استاد حدائق روز دوشنبه 28 آذر 1401 در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان این مبحث که « چرا بعضی از جوان ها از دین فاصله می گیرند؟» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال­الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

سخن پيرامون عوامل آسيب ديدن به جوانان از نگاه آيات و روايات بود اشاره کرديم خدمت عزيزان که يکی از علت­هايي که سبب می­شود جوان­ها آسيب می­بينند اشاعه فساد است، از عواملی که در اشاعه فساد مؤثر است و تأثيرگذار است، رفاقت با کسانی است که شايستگی رفاقت ندارد، بايدها و نبايدهای دوستی را در فرصت­های گذشته عرض کرديم و اشاره کرديم که يکی از آسيب­های جدی جامعه برای تمام طبقات اجتماعی و گروه­های سنی همين معاشرت با کسانی است که اين­ها صلاحيت و اهليت ندارد، لذا دوستی آداب دارد حاجی­آقا هفتاد سالت است نماز شب می­خواهی با رفيق ناباب اگر افتادی عاقبت به شر می­شوی الآن هم داريم خانمی ديروز به من زنگ زده می­گويد آقا در فاميل ما افرادی بودند اهل نماز، اهل جمعه، اهل جماعت سر پيری معرکه گيری! می­گويند فقط ما خدا را قبول داريم، پيغمبر هيچ، ائمه به کنار، قرآن به کنار، اين­ها نتيجه­ای همين رفت و آمدهاست، با چه کسی داری رفاقت می­کنی، پای حرف چه کسی می­نشينی، گوش دل به چه کسی می­سپاری؟ اين­ها اثر دارد، سخن تأثير می­گذارد روی انسان­ها، آقا ما آب­مان از آسياب گذشته، اين حرف­ها يعنی چه؟ بلعم باعورای مستجاب الدعوه شد شيطان جهنمی کرد، ديگر ما که از آن آقا بالاتر نبوديم فتيله­اش را شيطان کشيد پايين، همان هم با معاشرت شد، آن جريان بلعم هم معاشرت شيطان صفتی که به شکل انسان آمد بلعم را منحرف کرد و فريب داد و وسوسه کرد، لذا ما اين اصولی که ائمه تبيين کردند که اشاره کرديم، نکاتی که در رفيق خوب بايد وجود داشته باشد، نکاتی که در رفيق­های ناباب وجود دارد اين­ها را بايد حذر کرد، پرهيز کرد، من امشب يک روايتی را از کتاب شريف کافی که اين نقل از دو پيغمبر اولوالعزم الهی است، دو پيغمبر اولوالعزم يعنی دو نفر از برجستگان تاريخ اين را نقل کردند، رسول­الله از حضرت مسيح نقل کرده، قائل اين قول حضرت عيسی مسيح است، که ولادت حضرت مسيح را هم پيش­رو داريم در يکی دو شب آينده، قائل اين قول حضرت مسيح است ناقل رسول­الله است پيغمبر از مسيح نقل می­کند که رسول­الله می­فرمايد، حواريون وقتی آمدند خدمت حضرت عيسی و به حضرت عيسی عرض کردند: «يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ»[2] ای روح الله ای نبی خدا با چه کسانی ما رفت و آمد کنيم رفاقت کنيم دوستی کنيم، اين­ها حدود دارد، حضرت مسيح سه­تا ويژگی را نام برد يک: «مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»[3] رفيق شايسته رفيقی است که اصلاً ديدن او تو را به ياد خدا بيندازد، بعضی­ها نگاه به آنها انسان را از خدا غافل می­کند، چرا اسلام می­فرمايد گناه نبايد علنی بشود؟ چون گناه از مظاهر شيطان است، گناه وقتی توسعه پيدا کرد شما ديگر از يادخدا غافل می­شويد جامعه اسلامی بايد به گونه­ای باشد که: «يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»[4] من و شما بايد به گونه­ای باشيم که هرکه می­بيند به يادخدا بيفتد، يادخدا آوری خدا برای او بشود اين معيار رفيق خوب است، رفيقی که ديدن او انسان را از خدا غافل کند صلاحيت رفاقت ندارد، اين ويژگی اول که حضرت مسيح نام برد، اصلاً چهره­ او، قيافه او را، سلوک او را که می­بيند انسان را يادآور خدا بايد بشود يک.

«وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ»[5] حضرت عيسی فرمود رفيق خوب از معيارهايش اين است که اين جوان­ها مخصوصاً دقت کنند، همه ما خصوصاً جوان­ها، رفيق شايسته وقتی سخن می­گويد بايد بر آگاهی شما بيفزايد يعنی بگويد آقا ده دقيقه با اين آقا نشسته بودم امشب يک چيزی ياد گرفتم امشب يک مطلب جديدی با فلانی بوديم ربع ساعت يک نکته اخلاقی ياد گرفتم، آن رفيقی که نشست و برخواست با او چيزی به دست نمی­آوری بر آگاهی شما بر علم شما نمی­افزايد اين نيست آن رفيقی که بايد حفظش کرد: «وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ»[6] پيغمبر می­فرمايد حضرت مسيح فرمود ويژگی سوم کردار او، رفتار او شما را به آخرت تشويق کند، بعضی­ها ديديد حرف هم نمی­زنند ولی نشست­شان برخواست­شان عبادت­شان سلوک­شان آموزنده است، اصلاً فيلم اين­ها را که بگيرند سازنده است.

خدا رحمت کند مرحوم امام را من يادم نمی­رود سال هشتاد و نه بود، منطقه هاری هوريک بيروت مجلس ارتحال امام را سفارت جمهوری اسلامی گرفته بود، در منطقه هاری هوريک، مجلس ارتحال امام را گرفته بودند سفارت جمهوری اسلامی هم متولی مجلس بود، رديف اول مجلس، سالن علمای مسيحی و يهودی نشسته بودند با  لباس­های رسمی هم آمده بودند کشيش­ها عالم­های اهل سنت، علمای اهل سنت يهودی­ها حالا همه جور آدمی هم در آن مجموعه بود در آن سالن با حجاب، بی­حجاب، بدحجاب مسلمان لا مذهب همه به عشق امام آمده بودند، شروع مجلس تصويری از امام آمد رو صفحه نمايش داشتند صحنه­های را نشان می­دادند از زندگی امام، تا عکس امام آمد تمام اين­ها قيام کردند، ببينيد آقايون ما پای سفره نشستيم قدر نمی­دانيم، در نعمت هستيم و قدرشناس نيستيم و اين قيامت سختی بعضی­هايمان داريم، در آمارهای جهانی شما نگاه کنيد کشور جمهوری اسلامی چهاردمين کشوری است که مردمش در رفاه هستند يعنی چهاردمين کشور دنياست، در کل دنيا، با همه اين سختی­ها با همه اين تحريم­ها با همه اين فشارها و بی­انصافی­های که دنيا دارد وارد می­کند، شما امنيتی که در اين مملکت است، ناموس­تان چه امنيتی دارد؟ شما آمارهای همين کشورهای غربی را بخوانيد جنايت فساد سرقت دزدی، به گوش من نمی­رسد، آقايي چند روزی قبل از متدينين آمد گفت حاجی­آقا پسر من در آلمان در يکی از شرکت­های معروف آلمان است، گفت به ما زنگ زده گفته رفتيم شمع، خريديم شب­ها ديگر با شمع بايد سر کنيم، آلمان از کشورهای پيشرفته اروپايي خب سوخت نيست، دارند با زغال سنگ گرم می­کنند خانه­هايشان را با شمع نگاه می­کنند، بلی ما منابع داريم ولی شيطنت مگر کم هست؟ دشمنی مگر کم هست؟ بعضی­ها در اين نظام جمهوری اسلامی به نام و نان رسيدند دارند ناسپاسی می­کنند، صفر تا صد زندگی­شان در همين نظام از برکت خون شهداء يافتند، من ديشب در مسجد امام رضای شهرک شهيد بهشتی سخنرانی داشتم، پيکر يکی از شهداء را آوردند در مجلس، شهيدخسروانيان گفتم مردم بترسيد قيامت در محضر اين شهداء حساب سختی از ما می­خواهند امروز من و شما آبروی امروز زندگی امروز امنيت امروز، مغازه امروز، اداره امروز، حوزه امروز مديون ديروز شهداست، حکومت امروز همه چيزمان بعد با بی­انصافی آقا ادعای ديانتش می­شود يک حرف­های می­زند که آدم تعجب می­کند، بزرگ خانواده است نشسته دارند چرنديات می­گويند دفاع نمی­کند، حرف نمی­زند اين­ها بايد انسان جواب پس بدهند ما مسئول هستيم در قبال اين نظام من عرض کردم در جلسه ديشب گفتم آنهايي که حج مشرف شديد روز عرفه صحرای عرفات، يکی از شکرگذاری­های امام حسين در صحرای عرفه، در دعای عرفه اين است که خدا تو را سپاس می­گويم که در دولت ائمه کفر ما را خلق نکردي، بلی گرانی همه جاي دنيا است، ما دفاع نمی­کنيم از گرانی، دولت بايد تدبيری اتخاذ کند مردم در رفاع باشد، دولت بايد تدبيری اتخاذ کند که آنهايي که دست اندازی می­کنند سودجويي می­کنند برخورد بشود، اما اين آيا اين گرانی مال مملکت است؟ جاهای ديگر گرانی نيست، جاهای ديگر تورم نيست؟ همين آقا می­گفت فرزند ما می­گفت من در آلمان پنج هزار مارک حقوق ماهانه­ام است، دو هزار و پانصدتايش را درجا دولت بر می­دارد، گفت آن دو هزار و پانصدتا هم به زحمت به پايان می­رسانم تا پايان ماه را، گفت پسر ما هنوز هم ازدواج نکرده، نرفتيم ببينيم تا بدانيم، مرحوم آقای دکتر زمانی بود بيست و پنج سال در آمريکا استاد دانشگاه بود خدا رحمتش کند اين اواخر آمد شيراز شيراز هم فوت کرد، گفت خدا را شکر می­کنم که پايان زندگی­ام بر گشتم به اين مملکت، گفت مردم نرفتند زندگی آن سر دنيا را ببينند تا قدر زندگی در مملکت خودشان را بفهمند اين­ها حرف آنهايي است که بيست و پنج سال تجربه زندگی دارد، از اين افراد من زياد سراغ دارم ساليان متمادی رفتند بر می­گردند ببينيد تجربه آن­ها را بشنويد.

من برگردم به اصل بحث ما رفتارها، امام حسين در دعای عرفه عرض می­کند، خدا سپاس می­گويم تو را مرا در دولت ائمه کفر خلق نکردی، در دولت اسلامی هستيم اين شکر دارد زندگی در دولت اسلامی، و اين را هم بگويم بگوييد به آنهايي که افتخار می­کنند آن سر دنيا دارند زندگی می­کنند ما هستيم و امام رضا، امام رضا در بيان صفات مؤمن ويژگی­هایي را نام می­برد يک ويژگی­اش اين است حضرت می­فرمايد مؤمن اين است: «الذلّ مع الله»، ذلت با خدا بودن را از عزت با دشمنان خدا بودن ترجيح می­دهد، می­گويد در سختی باشم، در مشکلات باشم اما در جامعه اسلامی، در کنار مؤمنين برای من بهتر است از اين­که در رفاه و آسايش باشم ولی در کنار دشمنان خدا، ما اين­ها را به خودمان نمره بدهيم تا کجا با اهل­البيت هستيم، وجود مقدس حضرت عيسی می­فرمايد: «يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ»[7] اصلاً انسان­های شايسته رفتار اين­ها انسان را به آخرت تشويق می­کند، يعنی عملکرد اين آقا را که می­بينند درس است، بعضی­ها ديديد سلوک­شان حالا اين را می­خواستم بگويم، تصاوير آمد رو صفحه نمايش آن روزی که مجلس ارتحال امام بود، يعنی آن روز دوازده سال قبل همه ايستاده بودند داشتند نگاه می­کردند فقط تصاوير امام داشت پخش می­شد، صوت همراهش نبود، همين گوشه­هایی از زندگی امام نشستن امام برخواستن امام با نوه­هايشان اين علمای مسيحيت و يهود را من خودم ديدم داشتند نگاه می­کردند و گريه می­کردند، يعنی همين رفتار درون خانه امام سازنده بود، معاشرت امام با مردم فيلم بود صدا نبود، صوت نبود، اين همانی است که حضر عيسی می­فرمايد مؤمن يک جوری زندگی کن، بچه­ات از تو درس بگيرد، از ادبت، از اخلاقت از تواضعت، از اهميت به واجباتت، از دورغ نگفتن­ها از غيبت نکردن­ها از رفتارهای شايسته ديدن اين­ها ياد بگيرد: «يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ»[8] اين حديثی است که حضرت مسيح بيان می­فرمايد و پيامبر ناقل اين حديث است. من در تکميل عرايضم آيه هفتاد و يک از سوره مبارکه توبه را که در اين آيه خداوند يک‌سری ويژگی­هايي را ويژگی­هايي ارزشمند را در انتخاب دوستان، و رفاقت با مردم، خدا ياد می­کند و ذکر می­کند را اشاره‌ای داشته باش؛ حالا ببينيد من همين آيه را هم پاسخ بدهم به همين شبهات و سؤال­هاي که متأسفانه امروز شيوع پيدا کرده ما امروز اين قدری که بعضی­ از جوان­های ما مردم ما گوش به صدای دشمن سپرده­اند، گوش به حقايق و ارزش­ها نسپردند يعنی اين­ها: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»[9] شدند، شنونده­ای دروغ هستند، دروغ می­شنود نمی­رود بپرسد، نمی­رود بپرسد که آيا جوابی دارد يا جوابی ندارد؟ چون دروغ دارد می­شود بعد می­افتد در مسير حرام خوری حرام گويي: «أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ»[10] مسيرش می­شود مسير باطل طلبی، امروز شما ببينيد خيلی­ها گوش­شان را به ماهواره­ها سپردند، به تبليغات دشمن، دشمن اگر تعريف بکند در دشمنی­اش بايد شک کرد، حرف بيگانه را می­شنود حرف حق را نمی­شنود، اين خانم چند روز قبل می­گفت که آقا اين بستگان ما آدم­های اهل مسجد، اهل نماز حالا کارشان به جايي رسيده می­گويند ما فقط خدا را قبول داريم، پيغمبر به کنار، نماز به کنار، قرآن را قبول نداريم، قرآن زائده فکر پيغمبر است، پيغمبر درست کرده قرآن را، فقط خدا اين­ها دروغ می­گويند، طبق قرآن اين­ها از آن دروغگوهای شاخص‌اند، خدا در آيه 31 آل­عمران نمی­فرمايد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ‏»[11]رسول­الله اين­ها اگر می­گويند خدا را دوست داريم از تو بايد تبعيت کنند، به اين­ها بگو خدا را اگر دوست داريد بايد تبعيت از منی پيغمبر کنيد تا خدا دوستان بدارد، اين چه دروغ فاحشی است که داريد می­گوييد، مثل بنده بيايم به يک کسی بگويم آقا ما خيلی به شما ارادت داريم ما دوست­تان داريم ما مريد شما هستيم قلباً ارادت داريم، ولی حرفت را گوش نمی­کنيم، کارهايت را هم قبول نداريم اين ارادت است، بنده به يک کسی بگويم آقا کاملاً شما را پذيرفتم قبول دارم، ولی حرف­هايت را قبول ندارم، انتصاب­هايت را قبول ندارم، آقای مدير مدير خوبی است کاملاً مورد قبول من، ولی انتصاب­هايت اصلاً مورد تأييدم نيست، معاونانت را قبول ندارم، ولی شما انتخاب کرديد، تصميمات را قبول ندارم ولی شما گفتيد، اين شعار نيست اين دروغ نيست اين چه محبتی است؟ اين دروغ نيست ما بگوييم خدا را قبول داريم حرف خدا را قبول نداريم، خدا را قبول داريم نمايندگان خدا را قبول نداريم، اين همان چيزی است که امروز دشمن با همين دارد باز می­دهد مردم را آقا شما نيازی به پيغمبر نداريد، شما خودت و خدايت دلت خانه خدا باشد کافی است، خدا نيازی به نماز ندارد، نيازی به روزه ندارد، جهنم کجا بود؟ عذاب کجا بود؟ از اين حرف­های واهی که می­زنند تمام اين­ها با آيات و روايات پاسخ دارند ولی نمی­آيند بشنوند، حالا اين آيه شريفه را من امشب يادداشت کردم نکاتی ذيل اين آيه عرض کنم، قرآن می­فرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[12]مؤمن­ها و مؤمنه­ها مردان مؤمن و زنان مؤمنه، اين­ها بخشی اولياء بخشی هستند، اين­ها بايد به داد هم برسند کمک کنند به يکديگر، مؤمن بايد نسبت به مسائل مؤمنين و مؤمنات بی­توجه نباشد، مرحوم سيدجواد صاحب مفتاح الکرامه شاگرد مرحوم سيدبحرالعلوم می­گويد يک شب استاد ما، خادم استاد آمد دنبال ما گفت استادت سيدبحرالعلوم با شما کار دارد، سيدمهدی بحرالعلوم آن شخصيت بزرگی که ارتباط­های متعدد با امام زمان داشت، گفت رفتم خدمت سيدبحرالعلوم ديدم خيلی استاد ناراحت است سلام کردم، گفت مگر از خدا نمی­ترسی؟ مگر از قيامت هراس نداری؟ گفت تعجب کردم، ما شاگرد برجسته استاد بوديم در کلاس درس اين برخورد تند، گفتم استاد چه شده شما ناراحت شديد؟ گفت می­خواستی چه بشود؟ تو همسايه ديوار به ديوارت مشکل اقتصادی دارد مدتی است دست­شان خالی است از اين بقال سر محله رفته قرض گرفته برای گذران زندگی­اش امشب رفته يک مقداری دوباره قرض بگيرد که شب­شان را به روز برسانند آن بقال گفته آقا ديگر قرضت زياد شد من قرضت نمی­دهم، و اين همسايه­ تو با زن و بچه­هايش گرسنه­اند گفتم حضرت استاد به خدا قسم من نمی­دانستم الآن شما داريد به من می­گوييد، من بی­توجه بودم من نمی­دانستم که اين­ها اين وضع را دارند، گفت من ناراحت هستم از اين­که چرا نمی­دانستی؟ اگر می­دانستی و بی­تفاوت بودی که مسلمان نبودی، يعنی اگر کسی امروز ادعای اسلام بکند بگويد من می­دانم فلان کس امشب گرسنه می­خوابد خبری نيست به من ربطی ندارد، اين اصلاً اسلامش زير سؤال است و علت اين­که خدا رحم می­کند به ثروتمندها چون علم ندارند، يقين ندارند، اگر ثروتمندی بداند شخصی واقعاً نيازمند است و رسيدگی نکند خدا فرصت نمی­دهد، اين فرصتی که می­دهند به خاطر همين است که ما نمی­دانم، گفت استادم گفت که من دستور دادم غذا آماده کردند خادم اين سينی غذا را بر می­دارد باهم می­رويد اين پول را هم ببر به ايشان بده، در بزن بگو امشب آمدم غذا با شما بخورم، اين آخر کمک هم که می­کنيم نبايد طرف را خفت بدهيم، آقا چرا حرف نمی­زنی؟ چرا به ما نمی­گويي؟ ما بايد از استادمان بفهميم تو گرسنه­ هستی اين خلاف اخلاق است، سيدجواد صاحب مفتاح الکرامه می­گويد خادم استاد يک سينی غذا بود رو سر گرفت من همراه خادم آمديد در خانه همسايه در زديم همسايه آمد دم در گفتم آقا ما امشب آمديم شام­مان را با شما بخوريم اجازه می­دهيد، گفت بفرماييد آمدم داخل، آن سينی را خادم گذاشت و رفت آن همسايه نشست گفتم يک مقداری برای ما بردار باهم بخوريم بقيه را هم بده به خانواده و بچه­هايت، گفت اين روی سينی غذا را که کنار زد گفت اين غذا کجا درست شده؟ گفتم حالا هرجايي درست شده ما غذا آورديم باهم بخوريم، گفت اين غذا ما داخل آشپزخانه عرب­ها نيست، اين غذا غذای عجم­هاست غذای ايرانی­هاست اين طبخ طبخ عربی نيست، گفتم راست هم می­گويي اين غذا مال آشپزخانه استاد ما سيدبحرالعلوم است اين را من نپختم و من از حال شما هم بی­اطلاع بودم استاد شما امشب به من گفت، گفت اين استاد شما ارتباط معنويش خيلی بالاست من با خانمم عهد کرده بوديم که از وضع خودمان جز ما و خدا کسی مطلع نباشد اين استاد شما به يک­جاهاي وصل است، من عرضم اين است قرآن می­فرمايد مؤمنين و و مؤمنات اولياء هستند، اين­ها دوستان همديگر هستند، نبايد بی­تفاوت باشد ما مال فلان مسجد هستيم، شما مال فلان مسجد، ما مال بالای شهر هستيم شما پايين شهر، اين حرف­ها يعنی چه؟ «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[13] يعنی مؤمن در قلب افريقا هم که باشد: بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[14] لور، ترک، عرب، بلوچ، فارس، افريقايي، آسيايي، هرکجا دارای هر قوميت، دارای هر مليت، مؤمن باشد اولياء است، اين منطق قرآن است نژادها را بگذاريد کنار، نژاد پرستی را بايد برداشت: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[15]تراز ايمان است خدا می­فرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[16] اين­ها بايد به داد هم برسند کمک به يديگر بکنند، کجاها بايد کمک کنند؟ «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[17] ببينيد اول هم تربيت معنوی جامعه، بارها بنده عرض کردم حضار محترم در قرآن اولويت در انجام کارها در کارهای فرهنگی است، در بالا برد سطح معرفت جامعه است، شما جامعه­تان در رفاه حرف اول بزند ولی از نظر اخلاقی سقوط کرده باشد خدا می­فرمايد دهات است، شما سوره يس را ببينيد خداوند در سوره يس وقتی انطاکيه را ياد می­کند، انطاکيه يک شهر متمدن مترقی بيش از يک مليون جمعيت قبل از اسلام، يک شهر آباد پر رونق به روز، خدا ببينيد چه تعريف می­کند: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُون»‏[18]رسول­الله برای مسلمان­ها ياد کن اصحاب آن روستا را روستا کدام است؟ انطاکيه، ما بعضی از کلان­ شهرهايمان دهات است، بعضی از دهات­هايمان شهر است به چهارتا زيرگذر، روگذر و اتوبان ننازيم، اين­ها مدال افتخار شهرما نيست اين بايد باشد اين­ها رفاهيات است ارزش واقعی يک جامعه به ارزش اخلاقی و معنوی جامعه است در انطاکيه کار اخلاقی نشده بود، پول بود رفاه بود آسايش ظاهری دنيايي بود، آرامش معنوی نبود خدا می­فرمايد دهات است، انبياء رفتند برای کار، کار را شروع کردند چند آيه بعد ببينيد خدا چگونه ياد می­کند: «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلين»‏[19]می­گويند اين مدينه همان قريه است با فاصله چند آيه قريه شد مدينه، چرا؟ می­گويند کار فرهنگی نشده بود دهات بود، کار فرهنگی شد شد شهر، خيلی از بزرگ­ شهرهای کشور ما معلوم نيست نمره شهری بگيرد، به امکانات به روز نيست ما هستيم و قرآن، ارزش من و شما به لباس است به قيافه است به چهره است، اميرالمؤمنين يک معيار دارد برای ارزش انسان­ها: «قيمة كل امرء ما يحسنه‏»[20]اين را امشب به خودمان نمره بدهيم من به هرکسی می­گويم نرخش چقدر است؟ نه من من نقل قول اميرالمؤمنين را عرض می­کنم، اميرالمؤمنين می­فرمايد قيمت شماها آنی است که برايش ارزش قائل هستيد، امشب ببين ارزش در زندگی­ات چيست؟ همان قيمتت است، ديديد بعضی­ها می­گويد آقا ما دنبال فقط يک خانه شش دنگی هستيم و بس، همين دختر را شوهر بدهيم ديگر خيالمان راحت است، چک­هايمان پاس بشود ديگر آرام هستيم، اين­ها بيش از اين هم نمی­ارزد اما بعضی­ها قيمت­شان خداست نرخ­شان و انگيزه در عبادت­شان خداست به اين ظواهر دنيا قانع نيستند، اين قدر روح­شان بلند است، می­شود همان که وجود مقدس امام باقر فرمود در مسجدالحرام، گفتند آقا برويد به هشام بگوييد اين باغ­تان را به شما برگرداند باغی را که مصادره کردند در مدينه آقا به آن فرد فرمود وای بر تو، من در مسجدالحرام از خدا هم نمی­خواهم باغم را به من برگرداند، چه برسد به هشام، گفت آقا پس آمديد در مسجدالحرام از خدا چه بخواهيد آقا فرمود من آمدم مسجدالحرام از خدا خدا را بخواهم، برای امام باقر چه قيمتی می­توانيم معين کنيم، دنيا را به نظر در نمی­آورد ارزش خداست، برای سيدالشهداء چه قيمتی می­توانيم بگذاريم؟ آن لحظات آخرين عمر حضرت که حضرت قبل از شهادت در گودی قتلگاه است، راوی می­گويد آمدم ديدم سيدالشهداء صورت گذاشته رو خاک با بدنی که صدها زخم برداشته با بيش از يک صد مصيبتی که ديده حالا ما تا يک سردرد می­گيريم خدايا برای ما بايد برسد، خدايا ما مؤمنين بايد اين جوری سرمان بيايد خيلی من می­شنوم اين حرف­ها را ما در حکمت کار خدا مانديم در عدالت کار خدا مانديم از اين حرف­های که شرک آلود است يک عمر هم دارد نماز می­خواند اين حرف­ها را هم گاهی می­بينيد بر سر زبانت جاری می­شود اما ببينيد امام حسين در گودی قتلگاه می­گويد: «الهى رضى بقضائك و تسليما لأمرك»[21]«لا معبود سواک يا غياث المستغثين»[22] ما به امام حسين چه نمره­ای می­توانيم بدهيم، نرخ امام حسين خداست، قيمت امام حسين الهی است: «قيمة كل امرء ما يحسنه‏»[23]ارزش انسان­ها به آن چيزی است که برايش ارزش قائل اند قيمت­شان در گرو ارزش­هايشان است لذا مؤمنين و مؤمنات قرآن می­فرمايد اين­ها دوست هم هستند، قطعاً مؤمن بايد مؤمن رفيقش باشد مؤمنه بايد مؤمنه، خواهر محترمه رفيقی انتخاب کن که حداقل يک سر و گردن از نظر ايمانی از خودت بهتر باشد، برادر عزيز دوستی را به دوستی انتخاب کن که تو را ببرد بالا نه اين­که پايين بکشدت، رشدت بدهد، مؤمنين و مؤمنات ويژگی­هايشان چيست؟ قرآن چندتا ويژگی را نام می­برد اين­ها نشانه­های مؤمنين است اين­ها نشانه­های رفيق خوب است: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ‏»[24] اصلاً دوستان خوب، رفقای خوب مؤمن به عنوان مؤمن از ويژگی­هايش اين است که اول به خوبی­ها امر می­کند، آنی که بهت می­گويد آقا وقت نماز است حاجی نماز، خانم نماز، اينی که دارد هشدار می­دهد اين را حفظش کن، اين به دردت می­خورد ما متأسفانه وقتی خوبی­ها را به ما تذکر می­دهند بدمان می­آيد حاج شيخ فضولی می­کنی چه کار داری؟ خواندم خواندم نخواندم نخواندم به شما چه ربطی دارد، الآن جامعه ما متأسفانه به اين سمت و سو رفته، امر به معروف می­کنی بدشان می­آيد می­گويد آقا برو خودت نماز بخوان، آنی که شما را به معروف دعوت می­کند حفظش کنيد، نگهش داريد از دستش ندهيد من آيه را دارم می­خوانم، سوره مبارکه توبه آيه 71: «يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[25] آنی که شما را باز می­دارد از اشتباهات آن رفيق خوب است آن مؤمن واقعی است آن دوست واقعی است، اولياء را خدا دارد تعريف می­فرمايد از نشانه­های دوستان خوب مؤمنين و مؤمنات اين است که اگر يک­جايي اشتباه کردي بهت تذکر بدهد، جلو آسيب­هايت را بگيرد، بگويد فلانی اين رفتارت اين گفتارت اين عملکرد عملکرد خوبی نبود، خب ما وقتی امر به معروف و نهی از منکر عموميت پيدا کرد، همه نسبت به يکديگر اين دغدغه را داشتند همه اين انگيزه را داشتند، جامعه می­رود به سمت سلامت به سمت معنويت در زمان امام حسين سيدالشهداء حرف زد عالم اسلام سکوت کرد واقعه عاشورا پيش آمد تاريخ از تاريخ بايد درس گرفت بعضی­ها هم بودند آدم­های متدينی بودند ساکت شدند حرف نزدند، به امام حسين هم گفتند آقا نرو اين راه را صلاح نيست مصلحت نيست خيلی­ها در مدينه همين حرف را به امام حسين می­زدند آقا چه کار داری امر به معروفی می­کنی؟ چه کار داری نهی از منکر می­کنی: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[26]اين­ها نشانه­های رفيق خوب از نگاه قرآن، نشانه­های مؤمن اين­هايي که من دارم می­گويم امشب يک مروری رو زندگی­تان بکنيد ببينيد اين­ها در شما هست يا نيست؟ اگر نيست از خدا بخواهيد توفيقش را پيدا کنيد، چرا من امر به معروف نمی­کنم؟ چون از خلق خدا می­ترسم از خدا نمی­ترسم اين جوری شديم ديگر اين قدری که از اين آقا می­ترسيم از خدا نمی­ترسيم اين قدری که به فکر آبريمان هستيم فکر رضايت خدا نيستيم: «يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[27]اين دو ويژگی.

ويژگی سوم از نشانه­های مؤمنين که مؤمن بايد اين­ها را داشته باشد تا رفيق بودن گزينش شود: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[28] اين­جا هم بحث کارهای فرهنگی است اقامه نماز می­کند دوستانی را به دوستی انتخاب کنيد که اهل نماز هستند، طرف وقتی گفت من نماز نمی­خوانم بسمه­تعالی بگو طبق آيه هفتاد و يک سوره توبه صلاحيت دوستی در شما نيست، مردم اين حرف خدايي است که آفريدگار شماست، امام صادق می­فرمايد خدا طبيب شماست، خدا خالق شماست، خدا می­داند چه کارهايي به نفع شماست، چه کارهايي به زيان شماست: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[29]بعد می­گويد آقا رفيق ما خيلی آدم خوبی است نماز نمی­خواند ولی از خيلی با نمازها بهتر است، همين که نماز نمی­خواند يعنی خدا برايش اهميت ندارد اين زنگ خطر است که آقا به وقتش تو هم برايش اهميت نداری، می­گويند بترس از کسی که از خدا نمی­ترسد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[30]برپا می­دارند نماز را: «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[31] حقوق فقراء را عطا می­کنند، اصلاً انسان­های خوب رفيق­های خوب جامعه را فراموش نمی­کنند دردمند هستند نسبت به مشکلات جامعه، اگر حقی در اموال نسبت به ضعفاء است اين­ها را می­پردازند زکات­شان را خمس­شان را حقوق الهی­شان را اين را قطع می­کنند پرداخت می­کنند: «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[32] می­گويند آقاي شيخ رجيب علی خياط رفت خدمت آيت­الله العظمی ميلانی، مرحوم آيت­الله العظمی ميلانی گفتند آقا يک نصيحتی به ما بکن، آيت­الله العظمی ميلانی به شيخ رجب علی خياط اين درس است، در حالات اميرالمؤمنين داريم حضرت گاهی اوقات به بعضی از اصحاب­شان می­گفتند نصيحتم کن، يعنی شيعه ياد بگير، شيعه سوادت، شيعه رياستت، شيعه عنوانت، شيعه موقعيتت مغرورت نکند، بگويي من نياز به نصيحت نداريم، ديديد به بعضی­ها می­خواهی حرف بزنی، می­گويد ما اين­ها را بلد هستيم به ما نمی­خواهد بگويد، ما اين­ها سرمان می­شود نشنيدی تا حالا؟ ما اين­ها را زياد شنيديم، خب زياد شنيدی چقدر عمل کردی؟ چندتايش را عمل کردی، غرور نداشته باشيد، پيغمبر مقام پيغمبر بالاتر است يا جبرئيل؟ جبرئيل­ها بايد خادمی پيغمبر بکند، جبرئيل­ها به طفيل پيغمبر متولد شدند، پيغمبر کجا؟ جبرئيل کجا؟ «لولاك لما خلقت الافلاك‏»[33] را خدا برای پيغمبر فرمود، نظام ملک و ملکوت ملائکة الله هستی به برکت پيغمبر است اما همين پيغمبر جبرئيل می­آمد رسول­الله می­فرمودند: «يا جبرائيل عظنی»، موعظه کن من را، حاج­ آقا چه اشکال دارد به شاگردت بگو نصيحت کند، به يک کاريگری بگو آقا يک نصيحتی هم به ما کن، عارمان می­شود آقای مدير کل به آبدارچی بگو نصيحتت بکند ياد بگيريم آيت­الله العظمی ميلانی شيخ رجب علی خياط می­آيد برای دست بوسی خدمت آقا آقا می­فرمايد يک نصيحتی بکن، اول شيخ رجب علی يک خرده­ای ملاحظه کرد حضرت آقا ما که هستيم نصيحت، آقا فرمودند تعارف را بگذار کنار، يک نصيحتی به ما بکن، گفت آقا همه چيزت خوب است؟ اشک آيت­الله العظمی ميلانی را درآورد با همين يک جمله، گفت همه چيزت خوب است ولی حقوق فقراء گاهی اوقات پيش شما می­ماند سريع ردش کن، ما خمس در اموال­مان نيست، نماز شب می­خوانيم خمس هم می­دهيم، مستحب سرگرم هستيم واجب را فراموش کرديم، در مسجدالحرام در مسجدشجره موقع احرام کاروان بود سال­ها قبل، رفتم يک پيرمردی با عجله آمد گفت حاجی آقا حاجی آقا من تا حالا خمس نمی­دادم، يک نگاهش کردم گفتم شما چند سالت است؟ گفت من هفتاد و پنج سال، گفتم تا حالا خمس نداده بودی؟ گفت نه، گفتم اگر عمره نمی­آمدي چه کار می­خواستی بکنی؟ با همين وضع می­خواستی بروی محضر خدا حالا هم از ترس اين­که اگر لباس احرامت مشمول خمس باشد، محرم می­شوی از احرام بيرون نمی­آيي ياد خمس افتادی؟ مؤمن تو حج نمی­آمدی چه کار می­کردی؟ شيطان دورمان نزند: «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[34] حقوق نيازمندان را از اموال­مان خارج کنيم سرعت ببخشيم بپردازيم قيامت شرمنده نشويم در برابر ضعفاء و فقراء در حالات حضرت امام دارد می­گويد امام زمانی که نجف بودند وجوهات که می­آمد يکدفعه يک ماهی اگر يک مقدار بيشتر بود امام می­گفتند شهريه­ها را زياد کنيد به نيازمندان بدهيد چيزی نماند، قرآن می­فرمايد رفيق خوب مؤمنين اين­ها معيار هم دوستان خوب، هم مؤمنين­اند، مؤمن رفيق است، مؤمن بايد اين صفات را داشته باشد حقوق ضعفاء را پيش خودش نگه ندارد: «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[35] چهار.

پنجمين ويژگی که خدا برای مؤمنين نام می­برد و اين­ها معيار و ملاک دوستان خوب­اند: «يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[36] اين­ها از خدا و پيغمبر بايد اطاعت کنند، مؤمن با کسی رفت و آمد کن، که حرف خدا در زندگی­اش حرف اول باشد، اطاعت از پيغمبر برايش مهم باشد اين­که آشکارا می­گويي من پيغمبر را قبول ندارم فاکتورش بگير دلت برای خودت بسوزد وای می­گيری از اين بی­دينی او، عقايد او در تو اثر می­گذارد اين­ها کدهايي است که قرآن دارد بيان می­فرمايد: «يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[37]اطاعت از خدا پنج، اطاعت از رسول­الله شش.

«أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[38] خدا می­فرمايد اگر اين ويژگی­ها را کسی داشت اين­ها مشمول رحمت خدا هستند اين­ها را به دوستی انتخاب کنيد، کسانی که اهل امر به معروف­اند مقيد به نهی از منکر اند، نمازها را عجيب است که در اين آيات همه­اش هم فعل مضارع آمده، فعل مضارع استمرار ازش فهميده می­شود نه اين­که مقطعی اين­ها امر به معروف می­کنند هميشه اين­ها آمر به معروف­اند هميشه ناهی از منکر اند، هميشه اين­ها اهل اقامه نماز هستند، پيوسته زندگی اين­ها زکات و حقوق فقراء را پرداخت می­کنند اطاعت از خدا و رسول يک امر مستمری در زندگی اينهاست اگر کسی را يافتيد با اين معيار قرآن می­فرمايد اين­ها مشمول رحمت خدا هستند اين­ها رفيق­های واقعی هستند اين­ها رهايتان نمی­کنند تنهايتان نمی­گذارند.

من يک روايتی هم از آقا اميرالمؤمنين عرض کنم ببينيد رفيق خوب وقتی شد می­شود اين، اين ويژگی­های که عرض کردم از قرآن حالا دو سه نکته هم و عرايضم تمام، اين روايت هم در نهج­البلاغه آقا اميرالمؤمنين سلام الله عليه هست، حضرت می­فرمايد: «لَا يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً»[39] رفيق رفيق نمی­شود: «حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ‏»[40] سه­جا اين رفيق می­درخشد به داد می­رسد کمک می­کند يک: «فِي نَكْبَتِهِ»[41] در گرفتاری­ها آنی که در گرفتاری­ها می­آيد به دادت می­رسد آن مؤمن واقعی است آقا وقتی سر کاری هستی، کار از تو می­آيد قلم دستت است، جلو پايت بلند می­شوند يک بخشی از اين سلام­ها و احترام­ها برای خودشان است نه برای شما، رفيق خوب اگر مؤمن بود با آن اوصافی هم که قرآن می­فرمايد در سوره توبه درش شکل گرفت يقيناً در گرفتاری­ها ولتان نمی­کند، در مشکلات رهايتان نمی­کند اين يک.

و دوم حضرت می­فرمايد: «وَ غَيْبَتِهِ»[42] رفيق خوب در نبودن شما پشت سر شما مدافع شما، جلو تملق نمی­گويد پشت سر خرابت کند، او اتفاقاً وقتی نيستی بهتر دفاع می­کند، بهتر حامی است اين دو، اين­ها نتيجه­ همان ايمان­هاست. و سوم حضرت فرمود: «وَ وَفَاتِه»[43] رفيق خوب رفيقی است که وقتی حاجی آقا از دنيا رفتي به يادت باشد فراموشت نکند، چقدر به ياد در گذشتگان مان هستيم رو همين داريم نشان می­دهيم که چقدر رفيق هستيم، ما خودمان را همين­جا نمره بدهيم، اين­هایی که از جمع ما رفتند از دوستان­ما هم مسجدی­هايمان، فاميل­ما گذشتگان ما، چقدر اين­ها را ياد می­کنيم؟ چقدر به ياد اين­ها هستيم؟ خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله والد را می­فرمودند يک وقتی در ماشين داری می­روی در خيابان­های شهر هر قسمتی يادی از کسی است می­گوييد آقا اين­جا خانه فلانی بود اين­جا مغازه حاجی فلانی بود اين­جا چه بود؟ اين­جا چه بود؟ که رفتند، سر به تيره تراب گذاشتند، گاهی اوقات در مسجد می­آييد کسانی را می­بينيد بعضی­ها را می­بينيد ياد گذشتگان­شان می­افتيد حاجی آقا می­گفتند وقتی ياد و خاطره گذشتگان برايت تکرار می­شود برای هر کدام­شان يک فاتحه بخوانيد می­گفتند می­شوی دائم الذکر در همين قا آنی نو، آقای حاجی زاده کجا رفت؟ خانه­اش هست؟ خانه­اش را می­بينيد؟ مغازه­اش را می­بينيد؟ يک فاتحه بخوانيد و ديگران و ديگران آقای حاج قولی آقای حاج منصور نثاری، حاجی آقای موسی زاده، ديگران آقای عليپور گاهی اوقات افرادی در همين مسجد ده­ها و صدها نفر بودند از اصحاب اين مسجد رفتند، آقای مشت­علی کجا رفت؟ اين­هايي که در آبدار خانه کار می­کردند کجا رفت؟ يادتان می­آيد يک فاتحه بخوانيد فرستاديد برايتان می­فرستند يادتان رفت فراموش می­شويد؟ اميرالمؤمنين می­فرمايد نشانه رفيق خوب اين است که گذشتگانش را فراموش نمی­کند نشان می­دهد دوستی­اش را که ما دوست هستيم ما يادمان نرفته شما را، ما فراموش نکرديم شما را و اتفاقاً اين را حاجی آقا ما در سفر اول حجی که خدمت ايشان بوديم و من آرزويم بود که اولين سفر حج را در خدمت ايشان باشم و اسراری را از ايشان بگيرم که فرمودند سيزده جاي مکه محل استجابت قطعی دعاست، در مسجدالحرام يک نمازی ياد دادند به من گفتند اين را به کسی هم نگو، اگر هم گفتی عهد ببند که نتيجه اين نماز فقط دعا برای فرج امام زمان باشد، نه نفرين، گاهی اوقات بعضی­ها نماز می­خوانند بعد نفرين می­کنند، خدايا فلانی را اين طور کن، فلان کس را آن‌طور کن، چنين کن و چنان کن، به قول حافظ: بی­پير مرو تو در خرابات هرچند سکندر زمانی، ايشان ساليان متمادی حج رفته بودند با بزرگانی رفته بودند اطلاعات خودشان تجارب ديگران اين­ها را منتقل کردند بعد ايشان فرمودند که اگر دلت برای خودت می­سوزد بيشتر به ياد امواتت باش، می­گفتند به ياد اموات بودن اين نشانه رفاقت هم هست، می­گفتند بشين در مسجد، خودشان هم اين کار را می­کردند گاهی اوقات می­نشستند صدها نفر را تسبيح دست­شان بود، يکی دو ساعت برای تک تک اين­ها سلام می­کردند: السلام عليک يا رسول­الله و رحمة الله و برکاته به نيت فلانی، السلام عليک يا رسول­الله و رحمة الله، می­گفتند بابا به ياد اموات بودی، هفتاد هزار برابر به خودت بر می­گرده، خب اين نشانه دوستی است بالاتر از اين، باز از ايشان يک درسی گرفتم، بگويم حالا می­گويند: «زکات العلم نشره»[44] می­گفتند در اماکن مقدسه که می­رويد که مکان مقدس است يا زمان زمان مقدسی است مثل ليلة القدر مثل روز عرفه، زمان­های مقدس يا مکان­های مقدس، می­گفتند يکی از کارهايتان اين باشد، افرادی که در زندگی­تان دل شما را شکسته برای آنها دعا کنيد، اين خيلی هنر می­خواهد اين اخلاق اخلاق پيغمری است، پيغمبر به کسانی که در حقش بدی می­کردند دعا می­کرد: «وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ»[45]می­گفتند ببين در زندگی­ات چه کسانی خاطرت را مکدر کردند دعا به هدايت­شان کن، دعا به مغفرت­شان کن، دعا وقتی کردی اين­ها هدايت بشوند ديگر خلاف نمی­کنند ديگر اشتباه نمی­کنند اشتباهاتی هم که در حق شما مرتکب شدند می­آيند جبران می­کنند، اميرالمؤمنين می­فرمايد رفيق خوب بايد در وفاتش هم وقتی رفت به يادش باشد، فراموشش نکنيد ما پدرمان مادران­مان گذشتگان­مان نياکان­مان ذوی الحقوق­مان دوستان­مان، گاهی اوقات طرف می­رود آقای آمده می­گويد آقا دارالرحمه خيلی بزرگ شده ما رفتيم قبر پدرمان را گم کرديم، گفتم چند سال ست دارالرحمه نرفتی گفت يک چند سالی می­شود، ای وای ای وای، گفتم برو که تو هم که رفتی بچه­هايت اصلاً دارالرحمه را گم می­کنند، تو قبر بابايت را گم کردی آنها دارالرحمه گم می­کنند در چه راهی هستي؟ من دو سه نکته بگويم عرضم را تمام کنم ذيل اين آيه هفتاد و يک، خانم­ها زيادی بشنويد، اينهايي که می­گويند اسلام بين زن و مرد فرق گذاشته، يکی از آياتی که خداوند نگاه تساوی بين زن و مرد در ارشاد جامعه دارد آيه 71 سوره مبارکه توبه است، زن و مرد در دريافت رحمت الهی يکسان اند، قرآن می­فرمايد صدر آيه: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[46] هيچ استثنائی نيست مردان مؤمن زنان مؤمنه، اين­ها به کجا می­رسند: «أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[47] اين در دريافت رحمت خدا يکسان هستند، اين يک آقا اسلام بين زن و مرد فرق گذاشته، کجا فرق گذاشته؟ بحث ارثيه است که آن جواب دارد، بحث شهادت است که آن جواب دارد، البته اين­ها ارفاع به زن هست، اين­ها لطفی است که امام رضا به مأمون جواب دادند، در رشد در تعالی در سعادت در عبادت، در خدمت­گذاری در فعاليت­های اجتماعی اسلام می­فرمايد زن و مرد برابر هستند، اصلاً زن و مرد در همين آيه شريفه در اصلاح جامعه يکسان هستند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[48] خدا می­فرمايد به همان اندازه که از مردان مؤمن انتظار داريم از زنان مؤمنه هم انتظار داريم هردو گروه نقش دارند، اين­ها هردو تأثيرگذار هستند، کربلا يک رو سکه­اش شهداء بودند و سيدالشهداء، يک رو سکه­اش زينب بود و اسراء به قول خيلی از بزرگان اگر حضرت زينب سلام­الله عليها نبود، زين­العابدين نبود، بنی اميه در کربلا دفن می­کردند واقعه عاشورا را لذا زن و مرد در اصلاح جامعه هردو نقش دارند زن و مرد در دريافت رحمت الهی يکسان اند، يکی دو نکته ديگر را عرض کنم.

طبق اين آيه شريفه­ای که خوب قرائت شد در يک جامعه اسلامی مؤمنين و مؤمنات از طرف خداوند ولايت و نظارتی بر هم دارند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[49]نبايد بی­تفاوت باشد آقا من وقتی می­بينم اين برادر مؤمن ما دارد حرف اشتباه می­زند قرآن می­فرمايد بی­تفاوت نباش تذکر بده، وقتی من می­بينم اين دختر دارد از دست می­رود بابا بی­تفاوت نباش هشدار بده، اين بی­تفاوتی با شاکله ايمان همسويي ندارد، لذا اين­ها به اعتبار همان محبتی که دارند تذکر می­دهند شما ببينيد يک پدر وقتی محبت دارد به فرزندش فرزندش اشتباه می­کند تذکر می­دهد ولی همين اشتباه را شايد يک بچه ديگری، تذکر بدهد توجه هم شايد نکند چرا؟ چون می­گويد من محبت دارم دوستش دارم چون دوستش دارم چون فرزندم است، چون احساس مسئوليت می­کنم بی­تفاوت نمی­گذرم از همين آيه هم استفاده می­شود که امر به معروف و نهی از منکر بر همه يک تکليف است همه مؤمنين و مؤمنات رسالت عمومی است، بله بعضی­ها رسالت­شان سنگين­تر است مسئولين سنگين­تر است پدر و مادرها سنگين­تر است علماء سنگين­تر است ولی همه جامعه اين وظيفه را دارند که در رشد يکديگر تلاش کنند امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنند و اين ايمانی که خدا می­فرمايد در اصلاح فرد و جامعه نقش مؤثری دارد ما هرکجا آسيب می­خوريم از بی­دينی است، دشمن هم دارد بی­دينی را رواج می­دهد دشمن هم دارد می­زند در هدف، اعتقاد به خدا را، اعتقاد به پيغمبر، حالا يکدفعه نمی­گويند خدا را فاکتور بگيريد می­گويند قرآن را بگذار کنار، اين قرآن تحريف شده پيغمبر هم به کنار، ائمه هم به کنار، بعد خدا فقط همين حرفی که شما می­بينید در صفين زده شد: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[50] حرف فقط حرف خدا، يعنی ما کار به علی ابن ابی طالب نداريم علی ابن ابی طالب کنار هرچه آقا فرمود بابا قرآن ناطق من هستم، مفسر قرآن من هستم، فريب نخوريد اين شعارهای بيگانه را دشمن اين شعار را ايجاد کرده شما داريد فريب شعار را می­خورد چه کسانی فريب خوردند؟ نمازخوان­ها اين­هايي که ادعای ولايت­شان با اميرالمؤمنين می­شد اين­هايي که آمده بودند در رکاب اميرالمؤمنين ضربه بزنند و شمشير بزنند پناه بر خدا می­بينيم گاهی اوقات بعضی­ها در يک مقطعی درخشيدند در يک مقطعی تنزل کردند سقوط کردند و يکی دو نکته پايانی عرضم تمام البته از همين آيه استفاده می­شود قطعاً کسانی که می­خواهند ديگران را دعوت به کار خوب کنند، خودشان هم بايد عامل باشند:

دو صد گفته چون نيم کردار نيست، سيدالشهداء اگر اهتمامی به نماز می­دهد حرفش نسبت به نماز اثر می­گذارد اگر توجه به امر به معروف ديگران را متوجه می­کند خود امام حسين عامل هستند و مجری هستند در اين مسأله و نکته پايانی و عرضم تمام اعمال انسان زمينه­ساز رحمت الهی است: أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[51]مردم اگر می­خواهيد رحمت خدا شامل حال­تان بشود دست خودتان است، می­گويد می­خواهيم مشمول رحمت خدا قرار بگيريم چه کار کنيم؟ بگوييد آقا آيه 71 توبه خدا خودش بيان کرده، خدا می­فرمايد اين کارها را بکنيد مشمول رحمت ما می­شويد مؤمن باش، مؤمن کيست؟ «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ »[52] اين­ها را اگر انجام داديد رحمت خدا شامل حال شما قرار خواهد گرفت.

 

[1] توبه71.

[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص39.

[3] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص39.

[4] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص39.

[5] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص39.

[6] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص39.

[7] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص39.

[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص39.

[9] مائده42.

[10] مائده42.

[11] آل­عمران31.

[12] توبه71.

[13] توبه71.

[14] توبه71.

[15] توبه71.

[16] توبه71.

[17] توبه71.

[18] يس13.

[19] يس20.

[20] تفسير نور الثقلين ج‏2 ص426.

[21] فرهنگ عاشورا ص76.

[22] تاريخ امام حسين عليه­السلام= موسوعة الامام الحسين ج4 ص609.

[23] تفسير نور الثقلين ج‏2 ص426.

[24] توبه71.

[25] توبه71.

[26] توبه71.

[27] توبه71.

[28] توبه71.

[29] توبه71.

[30] توبه71.

[31] توبه71.

[32] توبه71.

[33] تفسير القمي مقدمةج‏1 ص17.

[34] توبه71.

[35] توبه71.

[36] توبه71.

[37] توبه71.

[38] توبه71.

[39] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.

[40] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.

[41] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.

[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.

[43] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.

[44] غررالحکم ص390

[45] مصباح الشريعة ص159.

[46] توبه71.

[47] توبه71.

[48] توبه71.

[49] توبه71.

[50] وقعة صفين النص ص512.

[51] توبه71.

[52] توبه71.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه