استاد حدائق روز یکشنبه 11 آذرماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان مبحث محبت اولیای الهی(ع) پرداختند.
السلام عليکم جميعاً و رحمتالله و برکاته
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين ابیالقاسم المصطفی محمد(ص) و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين لاسيما بقيهالله المنتظر حجت ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.
قال علی عليهالصلاة و السلام: «عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ قَالَ ص عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ خُلُقِه»[1]
صدق سيدنا و مولانا مولیالموحدين و امام المتقين اميرالمؤمنين علی ابن ابیطالب عليه افضل صلوات المصلين.
جهت شادی و ترويح ارواح طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلیالله مقامه شهدای فجر انقلاب، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای حشدالشعبی، شهدای جبهه مقاومت و در گذشتگان از جمع محترم حاضر در اين مکان مقدس، تقديم به محضر مبارک و مقدس سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين صلوات غراتری ختم نماييد.
در دو جلسه از جلسات صبح بحث مجلس با محوريت آيه صد و پنجاه و نه از سوره مبارکه آلعمران بود که خداوند به پيامبر اکرم در مراجعت به مدينه از جبهه جنگ، نکاتی را متذکر میشود که دستور اول رعايت اخلاق و اخلاق محوری در زندگی است که اين برای همه ما هم درس است که ما انشاءالله در مراجعت از زيارت بر فضائل اخلاقی خودمان افزوده کنيم و رذايلی اگر خدای ناخواسته وجود داشته اينها را مرتفع کنيم: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[2] رسولالله اخلاق خوب شما مردم را دور شما جمع کرده و اگر انسان خشينی بودی، انسان غليظ القلبی بودی، کسی دور شما قرار نمیگرفت، از اين فراز آيه استفاده شد که رمز موفقيت انسانهای موفق يکش در همين رعايت اصول اخلاقی است، اشاراتی هم نسبت به بحث اخلاق کرديم من در اين فرصت محضر شما حضار محترم يک سری از آثار و برکات اخلاق را در زندگی فردی و اجتماعی اشاره کنيم، اينکه اگر رعايت کرديم هم در دنيای خودمان موفق هستيم، هم در آخرت خودمان موفقيم، و هم در عبور از صراط توفيقات برای انسان رقم میخورد، با اين سخنی که از مولای متقيان شروع شد مجلس اميرالمؤمنين میفرمايد: « عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ خُلُقِه»[3] اصلاً عنوان و طليعه صحيفه هر مؤمنی، کارنامه هر مؤمنی اول اخلاق اوست، نگاه به اخلاق میکنند. يک روايتی را مرحوم آيتالله مولی محسن فيض کاشانی در محجة البيضاء نقل میکند، که پيامبر میفرمايد: «ان الرجل ليبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الاخرة»[4]، بعضیها به خاطر اخلاق خوب اوج میگيرند بالاترين جايگاههای در بهشت اينها را قرار میدهند و حال آنکه اينها خيلی عبادت زيادی هم نمیکردند همين نمازهاي يوميهشان را میخواندند، واجبات را انجام میدادند، ولی اخلاق داشتند: «بحسن خلقه»[5]، ولی بعضیها سقوط میکنند میروند اسفل درک جهنم، در بدترين جاهای جهنم، قرار میگيرند: «و انه لعابد» ، با اينکه اينها عابد هم بودند خيلی عبادت میکردند، ولی به: «بسوء خلقه» ، اخلاق بد اينها را تنزل داد، و اينها سقوط کردند اينکه بنده در عبادت، بندگی خدا اگر دارم تلاش میکنم، اخلاق هم داشته باشم، يک بنده خدايي يک وقتی میگفت، آقا من شبهای که نماز شب میخوانم، ديگر صبح اعصاب ندارم، با زن و بچه و اطرافيانم، گفتم خدا وکيلی بگير بخواب، نماز شب پيشکشات همان نماز واجبت را بخوان بد اخلاقی نکن، اين چه نماز شبی است که حالا میگويي من اعصاب ندارم آقا ما بالاخره عرض شود که رفتيم زيارت به من کسی حرف نزنی، تو زيارت رفتی بايد اخلاقت بهتر بشود، نماز خواندی بايد خوش اخلاقتر بشوی، چند نکته را من از آثار و برکات اخلاق در زندگی انسانها عرض کنم، در يک سخن اميرالمؤمنين میفرمايد خيلیها عزيز بودند اخلاق ذليلشان کرد: «رُبَ عَزِيزٍ أَذَلَّهُ خُلُقُهُ»[6] به خاطر بد اخلاقی گاهی اوقات در خانواده افراد از دور اينها پراکنده میشوند نزديکترين کسان اينها با اينها ارتباط نمیگيرند چون طرف بد اخلاق است: «ذَلِيلٌ أَعَزَّهُ خُلُقُه»[7] اما بعضیها هستند جايگاهی، پايگاهی به حسب ظاهر ندارند اما بر دلها حاکمند، اخلاق اينها را عزت میبخشد ما به زيارت اوليائی آمديم که اينها اسوه اخلاق بودند در منش و روش زندگی با ديگران، از نظر اخلاق اينها نمونه تاريخ هستند اين نکته اول که اصلاً خود اخلاق عزت آور است و عزيز میکند انسانها را من مجموعهای بود در ساليان گذشته، يک جلسات هفتگی داشتيم، سخنرانی بود که مدير عامل، مسئولين که عمدتاً تحصيل کردههای دانشگاهی بودند، اينها صبحها دو شنبه بحثی بود، يک صبح دو شنبهای که ما رفتيم ديدم از دم در آن نگهبانی آن نگهبان دارد زار میزند، آمديم داخل ديديم هر کسی را میبينيم کارمندها دارند گريه میکنند، رفتيم در مجموعه گفتند آقا جلسه امروز تعطيل است، میخواهيم برويم تشييع جنازه، تشييع جنازه چه کسی؟ گفتند باغبان مجموعه از دنيا رفته، اصلاً آتشی به جان اين مردم افتاده بود، آقا میبينيد نزديکترين کسانیاش از دنيا میرود عين خيالش نيست، ولی اين باغبان آن مجموعه در تشييع، ما رفتيم برای تشييع ديدم از مديرعامل، کارمندها، نگهبان همه گريه میکردند به مديرعامل مجموعه گفتم اين آقا مگر نسبتی با شما داشت، گفت آقا اين اخلاقش و سلوکش و رفتارش برای همه درس بود يک باغبان بود ولی انسان بود، ببينيد عزيزان ارزش شما نه به سوادتان است نه به پولتان است نه به قيافه شماست، نه به حسب و نسب شماست قرآن میفرمايد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم»[8] گرامیترين شما نزد ما با تقواترين شماست: پرهيزکار باش که دادار آسمان فردو جای مردم پرهيز کار کرد، من برايم خيلی عجيب بود، از آن آقای دکتر مديرعامل اشک میريخت تا آن نگهبان دم در میگفتند اخلاق، ادب، تواضع، فروتنی يک باغبان، میگفتند حالا در اين هستيم و مانديم که يکی از مجموعهای کارمندها، گفت يک وقتی من از ماشين پياده شدم، آن روز با خانمم حرفم شده بود تا پياده شدم اين باغبان داشت کار میکرد داشتم رد میشدم سلام کرد، اصلاً يکی از آداب ارزشمند در اخلاق تقدم در سلام است، و پيش سلام شدن که اين سيره پيامبر اکرم بود، گفت به من سلام کرد گفت آقا ناراحت هستيد، گفتم که آقا با خانمم، گفت دو سهتا جمله اين بابای باغبان بیسواد با تقوا زد گره زندگی ما باز شد، اين اخلاق انسانها را عزيز میکند بد اخلاقی ذلت آفرين است.
از نکاتی که من در ذيل آثار اخلاق محضر عزيزان عرض کنم، ما گاهی اوقات عبادت را فقط نفس بعضی از واجبات میدانيم قطعاً واجبات بايد به جا آورده شود ولی يک جاهايي ما پرداختيم به مستحباتی که آن کارهای که ما را رشد میدهد ازش غافل هستيم پيامبر فرمود: «مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ»[9] آنهايي که اخلاق شايسته میکنند و اخلاق شايسته دارند: «بلغه الله وجه القائم الصائم» ، خداوند او را در جايگاه انسانهای صائم شب زندهدار قرار میدهد يعنی آدم با اخلاق همين اخلاق شايسته او لحظه به لحظه زندگی او ثواب بندگی خدا، ثواب صوم، ثواب شب زندهداری را خداوند برای او عطا میکند جزء محبوبترين کارها نزد پروردگار اخلاق است در روايت وجود مقدس آقا امام صادق میفرمايد: «مَا يَقْدَمُ الْمُؤْمِنُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَنْ يَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ»[10] بعد از واجباتتان مردم، نمازتان، حجتان، خمستان، زکاتتان، بعد از اينها امام صادق عليهالسلام که مرحوم کلينی در جلد دوم کافی نقل میکند، میفرمايد کاری محبوبتر از اينکه انسان با اخلاق با مردم رو به رو بشود يعنی خروجی اين بندگیها هم بايد بشود اخلاق و خب گاهی اوقات رذايل اخلاقی بعضیها دارند اين را بايد مديريتش کرد، من يک جريان را از مرحوم آيتالله العظمی بروجردی نقل کنم، اعلیالله مقامه، مرحوم آيتالله العظمی بروجردی شاگرد مرحوم آخوند خراسانی در نجف، زمانی که ايشان آمدند ايران سالها در بروجرد بودند من اين را که دارم نقل میکنم از دو شاگرد درس آيتالله العظمی بروجردی دارم نقل میکنم، ايشان در بروجردی که حوزه تدريس را برپا کردند قبل از اينکه به قم مراجعت کنند و به قم بروند ايشان در درس اگر کسی به ايشان اشکالی وارد میکرد خيلی ناراحت میشدند و میگفتند اشکالات و سؤالات را طلاب بعد از درس مطرح کنند من مینيشينم بياييد سؤالات را بپرسيد، وسط درس رشته کلام را گسسته نکند البته حرف حرف درستی است بالاخره استاد تنظيم کرده دستهبندی کرده نبايد بالاخره افکار استاد را پراکنده کرد، و اگر کسی در وسط درس سؤال میپرسيد ايشان ناراحت میشد و تند میشد و يک تشری میزد بعد آيتالله العظمی بروجردی فرموده بودند من ديدم اين اخلاق خوبی نيست حالا آن رعايت نمیکند شما رعايت کن:
من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرقی ميان من و تو چيست بگو
آن رعايت نکرد شما تندی نکن، ايشان فرموده بود من هرچه سعی کردم خودم را کنترل کنم، زمانی که طلبهای شاگردی سؤال وسط درس پرسيد تند نشوم اين اخلاق را نمیتوانستم کنار بگذارم، تا اينکه نذر میکند ايشان، نذر میکند که اگر من از اين به بعد با طلبهای در وسط درس تند شدم شصت روز پياپی روزه بروم، ديگر اينجا نذر سنگين شد بالاخره مراقب بودند که تندی نکنند تا يک روز در درس يک طلبهای خيلی سؤال میپرسد ايشان تحمل میکند تحمل میکند يک دفعه تند میشود دو تا تشر به اين طلبه میزند که آقا گفتيم بعد از درس، بعد متوجه میشوند که شصت روز متوالی روزه گرفتن، آيتالله العظمی بروجردی شصت روز متوالياً بابت اين نذر روزه به جا آورد، ببينيد برای بزرگ شدن بايد کار کرد، آيتالله العظمی بروجردی است مسجد اعظم میآيي حرم حضرت معصومه سلام میکنی ورود و خروجت، اينها رفتند راه پيمودند به مقصد رسيدند بعدها که ايشان حوزه را آوردند قم، از آن دو بزرگواری که عرض کردم از شاگردان مرحوم آيتالله العظمی بروجردی بودند، میگفتند در حوزه قم خب کثرت جمعيت شاگردان آيتالله العظمی بروجردی قابل مقايسه با بروجرد نبود، در وسط درس گاهی اوقات بعضیها مطالبی میگفتند که چندان ربطی هم به بحث و درس نداشت، يکی از اين آقايون میگفت من يک روز رفتم خدمت آقا گفتم آقا خب يک تشری بزنيد، يک تذکری بدهيد بگوييد آقا اين چيزی که داری میپرسی بعد درس بيا يا ربطی به درس ما ندارد شما چيزی ديگر داريد میفرماييد اين يک مطلب ديگر میگويد گفت آيتالله العظمی بروجردی يک تبسمی کردند فرمودند آقا آن شصت روز روزه در بروجرد ما را آدم کرد، اخلاق بايد کنترل کرد آقا دست خودم نيست چه دست خودت نيست؟
گر بر سر نفس خود اميری مردی، ور بر ديگران خرده نگيری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن، گر دست فتاده را بگيری مردی
يکی از برکات اخلاق خوب گشايش اقتصادی است اين را بايد خيلی روش کار کرد، ما گاهی اوقات فکر میکنيم پول در آوردن فقط در بازار اين ور و آن ور دويدن و تکاثر اموال است، که بعضیها هم به دست میآورند خوشی نمیکنند لذت نمیبرند اميرالمؤمنين میفرمايد: «ِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاقِ»[11] مردم اخلاقهای خوب گنجهای رزق را به روی شما میگشايد انسانهايي که با اخلاق هستند، انسانهايي که رعايت اصول اخلاقی میکنند اينها در رزقشان موفقتر هستند، و برکات برای اينها ساری و جاری است يک جامعهای که جامعه با اخلاق است يک فروشنده، تاجری که تاجر با اخلاق است يک خانوادهای که اخلاق درش حاکم است اينها برکات در آن خانه هم يک برکات ديگر است ما داريم يک چيزهایي رزق را اضافه میکند رزق را افزايش میدهد و لذا در بحث رزق آقا زينالعابدين در دعای ابوحمزه ثمالی از خدا رزق فراوان میخواهد نه مال فراوان: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ»[12]خدايا رزق فراوان از فضل بیپايانت به ما عنايت کن رزق نه پول، ثروت يک وقت میآيد طرف استفاده نمیکند کفنیاش را هم نمیبرد، يک آقايي رحمت خدا رفت، ببينيد از خدا بخواهيد که اينها رزق ما باشد، اينهايي که خدا به ما داده بتوانيم استفاده کنيم يک کسی آمد گفت آقا ما يک مسألهای داريم، پدر ما کفنی از کربلا خريد، برد از مکه خريد اينها را طواف هم داده بود در مسجدالحرام در حرم امام حسين سفارش هم کرده بود که اينها را من آوردم اينها را مراقب باشيد از دنيا رفتم کار دست شما زندههاست فراموش نکنيد، کفن را به دورم برد را روی کفن بپيچيد گفت اين توصيهها را هم پدر کرده بود، گفت اين توصيهها را هم پدر کرده بود، گفت پدر از دنيا رفت ما اين کفنی و برد را در مراسم تشييع سپرديم دست يک نفر گفتيم آقا شما جسد را رها نمیکنی، میآيي تا غسالخانه، زمانی که غسال بدن را شست بده تحويل گفت ما يکی را اصلاً کرديم مأمور اين، چون پدر خيلی تأکيد شد، گفت آمديم غسالخانه و غسل دادند و موقع کفن کردن صدا زديم آقای فلانی ديديم نيستش، هرچه جستجو کردند آن کسی که دستش بود نبود، گفت يک ربع ساعتی هم اين پدر ما عريان در غسالخانه، گفت ميتهای ديگر در نوبت بودند میخواستند اينها را بشويند صدا اعتراض همراهان متوفیها بلند شد آقا جنازهتان را ببريد ما هم جنازه داريم ما هم کار داريم، گفت ديگر رفتند از خود آن دارالرحمه کفنی گرفتند آوردند با کفنیهای معمولی، گفت پدر را پيچيديم برديم در قبر گذاشتيم تلقين داديم لحد گذاشتيم خاک ريختيم در مراجعت از قبرستان يک دفعه آن آقا پيدا شد، گفت من اين کفنی و برد را گذاشتم در آن تاقچه غسالخانه و گفتم به همهتان هم که من کار دارم گذاشتم اينجاست ولی هيچ کدام از ما نفهميديم، يک وقتی میبينيد قسمت نيست رزق نيست يک چيزهای داريد مال شماست ولی استفاده نمیکنيد آنکه مورد بهرهبرداری شماست رزق شماست راوی به امام صادق عرض کرد يابن رسولالله از اصول زندگی شما برايمان بگوييد، يکی از حرفهای که امام صادق فرمودند اين بود: «عَلِمْتُ أَنَ رِزْقِي لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِي»[13] من دانستم رزق من را کسی جز من مصرف نمیکند آرامش پيدا کردم، مردم يقين بدانيد بيشتر از رزقتان مصرف نمیکنيد، چه ماديات چه معنويات، الآن اين حضور شما کربلا رزق معنوی است از خدا هم بخواهيم رزقها زياد بشود: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ»[14].
از برکات اخلاق شسته شدن گناهان، حالا تصور بعضیها اين است که فقط مغفرت در الهی العفو گفتن بسيار خوب، استغفار بسيار خوب اما يکی از روشهای که گناهان را شستشو میدهد: «إن الخلق الحسن يميت الخطيئة كما تميث الشمس الجليد»[15] اخلاق خوب گناهان را ذوب میکند همانگونه خورشيد يخ را ذوب میکند، يعنی همان آدم با اخلاق اخلاق خوبش گناهانش را پاک میکند و يک سری آموزههای ما در اسلام داريم که اينها سبب شسته شدن گناهان میشود شخصی آمد خدمت امام صادق عليهالسلام من عرضم را جمع بندی کنم و تمام کنم، به حضرت عرض کرد آقا گناه زياد کردم و از رحمت الهی به نوعی مأيوس شدم به خاطر کثرت گناهانم، امام صادق فرمودند پدر و مادرت زنده هستند، يکی از روشهای پاک شدن، آنهايي که پدر و مادرهايتان زندهاند قدر بدانيد گفت آقا پدرم زنده است مادرم از دنيا رفته، آقا فرمودند برو خدمت پدرت کارهايش را انجام بده، حوائجی اگر دارد کمکش کن، و اين میشود: «کفارة ذنوب لاتغفر»، کفاره گناهانی که بخشودنی نيست خدا اينجا میبخشد به خاطر احسان و اخلاق به پدر و مادر انجام دادند، بعد که رفت آقا فرمودند ای کاش مادرش هم زنده بود، اين خود احسان به پدر و مادر، اخلاق خوب، بنده با ديگران، با اخلاق البته چارچوب اخلاق را هم محضر عزيزان عرض کرديم که اخلاق نمود واقعیاش اين است که ما را از گناهان بازدارد ما را در انجام دستورات الهی ساعی و کوشا و نسبت به زير مجموعه خودمان: «التَّوَسُّعُ عَلَى الْعِيَال»[16] داشته باشيم، انشاءالله حالا بحث معالی اخلاق که آن دوره تخصصی عالی اخلاق است انشاءالله جلسه ديگر اشارهای کنيم، در معالی اخلاق و مکارم اخلاق اشاره کردند امروز عرض ادبی به محضر مبارک حضرت زينالعابدين و سيدالساجدين که از شاهدان و راويان واقعه عاشورا بود عرض کنيم، روز سيزدهم محرم سال شصت و يک هجری طائفه بنیاسد برگشتند به کربلا آقا در روز دوم که وارد کربلا شدند يکی از اقدامات امام حسين اين بود که طائفه بنیاسد را صدا زدند و بخشی از اراضی اينها را امام خريداری کردند اينها گفتند آقا ما زندگیمان اينجاست آقا گفتند من میخرم اجازه تصرف به شما میدهم مثل گذشته زندگی کنيد، ولی چون آينده قبر ما اينجا قرار میگيرد زائران ما برای زيارت میآيند، میخواهم در ملک من عزيزان کربلا ملک سيدالشهداست مهمان واقعی و حقيقی امام حسين هستيد، آقا فرمودند میخواهم در ملک خودم دفن بشوم، اينها حضرت خريداری کردند از طائفه بنیاسد بعد هم فرمودند من را هم اينجا شهيد میکنند اگر بنای همراهی نداريد برويد که صدای ناله مظلومانه من به شما نرسد اينها رفتند کوچ کردند، سيزدهم سه روز بعد از شهادت برگشتند آمدند خيمههايشان را داشتند بر پا میکردند زنها رفتند آب بياورند از شريعه، شريعه فرات، صحنهای را ديدند ابدان مطهر چاک چاک عريان روی زمين رها شده، خب اينها میدانستند که سيدالشهداء آمده بود اينجا با خاندانش با خانوادهاش درود خدا بر اين زنان با غيرت طائفه بنیاسد مشکها را زمين گذاشتند برگشتند گفتن بدنهای عريان روی زمين رها شده بياييد اينها را دفن کنيد، ابتداءً اينها ترسيدند گفتند اگر بنا بود اينها خاک سپاری شوند خاک سپار میکردند، و اگر اقدام کنيم حکومت به ما برخورد میکند يک خرده از جانشان هراسان داشتند، زنهای بنیاسد گفتند اگر شما نرفتيد ما بيل و کلنگ بر میداريم ما خودمان میرويم، اين مردها آمدند در بين اين بدنها قدم میزدند حالا تشخيص اين بدنها سخت است، نه سر بر اين پيکرهاست نه لباس بر اين بدنهاست معمولاً يک نفر را يا از لباس يا از سر شناسايي میکنند، يک وقت ديدند آقايي از جانب کوفه آمد سواری بر مرکب امام سجاد با ولايت تکوينيه الهيه آمد، از اسب پياده شد فرمود بنیاسد من اين بدنها را خوب میشناسم، شما بياييد همکاری کنيد، بنیاسد میگويند ديديم آقا بين اين بدنها قدم زد قدم زد يک وقت با يک بدن عريان قطعه قطعهای رو به رو شد دستها را روی سينه گرفت، صدا زد: «صلّی الله عليک يا ابتا، يا اعبدالله، بقتلک قرت عيون الشاميين و بقتلک فرحت بنیاميه»، بابا شهادت شما شامیها خوشحال شدند، بنیاميه شادمان شدند جشن گرفتند، آقا فرمود بنیاسد برويد يک قطعه بوريا بياوريد:
ای قطعه بوريا تو به به چه با صفايي، دامان مصطفايي آغوش مرتضايي
در خاک پاک همه شهداء بنیاسد کمک میکردند اما دو شهيد را امام فرمودند برويد کنار: «ان معی من يعيننی»[17]، کسانی هستند که دارند کمکم میکنند، يکی پيکر عمويش عباس، يکی هم پيکر مطهر سيدالشهداء گوئيا امام میخواهد بفرمايد رسولالله حاضر است اميرالمؤمنين حاضر است، ملائکهالله کمک میکنند پيکر بابا را در قبر گذاشت، بنیاسد دارند نگاه میکنند از آداب دفن متوفی صورت متوفی را روی خاک میسپارند، آی حسينیها حسين که سر در بدن ندارد، يک وقت ديدند آقا دست برد رگهای بريده را روی خاک، همه بگوييم يا حسين.
[1] صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص67.
[2] آلعمران159.
[3] صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص67.
[4] المعجم الکبیر ج1 ص260 حدیث754
[5] المعجم الکبیر ج1 ص260 حدیث754
[6] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج1 ص300.
[7] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج1 ص300.
[8] حجرات13.
[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص300.
[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص100.
[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج8 ص23.
[12] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2، ص595.
[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص228.
[14] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2، ص595.
[15] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ج12، ص110.
[16] مجموعة ورام ج1 ص90.
[17] مقتل الحسین(مقرَّم) ج1 ص320