استاد حدائق روز چهارشنبه 19مردادماه 1401 مصادف با روز دوازدهم محرم در مهدیه بزرگ شیراز به بیان  «ویژگی های صالحین» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعال فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[1].

صدق الله العلی العظيم

بعد از توصيه به رعايت تقوی و پرهيزکاری و ايثار در طاعت و مراقبت بر نفس امام می­فرمايند جناب مالک تو را به سرزمينی فرستادم: «قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ‏»[2] دولت­های هم قبل از تو بودند مسئولين هم قبل از تو آن­جا مسئوليت داشتند، ببينيد عزيزان همه اين وضعيت را داريم در شيرازی زندگی می­کنيد که قبل از شما هم کسانی در شيراز بودند هرکجا هستيد قبل از شما در اين جايگاه در اين موقعيت کسانی هم بوده­اند.

 يک آقايي از بازاری­ها يکی از سندهای بازار را آورد به ما نشان داد من از او خواهش کردم گفتم يک نسخه­اش را بده، روزنامه خبر چاپ کند، اين درس است، اين چيزی که دست اين بود، چهل هشت نفر دست به دست مغازه دست­شان رسيده بود و واگذار کرده بودند، نفر اول از خود کريم­خان زند گرفته بود يک مغازه سه درکی کريم­خان واگذار کرده بود زير آن انتقال هم کريم­خان مهر کرده بود: «يا من هو لمن رجاه کريم»[3]، اين مهر کريم­خان بود، ای کسی که اگر به تو اميد ببندند در حق­شان کرامت به خرج می­دهی، منظور ذات اقدس ربوبی بود، آن فردی که گرفته بود بعد رحمت خدا رفته بود حاشيه سند نوشته بودند فلانی از دنيا رفت، فلان پسر سهم بقيه را خريد بعضی از بزرگان تأييد کرده بودند، بعد از آن گفته بودند فلانی فوت کرد اصلاً سهم را فروختند به ديگری، دست سوم چهارم پنجم ششم اين خانه­ای که شما درش زندگی می­کنيد پنجاه سال قبل زمينش مال کس ديگر بود، الآن دست شماست فردا هم، اين لباسی که الآن تن ماست الآن تن ماست فردا تن که است؟ فعلاً شما هستيد اين ميز امروز جلو شماست اين اتاق امروز دست شماست، اين ميزهای رياست اين امکانات دنيای همه تذکر است گاهی اوقات در اين خيابان­ها انسان رد می­شود در اين شهر آثاری را از گذشتگان می­بيند خدا رحمت آقای فلانی اين­جا بود فلانی اين­جا بود فلانی مجلس می­گرفت الآن زير خروارها خاک است، اميرالمؤمنين می­فرمايد مالک قبل از تو کسانی بر مصر حکومت می­کردند که رفتند، عبرت بگير، برای تو هم نمی­ماند بنا نيست اين امکاناتی که دست شما ماندگار باشد شما هم بايد بگذاريد و برويد از گذشتگان­تان درس بگيريد از رفتن پدرها مادرها مادر بزرگاها عموها داي­ها درس رفتن ياد بگيريد، بعد امام می­فرمايد: «مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ‏»[4] کسانی قبل از تو هم در مصر بودند اين­ها بعضی­ها با عدالت رفتار کردند با مردم، بعضی­ها ستم کردند به مردم: «وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَكَ‏»[5] آقای مالک همين طوری که تو داری رصد می­کنی کار گذشتگان قبل از خودت را آيندگانی تو کار تو را رصد می­کند ديديد يک وقتی نشستی می­گوي فلان آدم خوبی بود فلانی آدم بدی بود قضاوت می­کنيم رصد می­کنيم تحليل و بررسی می­کنيد ما هم برای آيندگان مورد تحليل قرار می­گيريم خانم آيندگان می­گويند يک مادر بزرگی داشتم فلان سال می­شويد مورد بررسی آقا مورد بررسی قرار می­گيری همين طوری که الآن داری قضاوت می­کنی نسبت به قبل از خودت و گذشتگانت آيندگان هم نسبت به تو قضاوت می­کنند و بررسی می­کنند و همان چيزی که الآن داری می­گويي نسبت به ديگران آيندگان هم نسبت به تو می­گويند شما آدم­های خوب را تعريف می­کنيد انسان­های خطاکار را مذمت می­کني پس مراقب باش مورد مذمت آيندگانت قرار نگيری يک جوری عمل کن که آيندگان به نيکی از تو ياد کنند، به خوبی از تو ياد کنند: «وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ‏»[6] حضرت می­فرمايد آدم­های خوب و صالح خدا بر زبان بندگانش جاری می­کند که اين­ها را به نيکی ياد کند، شما می­بينيد آقا آدم­های خوب در تاريخ گل سر سبد اميرالمؤمنين سيدالشهداء امروز قضاوت دنيا نسبت به امام حسين چيست؟ اين­که حضرت می­فرمايد صالح شدی خدا بر زبان بندگانش به نيکی از تو ياد می­کند.

در يکی از مراسم­هایی که نشان می­دادند سال­ها قبل در آمريکا يک فرد يهودی آمده در جمع عزاداران حسينی داشت سينه می­زد، از اين چيزها زياد است، اخيراً هم باز صحنه­های نشان دادند ضبط کرده بودند در ايتاليا بود يک خانمی بالاخره حالا خانمی تقريباً رو به ميان سال بود سر برهنه حالا مسيحی يهودی، با شوهرش، عزادارها داشتند سينه می­زد اين زار می­زد و گريه می­کرد. شما ديديد اين آقای پير محمد از علمای اهل سنت سراوان بود با چه توجهی اشک می­ريخت با چه توجهی گريه می­کرد سنی هم بود، اين کار خداست سالم زندگی کردی پاک زندگی کردی بر زبان بندگان خدا در آينده به نيکی از تو ياد می­کند، گاندی آتش پرست می­گويند وقتی گفتند رمز موفقيت تو در نجات مردم هندوستان از زير يوق بريتانيای کبير انگليستان چه بود؟ گفت من راهی را پيمودم که حسين ابن علی در عراق پيمود: «بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ‏»[7] تو بندگی بکن تو سائل باش، آن وقت  ببين آيندگان نسبت به تو چه می­گويند لذا شما ببينيد نسبت به زمامداران غرب بعضی­ها را انسان­های منصف رد می­کنند به حق هم رد می­کنند، ظلم کردند ستم کردند بعضی­ها را به نيکی ياد می­کنند شما کريم­خان زند را به نيکی يآد می­کنيد: «بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ‏»[8]بر زبان بندگان خدا بعضی­ها به نيکی از اين­ها ياد می­شود توصيف می­شود نبت به عامه مردم هم اين است شما کارهای خوب کرديد آينده کارهای خوب شما بازگو می­شود اگر خطا کرديد و گناه کرديد منحصر به الآن نيست آينده هم اين کارهای زشت مورد مذمت و تکفير و تنکير قرار می­گيرد بعد حضرت فرمودند، لذا ببينيد عزيزان همين که شاعر می­گويد تو خوب بندگی بکن خدا خدايي­اش را می­کند شما به وظايف­تان عمل کنيد خدا می­شود معرف! شما ببینید حتی به پيکر حضرت سیدالشهدا هم اين نامردمان رحم نکردند مثل ديروز گفتند بايد اين بدن­ها بماند عريان در صحری رها شده در برابر آفتاب تا بشود طعمه وحوش و طيور اين­ها در جسارت و جنايت کم نگذاشتند اما ببينيد خدا با امام حسين چه کرد؟ امروز بر زبان بندگان خدا در سراسر گيتی از امام حسين چگونه ياد می­شود؟ و امروز بر زبان بندگان خدا نسبت به بنی‌اميه و قاطبه آن­ها چگونه ذکر می­شود؟ اين تذکری که اميرالمؤمنين می­فرمايد، آقای مالک عالم بزرگتر دارد، بزرگترش خداست، خوب کار کردی آينده هم به نيکی از شما ياد می­کند بد کار کردی الآنت بد نيستی آينده قافيه را باختی بعد امام می­فرمايد: «فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ‏»[9] امام اين نگاه به تاريخ گذشته و مرور به آينده را برای مالک ياد آوری می­کند. بعد اين­جا يک دستور می­دهد چون يکی از روش­هایی که انسان­ها می­توانند خودشان را بسازند نگاه به تاريخ است تاريخ معلم خوبی است. متأسفانه بخشی از ما مردم تاريخ را برای سرگرمی می­خوانيم وقت­مان آزاد است بی­کار هستيم يک کتابی بر می­داريم اسمش را می­گذاريم سرگرمی اين خيلی بد است آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد من با گذشتگانم نبودم ولی در تاريخ گذشتگانم مرور کردم و مطالعه کردم از تاريخ گذشتگان عبرت گرفتم مثل اين­که با اولين آن­ها بودم تا آخرين آن­ها، اين است آن نگاه به تاريخ، تاريخ گذشتگان را بخوانيد از خوبی­های آن­ها انسان درس بگيريد از بدی­های آن­ها پيام بگيرد نيکی­ها را مدار زندگی قرار بدهيم بدیها را از زندگی خارج کنيم، امام می­فرمايد آقای مالک: «فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ‏»[10]بهترين ذخيره برای خودت عمل صالح قرار بده، مردم از اين دنيايتان چيزی که می­بريد عمل است رياست­ها ثروت­ها زندگی خانواده­ همه بسپاری، بگذار من اين­جا من يک خرده باز کنم مطلب را، آقا رسول­الله می­فرمايد وقتی انسان­ها می­خواهند از دنيا بروند سه­تا پيکر کنار بدن اين­ها ظاهر می­شود حالا بشنويد تا وقتش بعد از صد و بيست­سال آن وقت می­گويي آقای حدائق روز دوازده محرم در مهديه امام زمان روايتش را هم برايمان خواند حالا رسيد حالا بشنويد تا برسد رسول­الله می­فرمايد سه­تا پيکر کنار بدن متوفایی که روح ازش خارج شده حاضر می­شوند، روح حاضر بدن روی زمين افتاده، لذا ببينيد آقايون چقدر اين دنيا بی­ارزش است اين حالا نقل از آيت­الله العظمی بهجت می­کنند، اگر ايشان فرموده باشند يا هرکسی کلام خيلی کلام حکيمانه­ای است، که می­گويند ميت وقتی فوت می­کند اول چيزی که ازش می­گيرند عنوانش است دکتر بود فوت کرد ديگر نمی­گويند آقای دکتر را بياوريد می­گويند جنازه را بياورد، اما ببينيد اين­جا شهداء يک چيز ديگر است می­گويند شهيد را بياوريد، آقا مدير کل بود استاندار بود وزير بود ملياردر بود می­گويند جسد را آوردند ميت را آوردند چه شد اين يک کسی بود برای خودش می­گويند تمام شد روح از بدن که خارج شد عناوين را زمين می­گذارد می­شود ميت می­شود جنازه، پيغمبر می­فرمايد روح خطاب می­کند به پيکر اول، پيکر اول در قالب هم بستگان انسان، پيکر دوم در قالب همه دارای و اموال انسان پيکر سوم در قالب همه اعمال انسان. روح خطاب می­کند به آن پيکری که در قالب بستگانش است فرزندم برادرم خواهرم همسرم شوهرم رفيقم، همسايه­ام شما تا کجا هستيد با من؟ می­گويند تا پای قبر بيشتر نيستيم غير از اين است، باور نداريم که جنازه ديديم چطور دفن کنند، نهايت توقف اين­ها دو ساعت است بعد از دو ساعت که خاکسپاری تمام شد هرکه می­خواهد بشيند بلندش می­کنند آقا بس است گريه نکن به خودت رحم کن اين راهی است که همه بايد بروند بخواهد بنشيند هم می­برندش اين بستگان ما تا پای قبر بيشتر با شما نيستند، روح خطاب می­کند به آن پيکری که در قالب اموال اوست می­گويد شماها تا کجا می­آييد؟ می­گويند تا حد يک دست کفن بيش از اين نيست، خانه زندگی اشياء عتيق پول­های در سپرده اين­ها همه­­اش مال دنياست مردم تا حدی هم که خودتان استفاده کرديد رزق خودتان است اين­های که به نام شماست و می­ماند آينده به وراث می­رسد حسابش را از شما می­خواهند شما بايد جواب بدهيد ولی می­شود در اختيار ديگران، اموال من تا کجا، لذا کسی به پيغمبر گفت يا رسول­الله می­خواهم خدا رحمم کند، رسول­الله فرمود به خودت رحم کن، دلت برای خودت بسوزد، بابا اگر خيری می­خواهی بکنی تا هستی بکن قدمی می­خواهی برداری تا خودت ضمانتی نيست آينده برايت اين­ کارها را بکنند و آن کسی که در حق خودش دلسوزی ندارد يقين بداند بازماندگانش در حقش دلسوزی نمی­کند من خودم برای خودم قدم بر نمی­دارم بعد انتظار دارم ديگران يک کاری بکنند، طرف آمد گفت آقا فلانی رحمت خدا رفته وصيت کرده اين قدر نماز بخوانید گفت پسرش می­گويد ما پول­هايش را می­خوريم لگد به گورش می­زنيم خودش نماز نخواند گذاشت گردن ما می­خواست خودش بخواند اين وضع دنياست بشر دلت برای خودت بسوزد اموال می­گويند تا حد يک دست کفن بيشتر هم نمی­برند و حال آن­که همين دست کفنی را هم بعضی­ها نمی­برند بودند کسانی که از نظر ثروت خيلی عالی ولی کفنی قسمت نشد بعد روح خطاب می­کند به آن پيکری که در قالب اعمال اوست اينی که اميرالمؤمنين به مالک می­گويد حواست باشد ذخيره­ات را بکن عمل صالح تا می­تواني در اين جهت دقت کن، خطاب می­کند به آن پيکری نماينده اعمال اوست، می­گويد اعمال من شما تا کجا هستيد با من؟ می­گويند با تو هستيم می­آيم تا داخل قبر هستيم تا برزخ هستيم تا قيامت تا پل صراط تا تعيين تکليف رسول­الله فرمود به دنبال رفيقی باشيد که شما را بعد از مردن هم رها نکند اين جلسات­تان می­آيد، نمازهايتان ولتان نمی­کند کارهاي خيرتان تنهايتان نمی­گذارد و نعوذ بالله العياذ بالله نافرمانی خدا معصيت، گناه آن­ها هم می­شوند رفيق شر، آقای حاج شيخ عباس قمی اعلی­الله مقامه صاحب مفاتيح الجنان ما توفيق داشتيم سال­ها با آقازاده ايشان مرحوم آيت­الله آقای حاج شيخ محسن محدث زاده همسفر حج بوديم خاطرات فراوانی از پدر نقل می­کرد من يکش را برايتان بگويم از اين حکايت­های سينه به سينه است بشنويد.

گفت پدر ما نجف صبح­های جمعه بين­الطلوعين می­رفت وادی السلام نماز صبح را که در حرم اميرالمؤمنين می­خواند بين الطلوعين می­رفت زيارت اهل قبور وادی السلام روايت هم داريم در بين طلوعين صبح جمعه مؤمن بما هو مؤمن اگر رفت در وادی السلام، امکان ارتباط با ارواح مؤمنين يک وقت برايش فراهم می­شود آيت­الله محدث زاده می­گفت يک صبح جمعه­ای پدر ما از وادی السلام آمد ديديم خيلی آشفته است اصلاً اين پدر ريخته بهم حيران نگران مضطرب آرام آمد، باری از غم بر او مستولی گفت مادر ما گفت حاج شيخ کسی امروز به شما جسارتی کرده اتفاقی افتاده، خيلی ناراحتی خيلی مهمومی، گفت حاج شيخ سکوت کرد مادرمان دوباره اصرار کرد حاج شيخ فرمود رفتم زيارت اهل قبور داشتم قدم می­زدم در وای السلام از دور صدای ناله داغ کردن شتری به گوشم رسيد، گفت عرب­ها رسم­شان است بالاخره حالا حيوانات هم کار بسيار غلطی است اين رسم ديرينه بوده هنوز هم بعضی­ها اين کار را می­کنند می­­آيند مثلاً پلاکی نشانی را آهن داغ می­کنند می­گذارند رو تن اين حيوان بیچاره به تعبير امروزی­ها چاپ می­گذارند که بگوييم مال ماست اين چاپ ما روش است، خب اين پديده مهمات آهن تفتيده را وقتی می­خواهند رو بدن اين حيوان بگذارند دست و پايش را می­بندند بدنش می­سوزد يک ناله جانکاهی سر می­دهد اين حيوان، آقای حاج شيخ عباس قمی­ می­گويد من صدای ناله جانکاهی شتری را از آن دور دست وادی السلام شنيدم گفتم عجب شايد اين عرب­های نادان اين اول صبح در وادی السلام شترهايش را آوردند دارند داغ می­کنند بروم نصيحت­شان کنم، می­گويد در تعبير صدا رفتم رفتم هی صدا بلندتر شد بلندتر شد، تا رسيدم به يک مکانی ديدم عده­ای جمع­اند دارند جسدی را دفن می­کنند ناله از جسد بلند است ولی اين­ها نمی­شنوند ناله همانند داغ کردن يک شتر آقايون کار حساب دارد من هر کاری دلم خواست بکنم بعد هم خدايا شتر ديدی نديدی اين ظلم است کراراً عرض کردم پيامبر فرمود خوف­ناک­ترين آيه قرآن همين آيه است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏»[11]نظام عدالت الهی نظام خيلی دقيقی است ذرة المثقال­ها خوبی­ها بدی­ها را نشان می­دهند نسبت به همين قتله عاشورا مؤرخين نوشتند يک نفر نبود که در جريان کربلا در قتل امام حسين شرکت کرده باشد و قبل از مجازات آخرت به اشد مجازات در دنيا مجازات نشده، من بالاتر از اين بگويم آقايون يک نفر را در تاريخ نام ببريد يک ظالم يک طغيانگر بگوييد آقا اين دنيا ظلم زياد کرد سر سالم به قبر رساند، يک مورد را شما نام ببريد اين ديکتاتورهای که ستم کردند افرادی که ظلم کردند در هر بخشی چه در عرصه­های کلان حکومت داری چه در عرصه­های خرد اجتماعی ظلم کرد، اجحاف کرد، احتکار کرد، گرانفروشی کرد آبرو برد شخصيت خرد کرد مکافات اعمالش را اگر جبران نکرده ديده، بعد حضرت فرمود آقای مالک بهترين ذخيره برای تو عمل صالح است يعنی آن­چه که می­بريد همين عمل صالح است لذا از اين فرصت امام می­فرمايد استفاده کن حکومت دست توست از اين حکومت در خدمت به مردم استفاده کن و عمل صالح برای خود اندوخته کن: «فَامْلِكْ هَوَاكَ‏»[12]حضرت فرمود مالک هوای نفست باش خودت را مديريت کن، بر خودت مسلط باش، اين­که شاعر می­گويد:

گر بر سر نفس خود اميری مردی، ور بر ديگرن خرده نگيری مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن، گر دست فتاده را بگيری مردی

همين آقای مالک مرد روزگار بود از جنگ برگشته بود آمد در بازار کوفه داشت می­رفت يک آدم جاهلی نادانی بی­تربيتی، خب کوفه شهر مهاجر پذير هم بود ديد يک آقايي با يک هيئت ساده­ای دارد می­رود يک ميوه گنديدة برداشت پرتاب کرد سمت مالک، اين خورد به مالک حالا من و شما بوديم حداقل برخورد می­کرديم آقا خجالت بکش ادب داشته باش اين چه کاری است می­کنی؟ اصلاً مالک بر نگشت نگاه کند رفت، يک کسی اين صحنه را ديد گفت نادان می­دانی به که اين کار را کردی؟ اين آقای مالک تربيت شده مکتب اميرالمؤمنين است اين جوری باشيم، گفت اين شخصيتی است که معاويه به او می­گويد خروس جنگی علی، خواب از چشم بنی اميه گرفته به اين ميوه زدی، گفت وای به حالت، احتمالاً می­رود دارالاماره الآن مأمورها می­فرستند می­گيرند پدر تو را در می­آورد شايد در شأن خودش نديده به تو برخورد کند، گفت چه بکنم؟ گفت تا نرسيده به دارالاماره برو حلاليت بطلب اين دويد دنبال مالک از اين کوچه به آن کوچه رسيد در مسجد گفتند مالک رفت در مسجد، تا آمد ديد مالک ايستاد به نماز الله اکبر اين را می­گويند مالک بر هوای نفس، خدا وکيلی تا حالا کسی به شما بدی کرده مثل مالک عمل کنيد و بعد عزيز نشويد ياد بگيريم از اين شخصيت بزرگ از اين تربيت يافته مکتب اميرالمؤمنين، اين طرف ايستاد مالک نمازش را خواند بعد از نماز سجده رفت و دعا کرد بلند شد که برود اين طرف آمد جلو، گفت آقا ببخشيد حلالم کنيد، آقايون اين­که داريم می­گويم شرح حال شخصيت برتر در جايگاه نظامی در زمان اميرالمؤمنين است يعنی سردار سپاه علوی، شخصيتی که هراس نداشت از رو به رو شدن با دشمن، می­گويند وقتی خبر شهادت مالک به شام رسيد معاويه مثل آدم­های ديوانه بلند شد رقصيدن خوشحالی می­کرد می­گفت باورم نمی­شود که مالک مرده باشد اين طرف آمد جلو به مالگ گفت آقا ما را ببخشيد مالک گفت تو که هستی؟ ياد بگيريم ما هيچ­مان نگفتند درگير هستيم آقا چرا نگاه کردی؟ چه خبر است چه می­خواهی ما اصلاً دنبال مطلب هستيم، بابا اين جسارت به اين شخصيت اول در حکومت علوی آقا فرمود چه می­گويي؟ گفت آقا من همان آدم بی­ادبی هستم که در بازار ميوه گنديده به شما زدم حلالم کنيد معذرت می­خواهم نفهميدم عذرخواهی می­کنم، مالک گفت بلند شو برو، گفت به خدا سوگند مسجد نيامدم مگر اين­که دو رکعت نماز بخوانم و بعد از نماز از خدا بخواهم خدا از سر تقصيرت در گذرد و خدا هدايتت کند اين اخلاق اخلاق اهل­البيت است.پ

من يک جمله از مرحوم آيت­الله والد نقل کنم خدا رحمت کند ايشان را می­فرمودند در دعاهايتان سعی کنيد بهشت را پر کنيد نه جهنم، اين خدايا واگذارش به تو خدايا بزنش، خدايا ذليلش کن، اين­ها جهنم پر شدن است پولت را خوردند بگو خدايا هدايتش کن، توهين کرد به تو بگو خدايا هدايتش کن، اين اگر هدايت بشود می­آيد عذرخواهی می­کند ديگر هم توهين نمی­کند، دعای ابوحمزه را خواندی امام سجاد به خدا عرض می­کند خدايا بهشت ببريم پيغمبر خوشحال است، جهنم من را ببری شيطان خوشحال است: «وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِيِّكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ»[13]خدايا به خودت قسم می­دانم خشنودی پيغمبر نزد شما از خشنودی شيطان بهتر است، مالت را خوردند بگو خدايا هدايتش کن، همين کاری که پيغمبر در احد کرد پيغمبر دعا کرد مشرکين قريش را: «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»[14]که­ها؟ کسانی که بدن حضرت حمزه را مثله کرده بودند گفت خدايا هدايت کن اين­ها را اين­ها نمی­دانند و اين دعای پيغمبر گرفت بخشی از همين مشرکينی که در احد شمشير برای قتل پيغمبر کشيده بودند در سال­های بعد شمشير برای دفاع از پيغمبر کشيدند مالک هوای نفس­تان باشيد، عرضم را به پايان برسانم، حضرت فرمود: «وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ»[15] آقای مالک نسبت به نفس خودت بخيل باشد: «عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ»[16]اين­جا من حالا آيه­ای که اول مجلس خواندم ماند اين آيه فقط رو اين شح نفس من يک اشاره­ای کنم که حضرت توصيه می­فرمايد شح نفس، شح در لغت ارباب لغت می­گويند شح به بخلی گفته می­شود که حرص هم درش هست، بخل بخل است ديديد بعضی­ها خدا به­شان دادند بخيل­ اند نه خود خورد نه کس دهد، گنده شود به سگ دهد، نمی­خورد جنس را حاضر نيست ارزان بدهد دست مشتری ولی حاضر است خراب بشود بريزد در زباله، بعضی از اين مغازه­ها را ديديد می­گويد سرم را بشکن نرخم را نشکن، اين حرف شيطانی است، بی­انصاف قيمت خودش را بگير اين جنس ديگر آن ارزش جنس تازه سالم ندارد بارها من اين را ديدم به چشم ديدم حاضر است اين را دور بريزد ولی دست مشتری بی­چاره ندهد، نمی­گويم رايگان هم بدهد قيمت خودش را بگيرد اين را می­گويند بخل، خدا داده بخيل است نمی­دهد گاهی اوقات نسبت به خودش بخيل است نسبت به خودش هم خرج نمی­کند و بخل دارد و اين حالت بدی است شُح بخلی است که حرص هم درش هست لذا آيات فراوانی در قرآن داريم که خدا می­فرمايد:  «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ‏»[17]خودتان را از اين شح نفس، حرص و بخل شديد حفظ کنيد اين صفت صفت بدی است اما يک­جا شح خيلی خوب است ديديد رذايل اخلاقی يک­جاهای تبصره خورده تکبر بد است اما تکبر در برابر متکبر ارزشمند است تکبر در برابر خلق خدا بد است تکبر در يک طاغوت مستکبر: «التکبر عند المتکبر عباده» ، حرص بد است اما حرص در علم، حرص در عبادت، حرص در خدمت گذاری بسيار ارزشمند است غيبت يک جاهای غيبت تبصره خورده، مرحوم شيخ انصاری جزء مستثنيات غيبت در کتاب مکاسب نام می­برد، شُح هم صفت بدی است اما يکجا خيلی خوب است و اميرالمؤمنين همين­جا تأکيد به مالک می­گويد آقای مالک نسبت به نفست بخيل باشد نفس، حضرت می­فرمايد: «شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ‏»[18]رو آن چيزهای که حلال برايت نيست بخل داشته باش، غيبت حلال نيست بخيل باش در غيبت کردن، درآمد حرام حرام است در کسب درآمد حرام بخيل باش سمت درآمد حرام نرو، ببين آن چيزهای را که خدا برايت جايز نمی­داند بخلت را ببر آنجا، آن­جا کليد کن آن­جا دقيق باش آن­جا نزديک نشو: «عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ‏»[19]بعد حضرت فرمود: فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ‏»[20] اگر نسبت به اين نفس اماره­ات شح داشتی بخل داشتی: الْإِنْصَافُ مِنْهَا»[21] انصاف نسبت به نفس را رعايت کردی مردم اگر بخواهيد نفس­تان را تربيت کنيد نسبت به خواسته­های نفسانی بخيل باشيد نه سخی، بعضی از ما در غيبت کردن سخاوت داريم نيم ساعت می­نشيند پنجاتا غيبت می­کند يک صبح تا شب می­رود بيرون و می­آيد می­بينيد خروارها گناه آورده می­بينيد اين­جا نسبت به گناه بخل ندارد، اميرالمؤمنين می­فرمايد نسبت به گناه بخيل باشيد ولی ما متأسفانه نسبت به پول خرج کردن بخيل هستيم کارمان سر و ته شده، آن­جای که می­گويند آقا بد است اين پول امانت خداست به داد ديگران برس می­شويم بخيل آن­جای که می­گويند آقا حرام را گناه را نافرمانی خدا را بخيل باش و مراقب باش گناه انجام ندهی می­شويم سخی بعضی­هايمان در گناه سخاوتمند هستيم در عبادت و بندگی خدا بخيل هستيم آقا نماز می­گويد بابا حالا خوانديم بس است ديگر قرآن بخوان می­گويد واجبات مهم است بخيل هستيم در معنويات اين بد است جای که بخل ارزشمند است اميرالمؤمنين می­فرمايد در همان هواهای نفسانی است: «فِيمَا أَحَبَّتْ أَوْ كَرِهَت‏»[22]هرچه نفست دوست می­دارد و بد می­شمارد تو سعی کن آن­جا اين شح نفس را داشته باشی، نفست دوست می­دارد اين کار را بخيل باش، نفس نمی­پسندد شما انجام بده، خب حالا ادامه بحث بماند انشاءالله فرصت آينده، يکی از عزيزان ما از اساتيد محترم دانشگاه بلژيک، از بلژيک تشريف آوردند مهمان امروز ما هستند، ببينيد آقايون تربيت همين است تربيت  شدی استاد دانشگاه بلژيک هستي يک چند روز هم می­آيي شيراز برای ديدن ارحامت امشب هم ايشان عازم­اند دو روز قبل هم مجلس ديگری خدمت­شان رسيديم با اشتياق در مجلس عزای امام حسين شرکت می­کند ولی در اين شيراز جنت­تراز بعضی­ها می­بينيم بی­توجه‌اند، اين­ها می­شوند ميزان يعنی اين­ آقا بلژيک بود ده روز آمده شيراز در مجالس عزای امام حسين ترک نکرد شرکت کرد استفاده کرد ما:

آب در کوزه ما تشنه­لبان می­گرديم، يار در خانه و ما گرد جهان می­گرديم

من خير مقدم می­گويم جناب پرفسور انشاءالله که خدا توفيقات شما را مستدام در خدمت به اهل­البيت الحمدلله خدمات ارزشمند فرهنگی خوبی در بلژيک دارند و کارهای ارزشمند معنوی را آن­جا انجام دادند، بالاخره در هر جايي عالم: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[23] هرجاي زمين هستيد به وظيفه­تان عمل کنيد شيراز، ايران بلژيک اروپا و آفريقا ندارد به وظيفه بايد عمل کرد.

صلی­الله عليک يا ابا عبدالله، امروز هم به نقلی شبهه شهادت حضرت زين­العابدين است و هم حضور و ورود اسراء به کوفه است آقا زين­العابدين خود از ناقلان و راويان واقعه عاشورا بود دو امام راوی واقعه عاشورا هستند که اين عاشورا با اين عظمت تاريخش به ما رسيده دوتا امام معصوم در کربلا بودند امام باقر و حضرت زين­العابدين آقا زين­العابدين خود از شخصيت­های بود که همه اين جرائم را همه اين مفاسد و ظلم­ها را ديده بود:

خودم ديدم فضای آسمان­ها، زبان حال همه عزيزانی که بعد از شهادت امام حسين ناظر بودند بر اين جنايت­ها خاصه حضرت زين العابدين و حضرت زينب کبری.

پر از انا اليه راجعون بود

خودم ديدم حسينم تشنه جان داد، چه جانی بر لب آب روان داد

خودم ديدم علی اکبرم را، خود دربر گرفتم اصغرم را

حسين جانم حسين جانم حسين جان

حسين جانم حسين جانم

آقا زين­العابدين مثل امروز وارد کوفه شدند سرهای بريده بر فراز نيزه اف بر اين مردم کوفه­ای که بيش از چهار سال طنين صدای علی در کوفه ايجاد شده بود حالا آمدند به استقبال يک جمله بگويم عليا مجلله زينب آن لحظات آخر عمر اميرالمؤمنين خيلی گريه می­کرد آقا فرمودند دخترم بابا آرام باش اين قدر با گريه­هايت دلت بابايت را مرنجان، زينب عرض کرد بابا اگر دخترت امروز گريه نکند گريه را برای کی بگذارد، آقا فرمودند دخترم گريه بگذار برای آن روزی که تو را وارد همين شهر می­کنند، در جامه اسارت سرهای بريده بر فراز نيزه شايد تحمل اين سخن و باور اين سخن برای زينب خيلی سنگين بود اما مثل امروز رسيد آن روزی که علی فرموده دختر اميرالمؤمنين در بازار کوفه اين نامردمان را ديد شروع کرد خطبه خواندن: «يا أهل الكوفة! و الخذل و المكر»[24]ای بی­وفايان اين پيمان شکنان، خودتان دعوت کرديد از حسين به کوفه بيا، خودتان در قتلش شرکت کرديد، ابی‌مخنف می­گويند خطبه حضرت زينب چنان آتشی به جان مردم زد زن و مرد و پير و جوان گريه می­کردند به ابن زياد خبر دادند اگر زينب ساکت نشود آن کاری که حسين تصميم داشت اجرای کند زينب عملی می­کند گفتند چه کنيم زينب را آرام کنيم؟ گفتند تنها چيزی که زينب را ساکت می­کند سر بريده حسين است حسينيا از بعد از ظهر عاشورا تا امروز زينب سر برادر را نديد، يک وقت زينب در کجاوه نشسته بود صدای قرآن دلنشين به گوشش رسيد: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً»[25]که اين آيه از زبان سيدالشهداء بر فراز نی بشارت از آمدن صاحب الزمان می­دهد يعنی مردم مهدی می­آيد مهدی انتقام ما را خواهد گرفت، زينب سر از کجاوه به درآورد ديد سر برادر بالای نيزه است خطبه را رها کرد چند بيت شعر خواند عرضم به پايان برسانم صدا زد:

«يا هلالا لمّا استتمّ‌ كمالا، غاله خسفه فابدى غروبا»[26]

يعنی ای ماه شب اول زينب برادر هنوز طلوع نکرده غروب کردی می­گويند چرا زينب به سر برادر گفت ماه شب اول، چرا نفرمود قمراً ماه شب چهارده می­گويند زينب وقتی نگاه کرد ماه شب اول يک مقدار کمی بيشتر از قرص ماه پيدا نيست آماده هستی بشنوی حسينی­ها يک وقت زينب نگاه کرد ديد صورت حسين را خاکستر و خون پوشانده همه بگوييم غريب حسين.

سرت به خانه دل جا دهم، ولی چه کنم که پای نيزه بلند است و دست من کوتاه

الا لعنة الله علی القوم الظالمين

و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظيم

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

 

[1] مريم 96.

[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[3] مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر

[4] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[5] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[9] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[10] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[11] زلزله 7-8.

[12] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[13] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏ 2ص596.

[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏20 ص117.

[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[17] حشر 9.

[18] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[19] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[20] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[21] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[22] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[23] حج41.

[24] تاريخ امام حسين عليه السلام= موسوعه الامام الحسین عليه السلام ج5 ص811.

[25] کهف 9.

[26] فرهنگ عاشورا ص137.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه