photo2023-03-2709-56-45
photo2023-03-2709-56-38
photo2023-03-2709-56-36
photo2023-03-2709-56-34
photo2023-03-2709-56-33
photo2023-03-2709-56-31
photo2023-03-2709-56-28
photo2023-03-2709-56-26
photo2023-03-2709-56-25
photo2023-03-2709-56-22

استاد حدائق روز یکشنبه 6 فروردین ماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به مناسبت ماه مبارک رمضان به بیان سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الحکيم فی کتابه الکريم: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

يکی از اتفاقات بسيار مبارکی که در ماه مبارک رمضان اتفاق می­افتد پالايش و تصفيه گناهان انسان­هاست خدای مهربان نمی­خواهد سر و کار ما به جهنم بکشد، هر سال يک دوره­ای را خدا رقم می­زند بشر پاک بشود، بشر: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[2]من مهربان هستم، ما شما را برای خودمان خلق کرديم نمی­خواهيم دوزخی بشويد، شما ببينيد نوع دستورات اسلام برای رشد و سعادت و هدايت و خوشبختی بشر است حالا بعضی­ها با کج فهمی و بی­تدبيری يک جوری ديگر بر داشت می­کند.

يک وقت رسول­الله فرمودند مسلمان­ها اميدوار کننده­ترين آيه قرآن کدام آيه است هر کسی آيه­ای را قرائت کرد، آيه­ای را خواند رسول­الله آيه 114 سوره مبارکه هود را به عنوان اميدوار کننده­ترين آيه قرآن، آيه مربوط به نماز است، حالا طرف می­گويد آقا ما نماز بخوانيم که چه بشود؟ خب نماز بخوان که نجات پيدا کنی، نماز بخوان در راه قرار بگيری، نماز بخوان عاقبت بخیر بشود پيغمبر اين آيه را خواندند: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرين‏»[3]بعد پيامبر فرمودند اين نمازهای پنجگانه شما مثل شستشوی پنج مرتبه شبانه روزی است پيامبر فرمود اگر کسی روز پنج بار برود خودش را بشويد در نهری در جويي آبی، حمام برود اين ديگر بدن آلوده نيست، بدن کثيفی و آلودگی ازش تراوش نمی­کند روز پنج بار نماز خواندند يعنی روز پنج بار پالايش، الآن نماز را خوانديد روايت داريم گناهان قبل از نمازتان را نماز پاک می­کند، حواست باشد مؤمن تا نماز بعدی، غافلگير نشوی در گناه، بين اين نماز و آن نماز اگر گناهی کردی و رفتی، رفتی گنه­کار رفتی، اميرالمؤمنين می­فرمود از مردن بترسيد که زمانی سراغ­تان بيايد که در حال نافرمانی خدا هستيد، از اين هراس داشته باشيد، خب نماز رحمت الهی است تمام دستورات اسلام کراراً بنده عرض کردم بعضی­ها راه پولدار شدن را گم کردند، مردم راه پولدار شدن در پول خرج کردن برای خداست، بيش از نود مورد خدا در قرآن می­فرمايد بدهيد می­دهم يک مورد شيطان می­گويد ندهيد گدا می­شويد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ‏»[4]خمس می­خواهيم بدهيم دست­مان می­لرزد، زکات می­خواهيم بدهيم هراس داريم، افطاری می­خواهيم بدهيم وحشت داريم پول­مان کم می­شود، خدا می­فرمايد من هستم، من ضامن هستم: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ»[5] تو يکدانه داری می­کنی زيرخاک ما هفت شاخه می­آوريم بيرون، هر شاخه­ای را می­کنيم صد دانه يکدانه را هفتصدانه، من تا الآن که خدمت شماها هستم که امروز چندم رمضان است؟ خدا را امروز شاهد می­گيرم تا اين لحظه در عمرم نديدم کسی ادعا کند بگويد برای خدا کار کردم خدا جواب نداد، خودمان را بازی ندهيم، کار رياکارانه نکنيم بگوييم برای خدا کرديم، اهداف دنيوی دنبال اين کار نباشد منتش را سر دين بگذاريم، محال است کسی يا ربّ بگويد برای خدا لبيک نشنود، محال است برای خدا کسی انفاق بکند خدا جواب ندهد، هرجا جواب نمی­گيريم علتش را بايد پيدا کرد، خدا می­فرمايد خرج کنيد خرج­تان می­کنم بدهيد می­دهم چقدر خدا با شخصيت هم از اين بشر می­خواهد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ»[6]قرض هم بدهيد همه چيز مال اوست، صفر تا بی­نهايت زندگی متعلق اوست باز خدا با شخصيت می­فرمايد همينی که بهت دادم قرضم می­دهی؟ مثل اين­که يک پدری زندگی فرزندش را تأمين کرده، همه چيز را برای اين فرزند فراهم کرده، بعد بيايد بگويد بابا يک مبلغی قرض ما می­دهيم خب اين پول اصلش مال پدر است، اين عظمت رفتاری اين پدر است که اين­ گونه برخورد می­کند، لذا تمام واجبات، حالا من بحثهم بحث ماه رمضان و يک برکت اين ماه را در اين ماه می­خواهيم از نظر قرآن بهش بپردازيم، همه دستورات اسلام منفعتش برای خود انسان­هاست همان­که اميرالمؤمنين فرمود خدا بی­نياز است امروز آمديد مسجد نماز خوانديد به خودتان خدمت کرديد روزه رفتيد به خودتان خدمت کرديد، انفاق کرديد به خودتان خدمت کرديد، نکرديد به خودتان آسيب زديد اين قاعده کلی است علی عليه­السلام در نهج‌البلاغه به همام فرمود خدا بی­نياز است از کارهای نيک مردم، و خداوند مصون است از گناهان مردم، من يک وقتی سال هشتاد و پنج بود بندر عباس دهه اول محرم منبر داشتيم دوتا مجلس بود شب­ها ساعت يازده شب آمديم دهه اول محرم منزل يکی از متدينين بندرعباس بوديم، يک وقت تلفن همراه ما زنگ خورد، ديدم يک خانم جوانی پشت تلفن گفت آقا من پای صحبت شما بودم در مسجد علی ابن ابیطالب الآن در خوابگاه هستم در جمع دانشجوها هستم، يکی از اين دخترهای دانشجو جلو بقيه می­گويد من می­خواهم امشب، شب هم شب عاشورا بود، امشب شراب بخورم حال خدا را بگيرم، اين دختر گفت آقا من خيلی بهم ريختم و الآن به شما زنگ زدم گريه هم می­کرد و می­گفت گفتم حال آن دختر نفهم و حرف او را به ما رساندي؟ حرف من را هم به آن می­رسانی؟ گفت بگوييد گفتم بگو من اين حرفت را برای فلانی زدم، فلانی گفت احمق تو و تمام بشريت کوچک­تر از آن هستند که حال خدا را بگيرند تو داری حال خودت را می­گيری، حال خدا را بگيری، در ملأ عام روزه خوری می­کنی، که دهن کجی به دين بکنی؟ تو دهن کجی به خودت داری می­کنی، تو چه کسی هستی که به خدا توهين بکنی؟ به خدا ضربه بزنی؟ ديديد الآن بعضی­ها در اين شبکه آب­، روزه خوری در ملأ عام، دهن ­کجی به دين، دهن ­کجی به خدا دهن­ کجی به اسلام، بابا دهن­ کجی به خودت داری می­کنی، گفتم بگو کوچک­تر از آنی که تو حال خدا را بگيری، حالا بعضی­ها فکر می­کنند تظاهر به فساد، تظاهر به گناه قدرت خدا را آوردند پايين:

گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبريايش نشنيند گرد

خب ماه رمضان اين فرصتی است که خدا از روی رحمت و رأفت شرائطش را فراهم کرده برای بندگانش ماهی است که در فرازهای متعددی از سخنان معصومين تعبير و تشبيه به ماه مغفرت شده، ماه آمرزش، يعنی کاستی­های يازده ماه گذشته ما، کم کاری­ها کوتاهی­ها غفلت­ها بد اخلاقی­ها الآن فرصت آدم شدن است و لذا پيغمبر اين هشدار را داد: «فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ»[7]زيانکار واقعی کسی است که آمدن در رمضانش با خارج شدن از رمضانش يکسان باشد با همان کاستی­های که آمد با همان کاستی­ها برود همان آدم قبل باشد، برادرها خواهرها اطرافيان­تان بايد احساس کنند عوض شدی، بگويند اين چهار روز اين پدر يک چيز ديگر شده، شوهر ما يک چيز ديگر شده، خانواده ديگر نيست آن زن قبل، کم حوصله بود پرخاشگر بود، سخت­گير بود تندخو بود، الآن مثل اين­که عوض شده يک آدم ديگر شده، اين اثرگذاری ماه رمضان است و پيغمبر فرمود زيانکار کسی است که رمضان بر او بگذرد و تحولی در او ايجاد نشود.

من يک جمله از فرمايشات رسول­الله در شناسنامه رمضان عرض کنم بعد محور بحث را شروع کنيم محضر عزيزان ماه رمضان به عنوان مغفرت از نگاه قرآن، اين يک ماه را از نگاه قرآن رو مغفرت کار کنيم، آمرزش و آن روش­های و کدهای که خدا در قرآن فرموده، اين حديث رسول­­الله را من مقدمتاً عرض کنم، پيغمبر فرمود شهر رمضان: «شَهْرُ اللَّهِ»[8]رمضان ماه خداست، يعنی اين قدر اين ماه عظمت دارد که اضافه به نام خدا شده، گاهی اوقات ديديد که می­گويند که آقا لباس فلانی، خانه فلانی نسبت می­دهند کسب تعريف می­کند اين ماه عزت پيدا کرده چون منتسب به خداست، گرچه همه ماه­ها ماه خداست يک جمله از مرحوم امام رضوان الله عليه بگويم، آيات پايانی سوره فجر: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي‏وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏»[9]تجلی اين آيه داريم که سيدالشهداء است يعنی مصداق صاحب نفس مطمئنه اباعبدالله است خداوند صاحبان نفس مطمئنه آن لحظه­ای که ديگر روح از کالبد ديگر خارج می­شود که لحظه بسيار سختی است، يعنی حاجی آقا يک عمر تلاش کردی، هرچه به دست آوردی و جمع کردی داری می­گذاری و می­روی، اولاد، همسر، برادر، رفيق اين­ها می­آيند جلو چشم­تان، خانه پول­های در حساب، سکه­های طلا، دلارهای در گاوصندوق همه مانور می­روند می­بيند همه را دارد می­گذارند همان که شاعر می­گويند:

باشدم از گردش گردون شگفت، کانچه مرا داد همه پس گرفت

شانس بياوری يکدست کفنی ببری، شانس­تان بزند که بعضی­ها هم بی­کفن رفتند آن لحظه لحظه سختی است لحظه دشواری است امام سجاد می­فرمايد در آن لحظه برای صاحبان نفس مطمئنه بشارت الهی سر داده می­شود: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ»[10]برگرديد به سوی خدا، داريد می­رويد به محضر خدا: «راضِيَةً مَرْضِيَّة»[11]خدا از شما خشنود است شما هم از خدا خشنود با يک رضايتی داريد می­رويد، عيب ندارد دنيا را، اين «راضِيَةً مَرْضِيَّة»[12]را هم بگويم انشاءالله بعد از صد و بيست سال رسيديد به اين حالت بگوييد آقای حدائق هم روی منبر چهارم رمضان هزار و چهار صد و دو اشاره کرد. روايت داريم در آن لحظه که طرف دارد عزيزترين عزيزانش را می­گذارد می­رود می­دانيد چگونه راضی­اش می­کنند؟ يک نگاه می­کند آن طرف می­بيند رسول­الله است، اميرالمؤمنين است خانم­ها زهرای مرضيه را می­بينند می­گويند اگر از اين­ها داريد جدا می­شويد با آنها داريد همنشين می­شويد اين­جاست که مؤمنين راضی به رفتن می­شود: «راضِيَةً مَرْضِيَّة»[13]حالا شاهد عرضم اين­جاست: «فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي‏وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏»[14]اين­جا با ياي نسبت خدا می­فرمايد بياييد در بين بندگان من، و بياييد در  بهشت من، خدا نمی­فرمايد جناتی، می­فرمايد: «جَنَّتي‏»[15]بهشت من اين را من از مرحوم امام نقل کنم مرحوم امام می­فرمودند که همه بنده خدا هستند، اما بعضی­ها به جای می­رسند آن قدر عزت پيدا می­کنند که خدا به اين­ها می­گويد بنده من، اين خيلی افتخار است، اين­جاست که آقای خواجه عبدالله انصاری و خيلی از اصحاب پيغمبر، قبل از خواجه عبدالله اصحاب رسول­الله نقل کردند، خواجه عبدالله يک جمله­ای دارد می­گويد:

الهی اگر يکبار بگويي بنده من، از عرش بگذرد خنده من

می­گويد خدايا يکبار به ما بگو بنده من، ديديد يک وقت يک استادی سی­تا شاگرد دارد می­گويد اين شاگرد من است، می­گويند بقيه هم شاگردتان است؟ می­گويد اين را من به شاگردی قبول داريم، گاهی اوقات ديديد يک پدر فرزندان متعددی دارد اما می­گويد آقا فلانی، فلان فرزندم کاملاً ازش راضی هستم، اين دليل بر مقبوليت است خدا می­فرماييد بياييد بين بنده­های من اين اميدوار می­کند اين شخص محتضر را و بياييد در بهشت من، خدا: «جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار»[16]دارد «جَنَّاتِ عَدْن‏»[17]دارد، «جَنَّاتِ النَّعِيمِ»[18]، دارد اما اين­جا می­فرمايد بهشت من، بهشت من اين را هم باز بازش کنم، يک کسی آمد خدمت امام صادق عليه­السلام اين را هم بعضی­ها کوتاه فکر هستند اين حرف­ها را می­زنند الآن هم می­زنند زمان اهل‌البيت هم می­زدند پاسخ امام صادق را به اين­ها بدهيد، يکی آمد گفت آقا ما اين همه در دنيا شما می­فرماييد حرام مرتکب نشويد خلاف نکنيد زندگی را به سلامت بگذرانيد، خوب زندگی کنيد که چه بشود؟ پايان زندگی­تان بعد از مردن برويد بهشت، در بهشت ما را جای بدهند زير سايه­های درخت، جوی­های آب، حور العين به­تان بدهند همسران بهشتی، نعمت­ها: «وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُون‏»[19]«وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُون‏»[20]ميوه هست و خوردنی هست و همسر است و درخت است و باغ است گفت آقا اگر هدف پاک زيستن رسيدن به اين­هاست که خوب در همين دنيا می­شود فراهمش کرد، در همين دنيا هم همسرانی زيبا چهره باغ­های آن ­چنانی جوي­های آب، خوراکی­های آن چنانی ما برويم از همين­ها بالاخره عرض شود که می­گويد آقا ما حالا بهشت را که نديديم همين خوراک­های دنيای را نقد را از دست ندهيم نسيه را بگيريم، گفت اگر هدف خوردن و آشاميدن و تفريح و باغ همسر است که اين­ها در دنيا هم هست، امام صادق يک جمله­ای فرمود، اين جنتی معنايش اين است، آقا فرمودند ضمن اين­که اين­ها خدا برای تقريب ذهن، يعنی نزديک کردن ذهن مردم به حقيقت که اگر دنبال اين­ها هستيد بهترين­هايش را ما به شما می­دهيم اما بالاتر از اين و عالی­ترين از اين نعمت­ها می­دانيد کدام نعمت است، مجالست با ما آل محمد است، نشستن با اميرالمؤمنين، مجالست با رسول­الله اين اوج افتخار است، لذا ببينيد يک وقتی طرف را يک جايي دعوت کردند آن صاحب مجلس بهترين نوع تکريم در جوار خودش قرار دادن مهمان است می­گويند اين اوج تکريم است حالا مهمان را تکريم کنند ولی توجهی بهش نداشته باشند فقط خوراکی و امکاناتی، امام صادق فرمود مجالست با ماست: «وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏»[21] در آن جنت:

راستی مردان جانباز خدا، می­نخواهند از خدا جان را جدا انبياء را تن بود زندان جان، جان نخواهند جز بهشت جاويدان، آن بهشت جاويدان قرب حق است، در بهشت است هرکه با حق ملحق است.

آن حقيقت بهشت معاشرت با اولياء الهی است، خب پيامبر می­فرمايد رمضان شهر خداست: «شَهْرُ اللَّهِ»[22] عز و جل، البته من اين را هم عرض کنم يک وقتی شايد در همين مسجد اشاره کرديم، بعضی­ها پرده برايشان رفته کنار زيبايي­های آن­جا را ديدند، به قول يکی از اساتيد علم اخلاق می­گفت پرده را اگر برايتان بزنند کنار جلوه­ای از جلوات برزخ و قيامت ببينيد دنيا را ديگر به حساب نمی­آوريد، دنيا را به حساب نمی­آوريد، بعضی­ها ديدند، بعضی‌ها الان هم هستند.

شخصی در يک جريانی تصادف سختی کرد، از روحانيون و محترمين اين سه شبانه روز در کما بود همه هم قطع اميد کرده بودند، بعد که برگشت و معجزه آسا برگشت، ما رفتيم عيادتش گفت آقای حدائق نمی­دانی عالم برزخ چه خبر است؟ گفت حکومت حکومت امام حسين است، در برزخ مثلی اين­که همه کاره امام حسين است و توصيفاتی کرد، بزرگانی را ديده  بود افرادی را آن­جا زيارت کرده بود، گفت اين آقای حاج قاسم سليمانی يک مقامات والايي در برزخ داشت، حالا يک نکاتی هم گفت اسرار، اين را گفت از کسانی که در اين دنيا هستند با آن­جا ارتباط دارند که بعد پيدا کرد آن­ها را اين­ها اسراری است، گفت من مايل نبودم برگردم، آقا سيدالشهداء فرمودند برش گردانيد دنيا، علی ابن موسی الرضا به من متوسل شده اين مادرش دست به دامن امام هشتم شده، امام رضا هم از من خواسته اين برگردد برگرد دنيا، گفت بعد هم که برگشتم مادرم گفت من متوسل به امام رضا شدم که آقا من جوانم را از تو می­خواهم، که می­گفت گفتم مادر ای کاش نگفته بودی و ما مانده بوديم آن­جا من آقای حاج شيخ محمدتقی بهلول را خودم ديدم، که از دوستان مرحوم آيت­الله والد بود، شيراز می­آمد مهمان ايشان می­شد مرحوم بهلول در يک جريانی خواب يا مکاشفه­ای برزخش را نشانش داده بودند تعبير آقای بهلول اين بود، می­گفت اگر کسی عالم برزخ را ببيند زيبايي­های برزخ را ببيند دنيا نزدش طويله حساب نمی­شود می­گفت مردم نديدند زيبای­های را ما چهارتا درخت می­بينيم از هوش و حواس می­رويم، نديده­­ايم آن زيبايي­ها را نچشيده­ايم آن نعمت­­ها را اين را مرحوم آقای بهلول می­گفت لذا خود ايشان هم نقل می­کرد می­گفت وقتی انقلاب شد جنگ شد، من خدمت امام رفتم آقا يک اجازه بدهيد من هر کجايي جبهه می­خواهم بروم مانع من نشوند، گفت قصد من اين بود بلکه برويم در جبهه شهيد بشويم برسيم به آن مقامات اين­که آقا اميرالمؤمنين در نهج­ البلاغه می­فرمايد، به همام فرمود: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏»[23]اميرالمؤمنين فرمود همام انسان­های با تقوای درستکار اگر آن پيمانه­ای که خدا برايشان مقدر کرده نبود، آن ظرفيتی که بايد زندگی کند، خدا معين کرده اين هفتاد و چند سال باشد در دنيا، اگر آن نبود اختيار دست خودشان بود يک چشم بهم زدن مايل به ادامه زندگی نبودند، دلشان نمی­خواست ثانيه ديگر بماند در اين دنيا، چرا؟ «شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ‏»[24]برای رسيدن به ثواب مقامات برزخی: «وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏»[25]از ترس اين­که اين پاکی که تا امروز حفظش کردند فردا نداشته باشند، می­گويد تا الآن پاک زندگی کرديم خدايا همين الآن برويم، اين نگاه متقين است اين انسان­های با تقوا نگاهش به عالم برزخ و عالم قيامت اين است: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ‏»[26]يک چشم بهم زدن اين­ها مايل به ادامه زندگی نبودند، گفتند می­خواهيم برسيم به آن نتايج، برسيم به آن برکات، آقای بهلول می­گفت من از امام اجازه گرفتم در جبهه می­رفتم خط مقدم خمپاره می­آمد اطرافيان ما شهيد می­شدند ما می­آمديم بيرون، گفتيم مصلحت خدا اين است که فعلاً ما بمانيم و باشيم، خب در اين ماه رمضان پيغمبر می­فرمايد: «وَ هُوَ شَهْرٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ»[27]حسنات­تان را مضاعف می­کنند در هيچ ماهی نداريم به طور مطلق بگويند صائم خوابش عبادت است، ماه رمضان خواب­تان عبادت است، ماه رمضان نفس کشيدن­هايتان تسبيح است، در ماه­های ديگر از اين خبرها نيست، ماه رمضان دعای شما مستجاب است: «دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ»[28] «نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ»[29] «عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ»[30]کارهايتان را قبول می­کنند، ماه رمضان ماهی است که دشمن را بستند، شياطين غول و زنجير هستند، اين­ها حسنات الهی است، لطف خداست، رحمت خداست، برکت الهی است، پيغمبر فرمود حسنات در اين ماه افزايش پيدا می­کند شما کدام ماه را داريد که يک آيه­ای قرآن برابری بکند با يک ختم قرآن، جز ماه رمضان، اين توفيق مال ماه رمضان است: «يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ»[31] «وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ»[32] پيامبر فرمود در ماه رمضان گناهان شما را محو می­کنند گناهان پاک می­شود اين بار گناهانی که جمع شده، ماه رمضان فرصت از بين بردن اين­هاست تصفيه اين­هاست بعد چند ويژگی را رسول­الله نام بردند «هُوَ شَهْرُ الْبَرَكَةِ»[33] ماه رمضان ماه برکت است، خدا در تمام ابعاد زندگی شما برکت می­دهد کسانی که در مسير بندگی خدا قرار بگيرند: «وَ هُوَ شَهْرُ الْإِنَابَةِ»[34] شهر بازگشت است شهر پيشيمانی و ندامت است از کارهای بد: «شَهْرُ التَّوْبَةِ»[35] شهر استغفار جستن است: «شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ»[36]، «وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ»[37]آنهايي که می­خواهند از جهنم نجات پيدا کنند و بهشتی بشوند فرصت ماه رمضان است اين نگاهی از رسول­الله نسبت به ماه رمضان که من مقدمتاً عرض کردم، بحث ما انشاءالله در اين روزهای پيشرو با محوريت مغفرت در قرآن، حالا ماه رمضان تجلی مغفرت است، چندتا بحث اين­جا حائز اهميت است، از نگاه قرآن موجبات مغفرت چيست؟ اين را ما بدانيم ماه رمضان است بعضی­ها استفاده نمی­کنيم، چه کارهايي سبب می­شود که ما مشمول مغفرت بشويم اگر اين­ها يادمان رفته در ماه رمضان توجه جدی به آن بکنيم اين­ها را ما از نگاه قرآن بهش می­پردازيم، موجبات مغفرت، يک سری کارها هم هست حضار محترم موانع مغفرت است از نگاه قرآن، يعنی اگر اين­ها را کسی انجام داد، در رمضان هم که باشد مغفرت برايش رقم نمی­خورد، اين­ها اگر در ما هست بايد دفعش کنيم از اين فرصت استفاده کنيم، اين هم يک بحث ديگر ماست در ادامه بحث اول، بحث سوم نشانه­های مغفرت ما از کجا بفهميم که آمرزيده شديم؟ اين هم کد دارد نشانه­های مغفرت از نگاه قرآن چيست؟ اين هم بحث سومی است که بايد توجه داشت به آن از نگاه قرآن و البته بحث ديگری هم مراتب مغفرت، که مغفرت هم مراتبی دارد، افراد در بحث مغفرت جستن، ببينيد گاهی اوقات می­گويند آقا فلانی قبول شد از اين مرحله رفت مرحله بالاتر يکی با نمره دوازده قبول می­شود يکی با نمره بيست قبول می­شود اين مراتب مغفرت هم بحث ديگری است.

اما آيه چهل و نه سوره مبارکه حجر را من چندتا نکته ذيل اين آيه با عنوان مغفرت جلسه نخست در اين عنوان مغفرت در قرآن عرض کنم، در ذيل اين آيه دارد که علت نزول اين آيه اين شد، پيامبر داشتند می­رفتند جمع نشسته بودند اين­ها خيلی بلند بلند می­خنديدند رسول­الله به اين­ها گفتند که اگر آن چيزهای که من می­ديدم و من خبر داشتم شما می­ديديد و می­فهميديد اين گونه نمی­خنديديد و گريه می­کرديد خنده نمی­کرديد و رفتند، تا پيغمبر حرکت کردند جبرئيل نازل شد، آيه نازل شد: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[38] چه خدای مهربانی؟ رسول­الله آگاه کن بندگان من را که من خداي بسيار آمرزنده و مهربان هستم، پيغمبر دوباره برگشتند به آن جمع گفتند الآن اين آيه نازل شد: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[39]خدا آمرزنده است خدا بخشند است حالا بشر اگر اشتباهی هم کرد برگردد توبه کند، اصلاح کند خدا می­پذيرد يک وقتی خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله مشکينی يادی کنيم از ايشان، ايشان می­فرمودند رو قاعده مغفرت خدا، قاعده مغفرت الهی اين است که: «يا من يبدل السيئات بالحسنات» ، خداوند وقتی می­بخشد توبه کننده­های واقعی وقتی می­آيند سر خط بخشيده می­شوند اين­ها يک جهش فوق العاده می­کنند يکدفعه با يک کارنامه سياهی از گناه می­آيد، ما بازاء گناهانش حسنه بهش می­دهند، اگر توبه واقعی بکند، يکدفعه اين با آن حجم گناه می­شود حجم عبادت، جهش پيدا می­کند می­رود اعلی عليين ما در تاريخ زياد داشتيم، کسانی که برگشتند يکدفعه ره صدساله را رفتند، فضيل عياض­ها، شعوانه­ها، خيلی­ها در تاريخ بودند اين­ها آدم­های بدی بودند اما در يک مقطع وقتی برگشتند جدی برگشتند خدا تبديل سيئه کرد به حسنه، اين­ها رفتند رسيدند به آن مقامات عاليه، لذا مرحوم آيت­الله مشکينی فرمودند بدهای روزگار اگر خوب بشوند می­شوند از خوبان روزگار: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[40]خب اين بشارت الهی است که خدا می­فرمايد به اين­ها بگو، به بندگان من بگو، دنباله آيه آيه پنجا دارد: «وَ أَنَّ عَذابي‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَليم‏»[41]اما عذاب من هم برای کسانی که بر نمی­گردند توبه نمی­کنند، و در گناه می­مانند تا می­ميرند عذاب ما عذاب سختی است، بلی فرصت داريم تا فرصت تمام نشده جبران کنيم، خدا را شکر می­کنيم ماه رمضان ديگری رسيد شرائط ديگری، ذيل اين آيه من چند نکته عرض کنم و دو سه روايت و عرايض را جمع بندی کنم.

اولاً بزرگترين پاداش الهی مغفرت و رحمت و رضوان خداست، اين را ما در دعاهای اولياء داريم اين دعای که می­گويم انشاءالله آنهايي که امسال می­رويد مکه ياد کنيد در سعی­تان، آنهايي که رفتيد رجوع به خاطره کنيد و حافظه، آنهايي که آينده می­رويد در دور ششم از مروه به سمت صفا، دعايي است از رسول­الله که اين دعا دعای پيغمبر است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ رِضْوَانَكَ وَ الْجَنَّةَ»[42] رسول­الله در اين مسير پور عظمت در طواف و سعی عرض می­کند خدايا از تو خشنوديت را می­خواهم و عاقبت بخيری­ام را خشنودی شما و بهشتی شدن من، يعنی عاقبت بخیری: «وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ النَّارِ»[43]خدايا به تو پناه می­برم از غضبت و از دوزخی شدنم، عاقبت بشر شدنم: «و ما یقربنی اليها من کل قول و فعل او عمل» و هر چيزی که ما را به غضب و سخط شما نزديک می­کند چه در گفتار، چه در رفتار و چه در کردار، خدايا از آنها به شما پناه می­بريم يعنی اصل رضايت الهی است بنده همه کاری بکنم ولی خدا راضی نباشد، رضوان الهی مهم است، من يک جريانی را از مرحوم آيت­الله والدمان نقل کنم رضوان الله تعالی عليه، ايشان می­فرمودند که زمان مرحوم جد ما می­گفتند من اجازاتم را بردم خدمت پدرم، گفتم چهارده­تا اجازه بود، بردم خدمت پدرم يکی يکی اين­ها را نشان دادم از مرحوم آيت­الله بروجردی، مرحوم امام، مرحوم آيت­الله عظمی خويي، گفتند ابوی من اين­ها را نگاه کردند خواندند گذاشتند زمين، دومی را خواندند گذاشتند زمين، سومی را، چهارمی را گفتند همه را که خواندند گفتند بابای من يک نصيحتت می­کنم اگر نه به تعداد چهارده اجازه از چهارده مرجع بلکه صد اجازه از صد مرجع تقليد داشته باشی، ولی کارت مورد تأييد امام زمان و خدا نباشد بارت رو زمين مانده، مردم شيرازی تعريفتان بکنند امام­ زمانتان ناراضی باشد از شما، قافيه را باختيد، گفتند بابای من اگر صدتا از اين نامه­ها دستت باشد امام زمانت راضی نباشد خدا راضی نباشد هيچی، اگر هيچ کدام از اين­ها را نداشته باشی امام زمان و خدا ازت راضی، نگران نباش اصل رضايت خداست، اصل رضايت ولی الهی است، حالا مردم يک عالمی تعريف بکنند اما خدای عالميان ناراضی باشد، لذا می­گفتند مرحوم آقای حاج شيخ جد ما در جلسات درس اخلاق­شان به طلاب می­گفتند آقايان طلاب، خسران و زيانکار واقعی کسی است که قيامت امام زمان از او طرح دعوی بکند، شما ببينيد يک کسی در دادگستری پرونده پيدا می­کند، می­گويند آقا شاکی­اش يک آدم عادی است يک وقت بگويند آقا شاکی اين آدم مثلاً يک عالم ربانی است يک انسان عارف سالک الی الله است، تا اين را بگويند ذهن­ها همه تبادر می­کند به اين­که اين چه کرده که آن شخصيت بزرگ ازش شکايت کرده، لذا خداوند می­فرمايد رحمت الهی بزرگترين پاداش است و از خدا ماه ماه رحمت است شهر رحمت است، شهر مغفرت است، اين­که خدا می­فرمايد: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[44]اين غفران بزرگترين پاداش است بزرگترين مرحمت الهی است و خدا می­فرمايد: «نَبِّئْ‏»[45] نبئ نبأ يعنی خبر بسيار بزرگ، خبر مهم، خبر يعنی هر خبری، نبأ يعنی خبرهای بسيار بزرگ، يک نکته ديگر را هم من اين­جا عرض کنم، در اين آيه خدا می­فرمايد: «نَبِّئْ عِبادي‏»[46] بنده­هايم را خبر کنيد يعنی گناهکارها هم بنده من هستند، ما آفريدگار همه­شان هستيم، خداوند:

کريمان با بدان هم بد نکردند، کسی را از در خود رد نکردند

حضرت موسی در يکی از مناجات­هايش به خدا عرض کرد خدايا باب رزق و روزی را رو فرعون ببنديد تا فرعون آدم بشود، فرعونی که ادعای خدايي می­کند می­گويد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏»[47]قُلدری می­کند يک خرده بگذارش در زحمت، در سختی، در تنگنا تا اين آدم بشود، خطاب آمد موسی ببينيد اين خدا را داريد اينی که بعضی­ها اشتباه می­کنند می­گويد آقا من يک کسی را می­شناسم نماز نمی­خواند، شراب می­خورد بی­بند و باری می­کند اصلاً مشکلی هم در زندگی­اش ندارد، بابا خدای کريم اين طوری نيست که سريع هر کسی تا تخلفی کرد همين­جا گاهی اوقات اين­ها سنت استدراج است دارند همين­جا بهش می­دهند، ما بازاء بعضی از کارهای خوبی که دارد می­کند که قيامت ديگر طلبکار نباشد نسبت به کارهای خوبش، و خدا سريع انتقام نمی­گيرد از کسانی که حالا اشتباه کردند، اشتباه کردند خدا فرصت می­دهد که بلکه برگردند خدا به موسی فرمود موسی فرعون وظيفه بندگی را فراموش کرده ما که خدای فرعون هستيم وظيفه خدايي را فراموش نکرديم، لذا خداوند خداوند همه انسان­هاست: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[48]قطعاً بخشندگی خدا با لطف و مهربانی الهی عجين شده خداوند می­فرمايد من هم غفور هستم، بخشنده هم رحيم هستم مهربان، می­بينيد گاهی اوقات ما می­بخشيم ولی ديگر رحمتی دنبالش نيست، آقا می­آيد می­گويد ما بدهکار هستيم، به شما می­گويد می­گوييد برو ديگر نمی­خواهد بيايي، ببينمت، رحمتی ديگر دنبالش نيست، اما خدا می­فرمايد غفور رحيم هستم هم می­بخشم تو را هم شخصيت می­دهم به تو، جايگاه می­دهم به تو: «أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[49]ما شما را تحويل می­گيريم.

و نکته ديگر که ذيل اين آيه عرض کنم بخشيش و الطاف الهی عميق و پی در پی است، خدا می­فرمايد غفور اين­ها يعنی استمرار دارد اين غفران، رحيم يعنی اين رحمت مداوم است و يک نکته ديگر قرآن در موارد فراوانی در قرآن و من جمله همين آيه و آيه بعد تقدم رحمت بر غضب: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»[50]در اين دو آيه هم رحمت بر غضب سبقت دارد: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[51] رسول­الله بندگان من را با خبر کن، که من بخشنده مهربان هستم: «وَ أَنَّ عَذابي‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَليم‏»[52] بحث عذاب آيه بعد است، آيه پنجاست اول خدا می­فرمايد آمرزنده هستم مهربان هستم، اگر نيامدی در مسير و مسير اشتباه را طی کردی و با اين وضع آمدی آن وقت: «وَ أَنَّ عَذابي‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَليم‏»[53] قرآن ببينيد خدا به پيغمبر می­فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً»[54]، مبشراً مقدم بر نذيراً است يعنی اول تشويق کن اول بشارت بده، اول دلگرم کن بعداً بترسان اين اخلاق پيغمبر بود و ذات مقدس الهی هم رحمت بر غضب سبقت دارد، البته يک هشدار هم برای همه گناهکاران است که به رحمت الهی نبايد مغرور شد خدا کوهی را به کاهی می­بخشد اين در صورتی است که واقعاً برگردد، بحث حق الناس نباشد تدارک مغفرت را ببيند به صرف اين­که خدا آمرزنده است ما گناه می­کنيم اين هم نبايد ما را مغرور بکند: «وَ أَنَّ عَذابي‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَليم‏»[55] اين هم يادمان نرود که در برابر نافرمانی خدا ذرة المثال­ها حساب است من يکی دو روايت ذيل مغفرت عرض کنم و استغفار جستن، عرايض را جمع بندی کنم رسول­الله می­فرمايد: «الا ادلکم علی دائکم و دوائکم»[56]، پيغمبر فرمود شما را آگاه کنم به دردهايتان و درمان­هايتان، بيماری­ها و راهکار درمان، بعد رسول­الله فرمود: «الا ان دائکم الذنوب»[57] ، دردها گناهان است گناه درد است گناه مرض است ما متأسفانه بعضی­ها برای امراض جسمی­شان اهميت می­دهند تا يک آزمايش می­دهند دستش، يک مقداری می­گويند آقا اين گل­بول­های خونت فعاليتش نامنظم است، ديگر اين دکتر و آن پزشک اين آزمايشگاه خب اشکال هم ندارد بدن امانت خداست، بايد برای سلامتی­اش تلاش کرد ولی به همين اندازه ما برای اصلاح معنويت مان کار می­کنيم به همين اندازه­ای که يک تبی که يک خرده ما را نگران کرده مراجعه می­کنيم، تب غيبت­مان را هم رفتيم درمان کنيم، تب بد اخلاقی­مان را هم درمان کرديم، تب تکبر را هم درمان کرديم، يک جريانی در اين سفر نجف برای زائرها گفتم برايتان بگويم ببينيد آقايون فارسی خودمانی بگويم و شيرازی، در خانه خدا هپل و هپول نيست، شانسی هم نيست من خودم را عرض می­کنم کار نمی­کنم بعد می­گويم شانس ندارم، پيشانی­ام بلند نيست اين شرک است، اين حرف را هر کسی می­زند و نسبت به خدا می­دهد بايد استغفار کند، نظام الهی نظام دقيقی است که ذرة المثقال­ها را می­بينند شانس نداری، کار نکردی، پيشانی­ات بلند نيست، خدا می­فرمايد ما ذرة المثقال­ها را نشانتان می­دهيم اگر نديدم نکردم که نديدم، نرفتم که نرسيدم، تلاش نکرده­ام که مزد نگرفته­ام، حالا بزرگانی که به اين بزرگی رسيدند، درد گناه، درمان استغفار، يکی از شخصيت­هایي اين هم امروز بشنويد و درس بگيريم و تمام، حوزه شيعه مرحوم آيت­الله آقای حاج ميرزاجواد آقای ملکی تبريزی ايشان در قم دفن است در قبرستان شيخان قم، ما در اين چند روز گذشته، کنار قبر استادش آيت­الله ملاحسين قلی همدانی در صحن امام حسين، يک عده از زائرها بودند گفتم من چندتا نکته از ملا حسين قلی بگويم يکش اين جريان بود، حالا يکش هم فردا باشد يادم باشد بگويم از اين عارف بزرگ، ملاحسين قلی آقا سيدعلی قاضی را شيخ محمد بهاری همدانی را، ميرزا جواد آقای ملکی تبريزی را، کسانی را تربيت کرد که آنها امثال امام و آيت­الله العظمی خويي­ها و مرعشی­ها را تربيت کردند، يک شخصيت کم نظيری در عالم شيعه عارف وارسته، آقا ميرزا جواد آقای ملکی استاد امام می­گويند حاج ميرزا جواد آقا شش سال درس استاد می­رفت ملاحسين قلی، يک روز به استاد گفت آقا من يک کار خصوصی به شما دارم می­خواهم کسی نباشد دو نفری باهم صحبت کنيم استاد گفت بشين بعد از درس همه که رفتند شما بمانيد، آيـت­الله ميرزا جواد آقای ملکی می­گويد همه رفتند من بودم با استاد، استاد رو منبر نشسته بود من مقابل استاد رو زمين، آقای ملاحسين قلی گفت ميرزاجواد حرفت را بزن گفت من گفتم حضرت استاد ما آدم می­شويم آدم، فرق دارد آدمی با آدمک، شش سال در اين عارف بزرگ می­رفته، دوره عرفان را گذرانده، گفت تا به استاد گفتم ما آدم می­شويم گفت ملاحسين قلی يک نگاهی به من کرد، فرمود ميرزا جواد تو آدم بشو نيستی، ميرزا جواد آقای ملکی می­گويد خيلی مضطرب شدم، نجف جوار اميرالمؤمنين استادی مثل ملاحسين قلی هم بالای سرما آدم نشويم، خب چه­مان هست؟ گفتم استاد چرا؟ اين­ها را در ماه رمضان اگر در شما هست بريزيدش پايين، با برادرت اختلاف داری، با خواهرت با بستگانت، قهری، با قهری می­آيي در رمضان با قهری از رمضان خارج می­شوی، باختی قافيه را، حالا می­گويي چرا چيزی نمی­بينيم؟ نگذاشتی ببينی، گفتم آقا چرا آدم نمی­شوم؟ گفت ملاحسين قلی فرمود ميرزا جواد من شنيدم بعضی از پسر عموهاي تو در نجف طلبه هستند اصلاً با اين­ها ارتباط نداری، نه حرف می­زنيد نه ديدن هم می­رويد نه با همديگر احوال پرسی می­کنيد اين­ها رحم تو هستند، گفتم استاد اين يک جريانی دارد، ما در تقسيم اموال در گذشتگان ما پدران و پدر بزرگان ما يک اختلافاتی افتاده بود، که اين اختلافات در تقسيم ارث به بچه­ها و نسل­های بعد هم کشانده شد، من به اين­ها دشنام نمی­دهم اما سلام و عليک هم نمی­کنم، گفت ملاحسين قلی فرمود تا اين اخلاق را داری به جايي نمی­رسی، گفتم استاد می­خواهم آدم بشوم چه کنم؟ فرمود از امروز برو در جلسات درس پسر عموهايت، وقتی اين­ها می­خواهند از حوزه درس بروند بيرون خم شو، کفش­هايشان را جلو پاهايشان جفت کن، آقايون هر رذيله­ای اخلاقی يک دارويي دارد، غرور پيدا کردی بايد باد خودت را بکشی، تکبر داروی درمانش تواضع است فروتنی است، آيت­الله ميرزا جواد آقا می­گويد مدتی کارم اين بود می­رفتم درس­های پسر عموها را کشيک می­کشيدم کدام درس می­روند کدام کفش کفش اين­هاست شناسايي می­کردم اين­ها در خروج­شان از حوزه درس می­خواستند بروند خم می­شدم کفش­ها را می­گذاشتم جلو پايشان، با رحمت چطور هستی؟ رحم به چه کسی می­گويند؟ به تمام فاميل­های پدری و مادری­تان می­گويند رحم، در اين شهر شخصی سراغ داشتم می­گفتند با مرض سيل و فقر مرد و حال آن­که يکی از نزديک­ترين کسانش از ملياردهای شهر بود، ماه رمضان ماه سرکشی است ماه مراقبت است از ارحام­مان، آقا ما قرآن هم می­خوانيم روزه هم می­رويم ولی تحولی، ببين گره کجا خورده؟ آن گره را پيدايش کن، حالا ميرزا جواد آقا ملاحسين قلی راهنمايي کرد ما از خدا بخواهيم خدايا آن لغزش­های که با نيايد در ماه رمضان و با ما خارج نشود، آيت­الله العظمی خويي اين را هم زيادی بشنويد عيب ندارد حالا ماه رمضان است حيفم می­آيد نگويم، يک وقت از آيت­الله العظمی خويي سؤال شد آقا اين عظمت فقاهت را شما از کجا گرفتيد؟ خيلی­ها فقه می­خوانند خيلی­ها اصول بلند هستند، خيلی­ها حوزه ديدند اما کم‌اند کسانی که مثل اين مراجع، مثل امام، مثل آيت­الله العظمی خويي، شخصيت­های که تأثيرگذار می­شوند، اين را از آيت­الله العظمی بشنويد، از ايشان سؤال کرده بودند شما اساس موفقيت­ات را از کجا می­بينيد؟ ببينيد حالا جديت و پشتکار و درس اين­ها را که همه دارند ديگر، همه هم کوشيش می­کنند همه هم درس می­خوانند، آيت­الله العظمی خويي فرموده بود من موفقيت­های خودم را در يک کاری می­دانم در زندگی­­ام که خدا اين همه حواله داد، در دوران جوانی­ام آن حالا زمانی که از فضلاء حوزه بوده بالاخره شخصيتی نبود که مطرح بشود در سطح حوزه عراق و جهان تشيع، فرموده بود ما يکی از برادرهای ما در کربلا بود برای دخترش خواستگاری کرده بود، برای دختر ما خواستگاری کرده بود و اين خيلی هم اصرار داشت که آقا اين دختر را بدهيد به پسر ما مرحوم آيت­الله العظمی خويي يک خرده احتياط داشته به اين جهت که يک مدتی اين دختر شير مادر اين بچه را خورده بود يعنی شير زن عمويش را و احتياط می­کرده که شايد اين­ها از نظر رضاعی خواهر و برادر شده باشند و ازدواج­شان اشکال دارد اين احتياط را ايشان می­کرد که به خاطر اين احتياط مخالفت می­کند با ازدواج اين دختر عمو و پسر عمو، برادر خيلی اصرار می­کند آيت­الله العظمی خويي می­گويند آقا من صلاح نمی­بينم برادر می­گويد آقا اين­ها باهم ازدواج کنند خرج­مان هم کمتر است، آيت­­الله خويي می­فرمايد من کمکت می­کنم برای ازدواج فرزندت هرکاری از دستم بيايد من کمکت می­کنم، بالاخره آن برادر دلگير می­شود از آيت­­­الله العظمی خويي و قطع ارتباط می­کند خب اين دختر شوهر ديگر، آن پسر هم زن ديگری، مرحوم آيت­­الله العظمی خويي می­فرمودند من شب­های جمعه می­رفتم کربلا، بعد از زيارت امام حسين می­رفتم در خانه برادرم در زدم، برادرم آمد دم در تا من را ديد در را بست، اصلاً در را باز نکرد، رفتم شب جمعه ديگر آمدم کربلا زيارت امام حسين، دوباره بعد از زيارت رفتم در خانه برادرم در زدم تا در را باز کرد ديد من هستم در را بست، ايشان می­فرمايد دو سال کارم اين بود، ما يک تلفن می­زنيم جواب­مان نمی­دهند می­گوييم گوشی برنداشت ولش کن اين جوری می­خواهی با آيت­الله خويي همسايه بشوی، مفتی است؟ کار کردند، ايشان می­فرمود دو سال شب­های جمعه که می­رفتم کربلا بعد از زيارت امام حسين می­رفتم در خانه برادر، در می­زدم اين می­آمد در را باز می­کرد من را می­ديد در را می­بست دو سال مداوم خسته نشدم، تا بعد از دو سال يک شب در زدم برادر ديگر در را باز کرد خجالت کشيد ما را گرفت در بغل، ايشان فرموده بود من تمام اين موقعيت اجتماعی و علمی خودم را مديون آن کار می­دانم خدا اين جوری حواله می­دهد اين است که انسان اگر خطايي کرد حالا ايشان که خطايي هم نکرده بود، آن نگران شده بود دلجويي کرده بود، ماه رمضان ماه به دست آوردن دل دلشکستگان است که گاهی اوقات ماه حواسمان نبوده.

در ماه­های گذشته و اين روايت و عرضم تمام، پيغمبر فرمود: «من احب ان تسره صحيفته فليکثر فيها من الاستغفار»[58]، آنهايي که دوست دارند روز قيامت وقتی نامه عمل­شان را دست­شان می­دهند خوشحال بشوند نامه عمل­شان را می­بينند می­خواهيد نامه عمل­هايتان خوشحال­تان کند زياد استغفار کنيد، پيغمبر امام صادق می­فرمايد با اين­که معصوم بود صبحگاهان و شامگاهان رسول­الله هفتاد مرتبه می­فرمود: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»[59].

حالا چندتا نکته در آثار استغفار و ادامه بحث موجبات مغفرت را انشاءالله جلسات آينده محضر عزيزان هستيم از عزيزان مداح ما هم کسی هست مجلس؟ بلی تذکری هم بدهم بعضی از عزيزان پيشنهاد کردند که برای کمک به ساختمان دانشگاه مهدويت دوستان دستگاه کارتخوان بياورند و اين­جا قرار بدهند، ديروز هم البته عزيزان آمده بودند من فراموش کردم يادآوری کنم برادران عزيز و خواهران محترمه­­ای که علاقمند هستند به خدمت بر اين کار وزين و ارزشمندی که به نام امام زمان است که حالا ديگر وقت گذشته، ما در نظام خلقت فقط همين را بشنويد، هيچ کاری با ارزش­تر از خدمت برای امام زمان نداريم اگر بالاتر از آن کسی کاری داشت آورد من جايزه­اش می­دهم برای امام زمان­تان امام صادق فرمود: «أَلْفَيْ أَلْفِ دِرْهَمٍ»[60] يعنی هر کاری که بکنيد دو مليون برابر جوابت می­دهند دو مليون برابر، برای امام زمان هر کسی قدمی بردارد حالا چون بعضی از عزيزان پيشنهاد کرده بودند که بالاخره دستگاه پوز بياورند، خروجی مسجد عزيزان ما هستند و انشاءالله کمک­های عزيزان را تحويل خواهند گرفت، خب صلّی الله عليک يا مولاتنا يا فاطمة الزهراء روز يک شنبه هم هست، گرچه ديروز محضر رسول­الله و اشاره به حضرت زهرای مرضيه، امروز هم عرض ادبی مجددی به محضر اين بزرگ بانوی نظام خلقت زهرای مرضيه داشته باشيم:

يا رسول­الله زهراء را ببين، پشت در افتاده بر روی زمين

از فشار در شکسته پهلويش، تازيانه زد عدو بر بازويش

آقای عبدالزهرای کعبی از منبری­های معروف عرب بود می­گويد شبی خواب امام حسن و امام حسين را ديدم در عالم خواب از من گله کردند عبدالزهراء چرا رو ضه ما را برای مردم نمی­خوانی؟ گفتم بفرماييد کدام روضه را نخواندم؟ گفتند عبدالزهراء بخوان برای شيعيان ما آن ساعتی که به خانه ما يورش آوردند از يک طرف مردم دور پدر ما را احاطه کرده بودند علی را در بند کشيده بودند، از يک طرف مادر ما بين در و ديوار ناله می­کرد بگو برای شيعيان ما ما فرزندان علی و فاطمه در صحن منزل متحير بوديم آيا به کمک پدر بشتابيم يا به جانب مادر.

الا لعنة الله علی القوم الظالمين

و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظيم

پروردگارا به عظمت زهرای مرضيه توفيق بهر­ه­برداری کامل از اين ماه مغفرت ماه برکت ماه رحمت به همه عنايت بفرما.

 

[1] حجر49.

[2] حجر49.

[3] هود114.

[4] بقره267.

[5] بقره261.

[6] بقره245.

[7] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[8] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[9] فجر27- 30.

[10] فجر27- 28.

[11] فجر28.

[12] فجر28.

[13] فجر28.

[14] فجر29- 30.

[15] فجر30.

[16] بقره25.

[17] توبه72.

[18] مائده 65

[19] واقعه21.

[20] واقعه20.

[21] فجر30.

[22] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[24] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[26] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[27] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.

[28] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[29] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[30] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[31] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.

[32] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.

[33] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.

[34] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.

[35] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.

[36] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.

[37] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.

[38] حجر49.

[39] حجر49.

[40] حجر49.

[41] حجر50.

[42] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص502.

[43] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص502.

[44] حجر49.

[45] حجر49.

[46] حجر49.

[47] نازعات24.

[48] حجر49.

[49] حجر49.

[50] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص696.

[51] حجر49.

[52] حجر50.

[53] حجر50.

[54] احزاب45.

[55] حجر50.

[56] میزان الحکمة ج8 ص463

[57] میزان الحکمة ج8 ص463

[58] میزان الحکمة ج8 ص463

[59] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص139.

[60] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص538.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه