بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی : ﴿الَّذِينَ يُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمْ فِى سَبِيلِ اللهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا اَنفَقُواُ مَنّاً وَلاَ اَذًى لَّهُمْ اَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ [1] صدق الله العلی العظیم.
بحث امروز ما پیرامون انفاق در قرآن است، آیهای که تلاوت گردید آیهی 262 از سوره مبارکه البقره خداوند میفرماید کسانی که انفاق میکنند اموال خود را و دارایی خود را در مسیر خداوند و مسیر الهی هزینه میکنند ﴿ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا اَنفَقُواُ مَنّاً وَلاَ اَذًى ﴾ و به دنبال این انفاق نه منت بر فرد میگذارند و نه او را اذیت میکنند. ﴿ لَّهُمْ اَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ ﴾ پاداش اینها در نزد پروردگار است و اینها دو نعمت خوب شامل حالشان میشود یکی اینکه خوف از آنها برداشته میشود و دوم حزن هم شامل حال آنها نمیشود، ضمن اینکه مهم تر از این دو همان نکتهای است که خداوند اشاره میفرماید ﴿ لَّهُمْ اَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ ﴾ پاداش اینها نزد پروردگار است و آن پاداش بی کران و بی حساب را خداوند به اینها خواهد داد. اینها آثار دنیایی انفاق است که اینها نه دیگر نسبت به آینده نگرانی دارند و نه نسبت به گذشته هراس دارند. گاهی اوقات ما بعضیها را میبینیم که ثروت دارند و اضطراب دارند و دغدغه دارند که با پول مان چه کار کنیم و کجا سرمایه گذاری کنیم و در بورس برویم و اینجا برویم و آنجا برویم دارد ارزش پول کم میشود. فردا چه کنیم. اینها نتیجهی ضعف ایمان است. قرآن میفرماید اگر شما به وظائف خودتان خوب عمل کردید اجرتان نزد ما است و خوف را از شما برمی داریم. خوف یعنی همین نگرانیها نسبت به آینده، که آینده ما با این وضعیت چگونه زندگی خواهیم کرد. آینده همان خدایی که امروز ما را دارد اداره میکند. خدای امروز خدای فردا هم هست. و خدای توانای امروز خدای توانای فردا هم هست. ایمان اگر تقویت بشود انسانها هراسی نسبت به آینده نخواهند داشت. در سخنی حضرت عیسی مسیح میفرماید بخشی از مردم اندوه و غم زیادی میخورند و اینها نگران آیندهی نیامده هستند و حال اینکه در آن آینده هم اینها نیستند. اما غم آیندهای که نیستند را امروز دارند میخورند و اندوه آینده را بر امروز خودشان مستودی میکنند.
در بحث آیهی شریفهای که قرائت شد چند نکته را من خدمت عزیزان عرض کنم نکتهی اول اینکه خداوند اساسا حامی و حافظ شخصیت محرومان و فقرا است و در این آیه هم خداوند میفرماید اگر کسی کاری میکند مراقب باشد که بر این نیازمند منت بگذارد و نه او را اذیت کند. عزیزان دو آفت از آفتهای بخشش و انفاق در این آیه اشاره شده است یکی منت گذاری و دوم اذیت رساندن به فرد ما وقتی که به کسی خدمتی میکنیم بر او نباید منتی بگذاریم و باطل نکنیم. قرآن میفرماید : ﴿ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالاذَي ﴾ [2] دیگر به رخ او نکشید که ما برای او تو این کار را کردیم و ما اگر این کار را برای تو نمیکردیم امروز وضع تو این نبود. این خانهای که داری از ماست و این شغلی که داری از ماست این آبرویی که داریی ما معرف تو بوده ایم. اینها سبب میشود که کار خیر خودمان را باطل میکنیم. نکتهی دیگر اینکه اعمال انسانها بر یکدیگر تاثیر گذار هستند. انفاق قطعا درمان فقر است. امروز اگر ما بخواهیم با فقر مبارزه کنیم. آن هایی که خدا به آنها ثروت داده است باید از ثروت خودشان درست استفاده کنند. در روایت داریم که پیامبر فرمود اگر فقیری را دیدید که گرسنه مانده است و اگر فقیری را دیدید که برهنه مانده است و اگر فقیری را دیدید که دین خود را از دست داده است «فبمنعهم الاغنیاء » چون ثروتمندها درست به وظیفه عمل نمیکنند.
در جای دیگری داریم که خداوند حقوق فقرا را در اموال اغنیا قرار داده است. عزیزان همهی ما در شروع مان به این دنیا لخت و عریان و دست خالی آمده ایم. در خروج ما از این دنیا اگر بخت با ما همراه باشد با یک دست کفنی میرویم. آن آغاز است و این پایان، اینها امانت الهی در این چند صباح دنیایی از اینها به نحو شایسته استفاده کنیم. درمان فقر را باید با انفاق انجام بدهیم و درمان تکبر را ما در روایات داریم با تواضع و اگر بخل را اگر کسی میخواهد درمان کند، درمان آن در انفاق است. و اگر کسی میخواهد این حالت بخل شکسته بشود خود این انفاق داروی مقابل و ضد آن است که آن رادرمان میکند و نکتهی دیگری را هم عرض کنم که ارزش انفاق به این است که در راه خدا باشد. قرآن میفرماید : ﴿الَّذِينَ يُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمْ فِى سَبِيلِ اللهِ ﴾ اگر در راه خدا انفاق کردید هر سخاوتی و هر انفاقی این وعدههای الهی شامل حال آن نخواهد شد. اگر کسی برای تظاهر و برای تفاخر و برای اینکه اسم او را بنویسند و برای اینکه مشهور بشود و یک کاری بکند قطعا این آیه که میفرماید ﴿ لَّهُمْ اَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ ﴾ او را در برنمی گیرد. کسانی که فی سبیل الله خرج میکنند و هزینه میکنند این انفاق، انفاق ارزشمند است و انفاقی است که خدا وعده داده است پاداشها را و ستایش خداوند هم از کسانی است که انفاق را پیوسته انجام میدهند. نباید ما مقطعی کار کنیم. حالا ماه مبارکی رسیده است یک انفاقی صورت بگیرد و برود تا رمضان دیگر. ینفقون فعل مضارع است و از فعل مضارع استمرار فهمیده میشود یعنی کسانی که پیوستگی دارند در انفاق کردن، در رمضان و شوال و محرم در همهی ایام سال زمینهی انفاق اگر برای اینها فراهم شد اینها انفاق خودشان را انجام خواهند دادند و اینکه لطف الهی هم محدودیت ندارد. خدا میفرماید لهم اجرهم عند ربهم یعنی پاداش نامحدودی ما به اینها میدهیم. این جاهایی که در قرآن عندربهم آمده است مثل شهدا ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللهِ اَمْوَاتاً بَلْ اَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ [3] این عند ربهم یعنی یک جایگاهی که قابل توصیف برای ما نیست و بلاخره عالی ترین نوع پاداش از جانب پروردگار است.
روز میلاد امام مجتبی است، ائمه ما و رهبران دینی ما و انبیاء ما اسوه انفاق بودند در حالات امام حسن مجتبی علیه السلام دارد که حضرت در ایام زندگانی خودشان، سه مرتبه اموال خودشان را با نیازمندان تصنیف کردند یعنی نصف کردند. شما این سخاوت را در تاریخ از کسی سراغ ندارید که کسی بیاید و بگوید کل دارایی من هرچه که هست برآورد ریالی و قیمتی بشود و بگوید نیمی از آن را من میگذرم و در راه خدا میدهم. این حرکت در زندگی امام حسن سه مرتبه مشاهده شد ضمن اینکه حضرت در برخورد با نیازمندان و فقرا کوتاهی نمیکرد. یک وقتی حضرت در کوچههای مدینه داشتند عبور میکردند و چندتا پسربچه داشتند عبور میکردند و مختصر غذایی جلوی ایشان بود و داشتند میخوردند و به امام مجتبی تعارف کردند گفتند شما هم بفرمایید با ما هم غذا بشوید و آقا آمدند و بدون هیچ تکبری کنار این بچهها در کوچهی مدینه نشستند و این اسوه است و این الگو است. این برای همهی ما درس است این روش و منش برای ما درس است که یک وقتی مقام، علم و یا ثروت ما را مغرور نکند، شما چه کسی هستید که از ما دعوت میکنید، این تکبر است. امام نشستند در کنار آن نوجوانها و با آنها هم خوراک شدند و بعد که حضرت غذا را خوردند به اینها گفتند که حالا من دعوت شما را پذیرفتم و شما هم دعوت من را بپذیرید و در مظیف خانه و مهمان خانهای که حضرت نیازمندان را در آنجا با اکرام و احترام پذیرایی میکردند اینها را دعوت به پذیرایی کردند و یا در حالات حضرت که اسوه اخلاق میباشند این امام بزرگوار ما، دارد که پیرمردی از شام آمده بود و وارد مدینه شد و تبلیغات بنی امیه ذهن او را شستشو داده بود و دنبال امام حسن میگشت در کوچههای مدینه و با امام مجتبی روبرو شد، عدهای از یاران حضرت هم با امام بودند و این هرچه که میتوانست به امام جسارت کرد و توهین کرد و امام با کمال بردباری و حلم و اخلاق تحمل کردند و شنیدند و به یاران خودشان هم اشاره کردند که شما سکوت کنید. این پیرمرد وقتی که حرف هایش تمام شد امام فرمودند که «یا اخ العرب» مثل اینکه در این شهر غریب هستی اگر جایی را نداری خانهای من در اختیار توست و اگر نیاز به کمک مالی داری من از تو حمایت میکنم و اگر مشکلی در این شهر داری، من کمک تو میکنم که مشکل تو حل بشود و امام از او دعوت کردند که شما مهمان من بشو و منزل من بیا، این پیرمرد شامی وقتی این اخلاق را از امام مجتبی دید به حضرت گفت که من به مدینه وارد نشدم مگر اینکه منفورترین افراد نزد من روی زمین شما بودید الان محبوب ترین افراد نزد من در روی زمین شما هستید. در چند شاید دقیقه، با بردباری و حلم و اخلاق، امام بعد این را به منزل خودشان دعوت کردند در تاریخ دارد که این پیرمرد شامی مدتی که در مدینه بود مهمان امام مجتبی بود.
[1] بقره / آیه ی 262
[2] سوره بقره/ آیه 264
[3] سوره آل عمران/ آیه 169