استاد حدائق روز شنبه 3 آذرماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان مبحث محبت اولیای الهی(ع) پرداختند.
السلام عليکم جميعاً و رحمتالله و برکاته
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و الصلاه و السلام علی سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين ابیالقاسم المصطفی محمد(ص) و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين المکرمين لاسيما بقيهالله المنتظر حجت ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين»[1]
صدق الله العلی العظيم
تقديم به پيشگاه با عظمت پيامبر عظيمالشأن اسلام رسول خدا صلواتی ختم نماييد.
جهت شادی و ترويح ارواح طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلیالله مقامه، شهدای انقلاب اسلامی، شهداء حشدالشعبی، شهداء جبهه مقاومت، سردار سرافراز حاج قاسم سليمانی و شهيدابومهدی المهندس و شهيد حجتالاسلام و المسلمين سيدحسن نصرالله، و در گذشتگان جمع حاضر سبباً و نسباً تقديم به محضر مقدس سالار شهيدان صلوات غراتری ختم نماييد.
آيه تلاوت شده از سوره مبارکه البقره آيه صد و پنجاه و سه، گذشته عرض کرديم که يکی از درسهای که زائران اين سرزمين و اين بقاع متبرک بايد فرا بگيرند درس صبر و شکيبايي است، حاجآقا مريض شدی نق نزن، يک خرده وضع اقتصادیات بهم ريخت ناسپاسی نکن، قرآن اشاره میفرمايد ما انسانها را میآزماييم اين اطلاق هم دارد برای همه، انبياء را اولياء را مؤمنين را، مؤمنات را و بشريت را، صحبت هم شد که به پنج نوع آزموده میشوند انسانها، البته نوع امتحان متفاوت است امتحان اگر مشکل جسمی آمد برای ولیخدا ترفيع درجه است، اگر اين مشکل برای مؤمن آمد آزمون است اگر برای ظالم آمد مکافات و مجازات است، بايد ببينيم چه کسی هستيم؟ که اين ابتلائات به چه اعتباری ما را فرا گرفته، اسارت يک وقتی عقيله بنیهاشم را میبرد به اسارت ترفيع درجه است، يک وقتی يک ظالم طاغ ياغی را میبرند اسارت اين مکافات اعمال است، لذا اين آزمون برای همه ماست، دنيای به فرمايش اميرالمؤمنين سرايي است آميخته و پيچيده با درد و رنج، در اين آيه صد و پنجاه و سه، من سخنی را از فرمايشات رسولخدا عرض کنم، که پيامبر میفرمايد: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ آيَةً فِيهَا: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) إِلَّا وَ عَلِيٌّ رَأْسُهَا وَ أَمِيرُهَا»[2] اين روايت را مرحوم علامه مجلسی در جلد سی و پنج بحارالانوار نقل میکند که هر آيهای در قرآن طليعه آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»[3] در رأس خطاب علی ابن ابیطالب و اميری در اين آيه وجود مقدس علی ابن ابیطالب است برای ديگران، خب اين آيه را خداوند خطاب به مؤمنين در سخنی هم آقا علی ابن موسیالرضا میفرمايد هر آيهای که با: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»[4] شروع میشود ما اهلالبيت طليعهداران اين آيه هستيم، در اين آيه خداوند مؤمنين را خطاب میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ»[5] ای کسانی که ايمان آورديد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»[6] در آيه صد و پنجاه و سه بقره: «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[7] ياری و مدد بجوييد به توسط صبر و شکيبايي و به توسط انس با نماز در اين زندگی دنيايي زندگی را به سلامت سپری کنيد: إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين»[8] خداوند با صابرين است، روايتی از فرمايشات آقا امام باقر تقديم کنم که يک شرح تکليفی برای همه ما يک بحث مهم ماند و آن راهکار رسيدن به مراتب صبر اين را هم ما امروز به شرط توفيق محضر عزيزان و در اين مکان مقدس و معظم عرض کنيم، امام باقر سلامالله عليه به آقای فضيل آمد محضر امام باقر عليهالسلام حضرت به فضيل فرمودند: «يَا فُضَيْلُ أَبْلِغْ مَنْ لَقِيتَ مِنْ مَوَالِينَا عَنَّا السَّلَامَ»[9] دوستان ما هر کسی با تو ملاقات کرد و تو را ديد سلام ما را به او برسان، به موالی ما سلام ما را برسان و يک پيام امام دادند اين پيام را زيادی بشنويد، آقا فرمودند: «قُلْ لَهُمْ إِنِّي لَا أُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»[10] به اينها بگوييد که منی امام باقر نسبت به شما سر بلند و غنی در پيشگاه خدا نمیشوم مگر اينکه اينها را رعايت کنيد، شيعه اگر چنين بودی موجب سرافرازی امامت هستی، اينها بايد بشود درسنامه زندگی، چندتا نکته را امام باقر میفرمايد، میفرمايد نسبت به شماها در پيشگاه خدا سربلندی و بینيازی برايمان رقم نمیخورد مگر اينکه اين اوصاف را رعايت کنيد و اينها را دقت کنيد، اول حضرت فرمود: «إِلَّا بِالْوَرَعِ»[11] شيعه اگر با ورع شد موجب سرافرازی امامش میشود، امام صادق فرمود: «ِكُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً»[12]برای ما زينت باشيد، اسباب سرافکندگی نباشيد، رفتار و منش شما بايد مردم را به خدا و اهلالبيت دعوت کند، يک جوری عمل نکنيد که بگويند آقا اين هم دعای ندبه خوان ما، اين هم دعای کميلخوان ما، اين مسجدی ما اين کار را کرد ما ديگر مسجد نمیرويم، من بارها برخورد داشتم به بعضیها که تراز را رفتارهای فردی قرار دادند و از اساس دين اينها فاصله گرفتند، امام فرمود، در کانون خانواده پدر آن گونه زندگی کن که خانواده را به دين دعوت کنی، مادر رفتار تو بايد مشوق مجموعه تو به سمت خدا و اهلالبيت بشود امام فرمود آنچه که موجب سربلندی ما از ناحيه شماست، اول پاکی شماست، ورع شماست، نکته اول، دوم حضرت فرمودند: «فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ»[13] زبانهايتان را مديريت کنيد، هر حرفی نزنيد، هر سخنی نگوييد، سروران عزيز، حضار محترم پر آسيبترين عضو بدن انسان زبان است، زبان عضوی است که علمای علم اخلاق تا صد و هشتاد گناه برای زبان ثبت کردهاند، يکش دروغ است، يکی تهمت است، يکی نمامی است، يکی سخن چينی است، تا صد و هشتاد و گناه ما در رواياتمان نسبت به زبان هشدار داده شده، چشم شما، دست شما پای شما اين قدر تنوع گناه ندارد، زبان از خصوصيتهايش اين است که محدود به زمان و مکان نيست، الآن اينجا مکان مقدس در محضر امام حسين اگر مراقب زبانت نباشی همينجا هم میتوانی غيبت کنی، اما شما در مکانهای مقدس ديديد کسی قمار بازی کند، تا حالا ديديد در مکانهای مقدس کسی مشروب مصرف کند، مشروبات الکلی، من در مسجدالحرام مقابل مستجار حاجی در لباس احرام فحش میداد، مراقب باش، زبان امام باقر میفرمايد: «فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ»[14] آقا نشسته در لباس احرام مقابل مستجار اين گوشه همراهش زنگ زد تلفن را روشن کرد دوتا بله گفت، دوتا فحش داد به آنی که پشت خط بود، دوتا هم حواله کس ديگری کرد تلفن را قطع کرد، من فاصله يک متری اين آقا نشسته بودم، نمیدانستم اهل کدام استان هم هست، اما تکليف شرعی است بايد تذکر داد، آن هم در خانه خدا اين هم در لباس احرام، گفتم آقا معذرت میخواهم، شما محرم هستيد؟ گفت بله، گفتم روحانی کاروان به شما گفته در حالت احرام اگر فحش دادی کفاره بايد بدهی؟ گفت بله، گفتم در مسجدالحرام مقابل خانه خدا در لباس احرام، دوتا فحش ديگر هم داد گفت اين فلان فلان شده حقش بود، گفتم آقا ما میگوييم فحش نده، شما مثل نخودچی کشمش از تو میريزد، گفت من قبل از سفر حج، به من گفتند فلانی گرفتار است يک پولی بده قرضش اين ده روزه بر میگرداند، گفتم اين آدم بد حسابی است، نمیدهد آن واسطه گفت آقا بده من برايت پولت را میگيرم، گفت حالا واسطه زنگ زده میگويد آقا موعد چک رسيد چک پاس نشد ديگر ندارم، گفتم فلان فلان تو، فلان فلان او، آقا زبان است، حواست باشد، اينجا سرزمين، من در همين صحن سيدالشهداء مقابل اين ايوان آقای ديدم داشت غيبت میکرد زائر امام حسين حواست باشه، کربلا هستی: «رَوْضَةٍ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ»[15] و اين را هم من عرض کنم مرحوم آيتالله شوشتری اعلیالله مقامه میفرمايد هر زمان و مکانی که قداست ويژه دارد همان طور که عبادت در آن زمان و مکان ثواب ويژه دارد، گناه در آن زمان و مکان عقاب ويژه دارد يعنی غيبت در صحن امام حسين مثل غيبت در خانه ما نيست، بد اخلاقی در کربلا مثل بد اخلاقی در شهر ما نيست اينجا حرمت دارد: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»[16]در همان «لَيْلَةُ الْقَدْرِ»[17] اگر کسی خلاف کرد مکافات هم سنگين است، امام فرمود زبانهايتان را بپاييد، زبان عزيزان نه محدود به زمان است نه محدود به مکان است نه محدود به سن و سال است يک وقت میبيني نفس آخر کفر میگويد و میميرد از حضرت امام نقل شده امام فرمودند ما قبل از سال چهل و دو، امام يک هم مباحثهای داشتند کسالت پيدا میکند حالش سخت میشود امام میرود ديدنش، امام فرمودند من ديدم که اطرافش جمع بودند شهادتين بهش میگفتند اين زبانش باز نمیشد: «لا اله الا الله» نمیگفت امام نگران میشوند، خب رفيق بودند باهم، میگويد آقا بگو: «اشهد ان لا اله الا الله» اجلت دارد میرسد همراهی کن، شهادتين را بر زبان جاری کن، امام فرموده بودند يک وقت يک نگاهی به من کرد گفت حاجآقا روحالله حالا فهميدم خداي ظالمی داريم، نعوذ بالله، گاهی گاو نُه مَن شيرده شنيديد میدوشد، میدوشد آن آخر میگذارد همه را میريزد و میرفت، اينکه امام سجاد به خدا عرض میکند: «وَ اخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ»[18] خدايا ختم زندگیمان را بخير منتهی کن، امام خيلی ناراحت میشوند میگويند آقا داري میميری و داری کفر میگويي، به امام میگويد حاجآقا روحالله دليل بر ظلم خدا همين بس که خدا دارد بين من و بچههايم جدا میاندازد اين نداشتن صبر است، حالا من میگوييم چه کنيم که صبور بشويم، صبر وقتی نباشد آن لحظه آخر خراب میکند، تباه میکند، امام فرمود: «َاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوا أَيْدِيَكُم»[19] دستهايتان را از گناه، حرام باز داريد: «وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ»[20] اين ذيل همين آيه صد و پنجاه و سه سوره مبارکه البقره است حضرت فرمود: «وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِين»[21] خب نکته اين است که ما میخواهيم در اين مراحل صبر صبور باشيم، چرا آقا اين آخر عمر میزند و میريزد و میرود؟ چرا بعضیها صبر ندارند؟ يک آقايي میگفت آقا من تا عصبانیام نکردهام آدم خوبی هستم، آن رويم اگر بالا آمد از خودم بدتر ديگر پيدا نمیشود، آن رويت را که بالا میآورند بايد نشان بدهی، آدم خوبی هستی، من يک دستورالعمل از اميرالمؤمنين عرض کنم، ما سهجا در روايات توصيه شده شکيبايي را فراموش نکنيم، يکی در روياروی با سختیها و مصائب، حالا مصائب فقدان عزيزان، مصيبتهای که ما میبينيم گاهی اوقات کسالتها، ورشکستگیهای اقتصادی، دنيا به بعضیها پشت میکند بر وفق مرادتان نيست، اينها میگويند در اين مصائب صبور باشيد، بالاتر از آن پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود صبر در برابر طاعت، نماز خواندن، صبر میخواهد، خواهرها حجاب صبر می خواهد، بعضیها اين شکيبايي را ندارند حوصله میگويد ندارم، پرداخت خمس صبر میخواهد، بعضیها اين صبر را ندارند از کوه کنده نمیشود، انفاق به فقير صبر میخواهد و تمام کارهای شايسته شکيبايي میخواهد يکی از ثروتمندان معاصر پيغمبر محضر رسولالله رسيد گفت يا رسولالله وضع مالیام خوب است پيغمبر مکه بودند کنار کوه ابوقبيس، گفت آقا هرچه بگوييد به شما میدهم خدا ثواب حج را به من بدهد، پيغمبر يک اشاره به کوه ابوقبيس کردند گفت اين کوه را میبينيد؟ گفت بله، فرمودند به آن خدايي که جان من پيغمبر در تحت قبضه قدرت اوست، به وزن کوه ابوقبيس اگر طلا در راه خدا انفاق کنی، ثواب حج را برايت نمیدهند، يعنی ميليون کرول طلا، جای حج واجبت را پر نمیکند، بله حالا میگويد صبر ندارم، احرام بپوشم، محرمات را کنار بگذارم، عرفات بيايم مشعر بروم، شبهای منی را درک کنم، بله اين صبر میخواهد بعضیها ندارند اين صبر، از اين صبر هم بالاتر صبر در برابر گناه است، راهکارها را من از اميرالمؤمنين در اين وقت باقی مانده عرض کنم، آقا اميرالمؤمنين میفرمايد میخواهيد در برابر مصيبتها صبور باشيد: «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَات»[22]مردم به دنيا وابسته نشويد اين بدن مال شما نيست مال خداست، وابسته شديد کار دستت میدهد، برگه آزمايش را میدهند دستت میگويند سرطان میشوی تارکالصلاه، يک بندهای خدا گفت آقا تصادف کردم يک چشمم را از دست دادم، هرچه کتاب دعا و قرآن بود از خانه کردم بيرون، گفتم تو از اول دعا و قرآن برای چشمت به جا میآوردی، نه برای خدا، مردم به خودتان هم وابسته نشويد، زاهد يعنی کسی که وابستگی ندارد، امام صادق فرمود: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»[23] بين اين دو آيه اگر قرار گرفتيد زاهد هستيد، هرچه به شما بدهند مغرور نشويد سرگرم نشويد، هرچه از شما گرفتند از خدا دورتان نکند، در اقبال دنيا و ادبار دنيا رنگ عوض نکنيد، همه چيز مال اوست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[24]فرزندانمان، زندگیما، اموالما، روزی که آمديد عريان آمديد، روزی که میرويم اگر قسمت باشد با يک دست کفنی، اينها امانتهای خداست نزد ما، وابسته به اينها نشويد امام صادق فرمود قلب حرم خداست در حرم خدا غير خدا راه ندهيد اگر در اين قلب حب پول آمد، حب زندگی آمد، حب اولاد آمد میشود همان آقا رفيق امام لحظه آخر، اما خود امام را من بگويم امام مرحوم آيتالله حاجآقا مصطفی وقتی رحمت خدا رفت آقای داعی میگويد شب بود حاجآقا مصطفی فوت کرد، ما صبح اول وقت آمدم بيت امام در خانه امام در زدم، امام آمدند دم در گفت من انتظارم اين بود که حالا مثلاً آن خدمتکار در را باز کند، ديدم خود امام در را باز کردند سلام کردم به امام، امام میدانستند حاجآقا مصطفی کسالت پيدا کرده بردنش بيمارستان، گفت امام بعد از جواب سلام فرمودند از مصطفی چه خبر؟ آقای داعی گفت من نمیخواستم خبر را من بدهم که آقا مصطفی فوت کرده، سکوت کردم، گفت امام فرمودند برای مصطفی اتفاقی افتاد، گفت بغض راه سخن گفتن را بر من بسته بود خودم را کنترل کرده بودم که اشک نريزم، امام فرمودند مصطفی از دنيا رفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[25] عجيب اين است تشييع جنازه آقا مصطفی امام آيتالله العظمی خويي را گفتند نماز بخواند، نماز که خواندند پيکر را بلند کردند آوردند زير گل دسته در ايوان برای خاکسپاری میگويند امام از در ديگر صحن راهی شدند برای حوزه درس و آن روز هم درس گفتند، اين عين عاطفه است، مصطفی برای خدا يا خدا برای مصطفی مردم پول برای خدا يا خدا برای پول، امام حسينی که به زيارتش مشرف شديد، آموخت همه چيز برای خدا، خود را هم فدا خدا کرد، زندگی را فدای خدا کرد، اين درس کربلاست، وابسته نشويد: «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَات»[26] میخواهيد در واجباتتان لنگ نزنيد ديگر نماز قضاء نداشته باشيد واجب زمين مانده نداشته باشيد، اميرالمؤمنين فرمود مردن يادتان نرود، مردم يک روز دورهتان تمام میشود يک روز میرويد به پيشگاه خدا، میگويند پول برايت داديم چه کردی؟ تو چند روز مسئول بودی، مقام داشتی، موقعيت داشتی، حرفت را میخريدند، حرفت را میشنيدند: «مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ»[27] اگر مردن يادت نرفت کار میکنی، واجب زمين مانده نداريد، اين دو میخواهيد در برابر نافرمانی خدا شکيبا باشيد که عالیترين جلوه صبر است، علی عليهالسلام فرمود: «فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ»[28] آنهايي که دوست دارند بهشتی بشوند بايد کار کنند، بهشت را به بهاء میدهند نه به بهانه، اگر مشتاق بهشتی از شهوتها خودت را نگهدار، بهشت جای نيکان است: «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتي نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا»[29] خدا میفرمايد بهشت را ما به ارث در اختيار متقين قرار میدهيم، هر کس را که بهشت نمیبرند، شوق به بهشت در سرداريد، مراقب باش نافرمانی خدا نکنی، از دوزخ هراس داری و از آتش جهنم: «وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ»[30] از جهنم اگر میترسی از نافرمانی خدا خودت را نگهدار، جهنم جای انسانهای منحرف، خاطی و عاصی است، لذا اگر میخواهيد با آنها نباشيد بايد پاک زندگی کرد، اين هم کلامی از فرمايشات اميرالمؤمنان علی عليهالسلام.
خب ايام ايام فاطميه است و روز هم روز شنبه و انتسابی به رسولخدا من عرض ادبی به محضر رسولالله هم صديقه طاهره زهرای مرضيه داشته باشيم پيامبر در آن کسالتی که منتهی به ارتحال پيغمبر شد در بستر بودند آن روز آخر که حال پيغمبر سخت شده بود اجازه ملاقات به کسی نمیدادند، زهرای مرضيه با چشم اشک آلود کنار پيکر پدر اين تنها يادگار و ذخيره باقی مانده رسولالله، پدر را نگاه میکرد اشک میريخت، يک وقت پيغمبر يک نگاه کردند ديدند فاطمه با چشمان اشک آلود دارد بابا را مینگرد، فرمودند دخترم بابا بيا نزديک، آمد نزديک جملهای را آهسته به حضرت زهراء فرمودند صدای گريه فاطمه بلندتر شد، لحظاتی گذشت دوباره رسولالله فرمودند دختر بابا بيا نزديک آمد جمله ديگری فرمودند ديدند تبسم بر چهره حضرت زهراء نقش بست و آن چهره اندوهکين شد يک چهره متبسم بعد از ارتحال پيغمبر يکی از همسران رسولالله از حضرت زهراء سؤال کرد ماجرای آن دو صحنه چه بود؟ سخن اول پيغمبر با شما چه بود؟ سخن دوم چه بود؟ حضرت زهراء فرمود در آن سخن پدرم به من فرمود، دخترم من ديگر از اين بستر بر نمیخيزم، من دارم از بين شما میروم دارم به محضر خدا میروم، صدای گريه زهرای مرضيه برخواست و بلند شد فرمود لحظات بعد پدرم صدا زد، دخترم بابا بيا نزديک آمدم، پدرم نکته ديگری فرمود فرمود دخترم اين بشارت را به تو بدهم اول کسی که از اهلالبيت به من ملحق میشوی تو هستی، اين شد يک بشارت برای من، که بعد از پدر ديگر عمر چندانی نخواهم کرد و از اين دنيا خواهم رفت، وقتی ملکالموت به امر پيغمبر وارد شد و گفت: «غريب یستاذن علی رسولالله»[31]، به امر پيغمبر حضرت زهراء در گشود، حضرت ملکوت الموت وارد شد، يا رسولالله مأمورم اگر اذن بدهيد که قبض روح کنم، اگر اجازه ندهيد عيادت کنم و بگردم، پيامبر فرمودند به هرچه مأمور هستی عمل کن، حضرت زهراء کنار بستر نگاه پدر میکرد يک وقتی صدای گريه فاطمه از حجره پيغمبر برخواست:
تا پيغمبر بود زهراء داشت قدر و احترام، رفت بعد از او همه عزّ و وقار فاطمه
در عزای باب خود از بس اشک از ديده ريخت، چرخ افتاد رود جيحون شد کنار فاطمه
فاطمهای که پيغمبر با اجازه وارد حجره میشد هنوز چند روز نگذشت، يک وقت صدای ناله بيبی بين در و ديوار بلند شد: «هكذا كان يفعل بحبيبتك و ابنتك»[32] بابا ببين با دخترت چه کردند؟ همه بگوييم يا زهراء.
[1] بقره153.
[2] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج35 ص352.
[3] بقره153.
[4] بقره153.
[5] بقره153.
[6] بقره153.
[7] بقره153.
[8] بقره153.
[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص308.
[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص308.
[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص308.
[12] الأمالي( للصدوق) النص ص400.
[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص308.
[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص308.
[15] الأصول الستة عشر (ط - دار الحديث) ص142.
[16] قدر3.
[17] قدر3.
[18] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص587.
[19] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص308.
[20] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص308.
[21] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج67 ص308.
[22] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص50.
[23] الخصال ج2 ص437.
[24] بقره156.
[25] بقره156.
[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص50.
[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص50.
[28] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص50.
[29] مريم63.
[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص50.
[31] مناقب آلابیطالب ج3 ص336
[32] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج30 ص294.