چاپ

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبیّنا حبیب اله العالمین اباالقاسم المصطفی محمد و علی أهل بیته الأئمة الهداة المهدیین المکرمین لاسیّما بقیةالله المنتظر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف.

 

قال علی علیه‌الصلاة والسلام: «عَلی قَدْرِ الْحَیاءِ تَکونُ الْعِفَّةُ».

عرض سلام و ادب و احترام محضر تمامی عزیزان بیننده و شنونده، و آرزوی توفیقات روزافزون برای همه‌ی عزیزان از درگاه پرمِهرِ حضرت حق.

سخن پیرامون یکی از ویژگی‌های ارزشمند اخلاقی در قرآن، با عنوان عفت بود. آیه‌ی 27 و 28 سوره‌ی نساء در جلسه‌ی گذشته مورد بحث قرار گرفت و نکاتی را محضر عزیزان عرض کردیم.

در این ادامه‌ی بحث، چند نکته‌ی دیگر را از ارتباط عفت و پاکدامنی با ویژگی‌های ارزشمند اخلاقی عرض کنم و مروری بر پیامدهای بی‌عفتی در زندگی‌ انسان‌ها.

از ویژگی‌های دیگرِ عفت، امیرالمؤمنین می‌فرماید: «عَلی قَدْرِ الْحَیاءِ تَکونُ الْعِفَّةُ» یک ارتباط تنگاتنگی بین حیا و عفت است. حضرت می‌فرماید به همان اندازه که شما حیا می‌ورزید و باحیا هستید، عفت هم برای شما رقم می‌خورد. قطعاً آن‌هایی که می‌خواهند گرفتار شهوت‌رانی نشوند، حیا را فراموش نکنند. و در روبه‌روشدن با صحنه‌های گناه، این حیا را و پاکدامنی را و رعایت حرمت الهی را نشکنند.

در سخنی دیگر، علی علیه‌السلام می‌فرماید: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ... وَ عِفَّتُهُ عَلی قَدْرِ غَیرَتِهِ» حضرت می‌فرماید ارزش هر فردی و هر انسانی، به اعتبارِ همّت اوست. ماها چه قدر ارزش داریم؟ قیمتِ ما چه قدر است؟ «قِیمَهُ کُلِّ امْرئٍ مَا یُحْسِنُهُ». در سخنی دیگر حضرت می‌فرماید قیمت هر کسی، به اعتبار آن چیزی است که برای آن ارزش قائل است. عزیزان! ببینید در زندگی، برای شما، چه چیزی هدف است؟ بعضاً مشاهده کردم، گاهی اوقات طرف می‌گوید: من اگر یک خانه‌ی مثلاً شش‌دانگی را صاحب بشوم و یک واحد سه‌خوابه‌ای را مالک بشوم، دیگر هیچ دغدغه‌ای ندارم. امیدم در دنیا، فقط یک واحد سه‌خوابه است. یک ماشین آنچنانی است، یک امکانات این‌طوری است.

این گونه افراد، قیمتشان هم همین مقدار است. حالا قیمت‌ها کم و زیاد دارد. بعضی‌ها فراتر و بیش‌‎تر و حریص‌تر، و بعضی‌ها کمتر، به همین اندازه، قیمت آن‌هاست. بعضی‌ها از نظر قیمت، عزیزان، ارزش برای آن‌ها نمی‌شود قائل شد. علی علیه‌السلام، ارزش برای او، خداست. هدف در زندگی برای او، خداست؛ خدایی که قابل ارزش و قیمت‌گذاری نیست. پس علی‌بن‌ابیطالب قابلِ برای ارزش‌ و قیمت‌گذاری نیست؛ چون ارزش در زندگی برای او، خداست.

حضرت می‌فرماید: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ» قیمت هر کسی، در گرو آن همتی است که او دارد. «وَ عِفَّتُهُ عَلی قَدْرِ غَیرَتِهِ» ارزش عفت‌ها هم به اعتبار غیرت‌هاست. در سخن قبل گفتیم، حیا با عفت، یک هماهنگی دارد. در این حدیث هم حضرت می‌فرماید غیرت‌ها با عفت‌ها، همسویی دارد. و حضرت می‌فرماید دلیلِ غیرتِ یک انسان، عفتِ اوست. ما اگر می‌خواهیم ببینیم فرد باغیرت است یا بی‌غیرت، ببینیم چه‏قدر باعفت است؟ در روبه‌روشدنِ با گناه، چه قدر حساس است؟ به همان اندازه که حساس است و اهمیت می‌دهد، انسانِ باغیرتی است.

و عجیب این است که این عفت و پاکدامنی، ارتباط عجیبی با عبادت دارد. در سخن دیگری علی علیه‌السلام می‌فرماید: «مَا المُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّن قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ العَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ». خیلی حدیث، حدیثِ بالایی است. این هم یک دلگرمی است برای آن‌هایی که می‌گویند ما توفیق شهادت نداشتیم و ما جبهه نرفتیم و ما به شهادت نرسیدیم. بعضی‌ اوقات بعضی‌ها می‌گویند درِ باغ شهادت بسته است. من بارها عرض کردم درِ باغِ شهادت، باز است. شهادت فقط در میدان جنگ و شهید شدن و خون به زمین ریختن نیست. در این حدیث علی علیه‌السلام می‌فرماید: «مَا المُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللّهِ» آن شهیدی که در راه خدا جهاد کرد و در راه پروردگار به شهادت رسید، آن شهیدِ خفته به خونِ در جبهه، از نظر اجر و پاداش، بالاتر از این نیست. این کیست؟ «مِمَّن قَدَرَ» نسبت به کسی که قدرت پیدا می‌کند برای گناه، «فَعَفَّ» مدیریت می‌کند و پاکدامنی و عفت را پیشه می‌گزیند و گناه نمی‌کند. این کسی که در میدانِ جنگِ درون، بر دشمنِ درونش و هوای نفس غالب شده، امیرالمؤمنین می‌فرماید آن شهید، در جبهه، از نظر ارزش، از این فرد، بالاتر نیست. «لَکَادَ العَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ» امیرالمؤمنین می‌فرماید چه‌بسا انسان‌های باعفت، امید است که در پرتو این عفت، به مقام ملائکةاللهی برسند. «لَکَادَ العَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ».

من در این قسمت از بحث، اشاره‌ی گذرایی هم کنم نسبت به  این سؤالی که برای بعضی‌ها مطرح می‌شود که این‌هایی که عفت را رعایت نمی‌کنند، پیامدهای بی‌عفتی در زندگی انسان‌ها چه می‌تواند باشد؟ یکی از آثار رعایت نکردن عفت در زندگی، فرجام سیاه است. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «أوَّلُ الشَّهوَةِ طَرَبٌ، وآخِرُها عَطَبٌ» شروعِ هر شهوت‌رانی و بی‌عفتی، به حسب ظاهر و نگاه سطحی، شادی و طرب است اما پایانِ این بی‌‎عفتی، عطب و سختی و پشیمانی و ندامت است.

نکته‌ی دیگر، در روایت داریم کسانی که بی‌عفتی می‌کنند، دچار اندوه فراوان می‌شوند. مولای متقیان می‌فرماید: «كَمْ مِنْ فَرَحٍ أَفْضَى بِهِ فَرَحُهُ إِلَى حُزْنٍ مُخَلَّدٍ» چه‌بسا شادی‌های گذرا و شادی‌های کوتاهی که می‌کشاند این شادی‌ها، انسان‌ها را به یک حزن و ناراحتی و یک اندوهِ پیوسته. یک لحظه هوس‌رانی، یک عمر پشیمانی.

از آثار دیگر و پیامدهای زیانبار بی‌عفتی، بردگیِ روحی است. مولای متقیان در غررالحکم می‌فرماید: «عَبدُ الشَّهوَةِ أذَلُّ مِن عَبدِ الرِّقِّ» بنده‌ی شهوت، ذلیل‌تر است از آن بنده‌ای که در غل و زنجیر است.

ما دو نوع اسارت داریم: اسارت اندیشه و روح، اسارت جسم و تن. امیرالمؤمنین می‌فرماید آن کسی که اندیشه‌ی او و فکر او، اسیر شیطان شده، خیلی ذلیل‌تر است از کسی که جسمش اسیر شده. یک کسی پیکرش اسیرِ در دستِ دشمن است اما اندیشه‌ی او اسیر نیست. زینب سلام‌الله اسیرِ در دست دشمن بود و بنی‌امیه. اما بنی‌امیه، در دستانِ زینب اسیر بودند:

زن مگو مردآفرینِ روزگار

زن مگو بنت‌الجلال أختُ الوِقار

زن مگو خاکِ دَرَش نقشِ جبین

زن مگو دستِ خدا در آستین.

حضرت زینب به حسب ظاهر، اسیر بود. اما اسیرهای واقعی، یزید بود و بنی‌امیه بودند و عبیدالله بن زیاد بود. لذا عزیزان، گناه و معصیت، انسان‌ها را به بردگیِ روحی می‌کشاند.

و از آثار دیگر این بی‌عفتی، خودکشیِ معنوی است. بعضی‌ها از نظر روحی، خودشان را نابود کرده‌اند. مولای متقیان می‌فرماید: «مَن أطلَقَ طَرفَهُ جَلَبَ حَتفَهُ» کسی که چشم را رها کند، یعنی چشمش، رعایت عفت نکند و به هر صحنه‌ای بنگرد و به هر منظره‌ای نگاه کند. حضرت فرمود کسی که چشمش را رها کرده، نابودیِ خود را طلب کرده. برای خود نابودی را رقم زده. که در تاریخ هم داریم زندگی‌هایی که به خاطر رعایت نکردنِ نگاه و کنترل نکردنِ چشم، زندگی‌هایی که به بدترین شرایط گرفتار شدند و به نابودی کشانده شدند.

و نکته‌ی پایانی، فتنه‌گری از آثار زیانبار بی‌عفتی است. که مولای متقیان می‌فرماید: «اللَّحظُ رائدُ الفِتَنِ» گوشه‌ی چشم نشان دادن، گاهی اوقات با یک گوشه‌ی چشم به حرام و به گناه نظر کردن، «رائدُ الفِتَنِ» پیشاهنگ آشوب‌هاست. گاهی اوقات از همان گوشه‌ی چشم، از همان یک نگاه، فتنه‌گری‌ها آغاز می‎‌شود. لذاست که قرآن، مؤمنین و مؤمنات را توصیه‌ی به رعایت غض بصر می‌کند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» (سوره نور/ 30)، «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ» (سوره نور/ 31). در سوره‌ی مبارکه‌ی نور، خدا هم به مردان مؤمن می‌فرماید اول چشم‌ها را مدیریت کنید و فروافکنید از نگاهِ به حرام، و به زنان مؤمنه هم خداوند همین توصیه را می‌فرماید.

ان‌شاءالله که بتوانیم با رعایت پاسداری از عفت و دوری از شهوات و شهوت‌رانی، در مسیر رضایت الهی، شایسته‌تر و بهتر از گذشته، رقم برداریم. توفیقات همه‌ی عزیزان را از خداوند مهربان خواستارم. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.

دانلود

بازدید: 539