استاد حدائق روز شنبه 5 فروردین 1402 همزمان با ماه مبارک رمضان در مسجد الرسول(ص) شیراز به برخی از شبهات مطرح شده در فضای مجازی در خصوص روزه پاسخ دادند.

 

دانلود

جهت مشهاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

خب روز سوم ماه مبارک رمضان من يکی از احکام روزه داری را بگويم که البته جمع توجه داريد برای بعضی­ها من ديدم توجهی ندارند در اين مسأله يکی از نکاتی که برای روزه‌دار لازم و واجب است نيت روزه­داری است، نيت به اين معنی که شما اول ماه رمضان نيت می­کنيد خدايا اين يک ماه را امتثال امر می­کنيد روز­ها از طلوع فجر تا غروب آفتاب امساک از مفطرات و آن چيزهايي که روزه را باطل می­کند اين نيت است، خب اين نيت آيا می­خواهيد هر سحر نيت تکرار بشود می­گويند همان­که اول ماه هم نيت کرديد کفايت است و هر کسی که سحر بلند شديد سحری داريد می­خوريد به قصد رزوه­داری اين هم خودش نيت عملی است، نيت کردی، اما يک نکته اين­جاست که بعضی­ها توجه ندارند، بعضی­ها در ماه رمضان يک مسافرت دو ساعته می­روند و بر می­گردند، بنده صبح مرودشت کار دارم، نيت روزه را داشتم، امروز سوم رمضان است نيت کردم روزه بروم يک کاری دارم مردشت می­روم مرودشت بيست و دو کيلومتر و نيم که از شيراز خارج شديد خود به خود ديگر روزه نيستيد چون نيت شکسته شد يکی از قواطع نيت سفر است، بنده وقتی رفتم مسافرت ديگر عملاً روزه نيستم آن نيت با اين سفر شکسته شد، خب مرودشت کارم را انجام می­دهم قبل از اذان ظهر می­رسم شيراز ولی نيت روزه را ديگر نمی­کنم آن روز ديگر روزه من قبول نيست، اين را بعضی­ها توجه ندارند، ما در همين سفر به دوستان گفتيم اين­ها خارج از شيراز داشتند سحری­شان را خوردند گفتم اين­جا نيت روزه نمی­توانيد بکنيد، خدا می­فرمايد مسافر تکليف روزه رفتن ندارد: «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ»[2] شما سحری­تان را بخوريد، دهن­تان را بشويد امساک بکنيد شيراز که رسيديد نيت روزه کنيد، به شرطی که تا قبل از ظهر هم برسيد، بعضی مسائل ديگر را ما توجه داشته باشيم، آقا می­گويد که آقا من تهران هستم قبل از ظهر می­رسم شيراز می­گويم بسيار تهران سحريت را بخور، ولی نيت روزه نمی­توانی بکنی، چون مسافری، سحری را بخور امساک بکن، قبل از اذان ظهر پروازت رسيد شيراز به شيراز که رسيدی که نيت آن روز روزه را بکن، حالا بعضی­ها اين توجه را ندارند، نيت را در مسافرت کرده، می­گويند اصلاً شما تکليف روزه رفتن را نداريد، با آن نيت آمدم روزه­ام را ادامه دادم، می­گويند که روزه شما محل بحث است و اشکال، لذا اين نيت را، حتی بعضی از فقهاء می­فرمايند اگر کسی در روز به طور قطع و جزم می­گويند می­روم روزه­ام را می­خورم، هی از نيت برگشتيد حالا بعضی­ها تعارف می­کنند تعارف يعنی دروغ، دروغ که نبايد بگوييم در ماه رمضان، ولی بعد هم جدی جدی هم آب می­خورد، اين­که آب می­خورم از نيت روزه داری برگشتم، اگر دوباره می­خواهد برگردد نيت روزه را بايد تجديد کند، نکرد ديگر روزه نيست، اين نکته مهمی است در بحث روزه­داری که ما استمرار نيت برای شخص روزه­دار است، در طول روز ما بايد اين نيت را استمرار بدهيم، لذا يکی از چيزهای که نيت را می­شکند قصد طرف برای افطار است يکی از چيزهایی که نيت را می­شکند سفر است، مسافرت ولو اين­که قبل از ظهر هم بر می­گردد ولی با اين سفر نيت شکسته شد ديگر نمی­تواند به اتکاء نيت وقت سحر، منی که رفتم شهرستان و قبل از ظهر برگشتم بگويم همان نيت کفايت می­کند، نيت مجددی می­خواهد و نيت دومی می­خواهد انشاءالله خدا از همه قبول کند به شايسته­ترين وجه اين عبادت اين صيام را صلواتی ختم بکنيد.

س: دو وطنی­ها چه؟

دو وطنی­ها باز بين وطن اول و دوم اگر مسافت است، بنده وطن زادگاهی­ام شهرستانی است که با شيراز پنجاه کيلومتر فاصله است خب فاصله است، من از شيراز می­خواهم بروم وطن زادگاهی­ام و از وطن زادگاهی­ام هم اعراض نکردم، يعنی هنوز قصدم اين است که اگر شرائط مقتضی شد بر می­گردم وطن زادگاهی زندگی می­کنم حالا بنده صبح می­خواهم بروم وطن زادگاهی، اگر راه افتادم به شرط اين­که قبل از اذان ظهر برسم به آن شهر، به آن وطن زادگاهی، يک نيت روزه را بايد تجديد کنم، اين وطن زادگاهی، شما همين­که چهل کيلومتر داری در جاده می­رويد ديگر روزه نيستيد، شما مسافر هستيد، شما بيست و دو کيلومتر و نيم که رفتيد ديگر مسافرت شد مجوز برای روزه رفتن شما، نيت شکسته شد، حالا برسيد به وطن زادگاهی يا وطن اقامتی­تان يا جايي که اصلاً می­خواهيد ده روز بمانيد، بنده تصميم دارم مشهد بروم، مشهد ده روز اقامت داشته باشم، با پرواز می­روم صبح پرواز می­کنم شيراز نيت روزه داشتم، مسافرت که می­روم اين مسافت نيت را می­شکند قبل از اذان ظهر اگر رسيدم به مشهدی که می­خواهم ده روز کامل بمانم، به مجرد رسيدن نيت روزه را تجديد می­کنم روزه درست است، لذا اين قبل از اذان ظهر رسيدن شرط است لذا اين مسافرت قبل از اذان ظهر اگر برسي به آن وطن زادگاهی يا وطن اصلی يا جايي که ده روز اقامت می­خواهيد بکنيد و نيت روزه را تجديد کنيد، قطعاً در مسافرت اگر بعد از اذان ظهر رسيديد به آن­جا ديگر آن روز روزه نيستيد يا اگر بعد از اذان ظهر حرکت کرديد روزه آن روز درست است، من اذان ظهر می­دهد می­روم مسافرت، بلی روزه­ام درست است ديگر آن روز خللی به روزه وارد نمی­شود، خب صلوات غرايي ختم کنيد.

بحث امروز ما در باب اهميت روزه به اعتبار شبهاتی است که متأسفانه در فضای مجازی خيلی سر و صدا راه انداخته، من شبهه را بگويم و بعد جواب را از قرآن و روايات البته اين را هم عرض کنم دشمن بی­کار ننشسته دشمن مقدسات دينی شما را هدف قرار داده از ارکان دين يکش روزه است الآن در اين فضاهای مجازی راه انداختند که آقا ما چرا بايد روزه بگیریم؟ ما چرا بايد گرسنگی بکشيم، چرا به خاطر کسانی که هزار و چهار صد سالی قبل غذا نمی­خوردند ما غذا نخوريم، می­گويند فلسفه روزه­داری همدردی با ديگران و رفع مشکلات اقتصادی ديگران است در جامعه­ای که مردم گرفتار نيستند همه وضع­شان خوب است چرا بايد اين­ها روزه بگيرند، اگر فلسفه اين است به فرض اگر جامعه­ای، منطقه­ای، شهری، روستايي، همه غنی بايست اين­ها روزه بروند، فقير در اين جامعه نيست، اين شبهات و متأسفانه تبليغ می­کنند که آقا روزه خواری کنيد، نه به روزه بگوييد، نه به روزه رفتن بگوييد، با تظاهرتان به افطار کردن در ملأ عام، بياييد نه به روزه رفتن بگوييد، اکراه­تان را نشان بدهيد، اين کاری است که الآن دشمن دارد می­کند من همين امروز هم داشتم بررسی می­کردم در فضاهای مجازی دشمن خدا رحمت کند امام را امام می­فرمودند اگر دشمن در دشمنی نسبت به شما اهتمام ورزيده شما قدر خودتان را بدانيد آن جايي که دشمن تعريف­تان می­کند بدانيد کارتان مشکل دارد، اگر يک وقتی دشمن آمد گفت آقا شماها همه روزه می­رويد مسجد می­رويد اين يک بحثی پيش می­آيد اين دشمن چه شده؟ که دارد آمدن مسجد را تشويق می­کند مگر در مسجد آمدن ما چه نفعی است که دشمن می­گويد برويد مسجد؟ چه نکته­ای را او مثبت می­بيند که دارد تشويق می­کند خب اين تبليغی است که متأسفانه امروز راه افتاده نسبت به بحث روز­ه­داری که اگر فلسفه روزه­داری رفع گرسنگی است و فقر زدايي است، ما در بعضی از مجامع داريم، حالا شيراز نه امکان دارد کسی بگويد آقا در فلان شهر، در فلان روستا در فلان بخش همه وضع­شان خوب است حالا آنها بايد روزه بروند اگر فلسفه فقرزدايي است که خب اين­جا ديگر مقتضی موجود است ديگر فقيری موجود نيست؟

اما پاسخ من آيه 183 سوره مبارکه البقره را که خداوند اصل فلسفه روزه­داری را بيان می­فرمايد البته روزه­داری يک برکاتی در کنار اين فلسفه دارد که از ملکاتش بلی امام باقر عليه­السلام می­فرمايد خداوند روزه را تکليف کرد حالا اصل فلسفه روزه آيه قرآن می­خوانم بعد آثار روزه را هم اشاره­ای کنم، و روزه­دار واقعی را هم از نگاه حضرت زهرای مرضيه معرفی کنم، قرآن می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[3]بزرگترين دستاورد روزه تقوی است، اصلاً ما روزه می­رويم که به تقوی برسيم: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[4] کدام تقوی: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[5] کدام تقوی، اگر با تقوی شدی قرآن می­فهمي: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏»[6] کدام تقوی، اگر با تقوی شدی مشکلات جامعه شما حل می­شود، مشکلات اقتصادی شما مرتفع می­شود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[7] خدا می­فرمايد شما بنده­ای خوبی باشيد ما از زمين و آسمان برکات را بر شما ساری و جاری می­کنيم، کدام تقوی؟ تقوايي که قرآن می­فرمايد عزت نزد ما به انسان­های با تقواست، کدام تقوی؟ تقوايي که خدا می­فرمايد آخرت مال متقين است: «و الآخرة للمتقين» ، رستگاری از آن متقين است: «إِنَّ لِلْمُتَّقينَ مَفازاً»[8] می­خواهيد به اين­ها برسيد راهش روزه است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[9] اصلاً خدا ما را دعوت کرده، که اين ضيافت ضيافتی که همه را دعوت کردند، ضيافتی است که صاحب الزمان دعوت است بنده ناقابل هم دعوت هستم، اين سفره پهن است، خدا خطاب به مؤمنين می­فرمايد ما امت­های گذشته را هم دعوت کرديم روزه تکليف بوده برای شريعت­های گذشته، برای ما هم تکليف است و فلسفه اين روزه داری با تقوی شدن است، فلسفه اين نيست که فقط به ياد گرسنگان باشيد آن يک جزء است، آن يک بخشی از آثار است اصل با تقوی شدن است، ما روزه می­رويم تا بشويم با تقوی، می­شويم آنچه خدا می­خواهد يکی از روش­های که انسان­ها را به تقوی می­رساند روزه­داری است اما روزه چارچوب خودش را دارد، خدا رحمت آيت­الله مشکينی را می­فرمودند بعضی­ها روزه­شان رژيم غذايي است فقط دارد گرسنگی می­خورد، اين از روزه­داری عطش و گرسنگی را دارد احساس می­کند ولی آنچه که خدا می­خواهد را بهش نمی­رسد چون دنبال نمی­کند روزه فراتر از گرسنگی کشيدن، روح پالايش پيدا کند، اصلاً رمضان را که رمضان می­گويند: «لأنه يرمض الذنوب‏»[10]چون گناهان می­سوزد، يعنی پالايش می­شود انسان­ها در ماه رمضان، روح­های آلوده تصفيه می­شود، درون­های آلوده پاک می­شود، من سال­های قبل هم يک اشاره­ای کردم در اين­جا و جلسات ديگر، يک زمانی من خودم تحقيق کردم شما هم سؤال کنيد، آمار تخلفات در ماه رمضان کاهش پيدا می­کند، من اين را از مسئولين نيروی انتظامی پرسيدم، ورودی­های دادگاه­ها هم کاهش پيدا می­کند از قضات سؤال کنيد، برويد پرونده را نسبت بگيريد پرونده­های که در ماه رمضان با دادگاه عرضه می­شود تا ماه­های ديگر به تناسب چه وضعيتی دارد؟ هر نوع تخلفات درون شهری، اين­ها کاهش پيدا می­کند اين فضای تربيتی ماه رمضان است شما ببينيد در همين ماه رمضان مردم چقدر اهل انفاق، افطاری دادن، صله رحم، گاهی اوقات اين ارتباط­های که تحليل رفته، تضعيف شده در ماه رمضان مردم به وظايف­شان آشنا می­شوند به تکاليف­شان عمل می­کند اين آثار معنوی ماه رمضان است يکی از مسئولين خيريه­های شيراز می­گفت حاجی آقا ما در ماه رمضان خرج يک سال خيريه در می­آيد، همين مردم، همين مردم در ماه­های ديگر هستند، اما اين ايام ايامی است که پيغمبر فرمود ساعاتش بهترين ساعات است، ليالی­اش بهترين­ شب­هاست، روزهايش بهترين روزهاست، نفس­ها تسبيح، خواب­ها عبادت، دعا مستجاب، ولی اين فضيلت و فضای معنوی است شما می­بينيد محيط مسجد با محيط خانه، محيط مسجدالحرام با محيط جاهايي ديگر اصلاً تأثيرگذار است حرم امام حسين، حرم اهل­البيت با جاهايي ديگر اصلاً قابل مقايسه نيست، فضای معنويت است ماه مبارک رمضان انسان ساز است همه چيز هم مهياست و لذا در آن خطبه شعبانيه پيغمبر رسول­الله پايان خطبه يک هشدار داد، فرمود: ِ «فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ»[11]شقاوتمند می­دانيد کيست؟ بدبخت و خسران زده و شقی کسی است که رمضان بر او بگذرد و خودش را مشمول رحمت خدا قرار ندهد، همه چيز آماده است کار نکند، اسباب مهياست تلاش نکند اين کوتاهی از اوست، ما را دعوت کردند پای يک سفره که نعمت در اين سفره فراوان است ميزبان کريم با دعوت هم دعوت­مان کردند: «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّه‏»[12]دعوت شديد با دعوت آمده­­ايد و ميزبان خداوند سفره پهن، حالا کسی وارد اين ضيافت بشود گرسنه برود بيرون می­گويند تو شرافتمند هستی؟ صاحب مجلسی کريم، دعوت هم که کرده بود، اسباب ضيافت هم که فراهم بود تو گرسنه داخل شدی، گرسنه خارج شدی، وای به حال کسی که گناهکار وارد بشود و آلوده از رمضان خارج بشود، با اخلاق­های ناشايست به اين ضيافت قدم بگذارد همان آدمی که آمده همان آدم خارج بشود، آقا امام حسن يک روزی، روز عيد فطری داشتند رد می­شدند در کوچه­های مدينه ديدند بعضی­ها نشستند سرگرم لهو و لعب هستند، حضرت خطبه­ای خواندند: «يَوْمَ يَخْسَرُ فِيهِ الْمُبْطِلُونَ»[13] امام فرمودند روز فطر روزی است که بعضی­ها افرادی که اهل باطل بودند زيان ديدند در اين يک ماه آزمون خوب ندرخشيدند روز عيد فطر روز خسران آنهاست بعضی­ها هم روز عيد فطر روز انعام و پاداش آنهاست لذا سروران عزيز بزرگترين دستاورد و فلسفه روزداری تقواست: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[14]و لذا هر گاه شما در قرآن ديديد خدا وعده داده به اکمال تقوی وعده داده، خدا می­فرمايد بالاخره در همه­جا در وعده­های دنيايي، در وعده­های اخروی، در مواهب الهی خدا می­فرمايد اگر انسان با تقوی باشيد ما مواهب خودمان را شامل حال شما قرار خواهيم داد، يکی از راهکارها با تقوی شدن استفاده درست از ظرفيت ماه مبارک رمضان است که پيغمبر فرمود: «فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ يُوَفِّقَكُمْ الله لِصِيَامِهِ»[15] با يک نيت پاک و يک قلب طاهر از خدا تقاضا کنيد خدايا ما را روزه­دار موفق بدار، گرسنگی نخوريد، در زمان رسول­الله يک کسی آمد خدمت پيغمبر ادعا می­کرد که روزه است، غيبتی کرد رسول­الله فرمودند برو افطار کن، روزه را خراب کردی، بعد فرمودند من لا به لای دندان­های اين گوشت ذرات گوشت برادر دينی­اش را می­ديدم، چشم دل اگر باز شد اسرار می­بيند قرآن می­فرمايد: «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»[16]غيبت يعنی گوشت برادر مرده­ دينی­ات را داری می­خوری، پشت سر همان که داری حرف می­زنی، مثلی که داری آن را دندان می­گيری و گوشت او را می­خوری، اين را پيغمبر می­بيند حضرت فرمود برو افطار کن تو روزه ديگر نيست لذاست که عزيزان فلسفه رسيدن به مقام تقواست من تقوی را يک طرف خلاصه کنم از نگاه امام صادق دو سه نکته ذيل اين آيه و دو سه حديث ديگر امام صادق می­فرمايد تقوی يعنی اين­که: «لَا يَرَاكَ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاكَ»[17] خدا شما را در حال عملی که نهي­ات می­کرده نبيند، آدم با تقوی نافرمانی خدا نمی­کند، آدم با تقوی هرچه خدا نهی کرده اين انجام نمی­دهد اين نشانه تقواست: «وَ لَا يَفْقِدُكَ مِنْ حَيْثُ أَمَرَك‏»[18]واجبی هم که از او انتظار دارد ازش فوت نمی­شود، آدم با تقوی نماز قضا ندارد، آدم با تقوی زکات پرداخت نشده ندارد، آدم با تقوی خمس پرداخت نشده در کارنامه­­اش نيست، آدم با تقوی اگر واجب الحج شد حج را عمداً به تأخير نمی­اندازد، اين را می­گويند آدم با تقوی، يعنی واجباتش را انجام می­دهد حالا ما متأسفانه گاهی اوقات در واجبات می­لنگيم به مستحبات می­پردازيم، زيارت عاشورای مان تعطيل نمی­شود اما زکات مالش را نمی­دهد خمس مالش را نمی­دهد گاهی اوقات مستحبات برايش اهميت بيشتر از واجبات پيدا کرده اين بد است، تقوی يعنی واجبات­تان تعطيل نشود، محرمات هم از شما سر نزند، خوشا به حال آنهايي که بگويند آقا امروز روز سوم رمضان است در اين سه روز يک غيبت نکرد، آفرين خوشا به حال آنهايي که بگويد سه روز از رمضان گذشت يک دروغ يک نگاه حرام يک عمل خلاف، يک رفتار ناشايستی که خدا نمی­پسندد تا به اين ساعت از ما مشاهده نشده، به اين می­گويند فلسفه روزه­داری، خدا می­خواهد اين­جا برسيد.

خب در اين آيه من دو سه نکته را عرض کنم ببينيد سروران عزيز علمای علم اخلاق می­گويند منشأ تمامی گناهان دو رذيله اخلاقی است يکی غضب دوم شهوت، اين­ها امهات و سر منشأ تمام ارزش­ها هستند يکی عصبانيت، تندخويي، گاهی اوقات ديديد طرف آدم خوبی هم است وقتی عصبانی می­شود ديگر از دهنش هرچه در آمد می­گويد، نمازش تعطيل نمی­شود اول وقت، ولی گاهی اوقات بعد از اين­ها يکدفعه پرخاشگری می­کند غضب امام صادق فرمود در حال عصبانيت اگر شما عصبانی شديد تغيير نکردی، نشان می­دهی که مؤمن هستی، و الا بنده در عصبانيت پرخاشگری کنم، در حالت عادی عادی باشم اين امتياز نيست، شما حالا معصومين را ببينيد در اوج عصبانيت گاهی اوقات به اين­ها توهين می­کردند، آقا امام مجتبایی که در اين ماه مبارک رمضان ميلاد حضرت است يک پير مردی شامی از شام آمده بود تبليغات دشمن را ديده بود، به اين اثر گذاشته بود من کراراً عرض کردم عزيزان تبليغات خيلی کار می­کند، تبليغات ولی خدا که امام حسن است می­کند عنصر ضد دين، تبليغات امام حسينی که ذريه پيغمبر است را مسلمان­ها به اسم اسلام می­کشند اين تبليغ است، از تبليغ دشمن نبايد غافل شد، يک پير مردی شامی وارد مدينه شد، اين تبليغات بنی اميه در ذهنش اثر گذاشته بود، زمان معاويه هم بود، اصلاً در ذهنش امام حسن را يک عنصر ضد خدا می­دانست، در کوچه­های مدينه می­گفت حسن ابن علی کيست؟ يک وقت امام حسن را بهش نشان دادند رفت سمت امام حسن هرچه از دهانش در می­آمد که شايسته خودش بود به امام حسن گفت، حالا من بيان نمی­کنم ديگر حالا بنا نيست حرف غلط را تکرار کرد، بعض چيزها را نبايد ورق زد، کلی می­گويم اين پير مرد ايستاد يک چند دقيقه­ای جسارت کرد به امام حسن، که من و شما اگر بوديم اولی را به دومی نمی­گذاشتيم واکنش نشان می­داديم، پرخاش می­کرديم برخورد می­کرديم امام با کمال آرامش سکوت کردند، پير مرد تخليه شد حرف­ها را زد ديگر چيزی نداشت بگويد، آقا فرمودند برادرم، خطاب برادری بهش دارد اين هم يک نکته است، در همين آيه شريفه خدا می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[19] خدا شخصيت دارد می­دهد به من و شما ای مؤمنين ياد بگير حاجی آقا پسرت را می­خواهی روزه­دار کنی و دعوت به روزه، با شخصيت دادن نه با تحقير، آقای مسئول اگر می­خواهی زير مجموعه­ات را به کار دعوت کنی با شخصيت دادن، ما متأسفانه اين واژه احترام گذاری را هم بعضی­هايمان فراموش می­کنيم، خدا با چه بيان زيبايي می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ»[20] ای مؤمنين و حال آن­که در بين همين مؤمنين هم کسانی هستند که کوتاهی می­کنند اما اين پيام دارد از کسی اگر کاری انتظار داريد با شخصيت دادن، با تکريم کردن دعوتش کنيد به کار خوب سيره اولياء هم همين بود امام حسن فرمودند ای برادر عرب خطاب برادری به کسی که داشت تهمت می­زد داشت دشمنام می­گفت آقا فرمودند بيا در اين شهر غريبی، اگر جايي نداری خانه من در اختيار توست، خدا وکيلی کدام يکی از ما اين کار می­کنيم، تا حالا شده کسی به ما فحش بدهد بگويي آقا بيا پذيرايي­تان کنم، ما خيلی هنر کنيم جوابش نمی­دهيم، خيلی هنر کنيم سکوت کنيم بگذريم، می­گوييم حالا: جواب ابله­ها خاموشی است، اما مردم از امام حسن ياد بگيريد اين جوری آدم کردند مردم را، تربيت کردند منحرف را، اسلام تا به امروز اين گونه به دست ما رسيده ما هم اگر می­خواهيم به دست نسل­های آينده برسانيم راهش همين است، آقا فرمودند برادر عرب مثلی اين­که در اين شهر غريبی، اگر جايي برای سکونت نداری خانه من در اختيار توست اگر در اين شهر مشکلی داری، من همراهيت می­کنم مشکلت را حل می­کنيم، و اگر گرفتاری داری من در رفع گرفتاری تو را مساعدت می­کنم، همين دو سه کلمه، آقا اين آدم که در اوج عصبانيت بود آمده بود به امام حسن توهين کرده بود يک جمله، گفت آقا به خدا سوگند مدينه وارد نشدم مگر اين­که منفورترين افراد روی زمين نزد من شما بوديد الآن از شما جدا نمی­شوم جز اين­که محبوب­ترين افراد روی زمين نزد شما هستيد، وقتی در دو سه دقيقه با اخلاق با احترام با کنترل غضب می­توانی طرف را بسازی، زمين خورده را بلند کنی، چرا بدی را با بدی جواب می­دهی؟ اين درس­های ماه رمضان است، آقا اميرالمؤمنين فرمود اگر جواب بدی کار مردم را کسی با بدی پاسخ داد حق اعتراض از خودش گرفته ديگر نمی­تواند قيامت بگويد خدايا به من دشنام داد، می­گويند اگر دشنام بود چرا تو دشنام دادی، اگر توهين بد بود خب تو توهين را با توهين پاسخ دادی:

من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرقی ميان من و تو چيست بگو

ديگر مقابله به مثل است، اين ديگر حق انتقاد از خودمان گرفتيم، لذا غضب يکی از رذايل اخلاقی است که کار دست انسان­ها می­دهد، اين يک، من در همين زندان عادل آباد يک سالی رفته بوديم يک جوانی آمد پيش من گريه می­کرد گفت حاجی آقا من دانش آموز تيزهوش بودم من الآن بايد دانشگاه باشم زندان هستم، اين­جا عرض شود که به عنوان ديه من را زندان نگهداشتند، خودش برای من حرف زد، گفتيم جريان زندان آمدنت چيست؟ گفت ما در محله­مان بچه­ها داشتند بازی می­کردند يک عده از اين بر محله به سمت جوان­های آن طرف سنگ پرتاب می­کردند يک عده از آن طرف به اين طرف، گفت ما هم يک سنگی برداشتيم در حال عصبانيت که آنها دارند سنگ می­اندازند پرتاب کرديم سمت اين­ها خورد در چشم يکی از اين بچه­ها چشمش کاملاً آسيب ديد و نابينا شد، گفت پدر من هم يک بازنشسته­ای است پول ديه را ندارد من را آوردند زندان بابت ديه­ای که به گردن من آمده، دانش آموز درس­خوان چرا کنترل نکند، يکی از سر منشأهای مفاسد عصبانيت است، و اين را هم خدمت­تان عرض کنم، اين هشدار را هم شيطان به حضرت نوح داد، حاج آقا حواست جمع، حاجی هستی؟ عمری ازت گذشته، ديگر حواست به خودت جمع است، ما خاک قدمگاه نوح نمی­شويم، نوح پيغمبر اولوا العزم است، شيطان به حضرت نوح گفت سه­جا به بنی آدم نزديک هستم و خيلی هم اغوا کردم، دقيقاً دوتايش هم ريشه­های غضب، ريشه­های بی­تقوايي و شهوت است، گفت يک در مقام عصبانيت، گفت در مقام عصبانيت تمام تلاشم را به کار می­گيرم که يک فتنه­­ای ايجاد بشود حداقلش دوتا حرف می­زنيم، بعد شرمنده ديديد طرف رو عصبانيت يکدفعه به يک طائفه­ای فحش می­دهد، لورها اين طور است، بی­انصاف تو يک نفر سرت کلاه گذاشته، يک طائفه را دشنام می­دهی، ترک­ها اين طور شيرازی­ها اين طور، فلانی­ها اين­ها طور، آن وقت قيامت می­بينی يک امت و يک قوم می­آيند جلوت را می­گيرند حالا خواهيد ديد، ده مفتی هم نيست، هرچه از دهان­مان درآمد بگوييم بعد هم قيامت به اين راحتی، يک وقت ما خدمت آيت­الله العظمی مکارم بوديم، خدا انشاءالله سلامتی و عافيت به ايشان بدهد، می­گفتند بعضی‌ها می‌گویند یک ترکی یا یک لری! حداقل دنبال اين کلمه منافقی هم بياورند ببين مثلاً يک شيرازی منافق هستی، يک مثلاً فلانی منافقی، بابا تو يک امتی را داری غيبت می­کنی، اين زبان است زبان می­بردت تا اعلی عليين می­کشيدت پايين تا اسفل­السافلين، يک دفعه يک جمله می­گويي بايد پاسخ­گويي يک جمعيت باشی، يک قوم باشی، شيطان گفت در مقام عصبانيت لذا در عصبانيت داريم آقا نشستی برخيز ايستاده ديدی دار عصبانی می­شوی حرکت کن، شيطان تحريک می­کند و خيلی از جنايت­های که اتفاق می­­افتد به خاطر همين عصبانيت­هاست.

دوم گفت در مقام شهوت خلوت مرد نامحرم با زن نامحرم، حاج آقا نگو ديگر ما کاری از ما نمی­آيد، شيطان ذوالفنون است، گفت جناب نوح اگر مرد نامحرم با زن نامحرم در محيط خلوتی که فرد سومی نباشد، تمام تلاشم را به کار می­گيرم اين­ها را به گناه بکشم، و کرده نشده، خيلی­ها را آسيب زده خيلی­ها را زمين زده، گفت بپرهيز از خلوت با اجنبيه که سومش من هستم.

سوم در مقام قضاوت اين مسئوليت قضات ما خيلی سنگين است، گفت سعی می­کنم در قضاوت رأی قاضی را به سمتی ببرم که رضايت خدا نباشد، گفت اين سه­جا من خيلی کار کردم، لذا از ريشه­های گناه يکش عصبانيت است دوم شهوت، روزه کنترل می­کند هم عصبانيت را و هم شهوت را اگر ما واقعاً متوجه باشيم که روزه هستيم و روزه‌داری بعد اين می­شود ملکه برای يازده ماه ديگر، خداوند ما را در يک اردویی دعوت کرده يک­ماهه به ما آموزش می­دهند چگونه بخوريد؟ چگونه سخن بگوييد؟ چگونه نگاه کنيد؟ يک اردوی تربيتی يک­ماهه بشود سرمشق برای يازده ماه ديگر زندگی­ام تا می­آيد رفته رفته اين­ها يواش يواش فراموش می­شود اردوی جديد، رمضان جديد، تکرار جديد، اين لطف خداست، خدا به اين اردوی تربيتی ما را دعوت کرده که ما مراقب باشيم حواسمان جمع باشد، در شهوات در غضبات، در مواردی که غضب به سمت ما می­آيد مديريت کنيم غضب را و مديريت کنيم شهوت را، اين­های که می­گويند آقا روزه­داری فقط برای اين­که به ياد گرسنگان باشيم بالاتر از اين­ روزه­داری برای اين­که آدم بشويم، به قول حضرت امام گفتند مرحوم آيت­الله العظمی استادشان مرحوم آقای شاه­آبادی ايشان می­فرمود ما استادی داشتيم که آن استاد می­فرمود ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل که بعد گفتند خود مرحوم شاه­آبادی چيز ديگری می­فرمود، امام می­گفتند مرحوم شاه­آبادی می­گفت ملا شدن چه مشکل آدم شدن محال است!

فرق دارد آدمی با آدمک، آدم آن باشد در آيد از محک

آنهايي که در اين امتحانات سربلند بيرون می­آيد در اين آزمون­ها می­درخشند سربلند عمل می­کنند اصلاً روزه برای همين است ما برسيم به اين­ جايگاه که: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[21] غضب و شهوت مديريت بشود، و الا زبان رها شده و عرض شود که چشم رها شده اين­ها با فلسفه روزه­­داری سازگار نيست لذا اين شبهه­ای را که بعضی­ها می­گويند آقا شما چرا مردم را گرسنگی می­دهيد؟ اگر برای اين­که به ياد گرسنگان باشند خب به گرسنگان غذا بدهيد ما چرا گرسنگی­اش را بکنيم، اين غلط است اصل فلسفه روزه­­داری اين­که ثروتمندها با تقوی، فقراء با تقوی، متوسطين جامعه با تقوی، مسئولين با تقوی، علما با تقوی، تجار با تقوی، همه مؤمنين را خدا دعوت کرده: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[22] اين دستاورد مهم روزه­­داری، يک نکته ديگر هم ببينيد از همين آيه من يک استفاده ديگر بکنم، گاهی اوقات برای ايجاد انگيزه در کار، نتيجه کار و پاداش را بايد گفت، گاهی اوقات ديديد آقای دکتر می­گويد آقا دوره درمان را شما سپری کن، انشاءالله خوب می­شوی بر می­گردی به روز اول، اميدوار می­کند که در اثر رعايت اين دوره بالاخره درمانی سلامتی در انتظار توست، خدا هم می­فرمايد ما روزه را برای شما تکليف کرديم برای اين­که به آن مقام تقوی برسی، يعنی خدا تشويق می­کند اين هم يک درس ديگر است منی پدر، منی مادر فرزندانم را با تشويق، با تکريم، دو نکته شد، تکريم يک: «يا أَيُّهَا الَّذينَ»[23]، تشويق دو: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[24] اين­ها دوتا از روش­های جذب مردم به سمت معنويت و هدايت و تعالی است، خب اين آيه شريفه.

اما در کنار اين فلسفه مهم بلی نکات ديگر هم هست، امام باقر می­فرمايد خدا روزه را تکليف کرد تا ثروتمندان طعم گرسنگی را بچشند از نيازمندان جامعه غافل نشوند، بلی در جوامعی که نوعاً افراد نيازمند هستند، اين­ها از دستاوردهای روزه است فلسفه: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[25]اين­ها برکات ضمنی روزه­داری است، آقای که خدا بهت داده اصلاً درد گرسنگی نمی­فهمی يعنی چه؟ همه چيز در خانه خدا لطف کرده مهياست، بعضی­ها هستند طول سال­شان مثل رمضان شماست، اين­ها در طول سال با اين گرسنگی و تشنگی دارند می­گذرانند، امام باقر فرمود اين روزه­داری برای اين­ است که اغنياء طعم گرسنگی را بچشند و از حال ضعفاء غافل نشوند و لذا می­بينيد الحمدلله در ماه رمضان يک جنبش و جهش وسيعی در بين متدينين ايجاد می­شود در افطاری دادن، در بسته­های معيشتی دادن، در کمک به خيريه­ها يک حرکتی شديدی اتفاق می­افتد اين همان آثار روزه است، اين از برکات روزه­داری است يک جهت ديگر پيغمبر می­فرمايد تشنگی و گرسنگی شما را بايد به ياد تشنگی و گرسنگی قيامت بيندازد، قيامتی پيش رو داريم که در روايت داريم يک روز قيامت پنجا هزار سال دنياست، خب اين چه روزی است؟ آن روز همه در گريز، همه در فرار، که طلبکار پيدا نکنند آن روز غذا در دسترس نيست، آشاميدنی نيست تا تکليف معين بشود، رسول­الله می­فرمايد ماه رمضان که رسيد وقتی گرسنه می­شويد ياد کنيد از روزی که روز قيامت است و گرسنه هستيد و ياد کنيد از قيامتی که تشنه­ايد: «اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشِهِ»[26] تشنگی قيامت و گرسنگی قيامت را ياد کنيد يعنی قيامت فراموش نشود، يک برکات روزه هم همين است که ما فراموش نکنيم که آخرتی هم هست بايد برويم پاسخگو باشيم، الآن عزيزانی که در مجلس هستيد هرکدام رجوع به حافظه بکنيد قلم بياوريد و کاغذ، صدها بلکه هزاران نفر را از بدو تولدتان ديده بوديد که الآن زير خروارها خاک آرميدند، گاهی اوقات در يک هيئتی می­گويي آقا چند نفر از اين هيئت رفتند، می­­گويند هشتاد نفر، صد نفر، يک هيئتی که مثلاً چهل سال است، سی سال تأسيس شده اين جمعيت ازش رفتند، ما ياد کنيم قيامتی را که ديگر فقط اعمال کارساز است دست­مان از همه چيز کوتاه است: «اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشِهِ»[27].

سخن پايانی با سخنی از حضرت زهرای مرضيه تمام کنم، که حضرت زهراء می­فرمايد: «مَا يَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِيَامِهِ»[28] روزه­دار با روزه گرفتنش کاری نکرده اگر چشم او، گوش او، زبان او، و جوارح او روزه نباشد، يعنی اگر من روزه هستم ولی با اين پا دارم می­روم در مجلسی که خدا راضی نيست، با اين دستم دارم مطلبی می­نويسم که خدا نمی­پسندد،

خدا خيرش بدهد خدا امثال اين­ها را زياد کند: «کثر­الله امثاله» بالاخره حضار محترم، حضرت زهرای مرضيه می­فرمايد روزه­دار کاری نکرده اگر زبان او، چشم او، گوش او، جوارج او يعنی دست و پايش بدنش از حرام روزه نباشد، يعنی من اگر فقط گرسنگی دارم می­خورم اخلاقم همان اخلاق ماه­های قبل است عملکرد همان، همان آدم ماه قبل هستم فقط آمدم در ماه رمضان برنامه غذايي­ام تغيير کرده به جای سه نوبت غذا دو نوبت غذا می­خورم افطاری و سحری، اين را می­گويند آن رژيم غذايي، اين همانی است که فقط برکتش از ماه رمضان گرسنگی است و حظ ديگری ندارد، سعی کنيم اين حديث نورانی حضرت زهرای مرضيه که تمام وجود ما از آنچه خدا نمی­پسندد فاصله بگيرد که می­شود همان تقوی، خب نامی از حضرت با اين سخن پايانی به ميان آمد، عرض ادبی به محضر اين بزرگ بانو روز شنبه روز رسول­الله است آقا امام باقر می­فرمايد پنج نفر در عالم از همه بيشتر گريه کردند اول آدم ابوالبشر، دوم يعقوب، سوم يوسف، چهارم حضرت زهراء و پنج حضرت زين­العابدين، خب حاج آقای مقدم هم آمدند من يکی دو بيت شعر که انشاءالله فيض بهتر و کامل­تر را عزيزان خواهند داد، حضرت زهراء در آن ساعات پايانی عمر رسول­الله خيلی گريه می­کرد يک وقت ديدند پيغمبر صدا زد دخترم نزديک بيا، نزديک رفت رسول­الله فرمودند نکته­ای را مطلبی را آهسته مخفيانه به حضرت زهراء گفتند صدای گريه حضرت زهراء بلندتر شد، بعد از دقايقی مجدداً پيغمبر صدا زدند دخترم نزديک بيا آمد، مطلب ديگری گفتند ديدم گريه متوقف شد و تبسم بر چهره زهراء نقش بست، از حضرت زهراء بعد از ارتحال پيغمبر سؤال شد، چه مطلبی پدر شما در آن مرتبه اول گفتند شما گريه­تان بيشتر، در مرتبه دوم تبسم کرديد، فرمود در آن جمله اول رسول­الله فرمود خترم من در اين بيماری از جمع شما خواهم رفت ديگر از اين بستر بر نمی­خيزم صدای گريه من بلند شد، اما بعد از دقايقی رسول­الله صدا زد به من فرمود دخترم يک بشارت بهت می­دهم اول کسی که از اهل­البيت به من ملحق می­شود تو هستی، اين من را خوشحال کرد که بعد از پدر خيلی زندگانی نخواهم کرد:

در عزای باب خود از بسکه اشک از دیده ریخت، چرخ گفتا رود جیحون شد کنار فاطمه

همه بگوييم يا زهراء.

 

[1] بقره183.

[2] بقره184.

[3] بقره183.

[4] بقره183.

[5] حجرات13.

[6] بقره2.

[7] اعراف96.

[8] نبأ 31.

[9] بقره183.

[10] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج‏2 ص338.

[11] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[12] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[13] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏11 ص254.

[14] بقره183.

[15] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[16] حجرات12.

[17] تحف العقول النص ص359.

[18] تحف العقول النص ص359.

[19] بقره183.

[20] بقره183.

[21] بقره183.

[22] بقره183.

[23] بقره183.

[24] بقره183.

[25] بقره183.

[26] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[27] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص2.

[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏93 ص295.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه