استاد حدائق روز جمعه 20 مهرماه 1403 در مراسم دعای ندبه مهدیه بزرگ شیراز با توجه به ایام ولادت امام حسن عسکری(ع) به بیان سخنی از آن حضرت در مورد توصیه به شیعیانشان و همچنین با توجه روز بزرگداشت حافظ شیرازی مختصری به زندگی آن شاعر بزرگ پرداختند.

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

کتب مولانا ابومحمد حسن ابن علی العسکری الی احد الاعلام شيعته علی ابن الحسين ابن بابويه القمی: «أُوصِيكَ .... بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ، وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ، فَإِنَّهُ لَا تُقْبَلُ‏ الصَّلَاةُ مِنْ‏ مَانِعِي الزَّكَاةِ»[1]

خب پيشاپيش تبريک عرض می­کنم ميلاد با سعادت امام عسکری را که امشب که پيشرو است شب ميلاد حضرت است همان گونه که ادب می­کنيد در ايام حزن و شهادت اهل­البيت محزون و مغموم هستيم در ايام سرور امام صادق فرمود شيعيان ما بايد آثار سرور و شادی در چهره اين­ها نمايان باشد، شب ميلاد امام عسکری را پيشرو داريم، ضمن اين­که امروز هم روز گرامی­داشت و بزرگداشت حافظ لسان الغيب از افتخارات مردم اين خطه از ميهن اسلامی نکاتی را انشاءالله من در بخش دوم عرايضم نسبت به حافظ و نگاه حافظ نسبت به مهدويت که اشعار فراوانی را ما در ديوان حافظ داريم که اين­ها برگرفته از آيات، روايات و موضوع امام زمان است، که اين­جا متأسفانه جای تأسف هم دارد يک شخصيتی که خودش می­گويد: قرآن ز بر بخواند با چهارده روايت، کسی که اين قدر تسلط بوده، قرائت قرآن، حفظ قرآن و جای ديگر می­گويد:

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از يمن دعای شب و ورد سحری بود

حافظ می­گويد اين­ها را ما نيمه شب پيدا کرديم روز خرج کرديم، حالا طرف اصلاً در مسير اين مسائل نيست، گاهی اوقات می­گوييم که آقا حافظ را قبول داريم، يک کسی يک وقتی آمد گفت آقا حافظ هم شراب می­خورده، گفتم مشغول­ الذمه حافظ نشو، قيامت جلوت را می­گيرد حرف مفت نزن، حافظ می­گويد من همه چيزم را بندگی خدا دارم از سحر خيزی دارم از انس با قرآن دارم، تو نمی­فهمی که عرض شود که اشعاری هم که حافظ می­گويد چگونه پيامی در اين شعر هست و شما با يک نگاه ديگر ترجمه می­کنيد و برداشت می­کنيد، لذا انتظار هم می­رود قبر اين شخصيت بزرگی که حالا عرض کردم يک اشاره اجمالی می­کنم در اين شهر با اين­که در سختی به سر برد و با سختی زندگی را می­گذراند اما شخصيتی شد و به جايي رسيد که شما می­بينيد قرن­ها ديوان حافظ، اشعار حافظ نه در اين مملکت در سراسر دنيا به اين اشعار و به اين ادبيات افتخار می­کنند، خب امروز روز گرامی­داشت حافظ است من مقدمتاً سخنی را از فرمايشات امام يازدهم عيدی بدهم به شما، اين از آن نامه­های بسيار بسيار عميق جامع دقيق امام عسکری است چون حضرت مخاطب­شان علی ابن بابويه بود صدوق اول، که اين صدوق اول شخصيتی است که مورد تأييد ائمه معصومين بود و مورد عنايت ويژه امام عسکری بود اين آقای علی ابن حسين بابويه قمی در تاريخ دارد که محضر حضرت رسيد و از حضرت هم تقاضای يک نصيحتی و اندرزی کرد، اين هم يک درس است برای همه ما، انسان وقتی که محضر بزرگی می­رسد بگويد آقا يک نصيحت­مان کن، حالا شرطش هم اين نيست که مثلاً حالا آن شخص از نظر علمی و اخلاقی از من بالاتر باشد روحيه نصيحت پذيری بايد در انسان باشد اصلاً يکی از نشانه­های مؤمن اين است که: «قَبُولٍ مِمَّنْ‏ يَنْصَحُه‏»[2] می­پذيرد نصيحت­ها را، کار ندارد اينی­که دارد بهش حرف می­زند کوچک­تر از اوست يا بزرگتر است، شاگردی اوست يا استاد او؟ فرزند اوست يا پدر او؟ اين خصلت خصلت خيلی خوبی است مقام پيغمبر بالاتر است يا مقام جبرئيل؟ اصلاً جبرئيل می­گويد شرف و عزتم به برکت پيغمبر بود، جبرئيل بر پيغمبر نازل می­شد رسول­الله می­فرمود: «يَا جَبْرَئِيلُ‏ عِظْنِي‏»[3] آقا چهار کلمه سواد مغرور نکند ما را، چهار شاهی مال دنيا سرگرم­مان نکند به همين کارگری که دارد زباله را جا به جا می­کند بگو آقا يک نصيحتی به ما بکن، درس نخوانده اما می­بينيد ره صد ساله رفته يک جمله می­گويد گره کورت باز می­شود من سراغ داشتم در اين شهر باغبان بی­سوادی بود که در آن مجموعه دولتی تحقيقاتی از مدير عامل تا مهندس­ها می­گفتند ما گاهی اوقات به اين باغبان می­گفتيم نصيحت­مان کن، يک جمله می­گفت راه­ها باز می­شد اين خصلت را اول در خودمان ايجاد کنيم، آقا اميرالمؤمنين گاهی اوقات در جمع شيعيان­شان می­گفتند يک نصيحتی کنيد اين درس است برای ما ياد می­دهند به ما، که آقا در هر مرتبه از مراتب اجتماعی که هستی هر موقعيتی که داری اين­ها حجاب نشود از پذيرش نصيحت گريزان نباشد، به بعضی­ها ديديد تا می­خواهيد حرف بزنيد می­گويد آقا ما اين­ها را بلد هستيم اين­ها را به ما نمی­خواهيد بگوييد ما خودمان سرمان می­شود نياز به موعظه نداريم، يا می­گويد آقا اين­ها را ما زياد شنيديم، خب اين همه شنيدي چقدر عمل کردی، شنيدی زياد عمل کردی؟ فقط شنيديم و تمام شد، يک گوش در و يک گوش دروازه اين نصيحت را من يک قسمتی از اين فراز توصيه امام عسکری را عرض می­کنم چون قسمت پايانی اين نصيحت بر می­گردد به مهدويت، آقا امام عسکری مکتوب فرمودند به علی ابن بابويه قمی، حضرت که اين روايت را عرض شود که در کتاب انوار البهيه نقل شده در کتاب­های ديگر هم، بحار علامه مجلسی ذکر شده، اولين توصيه حضرت فرمودند که تو را توصيه به تقوی می­کنم: «اوصيک بتقوی الله» رعايت تقوای الهی را داشته باش اصلاً دينداری برای اين است که انسان به تقوی برسد، آقا ما ديندار شديم وضع مالی­مان خوب می­شود، وضع اخلاقی و ايمانی­ات خوب می­شود، حالا پول داشتی سالمی، پول هم نداشتی سالمی، جسماً سالم بودی مفيدی، جسماً بيمار بودی مفيدی، آنی­که خدا می­خواهد تقواست، بندگی است، هدف کسب ثروت و تحصيل ثروت نيست، من حالا سلام حضرت آيت­­الله العظمی مکارم را هم به شماها برسانم ديروز خدمت ايشان بوديم الحمدلله و المنه در کمال سلامتی و عافيت، خداوند طول عمر با عزت به مراجع و بزرگان و مقام معظم رهبری عنايت کند، ايشان فرمودند سلام ما را هم به اهالی شيراز برسانيد ما سلام آن­ها را رسانديم، اللهم صل علی محمد و آل محمد، يک خبری را من ديروز داشتم می­خواندم که بزرگترين ميلياردر برآورد و حساب کرده بودند پنجاه و پنج ميليارد دلار، گفتند اين آقا با اين ثروت ثروت­هايش را داشت جمع آوری می­کرد بعد که اين­ها را جمع آوری کرد، سکته کرد مرد، پول­ها را می­بری، اين خانه­ها را می­بريد اين همه جمع کرديد چه گذاشتيد؟ چه برديد؟ شاعر می­گويد:

افسوس بر آن­چه برده­ام باختنی است، بشناخته­ها تمام نشناختنی است

برداشته­ام هر آن­چه بگذاشتنی است، بگذاشته­ام هر آن­چه برداشتنی است

يک چيزهايي بايد بر می­داشتيم که زمين گذاشتيم، يک چيزهايي زمين گذاشتيم که بايد بر می­داشتيم، هدف رسيدن به تقواست، هدف رسيدن به بندگی است، اولين توصيه هم آقا می­فرمايند تقوی، رعايت تقوی، حالا در اين مسير رسيدن به تقوی قطعاً اقامه نماز ما را کمک می­کند: «و اقامه الصلاه»[4]، نمازهايتان را برپا داريد، نمازتان را ترک نکنيد، اين ارتباط­تان با خدا قطع نشود، اگر می­خواهيد برسيد راهش اين است که اول نماز را برپا کنيد، حضرت بعد از توصيه به تقوی فرمودند: «و اقامه الصلاه»[5]، «و ايتاء الزکات»[6]، زکات­هايتان را بدهيد و حقوق فقراء را تعبيه کنيد، ما امروز يک بخشی از مشکلات و نا به سامان­های اقتصادی مال اين است که خدا به بعضی­ها داده به وظيفه­شان عمل نمی­کند آقا پول خودم است، از کجا آوردی؟ روزی که از مادر به دنيا آمدی اين­ها را داشتی؟ روزی که می­روی اين­ها را می­بری؟ اين­ها مال خداست و لذا پيغمبر فرمود اگر فقيری ديديد گرسنه ماند، فقيری ديديد برهنه ماند، فقيری ديديد آخرتش را به دنيا فروخت به خاطر اين­که بخشی از ثروتمندها به وظايف­شان عمل نمی­کنند، زکات مالش را نمی­دهد، خمس مالش را نمی­دهد، دستگيری نمی­کند خدا داده هزينه نمی­کند، نگه می­دارد و بعد قيامت هم بايد جواب پس بدهد، به خودش هم رحم نمی­کند لذا يک بخش ديگر در سلامت روح، روان، جامعه، بندگی خدا: «و اقامه الصلاه»[7]، روابط اجتماعی: «ايتاء الزکات»[8] آقا فقط نبايد بياييم مجلس دعای ندبه و نيمه شب و دعائی و خلوتی و با خدا بودن اين­ها خروجی­اش بايد روابط اجتماعی ما بشود مسلمان هرچه موفق­تر، متعهدتر بايد در برابر جامعه باشد، امروز کسی به مسائل لبنان بی­تفاوت باشد، به مسائل غزه بی­تفاوت باشد، به نص کلام پيغمبر بايد در اسلامش تجديد نظر کند، صبح کنيم بی­تفاوت باشيم قافيه را باختيم، به ما چه؟ غزه به ما ربطی ندارد؟ لبنان به ما ربطی ندارد؟ رسول­الله فرمود صبح اگر کسی کرد و به مسائل مسلمان­ها بی­تفاوت بود مسلمان نيست اصلاً اسم اين را نمی­شود گذاشت مسلمان، در ادامه توصيه حضرت فرمودند: «فَإِنَّهُ لَا تُقْبَلُ‏ الصَّلَاةُ مِنْ‏ مَانِعِي الزَّكَاةِ»[9] اين برای پولدارهای که به وظيفه­شان عمل نمی­کنند هشداری است، آقا فرمود آقای علی­ ابن الحسين بابويه، خدا نماز کسی را که زکاتش را نمی­دهد نمی­پذيرد آقا تو حق فقراء را نمی­دهی، پرداخت حق فقراء امر خداست، فقط نماز می­خوانی، می­گويند يک فقيری يک وقتی داشت گريه می­کرد از گرسنگی و می­گذشت يک غنی چندتا نان در بغلش بود داشت می­رفت، سؤال کرد که آقا چرا گريه می­کنی؟ گريه­ات برای چه است؟ گفت گريه من برای گرسنگی است، يکی از اين نان­ها را بده ما بخوريم، جلو گريه­مان هم گرفته می­شود گرسنگی­مان هم بر طرف می­شود، گفت نان­ برايت نمی­دهم ولی هرچه بخواهی همراهت گريه می­کنم، اين جوری شدند بعضی­ها، آقا برای امام حسين سينه می­زنيم ولی خمس نمی­دهيم، اين قبول است، ما هرچه بگوييد عرض شود که نماز می­خوانيم، بگوييد ده هزار مرتبه اين ذکر را بگو، می­گويم ولی پول نمی­دهم امام عسکری فرمود خدا نماز کسی را که حقوق فقراء را از مالش خارج نمی­کند را قبول نمی­کند و مردم تا هستيد خودتان کارهايتان را انجام بدهيد برای بازماندگان­تان را نگذاريد مسئوليت را زحمت برای آن­ها ايجاد نکنيد، کاری که بايد خودت انجام بدهی خودت انجام بده، حق که  بايد ما بپردازيم خودمان پرداخت کنيم، کار به آخرت کشانده نشود:

همين­جا صلح کن با ما چه لازم، که در محشر ز ما شرمنده باشی

در ادامه حضرت فرمودند: «أُوصِيكَ بِمَغْفِرَةِ الذَّنْبِ»[10]، تو را سفارش می­کنم آقای علی ابن الحسين به مغفرت از گناهان، اين دوتا پيام درش هست من عرض کنم، يکی مغفرت ذنب نسبت به خدا، آقايون پيوسته از خدا طلب استغفار کنيد، اين­جا کسی نيست در اين مجلس که بگويد من تا الآن خطا از من سر نزده، بالاخره­ حالا خطاهای کرديم، يک وقتی تندی کرديم، بد اخلاقی کرديم، دل شکستيم، جای نسبت به خدا کوتاهی صورت گرفته، بالاخره همه در کارنامه­هايشان اين مسائل هست، ما اين خطاها که يادمان می­آيد: «مَغْفِرَةِ الذَّنْبِ»[11]، «استغفرالله ربّی و اتوب اليه» يکی در پيشگاه خدا اين استغفار را که خدا در قرآن هم تعجيل و تسريع می­کند در استغفار کردن: «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»[12]سبقت بگيريد در استغفار جستن، اگر خطای از من سر زده، الآن يادم آمد بگويم «استغفر الله ربی و اتوب اليه» ديگر آقا شب جمعه بيايد، ليله القدر بيايد برويم حرم امام حسين استغفار کنيم، اين­ها را بگذار کنار، هرجا هستی تا خطا يادت آمد مغفرت ذنب کن، يک جهت ديگر هم ما يک سر خطاها نسبت به مردم کرديم اين هم مغفرت ذنب، برويم حلال بودی بطلبيم، عذرخواهی بکنيم، بگوييم آقا ما اشتباه کرديم، من دوتا از شخصيـت­های تربيت يافتگان مکتب اهل­البيت را خدمت­تان عرض کنم، آيت­الله محمد طاهری قمی شيرازی که اصالتاً ايشان شيرازی هم بود و آيت­الله ملامحسن فيض کاشانی که داماد شيرازی­هاست، ملامحسن داماد چه کسی بود؟ ملاصدرای شيرازی، لقب فيض را هم ملاصدرا بهش داد، زمانی که داماد ملاصدرا شد به ايشان لقب فيض داد، به ملاعبدالرزاق لاهيجی در لاهيجان که داماد ملاصدرا شد لقب فياض داد، اين آقای ملامحسن هم سال­ها در همين شيراز تحصيل می­کرد خدمت ملاصدرا بعد ديگر هجرت کرد و رفت کاشان و شايع بود حالا ملامحسن عالم جامعی هم بوده هم در فقه هم در اخلاق هم در تفسير اصلاً تفسير ملامحسن فيض تفسير صافی، اصفی، مصفی، يک شخصيت جامع الاطرافی، شايع شده بود که ملامحسن صوفی است، حالا مشربش مشرب صوفی­گری و بالاخره همين فرقه­های که يک مقداری در تبعيت اهل­البيت فاصله می­گيرند، حالا ما با واژه مخالف نيستيم، با روش مخالف هستيم، حالا به يک آقايي بگويند اروپايي چه اشکالی دارد؟ روشش چه روشی است؟ به بنده بگويند شيرازی، به يکی بگويند عرض شود که کرمانی، به يکی بگويند اهوازی، زندگی ما، سيره ما چه سيره­ای است اين مهم است و الا ترک و لور و عرب و بلوچ و اين مسائل اصلاً در خانه خدا اهميت ندارد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[13]حالا شايع شده بود که آقايي ملامحسن مشربش مشرب صوفی­گری است، اين مغفرت ذنب را می­خواهم بگويم، ملامحمدطاهر که از بزرگان علما بود ايشان در قم بود، ملامحسن در کاشان بود خب اين شايعه هم گسترش پيدا کرده بود، يک شايعه جدی هم بود که می­گفتند اين آقا صوفی است، مرحوم ملامحمدطاهر قمی در نوع جلساتش برحذر می­داشت مردم را از ارتباط و تماس با ملامحسن، می­گفت اين عقايدش عقايد انحرافی است حواستان باشد سمتش نرويد، با آن ارتباط نگيريد، اين توصيه­های آيت­الله محمدطاهر قمی بود، غرض شخصی هم نبود روی آن نگاه خودش که احساس خطر می­کرد مردم را بيدار می­کرد، اواخر عمر ملامحسن فيض، مرحوم ملامحسن يک جزوه­ای نوشت در رد صوفی­گری، البته خود آيت­الله محمدطاهر قمی کتاب تحفه­الاخيار دارد که يکی از کامل­ترين و جامع­ترين کتاب­ها در رد صوفيه همين کتاب تحفه­الاخيار است خب اين جزوه ملامحسن رسيد قم به دست آيت­الله محمدطاهر قمی، ببينيد تربيت يافتگان اهل­البيت اين طور است، ايشان تا جزوه را خواند ديد در اشتباه بود، اين تصورش اين بود که اين آقا صوفی است اصلاً اين رد کرده مرام تصوف و صوفی­گری را می­گويند ايشان از قم راه افتاد پياده، قم تا کاشان، سوار مرکب نشد، اين مسافت را آمد تا رسيد، حالا يک آيت­الله العظمی رسيد کاشان در خانه ملامحسن در زد، هی صدا می­زد: «يَا مُحْسِنُ‏ قَدْ أَتَاكَ‏ الْمُسِي‏ءُ»[14] نيکوکار گنه­کار آمده، نيکوکار گنه­کار آمده، رفتند سلام به ملامحسن فيض گفتند آيت­الله محمدطاهر قمی آمده از قم، مرحوم ملامحسن هم می­دانست که ايشان خوب زاويه داشت با ايشان حالا ببينيد وقتی خدا در نظر گرفته شود، اخلاص می­شود اين آقا حلالت نمی­کنيم واگذارت به قيامت، من اين را به همه­تان بگويم، اگر کسی آمد گفت معذرت می­خواهم، اشتباه کردم ببخش، نبخشيديد قيامت گير هستيد، چون کسانی هم ذی حق تو هستند که آن­ها را هم خدا دلشان را صاف نمی­کند، دلت را صاف کردی، دل‌هاي طلبکارهايت را صاف می­کنند، نگذشتی نمی­گذرند، امام صادق در اعمال شب قدر می­فرمايد اگر از خدا طلب مغفرت می­خواهيد بکنيد اول بگوييد خدايا هر کسی ما حق بر او داريم گذشتيم، خدايا شما هم قادر هستيد هر کسی بر ما حقی دارد اسباب مغفرتش را فراهم کنيد، اين جوری عمل کرديم نبخشيد ما را، ما نسبت به حقوقی که مردم بر ما دارند می­گوييم آقا حلال کن نسبت به حقوقی که ما بر مردم داريم می­گوييم قيامت جلوت را می­گيريم، قيامتی هم هست آخرتی هم هست، خب طلب­کارهای تو هم همين نگاه را پيدا می­کنند، با هر دستی دادی با همان دست می­ستانی، به ملامحسن گفتند آقا آيت­الله محمدطاهر قمی دم است خود ملامحسن آمد دم در آيت­الله محمدطاهر قمی را در بغل گرفت گفت آقا بفرماييد داخل، حالا اين­ها در يک مقطعی با هم مخالف صد در صد بودند گفت آقا من از قم تا کاشان پياده آمدم، سوار مرکب نشدم، کفاره اين اشتباهاتی که من می­کردم من فکر می­کردم شما عقيده­تان اين است برای خدا هم من حرف می­زدم و مردم را بر حذر می­داشتم اما اخيراً متوجه شدم که اشتباه کردم از قم تا کاشان پياده آمدم کفاره اين اشتباه، فقط آمدم بگويم من را حلال کن کار ما به قيامت نکشد، عظمت ملامحسن را ببينيد حالا ايشان گفت آقا شما بگوييد آبروی ما را برديد، شما خيلی­ها را از ما برحذر کردی، ايشان فرمود گذشتم، نگران نباش حالا بفرماييد داخل، محمدطاهر فرمود من با خدا عهد بستم کفاره اين اشتباه قم پياده بيايم تا کاشان فقط حلال بودی بطلبم و پياده برگردم تا قم، ما برای يک غيبتی که کرديم دوتا خيابان پياده می­رويم، آن وقت قيامت نگوييم چرا ما با محمدطاهر قمی در بهشت همسايه نيستيم، چرا ملامحسن می­شود آن و ما نشديم؟ ببينيد چه کردند؟ هزينه کردند تلاش کردند، ما حاضر هستيم برای يک غيبت کردن، گوشی تلفن را بر می­داريم بگوييم آقا حلال کن معذرت می­خواهم، برويم خانه طرف بگوييم آقا بد برخورد کرديم بگذر از ما.

امام عسکری به آقای علی ابن الحسين بابويه فرمود: «اُوصِيكَ بِمَغْفِرَةِ الذَّنْبِ»[15] اين­ها نکات اخلاقی که امام می­فرمايد، مغفرت ذنب داشته باشيد، هم از شما اگر حلال بودی طلبيدند بگذريد، هم خودتان خطایي کرديد عذرخواهی کنيد: «وَ كَظْمِ الْغَيْظِ»[16] کنترل خشم و غضب از توصيه­هايي است که امام به شيعيان خود دارند: «وَ صِلَةِ الرَّحِمِ»[17] صله رحم يادتان نرود، ارتباط­های فاميلی­تان را قوی کنيد، ارحام­تان را فراموش نکنيد: «وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ»[18] با برادرهای دينی مواسات داشته باشيد، مواسات يعنی آن­چه برای خودتان می­پسنديد برای ديگران هم بپسنديد اين نگاه، همين مساوات عزيزان امروز در جامعه اجراء بشود من آن­چه برای خودم می­پسندم برای ديگران بپسندم، غذای فاسد دست کسی ندهم، لباس مندرس به کسی ندهم، چيزی که خودم طبعاً بر نمی­دارد به ديگری ندهم، آقا اين­ها دارد خراب می­شود بدهيم به همين کارتون خواب، اين ديگر شأن ما نيست بدهيم به اين، شأن چيست؟ شأن را چه کسی معين می­کند؟ شأنيت را خدا رقم می­زند و تراز شأنيت تقواست و ما بی­خبر هستيم، لذا مواسات يعنی آقا فروشنده با مشتری مواسات داشته باش، چند درصد دوست داری اگر خودت می­خريدی سود از تو می­گرفتند همان کار را بکن، آقا در روابط اجتماعی­تان ناموس مردم را ناموس خودتان ببينيد اين را بگو دختر من، اين را بگو همسر من، اين پيرزن را بگو مادر من، اين­ها می­شود مواسات آقای مدير پشت ميز نشسته ارباب رجوع را خودت ببين، بگو اين خودم هستم اين می­شود موسات حتی در دفن اموات امام صادق می­فرمايد وقتی تشييع می­رويد بگوييد اين خودم هستم تا بسازد شما را اين تشييع تا تربيت کند، بگو اين من بودم که غسل داده شد، من بودم که کفن شد من بودم که به خاک سپرده شد، بعد که از قبرستان بر می­گردي بگو خدا يا عمر دوباره به ما داده، يک فرصت دوباره به ما دادند، اين روحيه مواسات امام توصيه می­کند در خودتان ايجاد کنيد: «وَ السَّعْيِ فِي حَوَائِجِهِمْ فِي الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ»[19] امام فرمود ما شما را سفارش می­کنيم به تلاش در راستای رفع مشکلات مردم، چه در تنگدستی چه در فراخ دستی، رفع مشکلات مردم همه­اش به اين نيست که شما پول داشته باشيد، گاهی اوقات با يک جمله با يک حرف، با يک حضور مشکل کسی را حل می­کنيد آقا ما نداريم، نداريم حداقل دعايش کن، دلگرمش کن، خدا رحمت کند ابوی ما را مرحوم آيت­الله والد می­فرمودند گاهی اوقات افرادی مراجعه می­کردند به مرحوم آيـت­الله آقای شيخ ابوالحسن حدائق حالا مشکلاتی داشتند که از عهده ايشان بر نمی­آمد، می­گفتند وقتی طرف مشکلاتش را می­گفت ايشان فرمودند بابای من اينی­که داريد می­گوييد در حيطه کار من نيست و از من هم بر نمی­آيد اما يک کار از من می­آيد اين از همه­مان می­آيد ولی بعضی­ها دريغ می­کنيم، فرمودند اين­که دعا کنم و از خدا طلب کنم خدا مشکلاتت را حل کند، اين کلمه را نمی­توانيم بگوييم آقا پول نداری زبان داری، برو خدا اگر می­خواست برايت می­داد، دل نشکن آبرو نبر:

گر باز نمی­کنی گرهی، خود گره مباش

حالا ما اين گره را باز نمی­کنيم گره هم بيشتر محکم­تر می­کنيم اين­که امام فرمود در سختی­ها، در يسرها، تلاش­تان اين باشد که مشکلات مردم را حل کنيد و اين را هم خدمت همه عزيزان عرض کنم خدا رحمت کند امام معمار انقلاب می­فرمودند ما زمانی بايد نگران باشيم که کسی به ما رجوع نکند، مردم اگر کسی سراغ­تان نمی­آيد يک خرده تأمل کنيد اگر می­آيند سمت­تان خدا را شکر کنيد اين کار خداست، خدا يک بخشی از اين مشکل­گشايي­ها را می­دهد دست بنده­هايش ببيند اين­ها چه کار می­کنند؟ حاج­آقا دو نفر می­آيند در خانه­ات را در می­زنند چهار نفر بهت مراجعه می­کنند سخت­ات نشود، آقا علی ابن موسی­الرضا را وقتی می­بردند طوس، اما جواد در سنين خردسالی بودند از توصيه­های که امام رضا به امام جواد کردند آن لحظات آخر، خانه امام رضا در مدينه طبق نقل تاريخ دوتا در داشته يک در در کوچه اصلی، يک در در کوچه فرعی، يک در کوچه فرعی مثلاً بن­بست يک در کوچه اصلی پر تردد، آقا امام رضا به امام جواد فرمودند بابا من دارم می­روم در رفت و آمدهايت اين را زيادی بشنويد از دری رفت آمد و کن که مردم منتظر هستند، حالا آقای مدير از در پشتی می­رود، از در پشتی می­آيد، آقا کجا رفت؟ الآن که در اتاق بود، می­گويند از آسانسور پشتی رفت اين مدير است؟ بابا تو افتخار بايد بکنی به خدمت به اين­ها اين مردم ولی نعمت هستند تو مشکلات اين­ها را بايد حل کنی، قبول مسئوليت کردی خادمی و خدمت گذاری را امام رضا به امام جواد فرمود، پسرم از دری رفت و آمد که مردم ايستادند يعنی در اصلی، و حرف اين خادم­ها را گوش نکن، که از روی دلسوزی می­گويند از در پشتی برويد که کسی شما را نبيند کسی متوجه نشود، آقا کی آمد؟ نمی­دانيم، کی رفت؟ نمی­دانيم لذا اين تلاش در راستای رفع مشکلات مردم از توصيه­هاست.

خب نکات ديگری هم حضرت می­فرمايند عرض کردم اين توصيه نامه مفصل است تا می­رسد به اين­جا که امام فرمود آقای علی ابن الحسين بابويه: «وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ»[20] نماز شب را از دست نده، حافظ اگر حافظ شد از يمن دعای شب و ورد زبان، يک جوان نانوای، حافظ نانوا بود پدرش بازرگان بود، در همان دوران نوجوانی پدر را از دست داد يتيم شد، طبق نقل تاريخ مادر حافظ از اهالی کازيرون بود پدر شيرازی بود، خب حافظ با يتيمی بزرگ شد و در فقر پرورش يافت حالا بعضی­ها می­گويند آقا ما پول نداريم بچه­هايمان به جايي نرسيدند ارتباط با خدا اگر باشد خدا می­رساند به جايي که قرن­ها می­گذرد کتاب او می­شود افتخار برای ادباء بشريت، با اين وضعيت سخت اقتصادی می­گويند نانوایی می­کرد در يک نانوايي، بالاخره خمير آماده می­کرد در جوانی آمد به سمت معارف اسلامی و علوم اسلامی و محضر بزرگانی که بودند کسب فيض کردن و انس با قرآن که قرآن را حفظ کرد، آن هم آن حفظ کردنی: قرآن ز بر بخواند با چهارده روايت، خب در سن سی و هشت سالگی هم همسرش را از دست داد، اين حالا اين می­شود حافظ، بعد از مدت کوتاهی که همسرش فوت کرد فرزندش را هم از دست داد حالا اگر بعضی از مردم بی­معرفت بودند می­گفتند خدايا مزد حفظ قرآن­مان اين است من در ايام کرونا يک خانمی آمد، گفت ديگر من نماز نمی­خوانم، معذرت می­خواهم محجبه هم بود، گفتم چرا؟ گفت خدا بايد من و برادر من را در کرونا ببرد، گفتم چه شده؟ گفت پدر و برادرم در کرونا مردند، گفتم خب مردند خدا رحمت­شان کند، گفت خدا زورش به من رسيده، گاهی اوقات نماز می­خوانيم ولی محتوی ندارد، عادت است، عبادت نيست، نرمش است حقيقت نيست، گفتم خانم خدا پدرت را که برد، کاکايت را هم که برد، خودت  را هم می­برد، همه­مان را می­برد فضولی هم موقوف، اين چه نمازی است که تو می­خواندی؟ گفت نه در اين جريان در خانواده ما فقط پدر و برادر من رفتند، چرا خدا زورش به من رسيد خب اگر اين نگاه را حافظ داشت، می­گفت خدايا ما قرآن را با چهارده روايت بلد هستيم تو در نوجوانی پروردگارا بابايمان را گرفتی، در سختی و فقر من بزرگ شدم، قرآن حفظ کردم در سن سی و هشت سالگی همسر بايد از دست بدهم، بعد از آن پسرم را از دست بدهم، ولی ببينيد حافظ با صلابت که قريب شصت سال هم بيشتر زندگی نکرد اما چه تحولی ايجاد کرد، چه عنايتی خدا به او کرد، اين حافظ دانشگاه­های عاليه را نديده بود، ادبيات امروزی را نخوانده بود، حوزه­های علميه و دروس عاليه را طی نکرده بود، اما ببينيد وعده خداست: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[21] خدا می­فرمايد با تقوا باش منی خدا می­شوم معلم­ات، من يادت می­دهم چه بگويي؟ من آموزشت می­دهم، حافظ می­گويد من همه توفيقات خودم را در نيمه شب يافتم، در سحرخيزی امام عسکری هم می­فرمايد: «عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ فَإِنَّ النَّبِيَّ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- أَوْصَى عَلِيّاً»[22] پيغمبر علی ابن ابی­طالب را سفارش کرد: «يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ (ثَلَاثَ مَرَّاتٍ)»[23] سه بار پيغمبر فرمود علی نماز شب، اين در آن دستورالعمل امام يازدهم به آقای ابن بابويه قمی است بعد حضرت فرمود: «وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ فَلَيْسَ مِنَّا»[24] خدا نکند مشمول اين فراز بشويم، اگر کسی نماز شب را سبک شمرد از ما نيست، توفيقات می­خواهيد پيدا کنيد وقت بگذاريد برای خودتان، وقت بگذاريم برای تربيت خودمان، رشد خودمان، دلسوز خودمان باشيم، برای همه وقت می­گذاريم برای خودمان وقت نداريم بعد حضرت فرمود: «فَاعْمَلْ بِوَصِيَّتِي، وَ أْمُرْ جَمِيعَ شِيعَتِي حَتَّى يَعْمَلُوا عَلَيْهِ»[25]آقای علی ابن الحسين اين­هايي را که گفتم هم خودت عمل کن، همه شيعيان ما را همه شيعيان ما را به آن­چه من امر کردم توصيه کن تا عمل کنند به اين­ها، بعد پايان دستورالعمل که عرض کردم پيام مهدوی دارد آقا فرمودند: «وَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ»[26] تو را سفارش می­کنم به دو چيز صبوری و شکيبايي و انتظار فرج، انتظار بکشيد فرج امام زمان را که پيغامبر فرمود: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ»[27] با فضيلت­ترين کارها انتظار فرج آقا صاحب­الزمان است، خب من يکی از غزل­هايي که از حافظ ذکر شده، گرچه غزل­های متعددی از حافظ بيان شده و ذکر شده من يکی را که حالا چون امروز هم روز گرامی­داشت حافظ است و شادی روح اين لسان الغيب من تقديم کنم، حالا در ديوان حافظ خيلی از بزرگان اشعار حافظ را که پيام­های اخلاقی دارد و ذکر شده فراوان، مثلاً در يکی از غزل­هايش:

کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل، اين­جا رسماً اسم امام زمان را می­آورد،

کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل، اين را بايد به نتانياهو بگويند به اين اسرائيلی­ها بگويند، به اين صهيونست­ها بگويند؛

بگو بسوز که مهدی دين پناه رسيد

در شعر ديگری اين را می­گوييم که حافظ قيامت بگويد آقا بالاخره يادی هم از ما کردی، فقط نگوييم آقا در ديوان حافظ نی است و مطرب است و عرض شود که شراب آن­گه که ای صوفی شراب آن­گه شود صاف که در شيشه بماند اربعين، آقا فهم داشته باش اين اربعين اربعين مراقبت است می­گويد اگر شراب وجود معرفت­ درونی­ات می­خواهی زلال بشود اين دقيقاً حديث رسول­الله است حالا بعضی­ها شراب را همين ظاهر می­گيرند می­گويد می، عرض شود که خمر البته حافظ هيچ کجا در ديوانش خمر ندارد شراب است، شراب يعنی نوشيدنی، قرآن هم در قرآن می­فرمايد در قرآن خدا می­فرمايد: «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»[28] اين: «شَراباً طَهُوراً»[29] که می انگور نيست، خمر نيست خدا می­فرمايد يک نوشيدنی پاکی به شما می­دهيم بخوريد که رشد پيدا کنيد، بعضی­ها شراب را می­گويند فکر می­کنند مثلاً خمر است و مسکرات، حافظ هم که می­گويد:

که ای صوفی شود شراب آن گه شود صاف که در شيشه بماند اربعينی، می­گويد اگر می­خواهی زلال بشوی، اگر می­خواهی پاک بشوی، اگر می­خواهی رشد کنی به اين حديث پيغمبر عمل کنيد، کدام حديث، اين بيت شعر اين حديث است: «من‏ أخلص‏ للَّه‏ أربعين‏ صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»[30] پيغمبر می­فرمايد اگر کسی چهل روز مراقب خودش باشد، حرف­هايش، رفتارهايش، کارهايش کنترل بشود خدا را در نظر بگيرد مردم يک دوره اربعينی مراقبت بکنيد چشم­هاي جوشان حکمت از درون­تان می­جوشد بر زبان­تان جاری می­شود، يک چيزهايي می­گويي نگفتنی که ديگران تعجب می­کند، کارهای می­کنيد نديدنی، يک چيز ديگر می­شويد می­شويد حافظ، حافظ هم می­گويد، که ای صوفی شراب آن­گه شود صاف، می­خواهی صاف بشوی، می­خواهی اين معرفت­ات زلال بشود در خودت در اين شيشه وجودت چهل روز مراقبت کن، که در شيشه بماند اربعينی، جای ديگر می­گويد:

دست از طلب ندارم تا کام من برآيد، يا تن رسد به جانان يا جان ز تن بر آيد

 اين خطاب به آقا امام عصر است:

بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر، کز آتش درونم دوم از کفن برآيد

می­گويد آقا اين فراق شما کاری سر ما آورده که بعد از مردن قبر ما را بشکافند از اين کفن ما دود بلند می­شود به خاطر آن آتش وجودی و درونی ما که نسبت به فراق شما داشتيم، يا اين عرض شود غزل را که غزل دويست و پنجاه و پنج حافظ است:

يوسف گم گشته باز آيد به کنعان غم مخور

آقايون وعده خداست، خدا می­فرمايد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون»[31] سر مطهر امام حسين هم در بازار کوفه بر فراز نيزه آيه سوره کهف را که نويد بخش دولت مهدوی بود داد، که حضرت: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً»[32] از دلداری­های امام حسين به حضرت زينب فرمودند مهدی می­آيد در خطبه غدير بيست و يک مرتبه پيغمبر از امام زمان ياد می­کند در کل خطبه غدير:

يوسف گم گشته باز آيد به کنعان غم مخور، کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمديده حالت بِه شود دل بد مکن، خودت را نباز، نا اميد نباش: اين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن، چتر گل در سر کشي ای مرغ خوشخوان غم مخور

خدا توفيق بدهد دولت کريمه را درک کنی، آن­گاه خواهی ديد آثار را که خدا توفيق درک دولت کريمه حضرت را به همه ما عنايت کند:

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت، حالا بعضی­ها نا اميد می­شوند اين فراز و فرودهای زندگی را می­بينند آقا اسرائيل، ظلم، جنايت، اين همه آدم کشی، گذشته، جنايت­کاران عالم:

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت، دائماً يکسان نباشد حال دوران غم مخور

هميشه اين جور نخواهد ماند:

هان مشو نوميد چون واقف ني­ای از سر غيب، نا اميد نشويد اسرار غيب را نمی­دانيد:

هان مشو نوميد چون واقف ني­ای از سر غيب، باشد اندر پرده بازی­های پنهان غم مخور

ای دل ار سيل فنا بنياد هستی بر کند، چون تو را نوح است کشتيبان ز طوفان غم مخور

می­شود شهيد حججی تا آن لحظه آخر که خنجر به حنجرش می­کشد می­خندد می­شود سردار سليمانی، به تعبير مقام معظم رهبری به دنبال شهادت بودند، می­شود شهيد سيدحسن نصرالله افتخار می­کند به اين­که ما اين جان ناقابل را در راه خدا بدهيم، به کجا می­رسند بعضی­ها؟ انس و ارتباط با خدا و اولياء خدا اين قدر انسان را بزرگ می­کند که عزيزترين سرمايه او که جان اوست بخوان ازش بگيرند تازه لحظه شيرينی اوست:

ای دل ار سيل فنا بنياد هستی بر کند، چون تو را نوح است کشتيبان ز طوفان غم مخور

در بيابان اگر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سر زنش­ها گر کند خار مغيلان غم مخور

مهدوی زيستن خرج دارد، علوی بودن هزينه دارد، امام زمانی بودن بايد تحمل کرد، حرف­ها را، سختی­ها را سرنزش­ها گر کند خار مغيلان غم مخور

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بديل، هيچ راهی نيست کان را نيست پايان غم مخور

دوران سختی­ها هم تمام می­شود: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين»[33]خدا می­فرمايد اراده کرديم اولياء بيايند، ضعفاء و مؤمنين را ياری کنند، هيچ راهی نيست کان را نيست پايان غم مخور:

حالا ما در فرقت جانان و ابرام ربيب، جمله می­داند خدای حال گردان غم مخور

خدايا حال ما را می­دانی، حال دشمنان ما را هم می­دانی، وضع ما را می­دانی، چون خدا می­داند غم مخور، چون ناظر است غم مخور، چون خدا شاهد است غم مخور:

حافظا در کنج فقر و خلوت شب­های تار، اين شاه بيت غزل حافظ هم برای ما پيام صاحب امروز به همه ما اين عارف نامی، و اين ولايي موجب:

حافظا در کنج فقر و خلوت شب­های تار، تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

يا اباصالح مددی مولا، يا اباصالح مددی مولا

شب ميلاد پدر بزرگوارشان است دعوت کنيم آقا را امروز به اين مجلس:

 قدمی گر نهی تو به مجلس ما، ز کرم تو جواز مدينه ما

به رخ نيلی گل طاها، به غريبی علی و زهراء

يا اباصالح مددی مولا

زبان­حال همه­تان را در اين بيت بگويم و عزيز ما هم گفتند، يکی از عزيزان می­خواهند به فيض برسانند:

آقاجان به همه جا بروم به بهانه تو، که مگر برسم دم خانه تو

همه جا دنبال تو می­گردم، که تويي درمان همه دردم

يا اباصالح مددی مولا

نابودی اسرائيل و ظلمه عالم يا اباصالح

تعجيل فرج و سرورش، يا اباصالح مددی مولا

عزت نظام اسلامی و ولايت يا اباصالح مددی مولا

شهدای عزيز و مقاومت يا اباصالح مددی مولا

عاقبت بخيری امری­مان يا اباصالح مددی مولا

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پروردگارا به عظمت امام زمان فرج امام زمان را نزديک بگردان.

 

[1] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[2] المحاسن ج‏2 ص604.

[3] من لا يحضره الفقيه ج‏1 ص471.

[4] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[5] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[6] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[7] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[8] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[9] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[10] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[11] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[12] حديد21.

[13] حجرات13.

[14] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏1 ص73.

[15] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[16] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[17] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[18] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[19] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[20] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[21] بقره282.

[22] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[23] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[24] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[25] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[26] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[27] الإمامة و التبصرة من الحيرة المقدمة ص21.

[28] انسان21.

[29] انسان21.

[30] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص738.

[31] انبياء105.

[32] کهف9.

[33] قصص5.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه