌دهد. امروز ضرورت برای جوانان جامعه‌ی ما الگوشناسی است، الگو را باید بشناسد، الگو را شناخت، یک شیراز ساز مخالف بزند، دنبال این‌ها نمی‌رود. حبیب‌بن مظاهر الگوشناس است، پشت پا به ریاست زد، آمد کربلا جان بر کف گرفت، اما همان عبیدالله حرِّ جُحفی به خاطر دنیا با امام حسین نیامد.

و نکته دیگری هم در این آیه بگویم، قرآن می‌فرماید «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيرا»[8] ‌کسانی که می‌گویند خدا، امید به خدا دارند، کسانی که اعتقاد به قیامت دارند، و کسانی که ادعای اهل ذکرشان می‌شود، می‌گویند ما ذاکریم، متدینیم، کثیرالذکریم، این‌ها یقینا باید پیغمبر را بشناسند. یعنی اگر دیدید کسی گفت قیامت را قبول دارد خدا را قبول دارد اهل تحجدم، الگوشناسی‌اش صفر است، این دروغ می‌گوید! نشانه‌ی یک انسان موفق الگوشناس بودن است. و الّا شمر 11 سفر حج پیاده بجا آورده، 11 سفر حج! شما بگردید در شیراز یک کسی را پیدا می‌کنید با این سابقه‌ی شمر؟ 11 سفر حج پیاده! مقام معظم رهبری فرمودند اگر در صفین کشته شده بود شهید بود. جانباز صفین در رکاب امیرالمومنین، من یک وقت تاریخ را مطالعه می‌کردم شمر ملعون در جنگ صفین اشعاری در دفاع از امیرالمومنین سروده که عجیب است. همین زبانی که در صفین در دفاع از ولایت شعر می‌سراید در کربلا شد قاتل ولایت! و از خدا بخواهیم عاقبت‌هایمان ختم بخیر شود. «و اختِم لی بخیرٍ»[9] مشکل شمر الگونشناختن بود. این بُعد مثبت قضیه که الگوشناختید، رشد می‌کنید و مخصوصا جوانان عزیز ما باید الگوشناس باشند. بارها من دیدم بعضی از جوان‌ها از دین بریدند، می‌گویم آقا چرا بُریدی؟ می‌گوید آقا عمویمان که ادعای دین‌داری‌اش می‌شود این‌کار را کرد. خوب این چه ربطی دارد به دین!

یک خاطره‌ای برایتان بگویم و آیه دوم و عرائض را جمع‌بندی کنم. یک وقتی روز میلاد حضرت زهرا بود، در یکی از سالن‌های شیراز، روز تجلیل از مقام زن، این‌ها دردهای شهر ما و بیماری‌های زیرِ پوست شهر ماست. سخنرانی تمام شد، دیدم یک خانمی با عجله دنبال سر من آمد، گفت حاج آقا من یک مشکل سختی پیدا کردم با شوهرم یک وقت صحبتی با شما می‌خواهم. خیلی اصرار کرد، گفتم خانم الان من وقت ندارم بیایید مسجد. دیدم فردای آن روز این خانم آمد گفت آقا شوهرم مرتد شده چکار کنم؟ گفتم یعنی چه مرتد شده؟ گفت این شوهر من در خانه به پیغمبر به اهلبیت توهین می‌کند، تاسزا می‌گوید همه چیز را گذاشته کنار فقط می‌گوید خدا. گفتم از قبل هم این‌جوری بود؟ هیچ اتفاقی اتفاقی نیست. گفت نه، شوهر من در یکی از مراکز نظامی یک درجه‌دار مهمی هم بود. گفت الان در آن تشکیلات یک مسئولیت مهمی دارد، جزء بهترین قاریان قرآن بود در کشور، در یک جای مهم عقیدتی سیاسی آن تشکیلات کار می‌کند، گفت جایگاه اجتماعی‌اش جایگاه بالایی است، ولی این آدم در محیط کار با منزل 180 درجه تفاوت دارد. گفتم قبلا هم همین عقاید را داشت؟ گفت نه قبلا خیلی خوب بود؟ نماز می‌خواند به پیغمبر ارادت داشت و فلان! گفتم می‌شود یک جلسه با شوهرت بیایی؟ گفتم حالا خیلی دنبال مرتد بودنش را نگیر که دردسر می‌شود برایت. بگذار اول تا می‌شود شوهرت را برگردانی به آن وضع.

یکی دو روز گذشت دیدم که خانم با شوهر آمد، شوهرش آدم قدبلندی بود، البته با کت و شلوار آمده بود با لباس نظامی نیامده بود. تا وارد شد گفت آقا من از خانمم گله دارم، من را به شما معرفی کرده، شما با یک تلفن می‌توانید من را از کار بیکار کنید. پستش پست حساسی بود، جای حساسی بود اگر مسئولین مربوطه‌اش می‌فهمیدند که این عقاید کفرآمیز دارد، 180 درجه با آن کاری که دارد انجام می‌دهد بیگانه است، لحظه‌ای نمی‌گذاشتند این سر کار بماند. گفتم آقا من از خانمت فامیلت را هم نپرسیدم، فقط اسمت را بگو، فامیلت را هم نمی‌خواهد بگویی. این اسم را هم که می‌گویم می‌خواهم باهات حرف بزنم، می‌خواهم با اسم صدایت بزنم. امام صادق فرمود وقتی به هم رسیدید اسم هم را بگویید. گفت اسم فلانی است. گفتم من یک سوال از تو دارم. تو قبلا نماز می‌خواندی؟ گفت بله. گفتم تو جزء قاریان برتر کشور بودی؟ گفت بله. گفتم الان در کارهای عقیدتی در تشکیلات خودت داری کار می‌کنی؟ گفت بله. گفتم مورد اعتماد تشکیلات هستی؟ گفت بله، گفتم چرا نماز را ترک کردی؟ چرا نسبت به اهلبیت عقیده‌ات برگشت؟ گفت من خلاف دیدم! گفتم از کی؟ سه تا جریان برای من نقل کرد من نقل نمی‌کنم، از سه شخصیت در تشکیلاتشان، سه تا مطلب گفت، از فلانی این را دیدم از فلانی این را دیدم از فلانی این را دیدم. گفتم غلط کرد غلط کرد غلط کرد، چه ربطی به اسلام دارد؟ گفت شما که می‌گویید غلط کرد؟ گفتم بله غلط کرد، مسئول است که باشد معصوم که نیست. گفتم شما هم غلط کردی که معیار و الگویت را آن مسئول قرار دادی. مگر الگوی تو فلان آقاست، فلان مسئول است فلان مافوق است، الگوی رسول الله است، الگوی تو امیرالمومنین است. تو سه تا خلاف از سه تا مسئول دیدی می‌گذاری پای اسلام و انقلاب و اهلبیت و دین! الان همین وضعیت در جامعه‌ی ما هست. فلان مسئول بی‌کفایت است می‌گذاریم پای امام حسین، فلان فرد اجحاف می‌کند می‌گوییم فلانی که نماز اول وقت می‌خواند این‌جور سرمان آورد، خوب غلط کرد، او دارد تظاهر به دین‌داری می‌کند دین‌دار نیست! این‌جا مشکل این است که ما الگو را نشناختیم. گفتم آقا تو با  این درجه‌ات با این سابقه‌ات در این تشکیلات هنوز نفهمیدی که باید پیغمبر و اهلبیت الگوی تو باشند، نه فلان مسئول نه فلان مافوق نه فلان درجه‌دار بالاتر! این مال ضعف این است که می‌گوید آقا فلانی از دین دیده شد چون بدی زیاد دیده. آقا تمام شیراز یکپارچه بشوند مخالف، همه‌ی دیندارها ساز خلاف را کوک کنند، آقا الگو رسول الله است، ماها الگو نیستیم، مسجدی‌ها الگو نیستند، روحانیت الگو نیست، مسئولین الگو نیستند، الگو می‌خواهید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[10] ‌پیغمبر را بشناسید، بعد من را به اعتبار همسویی با پیغمبر نمره بدهید. به خودتان به اعتبار همراهی با پیغمبر نمره بدهید. ببینید چقدر با پیغمبر همراهید به همان اندازه قیمت دارید.

این آیه دوم و عرضم را تمام کنم. آیه 67 سوره احزاب، آن آیه آیه 21 بود، آیه 67 آن روی سکه را خدا تبیین می‌کند. یک مشکل جدی جوانان و جامعه‌ی ما امروز در انحطاط و انحراف این است که الگوی درست را نشناخته، بعد الگو پذیری از آدم‌های بیراهه می‌کند. می‌گوید آقا فلانی که بزگتر ماست این حرف را زد. آیه را بخوانم، این آیه شرح حال جهنمیان در جهنم است. «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلا»[11] این‌هایی که رفتند جهنم یکی از حرف‌هایشان این است که خدایا مشکل ما این بود که ما در دنیا اطاعت کردیم از سادتَنا، سادَت جمع سید است، سید به معنای رئیس و بزرگ یک جامعه است، می‌گویند ما از بزرگتر‌هایمان تبعیت کردیم، و کبرائَنا، کبرا هم جمع کبیر است، کبیر هم به معنای افراد ریش سفید، بزرگتر، سالخورده و کهنسال است. بعضی‌ها دیدید می‌گویند آقا فلانی گفت ما هم کردیم، فلانی بی‌خود کرد، فلانی این حرف را زده خدا نمی‌پسندد، آقا ریش‌سفید بود ما حرمت ریش سفیدش را نگه‌داشتیم. آقا حرمت خدا را حفظ کن ریش‌سفید چیست؟ تو حرمت خدا را داری زمین می‌گذاری برای موی سفید؟ حواسمان باشد یک وقتی این آیه در قیامت بر زبان‌ها جاری نشود. «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلا»[12] خدایا ما از این رؤسا و بزرگان جامعه‌مان و ریش‌سفیدان تبعیت کردیم این‌ها هم ما را بردند ‌در مسیر گمراهی. یعنی ما الگو نشناخته بودیم، گفتم این‌ها بزرگترمان هستند، بزرگ فامیلند، بزرگ فامیل باید حرفش با حرف خدا بسازد. اول یک درسی بهتان بگویم: آقایان در خانواده در جامعه هر کسی حرف حق می‌زند، حرفش حاکم است ولو کوچک‌ترین فرد جامعه است، و هر کسی حرف خلاف می‌زند حرفش باطل است ولو بزرگترین فرد جامعه است. در خانواده هم همین است. اگر کوچکترین فرد خانواده حرف حق زد باید حرفش را تبعیت کرد، بزرگ خانواده اگر حرف غلط دارد می‌زند باید حرفش را بگذارید کنار. گاهی اوقات در یک اجتماعی می‌بینی یک جوان هجدده نوزده ساله‌ای حرف حق می‌زند همه توبیخش می‌کنند، ساکت باش، بزرگترها نشستند حرف نمی‌زنند تو حرف می‌زنی؟ بابا دارد حرف حق می‌زند! تبعیت از پیشکسوتانی که خدا حرف آنها را تایید نمی‌کند این سبب ضلالت است.

یکی دو نکته من در این آیه بگویم: از مشکلاتی که بعضی‌ها دارند تقلید کورکورانه از بزرگترها و پدران جامعه که حرف آنها حرف خدا نیست. بله بزرگتری که حرفش حرف خداست باید حرفش را تبیعت کرد، نه بزرگتر، اگر در یک اداره‌ای آبداچی اداره حرف حق بزند و مدیر کل اداره حرف ناحق بزند، حرف آبدارچی را بگیرید و حرف مدیرکل را بگذارید کنار. اسلام با مردسالاری مخالف است، اسلام با زن‌سالاری مخالف است، اسلام می‌فرماید حق سالاری. هر کسی حق دارد می‌گوید. در خانه هر کسی حق می‌گوید حرفش را بپذیرید. آقا اول تاجر بازار است دارد زور می‌گوید حمّال بازار دارد حق می‌گوید، حرف حمّال را بپذیر، چون حرف او با حرف خدا می‌سازد. این فرهنگ اسلام است.

قیامت یکی از عوامل انحراف این است که می‌گویند خدایا ما رفتیم دنبال حرف کسانی که نتیجه‌ی حرف آنها ما را از خدا دور کرد، یعنی الگوهای ناپسند، این آفت است برای جوانان و متاسفانه ببینید اقرار به اشتباه قیامت مردم می‌کنند ولی دیگر دیر است. مردم تا هستید به اشتباهاتتان اقرار کنید در پیشگاه خدا و خلق خدا.

امروز یک بنده خدایی آمد پیش ما گفت آقا من شغلم فلان کار بود، خیلی کم گذاشتم کم‌فروشی کردم و حالا پشیمانم. گفتم آنهایی که کم دادی می‌شناختی‌شان؟ گفت نه حاج آقا، 30 سال یک شغل خاصی داشت که کم می‌گذاشت در کارش! گفتم معادل قیمتی که می‌دانی جنس کم‌ دادی قیمت امروز را حساب کن بعنوان مظالم بده به فقرا. خیلی خوب است، الان من دارم می‌فهمم اشتباه کردم فرصت جبران دارم، ولی قیامت دیگر مردم فرصت جبران ندارم. بعضی‌ها قیامت می‌گویند الگوهایمان بد بودند. این دیگر دیر است، آن هم در جهنم.

ای که دستت می‌رسد کاری بکن، پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

مطلب پایانی عرضم و تمام. متاسفانه یکی از عیب‌هایی که امروز در جامعه هست در جهنم هم بعضی‌‌ها این عیب را دارند، اشتباهات خودشان را گردن دیگران می‌اندزاند. دیدید می‌گویید چرا این‌کار را کردید؟ می‌گوید فلانی سبب شد، ما را عصبانی کرد ما هم دو تا فحش دادیم، خوب هم تو غلط کردی هم او غلط کرد. حالا می‌خواهی توجیه کنی این خلافت را! 

این بشود مقدمه‌ی عاشورا، عصر عاشورا وقتی یورش به خیمه‌ها آوردند، یک نانجیبی آمد در خیمه‌ی حضرت سجاد، حضرت کسالت سخت داشتند، این هم لطف خدا بود که امام سجاد با این بیماری سخت تکلیف ازش برداشته شود، حضرت نمی‌توانست بنشیند. آقا می‌فرماید یورش آوردند به خیمه‌ی امام سجاد، خیمه‌ی امام سجاد کنار خیمه‌ی امام حسین بود، داشتند غارت می‌کردند. حضرت فرمود این سجاده و فرش زیر پای من را کشید و من را انداخت روی خاک و گریه می‌کرد. آقا فرمودند داری دزدی می‌کنی چرا گریه می‌کنی؟ گفت شما خاندان رسالتید دارد بهتان ظلم می‌شود. آقا فرمود اگر ما خاندان رسالتیم پس چرا داری می‌دزدی؟ گفت من نبرم دیگری می‌دزدت، بگذار ما ببریم. این همان توجیه است. تا دزدی از امام معصومش را دارد توجیه می‌کند، می‌گوید من نبرم دیگری می‌برد. ما گران نفروشیم دیگری می‌فروشد و از دیگری می‌خرند، پس بگذار خودمان بهش گران بفروشیم این درست است؟ در جهنم می‌گویند خدایا ما اطاعت از بزرگترهایی کردیم که آنها ما را گمراه کردند، خوب بی‌انصاف می‌خواستی اطاعت نکنی، خوب چرا داری توجیه می‌کنی خلافت را، در جهنم هم بعضی‌ها دست از توجیه برنداشتند، رسیده به جنم، می‌گوید مقصر بزرگترهایمان هستند. خدا بهت عقل داده بود اراده داده بود، بزرگترت را ریش‌سفیدت را، آن کهنسال حرف خطایی زد تو چرا دنبال آنها رفتی؟ این اشتباهات خود را توجیه کردن و به گردن دیگران انداختن این هم از توجیهات منحرفان است که متاسفانه امروز هم ما در جامعه می‌بینیم، وقتی شروع می‌کنی به حرف زدن، می‌گوید آقا ما گران نفروشیم دیگران می‌فروشند، ما این‌کار را نکنیم دیگران می‌کنند، جامعه این‌جوری است، توجیه می‌کند تخلف خودش را جرم خودش را و خطای خودش را.

انشاءالله جوانان عزیز ما با شناختن هر چه بهتر الگوهای دینی که در رأس آنها رسول الله است، از این آسیب‌ها اخلاقی خودشان را حفظ کنند و پرهیز کنند از تبعیت از الگوهای فاسد ولو این‌که کهنسال است ولو این‌که ریش‌سفید است، انسان نباید تبعیت کند، تراز باید پیغمبر و اولیای معصومین باشند.

صلی الله علیک یا اباعبدالله. از مرحوم علامه امینی نقل شده که ایشان فرمودند دو تا روضه برای من ثابت شده که عنایت ویژه‌ی حضرت ولی‌عصر به این دو روضه است. یکی روضه‌ی یورش به بیت ولایت و دیگری روضه‌ی آتش زدن خیام حرم حسینی.

زن و بچه‌ها در خیمه پناه گرفته بودند، این نانجیب‌ها آمدند تهدید کردند زن و بچه‌ها از خیمه بیرون بروند، این‌ها خارج نشدند، دستور داده شد خیمه‌ها را آتش بزنند. حضرت زینب آمد خدمت آقا زین‌العابدین، فرمود عزیز برادر خیمه‌ها را آتش زدند، چه کنیم؟ زن و بچه‌ها در خیمه‌ها می‌سوزند. آقا فرمودند علیکنّ بالفرار، بگویید همه از خیمه‌ها فرار کنند.

هشت دختربچه و پسربچه زیر سم اسب‌ها به شهادت رسیدند.

صلی الله علیک یا اباعبدالله، حبیب‌بن مسلم از واقعه نویس‌های عاشوراست. می‌گوید دیدم یک دختربچه‌ای دامنش آتش گرفته بود، دلم به حال این دختربچه سوخت، با مرکب به دنبالش حرکت کردم، خودم را به او رساندم از اسب پایین آمدم، صدا زد آی مرد قرآن خوانده‌ای یا نه؟ گفتم آری قرآن خوانده‌ام، گفت این آیه را خوانده‌ای؟ «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر»[13] به بچه‌ یتیم‌ها قهر نکنید غضب نکنید، می‌خواست بگوید حمید‌بن مسلم بخدا من بابا ندارم. شعله‌ی آتش را خاموش کردم گفتم عزیزم قصدم اذیت نبود، یک مقداری آب برای او آوردم آب را پس زد، گفتم چرا آب نمی‌نوشی، گفت آی مرد خودم دیدم بابایم را با لب تشنه...

همه بگویید غریب حسین.

 

[1] نهج‌البلاغه ص611

[2] احزاب آیه21

[3] احزاب آیه21

[4] لهوف، ترجمه فهری ص97

[5] احزاب آیه21

[6] احزاب آیه33

[7] احزاب آیه21

[8] احزاب آیه21

[9] الکافی ج2 ص540

[10] احزاب آیه21

[11] احزاب آیه67

[12] احزاب آیه67

[13] ضحی آیه9

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه