استاد حدائق روز چهارشنبه 30 آبان ماه 1403 در حرم مطهر امام حسین(ع) به بیان مبحث محبت اولیای الهی(ع) پرداختند.
السلام عليکم جميعاً و رحمتالله و برکاته
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين و العاقبة لاهل التقوی و اليقين و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا حبيب الهی العالمين ابیالقاسم المصطفی محمد صلّی الله عليه و علی اهل بيته الائمة الهداة المهديين المکرمين لاسيما بقيهالله المنتظر حجت ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف.
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[1]
صدق الله العلی العظيم
تقديم به محضر مبارک پيامبر عظيمالشأن اسلام رسول خاتم صلواتی ختم نماييد.
جهت شادی ارواح طيبه علما، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلیالله مقامه، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای حشدالشعبی، شهدای جبهه مقاومت سردار سرافراز حاج قاسم سليمانی، شهيد ابومهدی المهندس و شهيد حجتالاسلام و المسلمين سيدحسن نصرالله و ذوی الحقوق جمع حاضر در اين سر زمين مقدس و در جوار تربت سيدالشهداء، تقديم به پيشگاه با عظمت حضرت اباعبدالله الحسين صلوات غراتری ختم نماييد.
يکی از درسهای که از محضر اولياء خصوصاً سيدالشهداء و در اين سفرهای زيارتی بايد آموخت و فرا گرفت درس صبر و شکيبايي است زندگی انسانها اميرالمؤمنين میفرمايد دنيا آميخته با مشکلات است زندگیها فراز و فرود دارد، يک روز آقا سرحالی، سرپايي دست دهتا را میگيری، يک روز بايد دهتا بسيج بشوند دستت را بگيرند، يک زمانی جمعی را اداره میکنيم، يک زمانی جمعی بايد جمع بشوند اداره کنند:
روزگار است اينکه گه عزت دهد گه خار دارد
وضع دنيا اين است فراز و فرود دارد ثروت، موقعيت، سلامتی، امکانات اينها آزمونهای الهی هم هست، البته آزمون به اين معنی که در اين آزمونها انسانها شکوفا میشوند، مشخص میشوند رشد پيدا میکنند در اين آزمونها حبيب ابن مظاهر معرفی میشود، مسلم ابن عوسجه معرفی میشود، و بعضیها در زمان امام حسين در کنار حبيب کوفه بودند اما آخرت بدی را برای خودشان رقم زدند اين سختیها اين آزمونها سبب شکوفايي و رشد انسانها در محضر الهی میشود، من آيه صد و پنجاه و پنج سوره مبارکه البقره را يک اشاراتی اجمالی عرض کنم که به قول بعضی از بزرگان علما، هر پنج مورد از اين امتحانات الهی امام حسين آزموده شد، البته امتحان برای همه است برای انبياء، برای اولياء برای مؤمنين برای کافرين، همه آزموده میشوند اين طور نيست که امتحان برای گروه خاصی باشد در اين آزمونها هم کارنامهها رقم میخورد، و لذا در روايت داريم: «البلاء للولاء»[2] بلاء برای اولياء ترفيع درجه است مشکلات برای سيدالشهداء ترفيع درجه است: «و للمؤمنين امتحان» ، سختیها برای مؤمنين، بلايا برای مؤمنين آزمون است امتحان است: «و للظالم ادب» ، برای ظالم يک نوع مجازات و تأديب است زمانی که آقا امام حسين متولد شده بودند و امين وحی جبرئيل هم تبريک گفت و هم از جريان عاشورا و مصائب سيدالشهداء تسليتی به رسولالله عرض کرد و حضرت زهرای مرضيه وقتی متوجه شدند و پيامبر فرمودند در آينده برای حسين چه اتفاقاتی رقم خواهد خورد، در تاريخ دارد حضرت زهراء عرض کرد پدرجان از محضر پروردگار میشود تقاضا کرد اين سختیها حسين ابن علی را فرار نگيرد، مادر است مظهر مهر و رأفت است، پيغمبر فرمودند دخترم خدا برای حسين ابن علی مقاماتی در نظر گرفته که رسيدن به آن مقامات در گذر از اين ابتلائات است و لذا شما يک ويژگیهای در زيارت امام حسين داريد که جای ديگر نداريد، تربت فقط تربت امام حسين پيامبر فرمود: «وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِه»[3] امام صادق شخصی از حضرت سؤال کرد اينکه نسبت به حسين ابن علی پيغمبر فرمود کشتی نجات و چراغ هدايت است، آيا فقط حسين ابن علی کشتی نجات است؟ امام صادق فرمود همه اهلالبيت کشتی نجات هستيم اما کشتی حسين ابن علی اوسع است، وسعتش بيشتر است شخصيتی که فردا شب تمام انبياء و اولياء اقتداء میکنند به رسول خاتم به زيارت سيدالشهداء مشرف میشوند، شخصيتی که دعاء تحت قبه او به اجابت میرسد اين آزمون بسيار سخت، با اين امتحانی که سيدالشهداء با سرافرازی گذراندند پاداشهای اينگونه به قول شاعر:
بخشودگی اهل گنه در صف محشر، وابسته به يک گردش چشمانی
اين آيتالله مامقانی که ورودی حرم قبرش است، آقای شيخ عبدالله مامقانی اين را من از مرحوم والدمان و از نوه مرحوم مامقانی بزرگ نقل میکنم که ايشان فرموده بودند نوه مرحوم آيتالله العظمی مامقانی گفته بود پدر بزرگ ما اواخر عمر روشش تغيير کرد، شبها که از حرم میآمد منزل خانواده را جمع میکرد کسانی که در خانه بودند حالا بچههای بودند کسانی بودند، يک روضه مختصری سيدالشهداء میخواند و بعد شامش را میخورد و میخوابيد اين خبر انتشار پيدا کرد در شهر که مامقانی شبها در خانه روضهخوانی میکند، میگويند يک روز شاگردها از مرحوم مامقانی بزرگ سؤال کردند آقا شما شبها در منزل روضه میخوانيد، قبلاً اين کارها را نمیکرديد فرموده بود اين يک علت دارد من يک شب خواب قيامت را ديدم خواب ديدم آن صحرای وحشتزايي قيامت که امام سجاد میفرمايد سه ساعت بحرانیترين ساعات عمرتان است، ساعت مردن، ساعت آمدن در صحرای محشر و ساعت حضور در ميزان الاعمال حسابرسی، مرحوم مامقانی فرموده بود مردم همه در گريز: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيه وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ»[4] همه در فرار، هم در انتظار که به حسابرسی آنها رسيده شود ايشان میفرمايد هراز مدتی میديدم يک جمعيتی فرشتگان اينها را حمايت میکنند اينها میآيند از کنار اين جمعيت عبور میکنند اينها را حرکت میدهند از صراط رد میکنند بدون معطلی، بدون محاسبه، ايشان فرموده بود، من گفتم ماهم برويم در يکی از اين حلقهها از اينجا رد بشويم، يک عالم، يک فقيه، يک رجالی، فرموده بود من رفتم داخل يکی از حلقهها که عبور کنم، يکی از فرشتهها گفت شيخ عبدالله مامقانی شما برو بيرون، شما بايد حساب پس بده، گفتم چرا اينها حساب پس نمیدهند؟ گفت اينها حسابشان با سيدالشهداست، اين طرف حسابشان امام حسين است:
بخشودگی اهل گنه در صف محشر وابسته به يک گردش چشمان حسين است
خب امام حسين اسوه صبر است درس اين سفر درس صبر است آقا يک خرده وضع اقتصادیات بهم ريخت، ناسزا نگو، يک خرده درد آمد سراغت مريض شدی نق نزن، اينها آزمون است، اين هم در سلامتیات چه کاره بودی؟ در بيماریات چه کاره هستی؟ آقا سيدالشهداء حالا امروز اين روضه را هم متوسل میشويم به اين باب الحوائج خردسال کربلا علیاصغر وقتی در آغوش امام حسين هدف تير قرار گرفت خيلی سخت است اين صحنه، از گوش تا گوش اين عزيز را اين تير پاره کرد، آقا يک سری به آسمان بلند کردند عرض کردند پروردگارا تحملش برای من آسان است چون شما داری میبينی، اين صبر است علیاصغر را امام حسين برای خدا میخواهد خدا میفرمايد ما در زندگی دنيا به پنج شکل شما را میآزماييم: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ»[5] يکی تهديدها، ترسها، گاهی اوقات در زندگی دچار يک تهديدی، ترسی میشويد اين امتحان است تا کجا با خدا هستيد، تا کجا با اهلالبيت هستيد؟ جايي که تهديدت هم میکنند هستی؟ ياران امام حسين را تهديد کردند میکشيم شما را اينها ايستادند اينها با استقبال آمدند جان بر کف گرفتند آمدند، از اين تهديدها نهراسيدند خود سيدالشهداء را تهديد کردند، در آن شبی که امام در خانه وليد حاکم مدينه خبر مرگ معاويه را به امام حسين دادند، و قرار اين بود که بيعت از امام حسين بگيرند، آقا فرمود: «أَيُّهَا الْأَمِيرُ»[6] خطاب به وليد: «اِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِهِ وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ وَ الْبَيْعَةِ»[7] آقا يک شناسنامهای از خود تبيين کرد و يک کارنامه زشتی را از يزيد، يزيد شرابخور آدمکش فاسق من حسين ابن علی که خاندان رسالت هستم در خانه ما وحی نازل میشده من با يزيد بيعت کنم، ما صبر میکنيم شما هم صبر کنيد، ما به انتظار مینشينيم شما هم به انتظار ببينيد آيندگان چگونه قضاوت میکند شايسته خلاف و بيعت چه کسی است؟ يکجای ديگر حضرت را تهديد کردند میکشيم حر اين حرف را زد در همان مجلس هم امام حسين اين را فرمود: «أَ بِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي»[8] من را با مردن تهديد میکني: «وَ هَلْ يَعْدُو بِكُمُ الْخَطْبُ»[9] بالاتر مرگ هم چيزی هست، شما چه کار میتوانيد بکني، شما چه کار میتوانيد بکنيد جان حسين ابن علی را میگيريد بيش از اين هم میتوانيد ببينيد خدا با حسين ابن علی چه کرد؟ يکی از راهکارهای که عزيزان در صبر تقويتتان میکند در روايت داريم تاريخ گذشتگان را مطالعه کنيد، ببينيد خداوند با صابرين چه کرد؟ در يک مقطعی اينها امتحان خوب پس دادند، در گذر زمان خدا با صابرين چه معاملهای کرد؟ اين سبب میشود که انسانها زمينه صبر اينها تقويت بشود خوف از مصاديق امتحانات الهی است گرسنگی از مصاديق امتحانات الهی است مردم سيدالشهداء را با شکم گرسنه شهيد کردند، مردم سيدالشهداء را با لب تشنه به شهادت رساندند اين گرسنگی هم شد امتحان: «بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ»[10] اموالتان را يک وقتی میگيريم، بخشی از اموال شما از شما میگيريم، اميرالمؤمنين میفرمايد آقا اول آمدنت دنيا نطفه بودی، پايان رفتنت مرداری، برادر، خواهر هرچه داری و چشمت میبيند مال دنياست اينها را بايد بگذاری بروی، وابستگی ايجاد نشود دنيا سرگرمت نکند ورودت به دنيا آن بود خروجت از دنيا:
سرمايه تو از اين جهان يک کفن است، آنهم به گمانم ببری يا نبری
بنده مهندس سراغ داشتم دوتا شرکت داشت کفنی هم نبرد، استخوانهايش را کردند در يک کيسهای پلاستيکی دفنش کردند، ثروتمندی، کارخانه داری معلوم نيست همين کفنی را هم ببری و همين هم رزقت باشد، خب اين اموال امانت الهی است خدا میفرمايد يک وقتی بخشش را میگيريم ببينيم چه کاره هستی، در ثروت خدا را میپرستی يا در تهيدستی هم با خدايي، خدا را برای خدا میخواهی يا خدا را برای امکاناتت صدا میزنی، امام حسين آموخت خدا را برای خدا، شما میبينيد آن آخرين مناجاتهای سيدالشهداء در گودی قتلگاه: «الهی رضا بقضائک» ، اين سخن بزرگ انسانی است که بيش از صد عزيزش را صبح تا بعد از ظهر جلو چشمانش قطعه قطعه کردند، پيکرش آسيبها ديده اما در محضر الهی عرض میکند: «الهی رضا بقضائک تسليماً لامرک لا معبود سواک يا غياث المستغثين»، نقش انفس هم از امتحانات است يکی وقتی سلامتی را میگيرند، توانايي را میگيرند من صبح قبل از نماز در ايوان حضرت يک پيرمردی از يکی از شهرستانهای کشور آمده بود با عصا با تن خسته گريه میکرد گفت آقا من سالها زياد کربلا آمدم و احتمال میدهم شايد اين سفر ديگر سفر آخر باشم، توانايياش را ندارم از من نمیآيد و نگران هستم که اين توفيق از من گرفته شود و محروم شوم از آمدن کربلا، گفتم تو امتحان خوب پس دادی تا بدنت سالم بود آمدی، اما يک بشارت هم بدهم به همهتان، اين حرف جابر اربعين کنار قبر سيدالشهداست، جابر از اصحاب منحصر به فرد پيغمبر از اين جهت است، شخصيتی است که هفت معصوم را زيارت کرد و از هر هفت معصوم حديث نقل کرده اين شخصيت بزرگ وقتی اربعين آمد کربلا اين برای همه ما مايه اميدواری است، غسل کرد آمد کنار قبر سيدالشهداء زيارت کرد و از هوش رفت و او را به هوش آوردند عطيه عوفی که از علمای شيعه بود و بزرگان شيعه بود در معيت جابر بود میگويد جابر وقتی که به هوش آمد شروع کرد با امام حسين صحبت کردن، به حضرت عرض کرد: «لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيهِ»[11] آقا در تمام کارهايتان شريک هستيم خيلی حرفی بزرگی است، به سيدالشهداء جابر خطاب میکند يقيناً در تمام کارهای شما ما شريک هستيم، عطيه میگويد گفتيم جابر سيدالشهداء سر از پيکرش جدا شد، عزيزانش را به اسارت بردند، اموالش را به غارت بردند، فرزندانش را شهيد کردند ما يک شمشير نزديم، يک جراحت بر نداشتيم با امام حسين شريک هستيم، جابر يک حديث از پيغمبر سبب شد اين حرف را بزنم، آی عاشقها قدر خودتان را بدانيد بگوييد خدايا به امام حسين قسم اين عشق را برای ما پايدار بدار، جابر گفت آقای عطيه از پيغمبر شنيدم، رسولالله فرمود: «مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ»[12] هر کسی جمعيتی را دوست بدارد با آنها محشور است چه کسی را دوست میداری؟ حسين ابن علی، با حسين ابن علی محشوری، ائمه را دوست میداريد پيغمبر فرمود هر کسی را دوست میداريد با او محشور هستيد، آفرين بر شما که وقتی شما، مال شما، جسم شما لياقت آمدن اينجا را داشته، بنده الآن میشناسم افرادی که ميلياردر هستند پايشان کربلا نرسيده و نبايد هم بيايند توفيق ندارند:
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی، کوشش عاشق بیچاره به جايي نرسد
اين توفيقاتی که در جمع حاضر است طينت پاک پدر و مادرهای شما، دعای خير ديگران، کارهای شايسته شما سبب شد امروز صبح در جوار امام حسين عرض ادب کنيم قدمهايتان در کربلا برداشته شود جابر گفت از رسولالله شنيدم فرمود هر کسی جمعيتی را دوست بدارد، با آنها محشور است جمله دوم را گفت: «وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ»[13]اگر کسی کار جمعيتی را دوست بدارد در ثواب آنها شريک است، من حديث جابر را باز کنم، الآن اين جمعيتی که اينجا تشريف داريد هر کسی از شما که آرزو کند ای کاش عاشورا سال شصت و يک کربلا میبودم و من هم جان فدای سيدالشهداء میشدم، طبق حديث پيغمبر ثواب را به شما میدهند، اين عدالت الهی است بعضیها میگويند آقا ما اگر زمان اميرالمؤمنين بوديم جانمان را قربان علی میکرديم میگويند دلت میخواست؟ میگويد بله، میگويند خدا ثواب را میدهد، در صفين اميرالمؤمنين داشتند از صحنه جنگ بازديد میکردند يک آقايي آمد محضر اميرالمؤمنين گفت آقا من يک برادری هم داشتم آن هم دوست داشت بيايد با شما و در رکاب شما شمشير بزند نتوانست برسد آقا فرمودند برادرت دوست داشت در رکاب من باشد؟گفت بله، فرمودند به خدای علی سوگند نه برادر تو، نسلهای آينده بشری اگر آرزو کنند که ای کاش با علی میبوديم ثواب بودن با من را خدا به آنها میدهد اين عدالت الهی است آقا تو آن زمان نبودی ثوابت را برايت میدهند اگر دوست داشتی باشی، دوست داشتی با حسين باشی، جابر گفت من اين حديث را از پيغمبر شنيدم و اين حرف را زدم به امام حسين عرض کردم: «لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيهِ»[14]ما در تمام کارهای شما شريک هستيم، به آن پيرمرد عزيزی که در ايوان بود، گفتم دلت میخواست هر سال بيايي کربلا؟ گفتم يقين بدان ثوابش را به تو خواهد داد، يقين بدان اين پاداش را به شما خواهند داد: «وَ الثَّمَراتِ»[15] پنجمين شکل امتحان، قرآن میفرمايد ثمرات است ثمرات يعنی دستاوردهايتان را از شما میگيريم، مرحوم آيتالله حاج شيخ جعفر شوشتری میفرمايد سختترين جلوه امتحان ثمرات داغ جوان است آقا عزيزت را بدهی، پاره تنت را بدهی از امتحان سختتر ديگر وجود ندارد، يک وقت زندگیات را جمع میکنند، يک وقت پاره تنت را میگيرند امام حسين در هر پنج مورد آزموده شد: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرين الَّذينَ»[16] خدا میفرمايد رسولالله بشارت ده صابرين را، حالا اينجا در بحث صابرين مطالب چون ما بايد وقت را هم در نظر بگيريم، رعايت وقت و برنامه را به همين اندازه بنده اکتفاء میکنم، اين نکته پايانی و توسل، ما برای اينکه ضريب صبر بالا برود اول فراموش نکردن اينکه عالم محضر خداست مردم خدا دارد کارهايتان را میبيند مردم بفهمند يا نفهمند؟ مهم نيست، در خانه اگر کس است يک حرف بس است، خدا ديد شما چه کردی؟ خدا از نيت شما با خبر است، خدا اينجاست: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[17] خدا اينجاست: «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[18] خدا اينجاست: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُور»[19] خدا اينجاست: «اينما کنتم فهو معکم» ، هرجا هستيد هستيم، اين توجه به نظارت الهی آرامش میدهد به انسان، دقت در تاريخ گذشتگان به انسانها آرامش میبخشد.
خب عرض ادبی به محضر سالار شهيدان آخرين شهيد قبل از سيدالشهداء را علما میگويند علیاصغر بوده علی القاعده بعضیها عبدالله ابن حسن را يکی از بزرگان علما میگويد ديديد يک نامه وقتی نوشته میشود مردم دقت میکنند مهر و امضاء زير نامه چيست؟ سيدالشهداء طومار شهداء را تقديم کرد، اين طومار شهداء و اسامی شهداء يک مهر کوچک میخواهد که کامل کند اين تومارنامه را و آن مهر علیاصغر است، آقا آمدند خدا حافظی کنند در آن وداع آخر با اهل حرم، صدای گريه علی بلند شد، من اين را هم بگويم يک مقداری آمادگی بيشتر بشود، خود حضرت به دشمن فرمودند علی دارد تلظی میکند، تلظی را من يک معنی بگويم برايتان، در لغت میگويند تلظی ماهی را وقتی زنده از آب میگيرند میاندازند در خشکی اين ماهی در آن لحظاتی که دارد جان میدهد هی از اين پهلو به آن پهلو میشود برای رسيدن به آب تا جان میدهد اين حالت را میگويند تلظی، آقا سيدالشهداء وقتی آمدند ديدند علی در آغوش بانوان در خيمه، بغل عمهاش زينب میرود آرام نمیشود: مگو آب مگو آب حرم آب ندارد، بغل مادر رباب میرود آرام نمیشود، خواهر او را بغل میگيرد آرام نمیشود دلها آماده شد، يک وقتی بيمارستانی رفته بودم عيادت يک مريضی يک خانمی از يک اتاقی فرياد زنان آمد بيرون گفت حاجآقا به دادم برس، گفتم چه شده؟ ديدم يک بچه شيرخوارهای دارد اين بيماری قلبی داشت میخواستند عملش کنند، گفت دکتر معالج گفته از ده ساعت قبل از عمل به بچهات شير نده، آقايون تلظی را من آنجا ديدم اين بچه داشت جان میداد گريه میکرد پرستارها هر کاری میکردند آرام نمیشد، گفت فقط گفتند يک دستمال خيس کن دور لبهايش بکش تا اين دستمال را میکشيدند اين بچه زبانش را میآورد بيرون لبها را باز میکرد گفت حاجآقا دارم میميرم کمکم کن، گفتم با يک جمله آرامت میکنم، گفتم فرزندت را میبرند اتاق عمل انشاءالله به سلامت بر میگردد شيرش خواهی داد بهبودی پيدا میکند اما در اين عالم يادی کن از آن شيرخوارهای که رفت ديگر بر نگشت، آن عزيزی که امام حسين با همين حالت او را تحويل گرفت:
هان بيا ای کودک افسردهام، مرغک لب تشنه پر بستهام
ياد آنکه عشق پروازت زنم، نيک فرجامی ز آوازت زنم
طفل ما از عشق کی بيگانه است، بچه پروانه هم پروانه است
آقازاده را روی دست گرفت جمعيت اگر به حسين رحم نمیکنيد اين بچه چقدر آب میخواست يک دانشمند مسيحی میگويد بزرگترين دليل مظلوميت سيدالشهداء شهادت علیاصغر بود يک بچه شيرخواره مگر با چقدر آب سير میشد، يک وقت آقا نگاه کرد از گوش تا گوش علی، همه بگوييم يا حسين.
[1] بقره155- 156.
[2] شرح مصباح الشريعة / ترجمه عبد الرزاق گيلانى ص356.
[3] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص17.
[4] عبس34-36.
[5] بقره156.
[6] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص23.
[7] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص23.
[8] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج4 ص96.
[9] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج2 ص81.
[10] بقره156.
[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) 65 ص131.
[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) 65 ص131.
[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) 65 ص131.
[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) 65 ص131.
[15] بقره156.
[16] بقره156.
[17] ق16.
[18] انفال24.
[19] غافر19.