دانلود

بسم الله الرحمن الرحیم. قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه:

﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللهِ اَلاَ بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[1]

در پنجمین برنامه و پنجمین روز از ماه مبارک رمضان با موضوع اطمینان قلب از نگاه قرآن. آیه‌ی که تلاوت شد، آیه‌ی 28 از سوره‌ی مبارکه‌ی رعد است. قرآن می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللهِ، کسانیکه  ایمان آورده اند و قلب آن‌ها به واسطه‌ی یاد خدا به آرامش رسید، به درستی که:  اَلاَ بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾. یاد خدا دلهای انسان‌ها را آرام خواهد کرد و مطمئن خواهد کرد.

در این آیه هم دو نکته را خداوند رمز آرامش، اطمینان قلب و سکینه‌ی قلب نام می‌برد.

نکته‌ی اول رعایت ایمان است. در روایتی امام صادق می‌فرماید: ایمان یعنی طاعت پروردگار و ترک نافرمانی خدا. آن هایی که خدا را طراز زندگی قرار می‌دهند و از خدا اطاعت می‌کنند و نافرمانی الهی را انجام نمی دهند، یکی از برکاتی که نصیب آن‌ها می‌شود آرامش است. گاها بعضی‌ها سوال می‌کنند که نماز می‌خوانیم تا به کجا برسیم؟ روزه ما را به کجا می‌رساند؟ اطاعت خدا، ترک گناه برای چه؟ که به چه برسیم؟ یکی از پاداش‌ها همین است. یکی از عوائد و آثار ارزشمند رو به خدا آوردن، خداپرستی و بندگی خدا، همان آرامشی است که به انسان‌ها دست می‌دهد. فراز و نشیب های روزگار، ضعف و شدت های جامعه، مشکلات اقتصادی، خاطر این‌ها را مکدر نمی کند. شما می‌بینید که بعضی‌ها در اوج ثروت هستند، اما اضطراب دارند و آرامش ندارند. بعضی‌ها بدن سالم دارند، ولی آرامش ندارند. بعضی‌ها در اوج بیماری و کسالت هستند، اما با آرامش می‌گذرانند.

یکی از دوستان اهل علم ما نقل می‌کرد که به عیادت یک بیمار سرطانی سخت، ولی مؤمن رفتیم. الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللهِ. گفت این را دکترها هم جواب کرده بودند. از بیمارستان او را به منزل آورده بودند و در منزل بستری بود. روزهای آخر زندگی او بود. سرطان هم عجیب در بدن او توسعه پیدا کرده بود. گفت من دیدن ایشان رفتم و گفتم حاج آقا! حالتان چطور هست؟

 گفت با یک روی باز و یک روی بشاش فرمود: الحمدلله این سرطان و این بیماری هرچه را که از من گرفت، ارادت من و ایمان من را نسبت به خدا و اهل البیت نگرفت. در نهایت درد بود، در نهایت سختی بود. گفت: یک چند روز بعد از این مسئله نیز به رحمت خدا رفت. بعضی‌ها در آن اوج مصائب و مشکلات آرام هستند. بعضی‌ها در اوج رفاه مضطرب هستند. لذا یکی از آثار ارزشمند یاد خدا همین آرامش است که در زندگی‌ها ایجاد می‌شود. ما به برکت بندگی خدا، به برکت انجام واجبات و ترک محرمات، یکی از مهم ترین چیزهایی که بدست می‌آوریم این است که به آرامش می‌رسیم. می‌فهمیم که این دنیا موقتی است. خود ما امانت هستیم. وجود ما امانت است. یاد خدا وقتی آمد، یاد خدا هم سبب آرامش در زندگی انسان‌ها می‌شود. یاد خدا سبب می‌شود که انسان‌ها شاکر می‌شوند. این که بعضی‌ها ناسپاس هستند دلیلش این است که خدا را فراموش کرده اند. فکر می‌کند این بدن، این امکانات و این خانه را خودش بدست آورده است. علی (ع) می‌فرماید: روزی که به دنیا آمدید، نطفه‌ی گندیده بودید، شروع تان در این دنیا با نطفه‌ی آغاز شد و در تولد تان برهنه وارد شدید و آخرین مرحله‌ی زندگی دنیایی تان با یک دست کفنی می‌روید.

حضرت می‌فرماید: من تعجب می‌کنم از کسانی که اوله نطفه و آخره جیفه. آغازش آن بود و پایانش این است و چطور در این فاصله‌ی دنیایی خودش را فراموش می‌کند و این امکانات گذرا و موقت الهی او را از اصل وظائفش باز می‌دارد. اینکه بعضی‌ها شاکر نیستند، چون خدا را فراموش کرده اند. از عوامل یاد خداوند که باز قرآن می‌فرماید: اَلاَ بِذِكْرِ اللهِ، ذکر خدا سبب می‌شود که توکل ما به خدا بالا برود، انسان هایی که به یاد خدا هستند به خدا متوکل هستند. لذا می‌بینید که در جریانات روز مره‌ی زندگی، بعضی‌ها به راحتی از ثروت می‌گذرند، به راحتی از امکانات می‌گذرند، اما باورشان این است که  نظام ملک و هستی از آن خداوند است و خدا می‌تواند به آن‌ها بدهد. ما در این مسائلی سبدهای آذوقه‌ی که در ماه شعبان تهیه و توزیع شد، در بین کسانی که کمک کردند و در زمره‌ی خیّرین قرار گرفته اند، فردی بود که هزارتومان واریز کرده بود و یک پیامک داده بود که دست خود من خالی است و نیازمند هستم، ولی دلم می‌خواست در این مشارکت و در این کار خیر شریک باشم. این‌ها مصداق همین آیه‌ی شریفه هستند: لَّذِينَ يُنفِقُونَ فِى السَّرَّاء وَالضَّرَّاء[2]. قرآن می‌فرماید: هم فراخ دستان و هم تهی دستان همه باید در انفاق سهیم باشند، ولی هرکسی به حد خودش. این فرد با کمال نداری و تهی دستی مشارکت می‌کند و بعضی‌ها را که خداوند به این‌ها داده است و لطف کرده است، اما چون توکل این‌ها ضعیف هست و به علت ضعف توکل، متأسفانه یاد خدا را در زندگی فراموش کرده اند.

از الطاف یاد خدا ایجاد محبت به خدا هست. ما هرچه لطف خدا را یاد آوری کنیم، محبت ما به خدا بیشتر می‌شود. در روابط اجتماعی ما هم همین طور هست. فرزندی که می‌خواهد حرمت پدر را پاسداری کند، زحمات پدر را فراموش نکند. ما اگر می‌خواهیم حرمت یکدیگر را نشکنیم، محبت های یکدیگر و الطاف یکدیگر را نسبت به هم فراموش نکنیم. این یاد آوری لطف ها، یاد آوری خدمات، سبب می‌شود که محبت بالا می‌رود. قطعا ما وقتی که الطاف خدا را یاد آوری کردیم، محبت ما افزایش پیدا می‌کند. همه‌ی وجود ما، ذره ذره از زندگی ما، میلیاردها سلول زنده که در وجود انسان هماهنگ دارند کار می‌کنند، همه ریشه گرفته از لطف او هست. این‌ها اگر یاد ما نرفت، قطعا محبت ما افزایش پیدا می‌کند. قطعا یاد خداوند و ذکر الهی انسان را به سمت و سوی حیا و پاکدامنی می‌برد. این هایی که یاد خدا را فراموش نمی کنند انسان های باحیائی هستند. انسان های پاکدامنی هستند. یاد خدا فراموش می‌شود که در اتاق دربسته شکل دیگری هستیم. یادخدا فراموش می‌شود که در یک مسافرت خارج از کشور ایمان رنگ می‌بازد. گاهی اوقاتی در یک مجلسی می‌گوییم اینجا کسی نیست، خبری نیست، دوربین نیست. خبر ما را به بیرون نمی برند، چون یادخدا را فراموش کرده ایم. اگر فراموش نکنیم که خداوند اَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[3]﴾ از رگ گردن به ماها نزدیکتر هست. اگر فراموش نکنیم که کلمه به کلمه‌ی سخنان ما را ثبت می‌کنند. اگر فراموش نکنیم که خیانت چشم‌ها را خدا می‌داند. ﴿يَعْلَمُ خَائِنَةَ الاَعْيُنِ وَمَا تُخْفِى الصُّدُورُ[4]﴾ . گرچه در سینه‌ها پنهان است. اگر فراموش نکنیم که این خدا در وجود ما است. يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ[5]. او نزدیکتر از من به من است. این عجب تر که من از وی دورم چکنم. با که توان گفت که دوست در کنار من و من مهجورم.

این‌ها سبب می‌شود که انسان به آن حیا و پاکدامنی برسد.

نکته‌ی پایانی اینکه یاد پروردگار عاملی است برای رسیدن به تقوا و پرهیزگاری. این هایی که مکرر سوال می‌کنند که ما دوست داریم با تقوا باشیم، می‌گویم نظارت خدا را فراموش نکنید. عرض خودم را با این جمله به پایان برسانم. خدا رحمت کند آیت الله ابراهیم امینی را که اخیرا به رحمت الهی پیوستند و از جامعه‌ی محترم مدرسین حوزه علمیه‌ی قم بودند. من یک وقتی از ایشان شنیدم که فرمودند: هفته پایانی عمر علامه‌ی طباطبایی بود، عده‌ی از شاگردان در منزل علامه رفته بودند، محضر حضرت استاد. گفتند که حال استاد، حال مساعدی نبود، علامه نشسته بود اما وضع جسمانی علامه، وضع مناسبی نبود و علامه در یک سکوت آمیخته با ذکری بود. لبهایش به آهستگی مشغول ذکر بود. ایشان فرمودند که علما حدود یک ساعتی نشسته بودند و مشغول صحبت بودند، علامه ساکت بود. گفتند من می‌خواستم بروم تهران، کار داشتم. بلند شدم آمدم خدمت استاد، دست علامه را گرفتم و بوسیدم. گفتم که آقایان می‌خواهند بروند و من نیز می‌خواهم رفع زحمت کنم. یک نصیحتی به ما بکنید تا برویم. می‌دانستم که این دیدار، دیدار آخر است و چه بسا دیگر استاد را نبینیم و همین طور هم شد.

مرحوم آیت الله گفتند که وقتی این حرف را به علامه‌ی طباطبایی زدم، علامه سرش را بلند کرد و یک نگاهی به جمعیت کرد و این آیه‌ی کوتاه قرآن را خواند: ﴿اَلَمْ يَعْلَمْ بِاَنَّ اللهَ يَرَي[6]﴾. ای انسان نمی دانی که خدا ترا می‌بیند؟!! این یاد خدا و اینکه خدا ناظر است، خدا حاضر است، قطعا در ساختار زندگی انسان‌ها می‌تواند تأثیر گذار باشد و انسان‌ها را به آن آرامش واقعی و حقیقی برساند. امیدواریم که پیوسته‌ی زندگی، با توجه به این اصلی که خدا ناظر است و حاضر، زندگی را مدیریت کنیم. و السلام علیکم.....

 

[1] رعد/28

[2] آل عمران/134

[3] ق. 16

[4] غافر/19

[5] انفال/24

[6] علق/14

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه